پنجشنبه ۲۵ فروردين ۱۳۸۴
ايران
Front Page

روايت راوي
012012.jpg
الهام صادقي
نوشتن و گفتن از آدمياني كه با رنج خويش تاريخ پرافتخار و خونين اين مرز و بوم را در روايت فتح به تصوير كشيدند، بسيار سخت است. نگاه به خورشيد و كانون مركزي نور، توانايي سترگي مي خواهد. سعي داريم براي گرما بخشيدن به محفل انس، خود را تا اندازه اي به آن نزديك كنيم، كه در سرما جز خمود ومردگي چيزي باقي نمي ماند. مقاله زير كوششي است در اين جهت، با هم مي خوانيم:
بسياري از مردم سيد مرتضي آويني را با مجموعه روايت فتح مي شناسند و به ياد مي آورند. در نظر بسياري از افراد وي مردي اهل انديشه و قلم بود كه توانست ماندگارترين وجوه هشت سال دفاع مقدس را به موثرترين و زيباترين شكل به تصوير بكشد. البته عرصه فعاليت او تنها به همين مجموعه محدود نمي شود. اين شهيد اهل قلم،  نويسنده اي توانا، هنرمندي متعهد، متفكري دين باور و اخلاق مدار اهل انديشه و در عين حال بسيار متواضع و فروتن بود. شهيد آويني به جهاد في سبيل الله عشق مي ورزيد و آن را امري فراتر از وظيفه اي خشك و بي روح مي دانست.
مردي كه تمام تلاشش در زمينه هاي مختلف تنها در جهت رضاي حق بود و نه چيز ديگر. بسياري از دوستان، آشنايان و حتي كساني كه آشنايي مختصري با او را داشته اند از شهيد آ ويني نقل قول مي كنند كه «من چون ديدم نوشته هايم حديث نفس است، يك بار همه آ نچه داشتم را در چندگوني آتش زدم، و سعي كردم از آن پس هر كاري را تنها براي خدا انجام دهم.»
اين انديشمند عارف و هنرمند مؤمن و متعهد در سال ۱۳۲۶ در شاه عبدالعظيم و به قول خود« در خانه اي كه اگر به هر سوراخش سرك مي كشيدي، مي توانستي خانواده اي را ببيني » به دنيا آمد.
او پس از پايان تحصيلات متوسطه موفق به اخذ مدرك كارشناسي ارشد معماري از دانشكده هنرهاي زيبا دانشگاه تهران شد. در سال هاي قبل از انقلاب اسلامي اين سيد شهداي اهل قلم اگر چه اثري از خود به چاپ نرساند ولي در زمينه ادبيات مطالعات زيادي انجام داد و با شروع كار جهاد سازندگي به فرمان امام خميني (ره) در سال ،۱۳۵۸ به روستاها رفت. سپس وارد عرصه فيلم سازي شد و در سال ۱۳۵۹ به عنوان نماينده جهاد سازندگي در تلويزيون مشغول به كار شد. سيدمرتضي آويني در اولين ساخته خود به عنوان سيل خوزستان، كه در آن حادثه سيل در اين استان را به تصوير كشيد، به تنهايي به جاي تمام عوامل سازنده فيلم (نويسنده، كارگردان، فيلم بردار، صدا بردار و مانيتورينگ) كار كرد.
از جمله ديگر آثار او در حوزه فيلم سازي مي توان به شش روز در تركمن صحرا، خان گزيده ها، گمشده هاي ديار فراموشي، فتح خون، حقيقت، سراب،  نسيم حيات، انقلاب سنگ، فراق يار نه آن مي كند كه بتوان گفت (در سوگ امام خميني «ره»)، قاصد مهرباني، شقايق هاي آتش گرفته، مجموعه هايي چون خيبر، مرصاد و روايت فتح كه در آ ن نقش كارگرداني، تدوين گر، نويسنده و گوينده را بر عهده داشت، اشاره كرد.
وي همچنين ساخت مجموعه هاي چندين قسمتي را در زمان عمليات هايي چون والفجر ۸ (۱۲ برنامه) كربلاي يك (بيش از ۱۳ برنامه)، والفجر ۹ و كربلاي پنج (۱۵ برنامه) بيت المقدس چهار، والفجر ۱۰ و... برعهده داشت.
از ميان آثار او مقام معظم رهبري، روايت فتح را شاهكار ادبي دانسته و در خصوص آن گفته اند؛ «روايت فتح شاهكار ادبي است و من آنقدر هنگام شنيدن و ديدن اين برنامه لذت مي برم كه قابل وصف نيست.» بر اين اساس سيدمرتضي آويني از سال ۱۳۷۱ پس از تاسيس مؤسسه فرهنگي روايت فتح و با تاكيد مقام معظم رهبري فعاليت مجدد خود را در جهت ساخت سري جديد اين مجموعه آغاز كرد. اما حوزه فعاليت هاي انديشمند و متفكر متعهد به اسلام و انقلاب اسلامي بسيار وسيعتر از حيطه فيلمسازي بود.
وي در طول زندگي پربار خود در زمينه هاي گوناگون سياسي، فلسفي، فرهنگي، هنري و ... حضوري فعال و نظراتي قابل ملاحظه داشت. او به مدت يك ترم در دانشكده سينما به تدريس پرداخت اما چون مواد مورد نظر وي براي تدريس با طرح درس هاي دانشگاه همخواني نداشت از ادامه تدريس صرف نظر كرد. شهيد آ ويني با چاپ نخستين اثر خود در خصوص، علي طالبي، اولين شهيد گروه روايت فتح در نشريه فرهنگي جهاد، كار خود را در زمينه مطبوعات آغاز كرد. مجله «اعتصام» نيز دومين مجله اي بود كه آثار وي را در زمينه هاي مختلف عرفاني، سياسي، ادبي و... طي سال هاي ۱۳۶۵-۱۳۶۳ به چاپ رساند.
در فروردين ۱۳۶۸ اولين شماره مجله سوره به سردبيري اين هنرمند كه حالا ديگر نويسنده اي توانا نيز بود، منتشر شد. شهيد آويني در مقاله اي تحت عنوان «سخني با اهل صدق»  خط مشي و خط فكري اين ماهنامه را كه همان اصالت دادن به تفكر ديني و در كنار آن ايجاد زمينه مناسب براي تقابل با آراي مخالف و موافق در جهت رشد و شكوفايي تفكر ديني بود را مشخص كرد. از نظر او مرعوب نبودن در برابر غرب، پاي بندي به اصول و چنگ زدن به ريسمان ولايت در كنار ساير موارد قادر است تا انسان را به مرحله اي از كمال و قدرت برساند كه هيچ واهمه اي از رويارويي با تفكر مخالفت به دل او راه نيابد. اين مساله به وضوح در رفتار وي نيز قابل مشاهده بود. او مردي متعهد و راسخ در اعتقادات خود بود. حتي اگر مجبور بود با جمع كثيري مخالفت كند هراسي به خود راه نمي داد؛ زيرا مي دانست كه حق هميشه پيروز است.
نمونه آن مخالفتش با تعداد زيادي از هنرمندان سينما در يكي از جلسات بود. در آن جلسه با وجودي كه تمام افراد حاضر سالن با او مخالف بودند هر چند كه بعد از او عذرخواهي كردند ولي وي بي محابا نظر خود را بيان و سالن را ترك كرد.
012009.jpg
بايد توجه داشت غير از فعاليتهاي فرهنگي شهيد آويني آنچه بسيار اهميت دارد نظرات عميق ايشان در حوزه هاي مختلف است كه به دليل ژرف نگري شهيد آويني همواره موردتوجه اقشار كثيري از جامعه از جمله انديشمندان و متفكرين برجسته و ساير افراد قرار گرفته است. از نظر او انقلاب اسلامي واقعه اي است بديع كه هيچ نظيري براي آن در دنياي جديد وجود ندارد. هر واقعه اي خواه ناخواه منشأ، مبدأ و غاياتي دارد كه بدون درك آنها هرگز نمي توان به حقيقت آن واقعه پي برد. از نظر وي منشأ و مرجع اين انقلاب و همين طور غايت آن، حكومت مدينه در صدر اسلام است و اگر اين حقيقت را قبول نكنيم از درك ماهيت انقلاب اسلامي عاجز خواهيم ماند و در اين ميان ولايت فقيه تنها صورتي است كه مي تواند به حكومت اسلام فضيلت بخشد.
