پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۴۵
مراسم علم كشي در روز بني اسد
ميان دود اسپند و كندر
030261.jpg
عكس : هادي مختاريان 
خيلي ها خودشان را نزديك هيات مي  رسانند و پولي بين دندان هاي گهواره كش مي  گذارند. خيلي ها براي بوسيدنش شتاب دارند. برخي دست به آن مي  سايند و به نشانه تبرك به سروصورت خود و فرزند مي  كشند. از شيشه بالاي ضريح پول زيادي داخلش مي  ريزند.
مهراد قوام 
مراسم ساعت 10 صبح شروع مي  شود. ميدان قيام نقطه آغاز حركت است. همه علامت ها اينجا مي  آيند. از جاي جاي تهران بزرگ علامت هاي تكايا و هيات هاي مختلف را مي  آورند، ميدان قيام. امروز ياد آور روز دفن شهداي كربلا به دست طايفه بني اسد است. سالهاست در تهران و اخيرا در شهرهاي ديگر مراسمي ويژه در اين روز اجرا مي  شود. نه شبيه تعزيه است و نه كاروان هاي سينه و زنجيرزني. امروز شيعيان زيادي براي افراشتن پرچم امامشان به مراسم علامت كشي مي  آيند.
اطلاعات در همين اندازه بود وقتي خواستيم از نزديك نظاره گر مراسم علامت كشي در تهران بزرگ باشيم.
ساعت۸:30 ميدان قيام؛ جمعيت به اندازه ديروز و روزهاي عادي ديگر است. ولي به جاي كسبه و مشتري، خانواده به چشم مي آيند. عقربه هاي ساعت به 9 نرسيده، پياده رو اطراف ميدان پر شده از جمعيت سياهپوش. مرد و زن ايستاده اند. دو خودروي نيروي انتظامي در ضلع شرقي ميدان به چشم مي   خورد.
ساعت به 9:30 نرسيده، ميدان شلوغ مي  شود. جمعيت هجوم مي  آورد براي تماشاي نخستين علامت، با 7 تيغه فولادي و پرهاي زرد و سبز و آبي. صبح زود از ورامين حركت كرده تا پيش از ديگران به ميدان قيام برسد. چند جوان ورزيده با كمربندهاي چرمي تنيده بر تنشان و چفيه اي دورگردن، صلوات گويان علامت را از نيسان پايين مي  آورند: برچشم بد لعنت، بيش باد. بر يزيد و يزيديان لعنت، بيش باد... يكي لعنت مي  گويد و بقيه تاييد مي  كنند.
يادواره اي براي رجزخواني در مقابل يزيديان. علامت را روي سه پايه سوار كرده و به گوشه اي مي  برند تا آذينش را كامل كنند. سيني هاي پر از استكان ميان جمعيت چرخ مي  خورد و لبشان را با شربت تر مي  كنند.
علامت هاي بعدي چنان از پس هم سر مي  رسند كه آمارگيري كار دشواري مي  شود. اتابك، اميرسليماني، تيردوقلو، بي  سيم، خيابان پيروزي، سلسبيل، نواب، خيابان گرگان و خيلي از محلات ديگر.
پرچم ها مي  ايستد. چوب اين پرچم ها بيش از 5 متر طول دارد. پارچه هايي بيش از 20 متر بر آن آويخته اند. يا حسين، ياسيدالشهدا بر آن نوشته اند. پرچم بزرگتر ديگري مي  آورند. آن را روي دوش حمل مي  كنند و براي ايستادنش ميداني بايد باز كرد.
اينجا تنها علامت نيست. خنچه عقد حضرت قاسم را درون مجمعه گذاشته و دورش تور سبز كشيده اند. گهواره حضرت علي اصغر و پيكر سپيد پوش خون آلود بي  سر اباعبدالله را نيز بر دوش گرفته اند. گرچه تمام حركات اينجا نمادين است ولي مردم كوچه و خيابان كه شب هاي پيش شاهد تعزيه هاي مختلف بودند، به راحتي در فضاي سال 63 ه.ق قرار گرفته و گريستن و عزاداري را آغاز مي  كنند.
چلچراغي كه نوجوانان خيابان نامجو با شمع  و گل درست كرده اند، بر چارچوب فلزي سوار كرده و با كمك كمربندهاي چرمي معروف به هيكلي حملش را شروع كردند.
حركت خودجوش آغاز شد. در چشم برهم زدني، جمعيت سياهپوش پياده رو و خيابان ري را پوشاند، علامت ها با آذين هاي رنگارنگ از پرهاي زيباي پرندگان وسط خيابان راه افتاده و مردم در اطرافش. پيشاپيش هر علامت يك نفر با دوربين فيلمبرداري مشغول تهيه مستند و خاطره است. آواي دسته موزيك، صدا در صداهاي علامت كش ها مي  اندازد: قوت زانوهاش صلوات. لال نميري صلوات و جمعيت از پي هم صلوات مي فرستند. مارش نظامي با سنج و طبل و دهل فضاي خيابان ري را پر مي  كند. لحظه به لحظه بر جمعيت خيابان اضافه مي  شود. ديگر هيچ وسيله نقليه اي قادر به حركت نيست. مردها گرد علامت ها ايستاده اند و زنان و كودكان در حاشيه خيابان. به فاصله هر 200 متر يك داربست فلزي زير لواي چادر عزاداري بين مردم شربت و چاي پخش مي  كند. آفتاب روي خيابان افتاده و گرمي هوا عرق از گردن و سروروي علامت كش ها روان كرده است.
پل اميربهادر سرريز علامت و جمعيت است. ترافيك سنگين علامت حركت پياده ها را در خيابان ري با كندي مواجه كرده و البته امروز، اينجا، كسي شتاب ندارد. ابتداي ورودي پل يك گروه سبزپوش برانكاردي روي دوش گرفته اند كه نماد جسد بي  سر امام حسين(ع) است. آنان به ياد طايفه بني اسد  سبز پوشيده اند.
علامت ها از خيابان وحدت اسلامي، خاوران و نازي آباد حركت كرده و روي پل اميربهادر پشت سرهم صف كشيده اند. از روي پل بهتر مي  شود سيل خروشان جمعيت را تماشا كرد.
مقصد؛ حسينيه بني فاطمه(س)
وقتي از پل اميربهادر پايين مي آيم و به سه راه امين  حضور مي رسم، جمعيت كمتري نسبت به ميدان قيام در پياده روها جمع شده است. آنها پيش از مراسم  آمده اند در يك پيچ تند تا حركت كند علامت ها را از نزديك ببينند.
جمعيت علامت كش و تماشاگر به سوي سه راه امين حضور مي  آيند تا مسير چهارراه سرچشمه را پيش گيرند. لوازم خانگي هاي اين راسته كنار در فروشگاه ها ايستاده  و مراسم را نظاره مي  كنند. هيات همداني هاي مقيم تهران از دل كوچه اي در خيابان ري وارد مي  شوند. مسير آنها از ديگر تكايا نزديك تر است. اين سيل جمعيت به حسينيه بني فاطمه خواهند رفت. جلوي در اين حسينيه سلامي ويژه با علامت مي  دهند و تا چهارراه سرچشمه ادامه مي  دهند. از آنجا دوباره، علامت ها را درون سه پايه گذاشته و سوار خودرو مي  كنند و برمي گردند محلشان.
عليرضا سليماني، قهرمان اسبق سنگين وزن كشتي جهان به همراه روحاني و نبوي، ميهمان حسينيه هستند. آنها از هيات اول مظلوم در خيابان صفي عليشاه كه اعضايش كشتي گيران و پهلوانانند، وارد مي  شوند
گهواره ها سر مي رسد. اجسادي كه با پارچه و پنبه درست كرده اند و تابوت ها هم. نوجوانان و جوانان هيجانزده براي شروع مراسم اند و گريه ها براي ياد آوري خاكسپاري اجساد شهداي كربلا است 

خودم را به حسينيه بني فاطمه مي  رسانم. زنان و مردان زيادي اطراف حسينيه ايستاده اند. حاج مرتضي كاووسي از اعضاي هيات امناي اين حسينيه است. او مردي است كه امروز به علامت كش هاي امام حسين (ع) طاق شال هديه مي كند. مردي سبزه رو با سني حدود 60 سال. كنار در حسينيه پيرمردي بر صندلي آبي رنگ تكيه زده و عضو ديگر هيات امناي حسينيه بني فاطمه (س) است. ميز چهارگوش را در خيابان مي گذارند، پارچه اي قهوه اي رنگ رويش مي كشند و صندلي آبي  زربافت را كنارش مي گذارند. عليرضا سليماني، قهرمان اسبق سنگين وزن كشتي جهان به همراه روحاني و نبوي، ميهمان حسينيه هستند. آنها از هيات اول مظلوم در خيابان صفي عليشاه كه اعضايش كشتي گيران و پهلوانانند، وارد مي  شوند. حاج احمد بابايي پيش از ديگران رسيده است؛ اين اسامي براي جامعه ورزشي آشناست.
با كاووسي سر صحبت را باز مي كنيم. از بنيانگذاري اين رسم مي گويد و چگونگي محبوبيت حسينيه بني فاطمه در اين روز: نخستين كسي كه علامت كشي در روز بني اسد را باب كرد، طيب حاج رضايي بود. او باني بزرگترين هيات و علامت تهران بود. اكنون اين سنت به شهرهاي شيراز، اصفهان، تبريز، اهواز و اراك نيز منتقل شده و آنجا هم مورد استقبال قرار گرفته است. در تهران رسم جا افتاده اي است با عمر بيش از دو دهه. پس از انقلاب اين رسم زيبا رواج پيدا كرد و با اقبال عمومي نيز مواجه شد. علامت دسته بني اسد بزرگترين بود و طيب حاج رضايي علامت كش آن. اين سالها آن را بيرون نمي آورند. تنها طوق طيب است كه پشت نيسان گذاشته و به ميدان قيام مي آورند، آن را همان گونه حمل مي كنند؛ تك تيغه فولادي سنگين كه حملش زحمت زيادي دارد. هيات بني اسد از ميدان اميرسلطان حركت مي كرد و مقصدش بقعه سيداسماعيل بود. آنجا جمعيت ناهار مي خورد و راهش را پيش مي گرفت. سالهاي پس از انقلاب حركت علامت كشي رواج يافت و مسيرشان تغيير كرد. حدود 90-80 درصد هيات  ها مي آيند. ما امسال براي 600 علامت طاق شال آماده كرده ايم.
از روزگاران دور حركت علامت جلوي دسته مرسوم بوده است. هرجا كه مي رسيدند مورد تكريم واحترام واقع مي شدند. امروز نيز روز بني اسد است. حسينيه بني فاطمه به احترام حسينيه ها و تكاياي تهران بزرگ از آنان براي تبليغ مذهبي تجليل مي كنند. از پيش طاق شال تهيه مي كنيم. در اين روز علامت كش ها از دست خادم هاي اين حسينيه طاق شال براي هيات و تكيه شان مي گيرند. هرچه باشد، عاشورا فرهنگ احترام است. از شما نيز مي خواهم حتما به ذكر اين نكته اشاره كنيد. اين پاسخي است براي منتقدان مراسم عزاداري: قيام كربلا يك اردوي دانشگاهي براي بشريت بود. فقط چند روز طول كشيد. 72 استاد در آن تدريس كردند. امام حسين (ع) مدير اين آموزش بود. فارغ التحصيلان دانشگاه امام حسين (ع) كساني بودند كه جان و مال را ايثار كردند و شهيد شدند. ما هم به وعده مان عمل كرديم تا او دوباره بگويد حسينيه بني فاطمه در سال 1350 اقدام به خريد زمين و استقرار حسينيه كرد. از پيش از انقلاب كانون تبليغات مذهبي بود. سالها پيش آيت الله مكارم شيرازي در اين حسينيه سخنراني مي كرد. اين مراسم با كمك نيروي انتظامي، راهنمايي و رانندگي و استقبال مردم هرساله باشكوه تر برگزار مي شود. 
عليرضا سليماني به همراه كاووسي به خيابان مي  روند. نيروي انتظامي از ساعت 5 صبح نيروهايش را در منطقه پياده كرده است. از ساعت  ها پيش، ماموران به فاصله چند متر در دو سوي خيابان ايستاده اند. وقتي نخستين پرچم از سه راه امين حضور ديده مي شود، مردم براي تماشا هجوم مي آورند و ماموران بايد بين آنها وعلامت كش ها فاصله ايمني ايجاد كنند. امكان دارد تيغه هاي علامت به سروصورت كسي برخورد كند. اشتياق مردم زياد بود. روي نرده ها، بعضي بام ها و حتي روي سقف ايستگاه اتوبوس ايستاده بودند. لابه لاي شاخه هاي چنار جلوي حسينيه نيز چند نفر مشغول تماشا بودند. بسياري از آنان با دوربين فيلمبرداري لحظه هاي خودجوش مردمي را ثبت مي كردند. چند خبرنگار و عكاس خبري نيز همان جلوي حسينيه، مقابل علامت هايي كه سلام مي دادند، به چشم مي خوردند.
ورود طاق شال 
طاق شال ها را آوردند. زري باف كنار ميز نشسته است. يكي از جوانان چهارشانه با بغلي از طاق  شال كنار ميز مي ايستد. پيرمردها پارچه هاي ترمه زردوزي شده را روي ميز مي چينند. جوان ديگري دسته دسته مي برد براي عليرضا سليماني و كاووسي. روي شال ها با نخ سفيد نوشته شده: حسينيه بني فاطمه محرم الحرام 1426 هجري قمري .
لاستيك فروشي هاي خيابان اميركبير نيز به احترام علامت ها جلوي مغازه ايستاده و كسب و كار را تعطيل كرده اند. بين جمعيت سياهپوش كه تمام حجم خيابان را دربرگرفته، كودكاني با لباس سفيد و چفيه اي بر سر ديده مي شوند. آنان را با لباس سقايي آراسته اند. جلوي حسينيه با دو كتري بزرگ شيرداغ توزيع مي شود. مردم گلويي تازه مي كنند و با هيجان منتظرند.
گهواره ها سر مي رسد. اجسادي كه با پارچه و پنبه درست كرده اند و تابوت ها هم. نوجوانان و جوانان هيجانزده براي شروع مراسم اند و گريه  ها براي ياد آوري خاكسپاري اجساد شهداي كربلا است.
خيلي ها خودشان را نزديك هيات مي  رسانند و پولي بين دندان هاي گهواره كش مي  گذارند. يك ضريح 6 گوشه نيز به ياد ضريح امام در كربلا وارد محوطه مي  شود. خيلي ها براي بوسيدنش شتاب دارند. برخي دست به آن مي  سايند و به نشانه تبرك به سروصورت خود و فرزند مي  كشند. از شيشه بالاي ضريح پول زيادي داخلش مي  ريزند.
پرچم نزديك حسينيه مي  شود. با قوسي كه در پارچه ايجاد كرده اند، مردم زيادي زيبايي اش را تحسين مي  كنند. باد شديدتر شده و نگهداشتن پرچم را به شكل عمود بسيار دشوار كرده است. عليرضا سليماني نخستين طاق شال را دورچوب پرچم مي  اندازد. او ميهمان حسينيه بني فاطمه است. پرچم ها كه به چهارراه سرچشمه مي  رسند، خيابان اميركبير جاي سوزن انداختن هم نيست.
عزاداران كيپ يكديگر به تماشا يا دعا ايستاده اند. از چوپ پرچم بلند محله اتابك كيسه اي پلاستيكي آويخته و مردم درونش پول مي  ريزند. بسياري از علامت كش ها، پس از افتادن طاق شال دور گردنشان از دست كاووسي يا سليماني، با افتخار چرخي زده و مي  روند. سپس مردم پول در دهانشان مي  گذارند. خيلي ها پارچه نذر كرده اند و براي علامت مي  آورند دور تيغه ها گره مي  زنند.
پس از علامت 7 تيغ ورامين كه نوجوانان حملش مي  كنند، علامت 7 تيغ منيريه مي  رسد. امسال دور را به نوجوان ها داده و ابتدا  آنها براي گرفتن طاق شال مي  آيند. علامت كش دو پا جلو و عقب مي  رود و با تا كردن زانوي پاي جلو و صاف كردنش، سلام مي  دهد. هر چه زانويش بيشتر خم شود، سلام جانانه تري كرده و سر تيغه بلند، بيشتر پايين آمده است. سپس با كمك بچه محل ها صاف و محكم مي  ايستد، طاق شال را دورگردنش حس مي  كند و اگر ازدحام اجازه دهد، چرخي مي  زند و راه چهارراه سرچشمه را پيش مي  گيرد. پس از نوجوانان كه علامت هاي 7، 9 و 11 تيغ بر دوش مي  كشيدند، نوبت جوان ها شد. علامت هايي با تيغه هاي 15، 17، 21، 23 و 27 تيغ پس از آنها از پيچ خيابان ري ديده شدند.
كار براي علامت 17 تيغ اتابك سخت مي شود. علامت بزرگ با پرهاي زيباي سفيد تزئين شده؛ پر طاووس است. علامت كش آن جواني است ورزيده، ولي كم تجربه. پيش از آنكه چرخ بزند، تنگ شدن فاصله مردم او را وادار به حركت مايل مي كند. بادي كه از روبه رويش مي وزد، در طاق شال ها و پرها مي پيچد و پايش را مي پيچاند. مقاومت مي كند و هنگام سنگين تر شدن با كمك ديگران آن را به هيكلي دوستش كه باتجربه است، منتقل مي  كند. همهمه در جمعيت افتاد: چي شد؟ و هنگامي كه سلام زيبا و فروتنانه اين علامت را ديدند، نفس بلندي كشيدند. اعتقادات زيادي راجع به علامت دارند، آن را نماد بيرق مراسم عزاداري شهداي كربلا مي دانند.
سر چهارراه سرچشمه علامت ها را روي سه پايه مي گذارند و با چرخ به گوشه اي مي برند تا خودرو بيايد و سوارش كنند. خانمي مسن دست هايش را از بين جمعيت مي كشد و به تيغه علامت مي مالد. آن را به نيت تبرك به سروصورت خودش، دخترش و نوه اش مي مالد. از نگاه پرسشگرم مي گويد: ما بيمه ابوالفضليم. بيمار نخواهيم شد. سيدرضا علوي به همراه خانواده اش سر چهارراه ايستاده و غرق تماشاي مراسم طاق شال است. شال سبزي به گردن آويخته و چشم هايش به خاطر گريه سرخ شده است. با صدايم برمي گردد و مي گويد: هر سال به اينجا مي آيم. من نوكر امام حسين(ع)، جدم هستم. نزديك 10 سال است كه به اين مراسم ميآيم. از ابتداي محرم هر شب در مراسم شركت مي كنم. كودكي 2ساله در آغوش همسرش است. به او اشاره مي كند: پسرم سقا و غلام آقا ابوالفضل (ع) است. نذرش كرده ايم تا از بلا دور باشد و مريض نشود. از همين هيات ها وعلامت ها خيلي ها شفا گرفته اند.
جواني فلج در ضلع شمالي چهارراه سرچشمه روي ويلچر نشسته است و اشك ريزان علامت ها و علامت كش ها را مي نگرد. تا دو سال پيش در اين مراسم براي تكيه اش در خيابان پيروزي علامت كشي مي كرد، ولي پس از تصادف مي آيد تماشا، البته بچه محل هايش دورش را گرفته اند.
به حسينيه بني فاطمه برمي گردم. علامت ها زير نواي نوحه در حركت است.
گويا اين جمعيت تمام نخواهد شد. صداي زنگ هاي پاي تيغه ها در گوش مي  پيچد و دسته اي سينه زن بين علامت ها ظاهر مي شود. 20 نفري مي شوند كه درون خودشان تكخوان دارند و با صدايش سينه  مي زنند: گروه موسيقي پس از آنها مي رسند و مارش نظامي عزا را همچنان مي نوازند. با ورود آنها و تابوت هايي كه در پس و پيش حركت مي كند، گونه ها مي لرزد و اشك ها جاري مي شود. بوي اسپند و كندر تمام خيابان را پر كرده است. چند منقل زغال روي چهارپايه ها گذاشته و رويش اسپند مي ريزند.
ناگهان سكوت 
يكباره صداها مي افتد. لحظه اي سكوت، خيابان شلوغ را به آغوش مي كشد. همه منتظرند. صداي اذان برمي خيزد. آفتاب بالاي سر شهر ايستاده و انگار شهر در اين خيابان خلاصه شده. هوا گرم است و لابه لاي سكوت، مردم چاي و شير و شربت به گلو مي ريزند.
پيرمردي كه ظرف گلاب به دست گرفته و كنار كاووسي و سليماني ايستاده و سر و روي علامت كش ها را گلاب پاشي مي كند، فرصت مي يابد ظرف گلاب ديگري دست گيرد؛ بطري شيشه اي 5 ليتري بزرگ.
نداي اذان كه برمي خيزد، ناگهان صبر تمام مي شود. هرچه سريع تر مراسم بايد پايان يابد و مراسم نماز برپا شود. مردان و زنان خيابان آدرس نمازخانه را مي گيرند. متوليان حسينيه خواهران را به وضوخانه و نمازخانه مخصوص راهنمايي مي كنند. مردان را نيز. علامت كش ها پا تند مي كنند، تندتر راه مي روند تا نماز جماعت را از دست ندهند. نزديك  حسينيه كه مي شوند، از پيش براي سلام آماده اند. باتجربه ها علامت ها را به دوش مي گيرند. در غبار و دود اسپند، سلام مي دهند، چرخ مي زنند و مي روند. جمعيت عزادار همچنان در طول خيابان ايستاده و تماشا مي كنند. تا پايان مراسم كسي از جايش تكان نمي خورد. با وجودي كه خيلي ها براي نماز رفتند داخل نمازخانه و ظرفيتش را اشباع كردند، هنوز خيلي ها نرفته اند.
از سه راه امين حضور سيل در حركت بود. شهروندان زيادي براي تماشا آمده بودند. خيلي ها نذر داشتند و عده اي ديگر براي حضور در عزاداري يا نظاره آنها پشت سر يكديگر وارد خيابان اميركبير مي شدند.
كاووسي و سليماني امروز بايد به 600 علامت، طاق شال هديه كنند. علامت ها با آذين بندي هاي زيبا و صداي جرينگ زنجيرها وارد خيابان اميركبير مي شوند. برخي براي صرف نهار به رستوران حسينيه در طبقه زيرين مي روند. براي 6 هزار نفر عزادار و علامت كش ناهار تهيه شده است. پس از لعنت بر يزيد و رهروانش و صلوات بر حسين و شيعيان و تشويق علامت كش ها در پايان كار به هنگام پايين آوردن علامت از سر شانه و گذاشتنش روي سه پايه مراسم به اتمام مي رسد.
علامت هايي از مهرآباد، هاشمي، سي متري جي، خراسان، شهدا، نظام آباد و محلات زياد ديگري از تهران بزرگ در اين مراسم حضور داشتند.

ستون ما و شما
روز علامت كشي 
دو روز بعد از عاشورا يعني شب سوم شهادت امام حسين(ع) و يارانش، تقريبا اثري از دسته هاي زنجيرزني و گروه هاي شمع به دست نيست.حالا نوبت علامت كشان تهراني است كه كاروان هاي پرچم و علامت هاي خود را با هدف رجزخواني براي يزيديان به محل موعود بياورند. از اتابك، تيردوقلو، بي  سيم، سلسبيل، نواب، خيابان گرگان، بازار و... همه در اينجا جمع شده اند. سيل علامت ها در تنها روز سال كه اثري از سيلاب ترافيك اتومبيل هاست، حس خوبي به آدم مي  دهد...
در شهر
نمايشگاه مد حجاب در اروپا

لندن، دوم فوريه، نمايشگاه مد لباس. اين بار بر خلاف دفعات قبل كه برهنگي مدل ها بيش از نوع لباس ها مورد توجه قرار مي  گرفت، اين چادر و پوشش اسلامي بود كه موفق شد در سطح گسترده اي مورد توجه قرار بگيرد. حالا چادر ايراني به ستاره نمايشگاه هاي مد لباس در اروپا- از جمله لندن، سارايوو، زاگرب و... -تبديل شده است. اين يك شوي لباس هاي اسلامي است. چه اشكالي دارد يك بار هم پوشش اسلامي با استفاده از همين ابزارهاي تهاجم فرهنگي فرصت تبليغ پيدا كند؟ به ويژه اينكه تب ضد حجاب از طرف برخي دولت هاي اروپايي در اين روزها بالا گرفته است.
شهر آرا
چاله هاي دوست داشتني 

پيرمرد با احتياط پايش را داخل پياده رو خيس گذاشت، غافل از اينكه جاي پاي او كمي  پايين تر از سطح اصلي پياده رو قرار گرفته است. اين حكايت مخصوصا در روزهايي كه بارشي هم در كار است به فصل مشترك بيشتر خيابان ها تبديل شده است. حكايتي طولاني است كه شايد تا زمان ساسانيان هم قابل ردگيري باشد. شايد وقتي راننده اي يا عابري روي مسير هموار حركت مي  كند، احساس بي  وزني به او دست مي  دهد. به هر حال همه ما به اين چيزها عادت كرده ايم.
خبرسازان 
چرا هاليوود و چرا ما نه!

مطلبي داريم درباره بي  توجهي هنرمندان و مسوولان فرهنگي و هنري ايران به اقتباس از گنجينه عظيم ادبي اين مرز و بوم. گله اي است بابت اطلاق لفظ بربريت به ايران در فيلم اسكندر و اقتباس بسيار ضعيف و دم دستي داستان هاي شاهنامه در كميك استريپ آمريكايي رستم و سهراب و چندين نمونه ديگر. در حالي كه برخي سينماگران وطني هنوز هم دست از سر متون خارجي يا كپيه برداري هاي آنچناني برنمي دارند.
مطلب ديگري هم هست كه نگاهي تند و انتقادي به برخي سريال هاي مناسبتي دارد؛ سريال هايي كه فاقد انسجام و منطق لازم و كافي است.
دخل و خرج 
تخم مرغ شتر مرغ!

تا به حال به اين فكر افتاده ايد كه مي  شود گوشت شترمرغ را هم طبخ و ميل كرد؟ به جوجه  شترمرغ كباب چي، به آن فكر كرده ايد؟ بهتر است روي اين موضوع فكر كنيد. به هر حال پرورش شترمرغ به خاطر استفاده از تخم مرغ (!) اين حيوان نيست كه وارد مملكت شده است.
تهرانشهر
اين خانم رانندگي مي  كند

مي  گويد 4 سال است كه به عنوان راننده آژانس استخدام شده است. مثل تمام افراد ديگري كه اين شغل را براي خود انتخاب مي  كنند، با اين تفاوت كه او يك زن است. ماجراي سماجت اين راننده زن در به دست آوردن جواز كار در آژانس بسيار خواندني است. او حالا 4 سال است كه مسافران را در ترافيك سنگين نسبتا مردانه تهران جابه جا مي  كند.

ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
محيط زيست
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  محيط زيست  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |