اشكان نعمت پور
يك سال آشوب زده ديگر. هلند يك سال كامل لبريز از هرگونه بحران را از سرگذراند تا سنت ديرپايش را حفظ كرده باشد و تيم ملي اين كشور، تنها به افقي دل ببندد كه جز تيرگي، دورنمايي ندارد.
وقتي در اروپا سخن از هلند وقدرت جادويي دهه هفتاد آنها مي شد، تنها لبخندي زهردار و پركنايه بر لب ها مي نشست. نارنجي پوشان مدت هاست كه ديگر هيچ نشاني از يك قدرت برتر با خود ندارند و كابوس اين لبخندها، تا نيمه نهايي يورو ۲۰۰۴ با ديك ادووكات و مردانش بود.
هلند با هر تقلايي بود ـ حتي با دستاويزي مثل ضربات پنالتي ـ به نيمه نهايي جام ملت هاي اروپا رسيد تا خيلي ها ايمان بياورند به آغاز فصلي تازه در ميان لاله هاي نارنجي. اما بازيكنان اين تيم، درست در حساس ترين مقطع. در جايي كه مي بايست از جان مايه مي گذاشتند تا اعتبار مخدوش شده شان را باز يابند به محاق رفتند و برابر پرتغال ميزبان، پا پس گذاشتند و از دور رقابت ها حذف شدند تا طعنه ها و انتقادات از سرگرفته شوند و ادووكات و مردانش زير آسياب نيش ها، خرد شوند.
بنابراين وقتي آقاي مربي استعفا داد، همه درك كردند. رفتار بعدي فدراسيون فوتبال هم قابل درك بود وقتي مديرانش دست به دامان يوهان كرايف شدند و از او بابت يافتن جانشين ادووكات، راهنمايي خواستند. ولي گام بعدي، كاملاً نامنتظره ـ و در حقيقت شوكه شده ـ بود. وقتي اسم ماركوفن باستن به سوژه روز رسانه هاي هلند تبديل شد، خيلي ها ميخكوب شدند، ولي خب، فدراسيون ـ يعني آقاي كرايف ـ تصميمش را گرفته بود.
اكنون ديك ادووكات و ماركوفن باستن، دو مربي از دو نسل مي توانند دوازده ماه گذشته را زير چشمي مرور كنند و به مخمصه هاي كاملاً متفاوتي بينديشند كه هر يك را به كام خود كشيده است.
دنياي ديوانه وار
درست تا كريسمس، هر بار كه از ادووكات راجع به سرگذشت پرتغاليش پرسيده مي شد، از جواب دادن طفره مي رفت و از به ياد آوردن آنچه در يورو روي داد ـ دست كم در حضور ديگران ـ شانه خالي مي كرد. اما حالا كه سخت درگير فرجام مونشن گلادباخ در بوندس ليگا است و ديگر تيم ملي برايش اهميت چنداني ندارد، با طمانينه مي گويد درست پس از شكست سه بر دو مقابل چك در دور گروهي بود كه تصميم به استعفا گرفت، نه بعد از خرد شدن در نيمه نهايي:«در آن زمان هنوز بخت رسيدن به فينال را داشتيم. احساس بدي داشتم. فكر مي كردم با من نامنصفانه رفتار شده، چيزي بود كه نمي توانستم هضمش كنم. من به انتقادات اهميتي نمي دهم ولي كار فراتر از اينها رفته بود.»
پيش از راهيابي هلند به ديدار نيمه نهايي، عصبيت ها عليه مربي تيم ملي تا غايت ممكن پيش رفته بود. حتي در اقدامي نمادين، گروهي از طرفداران نارنجي پوشان، از طريق اينترنت پول لازم براي خريد بليت هواپيما براي برگشت ادووكات به هلند را جمع كردند، راهيابي به آوردگاه پرتغال، كمي از اين فشارها كاست ولي شكست برابر ميزبان، اوضاع را غامض تر كرد و حتي چند پيام تهديدآميز براي ادووكات فرستاده شد. آقاي مربي مي گويد با وجود كاميابي نسبي، تعاملي چنين سبعانه با او شده، اگر هلند در دور اول حذف مي شد، ديگر نمي دانست چه بلايي بر سرش خواهد آمد: «دنياي ديوانه كننده اي شد.»
در حقيقت هرم جهنم يك سال پيش از شروع تورنمنت به صورت مربيان تيم ملي خورد، وقتي كه زوج فن هانگم ـ ادووكات هنوز نتوانسته بود به فرمول پيروزي برسد. دسته شان در سراشيبي سقوط مي غلتيد و خيلي خوش اقبال بود كه در گروهش دوم شد و به پلي آف راه يافت و آن جا با يكي از ضعيف ترين تيم ها، با اسكاتلند،روبه رو شد. از همان برهه كارشناسان شمشير را از رو بستند و مربيان را به صليب مي كشيدند. جذاب ترين نمونه به گفته هاي يوهان دركسن.
سردبير «Voetbal International» در برنامه اي تلويزيوني پس از ديدار با اتريش، با خونسردي سخن از درگيري مارك ون بومل و ادگار داويدز در رختكن تيم گفت. ادووكات گفته هاي دركسن را رد كرد ولي چرا او بايد گفته هاي اين روزنامه نگار را جدي مي گرفت؟ دركسن هفته اي دو بار در تلويزيون ظاهر مي شد و همه خوب مي دانستند جزو دار و دسته كرايف است و در گذشته زندگي را براي تعداد پرشماري از مربيان تيم ملي به مصيبت تبديل كرده بود. حتي با وجود اين كه
فن هانگم فرد مورد علاقه دركسن بود و دستيار ادووكات، نمي توانست دليل قابل قبولي براي حمايت از رئيسش و كاهش انتقادات باشد.
با چنين شالوده هراس انگيزي، هلند در ديداري خاطره انگيز ـ كه سبب اصلي استعفاي مربيانش شد ـ به مصاف چك رفت و اكنون هم دليل شكست در آن جدال را يك تعويض نادرست مي دانند. بيرون كشيدن آرين روبن. خطربارترين مهره هجومي تيم. ادووكات هنوز بر سر اعتقاد خود ايستاده است، «آنها در ميانه ميدان بر ما تفوق مي يافتند. تازه فقط سه بازيكن با اين نگرش مخالف بودند و بقيه با من موافق بودند.» به هر جهت يك مثل قديمي در فوتبال است كه مي گويد: «هميشه حق با مربي پيروز است» و خب، برعكس آن هم صادق است، بازنده ها هميشه به خطا مي روند، به خصوص وقتي پيش باشي، يك تعويض انجام دهي و بعد سه بر دو ببازي، تو خطاكارترين مرد دنيا هستي.
از سوي ديگر، ادووكات در آن روزها بارها از كارل بروكز، همتايش در چك رو دست خورد. در شرايطي كه چك با دو گل عقب بود، اسميچ به ميدان آمد تا آرين روبن را مهار كند. وقتي روبن در شرايط دو بريك زمين را ترك كرد، اسميچ آزاد شد تا به ساير هافبك هاي تيمش ياري برساند.
پل بوسولت هم كه به زمين آمده بود تا با توماس گالاسك روبه رو شود، سه دقيقه بعد ديد كه حريف مستقيمش با يك مهاجم تعويض شد تا سر در گم بماند. از آن پس چك بازي را در مشت گرفت و هلندي ها را اين سو و آن سو مي دواند و اخراج هيتينگاهم هيچ كمكي به نارنجي ها نكرد تا سه بر دو به زانو درآيند.
ادووكات سپس، رويكردي ديگر را در پيش مي گيرد و ضمن گفته هايش اشاره مي كند كه از ارنست هاپل، مربي دن هاگ، جايي كه در آن بازي مي كرده، آموزه هاي فراواني را با خود دارد و اين، يكي ديگر از اركان سقوطش است. او هم مثل خيلي ديگر از مربيان، تاوان وفاداريش به
«Der Weltmeister» را مي پردازد، تاكتيكي كه مي گويد وقتي جلو هستي، يك مهاجم ديگر را به زمين بفرست. اين لجاجت و اين تدبير عاري از هر ترسي، پيروان كم شماري دارد و اين روزها كه همه به دفاع دل بسته اند، بهره بردن از آن به عملياتي انتحاري مي ماند. ممكن است تماشاگران از اين بازي هاي هجومي لذت ببرند ولي نبايد فراموش كرد شغل آنها نيست كه در معرض خطر قرار دارد.
اگر يكي باشد كه بايد نگره هاپل را پي بگيرد و انديشه هاي او برايش دلچسب باشد، كسي جز ماركو فن باستن اين شايستگي را ندارد ...
فقدان بازيكن آماده
وقتي «آقاي اسطوره» به تيم آمد، شعارهاي دهان پركن و پرطمطراق مي داد. نويد فوتبال زيبا و هيجان انگيز و به ثمر رساندن گل هاي فراوان، همه تنها تا بازي اول به درازا كشيدند. تساوي در ديداري دوستانه مقابل سوئد قابل اغماض بود اما نمايشي كمرنگ و بي رقت مقابل ليختن اشتاين دوباره هواداران تيم را عاصي كرد.
اما آنها بايد يك نكته را به ياد داشته باشند: حتي اسطوره ها هم نمي توانند يك شبه تيمي رمانتيك و ترد را به مجموعه اي خشن كه قابل است بزرگان دنيا را درهم بشكند تبديل كند. فن باستن هم به جرات شرايط را دريافته و خوب مي داند كه چه مشكلاتي مي توانند پيش پايش سبز شوند. «من يك مهاجم هستم، بنابراين اصلاً اهميت نمي دهم كه در صورت ناكامي ممكن است تمام منزلتي كه در طول ساليان به كنار آورده ام، فرو بريزد.»
مهاجم گلزن سابق اما بيش از آن كه نگران حمله باشد، دلواپس دفاع تيمش است و آنچه مدافعان هلندي را در ليگ اين كشور احاطه كرده است: «فكر مي كنم بايد هنر دفاع كردن را بيشتر به كار بگيريم. بيشتر باشگاه هاي بزرگ، مدافعان خارجي را استخدام مي كنند و اين پي گرفتن تاكتيك هميشگي هلند،
طرح ريزي حملات از زمين خودي را دشوار مي كند. فعلاً تنها اوير و بوما در قواره هاي بين المللي هستند. ديگر چه كسي مي ماند كه مي توانم از او استفاده كنم؟ متاسفانه ياپ استام هم از دست رفته و گمان نمي كنم ديگر برايمان بازي كند.»
در شرايط كنوني كه نارنجي پوشان براي رسيدن به جام جهاني جان مي كنند، يافتن بازيكن تراز اولي كه بتواند كاستي هاي هلند را لاپوشاني كند، حياتي به نظر مي رسد وگرنه، ماركو فن باستن هم فارغ از شكوه گذشته اش، به سرنوشت اسلاف خود دچار مي شود.