پنجشنبه ۶ اسفند ۱۳۸۳ - سال سيزدهم - شماره - ۳۶۴۵
گستاخي  هاليوودي
تام كروز در فيلم سامورايي براي تقويت روحي رهبر سامورايي ژاپني مثال تاريخي مي زند كه آري، قرن ها پيش 300 نفر سرباز رومي توانستند حدود يك ميليون سرباز پارسي را (البته به رهبري خشايارشاه) در تنگه اي نزديك مقدونيه شكست بدهند
030249.jpg
اين دو نفر نقش اول فيلم هايي هستند كه به تاريخ ايران توهين مي كند، خالي بندي هايي كه در وراي جذابيت هاليوود قابل باور مي نمايد.
منصور بليغ - سينما و تلويزيون نمونه هاي مدرن وسايل ارتباط جمعي هستند كه بايد پيام آور واقعيت هاي سياسي،  اجتماعي و تاريخي باشند. متاسفانه  هاليوود نابخردانه مشغول لطمه زدن به حيثيت ملي ما شده و حرمت ميهني ما را به سخره گرفته است.
سال ها قبل در زماني كه امكانات راديو، تلويزيون و سينما در اختيار مردم ايران نبود، اكثريت جمعيت در قهوه خانه ها و خانه هاي پدربزرگ و مادربزرگ جمع مي شدند و به داستان هاي حماسي شاهنامه و يا ساير كتب ادبي ايران گوش مي دادند. به علت كمبود امكانات، بچه ها شهرفرنگ تماشا مي كردند و ساير حضار با شنيدن صداي نقال، در ژرفاي تخيلات خويش غرق مي شدند و با روياي تجسم ديوسفيد و اژدهاي آتش فشان به خواب مي رفتند. طي چند سال اخير، وقتي كه موفق به تماشاي سه فيلم عظيم ارباب حلقه هاLord of the Ring شدم، ناگهان آن حس تخيل دوران كودكي در ذهنم تقويت شد. تصور كردم كه اگر مي توانستم داستان هاي شاهنامه را با امكانات مالي و فني  هاليوودي امروز به رشته تصوير دربياورم، حاصل آن به مراتب عظيم تر و خارق العاده تر از هر سه فيلم …ارباب حلقه ها” مي شد و نبرد بين خوبي و بدي و ساير مفاهيم اخلا قي وحماسي شاهنامه بيشتر روي تماشاگران فيلم من تاثير مي گذاشت. در همين رويا بودم كه ناگهان يك پيام اينترنتي مرا دچار شوك كرد. كسي كه ظاهرا هيچگونه آشنايي با فرهنگ غني ايراني نداشته،  با استفاده از ترجمه انگليسي شاهنامه به عنوان منبع سرقت هنري خود، تمامي شخصيت هاي شاهنامه را به صورت داستان كميك درآورده و با قيمت 99/5 دلار به خورد بچه هاي دنيا مي دهد. رستم در لباس شبيه Villan، افراسياب به صورت Rambo، تهمينه در لباس شبيه Wonder Women، كيكاوس در لباس شبيه Native Indian و زال شبيه پير سامورايي و سهراب در لباس Blade ترسيم شده اند!
آه از نهادم برخاست و انديشيدم كه چرا فيلم سينمايي رستم و سهراب بايد در هندوستان ساخته شود؟ چرا تهيه كنندگان و كارگردانان سينماي كنوني ايران آستين بالا نزده اند كه با استفاده از صدها گنجينه هنري و ادبي، فيلم هاي سينمايي بسازند  كه در سطح جهاني مطرح بشود؟ مگر ما چه چيزي كمتر داريم كه با سينماي هنگ كنگي، ژاپني و هندي رقابت كنيم و بيشتر از آنها به سينماي سنتي تازه قوام گرفته بعد از انقلابمان بباليم؟ آيا پاسخ به همه اين سوالات مساله امكانات مادي ماست؟ آن رندي را كه اسم بردم هم اكنون مشغول پول ساختن از شاهنامه است و آن بيگانه هنوز هم از تخيل خودش استفاده اي نكرده و اصولا به اندازه پشيزي با آداب و رسوم ايراني ما آشنايي ندارد.
