پنجشنبه ۳ دي ۱۳۸۳
گفت وگو با سالار عقيلي، خواننده موسيقي سنتي
از ثروت آباد تا شهرت آباد
008088.jpg
گفت وگو: مريم آهنگري
الف، ختايي - در ميان چهره هاي جواني كه به موسيقي سنتي و به خصوص آواز روي آورده اند، چند تن به دليل قابليت حنجره و توانايي هايشان در اجراي آواز و نيز خواندن تصانيف، آينده و چشم اندازي روشن را براي خود و موسيقي آوازي پيش رو دارند. اين مجموعه اگر بر آموختن و باز نايستادن و توقف در امروز رضا ندهند، مي توانند راويان صديق موسيقي آوازي ايران باشند. سالار عقيلي از جمله اين چهره ها است كه در چند سال اخير توانسته آثاري در خور اعتنا و شنيدني را به علاقه مندان موسيقي اصيل ايراني ارائه كند. صداي عقيلي اگر چه هنوز هويت و مشخصه خاص خود را پيدا نكرده و خود وي در اين گفت وگو به مرحله تقليد در آموزه ها و اجراهايش تأكيد مي كند، اما همين سرگشتگي و تمرين و تجربه و درنورديدن فضاهاي تازه و جسارت كردن، مي تواند، در نهايت به آنجا منجر شود كه وي نيز به مانند فردي كه در دفتر دوم مثنوي مولوي گم كرده اي داشت و مدام در پي اش صحرا و بيابان را مي گشت تا در نهايت گم گشته اش را پيدا كرد، آن را با تلاش و تمرين مستمر بيابد. به بهانه انتشار تازه ترين اثر عقيلي كه حاصل همكاري وي با نوازنده صاحب نام تار، ارشد تهماسبي است، گفت وگويي با عقيلي انجام داده ايم كه مي خوانيد.
* آقاي عقيلي كمي درباره خودتان بگوييد؟
- هنر و مخصوصاً  موسيقي در خانواده  ما ارثي بود. برادر و مادرم ساز مي زدند و مشوق اصلي من بودند. اين مسأله باعث شد كه من در سن هفت سالگي با صداي ساز برادرم وارد دنياي موسيقي شوم و بدون داشتن معلم، به نواختن پيانو به صورت آماتور بپردازم، بعد با سازهاي سنتور و تنبك آشنا شدم. وقتي خانواده  متوجه علاقه  من به موسيقي شدند، مرا به هنرستان موسيقي سوره فرستادند.
در هنرستان با سازهاي مختلفي آشنا شدم. در كنار ساز، به طور اجباري از سال اول تا چهارم هنرستان درس آواز داشتيم. استاد عبدالحسيني (معلم هنرستان) در من انگيزه ادامه آواز را به وجود آورد و بدين ترتيب من به آواز علاقه مند شدم. تا قبل از آن، درباره آواز ايراني چيزي نمي دانستم، به خاطر اين كه كسي در خانواده ما، با موسيقي سنتي آشنا نبود.
آواز را به صورت خصوصي با استاد عبدالحسيني شروع كردم. پس از آشنايي با اصول اوليه آن، نزد استاد صديق تعريف رفته و رديفهاي آوازي را از ايشان فرا گرفتم. با وجود دريافت ليسانس تئاتر از دانشگاه هنر، ولي هنوز هيچ چيز جاي موسيقي را براي من پر نكرده است.
* در روز چند ساعت و بيشتر روي چه محورهايي تمرين مي كنيد؟
- دوران نوجواني و مدرسه من سراسر تمرين ساز و آواز بود. در حدود ۱۲ ساعت تمرين مي كردم، به طوري كه خانواده خسته مي شدند. پدرم وكيل دادگستري است و علاقه چنداني به موسيقي ندارد. در آن دوران صبح از خانه مي رفت و وقتي شب برمي گشت و مي ديد كه هنوز تمرين مي كنم، مي گفت همسايه ها ناراحت مي شوند و من براي اين كه صدايم بيرون نرود، همسايه ها و پدر ناراحت نشوند، در كمد رختخواب ها را باز و سرم را داخل آن مي كردم و تحرير مي  زدم و تمرين آواز مي كردم.
اما مادرم تمام سختي ها و فشارهايي كه از طرف اطرافيان به او وارد مي شد را تحمل و محيطي براي من فراهم كرد، تا بتوانم علاقه خود را ادامه دهم. حالا به علت مشغله كاري ۶-۵ ساعت در روز به تمرين مي پردازم.
* به صداسازي اعتقاد داريد يا نه؟
- در گذشته كه تعداد شاگردانم كمتر بود، با آنها صداسازي كار مي  كردم. اين كار حنجره  كسي را كه درس مي دهد، بسيار خسته مي كند. من هفته اي پنج روز كلاس دارم. حتي جمعه ها هم كه روز استراحت است به شاگردانم تعليم آواز مي دهم. روزهاي يكشنبه در همان هنرستاني كه تحصيل كردم،  جواب آواز درس مي دهم. ماهي دو دفعه به خانه موسيقي يزد مي روم و آنجا حدود ۱۵ شاگرد دارم. در حال حاضر به ۷۰ شاگرد تعليم مي دهم. هر دوره صداسازي سه ماه طول مي كشد. اگر بخواهم با تمام شاگردها صداسازي كار كنم، ديگر حنجره اي براي خودم باقي نمي ماند.البته صداسازي معمولاً مربوط به كساني است كه مي خواهند از صفر شروع كنند و به دو قسمت اوج خواني و تحرير تقسيم مي شود.
بعضي از افراد براي تست پيش من مي آيند كه خيلي اوج مي خوانند ولي تحرير ندارند و برخي ديگر برعكس و به ندرت پيش مي آيد كه كسي هر دو را با هم داشته باشد.
اوج خواندن ملاك آواز نيست. استاد بنان زياد اوج نمي خواند، شايد دو دانگ و نيم صدا داشت ولي استاد آواز ايران بود. اينها ملاك نيست، درست خواندن مهمتر است. جوانهايي كه امروز، آواز را شروع مي كنند، دوست دارند فرياد بزنند و نت هاي بالا را بخوانند. البته بد نيست خواننده بتواند بالا بخواند ولي اوج همه چيز نيست.
* در ميان خوانندگان ايراني، فكر مي  كنيد ساختار حنجره  شما به چه خواننده اي بيشتر نزديك است؟
- من به سبك دو استاد خيلي علاقه دارم. استاد بنان، كه بعضي از كارهاي من به سبك ايشان اجرا شده و دوست دارم كه اين سبك را ادامه دهم. روي سبك استاد شجريان هم زياد كار كرده ام و فكر مي كنم ايشان هم دنباله رو سبك طاهر زاده هستند.
* به نظر شما در دوره هاي معاصر صداي كدام آوازخوان برجسته تر است؟
- از قدما روي آثار طاهرزاده، اقبال السلطان، تاج اصفهاني، محمودي خوانساري، اديب خوانساري و بنان تحقيق كردم. استاد بنان براي موسيقي اين مملكت خدمت بزرگي انجام داده . بعد هم استاد شجريان رسالت پيشينيان را تكميل كرده است. كاش حافظ و سعدي زنده بودند و مي ديدند كه استاد شجريان با اشعار اين بزرگان چه كرده است، ولي حيف كه نيستند. استاد شجريان آواز را در اين نسل تمام كردند و راه را درست و اصولي طي كردند.
اين مهم نيست كه مثل بعضي از آقايان تند و تند نوار به بازار عرضه نمايم. هنرمند بايد بداند كه چه مي كند،به قول استاد قمشه اي هنر مثل اتوبوسي در حال حركت است. بعضي در ثروت آباد پياده مي شوند و عده اي در شهرت آباد و تا به حال كسي تا آخر مسير نرفته  است.
* در نوار به نظر مي رسد كه شما روي يك بافت صدايي خاص حركت نمي كنيد. بلكه چند جنس صدا را از شما مي شنويم. آيا مي توان گفت شما در پي يافتن صداي خود هستيد؟
- بسياري از آشنايان مي گويند، تو يك جا مثل استاد شجريان مي خواني، جاي ديگر بنان هستي، گاهي محمودي خوانساري و بعضي اوقات هم تعريف هستي. همانطور كه قبلاً  اشاره كردم،  من به تمام اين سبكها علاقه مندم و از همه اينها در كارم استفاده مي كنم،البته به دنبال سبكي هستم كه مخصوص خودم باشد و به اميد روزي كه ديگر نگويند عقيلي شبيه فلاني مي خواند، بلكه بگويند فلاني شبيه سالار عقيلي مي خواند و خودم باشم. هنوز در تقليد هستم و سبك خودم را پيدا نكرده ام. بايد مدتها كار كنم تا به آن چيزي كه مي خواهم برسم و تا صداي من جايگاه خودش را پيدا كند گاه گداري به سبكهاي مختلف سري مي  زنم.
* از همكاري خودتان با آقاي ارشد تهماسبي بگوييد، اين همكاري چگونه شروع شد و چه مراحلي را طي كرد؟
- من كنسرتهايي اجرا كرده بودم،  ولي هنوز اثري به شكل نوار به بازار نداده بودم. آقاي تهماسبي توسط يكي از دوستان مطلع شده بود كه من آواز مي خوانم و از قبل هم تصميم داشت كاري را با كسي انجام دهد  كه تا به حال هيچ اثري بيرون نداده ، با اين تفكر به من پيشنهاد كردند كاري كه ساخته اند را بشنوم. به منزل ايشان رفتم،«عشق ماند» را شنيدم. آقاي تهماسبي گفت كار شامل هشت تصنيف است، با اين تفاسير همكاري مي كني يا خير؟ علي رغم اين كه، تمام تمرين هاي من روي آواز متمركز شده بود، به عقيده ايشان احترام گذاشتم و كار را قبول كردم. اگر كس ديگري اين سبك كار را به من پيشنهاد مي داد، نمي پذيرفتم و حتماً  اصرار داشتم كاري را اجرا كنم كه لااقل ۲۰دقيقه آواز داشته باشد.
* شما پيشنهاد آواز داديد؟
- آقاي تهماسبي كارگردان و تهيه كننده كاست بودند، يا نبايد كار را انجام مي دادم و يا وقتي قبول كردم، بايد با جان و دل هم تا آخرش مي رفتم، من پيشنهاد دادم، ولي او گفت اين كارها براي آواز ساخته نشده، من مي توانستم قبول نكنم، ولي با توجه به شناختي كه نسبت به آقاي تهماسبي داشتم، قبول كردم و كار را انجام دادم، قبلاً  گفتم كه اگر كس ديگري پيشنهاد داده بود، حتماً  در كار آواز مي گنجاندم. من معتقدم كه موسيقي سنتي ما، موسيقي آوازي است و ما بايد آواز را به جوانها و مردم معرفي كنيم و هدف من هم همين است. آقاي تهماسبي انسان متفكر و آگاهي در زمينه موسيقي است، من با اين ديد جلو رفتم و پذيرفتم. ايشان كسي است كه آثار درويش خان و ركن الدين مختاري را به صورت نت درآورده و دو كتاب در اين زمينه نوشتند و مردم ركن الدين مختاري را با ارشد تهماسبي و به وسيله كتاب او شناختند و آقاي تهماسبي آثار مختاري را به صورت تصنيف بيرون دادند. به هر حال او با چنين تفكر و پشتوانه اي حركت كرده و هشت تصنيف ساخته است و من هم پذيرفتم.
* نوار قبلي در چه فضايي تهيه شد؟
- موسيقي نوار فضايي نو و تازه تري نسبت به موسيقي هاي خيلي قديم داشت. آقاي تهماسبي مي گفت جوانها از موسيقي سنتي به آن شكل خسته شده اند،چقدر تحرير (البته من همان جنس موسيقي را قبول دارم). اين كاري كه آقاي تهماسبي انجام دادند، با توجه به كارهاي قدما صورت گرفته و قدمت در آن ديده مي شود. با اين تفاسير من قبول كردم، ضبط شد و بيرون آمد، فروش خيلي خوبي داشت و مردم هم استقبال خوبي كردند. به گمانم مردم در نوار«عشق ماند» تصنيف «شاه شمشاد قدان» را خيلي دوست دارند. كار جديدم كه باز با همكاري آقاي تهماسبي به بازار آمده «سايه هاي سبز» نام دارد كه به نوعي ادامه عشق ماند است. حتي تصميم داشتيم اسمش را عشق ماند ۲ بگذاريم اما به خاطر شعر سبز اخوان ثالث اسمش را سايه هاي سبز گذاشتيم.
* خود شما فكر مي كنيد فضاي كار قبلي شما با اين كار چه تفاوتي دارد؟
- در كار اول گروه فرق داشت. عشق ماند با گروه نوروز و با سازهاي ديوان، تارباس و تمبك زنده ياد داريوش زرگري اجرا شد. او يار ديرينه تهماسبي بود و چون از كودكي تهماسبي و زرگري با هم بزرگ شده بودند، به يكديگر علاقه زيادي داشتند. فقدان زرگري باعث شد تا تهماسبي علاقه اي به كنسرت دادن نداشته باشد. در كار جديد فضا كمي متفاوت است، كمانچه اضافه شد و چند بار هم آقاي تهماسبي  تار زده است.
* اين حجم اركستري كه شما در نظر گرفته ايد بيشتر خواهد شد يا تصميم داريد با همين تعداد ساز ادامه دهيد؟
- اين مسئله بستگي دارد به آهنگساز و گروهي كه با آن كار خواهم كرد، من ممكن است هم با اركستر ملي كار كنم و هم با يك گروه سنتي با سازهاي كم.
* چرا در نوار سايه هاي سبز شاهد آواز كم هستيم. آيا مي خواهيد به ضرورت بازار حركت كنيد كه بيشتر كارهاي موجود ريتميك است يا از قبل اين طور برنامه ريزي كرده ايد؟
- كار بازاري نيست؛ كار بازاري به تصنيف زياد و كم بستگي ندارد. بلكه اين نوع يا چگونگي تصنيف است كه بازاري بودن و نبودنش را تعيين مي كند. كارهاي ما هر كسي را جلب نمي كند. مثلاً تصنيف اول نوار، شعري است سنگين از سنايي كه اگر مي خواستيم بازاري كار كنيم بايد شعري روي كار مي گذاشتيم كه همه به راحتي متوجه شوند، «ناز را رويي ببايد همچو ورد- ورنداري گرد بد خويي مگرد» كساني كه شعر نمي دانند متأسفانه متوجه آن نمي شوند.مفهوم تصنيف هاي كار شده در نوار سنگين است. ممكن است كاري از قدما و مربوط به صد سال پيش باشد و همه تصنيف باشد، اين دليل بر بازاري بودن كار نيست؛ نحوه ارتباط برقرار كردن مردم با كار مهم است. اگر من مجري كار باشم و بخواهم نواري تهيه كنم محال است كه حداقل ۲۰ دقيقه آواز در آن نگنجانم. نوار آقاي تهماسبي را كساني مي خرند كه او را مي شناسند. مرز بين موسيقي جدي و بازاري مشخص شده و خوشبختانه مردم آگاه هستند و فرق اين دو را كامل متوجه مي شوند. مخصوصاً در اين چند سال اخير كه مردم ما آگاه تر و فهيم تر شده اند و سطح سواد عمومي و دانش موسيقي جامعه بالا رفته است. به هر حال اگر آقاي تهماسبي مي خواست بازاري كار كند راه هاي ديگري هم بودمثلاًمي توانست كنسرت بدهد؛ هر شش ماه يك بار نوار مي داد؛ با هشت تصنيف، خيلي هم فروش مي كرد ،حداقل ۱۰ ميليون تومان مي خريدند. در اين سه سال مي توانست ۶ نوار بدهد و حداقل ۶۰ميليون تومان درآمد داشت.
* مقداري از حال و هواي تصانيف بگوييد؟
- نقطه اوج اين اثر به عقيده من، تصنيف سايه هاي سبز كه به نام سبز در كاست درج شده است، مي باشد با شعر زنده ياد مهدي اخوان ثالث (م- اميد) كه به نقل از آقاي تهماسبي در ۱۸ سال قبل توسط خود مرحوم اخوان براي آهنگ گذاري و تبديل آن به ترانه به تهماسبي داده شده است كه متأسفانه در زمان حيات ايشان اين مهم انجام نگرفت تا امروز كه به مرحله پخش رسيده است و نكته اي كه شايسته است اشاره كنم حضور وجود مرحوم اخوان و حس نظارت ايشان در هنگام تمرين ها و ضبط اين كاست به شكلي كه من در هنگام تمرين ها از خود بي خود مي شدم و گه گاه مي گريستم و بايد بگويم اين تصنيف را بيشتر از ديگر تصانيف دوست دارم و حتي قبل از ضبط اين كار در سفري كه به مشهد مقدس داشتيم در معيت دوستان به طوس رفته و بر مزار پاك ايشان اين تصنيف را زمزمه كردم، اما در مقايسه با كار قبلي بايد اذعان داشت كه هر كاري حال و هوا و بيان احساسي خود را دارد و اساساً مقايسه بين دو اثر با دو فضاي مختلف و دو تاريخ اجرا و ديگر موارد مطرح در خلق آثار، مقايسه ارزشمندي نخواهد بود (در موضوعات هنري) فقط بايد عرض كنم در نوار عشق ماند تصنيف «شاه شمشاد قدان» و در سايه هاي سبز تصنيف «سبز» را بيشتر مي پسندم تا نظر شنوندگان عزيز و فهيم و صاحبان نظر و اهل فن چه باشد اين كه من مي گويم از منظر احساسي و زيباشناختي است.
* فكر مي كنيد اين اثر به اندازه (عشق ماند) موفق باشد؟
- البته «عشق ماند» به دليل اين كه در سه سال گذشته اغلب از شبكه هاي مختلف صدا و سيما پخش مي شد و مي دانيد حتي در برنامه (نغمه ها) برخي از تصانيف را به شكل تصويري اجرا كردم و به اصطلاح پخش تصويري شده است در نتيجه باعث شده تا مردم گرامي و هنردوست با آن ارتباط برقرار كنند و چنانچه اين اتفاق در مورد سايه هاي سبز نيز انجام يابد فكر مي كنم كار موفق تري خواهد بود و اين را از اين جهت مي گويم كه هم در اين سه سال بنده به آموختن و يادگيري و تكميل دانسته هايم كوشيده ام و هم اين كار ادامه منطقي همان «عشق ماند» است.
* فكر نمي كنيد با توجه به نيروي جواني و سن شما كه در سال هاي قبل از ۳۰ سالگي هستيد، كمي كم كار هستيد؟
- بايد عرض كنم كه به كميت كمتر مي انديشم و بيشتر در پي كيفيت بهتر هستم و اعتقاد دارم اگر در جمع و كلاً در طول عمر هنري خود فقط ۱۰ اثر خوب داشته باشم كافيست و براي همين اغلب كارها و آثاري كه پيشنهاد مي شود را يا نمي پذيرم و يا اين كه با وسواس و دقت و مشورت با اهل فن و خبرگان انتخاب مي كنم و به لحاظ تفكر هنري نمي پسندم كه مثلاً هر ماه يك يا دو نوار را روانه بازار نمايم تا به اصطلاح كارنامه اي را طولاني و سياه كنم.
*تجربه همكاري با گروه وزيري و ديگر گروه ها و در كنار اساتيد چون ناهيد، موسوي، ساكت و... چه تأثيري به شكل گيري هنري تان داشته است؟
- تأثير بسيار سزاوار و ارزنده اي داشته است.اجراي كنسرت ضمن آموزش هايي كه مهم ترين آن نشستن در كنار اساتيد است و ديگر امكانات و امتيازات ويژه كار گروهي، آموزه هايي ديگر دارد كه در كارهاي ديگر نيز مفيد واقع مي شود از جمله تأثير گذاري براي حضور مفيد و مؤثر در استوديوها و هنگام ضبط و اين كه باعث مي شود وقت بسيار كمتري براي ضبط هاي استوديويي صرف شود و تجارب خوب ديگر يادم مي آيد بار اولي كه در كنسرت شركت كردم خيلي مي ترسيدم تا اين كه استمرار اجراها موجب شد كه اينك به راحتي و بدون اضطراب و استرس به اجرا بپردازم. تا جايي كه اجرا بر روي صحنه و در مقابل مردم حتي برايم راحت تر از ديگر اجراهاست و هر چقدر جايگاه هنري گروه بيشتر و اجراهاي متنوع خواننده فزون تر باشد تجارب بدست آمده دلنشين تر و هنري تر است.

باز هم درباره موسيقي سنتي _ آري يا نه
از نوآوري ماندگارتا ارزش واقعي هنرمندان
دونوشته زير درپاسخ به اقتراح همشهري درباره گفته هاي جناب عليرضا افتخاري ونوشته دكترصادق طباطبايي است كه هريك ازآنهاگوشه اي از زواياي كاررا بازمي كند. اين دو نوشته را بخوانيد.
008091.jpg
نوآوري بايد ماندگار باشد
علي جباري نيكو
در عرصه هر هنري كارهاي بزرگ و گزيده هميشه ماندگارند و كارهاي كوچك و بازاري خيلي زود به اصطلاح گل مي كنند و خيلي زود هم پژمرده مي شوند و از بين مي روند. ما در حيطه موسيقي اصيل ايراني چه در زمينه آواز و چه در نوازندگي ساز، هنرمندان بنامي  داشته و داريم. آثاري كه آنها خلق كرده اند هميشه در افكار و دلها ماندگارند و در اكثر محافل فرهنگي همواره از آنها ياد مي شود. هر كدام از آنها بار معنايي خاص خود را دارا هستند؛ يكي رسم عاشقي مي آموزد، يكي يادآور حماسه ها و تحولات اجتماعي است و ... .
اما امروز هر خواننده اي يك چيزي مي خواند و نام نوآوري بر آن مي گذارد، غافل از اين كه در اين بدعت به اصول و پايه اوليه هنر موسيقي هم احترام نگذاشته است. اگر به پخش آثار آقاي افتخاري در راديو و تلويزيون دقت كنيم، با شروع آهنگ تصنيف هنوز كلام به آن اضافه نشده متوجه مي شويم قرار است صداي ايشان را بشنويم. در اين چند سال اخير تمام كارهاي آقاي عليرضا افتخاري چه از نظر شعر و كلام و چه از نظر ريتم همه شبيه هم است. حال اين چه نوآوري مي تواند باشد؟
اين گفته كه «مردم خسته اند از تكرار» به نوعي به خود استاد افتخاري برمي گردد. ايشان خود در نوآوري به تكرار افتاده اند. نوآوري بايد محكم باشد و روي پاي خود بايستد. بايد اصول و پايه داشته باشد و صاحبان فن كه آقاي افتخاري مي گويد «نداريم» ! بشنوند و قبول كنند. يك هنرمند متعهد و دلسوز بايد از توليد كارهاي متعدد و بازاري پرهيز كند و آثار جديد خود را پس از مطالعات، بررسي ها، وسواس ها و سخت گيري هاي زياد خلق كند. اگر تا امروز كارهاي آقاي افتخاري بالاترين تيراژ را در جامعه داشته و ناشر آثار هم شكست نخورده دليل بر اين نيست كه نوآوريهاي ايشان در دل مخاطبان و هنردوستان جا باز كرده، بلكه اين پيروزي ها به اين علت به وجود مي آيد كه هنرمندان و اساتيد بزرگ و صاحبان فن، در اين فضاي هنري و فرهنگي كه دستخوش توليد انبوه و كيفيت پايين مي باشد، عرصه را براي فعاليت تنگ مي بينند و ناخودآگاه كنار مي روند و به جاي خلق آثار بازاري بر داشته هاي علمي و آكادميك خود در حيطه موسيقي مي افزايند و اگر هم گاهي كاري ارائه مي دهند بسيار شايسته تأمل و توجه است.
اگر اثرات آقاي افتخاري فروش مي كند و متقاضي براي آن زياد است، دليل آن سطح سليقه مخاطبان به خصوص جوانان است. در جامعه اي كه اجراهاي زيباي «سه گاه»، «ابوعطا»، «همايون» و ... زير سايه موسيقي وام گرفته شده پاپ، كم كم دارد به فراموشي سپرده مي شود و سنتي خوانها و پاپ خوانهاي جديد جاي اساتيد بزرگ را مي گيرند، كارهاي آقاي افتخاري رونق پيدا مي كند. وقتي امكان رقابت سالم براي تمام اهل هنر و فن در جامعه ايجاد شود و همه هنرمندان با ايده ها، سليقه ها و ايدئولوژيهاي مختلف پا به عرصه بگذارند و امكانات براي همه به صورت مساوي و يكسان توزيع شود مطمئناً آثار بزرگ و متنوعي خلق خواهد شد. آن وقت اگر در ميان اين همه نوآوري از استادان بزرگ، بدعت گذاري ايشان مورد توجه بيشتر قرار گرفت، مي توانيم ادعا كنيم كه كارهاي آقاي افتخاري در زمره آثار خوب و متعهد مي باشد.
از كسي كه مدعي شناخت شيوه هاي مختلف موسيقي اصيل ايراني است بعيد است كه بگويد «ابوعطا» و «سه گاه» و «همايون» را بايد يك بار خواند يا بگويد وقتي در جامعه اي زندگي مي كنيم بايد تمام جوانب آن را در نظر بگيريم.
آقاي افتخاري نوآوري نكرده اند بلكه جوانب جامعه را در نظر گرفته و به فكر ناشر مي باشند كه يك وقت شكست نخورد و تقصير را به گردن مردم و قشر جوان انداخته  اند كه «خسته اند از تكرار» و «تا كي خود را به موسيقي قاجار پيوند دهيم؟» و بعد به موسيقي لباس روز را پوشانده اند.
انجام كارهاي علمي و بزرگ، زحمت، پشتكار و جديت را مي طلبد؛ كما اين كه اساتيد بزرگي چون استاد شجريان و استاد شهرام ناظري اين مشقت را در طول ساليان دراز به جان خريده اند كه حالا نتيجه اش شده است خلق آثار زيبا و ماندگار و اگر هم اثري از نوآوري در كارشان به چشم مي خورد، بدعتي است اصولي و با پشتوانه كه حاصل توجه عميق به موسيقي اصيل ايراني مي باشد. عرصه موسيقي آن قدر وسيع است كه هيچ هنرمندي نمي تواند بدون شناخت، تحقيق، كسب تجربيات لازم و خلق آثار مهم و بزرگ، مراحل گذار را طي كرده و دست به نوآوري بزند و در راستاي آن سطح سليقه مخاطب را تغيير دهد. بايد به پيش كسوتان احترام بگذاريم، آثار آنان را بررسي و تفسير كنيم و با تلاش و كوشش هرچه بيشتر، آثار با كيفيت، وزين و درخور توجه از خود بر جاي بگذاريم.

ارزش واقعي هنرمندان
دكتر. ف- خاقاني
در بحثي تحت عنوان موسيقي سنتي آري يا نه؟ مطلبي از آقاي صادق طباطبايي درج شده بود، در پاسخ نكاتي را مختصراً لازم به تذكر دانستم.
جناب آقاي طباطبايي،عشق واقعي خواننده به موسيقي و حرفه و مسلكش سبب احترام و علاقه شنوندگان نسبت به وي مي گردد. كسي كه معتقد به اصول اخلاق حرفه اش نباشد نمي تواند از دروازه تأييد مردم عبور كند.
جناب آقاي طباطبايي، متهم كردن هنرمندي مانند عليرضا افتخاري به فقر فرهنگي و سودجويي و كم كاري ادعاي ساده اي نيست، اينجا افكار عمومي به قضاوت خواهند نشست. آقاي افتخاري سواد و پشتكار و هنر موسيقايي خود را در آثار بي نظير و متعدد خود نشان داده و حس و هنر لطيف و عفيف و اصيل او باعث پذيرش عامه آثار او گرديده است.
يادآوري و ياددادن تنوع دستگاهها و پرده هاي موسيقي اصيل ايران به او به واقع حكمت آموختن به لقمان است. تذكر اين نكته لازم است كه خواندن موسيقي پاپ در كنار موسيقي اصيل هيچ تناقض و استبعادي ندارد، درست مانند شعر نو و شعر كهنه كه در كنار هم قرارمي گيرند. آيا وقتي استاد شهريار كه در اوج غزل ايران بود افكار والاي خود را در قالب شعر نو ريخت به دليل فقر فرهنگي و بي سوادي و سودجويي بود؟ هرگز، و نتيجه اين كار او پايه گرفتن صحيح و علمي شعر نو در ايران بود كه شعراي بعدي به او اقتدا كردند. امروز اگر افتخاري موسيقي پاپ اجرا مي كند جاي تقدير و تشكر دارد چون اولاً، موسيقي پاپ در ايران مانند كودكي نوپا در قدمهاي اول مي باشد كه كمك كردن به درست راه رفتن و پا گرفتن اين طفل نوپا از هنرمندي توانا چون عليرضا افتخاري كه در قله رفيع موسيقي اصيل مي باشد ساخته است.
ثانياً، عده اي خصوصاً جوانان ما شيفته موسيقي پاپ هستند و اگر موسيقي پاپ سالم و صحيحي در ايران ارائه نشود خودبه خود به سوي موسيقي پاپ غرب كشيده خواهند شد كه البته خوشايند نخواهد بود.
آقاي طباطبايي مرقوم فرموديد كه هنرمندان برجسته قرن ۱۷ و ۱۸ اروپا در فقر زيسته اند، اگر در سرگذشت بزرگان موسيقي كلاسيك اروپا دقت كنيد درمي يابيد كه اكثر آنها نه تنها در فقر نبودند كه در زمان حيات ارزش واقعي آنها شناخته شده و صاحب عناويني مانند پدر سمفوني، پادشاه سمفوني يا حتي شواليه شده بودند ولي متأسفانه در كشور عزيز ما درحال حاضر عده زيادي از نام آوران موسيقي اصيل كه در قيد حيات مي باشند در فقر مادي زندگي مي كنند و هنرمنداني چون مرحوم ايرج بسطامي و سيد خليل عالي نژاد نه تنها در سختي بلكه در گمنامي رخت از جهان بربستند و بعد از مرگ صاحب شهرت شدند.
و اما در مورد سودجويي آقاي افتخاري و ناشرين آثار وي، جناب طباطبايي، هنرمند نيز مانند شما به مسكن و پوشاك و زندگي و وسايل آن نياز دارد. اگر آقاي افتخاري به نفع ناشرين فكر مي كند ناشي از افكار سودجويانه نيست. دقت كنيد اكثر آثار موسيقي ما را شركتهاي خصوصي نشر مي كنند كه حتماً و بايد به سود خود فكر كنند چون هيچ گونه حمايت و همياري مالي نمي شوند و براي ادامه كار و بقاي خود بايد فكر حساب و كتاب باشند و اگر همين شركت هاي خصوصي نباشند موسيقي ايران آسيب جدي خواهد خورد و اگر همين ناشرين نبودند چه كسي دنبال نشر و ترويج موسيقي ايران مي رفت؟ يا كدام ارگان و نهادي هنر و هنرمندان را حمايت مي كند؟ پس ناچار بايد خواننده به فكر سود ناشر آثارش باشد. لذا بهتر است به جاي عيب جويي و بازي با كلمات و نكته سنجي در گفتار هنرمندان، كلي تر فكر كنيم و اگر به موسيقي غني اين مرز و بوم اهميت مي دهيم اسبابي فراهم آوريم كه موسيقيدان و آهنگساز و خواننده با فكري باز آثاري در خور هنر و شأن ايراني عرضه كند.

هنر
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
كتاب
ورزش
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  كتاب  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |