در بررسي روابط بين الملل، از همه دانش هاي اجتماعي كمك گرفته مي شود. علوم استراتژيك، مباحث مربوط به بازدارندگي در عصر سلاح هاي هسته اي، كاربرد و تأثير تكنولوژي بر موازنه قوا در سطح جهاني و منطقه اي، مديريت بحران (crisis management)، بازي جنگ (war play)، نظريه بازي ها
(Plays theory) و... را مورد مطالعه و بررسي قرار مي دهد. براي بررسي بحران ها و منشأ آن نيز بايد از علوم ديگر بهره گرفت. پيش بيني سياست جهاني تا حدودي مشكل به نظر مي رسد. مهمترين علل آن عبارتند از: ۱- وجود عوامل متعدد داخل در جريان تصميم گيري هاي سياسي.۲- وجود بازيگران متعدد در عرصه هاي سياسي كه پيوسته در حال تحول هستند. ۳- عدم كارآيي و تعميم پذيري نظريه ها و الگوها در قلمرو رفتار سياسي بازيگران.وجود عوامل متعدد تعيين كننده، مسير تحولات بين المللي و رفتار سياسي بازيگران باعث مي شود كه به ندرت بتوان عوامل منفرد مسلطي را شناسايي كرد و حتي بهترين راهكارها و پيش بيني هاي سياسي موكول به شرايطي است كه بعضاً احتمال وقوع شان اندك است. مقاله حاضر به اين منظور نگاشته شده كه با هم مي خوانيم:
موسي شعبانپور پيچا
تعريف بحران
از بحران تعاريف متعددي ارائه شده است. مفهوم كلي بحران اشاره به وضعيتي است كه در اثر بروز يك حادثه غيرمترقبه دگرگون مي شود. اين حادثه ممكن است يك رويداد بالقوه يا بالفعل باشد. اگر تحليل مسائل به طريق رويكرد سيستماتيك باشد، بحران با تغيير و دگرگوني بستگي به عوامل تشديد كننده يا عناصر مخفي بحران و تكنيك هاي موجود براي مديريت و مهار بحران ها دارد.خطر تبديل يك بحران بين المللي به جنگ، وجود دارد. بين جنگ و بحران رابطه «عموم و خصوص مطلق» برقرار است؛ يعني همه جنگ ها نوعي از بحران هستند ولي همه بحران ها به جنگ ختم نمي شوند.
طبقه بندي بحران ها
بحران ها را مي توان در ابعاد مختلف سياسي- نظامي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي تقسيم كرد. از سوي ديگر بحران ها مي تواند ناحيه اي(واقع در قلمرو يك دولت)، ملي و منطقه اي باشد.
مؤلفه بحران از ديد كوئينسي رايت
پروفسور كوئينسي رايت آمريكايي(با بررسي تاريخ معاصر ۱۹۴۰- ۱۸۹۰)، كوشش بسيار وسيعي درباره علل و ماهيت جنگ انجام داده است. او از كتابي تحت عنوان تحقيق در باب جنگ (a stydy fo war)، چهار مؤلفه عمده در اين خصوص را رديابي و تحليل كرده است:
۱- تحول دانش فني يا تكنولوژي، به ويژه فنون مربوط به مسائل نظامي.
۲- حقوق، به ويژه قواعد و قوانيني كه به پيشگيري و هدايت جنگ مربوط است.
۳- تشكيلات اجتماعي، به ويژه آنچه كه به واحدهايي سياسي، قومي ملت ها، امپراتوري ها و سازمان هاي بين المللي مربوط مي شود.
۴- افكار عمومي و برداشت هاي مرتبط با هدف ارزش ها.
در نظر وي چهار عامل فوق همواره در معرض تغيير هستند و در نتيجه نظم جامعه را بر هم مي زنند و سبب بروز جنگ مي شوند. به نظر رايت، صلح، تنها زماني خود را نشان مي دهد كه نيروهاي مرتبط با عوامل و متغيرهاي فوق در حالت تعادل باشند. هر گونه تحريكي كه باعث به هم خوردن اين تعادل در يكي از محورها و تحولات فوق بشود، خطر ايجاد جنگ را افزايش مي دهد. هر چند كه رايت تحقيق گسترده اي را در اين زمينه انجام داده و نظريات او مي تواند مفيد باشد، اما تحليل و نقد نظريات وي نيز لازم و ضروري است.
شرح مختصر از مؤلفه بحران «رايت»
عوامل چهارگانه بحران مي تواند در ايجاد، تشديد و يا خنثي سازي بحران ها مفيد باشد. هر چند اين عوامل بسيار مهم و گسترده هستند اما پرسش مهم در اينجا اين است كه واقعاً آيا تمام بحران ها(به ويژه جنگ ها)، ناشي از اين چند عامل است؟ آيا نمي توان عوامل ديگري را برشمرد كه در ايجاد بحران ها نقش داشته باشند؟ در اينجا به تشريح مختصر اين مؤلفه ها مي پردازيم:
۱- تكنولوژي
امروزه جنگ با صنعت پيوند خورده و تكنيك هاي صنعتي جديدي شتاب عظيمي به قدرت ويرانگر تسليحات داده است. «صنعتي شدن جنگ» ، گذار از جنگ محدود به جنگ كامل است. كشفيات علمي براي توسعه شكل هاي جديد تسليحاتي به كار گرفته شده اند. سه تحول تكنولوژيكي كه اكنون بر قدرت نظامي تسلط دارند عبارتند از: سلاح هاي هسته اي، اختراع موشك هاي داراي موتور جلو برنده و استفاده از رديابي براي سازمان دادن استراتژي هاي حمله و دفاع (گيدنز، ص ۳۷۱)، تكنولوژي پيشرفته، جنگ را مدرن ساخته است. تكنولوژي، ابزار جنگ است و كيفيت جنگ(به لحاظ سنتي و مدرن بودن) را مشخص مي سازد اما ريشه تمام جنگ ها نيست: چرا كه اين انسان است كه از ابزارها استفاده مي كند و همين انسان مي تواند تكنولوژي را در شيوه هاي مسالمت آميز به كار ببرد. به عقيده برخي از صاحبنظران، وجود تسليحات پيشرفته در برخي كشورهاي قدرتمند(قطب هاي بزرگ جهاني) باعث بازداشتن تهديدات كشورها نسبت به يكديگر مي شود و آنان را از تهاجم باز مي دارد. در واقع كدخدايي كردن در جهان از منظر اين صاحبنظران مي تواند نظم نوين جهاني را بوجود آورد.تجربه نشان داده است كه مشي كدخدايان بدين صورت است كه اولاً آنان بيشتر به منافع خويش مي انديشند تا كشورهاي ضعيف. ثانياً، بر حسب تجربه مي توان استنباط كرد كه هر گاه منافع آنان ايجاب كرده است، اين گونه سلاح ها را عليه كشورهاي ديگر به كار مي برند.تكنولوژي مي تواند هم در خدمت بشر باشد و هم مي تواند جهان را به آشوب بكشاند، يعني تكنولوژي كاركرد دو سويه اي و دوگانه اي(كاركرد مثبت و كاركرد منفي) دارد.از جمله پيامدهاي تحولات تكنولوژي و آسيب پذيري كشورها، زير سؤال بردن اساس و بنيه دولت هاي ملي به عنوان واحدهاي اساسي نظام سياست بين المللي است. به نظر «هرتز» با به ميان آمدن سلاح هاي هسته اي، دولت سرزميني به طوري متحول و آسيب پذير شده كه مفاهيم وحدت، رابطه قدرت، حاكميت و استقلال كاملاً دگرگون شده اند.
۲- قواعد و قوانين
در مقوله حق، كشورها در توسل به جنگ از حقوق مانند حق دفاع مشروع، حق مقابله به مثل و تلافي برخوردارند و هيچ عاملي نمي تواند مانع از آن شود كه- حداقل در تئوري- آنها از اين حقوق صرف نظر كنند. در عرصه روابط بين الملل، دولتها در تئوري، از حاكميت و برابري و حق تعيين سرنوشت خويش برخوردارند اما در عمل آنها برابر نيستند. در پي جنگ جهاني دوم، سيماي حقوق بين المللي- با به وجود آمدن انديشه هاي جديد در روابط بين الملل- دگرگون شد و پس از تدوين منشور ملل متحد و تصميمات دادگاه بين المللي، جنبه اجرايي اين رشته از حقوق، مقام به سزايي در روابط دولت ها و حل و فصل آنها پيدا كرد اما بسياري از قوانين بين المللي و ملي ضمانت اجرايي ندارد و باعث بي توجهي دولت ها نسبت به آنهاست.حقوق و قوانين مي توانند هم در بروز بحران و هم در پيشگيري و هدايت آن مؤثر باشند اما بيشتر بحران ها ريشه هاي ساختاري دارند و اين قوانين كارآمد نيستند. برخي سعي كرده اند به وسيله قانون براي كنترل و منع جنگ به عنوان ابزار حل اختلاف بهره برند اما تاكنون توفيق زيادي نبرده اند.
|
|
چهار مؤلفه عمده درباره علل وقوع جنگ عبارت است از: ۱- تحول دانش فني يا تكنولوژي۲- حقوق، به ويژه قواعد و قوانيني كه به پيشگيري و هدايت جنگ مربوط است
۳- تشكيلات اجتماعي، سياسي، قومي ملي امپراتوري ها و سازمان هاي بين المللي۴- افكار عمومي
برخي دولت ها سعي كردند با عقد قراردادها و پيمان هاي دو جانبه يا چند جانبه، جنگ را محدود سازند و تكاليفي را بر شانه امضا كنندگان قرار دهند. در شرايط صلح همه چيز عادي است اما در شرايط بحراني تمام آنچه كه روي كاغذ نوشته شده است به فراموشي سپرده مي شود.
۳- تشكيلات اجتماعي و سازمان هاي بين المللي
سازمان هاي بين المللي و تشكيلات اجتماعي نيز تأثير عمده اي بر ايجاد بحران و يا حل آن دارند. سازمان هاي بين المللي بيشتر به سازمان ملل متحد و ارگان هاي وابسته به آن مربوط مي شوند كه مسئوليت عمده آنها حفظ صلح و روابط مسالمت آميز بين المللي است. به طور كل سازمان ملل متحد به كرات در بحران هاي كوچك و بزرگ، نقش خود را گاه با موفقيت و گاه با شكست ايفا نموده است. اين سازمان با ارگان هاي خود تاكنون نتوانسته است توفيق همه جانبه در استقرار صلح و حل بحران هاي بين المللي كسب كند. قطعنامه هاي اين سازمان بيشتر جنبه توصيه و توصيف داشته و اثر قاطعي در حل بحران ها ندارد.فقط توفيق كمي در مورد مسائلي وجود دارد كه كشورهاي قدرتمند در آن اتفاق نظر داشته باشند. اين سازمان عملاً ابزاري براي حفظ و يا تصاحب منافع كشورهاي بزرگ درآمده است و عملاً تا اين زمان، در حد يك ميانجي گر كاري از پيش نبرده است. ناكامي سازمان ملل متحد در ايفاي نقش كارساز در اين بحران ها، بازگوكننده اين حقيقت است كه عمليات براي حفظ صلح توسط سازمان ملل متحد به شدت متأثر از منافع سياسي و استراتژيك كشورهاي ذي نفع در شوراي امنيت است(في المثل فعاليت آمريكا در جريان جنگ با عراق و از سوي ديگر نقش اين سازمان در بحران عراق).
۴- افكار عمومي
افكار عمومي يك جامعه عبارت از طرز تلقي (attitude) و واكنش جمعي و مشهود است كه جزء بزرگي از جامعه در برابر رويدادهاي اجتماعي كه اغلب مهم تلقي مي شوند، نشان مي دهند. افكار عمومي تشكيل دهنده نيروي جمعي است كه قادر به اعمال فشار است. موضوع افكار عمومي را بيشتر امور مربوط به عامه مردم و مسائل مرتبط با سياست اجتماعي (social police) تشكيل مي دهند. پيدايش افكار عمومي مستلزم وجود حداقل اطلاع، فرهنگ مشترك و تمايل هاي انساني است. نيروي افكار عمومي از اين جا نشأت مي گيرد كه الگوهاي رفتاري حامي توسط اين افكار تحميل مي شوند و به صورت هنجارهاي رفتاري درمي آيد.افكار عمومي يك جامعه، نقش مهمي در ايجاد و هدايت بحران ها دارد. حيات و بقاء دولت ها، چه به لحاظ امنيت داخلي و چه به لحاظ امنيت خارجي در گرو افكار عمومي داخلي و خارجي است و اين دو، ارتباط متقابلي با هم دارند. افكار عمومي امروزه در موفقيت عملي دولت ها در سياست هاي شان، تأثير فوق العاده اي دارد. رقابت انتخاباتي احزاب براي كسب قدرت در كشورها، لازمه همراهي با خواسته هاي مردم و حمايت افكار عمومي از آنان است. لذا احزاب براي كسب قدرت و جلب افكار عمومي، بحران هاي مختلفي را در سطح جهان به ويژه در جهان سوم(في المثل جنگ آمريكا عليه ويتنام، افغانستان و عراق) به وجود مي آورند. از سوي ديگر افكار عمومي جهان مي تواند از بروز بسياري از بحران ها جلوگيري كند. آنان مي توانند با برپايي اجتماعات، سياست هاي دولت ها را به نفع خود تحت تأثير قرار دهند. برخي از دولت هاي جهان سوم از حمايت افكار عمومي به عنوان ابزاري براي دفع تهاجمات خارجي يا سركوب مخالفان داخلي استفاده مي كنند. پايداري نظام سياسي برخي كشورها، همانند ايران اسلامي يا كوبا به علت حمايت افكار عمومي در اين كشورهاست.
ادامه دارد