پيشنهاد جديد «كميته خطر جاري» به دولت آمريكا«رويكردي جديد در قبال ايران»
فرمول توطئه
تقويت راديو تلويزيون هاي فارسي زبان خارج از كشور اقدام موثري است. راديو فردا و برنامه هاي فرهنگي تلويزيون VOA (صداي آمريكا) شروع خوبي بود اما كافي نيست. اكنون تعداد زيادي تلويزيون و شبكه ماهواره اي فارسي زبان مستقر در آمريكا وجود دارد كه با مشكلات مالي روبرو هستند و نمي توانند به خوبي عمل كنند. واشنگتن بايد بودجه اي معادل راديو فردا و تلويزيون VOA در اختيار اين شبكه ها قرار دهد.
|
|
نويسنده: مارك پالمر
ترجمه : نيلوفر قديري
دولت دوم جورج بوش با چهار دستور كار اصلي آغاز شد كه يك مورد آن مستقيما به ايران مربوط مي شود و يك مورد مرتبط با ايران است. آنچه مستقيما به ايران مربوط مي شود، حل «مسأله ايران» است كه از نظر آمريكايي ها ناكامي ۲۵ ساله در سياست خارجي تلقي مي شود. موضوع مرتبط با ايران نيز حل فصل بحران هاي موازي عراق و فلسطين است. دو موضوع ديگر نيز يكي ترميم رابطه با اروپاست كه بر اثر جنگ عراق صدمه ديده و ديگري حل و فصل مسائل اقتصادي و اجتماعي آمريكاست كه موضوعات داخلي اين كشور به شمار مي روند.
عصاره آنچه بوش قرار است در چهار سال آينده در رابطه با «مسأله ايران»
انجام دهد، موضوع گزارشي است كه «كميته خطر جاري»
The Committee on the Present Danger )) آن را واكاوي و به دولت
بوش پيشنهاد كرده است. تجربه تدوين كنندگان اين گزارش نشان مي دهد كه اين گزارش حتي اگر به دستورالعمل اجرايي تبديل نشود، سياست خارجي آمريكا از روح كلي آن الهام خواهد گرفت.
اين گزارش برآيند دو نگاه رسمي در ايالات متحده درباره چگونگي برخورد با «مسأله ايران» است. نگاه اول اينگونه استدلال مي كند كه روابط ايران و آمريكا به لحاظ ديپلماتيك به بن بست رسيده است و چون شكستن اين بن بست ناممكن مي نمايد، لاجرم آمريكا مي بايست با بهره گيري از عنصر زور در ايران «تغيير رژيم» صورت دهد. نگاه دوم بدون انكار ضرورت تغيير رژيم در ايران روش ديگري تجويز مي كند كه در نگاه اول متفاوت و حتي متضاد با روش اول به نظر مي رسد؛ اما دقت در هدفهاي آن نشان مي دهد كه روش اول بسترساز و مقدمه روش دوم است. روش دوم مي گويد «برخورد سخت» يا همان استفاده از زور در ايران مؤثر نيست و نمي توان الگوي عراق را در مورد ايران اجرا كرد؛ پس مي بايست به «برخورد نرم» يا ايجاد تغيير به روش سياسي و فرهنگي روي آورد. طبق اين روش، ايالات متحده مي بايست با استفاده از چند اقدام موازي و مكمل پايه هاي جمهوري اسلامي را سست كند. اين اقدام ها عبارتند از: تشديد اختلافات دروني از طريق تبليغات رسانه اي؛ پيگيري خط جدايي مردم از دولت از طريق اعمال فشار اقتصادي و سياسي به قصد ناكارآمد كردن دولت؛ متمركز كردن فشارهاي اقتصادي بر بخش زير ساخت ها و ترويج حمايت سازمان هاي غير دولتي آمريكايي در ايران و كمك به همتايان ايراني آنها كه صراحتاً يا تلويحاً مخالف نظام جمهوري اسلامي هستند.حاميان اين تحليل مي افزايند: براي تحقق اين هدفها لاجرم ايالات متحده مي بايست با ايران رابطه داشته باشد و سفارت آمريكا در ايران بازگشايي شود. پس مي بايست با بالا بردن آستانه فشار تا «مرز جنگ» اين خطر را در برابر چشمان مردم و دولت ايران گذاشت تا «نياز آمريكا به رابطه با ايران» به «امتياز آمريكا به ايران» تلقي شود و ايرانيان، برقراري رابطه را «رهايي از جنگ محتوم» بينگارند و بر سر آن چانه نزنند.
فهم آنچه آمريكايي ها در رابطه با ايران طرح ريزي كرده اند به مذاكره كنندگان ايران در هرگونه مواجهه احتمالي با همتايان آمريكايي در آينده، اين واقعيت را گوشزد مي كند كه ايران به هر حال با چالش بزرگي روبروست كه موضوع آن دفاع از امنيت ملي و منافع ملي است. در چنين مواجهه اي مذاكره نمي تواند حول مسائل تاكتيكي و مقطعي صورت گيرد. زيرا وقتي آمريكايي ها درصددند «نياز به رابطه» را به «امتياز رابطه» تبديل كنند، آنچه مي تواند اين بازي يكسويه و مبتني بر نظريه «برد _ باخت» به نفع آمريكا را به هم بزند، تعيين اهداف استراتژيك در رويارويي با اين چالش توسط ايران است كه مي بايست متضمن چند اصل بنيادي باشد :
۱- اكنون كه ما نياز آمريكا را به رابطه دريافته ايم ما به ازاي آن نمي تواند چيزي غير از «تضمين عملي» درباره فاصله گرفتن آمريكا از خصومت و توطئه با ايران باشد. ۲- اين تضمين حاصل نمي شود مگر اينكه آمريكا به توانايي و جايگاه منطقه اي ما در ترتيبات منطقه اي اعتراف داشته باشد. ۳- تا زماني كه آمريكايي ها تناقض نظريه تغيير رژيم در ايران با پذيرش جايگاه واقعي ايران را حل نكرده اند بحث از رابطه و مذاكره بي نتيجه است.
«مارك پالمر» از استراتژيست هاي آمريكايي است كه او را در واشنگتن، يكي از نوآوران سياست خارجي آمريكا مي دانند. پالمر در دولت هاي نيكلسون، فورد،كارتر،ريگان و دولت بوش پدر در وزارت خارجه مشغول به كار بود.
در دولت كلينتون و دولت فعلي بوش هم او از خارج از مجموعه دولت به طراحي ابتكارات جديد سياست خارجي مشغول بوده است.او ۱۱ سال در شوروي، يوگسلاوي و مجارستان به عنوان دانشجو و ديپلمات زندگي كرده است و در زمره متخصصين ايران و خاورميانه است. پالمر سالها براي رئيس جمهور ها و وزراي خارجه آمريكا نطق مي نوشته كه معروفترين آنها نطق هاي هنري كسينجر است. مطلب حاضر پيشنهاد اخير او به كميته خطر جاري است. اين كميته مسئول تجزيه و تحليل فرصت ها و تهديد ها ي مهم آمريكا است و در مورد مشكلات عمده سياست خارجي آمريكا، پيشنهادات لازم را به دولت آمريكا مي دهد. اين كميته در دوران جنگ سرد عليه شوروي و اروپاي شرقي فعال بوده و پس از ركود چند ساله در فعاليت ها و به دنبال وقايع ۱۱ سپتامبر فعال شده و در ماههاي اخير قضيه ايران را دستور كار خود قرار داده است.در اين مطلب كه تحت عنوان رويكرد جديدي به ايران منتشرشده پيشنهادات مشخصي را براي مقابله و تضعيف نظام جمهوري اسلامي ايران ارائه نموده است . بدون نيازبه تفسير، خوانندگان را به مطالعه اين پيشنهادات و مقايسه آن با برخي از رويدادهاي سال هاي اخير در كشورمان دعوت مي كينم.
***
اينكه ايران تهديدي مهم است امري روشن به نظر مي رسد. اين كشور علاوه بر برنامه هسته اي اش، با حمايت از گروههايي چون حزب الله، حماس و جهاد اسلامي و گروههايي در عراق، مانع تحقق اهداف آمريكا در منطقه مي شود. از سوي ديگر ثروت روبه رشد نفت ايران، توانايي و ظرفيت آن را در داخل كشور و منطقه افزايش مي دهد. فرصتي كه در اين ميان وجود دارد، استفاده از ضعف سياستهاي اقتصادي و اختلافات دروني ايران است. فضاي ژئواستراتژيك منطقه هم رفته رفته بيشتر زمينه استفاده از اين فرصت را فراهم مي كند.
با توجه به شرايط كنوني، ايران بايد به صدر برنامه سياست خارجي آمريكا در چهار سال آينده برود. واشنگتن اكنون به رويكرد جديدي نياز دارد. بايد همه نيروها براي استراتژي بسيج شود كه به ديپلماسي سنتي متعهد باشد. بايد درس هاي گذشته مورد بازبيني قرار گيرد، درس هايي كه از مذاكره با شوروي از موضع قدرت گرفته (همزمان با اين مذاكرات فشارهايي براي باز كردن فضاي اروپاي شرقي و مركزي و حمايت از نيروهاي طرفدار ايالات متحده وارد مي شد) و همچنين درس هايي كه در تغيير حكومت ها در كشورهايي مثل شيلي يا اندونزي گرفته شد. جنبش هاي مسالمت آميز و بدون خشونت كه از اتحاد ميان دانشجويان، كارگران و روشنفكران تشكيل شد، در چندين كشور در سه دهه گذشته نتيجه بخش بوده است.
اين تجربه در انقلاب ايران هم يك بار ديگر موفقيت خود را نشان داد و مي تواند بار ديگر در ايران تكرار شود.
دولت آمريكا بايد اين رويكرد جديد در مقابل ايران را به وضوح اعلام كند و خود را آماده نمايد كه ديگران را هم براي پذيرش اين رويكرد متقاعد نمايد. يكي از چشمگيرترين نشانه هاي اين سياست جديد سخنراني سالانه بوش در سنا بود كه در آن به مردم ايران اشاره كرد. با چنين سخناني آمريكا مي تواند مردم ايران را در مقابل حكومت اين كشور قرار دهد.
از سوي ديگر بايد براي بازگشايي سفارت ايالات متحده در تهران ابراز تمايل كنيم. همزمان بايد يكي از بلندپايه ترين مقامات خود را به عنوان فرد شماره يك در اين سياست جديد در مقابل ايران انتخاب و معرفي كنيم. اين فرد مي تواند يكي از كنسول هاي وزارت خارجه باشد و بايد به طور مرتب حمايت خود را از حقوق بشر و دمكراسي در ايران مورد تأكيد قرار دهد.
از اين طريق ما مي توانيم ارتباط خود با مردم ايران را تقويت كنيم. البته روشن است كه مسئولان ايراني به اين زودي در مقابل چنين موضوعي نرمش نشان نمي دهند و اجازه نمي دهند كه سفارتخانه آمريكا در ايران گشوده شود. انتصاب يك كنسول براي اين منظور موجب مي شود كه توجهات به طور كامل متوجه اين مسئله باشد.اما چه سفارت آمريكا در ايران گشوده شود و چه بسته باقي بماند، برنامه كار گسترده اي در دست است كه حتي بدون وجود سفارتخانه هم مي توان آن را دنبال نمود.كنسول مخصوص امور ايران مي تواند براي جلب حمايت متحدان ما از سياست واشنگتن در قبال ايران تلاش كند و يا از طريق راديو تلويزيون و اينترنت پيام هايي براي ايراني ها بفرستد يا هر جا كه ممكن بود حتي با ايراني ها ديدار مستقيم داشته باشد. او به جاي تعامل با مقامات دولتي ايران مستقيما با مردم ارتباط خواهد گرفت.
البته اگر قرار باشد گفتگو و تعامل واقعي با ايران صورت گيرد بايد با مقامات با نفوذ ايراني و آنها كه قدرت واقعي و كافي براي تصميم گيري ها دارند انجام شود. مثل مقامات مورد وثوق و تاييد رهبري. بايد دانست در اين باره ديگران در ايران چنين قدرتي ندارند.
درباره فعاليت هسته اي ايران هم، آمريكا بايد با احتياط و چندجانبه عمل كند. اگر بازرسي ها به نتيجه نرسيد، پرونده ايران بايد به شوراي امنيت ارجاع شود تا گزينه تحريم هاي اقتصادي مورد بررسي قرار گيرد. در اين مورد براي دستيابي به هدف، مي توان از ماجراي ليبي و اقدام معمر قذافي استفاده كرد. او از طريق ديپلماسي و فشار متحدان، متقاعد شد كه برنامه هسته اي و تسليحاتي خود را كنار بگذارد.
حمايت از مخالفان حكومت ايران هم مي تواند عامل موثر ديگري در رويكرد جديد آمريكا باشد. بايد نشان دهيم كه اين مخالفان، شركا و همكاران ما در ديالوگ جديد آمريكا هستند و در گفت وگو با مقامات ايران هم بايد به اين موضوع به صراحت اشاره كنيم.سفر فعالان جوان خارجي از كشورهاي متحد ايالات متحده به ايران، راه ديگري در اين رويكرد است. اين افراد مي توانند به عنوان جهانگرد وارد ايران شوند و درصورت نياز به تظاهرات ها بپيوندند.از سوي ديگر بايد فعاليت NGOهاي آمريكايي را در ايران تسهيل كنيم. به اين منظور بهتر است صدور ويزا براي ايراني ها را به صدور ويزا از سوي ايران براي آمريكايي ها مرتبط كنيم. مثلا اگر ايران اجازه ندهد گروههاي دانشجويي آمريكا يا استادان آمريكايي از اين كشور ديدن كنند، ما هم بايد ورود مقامات ايراني، اعضاي خانواده آنها و شركاي تجاري شان به آمريكا را محدود كنيم.
دعوت فعالان جوان ايراني به خارج براي شركت در سمينارهاي كوچك هم اقدام مهمي است. اين كار در صربستان، فيليپين، اندونزي، شيلي و كشورهاي ديگر جواب داده است. اين افراد بايد از سوي مقامات آمريكايي انتخاب شوند نه نهادهاي ايراني.
از سوي ديگر سفارتخانه هاي كشورهاي ديگر در ايران هم مي توانند موثر باشند. حضور در جلسات محاكمه، درخواست مشترك براي آزادي زندانيان سياسي، كمك مالي به خانواده هاي زندانيان و گروه هاي مخالف حكومت و حتي نظارت يا مشاركت در اعتراض ها، از جمله اين راه هاي تاثيرگذار است. كنگره بايد تصويب قانوني به نام آزادي ايران را بررسي كند تا از طريق آن حمايت كافي از NGO ها را به عمل آورد.
يكي ديگر از اركان اين سياست، تضعيف ستون هاي حمايتي حكومت ايران است. سرويس هاي امنيتي و نظاميان ازجمله اين ستون ها هستند و سيا و اف.بي.آي و آژانس مبارزه با مواد مخدر آمريكا مي توانند با استفاده از زمينه هاي همكاري با اين نيروها در منطقه با آنها ارتباطاتي برقرار كنند. زمينه همكاري با اين نيروها گسترده است، از مقابله با تهديدهاي فرامرزي و تروريسم گرفته تا مبارزه با موادمخدر.
تحريم هاي هوشمند، بخش ديگر اين سياست مي تواند باشد. با توجه به آنچه گفته شد و قرار است اساس سياست جديد آمريكا در قبال ايران باشد، آمريكا با حكومت ايران مشكل دارد و قرار است مردم اين كشور را دوست و هم پيمان خود بداند. بنابراين بايد تحريم هايي را اعمال كند كه حكومت را هدف قرار گيرد و به مردم نشان داده شود كه واشنگتن قصد صدمه زدن به آنها را ندارد.
سرويس هاي امنيتي و قضايي آمريكا و متحدانش بايد در همكاري با سازمان هاي حقوق بشر به جمع آوري مدارك و شواهدي در متهم كردن مسئولان ايراني به مواردي شبيه ميكونوس اقدام كنند.
از جمله مواردي كه مي توان براي آن مداركي جمع كرد، كمك مالي به تروريست ها و همچنين فعاليت عليه مخالفان حكومت در داخل و خارج و توليد سلاح هاي كشتارجمعي است. ما در مورد چارلز تيلور رئيس جمهور ليبريا اين تجربه را داشتيم، صدور دستور بين المللي تعقيب قضايي براي تيلور، تلاش براي سرنگوني او را در ميان افكار عمومي مشروع كرده بود. شركتها و نهادهايي نيمه دولتي وابسته به حكومت مي توانند هدف ديگري براي تحريم هاي هوشمند آمريكا باشند. مي توان اين نهادها را به فساد اقتصادي و عدم شفافيت مالي متهم كرد و تحريم نمود.
تقويت راديو تلويزيون هاي فارسي زبان خارج از كشور اقدام موثري است. راديو فردا و برنامه هاي فرهنگي تلويزيون VOA (صداي آمريكا) شروع خوبي بود اما كافي نيست. اكنون تعداد زيادي تلويزيون و شبكه ماهواره اي فارسي زبان مستقر در آمريكا وجود دارد كه با مشكلات مالي روبرو هستند و نمي توانند به خوبي عمل كنند. واشنگتن بايد بودجه اي معادل راديو فردا و تلويزيون VOA در اختيار اين شبكه ها قرار دهد. حداقل ۱۰ميليون دلار به صورت سالانه بايد براي كمك به اين تلويزيون ها، راديوها و سايت هاي اينترنتي اختصاص داد.
گفتگو با دولت ايران هم بايد در دستور كار باشد. ما بايد تعامل خود را براي ديدار با مقامات ايراني و بحث و گفتگو درباره موضوعات مورد علاقه و نگراني دو طرف نشان دهيم. اين موضوعات مي تواند حقوق بشر، تروريسم، تسليحات هسته اي و ثبات منطقه اي باشد. ما بايد تاكيد كنيم كه روابط تجاري و سرمايه گذاري ميان دو طرف مي تواند توسعه يابد و تحريم ها برداشته شود، اما به شرطي كه در اين موضوعات گفته شده توافق يا پيشرفتي بدست آيد.
بايد رهبران روحاني ايران را كه در رأس قدرت هستند واداركرد از قدرت سياسي به صورت مسالمت آميز كناره بگيرند، گرچه رئيس جمهور در ايران از قدرت قانوني براي رويارويي با رهبران روحاني برخوردار است، اما تاكنون آنها ضعيفتر از آن بوده اند كه به اين اقدام دست بزنند. يكي از راههاي وادار نمودن روحانيون سياسي به ترك صحنه اين است كه آن دسته از روحانيوني را كه در حوزه ها معتقد به عدم دخالت در امور دنيوي سياست هستند حمايت كرد. اين گروه سياست را در زمره امور سكولار مي نامند و فعاليت سياسي در زمان امام غائب را براي دين مضر مي دانند. بايد ايشان را براي فشار آوردن به روحانيون سياسي تشويق و ترغيب كرد و بالاخره بايد مخصوصاً قدرت سپاه و بسيج را از ميان برد و در وزارت اطلاعات بايد تغييراتي ايجاد كرد يا آن را حذف نمود.
مدتهاست كه بحث درباره مشاركت با ايران يا مهار آن و گفتگو با ايران يا تغيير رژيم آن، سياست آمريكا در قبال ايران را تسخير و تضعيف كرده است.
بعضي مي گويند ايران آنطور كه بعضي تحليلگران ادعا مي كنند، در آستانه يك انقلاب نيست و ما فقط بايد با تهران گفتگو كنيم. بعضي ديگر مي گويند گفتگو فقط حكومت ايران را تقويت و محكم مي كند و بايد از طريق انزوا و تقويت مخالفان داخل و خارج حكومت در جهت تغيير اين رژيم تلاش كرد. كميته خطر جاري معتقد است كه واشنگتن به رويكرد جديدي نياز دارد، رويكردي مبتني بر به رسميت شناختن تهديد ايران از يك سو و ستايش فرصت هاي ناشي از اين وضعيت از سوي ديگر باشد. توصيه اين كميته، اتخاذ استراتژي صلح آميز اما موثر براي به مشاركت طلبيدن مردم ايران است.
|