پنجشنبه ۳ دي ۱۳۸۳
كيك و كلت
008025.jpg
مهدي قمصريان
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و جريان تسخير لانه جاسوسي كه توسط امام خميني(ره) انقلاب دوم ناميده شد، جريان مك فارلين يكي ديگر از پروند هاي پيچيده در مساله روابط ايران و آمريكا به حساب مي آيد. ريگان بعد از پيروزي خود در انتخابات علي رغم تأكيد بر قطع روابط همه جانبه با ايران، در پشت پرده سياست ديگري را در پيش گرفت و هيأتي را براي مذاكره راهي ايران كرد.
مسئولين جمهوري اسلامي نيز در اقدامي بجا، اين سياست دوگانه سردمداران آمريكايي را افشا كرده و لكه ننگ ديگري را در تاريخ اين كشور ثبت كردند.
هر چند كه تاريخ دقيق اين جريان كاملاً مشخص نيست ولي بعد از اشاره اي كه در اواسط آذر ماه ۶۵ آيت ا... هاشمي رفسنجاني در نماز جمعه به اين جريان داشتند اين پرونده براي اولين بار به طور رسمي در سناي آمريكا مورد بحث قرار گرفت و مك فارلين در اعترافات خود در كميته روابط خارجي سنا در پاسخ به نمايندگان گفت : «ما علاوه بر اهميت استراتژيك به آينده ايران نيز علاقه مند بوديم.»
آغاز ماجرا
هر چند سخنان امام خميني كه در ادامه به گوشه هايي از آن اشاره مي شود، هرگونه شبهه اي را در ارتباط با زد و بندهاي مسئولان ايراني در قضيه مك فارلين از بين برد، مع الوصف به دليل سري بودن ماجرا و نبود اسناد مكتوب راجع به حواشي و اصل اين قضيه، اشخاصي هم چنان در صحت مطالب ارائه شده تشكيك مي كردند، لكن گذشت زمان و ظهور اتفاقات بعدي در صحت گفته هاي مسئولين ايراني ترديدي باقي نگذاشت. سؤالات اساسي و مهمي همچون؛ آيا اين سفر يك اقدام از پيش تدارك شده بود يا نه؟ آيا مسئولان ايراني از قبل در جريان اين رويداد بوده اند يا خير؟ بر فرض بي اطلاع بودن مقامات ايراني از سفر هيأت آمريكايي، آيا پس از ورود آنها به تهران، ملاقات و مذاكراتي بين آنها صورت گرفته است يا خير؟ اصولاً اهداف آمريكايي ها از اقدام مذكور چه بوده است؟ و سؤالات ديگر كه در نطق ريگان و گزارش مكتوب هيأت بررسي كننده آمريكائي، موسوم به «گزارش تاور» پاسخ داده شدند، صحت ادعاهاي مقامات ايراني را تأييد مي كند. هر چند مسئولين ما اين سخنان را حاوي دروغ ها و نادرستي ها نيز دانسته اند كه در واقع آمريكايي ها وگروه تحقيق براي سرپوش گذاشتن بر روي اين رسوايي، رعايت منافع ملي و حيثيت سياسي اين كشور، آنها را عنوان كرده اند.
تغيير رويكرد
جيمي كارتر در انتخابات رياست جمهوري ۱۹۸۰ آمريكا شكست خورد و رونالد ريگان به عنوان رئيس جمهوري آمريكا به كاخ سفيد راه يافت. علت پيروزي ريگان هم در واقع ناكامي كارتر در موارد مختلفي بود كه همگي به پيروزي انقلاب اسلامي ايران مربوط مي شد؛ همچون فضاحت هاي سياسي و نظامي، خصوصاً در جريان گروگان گيري و شكست حمله نظامي آمريكا به ايران در واقعه طبس.
در اين دوره، هيأت حاكمه آمريكا دو سياست كاملاً متفاوت و بلكه متناقض را در پي گرفت: يكي استراتژي مهار كه رسماً از سوي كاخ سفيد اعلام شد و ديگري استراتژي ارتباط با ايران كه به طور پنهاني و سري تعقيب مي شد.
استراتژي مهار به عنوان يك استراتژي راهبردي ايالات متحده آمريكا عليه جمهوري اسلامي و برخي كشورهاي مستقل ديگر تصويب شد و رئيس جمهور آمريكا ملزم به اجراي آن گرديد. اين استراتژي كه با هدف تضعيف انقلاب اسلامي از طريق اعمال فشارهاي همه جانبه، حمايت از مخالفين نظام، تضعيف توانايي هاي اقتصادي و مالي ايران به تصويب رسيد، به مدت پانزده سال (از سال ۱۳۶۱-۱۳۷۶) از سوي ريگان و دولت هاي آمريكا با جديت تمام دنبال شد.
در راستاي همين اهداف بود كه آمريكايي ها به شدت، ايران را از دستيابي به فناوري هاي پيشرفته، بويژه در بخش هسته اي منع كردند و مجازات هاي سنگيني را بر ضد سرمايه گذاران آمريكايي و مؤسسات و شركت هاي غيرآمريكايي در صنايع نفت و گاز به اجرا گذاشته و فروش سلاح و تجهيزات نظامي و فناوري هاي مربوط به آن را ممنوع اعلام كردند. و ده ها اقدام بازدارنده و مهاركننده ديگر. (مراجعه كنيد به كتاب ايران وآمريكا ،حسن واعظي).
اما از سويي ديگر وقايعي نظير مسئله گروگان گيري در لبنان و ناتواني دولت آمريكا در آزادسازي آمريكايي هايي كه در بند نيروهاي مبارز لبناني گرفتار شده بودند، مي توانست آينده ريگان را همچون كارتر سخت به خطر انداخته و شكست وي را در انتخابات حتمي سازد. از اين رو، آمريكايي ها با اذعان به ناتواني خود در حل اين معضل و باور به توانمندي دولت ايران در خاتمه دادن به اين بحران، به واسطه هاي مختلف، بارها از جمهوري اسلامي ايران خواستند تا با استفاده از نفوذ خود در بين نيروهاي مسلمان لبنان، موجبات آزادي آنها را فراهم سازد. هدف ياد شده، در كنار انگيزه هاي ديگري كه به آنها اشاره خواهيم كرد، دولت ريگان را بر آن داشت تا به شكل پنهاني و كاملاً سري براي ايجاد يك رابطه استراتژيك با ايران تلاش كند. از اين رو، وي به دور از چشمان ساير سياستمداران و تصميم سازان سياست خارجي ايالات متحده، در پس استراتژي مهار به ديپلماسي پنهان روي آورد. به همين دليل ريگان مجبور شد در اقدامي بي سابقه جنجالي را به وجود بياورد كه تا امروز بعد از گذشت ساليان دراز هنوز ابعاد مختلف اين واقعه همچنان پوشيده مانده است. اين واقعه عبارت بود از اعزام مخفيانه يك هيأت عالي رتبه آمريكايي در ۴خرداد ۱۳۶۵ (۲۵ مه ۱۹۸۶ م.) به سرپرستي «رابرت مك فارلين» مشاور سابق امنيت ملي آمريكا به همراه هواپيماي حامل سلاح و تجهيزات نظامي به تهران بود. ساير اعضاي اين هيأت كه مك فارلين را در اين مأموريت سري همراهي مي كردند عبارت بودند از :«اليور نورث» ، «جورج كيو» ، «هوارد تيچر» ، «نير» .اما پس از يك فاصله پنج ماهه، يك هفته نامه لبناني به نام «الشراع» در تاريخ ۱۱ آبان ۱۳۶۵ (۲ نوامبر ۱۹۸۶ م) اين خبر را آميخته با برخي مطالب دروغ ديگر افشا كرد. ريگان اعلام نمود كه: «يكي از مقامات دولتي ايران كه با آمريكا خصومت داشته، خبر مذاكرات  ما با افراد ايراني را به يك مجله لبناني درز داد.»
چند روز بعد آقاي هاشمي رفسنجاني در مراسم ۱۳ آبان همان سال يعني سال ،۱۳۶۵ به تبيين و تشريح ماجراي سفر مك فارلين و هيأت همراهش مي پردازد. و داستان كتاب مقدس،كيك و كلت را به روايت مي كشد. خبرگزاري جمهوري اسلامي در بيست و دوم آبان ماه ۱۳۶۵ به نقل از مصاحبه خبري ريگان چنين اعلام كرد: «من معتقدم چنانچه اخبار مذاكرات ما با ايران فاش و گزارش نمي گرديد پنج گروگان ديگر آمريكا نيز تا هفته پيش از لبنان آزاد شده بودند» به هر حال طرح صادقانه و به موقع اين ماجرا موجب شد كه ابتكار عمل در دست ايراني ها قرار گيرد.
«باب وو دوارد» در كتاب خود موسوم به «واترگيت» اين بحران را چنين توصيف مي كند: «ريگان بهاي سياسي اين معامله را خوب مي دانست. او در سال ۱۹۸۰ پرزيدنت كارتر را شكست داده بود، حداقل بخشي از اين پيروزي به خاطر اين بود كه كارتر موفق به آزادي گروگان هاي سفارت آمريكا در تهران نشده بود. ضعف يا تصميم گيري غلط در باز پس گرفتن گروگان ها مي توانست هلاكت بار باشد. ريگان در افكار عمومي روش خشني را در مقابل ايران پيش گرفته بود. او بارها تكرار كرده بود كه ايالات متحده با ملت هاي خائن و با گروه هايي كه گروگان گيري مي كنند، مذاكره نخواهد كرد.اما اين عمليات محرمانه با خط مشي اظهار شده اش كاملاً مغايرت داشت. براي ريگان اين يك خطر حساب شده بود تا گروگان ها را به وطن بازگرداند و روابطش را با ايران بهبود بخشد. در اين عمليات محرمانه، مشكلات قانوني نيز وجود داشت. يك قانون آمريكا، فروش تسليحات نظامي به ايران را به علت پشتيباني ايران از تروريسم ممنوع كرده بود. عمليات ايران چنان محرمانه و حساس بود كه ريگان در فرمان كتبي به رئيس سازمان سيا «ويليام كيسي »دستور داده بود تا گزارش به كنگره را به تأخير بياندازد.»
بحران در آمريكا به حدي بالا گرفت كه سبب تغييرات و عزل و نصب هايي در كاخ سفيد و شوراي امنيت ملي شد مك فارلين در اثر شدت فشار دست به خودكشي زد البته از اين خودكشي جان سالم به در برد و رؤساي كاخ سفيد و شوراي امنيت ملي و نيز دادستان كل ايالات متحده از سمت خود استعفا كردند. مقامات رسمي آمريكا ماجراي مك فارلين را«ايران كنترا »نام نهادند اما اين رويداد از سوي تحليل گران سياسي به«ايران گيت »شهرت يافت. انتخاب اين نام براي ماجراي مك فارلين يك اتفاق و انتخاب ساده نبود. تحليلگران مسائل سياسي معتقد بودند رسوايي به بار آمده براي دولت آمريكا در اين ماجرا دست كمي از رسوايي واتر گيت نداشت به همين دليل آن را«واتر گيت دوم »يا«ايران گيت»كه تداعي كننده رسوايي« واتر گيت»است ناميدند.
008022.jpg
آقاي هاشمي رفسنجاني در مراسم ۱۳ آبان سال ،۱۳۶۵ به تبيين و تشريح ماجراي سفر مك فارلين و هيأت همراهش مي پردازد. و داستان كتاب مقدس كيك و كلت را به روايت مي كشد.
به هر حال طرح صادقانه و به موقع اين ماجرا موجب شد كه ابتكار عمل در دست ايراني ها قرار گيرد

امام خميني پيروز ميدان
امام خميني چند روز پس از سخنراني هاشمي( كه در ادامه به آن خواهيم پرداخت)، خود شخصاً وارد اين قضيه شدند و با اشاره به گوشه هايي از اين رسوايي، فرمودند:« يك امر مهمي كه در اين روز عيد(ميلاد پيامبر اكرم ص) بايد به همه تبريك عرض بكنم، اين انفجار عظيمي است كه در كاخ سياه واشنگتن رخ داد. و اين رسوايي بسيار مهمي كه براي سران كشور آمريكا پيدا شد. شما اگر ملاحظه بكنيد و ببينيد كه در تمام دنيا در سراسر جهان، مطبوعاتشان و رسانه هايشان و خطابه هاشان تمام متوجه اين معناست كه سرپوش بگذارند بر اين رسوايي كه براي رئيس جمهور آمريكا پيش آمده.
رئيس جمهور آمريكا در اين رسوايي بايد عزا بگيرد و كاخ سفيد مبدل به كاخ سياه بشود، گرچه هميشه بوده است. لكن اين متفرقه گويي و اضطرابي كه در كاخ سفيد پيدا شد و در طرفداري آمريكا، حكايت از عظمت مسئله مي كند. يك مقام عالي رتبه (به قول خودشان) از آمريكا به طور قاچاق و با تذكره جعلي وارد ايران مي شود، در صورتي كه ايران نمي داند چي است. به مجرد اين كه وارد مي شود معلوم مي شود كه اين از مقامات آمريكاست. ايران او را در يك جايي تحت نظر قرار مي دهد و او با هر كسي كه خواسته است ملاقات كند، ملاقات نمي كند. آن كسي كه ادعا مي كند «اگر من به شوروي رفته بودم رئيس شوروي سه مرتبه به ديدن من مي آمد» گمان مي كند اين جا هم شوروي است. اين جا كشور اسلام است. اين جا نه كرملين قابل اين است كه از آن ذكري بشود و نه كاخ سياه.
اين جا كشور رسول خداست. اين جا كشور حضرت صادق است. اين جا پاسدارهاي ما شرافت دارند بر كاخ نشين ها، اين جا بسيجي هاي ما و امت ما شرافت دارند بر تمام كاخ نشين هاي عالم و همه كساني كه ادعاي پوچ خودشان را مي كنند و گمان مي كنند كه عالم بايد پيش آنها خاضع باشد. آنهايي كه مي گفتند ما چه مي كنيم و چه مي كنيم و قطع رابطه مي كنيم و از اين مسايل مي گفتند، امروز معلوم شد با عجز و ناله در پيشگاه اين ملت آمده اند و مي خواهند كه رابطه برقرار كنند، مي خواهند عذر تقصير بخواهند و ملت ما قبول نمي كند.»
ماجرا افشا شد
«اين جرياني بود كه امام، سران سه قوه و همه در جريان بوديم و اين كار واقعاً مال نظام بود نه يك فرد و اين گونه اتفاق افتاد كه ما در لبنان از نفوذمان كمك بگيريم تا گروگان هاي آمريكايي را آزاد كنيم. آنها هم بعضي نيازهاي ما را در جنگ مثل قطعات حساس ارايه مي دادند. مي شد اين را به عنوان مقدمه اي براي حل مسايل بعدي كرد. باز همانجا هم آمريكايي ها بد كردند. براي اين كه قدري پول بيشتر بگيرند به نيكاراگوا بدهند مثلاً قيمت ها را يك جور ديگر مي كردند. اينها بعضي از موشك هاي هاوك را كه مي خواستند بياورند از انبارهاي اسرائيل مي آوردند. در حالي كه مي دانستند ما حساس هستيم. آمدن مك فارلين با يك شناسنامه ديگر هم درست نبود »اين سخنان اظهار نظري است كه هاشمي رفسنجاني در مصاحبه اخير خود با روزنامه كيهان در مورد قضيه مك فارلين به آن پرداخته است. هاشمي رفسنجاني رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي در سخنراني خود در سالگرد تسخير سفارت آمريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام در سال ۱۳۶۵دست به يك افشاگري داغ زد. تشريح ماجراي مك فارلين از سوي آقاي هاشمي رفسنجاني اوضاع سياسي را به نفع ايران و به ضرر آمريكا تغيير داد. اين سخنان محافل داخلي آمريكا را به شدت متلاطم كرد و آمريكايي ها از اين كه طرف ايراني در تشريح اين ماجرا پيش دستي كرده بود، حسابي به دردسر افتادند. در ادامه، قسمت هايي از سخنان آقاي هاشمي رفسنجاني را در مورد ماجراي مك فارلين مي خوانيد:« ... يكي از هواپيماهايي كه براي ما از كشورهاي اروپايي اسلحه مي آورد، اجازه عبور گرفت كه وارد شود و اسلحه اش را در فرودگاه تخليه كند كه البته اسلحه اش برخي از نيازهاي نظامي پيچيده ما بود و كساني كه به عنوان خدمه هواپيما اجازه ورود را گرفته بودند پنج نفر بودند، كه داخل هواپيما بودند، خلبان، كمك خلبان و افراد ديگري كه معمولاً هستند. آنها در بدو ورود، اسامي ايرلندي به ما داده بودند. وقتي كه هواپيما وارد فرودگاه مهرآباد شد، به ما اطلاع دادند كه اين آقاياني كه در فرودگاه از هواپيما پياده شده اند مي گويند:ما آمريكايي هستيم و براي مسئولان كشور ايران از آقاي ريگان و مسئولان آمريكايي پيام آورده ايم،كه ما با رؤساي قوا تشكيل جلسه داديم و گفتيم اين آقايان را فعلاً در فرودگاه توقيف كنيد تا ببينيم مسأله آنها چيست... خدمت امام مسأله را عرض كرديم و امام فرمودند كه با آنها صحبت نشود و پيام آنها را نگيريد و ببينيد كه آنها كي هستند و براي چه به ايران آمده اند. آنها را به هتل منتقل كرديم و در هتل ادعا كردند كه آقاي مك فارلين و يكي دو نفر ديگر از مشاورين ريگان در بين اين افراد هستند كه براي مقامات ايران پيام آوردند... آنها خواهش و التماس كردند كه يكي از مسئولان كشور ما را بپذيرند، چون پيام آقاي ريگان است، خوب است آقاي رئيس جمهور بپذيرند. گفتيم:ايشان ملاقات نمي كنند. گفتند: رئيس مجلس يا نخست وزير بپذيرند. گفتيم: هيچ كدام نمي پذيرند. آن وقت آقاي مك فارلين عصباني شده بود و گفته بود كه شماها چقدر ديوانه ايد، شانس در خانه شما آمده و مشكلاتتان را آمده ايم حل كنيم. فضاي شما در تصرف هواپيماهاي عراق و چه و چه است و ما آمده ايم مشكلات شما را حل كنيم. شماها اين طور با ما عمل مي كنيد و گفته بود كه من اگر رفته بودم روسيه كه پوست بخرم، گورباچف روزي سه بار با من ملاقات مي كرد، شما چه جور كساني هستيد كه نماينده مخصوص رئيس جمهور آمريكا آمده و يك كلام حاضر نيستيد با آن صحبت كنيد؟ ما گفتيم برويد همان جا، اين جا، جاي اين حرف ها نيست، ما با آمريكا قهريم. ما با شما در جنگيم. شما آتش افروز اين جنگ هستيد. شما مسئول اين مسايل در كشور ما هستيد. ما چطور بياييم و با شما ملاقات كنيم و با شما حرف بزنيم؟ مگر ما يادمان رفته كه برژينسكي با دولت موقت ما در الجزاير ملاقات كرد و دولت موقت را آب برد. شما حالا آمديد در خانه ما و مي خواهيد با ما ملاقات كنيد؟ مگر ملت ما خواب است؟ پنج روز آنها به صورت توقيف در هتل استقلال ماندند و وحشت آنها را برداشته بود... بالاخره بعد از ۵ روز آنها را مرخص كرديم و بعد ما تحقيق كرديم و به آنها گفتيم شما با چه جرأتي به صورت عوضي وارد كشور ما مي شويد و شما الان در كشور ما غيرقانوني هستيد و ما اگر بخواهيم شما را به عنوان جاسوس بازداشت كنيم و به دنيا اعلام كنيم اينها به كشور ما آمده اند، چه مي شود؟
گفتند كه اين دلال ها به ما گفته اند. اينها به ما گفتند كه شما بياييد به ايران، اينها استقبال مي كنند. بعد ما فهميديم كه آنها را حسابي رنگ كرده اند. اين خصوصيت آمريكا، ابرقدرتي است كه غرب زده ها گمان مي كنند اين يك قدرت جهاني است و اگر تكان بخورد چه مي شود و دنيا روي انگشت اينها مي چرخد... »
علي اكبر هاشمي رفسنجاني در مورد ماجراي مك فارلين در سال ۱۳۶۶ به كيهان هوايي مي گويد:« از همان روزهاي اوليه جنگ همه دنيا مي دانستند كه سيستم نظامي ما به دليل برجاي ماندن از زمان شاه مخلوع، آمريكايي و غربي است و همه مي دانند كه كشوري كه از نظر سطح ترقي مثل ايران است قدرت اين كه امكانات را خودش تهيه كند ندارد، لذا براي ما كاملاً طبيعي بود كه سيستم نظامي موجود را حفظ كرده و آن را تدارك كنيم.»
همين امر سبب شد كه ايران براي تداوم جنگ با عراق و دفاع از كشور درصدد تأمين تسليحات خود برآيد. رفسنجاني در ادامه مصاحبه خود با كيهان هوايي با اشاره به نقش دلالان اسلحه در اين قضيه مي گويد:« شايد ده يا بيست بار از مسئولان كشور شنيديد كه ما به هر حال از جيب همين غربي ها، دلال ها و يا كمپاني هاي غربي آنها را بيرون مي آورديم با واسطه، بي واسطه، گرانتر و گاهي ارزانتر.»
طبق گفته هاي هاشمي رفسنجاني ايران با استفاده از دلال هايي چون منوچهر قرباني فر و يا عدنان خاشقچي به خريد موشك هاي هاوك، قطعات اف ۱۴ و... مي پردازد. از سوي ديگر در اين قضيه آمريكايي ها خيال مي كردند كه مي توانند از نفوذ معنوي جمهوري اسلامي بر مقاومت اسلامي به ويژه در لبنان براي آزادي گروگان هاي آمريكايي استفاده كند و به همين دليل به ايران اسلحه مي فروختند. همچنين در اين جريان رژيم صهيونيستي نيز يك پاي ماجرا محسوب شد تا جايي كه حضرت امام خميني(ره) وقتي متوجه ورود اسرائيل به بازار خريد اسلحه ايران مي شوند مي فرمايند:«اسرائيل دست به دريا هم كه بزند دريا نجس مي شود.»
هاشمي رفسنجاني در سال ۸۲ به روزنامه همشهري در مورد مك فارلين گفت: «مك فارلين كه به ايران آمد چند كانتينر قطعات مورد نياز ما را با هواپيما آوردند. تعدادي موشك هاوك اسرائيلي هم آوردند كه مدت ها در فرودگاه ماند و آنها مجبور شدند پس بگيرند.»
هاشمي رفسنجاني مي افزايد: «آنها (آمريكايي ها) قطعات مورد نياز ما را گران حساب كردند. ۵ يا ۶ ميليون دلار اضافه مي خواستند. مثلاً از رقم ۲۲ ميليون دلاري، ما فقط ۱۴ ميليون دلار داديم و بعد متوجه شديم مي خواهند مبلغ اضافه را از ما بگيرند و به كنتراهاي نيكاراگوا بدهند كه ما نداديم. براي اين موضوع مدتي كشمكش بود.»
اما اسرائيل كه دنبال مقاصد شوم خود بود دست از رفتار خود برنمي دارد و وارد گفتگو با آمريكا مي شود و در نهايت پيشنهاد فروش اسلحه به ايران از طريق آمريكا را مي دهد. استدلال اسرائيل اين بود كه تا موقعي طرفين درگير در جنگ به بن بست نرسيده اند بايد از طولاني شدن جنگ دفاع كرد و پيشنهاد فروش اسلحه به ايران هم روي همين استدلال استوار بود. در سپتامبر ۱۹۸۵ اولين محموله اسلحه خريداري شده توسط ايران، شامل يك هواپيما پر از موشك «تاو» و «هاوك» از تل آويو به تبريز آمد. به نوشته روزنامه كيهان در سال ۶۵ اسرائيل انتظار داشت كه در پي اين اقدام، باكلي مسئول دفتر سيا در بيروت آزاد شود غافل از اينكه وي مرده بود و سيا خبر داشت ولي اسرائيل را در جريان قرار نداده بود. چون اتفاقي پس از آن روي نداد. مدتي بعد يك هواپيماي ديگر حامل سلاح وارد ايران شد و همين مسئله موجب شد تا بنجامين وبر كشيش آمريكايي آزاد شود.
هاشمي رفسنجاني پس از ورود مك فارلين و در مورد محموله مشكوك تبريز به كيهان در تاريخ ۱۷/۰۱/۱۳۶۶ مي گويد: «.. اينها ۴-۵ سال است كه زحمت مي كشند تا بگويند ايران از اسرائيل اسلحه خريده است. البته ما در اينجا ضرر كرديم و قبول هم داريم ولي دنيا فهميد كه ما نمي دانستيم ... يك بار فهميديم كه يك جريان اسرائيلي در اين قضايا دخالت دارد جلوي تخليه سلاح ها را گرفتيم و دستور داديم كه آن را برگردانند...» اين سخن هاشمي رفسنجاني در آينده مورد تأييد اعضاي كميسيون تاور نيز قرار مي گيرد و آنها نيز تأييد مي كنند ايران محموله موشك هايي كه روي آن آرم اسرائيل بود را برگشت داده است.
ردپاي اسرائيل!
پس از افشاي جريان ورود مك فارلين به تهران و در حالي كه رژيم صهيونيستي به نوعي در اين قضيه زير سئوال رفته بود بيانيه اي از سوي اسحاق شامير منتشر شد كه در آن تأكيد شده بود كه «دولت اسرائيل تأييد مي كند كه به درخواست آمريكا در انتقال تسليحات به تهران همكاري كرده است و وجه اين تجهيزات توسط يك نماينده ايراني به بانكي در سوئيس واريز شده است.» البته اسرائيل در همين بيانيه تأكيد كرد كه از نقل و انتقال مقداري از اين وجه به شورشيان نيكاراگوا بي اطلاع است.
هاشمي رفسنجاني درمورد نقش اسرائيل در ماجرا اينگونه اظهار نظر كرد: «ريگان گر چه سال ها بعد دچار بيماري آلزايمر (اختلال حواس) شد اما در آن هنگام ارسال اسلحه از طريق اسرائيل به ايران را تكذيب كرد.نام فرد مورد ادعاي اسرائيل هرگز افشا نشد اما نام دو دلال ديگر كه هاشمي رفسنجاني نيز به آنها اشاره كرده بود پس از اين افشاگري ها بر سر زبان ها افتاد، منوچهر قرباني  فر و عدنان خاشقچي سرمايه دار اهل عربستان سعودي.
خاشقچي يك سرمايه دار عربستاني است كه بنابر شواهد ارتباطات گسترده اي با رهبران منطقه خاورميانه داشته است. وي بنا بر تحليل قرباني فر و براي عملي كردن اين پيشنهاد به سراغ سعودي ها مي رود اما آنها قبول نمي كنند كه اين نقش را بازي كنند. وي سراغ مصري ها مي رود اما بنا بر دلايلي آنها هم حاضر نمي شوند اين حلقه واسطه را اجرا كنند. خاشقچي در نهايت ملاقاتي بين قرباني فر و رئيس سابق موساد در ۱۵ جولاي ۱۹۸۵ ترتيب مي دهد و سپس نامه اي به مك فارلين مشاور امنيت كاخ سفيد مي نويسد.
اما سئوال ديگري پيش مي آيد و آن اين است كه ارتباط قرباني فر و خاشقچي چگونه شكل گرفته است؟ خاشقچي خود در مصاحبه اي با مجله آلماني اشترن در ۱۹۸۵ كه در كيهان نيز چاپ شد در اين زمينه مي گويد:« من و قرباني فر در يك نمايشگاه فرش در آلمان با هم آشنا شديم. قرباني فر در تحليلي ادعا كرد كه در ايران سه خط سياسي وجود دارد: خط اول از نظر سياست داخلي و خارجي طرفدار غرب است، خط دوم در سياست حالت راديكال و بنيادگرايي دارد و خواهان صدور انقلاب است و خط سوم از نظر سياست خارجي موضعي خصمانه نسبت به غرب دارد ولي از نظر خط سياست اقتصادي ليبرال است. وي (قرباني فر) به من (خاشقچي) پيشنهاد داد كه به خط اول كمك كنيم تا راديكال ها كنار گذاشته شوند.»
برخي بر اين باورند كه سفر مك فارلين به تهران برنامه ريزي كاخ سفيد براي تحقق بخشيدن به تحليلي بود كه قرباني فر دلال اسلحه به زبان رانده بود. دكتر حسن واعظي كارشناس مسايل سياسي دراين باره مي گويد:«پس از تصويب طرح A.I.C توسط رييس جمهور آمريكا، مذاكرات متعددي در سطوح بالا ميان مقام هاي طراز اول آمريكا و اسرائيل راجع به ايران صورت پذيرفت. مشوق اين مذاكرات فردي به نام قرباني فر بود كه از عوامل سابق ساواك و يكي از دلالان اسلحه و تجهيزات نظامي به شمار مي رفت. البته افراد ايراني ديگري نظير كنگرلو نيز در جريان قرار داشتند.»
تشكيل كميته تاور
پس از اين رسوايي و افشاگري كه آمريكا در عملياتي دو جانبه در ايران و نيكاراگوا عليه دولت اورتگا رهبر«ساندنيست ها »انجام داده بود ريگان با ناراحتي از افشاي اين مسأله كميته اي سه نفره كه در راس آنها سناتور «جان تاور»قرارداشت تشكيل داد و به آنها ماموريت داد تا اين موضوع را بررسي كنند. اين كميته سه نفره (متشكل از سناتور تگزاس جان تاور، اسكو كرافت مشاور سابق امنيت ملي و ادموند ماسكي وزير خارجه اسبق ايالات متحده) به كميسيون تاور معروف شد. اين كميسيون در يك بازجويي ۳ ساعته از مك فارلين تحقيق پيرامون اين رسوايي را آغاز كرد.
اين كميسيون ماموريت مي يابد تا نقش شوراي امنيت ملي آمريكا را در بحران معروف به ايران گيت بررسي كند. رابرت مك فارلين افسر پيشين نيروي دريايي و مشاور امنيت ملي آمريكا متهم اصلي اين پرونده بود. پس از وي جان پويند ديگر مشاور امنيت ملي كاخ سفيد، اوليور نورث افسري كه حق برداشت پول از حساب سوئيس را داشت و سپس ويليام كيسي رئيس سيا و رونالد ريگان رئيس جمهور آمريكا قرار داشتند.
در ۱۵ نوامبر ۱۹۸۶ ريگان اعتراف كرد كه« ۱۸ ماه است ارتباط سياسي محرمانه اي با ايران دارم .» در نهايت در ۲۱ نوامبر ۱۹۸۷ كنگره آمريكا ريگان را مسئول همه اشتباهات مك فارلين معرفي كرد. كميسيون تاور نيز ريگان را متهم كرد. در اين گزارش ريگان مردي گيج، بي توجه و پرت توصيف مي شود. پس از اصرار فراوان كنگره آمريكا مبني بر كشف مقصرين بحران ايران گيت كه پس از مشخص شدن كمك آمريكا به كنتراها و نيكاراگوا به ايران كنترا معروف شد در ۲۲ مارس ۱۹۸۷ پس از گذشت دو سال از ماجرا، مك فارلين با خوردن تعداد زيادي قرص واليوم دست به خودكشي زد.
اصول سياسي از نوع آمريكايي در ايجاد ارتباط و از سوي ديگر، نوع رفتار ايران در جريان مك فارلين به گونه اي بوده است كه بخش هاي متعددي از گزارش معروف به كميسيون تاور نيز اين قضاوت را منطقي نشان مي دهد كه ايران در اين ماجرا دست بالا را داشته است.
در گزارشي كه هيأت بررسي كننده،«ماجراي ايران كنترا»منتشر كرد، ظاهراً قصد آن بوده است كه با اصلي كردن يكي از موضوعات فرعي ماجرا (تخصيص مقداري از سود فروش اسلحه به ايران براي ضد انقلابيون نيكاراگوا، يعني كنتراها) موضوع اصلي حتي الامكان به شكلي فرعي تر جلوه كند، ولي جالب اين كه در بازتاب هاي بعدي آنچه مورد توجه نقادان و مفسران قرار گرفت، تلاش آمريكا براي ايجاد ارتباط و خصوصاً مبادله اسلحه با گروگان ها بود و موضوع كنتراها به صورت فرعي آن هم در بعد حقوقي- نه در ابعاد اسياسي- مورد توجه قرار گرفت.

نگاه
كاخ سفيد و آرزوهاي بر باد رفته در خاور دور
روزبه آصفي
«تايوان به سرزمين مادري خود تعلق دارد و ما نمي گذاريم كه اين منطقه از چين جدا شود.»
رئيس جمهور كشور چين اين جمله را با قاطعيت تمام در ديدار اخير با كالين پاول وزير امور خارجه در پكن بر زبان راند. پاول در پاسخ به اين سخن قاطع تنها به بيان يك جمله كوتاه اكتفا كرد: «ما به حاكميت چين بر تايوان احترام مي گذاريم» ...
حدود يك سال است كه دخالت جمهوريخواهان كاخ سفيد در امور داخلي كشورهاي خاور دور مقامات اين كشور ها را به ابراز واكنش وادار ساخته است. به دنبال حادثه ۱۱ سپتامبر و ترسيم ليست مجازي كشورهاي شرور، بوش پسر نام «كره شمالي» را به عنوان يك جريان حامي تروريسم هسته اي در خاور دور مطرح ساخت.
با اشغال افغانستان و عراق و حضور نظامي نومحافظه كاران ايالات متحده آمريكا در منطقه خاورميانه چشم جنگ افروزان واشنگتن در روندي خودكار بر منطقه استراتژيك آسياي شرقي متمركز گرديد. فعاليت هاي هسته اي پيونگ يانگ بهانه اي بود تا استراتژيست هاي پشت پرده آمريكا طرح گسترش دخالت كاخ سفيد در ديگر كشورهاي خاور دور را از روزنه آن پي ريزي نمايند. آمريكا با هدف ايجاد پايگاهي غيرمستقيم در منطقه مذكور تصميم گرفت تا نسبت به جذب مقامات ژاپن و كره جنوبي در خصوص اعزام نيروي نظامي به عراق بحران زده اقدام كند. بدين وسيله كاخ سفيد مطابق معادلات از پيش ترسيم شده مي توانست فشار خود بر پيونگ يانگ و فراتر از آن تسلط خود بر خاوردور را تشديد كند، اما وجود چند عامل باعث اختلال در ترسيم كاخ سفيد شد:
هنگامي كه «جونيچيرو كويزومي» نخست وزير ژاپن دستان بوش را به گرمي فشرده و به او وعده حمايت همه جانبه توكيو از واشنگتن را داد هرگز به فرا رسيدن روزهاي سخت فكر نمي كرد. با گذشت چند ماه از اعزام نيروي نظامي ژاپن به عراق و حمايت هاي بي دريغ كويزومي از جمهوريخواهان در خصوص مخالفت با فعاليت هاي هسته اي كره شمالي، مقامات چين، كره شمالي، فيليپين و حتي كره جنوبي بر آن شدند كه نسبت به توكيو موضعي محتاطانه را دنبال كنند. به عبارت ديگر ارتباط فرامنطقه اي ژاپن با كاخ سفيد موقعيت منطقه اي آن را تا حدودي تضعيف كرد.
از سمت و سويي ديگر تسامح كويزومي با مقامات آمريكايي در قبال حضور نظاميان آمريكايي در جزيره اوكيناواي ژاپن باعث نارضايتي افكار عمومي توكيو، هيروشيما، ناكازاكي و ديگر شهرهاي اين كشور از وي گرديد. بروز چنين مخالفت هايي با مخالفت هاي قبلي مردم ژاپن نسبت به حضور نظامي ژاپن در عراق در آميخته و باعث افزايش محسوسي نارضايتي ها ازجونيچيرو كويزومي گرديد.
هم اكنون عواقب مربوط به قتل تبعه ژاپني در عراق توسط افراد ناشناس به صورتي شديد گريبانگير نخست وزير ژاپن و كابينه ترميم شده وي شده است.
اگر به مجموع مسائل فوق بنگريم به راحتي متوجه خواهيم شد كه كويزومي براي بقا و كسب محبوبيت در درون مرزهاي ژاپن ناچار است سطح حمايت خود از واشنگتن را تا حدودي كاهش دهد و اين همان موضوعي است كه كاخ سفيد را به شدت آزار مي دهد.
اگر مخالفت مردم كشورهاي تعريف شده در منطقه خاور دور با حمايت از فعاليت هاي ميليتاريستي مرتبط با آمريكا توسط دولتهاي خود را ناديده بگيريم وجود دو كشور «چين» و «كره شمالي» در راستاي بر هم زدن خيالهاي رويايي جمهوريخواهان كفايت مي كند.
مسئولين كشور كره شمالي كه خود را در فشار از سوي كاخ سفيد، ژاپن و كره جنوبي گرفتار مي ديدند در مرحله اول سعي كردند تا در قالب مذاكرات شش جانبه در پكن مسائل هسته اي خود در قبال منطقه خاور دور را حل كنند ولي كارشكني هاي نومحافظه كاران و دو كشور ژاپن و كره جنوبي باعث عدم دستيابي آنها به خواسته خود گرديد. در نهايت مقامات پيونگ يانگ با ابراز يك جمله كوتاه باعث آشفته شدن اذهان سران كشورهاي همسايه خود گرديدند:«اگر آمريكا به كره شمالي حمله كند در آن صورت ژاپن را به آتش مي كشيم.»
بيان چنين جمله اي از سوي پيونگ يانگ حتي به ذهن بدبينانه ترين مسئولين كشورهاي منطقه نيز نمي رسيد. اكنون ژاپن، كره جنوبي و ديگر همسايگان كره شمالي به خوبي آگاه شده اند كه اگر جنگي در منطقه روي دهد آتش آن در چارچوب مرزهاي جغرافيايي كره شمالي خلاصه نمي شود و خاور دور با جنگي بي سابقه و دهشتناك روبه رو خواهد شد. مسلماً  استراتژي توكيو، سئول، مانيل و پكن طي روزهاي آتي بر مبناي تلاش در جهت بسته شدن هر چه بيشتر پرونده هسته اي كره شمالي استوار خواهد شد. البته در اين ميان نبايد نسبت به زيركي هاي پشت پرده ژاپني ها غافل ماند.
از طرف ديگر نسل چهارم كمونيست هاي چين به رهبري «هوجين تائو» و «ون جيابائو» از زماني كه بر مسند قدرت نشسته و به عنوان تنظيم كنندگان معادلات خارجي چين از سوي مردم انتخاب گرديده اند سياست خود را بر مبناي نزديكي با كشورهاي منطقه و جهان استوار ساخته اند. چين در راستاي رسيدن به هدف خود از هر ابزاري استفاده كرده و از سوي ديگر با هر عامل مزاحمي كه باعث توقف پكن در يك نقطه شود مقابله مي كند.
ادعاي بي اساس «رايس» و «پاول» طي چند ماه گذشته مبني بر حق تايوان در راستاي استقلال از چين مقامات كنوني اين كشور را بسيار خشمگين ساخته است. طي سفر اخير وزير امور خارجه آمريكا به پكن رئيس جمهور چين با لحني جدي از كاخ سفيد خواست تا نسبت به حق مالكيت پكن بر تايپه احترام گذاشته و از هر گونه مداخله در امور داخلي چين بپرهيزد. در هر حال چين در آستانه تسخير اقتصاد جهان قرار دارد و ابراز چنين مخالفت هايي از سوي پكن در روندي مستقيم و در آينده اي نزديك تأثير به سزايي در نگرش و رفتار كشورهاي خاور دور خواهد داشت.
در نهايت اين كه مجموعه عوامل ذكر شده باعث شده اند تا كاخ سفيد همچنان در آرزوي مانور در خاور دور ناكام بماند. آرزويي كه جمهوريخواهان و دموكراتهاي ايالات متحده دهه هاست كه در حسرت آن مي سوزند.

سياست
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
كتاب
ورزش
هنر
|   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  كتاب  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |