يكشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۸۴
اجتماعي
Front Page

زماني براي مهربان بودن
لذت بردن از زندگي در ميانسالي
011370.jpg
محمد صادق اميني
يكي از چيزهايي كه هيچ وقت به آن توجه نمي كنيم ميانسالي است. اكثر مردم دوست دارند كه هميشه جوان بمانند، غافل از اين كه پرثمره ترين لحظات زندگي خود را ناديده مي گيرند. هر روز جلوي آينه مي روند و به خطوط چهره خود توجه مي كنند. مدام روزها و سال ها را مي شمارند. از زماني كه در اختيار دارند لذت نمي برند و حسرت روزهاي از دست رفته را مي خورند بدون اين كه به اين حقيقت توجه كنند كه كيفيت زندگي و روابط اجتماعي در ميانسالي به حداكثر ميزان خود مي رسد. اما براي اين اشخاص اين حقيقت ارزشي ندارد، آنها فقط مي خواهند در ظاهر جوان بمانند غافل از اين كه تخم پيري را در درون روح خود كاشته اند و مدام آن  را تغذيه مي كنند. بعضي از افراد تصور مي كنند كه فقط در جواني (به علت بعضي آزاديها و عدم تعهدها)  مي توانند از زندگي لذت ببرند و بعد از آن زمان تحمل سختي ها و مشكلات است، غافل از اين كه براي لذت بردن از زندگي هيچ محدوديت سني وجود ندارد. اين اشخاص با تعاريف غلطي كه از ميانسالي و پيري در ذهنشان وجود دارد به زندگي ادامه مي دهند، فكر مي كنند ميانسالي درب ورود به پيري و پيري اتاق انتظار مرگ است. پيري را معادل ناتواني و از كارافتادگي مي دانند و ديدن يك موي سفيد در سرشان ناگوارتر از هر چيز ديگري است. اين اشخاص با ارزش ترين روزهاي زندگي خود را در حسرت روزهاي از دست رفته گذشته با بي توجهي هر چه تمام تر مي گذرانند بدون اين كه يك بار از خود بپرسند چرا انسان بزرگ مي شود؟
چرا بزرگ مي شويم؟
به سن و سال خود فكر كنيد! پير شدن يك حقيقت است ولي مي توانيد هميشه ميانسال بودن را حفظ كنيد. اين تصميم دروني به شما اجازه مي دهد كه صرف نظر از سنتان با هر كيفيتي كه مي خواهيد زندگي كنيد. اگر به پير شدن اعتقاد نداشته باشيد هيچ وقت پير نخواهيد شد. همچنان كه سن، بالا مي رود روح نيز رشد مي كند و به تكامل خود نزديك تر مي شود. مراحل كودكي، نوجواني و جواني همه به اين علت است كه آمادگي مطلوبي در شما براي استفاده هر چه بهتر از اين لحظات ايجاد كند. اما گاهي اوقات فراموش مي كنيم كه زندگي براي خود نقشه اي دارد و ما هيچ حق انتخابي (در مسير تكامل سن) نداريم. شايد اگر حق انتخابي به ما داده مي شد ۶ سال پير مي شديم۵۰، سال جوان مي مانديم و۱۰ سال ميانسال و نهايتاً در كودكي از دنيا مي رفتيم. اما حقيقت اين است كه قدرت ما فقط در نحوه كنترل زندگيمان است نه در نحوه انتخاب مراحل سني. هر اتفاقي در طبيعت با برنامه خاصي پيش مي رود. حتي طبيعت هم به دنيا مي آيد و از دنيا مي رود. بهار كه فصل شكوفايي طبيعت است همانند كودكي در انسان است. تابستان ميانسالي است، پائيز مرحله قبل از پيري و نهايتاً زمستان هم پيري و مرگ طبيعت است. مثال ديگر خورشيد است. اول صبح كه از پشت كوه بيرون مي آيد كم كم به سطح عمود تابش خود نزديك مي شود. اين مرحله ميانسالي خورشيد است و در اين لحظه خورشيد در نهايت قدرت و درخشش خود است و بعد از اين مرحله است كه كم كم به انتهاي روز نزديك مي شويم. به هر حال ميانسالي هم مثل هر دوره ديگري در زندگي مزيت هايي براي خودش دارد. اگر وقتي براي اين دوره از زندگيتان اختصاص ندهيد خيلي راحت اين وقت باارزش را از دست مي دهيد و ديگر اميدي براي زندگي نداريد.
ترسي از مشكلات وجود ندارد
زندگي بدون سختي فقط زنده ماني است. مشكلات همواره جزئي جدايي ناپذير از زندگي انسانها بوده اند، هستند و خواهند بود. هيچ انساني وجود ندارد كه مشكلي نداشته باشد. انسان در هر دوره سني با مشكلات خاصي روبه روست و به خاطر همين مشكلات است كه به توانايي هاي خويش پي مي برد. مشكلات از لحظه تولد انسان با او متولد مي شوند و تا آخرين لحظه نيز وجود دارند اما چه باك! مشكلات از نظر يك شخص ميانسال آزمايشي الهي براي سنجش ايمان و استقامت است بنابراين استرس كمتري در اين شخص وجود دارد در حالي كه يك جوان به چشم بدبختي و دردسر به آن نگاه مي كند. مشكلي كه از نظر يك شخص جوان فلاكت و بدبختي ديده مي شود از نظر يك فرد ميانسال اين طور نيست و با خنده با آن برخورد مي كند. شخص ميانسال به علت تجربه فراواني كه دارد مي داند به تعداد مشكلاتي كه بر روي كره زمين وجود دارد راه حل هايي نيز وجود دارد و به جاي انتقاد از شرايط موجود به دنبال راه حلي براي حل مشكل مي گردد در حالي كه اشخاص جوان به علت نداشتن تجربيات كافي، جرأت رو در رو شدن با مشكلات بزرگ را ندارند.
موفقيت بزرگ
در ميانسالي دري از درهاي الهي باز مي شود و انسان به يك پيروزي بزرگ معنوي دست مي يابد. در زندگي لحظاتي وجود دارد كه چشمهاي انسان حالت ديگري به خود مي گيرند و محيط پيرامون خود را به صورت ديگري مي بينند. اين انسان ديگر انسان خودبين و خودخواه ديروز نيست بلكه انساني است كه به آرمانهاي انساني احترام مي گذارد. انسان در اين سن موفق مي شود غرور را در خود نابود كند و حس انسان دوستي كه يك خصوصيت مثبت اخلاقي است را جايگزين آن كند. در اين سن ديگر كسي زياد به خودش فكر نمي كند بلكه حس انسان دوستي در اشخاص بيشتر مي شود. وقتي يك پدر مي شنود كه در شهري زلزله آمده همانند يك جوان (كه مسئوليت يك خانواده را به عهده ندارد) بي تفاوت از كنار اين خبر نمي گذرد، چرا كه مي داند تهيه مخارج يك خانواده در حالت عادي كه سرپناهي براي آنها وجود دارد مشكل است چه برسد به اين كه اين سرپناه هم از بين رفته باشد. شباهت جواني و ميانسالي مانند شباهت آينه و پنجره است. آينه و پنجره هر دو از شيشه درست شده اند، اما در آينه لايه نازكي از نقره در پشت شيشه قرار گرفته و در آن چيزي غير از خود شخص ديده نمي شود. وقتي كه اين دو شيء شيشه اي را با هم مقايسه مي كنيم به اين نتيجه مي رسيم كه وقتي شيشه فقير باشد ديگران را مي توان از پشت آن ديد و نسبت به آنها احساس محبت كرد اما وقتي از نقره (يعني غرور) پوشيده مي شود تنها خودش را مي بيند. انسان در ميانسالي صاحب شجاعتي مي شود كه به كمك آن مي تواند آن لايه نقره اي را از جلوي چشمهايش بردارد تا بتواند ديگران را هم ببيند.
شناختن دوستان واقعي
خرد انسان در گذر زمان شكل مي گيرد. يك شخص ميانسال بعد از داشتن ارتباطات متعدد، كم كم به درجه بالايي از شناخت رسيده است كه به كمك آن مي تواند دوستان را از دشمنان تشخيص دهد. انسان در اين سن مي تواند انحرافات فكري در مورد اشخاص را از بين برده و افكار و انديشه هاي تازه اي در خود به وجود آورد. هنر شناختن دوستان واقعي فقط در انحصار اشخاص ميانسال است. كساني كه تصور مي شد دوستان واقعي هستند از پشت نقابي كه به صورت زده بودند خارج شده و دشمن بودن آنها مشخص مي شود، همچنين كساني كه به نظر مي رسيد دوستان خوبي نيستند به صميمي ترين دوستان تبديل مي شوند. همچنين انسان در ميانسالي به روشن ترين درك خود از جامعه و روابط اجتماعي مي رسد و به كمك اين تجربيات ارزشمند مي تواند به جوانان براي انتخاب دوستان واقعي كمك كند و به نوعي باعث افزايش كيفيت روابط اجتماعي شود. حتي گاهي اوقات انتقال اين تجربيات به جوانان مي تواند زندگي آنان را از خطر نابودي (گرفتار شدن آنان در مشكلاتي نظير اعتياد، دوستي با اشخاص غيرقابل اطميناني نظير اراذل، سارقين) حفظ كند.
ميانسالي دوران صلح و گسترش روابط اجتماعي
جنگ عليه مسائل خاصي كه با گذر زمان حل مي شود، فقط نيروي انسان را هدر مي دهد. خدا معجزات خود را در مكانهايي باور نكردني و به دست افرادي دور از انتظار و در زمان  هايي غيرقابل تصور به انجام مي رساند. زندگي نيز ما را به طرف آن راهنمايي مي كند اما از راههايي كه انتظارش را نداريم. گاهي اوقات گيج مي شويم و فكر مي كنيم كه در مسير اشتباهي قرار گرفته ايم ولي اين دقيقاً همان چيزي است كه منتظر آن بوديم. همان دوران صلح و آرامشي كه در جواني در آرزوي رسيدن به آن هستيم ولي فقط در اين سن به يك آرامش پايدار در زندگي مي رسيم. در اين سن انسان بخشنده تر است و به راحتي تجربه و وقت خود را كه بزرگترين سرمايه زندگي اش است در اختيار ديگران قرار مي دهد و با اين  كار به ديگران اجازه پيشرفت مي دهد. به اميد انتقال اين تجربيات نسل بشر مي تواند به كيفيت مطلوبي از زندگي و روابط اجتماعي دست يابد.
حرف آخر
كسي كه بيشتر به آينده مي انديشد سهم بيشتري را از آن نصيب خود خواهد كرد و كسي كه كمتر به آن فكر مي كند سهم كمتري از آن نصيبش مي شود. آيا اين حقيقت ندارد كه زندگي روزي به پايان مي رسد؟ آيا روزي نخواهد رسيد كه بايد جوابگوي خود باشيم. ما آفريده شده ايم تا خوب زندگي كنيم و از زندگي و نعمات الهي به درستي استفاده كنيم نه اين كه آن  را بيهوده هدر بدهيم. گاهي اوقات چنان زندگي مي كنيم كه گويا هرگز نمي ميريم و چنان مي ميريم كه انگار اصلاً زندگي نكرده ايم. روزي بايد بيانديشيم كه در زندگي به چه چيزهايي رسيديم و در عوض چه چيزهايي را از دست داديم. اگر هم اكنون كه در حال مطالعه اين مطلب هستيد هنوز جوانيد اصلاً نگران نباشيد؛ شما مي توانيد بهترين دوران ميانسالي را داشته باشيد. اگر گاهي اوقات والدينتان جلوي بعضي از اقداماتتان را مي گيرند و شما از اين عمل ناراحت مي شويد بدانيد كه بايد از اين كار بزرگترها قدرداني كنيد چون ممكن است همه چيز به آن صورت كه در اولين نگاه درست به نظر مي رسد نباشد و به علت بي تجربگي تان اشتباه كرده باشيد و اين اشتباه غيرقابل جبران باشد. افراد ميانسال معمولاً توجه بيشتري به جزئيات دارند، جزئياتي كه معمولاً جوانان در تصميم گيريها به آن توجه نمي كنند. جزئياتي كه ممكن است يك ساعت، يك روز و يا يك هفته ديگر ماهيت اصلي خودشان را بروز دهند و ديگر فرصتي براي جبران باقي نمانده باشد. از زندگي در زمان حال لذت ببريد اما قبل از اين كه هر تغييري در تصميمات كلي زندگي خود بدهيد درست فكر كنيد و حتماً با يك ميانسال مشورت كنيد. اما اگر خودتان يك ميانسال هستيد فقط يك نفس عميق بكشيد و به محيط پيرامون خود نگاه كنيد. اما اگر ميانسالي را نيز پشت سر گذاشته ايد به گذشته پرافتخارتان فكر كنيد و كارهاي خوبي كه انجام داده ايد را بشماريد. پيري فقط با كمك روح مي تواند در چهره شما منعكس شود. پس هرچه سريع تر يك نامه براي روحتان بنويسيد و به او بگوئيد كه نظرتان در مورد ميانسالي عوض شده است. اگر عده اي حتي در سنين پيري، جوان به نظر مي رسند به خاطر اين نيست كه طبيعت به آنها لطف خاصي داشته است بلكه به خاطر اين است كه اين اشخاص به پيري اعتقاد ندارند. ميانسالي درب ورودي به پيري نيست و پيري هم اتاق انتظار مرگ نيست. علت اين كه بعضي اشخاص دچار پيري زودرس مي شوند اين است كه از نوجواني تخم پيري را در روحشان كاشته اند و مدام آن را تغذيه كرده اند. كسي كه با پيري مبارزه مي كند نهايتاً برنده مي شود ولي كسي كه خود را تسليم آن كند مغلوب مي شود. فقط يك قانون براي جوان ماندن وجود دارد و آن اين است كه عادت شمردن سال هاي زندگيمان را ترك كنيم. فراموش نكنيم كه ميانسالي يك نعمت الهي است، شكرگزار اين نعمت الهي باشيد.

سايه روشن
«افسردگي» دومين بيماري جهان تا سال ۲۰۲۰ است

سرپرست كارشناسان ستاد ساماندهي بيماران رواني مزمن با اعلام رتبه ۱۲۰ «عدالت سلامت» براي ايران در بين كشورهاي جهان گفت: هم اكنون بار اقتصادي و رواني افسردگي در كشورهاي مختلف از جمله ايران بالاست.
فريد براتي، با تأكيد بر اين كه سرانه ملي بطور غيرمستقيم با شاخص هايي كه آن شاخصها خود را در افسردگي نشان مي دهند، ارتباط دارد، افزود: بر اساس اعلام سازمان بهداشت جهاني، افسردگي تا سال ۲۰۲۰ دومين بيماري جهان خواهد بود كه به معضلات اقتصادي جوامع دامن مي زند. براتي با بيان اين كه سهم بهداشت و درمان كشور از درآمد ملي در سال ۸۳ با كسري۳ درصدي نسبت به سال ،۷۰ ۵ درصد است، گفت: از اين ميزان، سرانه سالانه هر فرد در كشور ۱۵۵ دلار است كه برخلاف بسياري از كشورها، ۶۰ درصد اين سهم را مردم و تنها ۴۰ درصد آن را دولت پرداخت مي كند. وي تقسيم سهم فوق را در كشورهاي ديگر ۲۵ تا ۲۶ درصد از آن مردم و پرداخت مابقي را توسط دولت خواند و ادامه داد: هم اكنون هزينه سلامت در كشورهاي جنوب شرقي آسيا بسيار متغير بوده و به عنوان مثال در اندونزي ۷/۱ تا ۲ و كامبوج ۴/۹ درصد سهم سرانه ملي به سلامت اختصاص يافته و اين ميزان در لائوس و بنگلادش ۱۰ و در ژاپن ۲ هزار و ۳۷۳ دلار است.
سرپرست كارشناسان ستاد ساماندهي بيماران رواني مزمن، سهم بهداشت و سلامت از سرانه ملي در كشورهاي نفت خيز را ۲۵۶ و در كشورهاي پيشرفته ۲ هزار و ۳۵۹ دلار بيان كرد و به ايسنا گفت: البته اين ارقام به معناي سالم تر بودن كشورها به واسطه درآمد ملي بيشتر نبوده؛ چرا كه عوامل ديگري نيز بايد در اين زمينه سنجيده شوند. به گفته وي تحقيق سازمان بهداشت جهاني بر روي كشورهاي عضو اين سازمان در زمينه خط مشي بهداشت رواني كشورهاي جهان نشان داده است كه ۴۱ درصد كشورها هيچ گونه سياستي براي بهداشت روان، ۲۵ درصد قانون، ۲۸ درصد بودجه مجزا، ۴۱ درصد تسهيلات براي اختلالات رواني و ۳۷ درصد هيچ تسهيلاتي در مراقبتهاي اجتماعي نداشته اند.
براتي، كيفيت زندگي، احساس عزت نفس، رضايت از زندگي و... را از جمله شاخصهاي نشانگر در افسردگي خواند و تصريح كرد: بايد بخشي از درآمد ملي را در برنامه هاي بهداشت رواني هزينه كرد كه متاسفانه اين رقم هم اكنون در كشور بسيار كم و يك كاسه و مجتمع نيست؛ كما اين كه سرانه بهداشت رواني هر ايراني كه به وزارت بهداشت اختصاص يافته است، در سال ۸۲ با افزايش ۲ ريالي نسبت به سال ،۸۱ ۱۵ ريال بوده است. به گفته وي تحقيقات نشان مي دهد هرگاه قدرت خريد و شرايط اقتصادي مردم در كشورهاي مختلف وخيم مي شود گرايش استفاده از خدمات دولتي در بهداشت رواني افزايش مي يابد.
سرپرست كارشناسان ستاد ساماندهي بيماران رواني مزمن ادامه داد: شواهد تحقيقات در تهران نشان مي دهد كه در ۳ سال گذشته به دليل كاهش قدرت خريد مردم از ميزان پذيرش در بيمارستانهاي روانپزشكي تهران بين ۵۵ تا ۶۵ درصد كم شده است. وي با اعلام اين كه هم اكنون ۲۱ درصد افراد جامعه مبتلا به بيماريها و مشكلات رواني و از اين بين ۵/۲۱ درصد به اختلالات خلقي و افسردگي مبتلا هستند تأكيد كرد: در صورت عدم برنامه ريزي و تصميم گيري هاي جدي در اين زمينه، طي سالهاي آينده به لحاظ سيستمهاي ارائه دهنده خدمات بهداشت رواني با بحران روبه رو خواهيم شد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   علم  |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |