اگر پرونده تيم ملي فوتبال ايران را طي ۱۰ سال اخير مرور كنيم به اين نتيجه مي رسيم كه در مقاطع زماني مختلف، گروه هايي متفاوت براي اين تيم حاشيه ساز شده اند و روند حركتي تيم ملي را به صورت غيرمستقيم منتقل كرده اند.
اما ريشه اين بحران سازي ها چه بود؟ در واقع حاشيه سازان براي تيم ملي را مي توان به دو گروه تقسيم كرد، گروه اول كه به دليل مخالفت با مديريت فدراسيون فوتبال عملكرد تيم را زير سئوال مي بردند و گروه ديگر با كادر فني تيم مشكل داشتند.
اين افراد به خوبي آگاه بودند كه بهترين راه براي ضربه زدن به مديريت فدراسيون و يا كادر فني تيم، تضعيف تيم ملي است و ناكامي احتمالي تيم ملي، راه را براي تغيير مديريت فدراسيون و يا مربي آن هموار خواهد ساخت.
در گذشته مؤثرترين ترفند اين افراد براي تضعيف تيم ملي، ايجاد نفاق و اختلاف نظر ميان بازيكنان و مربي تيم و يا رودررو قرار دادن بازيكن ناراضي با مربي بود.
از زمان مربيگري منصور پورحيدري در تيم ملي اغلب، تعداد بازيكنان دو تيم پرسپوليس و استقلال در اردوي تيم ملي برابر بود كه اين مخالفان به شدت از اين موضوع انتقاد مي كردند، اما جالب اينكه همان منتقدان در صورت برابر نشدن بازيكنان آبي و قرمز حاضر در تيم ملي باز هم انتقاد مي كنند.
در زمان توميسلاو ايويچ نيز اين سناريو به شكل ديگري تكرار شد كه از زبان بازيكنان عنوان مي شد كه تمرينات ايويچ بسيار سنگين است و با بدنسازي سنگين نمي توان در جام جهاني موفق شد. چه بسيار افرادي كه تمرينات ايويچ را با مديسن بال به تمسخر گرفتند اما در جام جهاني فرانسه نتيجه اين تمرينات به اصطلاح سنتي را ديدند.
البته هنوز فراموش نكرديم، در يك مقطع كه محمد مايلي كهن، علي دايي را به تيم ملي دعوت نكرد چه جو منفي اي عليه مربي تيم ملي شكل گرفت كه هدف از اين جنجال بيش از اينكه خيرخواهي براي تيم ملي باشد، ضربه زدن به مربي آن بود.
و يا در زمان بلاژويچ كه حاشيه سازي براي تيم ملي به اوج خود رسيد. انعكاس نقطه نظرات خداداد عزيزي عليه بلاژويچ جو تيم ملي را ملتهب مي كرد و اين جريان منفي حتي پس از اخراج پرويز برومند و مهدي هاشمي نسب از اردوي تيم ملي هم ادامه يافت.
همين برانكو نيز كه هم اكنون هدايت تيم ملي را برعهده دارد، پيش از بازي هاي آسيايي بوسان به دليل خط كشيدن روي نام علي كريمي مورد انتقاد همه جانبه قرار گرفت و يا همين چند ماه قبل كه يك جنجال رسانه اي عظيم عليه وي براي دعوت خداداد به تيم ملي براه افتاد.
به هر حال پس از صعود تيم ملي ايران به مرحله نهايي رقابت هاي راهيان به جام جهاني، مديران ورزشي و رسانه هاي كشور به اين نتيجه رسيدند كه با حمايت ملي از تيم ملي مي توان راه صعود به جام جهاني را هموار كرد.
در واقع تلفيق همين حمايت ها و همچنين دورانديشي كادر فني تيم ملي باعث شد تا اين تيم از سه بازي اول خود در رقابت هاي راهيابي به جام جهاني، ۷ امتياز با ارزش كسب كند و در آستانه صعود به جام جهاني قرار بگيرد.
كسب ۶ امتياز از دو بازي حساس مقابل ژاپن و كره شمالي آنهم به فاصله ۵ روز، كار آساني نبود.
به هر حال تصور مي شد كه پس از اين موفقيت، حمايت هاي عمومي از تيم ملي افزايش و به موازات آن، بهانه جويي هاي حاشيه سازان كاهش يابد. اما متأسفانه اينگونه نشد و در دو هفته اخير شاهد تكرار همان سناريوي تلخ براي تيم ملي (كه همان رودررو قرار دادن بازيكن ناراضي با مربي است) بوده ايم و گرنه دليلي ندارد كه مصاحبه هاي بازيكنان ناراضي و نيمكت نشين تيم ملي با آب و تاب فراوان پخش و يا در هر مصاحبه حضوري با مربي تيم ملي، علت نيمكت نشيني اين بازيكنان از او سئوال بشود. همچنين بي انصافي است كه پيروزي هاي اخير تيم ملي را تنها به شانس و يا قابليت هاي فردي بازيكنان گره بزنيم.
مگر غير از اين است كه حداكثر امتياز دو بازي مقابل ژاپن و كره شمالي ۶ امتيازي باشد؟ آيا از برانكو انتظار داشتيم كه از اين دو بازي بيش از ۶ امتياز براي ما به ارمغان بياورد؟
برانكو شايد در ظاهر واكنشي نسبت به اين مسائل از خود نشان ندهد اما هشدار مي دهيم كه همين انتقادات غيرمنصفانه او را كلافه و بي انگيزه خواهد كرد.
اختلاف نظر با مديريت فدراسيون و يا مخالف بودن با استخدام مربيان خارجي نبايد منجر به انتقاد غيرمنصفانه از تيم ملي، متشنج كردن جو آن و ايجاد نفاق ميان بازيكنان شود.
اگر اين تيم به جام جهاني نرسد، برانكو بايد جوابگو باشد پس اجازه بدهيم كه او با استقلال كامل و آرامش فكري تصميم بگيرد.
تا همين ديروز بر سر نبودن خداداد و وحيد هاشميان در تيم ملي هياهو براه انداخته بوديم اما حالا مي پرسيم كه چرا خداداد در تيم ملي است و يا چرا نبايد بازي به فلان بازيكن تيم قرمز يا آبي به جاي هاشميان و يا مهدوي كيا برسد.
مربيگري يك كار كاملاً سليقه اي است. مربيان بزرگ تيم هاي ملي فوتبال جهان بازيكنان بزرگي چون كانتونا، ژينولا، باجو، فيگو و بكهام را كنار مي گذارند اما آب از آب تكان نمي خورد.
انتقاد سازنده، لازمه پيشرفت است اما نه انتقادي كه جهت دار و تخريب كننده باشد.
چند سال قبل مدير عامل سابق باشگاه پرسپوليس در يك برنامه زنده تلويزيوني به شدت از عملكرد مجري اين برنامه به دليل رودررو قرار دادن يكي از بازيكنان ناراضي تيمش با وي به انتقاد پرداخت و گفت: در ورزش بايد جايگاه ها حفظ شود و نبايد بازيكن را با مربي و يا مدير رودررو قرار داد چون اينگونه حرمت ها شكسته مي شود.
اما متأسفانه در حال حاضر چنين جرياني در حال شكل گيري است كه بازيكنان نيمكت نشين و ناراضي تيم ملي كه از خارج تحريك شده اند، عملكرد مربي تيم ملي را زير سئوال مي برند و بازي در تركيب اصلي تيم را حق مسلم خود مي دانند.
شايد هم باشگاه ها مقصر هستند كه اصول فوتبال حرفه اي را براي بازيكنانشان موشكافي نكرده اند.
به هر حال حمايت ملي از تيم ملي بايد همه جانبه باشد و در حد شعار باقي نماند.
اگر مي خواهيم به جام جهاني برويم بايد به برانكو فرصت نفس كشيدن بدهيم چون يك مربي بيش از هر فرد ديگري براي موفقيت تيمش تلاش و دلسوزي مي كند.