كسي كه ظاهرا هيچگونه آشنايي با فرهنگ ايراني نداشته،  تمامي شخصيت هاي شاهنامه را به صورت داستان كميك درآورده و با قيمت۹۹‎/ 5 دلار به خورد بچه هاي دنيا مي دهد
چندي قبل موفق به تماشاي فيلم سينمايي …آخرين سامورايي” شدم. گرچه داستان تخيلي و مجازي آن كوچكترين تاثيري بر من نگذاشت، وليكن متوجه صحنه اي از اين فيلم شدم كه مرا وادار نمود چندين بار با دكمه هاي VCR عقب و جلو بروم و درفشاني هاي آقاي تام كروز را تجزيه و تحليل كنم. ايشان در نقش يك سرباز زخم خورده ارتش آمريكا ناگهان از ژاپن سر درمي آورد. ماموريت با آرزوي مرگ او ناشي از شدت عذاب وجدان به خاطر قتل عام صدها زن، كودك، پير و جوان سرخپوست است، كروز براي تقويت روحي رهبر سامورايي ژاپني مثال تاريخي مي زند كه آري، قرن ها پيش 300 نفر سرباز رومي توانستند حدود يك ميليون سرباز پارسي را (البته به رهبري خشايارشاه) در تنگه اي نزديك مقدونيه شكست بدهند. من به ياد اغراق هاي داستان هاي حسين كرد و اميرارسلان افتادم. از آن زمان تاكنون، سعي كردم از جزئيات تاريخي اين موضوع اطلاعات بيشتري به دست آورم. نكته در اين است كه بيننده فيلم آخرين سامورايي از خود مي پرسد  كه چگونه يك سرباز كم سواد ارتش آمريكا از جزئيات اين موضوع تاريخي اطلاع دارد. جواب اين سوال را بايد از دهان فيلمنامه نويس، …آخرين سامورايي” شنيد كه اين به اصطلاح …خالي بندي  هاليوودي” را توجيه كرد و آن همه مقاومت ايرانيان را ناديده گرفت. مدتي از كندوكاو تاريخي من سپري شد كه ناگهان فيلم سينمايي اسكندر (Alexander) بر پرده سينماهاي آمريكا به نمايش درآمد و شايد بيش از دو هفته دوام نياورد. اين فيلم هم اكنون به عنوان يكي از بدترين هاي سال 2005 برگزيده شده است. شايد  بپرسيد چرا راجع به آن مي نويسم. با وجود توصيف بدي كه درباره اين فيلم شنيده بودم سه ساعت تماشاي اسكندر را تحمل كردم تا به اين نتيجه برسم كه ديگر سكوت جايز نيست. اين بار  هاليوود با بي رحمي بسيار حرمت پارسيان را زير پا نهاده و مكررا از ما به عنوان Barbarian Persian نام ميبرد. گرچه هزينه هنگفتي براي دكور، گريم و هنرپيشه هاي سرشناس شده است، وليكن فيلمنامه قبلا و پيش از مرحله فيلمبرداري دچار سرگرداني و گمراهي در اشارات تاريخي است. در متن فيلم هيچ دليل و نشانه اي ارايه نمي شود كه چگونه، ابتدا به ساكن، ايرانيان بربر و بي تمدن هستند. از همان ابتداي فيلم كه آويزه زربفت و نفيس فره وهر بدون اشاره به معناي آن در دين زرتشت نشان داده مي شود هر بيننده بيگانه با دودمان ايرانيان از خود مي پرسد …اگر ايرانيان بربر هستند پس چرا اين همه ظرافت، دقت و شكوه در عمق زيبايي فره وهر وجود دارد؟” سپس در صحنه هاي ميان فيلم نبرد  اسكندر را با قشون پارسيان بي تمدن نشان مي دهد كه عبا بر سر كشيده اند و ريش و سبيل شان غرق كبره و كثافت است و با تعداد زيادي شتر حمله مي كنند. در صحنه هاي بعدي اسكندر و سربازانش از ميان ساختمان هاي خيره كننده اي عبور مي كنند. من به محض مشاهده آن دكورها حدس زدم دقيقا از كدام مأخذي و كتابي ساخته شده اند. گويي سازنده دكورها هيچ نگاهي به متن كتاب نينداخته و سهوا يا عمدا شكوه و جلال ايران باستان را ناديده گرفته است. فيلم اسكندر كوچكترين اشاره اي به آتش سوزي تخت جمشيد يا فتح پرسپوليس نمي كند. اينها كه نوشتم حداقل اهانت است. در سه ساعت وقت صرف شده من تماشاچي، هيچ  قسمتي ناراحت كننده تر از نشان دادن زنان سيه چرده (!) پارسي نبود. من تاكنون در هيچ اثر هنري، شاهد اين همه اهانت و هتك حرمت به ايرانيان نبوده ام. البته اين فيلم تنها به پارسيان بسنده نكرده بلكه در ضمن حمله اسكندر به هندوستان، هندوها را نيز به صورت قومي بدوي نشان مي دهد. حقيقت اين است كه هيولاي درون اسكندر هيچ تفاوتي با چنگيز و ساير چپاولگران تاريخ ندارد. عظمت تخت جمشيد شايد بيشتر از خيلي محل هاي تاريخي ديگر بوده است. اگر فرض كنيم پاسارگاد توسط اسكندر ديگري به آتش كشيده شده و نه آن مقدوني درست مثل اين است كه تصور كنيم چنگيزي كه نيشابور را با خاك يكسان كرده، چنگيز ديگري بوده است. هم اكنون الكساندر كبير و چنگيز خان به عنوان قهرمانان ملي كشورشان محسوب مي شوند.
آنچه قابل پيش بيني است تلاش تهيه كنندگان فيلم مورد بحث ماست كه براي جبران ضرر هنگفت خود فيلم را به صورت DVD به بازار ارايه كنند با همه صحنه هاي حذف شده، بلوپ هاي خنده دار و مصاحبه هاي در كنار صحنه. اگر اين حقه تجاري موثر واقع نشد الكساندر سر و كله اش در كيبل هاي تلويزيوني پيدا خواهد شد و بينندگان با پاپ كورن و نوشابه نيم ساعتي فيلم را تماشا مي كنند و وقتي آن را خسته كننده يافتند با فشار به دكمه كنترل، كانال را عوض خواهند كرد. اگر اين همه سودي نداشت آن وقت تهيه كنندگان به سراغ بازارهاي بين المللي فروش فيلم هاي سينمايي مي روند. ممكن است خواننده اين مقاله به خود بگويد شما كه خودتان نوشته ايد كه الكساندر فيلم خوبي نيست، هر چه اسكندر خطابه گويي مي كند و پيام هاي آزادي خواهانه سر مي دهد بيشتر خودش را خراب مي كند و هيچگونه مفاهيم فلسفي و حماسي در زندگي او وجود ندارد، پس نگران چه هستيد؟ اين فيلم هم مثل لاشه گنديده اي به صورت DVD در گوشه و كنار فروشگاه ها خاك خواهد خورد. من پاسخ مناسبي براي اين سوال دارم.
تصور كنيد در سه دهه بعد از زمان حال، نوجواني ايراني الاصل پشت كامپيوتر بنشيند و اين دو كلمه را در اينترنت تايپ كند! ”Barbarian Persian” او مي خواهد هويت نسل مجهول خود را جست وجو كند. آن وقت ماخذي به نام الكساندر ساخته سينمايي اليور استون به او ارايه مي شود!

گفتنش خيلي هم سخت نيست
متاسفيم!
030252.jpg
هرچه به اواخر آخرين سريال مناسبتي قاسم جعفري - غريبانه - نزديك مي شديم اوضاع بدتر مي شد و اين شبيه تجربه اي بود كه در مسافري از هند و ... تجربه اش كرده بوديم. آقاي جعفري و خانم صحت ، كارگردان و مجري طرح، كارشان را تمام مي كردند و ما حيران از اينكه چطور ممكن است؟ بدون حرف اضافه چند عدد از اين چطور ممكن است هاي مرغوب را نقدا پيشكش مي كنيم تا خودتان نتيجه بگيريد.
۱- سعيد، يكي از نقش هاي اصلي كه به گروگان گرفته شده، بعد از چند روزي كه او را به تخت بسته اند بايد در گوشه اي از شهر گم و گور شود. وقتي دوربين روي چهره او كه به شدت مريض است زوم مي شود، مي بينيم صورت او مرتب است و اصلاح شده و به همان ماهي روزهاي قبل از مصيبت. در اين لحظه ابتدا در دل خود به اراده اين پسر كه اينچنين در مقابل بيماري و رشد موهاي صورت مقاومت كرده است آفرين مي گوييم، اما بعد وقتي به خاطر مي آوريم كارگردان آقاي جعفري است آفرين خود را متوجه او مي كنيم.
۲- قرار است سامان را اعدام كنند. تلاش هاي بي وقفه والدين سامان، سعيد و رفقا براي منصرف كردن پدر او از تصميم قصاص بي نتيجه است و او قادر به بخشيدن قاتل دخترش نيست. در مرحله اجراي حكم مادر (پرستو گلستاني) خود را به آب و آتش مي زند، اما پدر (حسن جوهرچي) فقط بهت زده است و حدودا تمام سكانس را مشغول بهت زدگي تشريف دارد. عجب اراده بهت آوري!
۳- غلامحسين لطفي كه بدمن و گروگانگير سريال است و مرد واقعا بدي است و بدي از سر و رويش مي بارد در طول سريال بارها و بارها با موبايل فرد مظنون به آدم ربايي، پدر ... تماس مي گيرد و آب از آب تكان نمي خورد. نه كنترلي، نه چيزي، هيچي و اينگونه است كه يك داستان چند خطي را مي شود تبديل به يك سريال مناسبتي كرد.
۴- از شب دهم ساخته حسن فتحي تا غريبانه، قاسم جعفري اين هم يكي از چطور ممكن هاست كه پاسخش گم شده، از يابنده تقاضا مي شود آن را به نزديكترين كلانتري تحويل دهد يا با تلفن... (ببخشيد شماره مسوول مربوطه را نداريم)!
۵- از رسانه مهم و تاثيرگذاري مثل سيما انتظار مي رود كه ... و با عرض معذرت ، تذكر دادن بديهيات در شان ما و سيما نيست. اميدواريم آقاي جعفري از مديومي كه در  آن جا افتاده بهتر استفاده كند؛ مديومي با اين همه بيننده بي انتظار!

دكه
030192.jpg
بوش در فكر بازسازي 
روزنامه چايناديلي عكس زيبا و شورانگيزي از بازگشت اسراي فلسطيني به چاپ رسانده و اما شرح كنار اين عكس: سفر بوش به اروپا براي بازسازي روابط پس از به راه اندازي جنگ عليه عراق بسياري از دوستان اروپايي بوش، از وي به خاطر عمل جاه طلبانه  اش فاصله گرفتند و حالا بوش سعي دارد با سفر به كشورهاي اروپايي روابط خود با آن كشورها را بهبود بخشد. او در سفر به بلژيك با تظاهرات گروهي از مخالفانش روبه رو شد و چندان مورد استقبال قرار نگرفت.
030189.jpg
ناامني در آرايشگاه هاي عراق 
روزنامه لس آنجلس تايمز خبر از كشته شدن چند غير نظامي در يك سالن آرايشگاه داد. تيتر مطلب چنين است: آرايشگر بودن در عراق حرفه اي است با خطر مرگ در يكي از آرايشگاه هاي زنانه شهر بغداد، يك انفجار بمب رخ داد و در آرايشگاه مردانه مجاور آن افراد مسلح اقدام به كشتن آرايشگر و 3 تن از مشتريان كردند. در اين روزنامه خبري هم از زلزله در مركز ايران به چاپ رسيده است و گفته شده زلزله 4/6 ريشتري حداقل 80 كشته برجاي گذاشته است.
030186.jpg
۳۰۰ تصادف در توفان كاليفرنيا
روزنامه مايامي هرالد با چاپ عكس بزرگي از توفان شديد 14 ساعته در ايالت كاليفرنيا، به 300 تصادف رانندگي روي داده در بزرگراه كاليفرنيا و مرگ 3 نفر اشاره كرده است. در جاي ديگري، خبر آزادي 500 زنداني فلسطيني از زندان هاي اسرائيل به چشم مي خورد و اشاره اي هم به يك اي ميل شده كه از قرار معلوم از سوي يك شورشي كلمبيايي مبني بر گروگانگيري دختر رئيس جمهوري سابق پاراگوئه، فرستاده شده است.

سرقلم 
فردا؛ قرمز و آبي در مسيرهاي متفاوت
030279.jpg
فردا در كنار همه دغدغه ها و تكاپوهاي شهر بزرگ، ال كلاسيكوي فوتبال ايران، بين استقلال و پرسپوليس، شايد جذاب ترين موضوع براي جلب توجه شهروندان باشد. نيمي اين طرفي هستند و نيمي آن طرفي. هر كدام هم اميدوارانه پيروزي تيم خود را مي خواهند. اگرچه دربي هاي فوتبال در ايران نه التهابات قومي كشوري همچون اسپانيا را دارد و نه وجوه سياسي و اقتصادي فوتبال در انگليس و ايتاليا را، با اين وجود همانقدر جذاب است و بازي فردا همانقدر ترافيك تهران را خلوت مي كند كه بازي روز يكشنبه اينتر و آ ث ميلان احتمالا ترافيك ميلان را. بازي فردا، بازي دو تيم با مسيرهاي متفاوت است. پرسپوليس بعد از عصر طلايي استانكو كه منجر به ورود موجي از بازيكنان ايراني به اروپا شد، در چندسال اخير مسيري يكنواخت را پيموده است. مسيري كه اگرچه فرود چنداني ندارد، اما فرازي همپايه نام اين باشگاه هم در آن ديده نمي شود.
تيم كنوني پرسپوليس يكي از مسن ترين تيم هاي ليگ برتر بوده و اگرچه از گوهر تجربه به قدر كافي برخوردار است، اما در آن آنقدر ستاره هاي جوان و روبه رشد ديده نمي شود كه گمان كنيم اين تيم نمايه يك عصر تازه براي باشگاه قديمي و پرطرفدار پايتخت است. اما استقلال بعد از عصر كسالت بار پورحيدري و بعد از آن فصل فاجعه بار كخ در دو سال اخير، روند رو به رشدي داشته است. نه اينكه دو نايب قهرماني سال گذشته و دوبار غلبه بر قهرمان سال پيش در سال جاري را تنها نشانه هاي اين رشد بدانيم، بلكه مهم حضور نسلي جوان و شاداب از بازيكنان مستعد است كه عمدتا هم دست پرورده هاي خود باشگاه هستند. استقلال در 10 سال گذشته عصري متوسط را طي كرد؛ دوراني كه در آن فقط دو بازيكن، در دوره اي علي منصوريان و در دوره ديگري نيكبخت واحدي از اين تيم توان حضور در تيم ملي را داشتند. كار اولي كه قلعه نويي كرد، كنار گذاشتن متوسط هاي پرشمار و بعضا محبوب تيم و جذب و پرورش جوانان مستعدي بود كه اگرچه محبوبيت كنار گذاشته شده ها را نداشتند، اما اين بارقه اميد را دارند كه بتوانند قديمي ترين باشگاه كشور را از دوره 10 ساله ميانمايگي و متوسط بودن نجات دهند و آن را دوباره به سطح اول فوتبال ايران برسانند. هم بدين خاطر جدال فردا، جدال دو مسير است: استقلالي كه دارد رو به بالا مي رود و پرسپوليسي كه دارد مسير بي فراز و نشيب اين دو، سه سال را طي مي كند. بازي فردا باعث جهش استقلال در مسير رو به فرازش خواهد شد يا آن را از اين مسير دور خواهد كرد و بازخواهد گرداند به ورطه ميانمايگي آن سالها؟
از سوي ديگر اين بازي همچون كاتاليزوري قوي در جريان يك فرآيند شيميايي، پرسپوليس را به مسيري رو به فراز خواهد كشاند يا آن را در همين مسير موجود يا حتي مسيري رو به قهقرا خواهد كشاند؟ فردا چه خواهد شد؟ صبر مي كنيم تا ساعتي كه داور سوت پايان را به صدا درخواهد آورد.

چارچوب
هشدار رابينز به بوش 
030246.jpg
تيم رابينز، بازيگر مشهور سينما و برنده جايزه اسكار در حاشيه جشنواره برلين در سخناني به حمله احتمالي آمريكا عليه تاسيسات اتمي ايران پرداخت و نسبت به جنگ عليه ايران به دولت جورج بوش هشدار داد و گفت: بار ديگر تلاشي در جريان است كه جنگ تازه اي اين بار اما عليه ايران شكل گيرد، از اين رو همه هنرمندان بايد مخالفت خود را نسبت به چنين جنگي ابراز دارند. بازيگر فيلم هتل رواندا كه جايزه امسال سينماي صلح جشنواره برلين به آن تعلق گرفت، به همين فيلم اشاره كرد و گفت: برخي از فيلم ها از جمله هتل رواندا بيشتر در اذهان باقي مي مانند تا سخنان سياستمداراني چون توني بلر و ديگران. از تيم رابينز اخيرا فيلم رهايي از شاوشنگ در صدا و سيما به نمايش در آمد.

شكايت شهروند ايراني از پليس نژادپرست سوئد
اتومبيل كامران كارتيو، يك جوان 26 ساله ايراني الا صل كه براي شركت در مسابقات ملي فستيوال موسيقي سوئد به استكهلم سفر كرده بود، روز چهارشنبه ساعت 21:30 به واسطه سرعت غيرمجاز توسط پليس متوقف شد و مورد بازرسي قرار گرفت. به گفته كامران، پليس بر خلاف معمول تهديد كرد كه وي را جهت بازپرسي به ايستگاه پليس انتقال خواهد داد. كامران ادامه دادكه افسر پليس ابتدا وي را به داخل خودروي پليس كشيد و سپس از وي پرسيد كه پول چنين اتومبيل گراني را از كجا آورده است و در شهر لينشوپينگ(محل برگزاري دور دوم مسابقه فستيوال موسيقي) چه كاري دارد. كامران كه از اين قضيه بسيار عصباني است، اكنون در نظر دارد از جريمه به دليل سرعت غيرمجاز به دادگاه استان شكايت كرده و دادخواستي نيز از رفتار اين پليس كه وي آن را نژادپرستانه خواند تسليم پليس كند. فرمانده كشيك پليس منطقه در اين زمينه گفت  كه طرح چنين سوالاتي جاي تعجب دارد. به گفته وي اگر فردي داراي گواهينامه رانندگي سوئدي باشد هيچ دليلي براي پرسيدن اينكه كجايي است وجود ندارد و اينكه شخص داراي اتومبيل گرانقيمتي است نيز هيچ ربطي به قضيه ندارد. او ادامه داد كه چنانچه دلايل مخصوصي وجود نداشته باشد افراد به دليل سرعت غيرمجاز نيازي نيست به ايستگاه پليس منتقل شوند.


۸۰ ساعت دور دنيا
استيوفاست ميليونر ماجراجوي 60 ساله آمريكايي اعلام كرد در صورت مساعدت هوا، پرواز خود را با يك هواپيماي يك موتوره كه 80 درصد از وزن آن را بنزين تشكيل مي دهد، آغاز كرده و فاصله 37 هزار كيلومتري دور كره زمين را در 80 ساعت بدون توقف طي كند. وي از روي بريتانيا، خليج فارس، پاكستان، هند، چين و هاوايي پرواز خواهد كرد و طي اين 80 ساعت از آذوقه اندكي كه همراه خود دارد، تغذيه مي كند. هواپيماي او در جريان سفر به دور دنيا 3 بار با هواپيماي ديگري ارتباط صوتي و تصويري برقرار خواهد كرد. موفقيت اين پرواز كه مبدا و مقصد آن يك فرودگاه كوچك در كانزاس است، بسته به آن است كه وي در حين اوج گرفتن چقدر بنزين مصرف كرده باشد و حركت زمين تا چه اندازه به او در مصرف بنزين هواپيما كمك كند. گفته مي شود فاست در مرحله نهايي اگر به اندازه كافي بنزين نداشته باشد، چند صد كيلومتر آخر را بدون موتور پرواز خواهد كرد. وي داراي ركوردهاي جهاني پرواز با جت و گلايدر است.

جريمه شناگران بي دست و پا
پس از آنكه افراد زيادي به علت بي احتياطي هنگام شنا كردن در درياي سان آنتونيو واقع در شيلي غرق شدند، پليس اين كشور تصميم گرفت تا افرادي را كه توسط گروه نجات غريق، نجات پيدا مي كنند با جريمه نقدي روبه رو سازد. به گفته سخنگوي پليس، با در نظر گرفتن اين جريمه آنها قصد دارند شناگران بي احتياط را تنبيه كنند تا بلكه از آمار غرق شدگان در اين دريا كاسته شود. البته مقدار جريمه بستگي به ميزان دردسر و خطري خواهد داشت كه شناگر براي ماموران نجات غريق ايجاد مي كند و بين 30 تا 140 فرانك متغير است.

توالت هايي با بوي مطبوع
يك شركت ژاپني دست به ابتكار جالبي زده و دستگاهي ساخته است كه مي تواند دستشويي ها را به محيطي دلپذير تبديل كنند! اين دستگاه اولين وسيله اي است كه مي تواند به طور خودكار از خود بوي خوش ساطع كند و مجهز به سيستم پخش موسيقي است و متناسب با هر فصل از سال، موسيقي و رايحه مربوط به همان فصل را پخش مي كند. اين دستگاه z نام دارد و هزينه خريد آن يكهزار و 600 فرانك است.

مجله صد درصد كردي
دست اندركاران بخش زبان و شعر و تاريخ مركز فرهنگي آنكارا قصد دارند مجله اي صددرصد كردي را منتشر سازند. با توجه به اينكه خوانندگان به زبان كردي آشنايي زيادي ندارند ابتدا فقط در 50 جلد چاپ و منتشر مي شود. جوانان كردي كه در آنكارا مشغول به ادامه تحصيل هستند با هدف پيشرفت زبان كردي و جلوگيري از نابودي كامل اين زبان، اين مجله را به چاپ مي رسانند.

محبوب ترين 40 ساله هاي سال
جرج كلوني و ساندرا بولاك، به عنوان محبوب ترين 40ساله هاي دنيا انتخاب شدند. رقابت سرسختانه اي بين هنرپيشگاني بزرگ چون براد پيت، تري هچر، تام كروز و شارون استون وجود داشت. بر اساس پرسشنامه اي، كانال 289 Fx تلويزيون، جشني براي 40 ساله هاي محبوب ترتيب داد كه طبق آرا به اين شرح انتخاب شدند:
مردان: 1-جرج كلوني (۴۳ ساله) 2-براد پيت (۴۱) 3-جاني دپ (۴۱) 4-مل گيبسون (۴۹) 5-تام كروز (۴۲) 6-كليو اوون (۴۰) 7-نيكلاس كيج (۴۱) 8-گري لينكر (۴۴) 9-سيمون ليبون (۴۶) 10-گري اولدمن (۴۶).
زنان: 1-ساندرا بولاك (۴۰ ساله) 2-تري هچر (۴۰) 3-ميشله فايفر (۴۶) 4-شارون استون (۴۶) 5-كرتني كاكس آركوات (۴۰) 6-شريل كرو (۴۲) 7-اندي مك دوئل (۴۶) 8-هيتر لاكلير (۴۳) 9-جينا ديويس (۴۹) 10-داريل هانا (۴۴).

خبرسازان
ايرانشهر
تهرانشهر
دخل و خرج
در شهر
محيط زيست
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  محيط زيست  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |