عقل به مدد وحي، به نتايجي درباره عدل الهي مي رسد. خداوند موجودات را آفريد و به خاطر مصلحت خودشان، از آنها خواست تا او را اطاعت كنند و اين جز خيرخواهي و مصلحت انديشي خداوند براي بندگانش در دنيا و آخرت نيست. شيخ مفيد، به پيروي از مكتب معتزلي بغداد، بر آن است كه خدا بنا به حكمت و نه بنا بر عدالت خود چنين مي كند. اين مطلب را مي توان در آموزه «لطف» شيخ مفيد مشاهده كرد
حسن احمدي
با رجوع به تاريخ انديشه هاي كلامي در اسلام، مناقشات شديدي بين متكلمان صدر اسلام به وجود آمد و منجر به مجادله طولاني تلخي بين معتزله و اصحاب حديث گرديد. در دوره هاي بعد، با ظهور فقها و متكلماني چون شيخ مفيد، شيخ طوسي، سيد مرتضي و ديگران، مباحث كلامي و خصوصاً مسأله نقش و جايگاه عقل در مسائل ديني و وحياني، حال و هواي ديگري پيدا كرد. آنچه در اين جستار، هدف تحليل و بررسي قرار خواهد گرفت، انديشه هاي كلامي فقيه بزرگ جهان اسلام؛ يعني شيخ مفيد است. البته در اين اندك، مجال پرداختن به تمامي افكار و عقايد شيخ مفيد در حوزه هاي مختلف كلامي نيست بلكه بيشتر با محور قرار دادن مسأله رابطه بين عقل و دين در انديشه شيخ مفيد، به بررسي انديشه هاي كلامي او خواهيم پرداخت
با نگاهي اجمالي به فضاي كلامي حاكم بر عصر شيخ مفيد، با بزرگاني در عرصه دفاع از دين و شريعت روبه رو مي شويم كه از جمله آنها مي توان به نحله هاي فكري معتزله و اشعري و نيز استادان برجسته و شاگردان نامي شيخ مفيد اشاره كرد. ابن بابويه، استاد شيخ مفيد، بر اين عقيده بود كه وظيفه كسي كه در علم كلام تحقيق مي كند «رد كردن مخالفان از طريق كلام خدا و حديث پيامبران يا امامان و يا از طريق معاني گفته هاي ايشان» است.(۱) بر خلاف او، شيخ مفيد از نقش كساني دفاع مي كرد كه «عقل را به كار مي بردند و براي حق به جدال برمي خاستند و از طريق استدلال و برهان به طرد باطل مي پرداختند.» (۲) البته عبدالجبار معتزلي و شريف مرتضي(شاگرد شيخ مفيد)، در نقشي كه براي عقل و استدلال قائل بودند، از عقيده شيخ مفيد، دور شدند و بر اين عقيده بودند كه تنها به وسيله عقل مي توان حقايق اساسي دين و تعهد و التزام اخلاقي را تثبيت كرد.
تلاش بسياري از اصحاب حديث و علماي اخباري براي طرد شيخ مفيد و خاموش نشاندن او در جوامع علمي ثمري نداشت. اين مطلب را مي توان از برخي نوشته هاي آنها عليه انديشه هاي كلامي و عقلاني شيخ مفيد دريافت، چنان كه الخطيب البغدادي در «تاريخ بغداد» ، او را از ائمه ضاله مي دانست كه بر ضد فقيهاني كه اجتهاد مي كردند قيام مي كرد و پيش از آن كه خداوند مسلمانان را از شر او خلاص كند، گروهي از مردم را گمراه كرده بود.(۳) با اين وجود، نمونه هاي فراواني از همين اخباريون و اهل حديث وجود دارند كه علي رغم نفرت ايشان از انديشه هاي ديني و كلامي شيخ مفيد، به اهميت و جايگاه او به عنوان عالم شيعه برجسته زمان خود، تصديق كرده اند.
نظام فكري شيخ مفيد
جمع آوري آموزه ها و تعاليم شيخ مفيد در يك نظام منسجم، بسيار دشوار است چرا كه آثار كلامي موجود او نشان مي دهد كه چنين نظم و ترتيبي به هيچ وجه از نكات اساسي مورد توجه وي نبوده است. تنها رساله منظم و مرتب و كلامي او، «اوائل المقالات» است كه مشتمل بر سه بخش است: نكات اساسي اختلاف ميان اماميه و فرقه هاي ديگر، بحث «منطقي درباره» اصول پنجگانه دين و سرفصل هايي است كه نكات لطيف علم كلام نام گرفته اند. در اين كتاب، شيخ مفيد بر اين عقيده است كه با عقل، به ياري وحي، براي دست يافتن به نتايج درست و نخستين اصول مربوط به تكليف اخلاقي نيازمند است ولي با وجود اين، ايمان شخص مؤمن بايد معرفت عقلي واقعي و تا حدي مبتني بر عقل و استدلال باشد. پذيرفتن حجيت افراد و تقليد به كار نمي آيد چون آنچه كوركورانه پذيرفته شود، به آساني از بين مي رود. به عقيده شيخ مفيد، امام غايب، از آن جهت تاكنون ظاهر نشده است كه مي داند كه اعتقاد بيشترين پيروان او مبتني بر تقليد است و بر چنين مردمي نمي توان اعتماد كرد.(۴)
هر كس عاقل باشد، اخلاقاً موظف است كه عقل خود را همچون وسيله اي براي اثبات خدا به كار برد. آن كس كه بتواند عقل خود را در اين خصوص به كار برد و چنين نكند، پيوسته در آتش مخلد خواهد بود، چرا كه او مؤمن راستين نيست.(۵) از ديدگاه شيخ مفيد، به كار انداختن عقل و استدلال درباره خدا، به معرفت يگانگي او مي انجامد و در نهايت، چنين اعتقادي شكل خواهد گرفت كه خدا زنده و توانا و داناي همه چيز و شنوا و بينا است و به چشم ديده نمي شود. ولي بايد توجه داشت كه كسي نمي تواند از حدود قرآن و حديث تجاوز كند.
بايد توجه داشت كه عقل به مدد وحي، علاوه بر آنچه كه گفته شد، به نتايجي درباره عدل الهي نيز مي رسد. خداوند موجودات را آفريد و به خاطر مصلحت خودشان، از آنها خواست تا او را اطاعت كنند و اين جز خيرخواهي و مصلحت انديشي خداوند براي بندگانش در دنيا و آخرت نيست. شيخ مفيد، به پيروي از مكتب معتزلي بغداد، بر آن است كه خدا بنا به حكمت و نه بنا بر عدالت خود چنين مي كند. اين مطلب را مي توان در آموزه «لطف» شيخ مفيد مشاهده كرد و در آنجاست كه او امامت را نيز يكي از مصاديق قاعده لطف مي داند.
شيخ مفيد در سراسر بيانات خود، بر اين اعتقاد است كه خدا عادل و آدمي آزاد است و از اين عقيده به گونه اي دفاع مي كند كه معتزله از آن دفاع مي كند. آن چنان كه در «اوائل المقالات» آمده است، خداوند هرگز براي بندگان تكليف به مالايطاق نمي كند و هرگز خواستار آن نيست كه كسي مرتكب گناه شود و هر كس كه خلاف اين را اعتقاد داشته باشد، مؤمن راستين نيست. اما شيخ مفيد، كار خود را با ملاحظه اوضاع و احوال شخص بي ايمان شروع نمي كند بلكه او بيشتر به مسأله ضرورت وجود يك امام در هر زمان توجه دارد و به همين جهت، هنگامي كه از تعهد اخلاقي و تكليف سخن مي گويد، به عدم كفايت عقل تنها و به ضرورت وحي اشاره مي كند.
در ارتباط با نخستين تكليف آدمي، برخي بر اين عقيده بودند كه آن، استدلال كردن براي شناخت خداست؛ يعني بايد براي پي بردن به وجود خدا از طريق استدلال وارد شد؛ اما شيخ مفيد، عقيده داشت كه نخستين تكليف انسان، شناختن خداست(نه لزوماً از طريق استدلال).در حديثي منسوب به امام صادق(ع)، معرفت و علم بر چهار قسم تقسيم مي شود: شناخت خداوند، شناخت اين كه خداوند براي انسان چه كرده است، دانستن اين كه او از انسان چه مي خواهد و دانستن اين
كه انسان وظايفش را بايد چگونه به انجام برساند. شيخ مفيد در شرح اين حديث، چنين مي گويد: «اين تقسيم، به علم و معرفتي اشاره دارد كه دست يافتن به آن واجب است زيرا وظيفه بنده آن است كه پروردگار خود را بشناسد و چون دانست كه خدايي دارد، بايد بداند كه او وي را آفريده است و پس از آن كه دانست او ساخته خداست، بايد نعمت هاي او را بشناسد و چون نعمت او را شناخت، بايد شكرگزار باشد و بداند كه خداوند از او فرمانبرداري و اطاعت مي خواهد و چون تكليف خود را در اطاعت از خداوند دانست، بايد بداند كه چه افعالي ذمه او را از ديني كه نسبت به خدا دارد بري مي كند، تا از آن راه، بندگي خود را نسبت به پروردگارش نشان دهد و شكرگزار نعمت هاي او باشد.» (۶)
|
|
در مورد اين كه خداوند چگونه خواست و انتظار خود را از فرد، براي او معلوم مي كند، بايد توجه داشت كه اين آگاهي ابتدائاً از طريق وحي به دست نمي آيد چرا كه انسان هنوز معرفت و دانش لازم را براي پذيرش شريعت ندارد. بنابر اين چنان كه عبدالجبار معتزلي عقيده دارد، اين فرايند استدلال عقلي است كه سبب پيدايش علم و معرفت و يقين در انسان و در نتيجه آرامش او مي شود. اما از ديدگاه شيخ مفيد، قدرت عقل، بسيار كمتر از اين است؛ چرا كه او عقل را از وحي جداناپذير و انسان را براي شناخت تكاليفش محتاج راهنمايي پيامبران مي داند چرا كه عقل به تنهايي نمي تواند به معرفت يقيني دست پيدا كند. چنان كه شيخ مفيد عقيده دارد: «اماميه بر اين امر اتفاق دارند كه عقل در دانش خود و نتايج آن به وحي نيازمند است و انسان در شروع تكليف خود در جهان نيازمند به پيامبري است و اصحاب حديث در اين خصوص با آنها موافق اند، ولي معتزله و خوارج و زيديه را اعتقاد بر خلاف اين مطلب است و چنان مي پندارند كه عقول، مستقل از وحي مي توانند عمل كنند.(۷)
بنابر اين به نظر شيخ مفيد، عقل علاوه بر آن كه براي شناخت خدا نمي تواند مستقلاً عمل كند، نمي تواند وسيله تحصيل شناخت تكاليف اخلاقي خود نيز گردد. در نظام فكري و انديشه كلامي شيخ مفيد، وظيفه عقل دفاع از آموزه هايي است كه از طريق وحي آمده اند.
بنابراين موضع شيخ مفيد در مقابل معتزله اين بود كه عقل بايد در سايه وحي، وظايف و تكاليف انسان را بشناسد. اما مسأله ديگري كه در دنباله بحث از تكليف اخلاقي و نقش عقل و وحي در شناخت آن مطرح مي شود، مسأله حسن و قبح عقلي و شرعي است. مسأله اي كه باز هم معركه آراء ميان معتزله و اشاعره گرديد و در اين ميان شيخ مفيد را مي بينيم كه نه جانب اعتزال را مي گيرد و نه به سوي اشاعره مي رود. در واقع اين نزاع در خصوص تكاليف و وظايف از اينجا ناشي مي شود كه آيا مبناي خير و شر و حسن و قبح بودن رفتار انسان، طبيعت آنهاست، بدين معني كه ارزش تكليف را در خود تكليف بايد جست وجو كرد يا اين كه حسن و قبح افعال بشري را خداوند تعيين مي كند؟ پاسخ معتزله چنين بود كه خداوند، نقشي در حسن و قبح افعال ندارد. عبدالجبار معتزلي عقيده داشت كه آنچه وحي درباره حسن و قبح اعمال به ما مي گويد، چيزي جز آن نيست كه عقل ما به ما خواهد گفت. چرا كه اگر به وسيله عقل بدانيم كه خواندن نماز براي ما مفيد است و ما را به انجام تكاليف الهي هدايت كرده و در نتيجه ما را مستحق پاداش الهي مي گرداند. بنابراين به حكم عقل، وجوب نماز را خواهيم فهميد و همين طور در مورد حرمت برخي افعال قبيح، نيازي به دستور شرعي نخواهيم داشت و بنابراين افعال ما مستقل از فرمان خدا و وحي، خوب يا بد خواهند بود. اما در مقابل آنها ديدگاه اشاعره چنين بود كه افعال از آن جهت متصف به حسن و قبح مي شوند كه خدا در مورد خوب يا بد بودن آنها تصميم بگيرد و بنابراين حسن و قبح افعال از سوي خداوند تعيين مي شود.
شيخ مفيد هر چند به صورت شفاف و صريح، نظر خود را در اين خصوص بيان نكرده است اما از مجموعه گفته هاي او چنين برمي آيد كه او با هيچ يك از ايده هاي معتزله و اشاعره موافق نبوده است و به طور كلي بر اين عقيده بود كه در مورد تعيين حسن و قبح افعال بشري، عقل به مدد وحي مي تواند خوب يا بد بودن افعال را تشخيص دهد. بنابراين به عقيده شيخ مفيد، چون خداوند عملاً وضع اخلاقي را با واجب كردن بعضي و حرام كردن برخي ديگر توسط معصومين تعيين كرده است، تحقيق درباره قدرت عقل، پيش از استقرار آموزه هاي شريعت، امري بيهوده است.
از آنجايي كه شيخ مفيد، فقيهي برجسته در زمان خود بود و در ابواب مختلف فقهي، فتاوا و نظريات گوناگوني بر طبق مباني اصولي و كلامي خود دارند، در اين بخش، منابع شريعت و جايگاه عقل را در اين حوزه بررسي مي كنيم. شيخ در كتاب اصول الفقه، منابع شريعت وحياني را قرآن، سنت و گفتار ائمه مي داند و راههاي رسيدن به معرفت يا بر مبناي آنچه در اين سه منبع آمده سه چيز مي داند: يكي عقل كه راه مهم برهان هاي قرآن و دلايل احاديث است. دوم زبان كه وسيله دريافت معنا و محتواي كلام است و سومين راه، احاديث است و اين راه تثبيت خود مباني شريعت يعني قرآن، سنت و كلام اهل بيت است.
از مجموعه گفته هاي شيخ مفيد چنين برمي آيد كه او با هيچ يك از ايده هاي معتزله و اشاعره موافق نبوده است و به طور كلي بر اين عقيده بود كه در مورد تعيين حسن و قبح افعال بشري، عقل به مدد وحي مي تواند خوب يا بد بودن افعال را تشخيص دهد. بنابراين به عقيده شيخ مفيد، چون خداوند عملاً وضع اخلاقي را با واجب كردن بعضي و حرام كردن برخي ديگر توسط معصومين تعيين كرده است، تحقيق درباره قدرت عقل، پيش از استقرار آموزه هاي شريعت، امري بيهوده است
به عقيده شيخ مفيد، احاديثي است كه به وسيله آنها به معرفت آنچه بدان اشاره شد مي رسيم بر سه دسته اند؛ البته بسط و گسترش بحث احاديث و اقسام آنها را برعهده اهل فن در علم اصول و علم حديث مي سپاريم ولي آنچه در اينجا مدنظر است، رويكرد شيخ مفيد به عقل و حديث به عنوان منابع شريعت در استنتاج و استنباط احكام شرعي است و چنان كه گفته شد هر چند ما از طريق سنت، قرآن و كلام اهل بيت مي توانيم به سرچشمه وحي دست پيدا كنيم ولي به عقيده شيخ، يكي از راههاي رسيدن به معرفت اين سه، عقل است كه بدون آن نمي توان معرفتي واقعي از منابع وحي داشت. البته باز هم تأكيد شيخ مفيد در معرفت منابع وحي، بر استفاده از عقل در كنار حديث است.
در تكيه بر عقل و وحي در مسائل فقهي و اصولي، شيخ مفيد در بخشي ديگر از طرح مباحث اصولي با عنوان مسأله عام و خاص، بر اين عقيده است كه «عموم، تنها به وسيله دليل عقلي و قرآن و سنت متقن و معتبر مي توانند تخصيص زده شوند.» (۸) اما ابتدا دورنمايي كلي از اين بحث ارائه مي كنيم تا كساني كه آشنايي كمتري با اين بحث در علم اصول دارند، بيشتر در جريان مطلب قرار گيرند: همه اصوليون در اين امر اتفاق نظر دارند كه برخي از عبارات و كلمه ها در نخستين نظر، به خودي خود عام و كلي به نظر مي رسند و برخي ديگر جزيي و خاص. سؤال اين است كه آيا شكل و هيأت زبان شناختي وجود دارد كه بتواند به شنونده يا خواننده معلوم كند كه چه وقت يك كلمه به معناي عام خود به كار مي رود و همه موارد را شامل مي شود و چه وقت تنها موارد معدودي را تحت پوشش قرار مي دهد؟ در حل اين مسأله، نظرات و ايده هاي مختلفي در ميان اصوليون و متكلمين صورت گرفته است اما در اين ميان، نظر جالب توجه شيخ، بر اين امر است كه انسان بايد به قرينه قرآن، حديث يا دليل عقلي در اين خصوص متوسل شود. بنابراين شيخ مفيد با تأكيد بر نقش عقل و وحي نه تنها در ساير مسائل كلامي و عقيدتي بلكه در مسائل فقهي و شرعي نيز، عقيده خود را در بهره گيري از هر دوي اين منابع يعني عقل و وحي بيان مي كند.
اكنون كه ايده شيخ مفيد درباره نقش عقل در مسائل فقهي و اصولي و اختلاف او با فرقه هاي ديگر مانند اخباريون مطرح شد، اشاره اي مي كنيم به تفاوت بنيادين تفكر اصولي گري و اخباري گري در مسأله نقش عقل در دين و تقابل اين دو. البته موارد اختلاف تفكر اين دو گروه فراوان مي باشد ولي آنچه حائز اهميت است اختلاف اصلي اين دو فرقه در نوع نگاه آنها به جايگاه عقل در دين است. اصوليون، عقل را جزو دين دانسته و معتقدند در مواردي كه حكم مسأله اي در كتاب و سنت يافت نشود و از اجماع قطعي فقيهان نيز پشتوانه اي نداشته باشيم، بايد به دستور عقل عمل كرد زيرا عقل نيز همچون كتاب و سنت و اجماع، از منابع ديني به شمار مي رود و كاشف از اراده تشريعي خداوند است؛ اما از ديدگاه اخباريون، عقل، جزو منابع ديني به شمار نمي رود و آنها (اخباريون) علاوه بر عقل، اجماع و حتي آيات قرآن را نيز از حجيت انداخته اند، چرا كه به عقيده آنها، بدون بهره گيري از احاديث و روايات اهل بيت، كسي توان درك و فهم آيات قرآن و حتي احاديث پيامبر را نيز ندارد. راه كسب معرفت ديني اعم از معرفت اعتقادي يا فقهي، در احاديث اهل بيت منحصر است.
شيخ مفيد در بسياري از نوشته هاي خود در نكوهش اين گروه نص گرا و عقل ستيز، سخنان فراواني ذكر مي كند. در پاسخ كسي كه از شيخ مفيد درباره حجيت قول اخباريون سؤال مي كند، مي گويد: اصحاب حديث، ريز و درشت احاديث را نقل كرده اند ولي اهل تحقيق و تفكر روي احاديث نيستند. احاديث آنها مجموعه اي از صحيح و سقيم است كه جز با تكيه بر اصول و تفكر حقيقي، قابل تمييز و تشخيص نيستند.(۹) شيخ در رد آراء اخباريون، كتابي با عنوان « مقايس الانوار في رد اهل الاخبار »به رشته تحرير در آورده است. به هر حال انديشه هاي اخباري، پس از انتقادهاي تند و شديد شيخ مفيد و ديگران، رو به زوال و انحطاط نهاد و هيچ گاه به صورت مكتبي قابل طرح، عرضه نگرديد.
اختلافات شيخ مفيد و شيخ صدوق در جايگاه عقل در تعاليم ديني
مؤلف كتاب«من لايحضره الفقيه »احاديثي از امام صادق(ع) نقل مي كند كه در آنها از جدل درباره خداوند نهي شده است و از اين طريق، تنها جدل و طرح بحثي را مجاز مي شمارد كه به صورت نقل و توضيح دادن كلمات خدا و پيامبر و ائمه باشد و از هرگونه استدلال عقلي و دليلي جز دليل نقلي استفاده نشود. به عقيده او استدلال كردن با مخالفان به وسيله كلمات خدا و معصومين، براي كسي كه در علم كلام مهارت كامل دارد، مشكلي ايجاد نمي كند ولي براي كسي كه چنين نباشد، ممنوع و حرام است. حتي از ديدگاه او، افراد خبره در فن كلام نيز، تنها در چارچوب احاديث و روايات منقول مي توانند اظهار نظر كرده و به بحث و مناظره بپردازند. بنابراين شيخ صدوق، افراد متبحر در فن كلام را به گونه اي تصور مي كند كه بهره اي از سلاح عقل و استدلال عقلي ندارند و تنها به دليل نقلي تمسك كنند.
در مقابل ديدگاه شيخ صدوق، شاگرد او شيخ مفيد، دو نوع مناظره و جدل را مطرح مي كند كه يكي را بر حق و ديگري را مطرود مي داند. به عقيده او، آنچه به عنوان مناظره مطلوب شناخته مي شود، توسط قرآن و سيره اهل بيت مورد تأكيد قرار گرفته و عبارت است از جدال حقيقي با مخالفان دين، از طريق استدلال عقلي و برهان در كنار دلايل صحيح و مناسب نقلي. شيخ مفيد آنچه را استادش در خصوص نهي از كلام درباب خداوند در روايات بيان مي كند، با اين بيان توجيه مي كند كه نهي از سخن گفتن در مورد خداوند، اختصاص دارد به نهي از سخن گفتن در شبيه شمردن خدا به آفريدگانش و ستمگر شمردن او در احكامش.(۱۰)
شيخ مفيد در كتاب خود« شرح عقايد الصدوق»، كساني را كه مخالف به كار بردن عقل و تفكر نظري هستند، مورد انتقاد قرار مي دهد و عقيده دارد كه آنان از اين طريق، بي عقلي خود را ثابت مي كنند. او همچنين به اين نكته اشاره مي كند كه به كار بردن نظر به معني مجادله و مناظره نيست، چرا كه در شرايط خاصي، ممكن است به دليل تقيه و يا دلايل ديگر، مجادله و مناظره ضرورت پيدا كند.
* منابع در دفتر روزنامه موجود است.