دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۳
گفت و گو با مايك لي كارگردان فيلم «ورادرك» برنده جايزه آكادمي فيلم و تلويزيون بريتانيا (بفتا)
خيال پردازي واقعيت ها
010401.jpg
صبح روز بعدي كه «ورادرك» نامزد دريافت جوايز اسكار در دو رشته كارگرداني و فيلمنامه شد، مايك لي در يك مصاحبه شركت مي كند. ظاهرش مثل فيلمي كه ساخته ساده،راحت و آرام است. او از آن دسته هنرمنداني نيست كه تحت تأثير جو مربوط به جوايز هنري قرار گيرد. لي از اولين درام تلويزيوني اش تا به امروز، در فيلمهايش بر روي بخشي از زندگي روزمره تمركز كرده كه همه ما در زندگي روزمره مان با آنها برخورد مي كنيم. اما اين نوع قصه ها جايي در استانداردهاي فيلمهاي هاليوودي نداشته و ندارند.
قهرمانان فيلمهاي لي آدمهايي معمولي هستند كه كارهايي معمولي انجام مي دهند. همه ما مي توانيم يكي از قهرمانان اصلي فيلمهاي او باشيم. يكي از دلايل استقبال مردم از آثار لي در همين نكته مستتر است. تماشاگران سينما هنگام تماشاي فيلمهاي لي، احساس مي كنند در حال ديدن يكي از تجربه هاي زندگي شخصي خود هستند. تازه ترين كار لي «ورادرك» هم جدا از اين ماجرا نيست . فيلم كه رئاليسم اجتماعي را با كمدي درهم مي آميزد، از جانب بسياري از منتقدين سينمايي به عنوان بهترين فيلم مايك لي ارزيابي شده است. قصه فيلم اكتشافي در زواياي مبهم و تاريك تاريخ انگلستان در اولين سالهاي پس از پايان جنگ جهاني دوم است.
* طي چند سال اخير براي فيلمهاي «عريان» ، «رازها و دروغ ها» و «ورادرك» جوايز مهم جشنواره هاي بين المللي فيلم كن و ونيز را گرفته ايد. آيا اين موفقيت هاي بين المللي كه باعث مطرح تر شدن شما در سطح وسيعي شده، باعث شگفتي تان شده است؟
- در مرحله اول، من كارم فيلمسازي است و تلاش مي كنم فيلمهايي حرفه اي بسازم كه مردم در سطح وسيعي به تماشاي آنها بنشينند. مدت زمان درازي است كه مشغول انجام اين كار هستم. پس طبيعي است كه انتظار داشته باشم اين فيلمها جايزه اي بگيرند و يا مرا با خودشان به سرزمين هاي ديگري ببرند. يك ضرب المثل قديمي مي گويد آب تا وقتي كه جريان دارد به راهش ادامه مي دهد. فيلمسازي هم همينطور است.
از طرف ديگر، دريافت جايزه مرا شگفت زده مي كند. من از آن دسته آدمهايي هستم كه هميشه فكر مي كند نوع ديگري از فيلمها و فيلمسازان جوايز مختلف بين المللي را دريافت مي كنند. هميشه اعتقاد داشتم ربايندگان جوايز سينمايي هنرمنداني بهتر از من هستند و به آدمهايي معمولي مثل من جايزه اي تعلق نخواهد گرفت. پس مطمئن باشيد كه دريافت جايزه هم مرا خوشحال مي كند و هم شگفت زده.
* اما نكته جالب اين است كه دريافت جوايز معتبر بين المللي باعث نشده تا سبك كارتان تغيير كند. «ورادرك» هم مثل ساخته هاي قبلي تان، همان حال و هواي اجتماعي را دارد و يك قصه پرشور را در مورد مردم عادي مطرح مي كند. از اين نظر فيلمهاي شما خيلي شبيه آثار مستقل سينماي آمريكاست. در اين باره چه فكر مي كنيد؟
- ما با انواع و اقسام سينما سر و كار داريم كه از كشورهاي مختلف مي آيد. ساخت يك فيلم بستگي به شرايط خاص آن جامعه و انگيزه هاي متفاوت سازندگان آن دارد. واقعيت اين است كه يك سنت بزرگ فيلمسازي هم در اروپا و هم در ديگر كشورهاي جهان وجود دارد. براي مثال، اين فقط هنرمندان ژاپني نيستند كه فيلمهايي درباره زندگي واقعي مردم مي سازند. تمام هنرمندان متعهد جهان وظيفه خود مي دانند كه در فيلمهايشان مسائل زندگي روزمره مردم عادي را مطرح كنند.
* شما براي فيلمهايتان تمرين هاي خيلي زيادي مي كنيد. در عين حال بداهه سازي يكي از مشخصه هاي كاري شماست. «ورادرك» را چگونه خلق كرديد؟
-فيلمي مثل «ورادرك» با يك مرحله پيشرفت خيلي طولاني سر و كار دارد. از همين رو ما تمرينات خيلي زيادي براي آن داشتيم. شايد بعد از حدود شش ماه تمرين بود كه ما كليد فيلمبرداري را زديم.
* آيا بازيگران فيلم براي ايفاي نقشهاي خود آدمهاي معمولي را الگو قرار داده بودند؟
-طبيعي است كه وقتي شما فيلمي براساس واقعيتهاي زندگي مردم معمولي مي سازيد، به همان منبع اصلي مراجعه مي كنيد. مهم اين است كه تجربه خود اين نوع آدمها چه بوده است. حالا بايد اين تجربيات را درك و به زباني سينمايي به روي پرده سينما منتقل كرد. اين همان كاري است كه ما انجام داديم. ما همه فيلمسازاني خيال باف هستيم. خيال باف از اين جهت كه واقعيتهاي زندگي را به زباني سينمايي براي بينندگان خود تعريف مي كنيم. كار همين است كه يك قصه واقعي را به شكلي خيالي بازگو كنيم.
* فيلمساز خيال بافي كه واقعيتها را خيال بافي مي كند؟!
ما روي پرده سينما به شخصيتهايي كه در عالم واقعيت وجود دارند، جان مي دهيم و متولدشان مي كنيم. با اين تولد تازه، آنها يك زندگي تازه را تحت روابط اجتماعي و شخصي تازه اي شروع مي كنند. ما يك زندگي سه بعدي خلق و بنا مي كنيم. واقعيتهاي زندگي خيلي پيچيده تر از آن چيزي هستند كه ما در فيلمها مي بينيم. با اين حال تلاش مي كنيم خيال بافي مان در باره واقعيتهاي زندگي خيلي هم از آن دور نباشد.
* آيا فيلم شما در دل خودش يك پيام سياسي دارد؟
- هيچ وقت نخواسته ام حرف يا پيام خاصي را در فيلمهايم بگنجانم و از تماشاچي بخواهم كه دقيقاً متوجه آن نكته بشود. هيچ وقت به دنبال سياه و سفيدسازي نبوده ام. موافق انتقال آن دسته از پيامهاي صريح سياسي و اجتماعي كه تماشاچي را مجبور به قبول چيز خاصي بكند، نيستم. من يك وضعيت و موقعيت را به نمايش مي گذارم و سعي ام اين است كه راوي صادقي براي ماجرا باشم. حالا اين ديگر به خود بيننده مربوط مي شود كه چه برداشتي از اين روايت داشته باشد و آنرا چگونه ببيند. او بايد آزاد باشد تا نتيجه گيري خودش را بكند.
* مي خواهيد بگوئيد پايان باز را براي فيلمهايتان ترجيح مي دهيد؟
- در فيلم حوادثي به وقوع مي پيوندد كه باعث يك نتيجه گيري دراماتيك مي شود. بايد به تماشاگران اجازه داد كه درباره آن فكر كنند و از خودشان بپرسند كه بعد از اين چه اتفاقي رخ خواهد داد. به اعتقاد خودم، فيلمي كه شما را خوشحال روانه خانه تان كند و باعث نشود به آن فكر كنيد، اصلاً فيلم خوبي نيست. فيلم خوب بايد شما را تحت تأثير قرار دهد و باعث شود تا به آن فكر كنيد.

نگاهي به فيلم «ورا درك»
تصويري صادقانه از وضعيتي دشوار
نوشته: جيمز برار دينلي ‎/ ترجمه: كيكاووس زياري
010395.jpg
«ورادرك» تازه ترين ساخته سينمايي، مايك لي يك درام اجتماعي است كه فيلمنامه اش توسط خود فيلمساز نوشته شده است. ورا درك نام شخصيت اصلي ماجراهاي فيلم است كه نقش آن با استادي تمام توسط ايملدا استانتن بازيگر كهنه كار سينماي انگليس بازي شده است.
قصه فيلم در دهه پنجاه ميلادي و در يك محيط كارگري رخ مي دهد. ورا درك زني از همين طبقه كارگر است. او زني مهربان است كه با خودخواهي بيگانه است و تمام عمرش را صرف خدمت و ياري به آدمهاي دور و بر خويش كرده است. او خانواده اش را دوست دارد و آنها هم متقابلا عاشق او هستند.
زندگي روزانه ورا در انجام كارهاي مختلف خانه و مراقبت از همسايه بيمار و مادر پيرش خلاصه مي شود. اما اين فقط يك بخش از زندگي ورا است، بخشي كه علني است و همه از آن اطلاع دارند. ورا بعد از اتمام كارهاي روزمره خانه اش، به شكلي پنهان به زنان براي سقط جنين كه در آن زمان غيرقانوني بود كمك مي كند. وي اين كار را از سر خيرخواهي انجام مي دهد و پولي براي كار خود طلب نمي كند.
انگلستان در دهه پنجاه ميلادي موضعي سخت در قبال مسئله سقط جنين داشت و آنرا غير قانوني اعلام كرده بود. در چنين شرايطي، تصور ورا بر اين است كه با اين كار خود در حال كمك به زنان نيازمند است. به همين دليل او در دل خود احساس رضايت و خشنودي مي كند. اما بزودي يكي از مسئولين محلي متوجه فعاليتهاي مخفي ورا «ورا درك» مي شود. دنياي آرام و شاد ورا و اعضاي خانواده اش خيلي سريع تبديل به يك كابوس مي شود.
بجز ايملدا استانتن، بازيگراني چون ريچارد گراهام، ادي مارسان، آنا كيوني، آلكس كلي، دانيل ميز، فيليپ ديويس و لزلي مانويل در اين فيلم به ايفاي نقش پرداخته اند. فيلم اگر چه به عنوان يك محصول انگليسي مطرح شده، اما در حقيقت كار مشترك سه كشور فرانسه، انگليس و نيوزلند است. با وجود آنكه قصه فيلم ۱۲۵ دقيقه طول مي كشد، ولي بقدري جذاب است كه تماشاگران متوجه گذشت زمان نمي شوند.
«ورادرك» فيلمي سنگين و غيرمتعارف است كه بينندگان روشنفكر و سن بالاي خودش را نيز به شدت تحت تأثير روحي و رواني قرار مي دهد.
نكته جالب در مورد «ورادرك» اين است كه مايك لي از تمام بازيگران فيلمش درخواست كرده بود در مورد قصه و سوژه آن حتي با اعضاي خانواده هايشان هم صحبت نكنند. به همين دليل بازيگران در طول فيلمبرداري در رابطه با قصه فيلم كاملا سكوت كرده بودند و خانواده هاي آنان نمي دانستند كه آنها در حال انجام چه كاري هستند.
«ورادرك» اولين بار سپتامبر گذشته در جشنواره بين المللي فيلم ونيز به نمايش درآمد. منتقدين فيلم را ستودند و داوران جشنواره فيلم را به عنوان يكي از آثار برگزيده جشنواره انتخاب كردند و ايملدا استانتن هم شير نقره اي بهترين بازيگر زن را گرفت. مدتي بعد فيلم در مراسم اسكار اروپايي درخشيد و هفته قبل هم مراسم جوايز بفتا (اسكار انگليسي) دو جايزه بهترين كارگرداني و بازيگري زن را به لي و استانتن هديه كرد. اين درام مهيج اجتماعي هم چنين نامزد دريافت چند جايزه اصلي اسكار سال ۲۰۰۵ نيز هست.
«ورادرك» از آن دسته فيلمهايي است كه تماشاچي خود را گيج مي كند. به همين خاطر تا مدتي پس از پايان فيلم، هنوز نمي توان اظهار نظر قاطعي درباره اش كرد. علت اين است كه تماشاچي هنوز درگير قصه و ماجراهاي آن است و نتوانسته خود را از شوكي كه فيلم و قصه اش بر او وارد كرده، برهاند.
البته در اين رابطه «ورادرك» يك استثناء نيست. اكثر فيلمهاي مايك لي چنين تأثيري دارند و مخاطب خود را گيج مي كنند. اين فيلم هم مثل ديگر ساخته هاي لي درباره طبقه كارگر انگليس و مشكلاتي است كه اين طبقه زحمتكش با آن سر و كار دارد. فيلم به شكلي واقع گرايانه و رئاليستي قصه اش را بيان مي كند و تمام تلاش خود را معطوف اين مسئله مي كند كه از شعارزدگي و يا سانتي مانتاليزم اجتناب ورزد. از اين نظر لوكيشن هاي واقعي مورد استفاده قرار مي گيرند و بازيگران به گونه اي گريم مي شوند كه هيچ تفاوتي با آدمهاي معمولي ديگر ندارند و حضورشان در دكورهاي رئاليستي ناموجه و مسخره به نظر نمي رسد.
ايملدا استانتن در نقش شخصيت اصلي قصه، نه تنها بار اصلي ماجرا را بر دوش دارد، بلكه يك بازي بي عيب و نقص ارائه مي دهد. فيلمساز تلاش ندارد او و كارهايش را موجه جلوه دهد و يا برعكس از او يك غول منفي بسازد. مايك لي با نمايش واقعيتهاي زندگي مردم، سعي دارد اين نكته را بازگو كند كه هميشه اين شرايط محيط زيستي است كه آدمي را وادار به انجام يا عدم انجام كاري مي كند. به اين ترتيب او بجاي اينكه به محكوم كردن آدمها بپردازد،  آن شرايطي را محكوم مي كند كه زمينه ساز خلق چنين آدمهايي است.اين فيلم مايك لي به خاطر آنكه تلاش دارد تصويري صادقانه از يك وضعيت دشوار و بغرنج را به نمايش بگذارد، باعث بحثهاي اجتماعي، اخلاقي و سينمايي زيادي در انگلستان و ديگر كشورهاي اروپايي شد.

سينما
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |