يادداشت
رابطه هاي سرد بسته اي جرمزا درست مي كنن
مهشيد مجلسي
يكي از همكارام مي گفت وقتي راجع به همسركشي تحقيق مي كرده به يه مورد غيرمعمول برخورد كرده كه باوركردني نبود. زن جواني شوهرش را به قتل رسونده بود فقط به اين دليل كه مرد تنهايي كباب مي خورد و هيچ گاه براي همسرش كباب نمي خريده و يا اونو به رستوراني براي صرف غذا نمي برد.
اون همكارم ماجرا رو از قول يه وكيل دادگستري نقل مي كرد كه وكالت همان زن رو برعهده داشته. «هوشنگ سربازوطن» درباره اين ماجرا گفته بود زن بارها از شوهرش خواسته بود براش كباب بخره يا دست كم اونو به رستوراني ببره ولي هربار، مرد بهانه اي مي آورد كه سرش شلوغه و كارهاي زيادي داره كه بايد اونارو انجام بده.
اين وكيل دادگستري همچنين به همكارم گفته بود بالاخره آن زن كه اتفاقاً خانه دار بوده و مدت زيادي نيز در خانه تنها مي مونده با يكي از دوستاي شوهرش دوست شده و خواسته هايش رو به او مي گفته. در اين ميونه به پيشنهاد آن مرد هر سه نفر به «اوشون فشم» مي رن تا هم تفريح كنن و هم كباب بخورن. وقتي در طبيعت خارج از تهران منقلي راه انداخته و آتيش خوبي به پاكردن زن به ناگاه سنگ بزرگي رو برمي داره و از پشت به سر شوهرش مي كوبه. زن تو منقل شوهرش روكباب كرد...
وقتي اين ماجرا رو به ياد آوردم كه داشتم خبراي ايسنا رو نگاه مي كردم. يه خبر بود كه بدجوري ذهنمو به خودش مشغول كرد. ماجرا، ماجراي زني جوون بود كه شوهرش براي اون موبايل خريده بود؛ به عنوان هديه سالگرد ازدواج.
خبرگزاري دانشجويان ايران گزارش داده بود كه زندگي ۱۴ ساله اون زن و شوهر به يك باره رنگ سياهي به خودش گرفته بود چون از طريق موبايل كسي به آن زن زنگ مي زده. زن كه حتي بچه ۱۳ ساله اي داشته با تماس گيرنده حرف مي زده. واقعيت اين بوده كه حرف زدن به اون تسلاي خاطر مي داده جوري كه به مرد غريبه عادت كرد ولي حتي نه اسم واقعيشو مي دونسته و نه چهره اونو ديده بود.
ايسنا نوشته بود كه با هر تماس،زن از فرد تماس گيرنده مي خواسته بياد و به غم و غصه هاي او خاتمه بده. خلاصه، ماجرا به اين جا ختم شده بود كه شوهر اون زن ۳۸ ساله از ماجرا باخبر شده تهديد كرده بود سيم كارت همسرشو مي فروشه. «مريم» از اين ماجرا تنها يه واكنش نشون داد. رفته بود به اتاقش و با خوردن قرص خودكشي كرده بود.
اما بعد از انتقال به بيمارستان و درمان هم حاضر نشده موبايل رو از خودش جدا كنه. احمقانه است براي ما كه مي شنويم احمقانه است. چون ما نمي دونيم اون زن و خانواده اش تو چه موقعيتي بودن.
واقعاً نمي دونيم اون زن چه سختيا و مشكلاتي داشته كه حتي با هديه ازدواج يه ميليون توماني هم قابل حل نبوده. آخه مشكلات عاطفي رو كه نمي شه با هديه هاي گرون قيمت حل كرد.
از اون خبر «پرينت» گرفتم. ديدم آخرش با يه آسيب شناس صحبت كرده؛ دكتر «محمدحسين فرجاد» گفته بود:برخي زنان خانه دار حتي محكوم به نداشتن همدم، همراه، همراز هستن و اوقات خودشونو به بطالت مي گذرونن در حالي كه هيچ عاملي نبايد مشاركت اجتماعي اون خانوما رو كاهش بده يا منجر به اين بشه كه از محروميت حضور كافي همسر خلاء عاطفي حس كنن و بعد همين بشه كه شنيدين...!
شايد ربطش با موضوع اول هم تو همين نقطه مشترك باشه كه هر موقع روابط زناشويي و احساسي زنا و مردا تو خونواده به هر دليلي كم مي شه اون وقت پاي خيلي چيزا از مجله نقشه هاي شيطاني و ارتكاب جرم هم به ميون كشيده مي شه.
آره، باورش سخته چون ما تو اون موقعيت نيستيم ولي يادمون بياد كه مردا از صبح تا شب دو يا سه شيفت كار مي كنن و فكر مي كنن تنها وظيفشون پول در آوردنه. نه رسيدگي به همسر و نه رسيدگي به بچه ها و بعد ميخوان با ماديات جبران نبودشونو بكنن. مثل همين خريد موبايل كاش اون مرد كمي با زنش صحبت مي كرد و به جاي يه هديه يه ميليوني يه كادو نيم ميليوني مي خريد ولي با همسرش چند شب رستوران مي رفتن يا جايي به تنهايي تا بلكه رابطشونو ترميم مي كردن.
اصلاً به اين نسخه هم عمل نمي كردن يه سر پيش مشاور مي رفتن تا اون براشون برنامه مي ريخت. داشتم به اين جور ماجراها فكر مي كردم كه يادم اومد هفته قبل راجع به طلاق گزارشي داشتيم. در واقع راجع به ازدواج. تو گزارش آماري بود كه مي گفت بيشتر متقاضياي طلاق زناي ۱۵ تا ۳۰ ساله هستن. مي دونين چي فكر كردم؛ فكر كردم ازدواج خيلي راحت شده ولي نگه داشتن ازدواج سخت شده. مشغله آدما زياد شده، اونم تو شهري مثل تهران. حالا آدما فقط به فكر اينن .كه چقدر كار كنن تا ماشين و خونه و... بخرن ولي به فكر اين نيستن كه چقدر تلاش كنن تا همديگه رو دوست داشته باشن و اين كارشون به عادت و روزمرگي هم تبديل نشه!
زنا و مردا فكر مي كنن با ازدواج ديگه رابطه احساسي اونا نبايد بروز كنه مخصوصاً وقتي بچه اي در كار باشه و بعد... خلاصه كه مي شه جلوي خيلي اتفاقا رو گرفت فقط با كمي ظرافت و دقت.
|