شهيد آويني عصر كنوني را عصر توبه بشريت مي ناميد و ظهور انقلاب ديني را تجسم اين توبه تاريخي و معنوي. به نظر وي مسير تقدير تاريخي بشر متشكل از چهار مرحله، هبوط، طغيان و خودبنيادي، توبه و طلوع عصر معنويت و نجات از خودبنيادي است، تقوا يگانه راه حقيقتي كسب معرفت و تفكر حقيقي همان تفكر حضوري است.
اين سيد شهيد همچنين غرب زدگي و روشنفكري ايراني را به شدت مورد انتقاد قرار مي داد و روشنفكري ايراني را به دليل اينكه تقليد سطحي و ناقصي ازروشنفكري متوهم غربي است گرفتار توهم مي دانست. او معتقد بود كه روشنفكر مخالف سنت ها و دين، متكي بر بينش فردي از جهان است و احكام عمل زندگي خود را از علوم تجربي كسب مي كند. جامعه روشنفكر اصولاً غرب گراست و حتي اگر رو به دينداري بياورد به شدت در معرض التقاط قرار دارد. وي ترويج التقاط فرهنگي را يكي از اهداف تهاجم فرهنگي دشمنان انقلاب مي دانست كه بيشتر متوجه نقاطي است كه به انقلاب هويت مستقل بخشيده است.
از آنجا كه شهيد سيدمرتضي آويني فيلم ساز و نويسنده اي تواناست اشاره به نظر وي درخصوص منشأ هنر هرچند كوتاه خالي از لطف نيست. از نظر وي منشأ هنر پيوند ذاتي انسان با حقيقت عالم وجود و با روح كلي است و هنرمند بيشتر اهل شهود است تا منطق. تكنولوژي يك چيز است و اشياء و لوازمي كه محصول تكنولوژي هستند چيز ديگري است كه نبايد با هم اشتباه گرفته شوند.
در باره شخصيت فكري شهيد آويني انديشمندان و متفكران بسياري سخن گفته اند كه از آن جمله مي توان به سخنان دكتر رضا داوري اردكاني اشاره كرد. اين فيلسوف معاصر مي گويد: «اگر از من بپرسيد كه چه چيز مايه بزرگي آويني بود مي گويم اميال پاك، دل صاف و بي كدورت و بصيرتي كه با آن مي توانست باطن عالم كنوني را بشناسد و به نسبتي كه با آن دارد تذكر يابد. البته اين تذكر استعداد شهامت را در او بيشتر كرده بود.»
اين سيد شهيدان اهل قلم همچنين كتاب و مقالات برجسته اي چون كتاب آغازي بر يك پايان، فتح خون، مجموعه مقالات فرهنگ و هنر، مقاله شرح نور در تفسير غزليات امام خميني(ره) را از خود به يادگار گذارده است. كتاب آيينه جادو كه حاوي مجموعه مقالات سينمايي و مباحث موردنظر وي براي تدريس است نيز يكي ديگر از آثار قابل توجه وي است كه از سوي علاقمندان به هنر و سينما با استقبال زيادي مواجه شد. راوي باصفاي روايت فتح، سردبير مجله ادبي و هنري سوره و مسئول واحد تلويزيوني حوزه هنري روز بيستم فروردين ۱۳۷۲ زماني كه براي ساخت مجموعه جديد روايت فتح به منطقه عملياتي فكه سفر كرده بود توسط مين به شهادت رسيد. فكه همان جايي كه وي دو روز قبل از شهادتش در پاسخ به اين سئوال كه به كجا مي رويد، درخصوص آن گفته بود: «همان جايي كه رزمندگان ما با چشم خود تحويل نفوس شهدا توسط فرشتگان را مشاهده مي كردند. اين بار شاهد عروج روح پاك اين متفكر اصيل و صاحب نظر بود كه در سال هاي جنگ تصاوير واقعي آن را به تصوير كشيده بود. روزي كه بنا به پيشنهاد نويسندگان، شاعران و هنرمندان حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي به مقام معظم رهبري روز هنر انقلاب اسلامي، نام گذاري شد.
پس از شهادت سيد مرتضي آويني آثار مكتوب و غيرمكتوب زيادي در مورد اين شهيد بزرگوار كه در راه ترويج فرهنگ ايثار، مقاومت و شهادت زندگي خاكي خود را رها كرده و به سوي معبود ابدي خويش شتافت منتشر و يا ساخته شد كه از ميان آنها مي توان به آثاري چون، كتاب مرتضي و ما (سيدمحمد آويني ۱۳۷۳)، رازخون (۱۳۷۲)، همسفر خورشيد (علي تاجدين ۱۳۷۲)، مرتضي آيينه زندگي ام بود (مرتضي سرهنگي و هدايت الله بهبودي ۱۳۷۹)، سيري در آثار شهيد آويني (حبيبه جعفريان ۱۳۷۵)، مبناي نظري هنر (گروه مطالعات فرهنگي و هنري شهيد آويني ۱۳۷۷)، شهيد آويني (محسن جعفري مطلق ۱۳۸۲) و... اشاره كرد. همچنين فيلم مرتضي و ما كه ظرف مدت كمتر از سه ماه با استفاده از امكانات مؤسسه روايت فتح به كارگرداني كيومرث پوراحمد و با استفاده از شيوه جديدي از مستندسازي از لحاظ ساختاري ساخته شده است از ديگر آثاري است كه پس از شهادت سيدمرتضي آويني به او پرداخته است. در اين فيلم نه تنها ياد و خاطره اين سيدشهيد به تصوير كشيده شده است بلكه بسياري از وجوه فكري و شخصيتي او نيز زنده شده است.

نگاه امروز
استغاثه باران

ياسر هدايتي
«من از يك راه طي شده با شما صحبت مي كنم مثل بعضي از شما از دانشگاهي هنري فارغ التحصيل شده ام. من هم ريش پروفسوري و سبيل نيچه اي گذاشته ام و كتاب« انسان تك ساحتي »هربرت ماركوزه را طوري از روي جلد دست گرفته ام كه هر كس ببيند بگويد« اوه، عجب آدم باسوادي».
روايت غريبي است، اين روايت را مي گويم كه فكر مي كنم بعضي از كلمه هاي آن از خود سيدمرتضي هم نباشد، چرا كه از حافظه گم شده ام از پس آن سالي كه اين سيدبزرگوار غريب ديار ما از پس غبارها، ستاره شد نوشته ام.
روايت غريبانه اي است از كسي كه طي شده ها را براي خود، براي من، براي تو، براي ما روايت مي كند.
شهيد آويني راوي غربت هاي ما بود راوي رنج هاي زيستن، اما نه از جنس بودايي اش كه سيدمرتضي آويني تشيع را تنها از شير مادر نگرفته بود كه مويه ها جستجو گرانه اش هنوز در دل دوره هاي مجله سوره فرياد مي زند و هنوز آرشيو مؤسسه روايت فتح را پر از استغاثه باران دارد.
سيدمرتضي آويني راوي بود و روايت هاي نيوشيدني اش ابر كرامتي بود بر سر هنر ديني روزگارمان.
روايتي از اينكه« داشتن بال و نپريدن/ تلخ ترين حس پرنده در بند است »
اما اين روايت آخر خود راوي را هم با خودش برد.
تا به حال شنيده ايد كه نقلي، نقال را به ميان پرده ببرد.
اما سيدمرتضي را برد،برد ميان پرده تا پايان شاهنامه اش خوش تر از آن نتواند باشد. رفت تا رستم اش سربلندتر از آن تصور نشود، كه نتواند تصور شود.
روايت راوي اما به همين جا ختم نشد كه هميشه نبايد راوي براي ما روايت كند كه روايت راوي هم شنيدني است؛ روايت راوي از روايتهايش.
سيدمرتضي آويني تنها راوي روزهاي گرم جنگ بدر و خندق واحد نبود كه روايت هايش زخم هاي جمل و صفين و نهروان را هم داشت.
چشمهاي مهربانش را يادت هست، چشمهاي پر از مدينه اش را كه انگار هميشه در ني ني آن يك دشت شقايق لب پر مي زد.
چشمهاي پر از غديرش را كه قلم پرتوانش مانند لنز جاودانه دوربينش دلت را مي تكاند، از تمام حسدها، كينه ها، بخل ها تا اگر روزي راه را هم بر مولايت بستي، آن قدر لبريز غدير باشي كه «حرّي» شوي و «عمربن سعدي» نباشي.
آي!راوي راويان روايت شده ياد روايت هايت...

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   ايران  |   سياست  |   علم  |
|  موسيقي  |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |