نقدي بر يك گزارش درباره نشر كتاب
دروغ بزرگ: دوره كتاب گذشته
ويدئو، ماهواره و نرم افزارهاي كامپيوتري جاي كتاب را تنگ كرده و تعداد كتابخوان ها را كاهش داده اند. آنچه امروزه از طرف كارشناسان مطرح مي شود اين است كه هر رسانه و همينطور كتاب، ويژگي هايي دارند كه باعث مي شود مردم به سوي آنها جذب شوند
در ضميمه ايرانشهر روزنامه همشهري در تاريخ پنج شنبه پنجم آذرماه مطلبي آمده بود با عنوان دوره كتاب گذشته كه با توجه به حوزه كاري اينجانب كه نشر و انتشارات است، مواردي را قابل ذكر مي دانم:
۱-قبل از همه عنوان گزارش است كه دوره كتاب گذشته نام دارد. نويسنده محترم، مشخص نيست اين عنوان را از ميان كدام بخش از صحبت هاي ناشران مورد گفت وگو گرفته است؟ فقط در بخشي از سخنان يكي از ناشران آمده است كه ما نتوانستيم علاقه مندي به كتاب ايجاد كنيم، نتوانستيم مطالعه كنندگان موجود را افزايش دهيم. دليل آن هم شايد يك مقدار به خاطر سختگيري هاي بي جا و يك مقدار عدم دسترسي به اثر خوب، ناشر، طراح و توزيع درست آن است. دليل ديگر هم اين است كه رسانه هاي جذاب و سرگرم كننده در طول اين دو دهه افزايش چشمگيري يافته و كتاب توان رقابت با ويدئو، ماهواره و نرم افزارهاي كامپيوتري را ندارد.
حال بايد پرسيد از كجاي اين سخنان برمي آيد كه نويسنده گزارش، حكم قطعي صادر كند كه دوره كتاب گذشته ؟
آيا صرف بيان اين جمله كه كتاب توان رقابت با ويدئو، ماهواره و نرم افزارهاي كامپيوتري را ندارد به اين معناست كه دوره كتاب گذشته؟ نكته گفتني اين كه آيا درست است در اين گزارش كه فقط با چند ناشر صحبت شده و ناشري هم كه به عدم توان رقابتي كتاب اشاره كرده، به موضوعات بسيار ديگري هم پرداخته، صرفا به همين يك جمله اكتفا و حكم صادر كنيم كه دوره كتاب گذشته؟
۲-حتي اگر اين جمله ناشر محترم مبني بر ضعف كتاب در رقابت با ويدئو و ... را مهمترين نكته اين گزارش بدانيم، بايد گفت چنين سخني به هيچ روي مبناي پژوهشي و واقعي ندارد. اثبات اين ادعا هم كار سختي نيست، كافي است به كشورهايي كه بسيار بيشتر از مردم ما داراي كامپيوتر، ويدئو و شبكه هاي ماهواره اي هستند نگاهي بيندازيم و بعد تيراژ كتاب در همين كشورها را هم مدنظر قرار دهيم. آيا واقعا با وجود اين همه پيشرفت در عرصه رسانه هاي گروهي و ابزار رايانه اي، اين كشورها با كاهش كتابخوان مواجه شده اند؟ آخر اين چه ادعايي است كه برخي آن را مطرح مي كنند؟ ويدئو، ماهواره و نرم افزارهاي كامپيوتري جاي كتاب را تنگ كرده و تعداد كتابخوان ها را كاهش داده اند. آنچه امروزه از طرف كارشناسان مطرح مي شود اين است كه هر رسانه و همينطور كتاب، ويژگي هايي دارند كه باعث مي شود مردم به سوي آنها جذب شوند.
۳-در صحبت هاي ناشران به موارد قابل تاييد و تاكيد فراواني چون بحران كاغذ و قابل حل بودن آن، سختگيري ها و ... اشاره شده است، اما نكات قابل تاملي هم در آنها هست كه مي توان به ديده ترديد و پرسش به آنها نگريست. يكي از آنها كه باز هم متاسفانه بايد گفت سال هاست از سوي برخي و بدون هيچ پايه و اساسي مطرح مي شود، اين است كه ما ملت كتابخواني نيستيم. معلوم نيست چنين سخناني را بايد تا كجا تكرار كرد و به پيشينه آن بي توجه بود؟ چند روز پيش از طرف كتابخانه ملي ايران عنوان شد كه اين كتابخانه و در مجموع مراكز مربوط به نسخ خطي در ايران از جمله نهادهايي هستند كه نسبت به كشورهاي ديگر از بيشترين نسخه هاي خطي برخوردارند. حتما مي دانيد كه اين نسخه هاي خطي هم شامل كتاب هاي حافظ، مولوي، سعدي، نظامي و ... و حتي كتاب هاي علمي، فقهي، فلسفي، ستاره شناسي، رياضيات و ... هم هستند. با اين حال چرا بايد گفت ملت ما كتابخوان نيست؟ آيا اگر از طرف مردم نيازي به خواندن و مطالعه نبود، اين تعداد نسخه هاي خطي آن هم با همه سختي ها ومشكلاتي كه در تقرير آن وجود داشت، توليد و نوشته مي شد؟ جالب تر آنكه اينها نسخه هايي است كه تنها در ايران وجود دارد. كتابخانه و مراكز اسناد تاريخي در كشورهايي چون تاجيكستان نيز مملو از نسخه هاي خطي ايرانيان است كه همگي دلالت بر كتابخوان بودن ملت ما دارد. براي نمونه بايد به غزليات حافظ استاد برگ نيسي اشاره كرد كه در مقدمه كتاب آمده است: اين كتاب حافظ از روي نسخه اي پس از گذشت 11 سال از درگذشت حافظ، نوشته شده است. به عبارت ديگر تنها پس از گذشت 11 سال از درگذشت حافظ، همين مردم دوست داشته اند غزليات حافظ را بخوانند. راه دوري نرويم، هنوز پدربزرگ ها و مادربزرگ ها از شاهنامه خواني پدرانشان در شب ها و زير كرسي ها مي گويند. بعد چگونه مي شود گفت كه ما ملت كتابخواني نيستيم؟
۴-ناشر محترم ديگري در لابه لاي سخنان خود گفته اند كه صنعت نشر جمعيت خواننده ندارد، مشكلي كه در اين سال ها تشديد شده است. ما احتياج به كمك داريم. متاسفانه بايد گفت حكومت مداري و متوسل شدن به حكومت براي حل مشكل صنعت نشر، از اشتباهات بزرگ ناشران است. زماني كه نشر كشور، خود را مديون حكومت بداند و رگ حياتي خود را كه همان اقتصاد است به حكومت بسپارد، مشكل همين مي شود كه شاهد آن هستيم. به جاي آنكه بخواهيم به نشر كمك شود - كه طبيعتا فقط حكومت مي تواند كمك كند - و به جاي آن كه ناشر به حكومت فشار بياورد كه به او ياري برساند، بهتر است ناشران به حكومت بگويند و از او بخواهند كه شرايط توليد كتاب را آسان كند. همين كه امروز با يك تصميم در مورد كاغذ و يارانه اي كه براي آن پرداخت مي شود همه چيز به بحران تبديل مي شود، دليلي است بر اين ادعا كه حضور حكومت ها در چرخه كتاب، بسيار زيان رساننده است و متاسفانه معلوم نيست چرا برخي ناشران همچنان بر آن پاي مي فشارند. وقتي با جابه جايي يك وزير و حتي يك مدير چرخه نشر در كشور با بحران مواجه مي شود، بايد به اين نتيجه رسيد كه اين بحران ها نتيجه وابستگي اقتصادي نشر به حكومت هاست.
۵-ايشان [جعفري] از تيراژ هاي 25 هزار، 20 هزار و 15 هزار سخن مي گفتند. اما الان تيراژ بيش از 3 هزار هم نيست. به نظر من اينها هيچ كدام عجيب و شگفت انگيز نيست، چون اولويت هاي زندگي اجتماعي در ايران سال هاست كه تغيير كرده و مردم علاقه اي به كتاب نشان نمي دهند . اين هم يكي ديگر از جملاتي است كه توسط يكي از ناشران مطرح شده بود. واقعا بياييد از خودمان بپرسيم چرا بايد ملت و مردم را زير سوال ببريم و تيغ تيز حمله خود را متوجه آنها كنيم؟ آخر چرا بايد گفت: مردم به كتاب علاقه اي نشان نمي دهند ؟آقاي جعفري از تيراژ هاي 25 هزاري گفته اند كه كاملا هم درست است، ولي ايشان به كتاب هاي كم تيراژ هم اشاره كرده اند كه به دليل تخصصي و علمي بودنشان انتظاري هم نبود كه تيراژ بالا داشته باشند. از ناشر بزرگواري كه گفته اند اولويت هاي زندگي اجتماعي در ايران سال هاست كه تغيير كرده و مردم علاقه اي به كتاب نشان نمي دهند بايد پرسيد پس كتاب هايي كه با تيراژ هاي بالا در همين چند ساله منتشر شده اند، چه؟ از كتاب هاي سياسي كه در دوره اي پرتيراژ بود بگذريم، به رمان هايي چون بامداد خمار، نيمه غايب، من او، سلوك و ده ها نمونه ديگر مي رسيم كه گاه تيراژشان به 50 هزار هم رسيده است. اينها علاوه بر كتاب هايي چون هري پاتر است كه با وجود ترجمه هاي متعدد، تيراژهاي بالايي داشته اند. حال چگونه مي شود گفت: مردم علاقه اي به كتاب ندارند؟
به هر جهت، لازم است در بررسي وضعيت نشر و بحراني كه هم اكنون با آن مواجهيم، دقيق تر و كارشناسانه تر بحث كنيم. اگر صحبت از توزيع نامناسب، فقدان پايه و اساس مصوب، سختگيري، طراحي غير هنري و ... به ميان مي آيد به موضوعات ديگري هم كه نگاه كارشناسانه به نشر دارند، توجه شود.
انتشارات آميتيس
هفته كتاب؛ گسترده اما كم بازتاب
رضا موفق-هفته كتاب به اتمام رسيد. هفته كتاب را مقايسه كنيد با نمايشگاه بين المللي كتاب تهران. وقتي به رسانه ها و جامعه كتابخوان مراجعه مي كنيم بازتاب هفته كتاب به مراتب كمتر از نمايشگاه بين المللي كتاب تهران است. به نظر مي آيد عاملي كه منجر به اين پديده مي شود، نشان از وجود ضعفي در برنامه هاي هفته كتاب است. هفته كتاب بسيار گسترده است و اين همان نقطه اي است كه هفته كتاب از آن ضربه مي خورد. برخلاف آن نمايشگاه بين المللي كتاب بسيار متمركز است و اين از نقاط سودمند اين برنامه است. هفته كتاب به عر صه هاي گوناگون، پراكنده و متعددي وارد مي شود. مدارس، ادارات، كارخانه ها، زندان ها، روستاها، پارك ها و ... مناطق و مكان هايي است كه برنامه ريزان هفته كتاب براي آنها برنامه دارند. اما آيا هيچ از خود پرسيده اند حتي براي يك هفته، پاسخ گفتن به انتظارات اين مناطق، مراكز و مكان ها و برآوردن نياز جمعيت آنها چه امكانات و به دنبال آن هزينه هاي گزافي را مي طلبد؟ درست به همين دليل است كه مسوولان هفته كتاب، به دليل نداشتن امكانات و بودجه لازم به هيچ روي قادر نيستند حتي به بخش كوچكي از نيازهاي گروه هاي مختلف جواب بدهند. كافي است به مدارس يك منطقه از شهر تهران يا مدارس يكي از شهرهاي دور و نزديك مراجعه كنيم تا متوجه شويم هيچ خبري از نمايشگاه موقت كتاب به مناسبت هفته كتاب نيست. در يك منطقه از تهران، فقط تعداد بسيار اندكي از مدارس شاهد نمايشگاه موقت كتاب در اين هفته هستند. همين طور است ادارات، كارخانه ها، زندان ها و ... همان گونه كه ذكر شد گستردگي اين حوزه ها از يك طرف و نياز به برنامه ريزي كلان و جامع، بودجه، نيروهاي انساني و ... از طرف ديگر باعث مي شود هفته كتاب نتواند آنچنان كه بايد موفق باشد. فراواني مخاطباني كه هفته كتاب براي خود برگزيده است، به اندازه اي است كه مسوولان حتي به طور نمادين و سمبليك هم قادر نيستند خواسته ها را جواب دهند. همه اينها را مقايسه كنيد با نمايشگاه بين المللي كتاب. در اين نمايشگاه اولا مخاطبان كاملا تعريف شده هستند، يعني كتابخوان ها. ثانيا يك محل است كه انواع و اقسام كتاب ها را عرضه مي كند كه همين امر امكان حضور در آن را آسان مي سازد. ثالثا همه توليدكنندگان كتاب در يك جا جمع هستند كه اين امر امكان دسترسي به ناشران و حتي تبادل نظر با آنها را ميسر مي سازد و ... درست به همين دليل است كه مي بينيم نمايشگاه بين المللي كتاب بازتاب و ماندگاري بيشتري در ذهن جمعي جامعه خصوصا جامعه كتابخوان دارد تا هفته كتاب.
|