چهارشنبه ۲۳ دي ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۱۰
طهرانشهر
Front Page

جادوي دست ها بر سفيدي گچ
استاد رحيم زماني امروز با دستان چروكيده و انگشتان كشيده اش كارنامه اي براي خود ترتيب داده پر از افتخار و هنر. دست هاي او از گچ طلا مي سازد
027843.jpg
آثار هنري رحيم زماني را مي توان در مسجد جامع ورامين، ثبت احوال حسن آباد، مجلس بهارستان، خانه وثوق و امام جمعه، مرمت گچبري خانه سردار اسعد و مناره خاتون در آذربايجان تماشا كرد.
ايمان مهدي زاده 
سالها پيش وقتي مسير اراك به طهران را از زير پاشنه در مي كرد، نمي دانست چه حوادثي انتظارش را مي كشد. نجاري حرفه خانوادگي او بود. پدر، پدربزرگ و پدر پدربزرگ هنر بريدن و شكل دادن به چوب را سينه به سينه منتقل كرده بودند. جواني كه روز كوچش به پايتخت، در خاطرش نمي گنجيد كه دست هايش را با تمام نيرو و انرژي جواني در گچ فرو خواهد برد و از خمير سفيد چيزي همتاي طلا بيرون خواهد كشيد راه را در پيش گرفت. او فقط عاشق بود. مي خواست گچبري سنتي را بياموزد. كجا و چگونه چندان دغدغه اش نبود، راه افتاد كه رفتن مقصدش بود.
مداد، كاغذ، كاردك هاي باريك و چند الك و لگن، ابزار ساده كارش بود. آنها را رديف كنار هم مي چيد. گچ و آهك را الك مي كرد. از سطل جرعه جرعه آب به دل گچ تشنه مي فشاند و آن را براي ثبت در تاريخ هنر ايران زمين آماده مي كرد.
استاد رحيم زماني امروز با دستان چروكيده و انگشتان كشيده اش كارنامه اي براي خود ترتيب داده پر از افتخار و هنر. دست هاي او از گچ طلا مي سازد. او به عشق آموختن هنر اصيل گچبري ايراني، هنوز جواني نوپا بود كه ترك ديار گفت و طهران را براي يادگيري و زندگي در اين هنر انتخاب كرد، هرچند كه پيش از آن و پس از آن هنرش را در شهرهاي ديگر نيز آزمود.
چند بشكه و تخته بنايي سر هم كرده بودند تا داربست شود، جلوي مدخل ورودي حرم شاهچراغع. جوان 25 ساله بي اعتنا به جمعيت غرق طرح انداختن و كندن نقش هاي سردر حرم بود؛ مردي گمنام كه تا امروز نيز در پي نام نبود و هر طرح يا تعمير استادان نسل هاي پيش، مرحمي بر زخم تنهايي اش بود. او غريبانه و گمنام كوشيد تا همچنان گچبري سنتي ايراني بر لبه انقراض نيفتد و دنيا به ديدن و لذت بردن اين هنر سنتي ايرانيان ترغيب شود.
رحيم زماني، پير گچبري سنتي ايران درباره تاريخ اين هنر مي گويد: هنر گچبري ايران بنا به آخرين يافته ها متعلق به دوران ساساني بوده كه نمونه هايي از آن امروزه در موزه هاي خارج از كشور نگهداري مي شود. او معتقد است: گچبري سنتي ايراني جزو معروفترين هنرهاي شناخته شده اين سرزمين است.
آنچه مي بينيد نامي دارد
گچبري سنتي ايران به آهك بري، كشته بري، كت بري، يك دنبره چدن كاري برجسته كاري، نازك كاري و رودرز تفكيك مي شود. زير ساخت مكان هاي گچبري شده كه به روش كشته بري حك مي شود، پس از انجام، با رنگ هاي قرمز، سبز، زرد و سفيد رنگ مي شود كه آن را بوم كاري مي نامند. آثار اين قبيل گچبري در موزه ساعت و مجلس يافت مي شود.
او كه نزديك به 6 سال از عمرش را صرف بازسازي گچبري هاي اين دو عمارت كرده است، دوست دارد مردم تهران سراغ عمارت هاي تاريخي تهران را بگيرند و تلاش پر از ظرافت مرمتگران را ببينند
آسان ترين گچبري ها به گفته استاد آهك بري است. در مقابل دشوارترين شيوه كه به عبارتي براي هنرمند دلچسب ترين است، همان كت بري نام دارد و در هنر گچبري جايگاه ويژه اي دارد. در اين روش، نقشه طرح را روي كاغذ كشيده و سپس روي محل گچبري را سوزن زده و آنقدر از حجم گچ مي تراشند تا طرح نهايي چهره برون بيفتد و جلوه كند. نمونه اين هنر را مي توان در موزه ساعت به تماشا ايستاد. البته استاد نمي تواند لابه لاي معرفي انواع گچبري از يك دنبره شيوه مورد علاقه خودش سخن نراند.
هرچند اين هنر از ديگر شاخه هاي گچبري كار بيشتري مي طلبد و ساعت هاي متمادي ايستادن و نشستن روي داربست را طلب مي كند، ولي پس از مراحل طولاني كار لذتي عجيب و بي بديل به ضمير هنرمند مي پاشد.
در هنر گچبري بخشي را نازك كاري مي نامند. با نازك كاري است كه گل و برگ و بوته در سقف و ديوار زاده مي شود. در همين ظرافت ها شيوه رودرز را براي تلفيق آينه كاري و گچبري به كار مي برند. بهترين شيوه هايي كه مي توان از هنر رودرز تماشا كرد و در گودخانه چشم وانهاد، در كاخ سردار اسعد و مسعوديه به چشم مي آيد. در بخش ورودي اين كاخ، روي سقف، تاج و نشان هاي ويژه آن دوران به شكل آينه كاري و گچبري كار شده است.
جست وجوي ضرب انگشت در بناهاي تاريخي 
آثار هنري رحيم زماني را مي توان در مسجد جامع ورامين، ثبت احوال حسن آباد، مجلس بهارستان، خانه وثوق و امام جمعه، مرمت گچبري خانه سردار اسعد، مسجد اعظم اروميه، سردر حرم شاهچراغ در شيراز، امامزاده عبدالله، بي  بي  سكينه، خانه سردار درماكو و مناره خاتون در آذربايجان تماشا كرد.
مناره خاتون در آذربايجان خاطره اي خواندني و شنيدني در ذهن استاد دارد كه گوش سپردن به آن ما را با باقي آثار او در طهران آشنا تر مي كند: اين مناره از دوره سلجوقيان در كشور آذربايجان ساخته شد. بسياري از كارشناسان و مرمت كاران آلماني آمدند و سالها تلاش كردند، با احياي گچبري هاي اين محل، زندگي تازه اي به خاتون هديه كنند. پس از كوشش فراوان سرانجام ناكام ماندند تا رحيم زماني، ساده و صادق در حضورشان لباس كار به تن كرد و كار مرمت را آغاز: اين كار در عمر هنري من نقش جالب توجهي داشت. كارشناسان و مرمت گران آذربايجاني و آلماني موفق نمي شدند كارشان را انجام دهند و توده هاي نقش بسته ترك نخورد. آنان از مسايل علمي آگاه بودند ولي در معماري و هنرهاي سنتي ايران ريزه كاري هايي وجود دارد كه با تجربه حاصل مي شود. وقتي گروه ايراني كارش را آغاز كرد، هيچكس به موفقيت آنان اميدوار نبود. اما تركيبي كه من براي حفظ گچ روي ديوارهاي مناره خاتون به كار بردم، استفاده از شيره توت بود. اين مايع در حفظ و نگهداري گچ كاركرد بسيار خوبي دارد. پس از انجام كار، كارشناسان آلماني انگشت حيرت به دندان گزيدند كه چگونه نقش ها ترك نخورده است.
بناهاي زيادي نيز از طهران روزگار قديم دست هاي مرمتگر پير هنر گچبري را لمس كرده است. او يكي از مهمترين اين مرمت ها را احياي گچبري هاي صندوق پس انداز بانك ملي ايران مي داند. اين بنا را آلماني ها احداث كرده بودند و روزي كه وي پروژه را براي مرمت پذيرفت، سقف ها در آستانه فرو ريختن و تخريب كامل بود. كارشناسان ژاپني براي احياي بنا مبلغي حدود 85 ميليون تومان پيشنهاد كرده بودند. ولي تمام مرمت آن اعم از تعمير سقف، گچبري هاي شيرواني، مرمت و تعمير شيشه هاي روي باجه ها، كف بانك و ... با 35 ميليون تومان به صورت كامل و طبق نظر كارشناسان عالي انجام شد.
پروژه اي كه مدت زمان زيادي دست هاي استاد را بر سينه ديوارها و سقف نگه داشت، كاخ سردار اسعد بود. از آغاز تا پايان كار، ساعت بارها نواخت، 5 سال طول كشيد تا كار مرمت به اتمام برسد. مدتي بيش از يك قرن، چيزي حدود 130 سال مدام روي گچبري ها را با رنگ مي پوشاندند. به مرور زمان اين لايه هاي رنگ لفافه اي شده بودند روي نقش ها و بازشناسي را دشوار كرده بود.
مسجد ورامين نيز 6 ماه شاهد حضور استاد در حياط و شبستان بود. سيل بخش بزرگي از آن را از بين برده بود. مرمتي همپاي طرح با پيچيدگي هاي ويژه خودش. مسجد اعظم اروميه نيز با محراب بي نظير و گچبري دوره صفويه كه با گچبري هاي بند اسليمي نقش داده شده بود، حدود 6 ماه وقت صرف كرد. نقش هاي دوره شاه عباس و گره سازي هاي بسيار زيبا و هنرمندانه با ستون هاي هشت ترك. البته اين نوع گچبري در دوره ايلخانيان باب شده بود كه شاه عباس دستور گسترش و توسعه آن را صادر كرد. با مرمت گچبري ها، بنا جان تازه اي گرفت.
پايان اين گزارش گفت وگوي كوتاه با نگاه استاد زماني گره مي خورد و با چروك دستانش كه گواه تجربه ساليان است. او دوست دارد مردم تهران سراغ عمارت هاي تاريخي تهران را بگيرند و تلاش پر از ظرافت مرمتگران را ببينند. او به كاخ سردار اسعد اشاره مي كند و به خانه وثوق الدوله.
او كه نزديك به 6 سال از عمرش را صرف بازسازي گچبري هاي اين دو عمارت كرده است مي گويد كه صرف كردن اين عمر و زمان تنها براي زنده نگه داشتن بخشي از هويت يك شهر است كه در اين خانه ها لانه دارد. مسجد جامع ورامين و مجلس بهارستان نيز دو بناي تاريخي ديگري است كه در ميان تجربه هاي انبوه اين گچبر و مرمتگر هنرمند جايگاهي شايسته دارد و مخاطب را با حسي غريب و نوستالژيك به ساليان دوردستي مي برد كه تهران شهري سياه و سفيد بود و صداي ضرب سم اسب ها و عبور چرخ هاي كالسكه و درشكه در محله هاي اعيان نشين و درباري طنين مي انداخته و زيرطاق هاي ضربي و ستون هاي سنگي ضبط مي  شده است. قدرداني ما از اين دست هاي هنرمند اما در همين مقدار آيا كافي است؟

۷۰سال پيش؛ دغدغه اداره اي به نام بلديه
تنظيم دفترچه مقررات حمل جنازه
تهران قديم اگرچه با شكل و شمايل شهر بزرگ و امروزي تهران بسيار متفاوت است و از حيث ابعاد فيزيكي و جغرافياي شهري و نوع مناسبات انساني تغييرهاي فراواني داشته، اما در موارد بي شماري با دغدغه ها و مسايل مشابه امروز دست به گريبان بوده است. به هر حال هر جا كه انسان روز را به شب مي رساند با يك سلسله اصول اوليه و نيازهاي ابتدايي درگير است. گرسنگي، تشنگي، نياز به خواب و تجديد قوا، جنگ و ستيز براي بقا و ادامه حيات و خيلي خيلي نكات ديگر كه ازلي و ابدي به نظر مي رسند. اما در مجال اندك امروز، براي نگريستن به پشت سر و دقيق شدن بر شهري كه نام طهران را با خود داشت اين بار به سراغ مرگ و مير مي رويم و از نقطه پايان شروع مي كنيم.
به هر تقدير مردمان گذشته اين شهر هم مثل باقي انسان هاي هر جاي ديگر كره زمين با مفهومي به نام مرگ روبه رو بوده اند. مي شود تصور كرد كه يك روز صبح كله سحر شيون زني در حياط كوچك خانه اي جمع و جور پيچيده و پنجدري را طي كرده و خواب چندين خانوار را  آشفته كرده است. آخر مرگ آدمي ناگوار است، چه امروز چه هزار سال پيش و طبيعي است كه پس از مرگ هم آئين كفن و دفن و عزاداري مي آيد. اما صحبت از روزگاري است كه در تهران اداره اي به نام بلديه به امور شهر نظم و نسق مي بخشيده و چنانچه به نظر مي رسد براي مراسم كفن و دفن با مشكل مواجه بوده است. مي شود ادامه ماجرا را با يك جمله خبري پي گرفت: از طرف اداره بلديه مقرراتي براي حمل جنازه درتهران تعيين شد.
از اين جمله خبري مي شود چنين استنباط كرد كه پيش از بروز دغدغه، اداره اي به نام بلديه در عرصه مرگ و مير و چگونگي مراسم حمل جنازه معمول بوده كه پيكر بي جان متوفي را جماعت عزادار روي دوش مي گرفتند يا روي دست مي بردند تا به محل دفن برسند. خب، حمل جنازه به اين شكل به دور از بهداشت بوده و در بسياري موارد موجب اشاعه بيماري مي شده است. شرح و تفصيل اين بخش از مطلب را درباره شيوع انواع بيماري ها به مخاطب واگذار مي كنيم و يك راست به سراغ دفترچه مقررات حمل جنازه بلديه مي رويم تا چند خط آن را مرور كنيم و به پايان برسيم: اين قضيه مضار صحي داشت و اگر كسي به مرض مسري فوت مي كرد ممكن بود بيماري به تشييع كنندگان سرايت كند. لذا اداره بلديه و دستگاه وسيله نقليه تهيه كرده كه من بعد حمل جنازه روي دست يا بر دوش انجام نگيرد.

|  آرمانشهر  |   ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   خبرسازان   |   دخل و خرج  |   در شهر  |
|  درمانگاه  |   طهرانشهر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |