نيلوفر قديري
شورش هاي زنجيره اي در كشورهاي حوزه بالكان ، منطقه قفقاز و آسياي مركزي كه در سالهاي اخير به تغيير رژيم در چند كشور منجر شده همگي به نوعي با استراتژي منطقه اي آمريكا در ارتباط بوده است . در متن زير، علل داخلي بركناري عسكرآقايف رئيس جمهور پيشين قرقيزستان و انتظاري كه آمريكا از اين تحول دارد، بر رسي شده است .
نافرماني مدني در صربستان، انقلاب رز در گرجستان، انقلاب آواز در استوني، انقلاب ميخك در پرتغال، انقلاب نارنجي در اوكراين، انقلاب سدر در لبنان و حالا انقلاب لاله در قرقيزستان. نام وقايع اخير در قرقيزستان را به اين دليل انقلاب لاله گذاشته اند كه بيش از ۶۰ نوع لاله در اين كشور يافت مي شود.
كشور كوهستاني ۵ ميليون نفري قرقيزستان را سوئيس آسياي ميانه مي خوانند. اين كشور كه دموكراتيك ترين جمهوري در ميان همسايگانش است، در سال ۱۹۹۸ به دليل اصلاحات اقتصادي ليبرال عسكر آقايف به عنوان اولين جمهوري آسياي ميانه وارد سازمان تجارت جهاني شد. اما بي مبالاتي سياسي و زياده طلبي اقتصادي و سياسي آقايف موجب شد كه حكومتش طي كمتر از دو هفته فروبپاشد.
طي چند ساعت و در يك روز، بيشكك پايتخت قرقيزستان زير و رو شد و كاخ رياست جمهوري مورد هجوم مردم قرار گرفت. آيا اين نمايش قدرت مردم بود؟ يا يك كودتا؟ و يا سرنگوني يك خاندان؟
آقايف چند اشتباه مرتكب شد كه حكومتش را تضعيف كرد و سرانجام به سرنگوني اش منجر شد. اشتباه اول اين بود كه توافق نانوشته تقسيم قدرت ميان نمايندگان اقوام شمالي و جنوبي را نقض كرد. او كه خود از اقوام شمالي بود همه پست هاي كليدي حكومت را ميان متحدان شمالي تقسيم كرد. در قرقيزستان به طور سنتي و به ويژه در سطوح محلي حتي از زمان شوروي، نوعي تقسيم قدرت ميان اقوام جنوبي و شمالي وجود داشته كه در دولت آقايف اين توازن و تقسيم قدرت از ميان رفت و شمالي ها كنترل مناطق جنوبي را هم در دست گرفتند. به همين دليل انقلاب لاله (نامي كه برروي تحولات اخير قرقيزستان گذاشته اند) از اش، جلال آباد و تابكان شروع شد. در اين مناطق احساس نيرومندي از بي عدالتي اجتماعي در ۱۴ سال حكومت آقايف ريشه گرفته بود.
آقايف يك گام پيش تر رفته و اعضاي خانواده اش را هم وارد فرآيند سياسي كرده بود. اين وارد كردن اعضاي خانواده به دنياي سياست حتي شمالي ها را هم ناخشنود كرده بود؛ به طوري كه حساسيت شديدي در ميان آنها نسبت به اين موضوع ايجاد شده بود. اين نارضايتي به پاشنه آشيل او تبديل شده بود و بسياري از كارمندان احساس تعلقي به دولت نداشتند. به همين دليل با كوچك ترين جرقه به خيابان ها ريختند و به نافرماني دست زدند. ۷۰ درصد از كارمندان دولت و حتي بعضي از مهمترين آنها به محض جدي شدن نشانه هاي افول دولت آقايف، به طرف مقابل پيوستند؛ يعني يا مستقيماً از آنها حمايت كردند و يا در مقابل مخالفان بي طرف ماندند.
قرقيزستان در مقايسه با ديگر كشورهاي آسياي ميانه دموكراتيك تر بود و وجود رسانه هاي نسبتاً آزاد و سازمان هاي غيردولتي روند سرنگوني دولت را تسريع كرد.
وضعيت اقتصادي و فساد دولتي از ديگر عوامل بروز وقايع اخير در قرقيزستان بود. وقتي دولتي نتواند منافع اقتصادي را به طور يكسان و عادلانه ميان مردم تقسيم كند در جلب حمايت آنها ناكام مي ماند. در مورد اوكراين اقتصاد در وضعيت فلج و نامناسبي نبود، اما به خاطر وجود فساد، مردم پيشرفتي در وضعيت اقتصادي شان احساس نمي كردند.
طبق آمار بانك جهاني بيش از ۶۰ درصد از جمعيت قرقيزستان زير خط فقر به سر مي برند و آمار بيكاري بالاست. بخش عمده ثروت و رفاه اجتماعي در مناطق شمالي كشور متمركز است و مناطق جنوبي در فقر مطلق هستند. در سال هاي گذشته بيش از ۷۰۰ هزار نفر از جمعيت ۵ ميليون نفري قرقيزستان براي يافتن شغل مجبور به مهاجرت شده اند. بدهي خارجي ۲ ميليارد دلاري قرقيزستان معادل توليد ناخالص داخلي اين كشور است.
عامل آخر و ضربه نهايي كه نقطه مشترك تحولات سه كشور گرجستان، اوكراين و قرقيزستان بود، انتخابات و حواشي آن بود. انتخابات در قرقيزستان در ادامه سياست هاي آقايف در توجه به شمالي ها و ناديده گرفتن جنوبي ها برگزار شد ولي اين بار ديگر خشم مخالفان را برانگيخت. مخالفان به طور گسترده رد صلاحيت شدند تا پارلماني يك دست به وجود آيد.
دو ماه پيش آقايف به مسكو رفت تا پسرش را به ولاديمير پوتين معرفي كند. شايد اين مقدمه اي براي فراهم كردن زمينه انتقال قدرت از پدر به پسر بود، همان طور كه در آذربايجان و در حكومت حيدر علي اف انجام شد.
آقايف يك هفته پيش از سرنگوني نيز بار ديگر براي ديدار با پوتين به مسكو رفت اما موفق نشد. به جاي ديدار با پوتين با ديپلمات هاي روس ديدار كرد. آقايف در بازگشت به بيشكك گفت كه با مخالفان گفت وگو مي كند، اما ديگر دير شده و اوضاع از كنترل خارج شده بود. پارلمان جديد، قربان بيك باقي اف را به عنوان رئيس جمهور موقت منصوب كرد. باقي اف كه در سال ۲۰۰۰ هم به عنوان نخست وزير از پارلمان رأي گرفته بود در حقيقت عنوان خود را پس گرفت. او و «رزا اتانبائوا» كه وزير خارجه سابق و موقت كنوني قرقيزستان است از متحدان سابق و بعدها مغضوب شده آقايف بودند و در واشنگتن هم چهره هاي آشنايي هستند.
آنچه در قرقيزستان روي داد يك انقلاب كلاسيك با ويژگي هاي هميشگي آن نبود. در واشنگتن هم اگر چه طرفداران دكترين «گسترش آزادي و دموكراسي» بوش با عجله اين اتفاق را هم گامي ديگر در اين مسير خواندند اما حتي آنها هم اذعان كردند كه انقلاب قرقيزستان با انقلاب هاي رنگي گرجستان و اوكراين متفاوت است.
حكومت در قرقيزستان كاملاً تغيير نكرد و اين آقايف بود كه كشور را ترك كرد. قرقيزستان در ميان جمهوري هاي شوروي سابق دموكراتيك ترين بود و بعضي دليل وقايع اخير در اين كشور را همين دموكراسي مي دانند. خبرنگار شبكه بي.بي.سي چند روز بعد از آرام شدن اوضاع در شهرهاي قرقيزستان، در گزارشي در اين باره انقلاب قرقيزستان را از هر نظر عجيب توصيف كرد و عدم برخورد نيروهاي امنيتي و پليس با تظاهر كنندگان را با حيرت تمام گزارش نمود.
وقايع قرقيزستان مانند گرجستان و اوكراين با حمايت هاي نامحسوس سازمان هاي غيردولتي به وقوع پيوست كه با پول هاي آمريكا پا گرفته اند.
آمريكا اكنون در آسياي ميانه فقط به دنبال دولت هاي نيرومند و باثباتي است كه با گروه هاي اسلامي مقابله كرده و جلوي رشد آنها را بگيرند. قرقيزستان اكنون به حساس ترين نقطه اين جبهه تبديل شده است
آمريكا در سال هاي اخير فقط به فكر ايجاد پايگاه نظامي در كشورهاي آسياي ميانه نبوده، بلكه اوضاع داخلي اين كشورها را هم از نزديك زير نظر داشته است. وزارت خارجه آمريكا در سال ۲۰۰۲ چاپخانه مستقلي در بيشكك تأسيس كرد كه چندين نشريه مختلف از جمله چند روزنامه متعلق به مخالفان كه براي چاپ و انتشار با محدوديت هايي از سوي دولت آقايف روبه رو بودند، در آن به چاپ مي رسيد.
اما بدون شك واشنگتن به دنبال انتقال قدرتي آرام تر از اين در پايان سال ۲۰۰۵ و بعد از انتخابات رياست جمهوري بود كه آقايف وعده عدم شركت در آن را داده بود. به همين دليل اين كه مي گويند واشنگتن هم مانند آقايف از زير و رو شدن ناگهاني اوضاع حيرت زده شده، چندان بي ربط نيست. اوضاع قرقيزستان طي چند روز از كنترل خارج شد.
عاملان اجرايي اين انقلاب فقط مخالفان و فعالان سياسي نبودند، بلكه مردم عادي و فقيري بودند كه در روز آخر از نقاط دور و نزديك به بيشكك آمدند تا فروشگاه هاي بزرگ متعلق به پسر آقايف را ويران كنند. بعد از فرار آقايف بيم آن مي رفت كه اوضاع همچنان خارج از كنترل پيش برود. اما «فليكس كولف» شهردار سابق بيشكك و رئيس نيروهاي امنيتي كا.گ.ب سابق كه آقايف او را به زندان انداخته بود آزاد شد و كنترل امنيتي اوضاع را در دست گرفت. او سپس در وزارت امنيت مستقر شد. نخست وزيري و رياست جمهوري موقت به قربان بيك باقي اف از رهبران مخالفان جنوب قرقيزستان رسيد و رزا آتانبايف وزير خارجه پيشين و از چهره هاي مطلوب واشنگتن به وزارت خارجه بازگشت.
كشور كوهستاني قرقيزستان با ۵ ميليون نفر جمعيت، مانند ديگر همسايگان خود در آسياي مركزي، منابع نفت و گاز چنداني ندارد. اما هم مرز بودن آن با چين و نزديكي به افغانستان، به اين كشور اهميت استراتژيك ويژه اي در خارج بخشيده است. آمريكا و روسيه هر دو در قرقيزستان پايگاه هوايي دارند و به دنبال نفوذ سياسي، نظامي هستند.
قرقيزستان بعد از فروپاشي شوروي اولين و نزديكترين متحد واشنگتن در آسياي ميانه بود. آقايف قبل و بعد از انتخاب به عنوان رئيس جمهور قرقيزستان همه نسخه هاي نوليبرالي صندوق بين المللي پول را اجرا مي كرد و از استقرار سازمان هاي غير دولتي غربي در كشورش استقبال مي نمود.بعد از حملات ۱۱ سپتامبر آقايف بلافاصله يك پايگاه هوايي در اختيار آمريكا گذاشت كه بودجه آن ۵ درصد توليد ناخالص داخلي اين كشور را تشكيل مي داد. در روزهاي اوليه حكومت آقايف، غربي ها او را مايه اميد آسياي ميانه و استقرار دموكراسي در اين منطقه مي خواندند و به همين خاطر او را مي ستودند. آنها تك تك سياست هاي اين روشنفكر خوش صحبت، براي خصوصي سازي و اصلاحات ارضي را مورد توجه قرار مي دادند و آنها را به تحليل مي گذاشتند. او به عنوان نماد و حامي فضاي آزاد و ليبرال در يكي از جمهوري هاي سابق شوروي مورد توجه و ستايش قرار مي گرفت. سردبير يكي از روزنامه هاي چاپ بيشكك در روزهاي اوايل دهه ،۱۹۹۰ به ياد مي آورد كه بعداز نوشتن مقاله اي در نقد آقايف در آن زمان، او به اين روزنامه نگار تلفن زده و به خاطر اين نقد از او تشكر كرده است.
آقايف در دوران رياست جمهوريش همواره تلاش مي كرد روابط خود را با روسيه و آمريكا به طور متعادل حفظ كند. به همين دليل هر دوي اين كشورها در قرقيزستان پايگاه نظامي ايجاد كردند. آقايف در سال ۲۰۰۰ براي سومين دوره پنج ساله به رياست جمهوري انتخاب شد و اين آغاز دوران افول وي بود. ناظران غربي اين انتخابات را به خاطر تخلفات در رأي گيري مورد انتقاد قرار دادند. در پي اين انتقادها او قول داد كه در انتخابات ماه اكتبر سال ۲۰۰۵ شركت نكند. اما در سال ۲۰۰۳ آقايف با انجام اصلاحاتي در قانون، قدرت رئيس جمهوري را گسترش داد و همين باعث شد تا مخالفان پاي بندي او را به وعده اش مورد ترديد قرار دهند. در انتخابات پارلماني پايان سال ۲۰۰۴ مخالفان به طور گسترده رد صلاحيت شدند و اين نارضايتي شديد ناظران خارجي و مخالفان داخلي را برانگيخت.
در دو سال اخير و با افزايش تعاملات اقتدارطلبانه آقايف، واشنگتن حمايت خود را از فعالان سياسي و سازمان هاي غير دولتي قرقيزستان بيشتر كرد و در مقابل آقايف هم به مسكو نزديك شد. او دريافته بود كه آمريكايي ها به دنبال دوستان جديد هستند جايگاه دوستان قديمي اشان ديگر مانند گذشته محكم نيست.
نگاهي دقيق به آنچه طي چند روز ناآرامي در قرقيزستان روي داد نشان مي دهد اين پيش بيني (درباره متزلزل شدن جايگاه آقايف) چندان هم بي ربط نبوده است. وقايع قرقيزستان و نا آرامي هاي گسترده آن بر خلاف دو مورد قبلي در اوكراين و گرجستان، از شهرستان هاي دور شروع شد و بعد به پايتخت رسيد. اختلافات منطقه اي و قومي در قرقيزستان ميان اقوام شمال و جنوب و احساس بي عدالتي و مظلوم واقع شدن ميان جنوبي ها از اواسط دهه ۱۹۹۰ در اين كشور به چشم مي خورد. اقوام جنوبي قرقيزستان و به ويژه ساكنان منطقه فرقانا را اسلام گرايان متعصب تر ازبك تشكيل مي دهند و اولين نشانه هاي ناآرامي و حمله به ساختمان هاي دولتي بعد از اعلام نتايج انتخابات اخير هم در اين مناطق بروز كرد.
اكنون موقعيت اين منطقه و حضور اسلام گرايان در آن، كار حاكمان آينده قرقيزستان را با حساسيت و دشواري خاصي در منطقه روبه رو كرده است. جنبش اسلامي ازبكستان در منطقه فرقانا در قرقيزستان حاميان زيادي دارد. جنگجويان اين جنبش اكنون در مناطق شمال غربي پاكستان با نيروهاي دولتي اين كشور درگير هستند و آمريكا به دنبال ريشه كن كردن آنهاست.
حزب التحرير از ديگر گروه هاي غير مسلح اسلامي منطقه آسياي ميانه كه آمريكا آن را هم تهديدي بزرگ براي منطقه مي داند، هم در ازبكستان و هم در قرقيزستان طرفداران زيادي دارد.آقايف و اسلام كريم اف رئيس جمهور ازبكستان هر دو حزب التحرير را ممنوع كرده بودند. اما حاكمان جديد قرقيزستان در فضاي تغيير يافته اين كشور بعد از انقلاب لاله، به راحتي نمي توانند از كنار اين موضوع عبور كنند و در چارچوب تقسيم قدرت ميان شمال و جنوب، اين مسئله تعيين كننده خواهد بود.
بلافاصله بعد از خروج آقايف از صحنه قدرت و وقتي مخالفان قرقيزي قدرت را در دست گرفتند، اختلافات ميان دو چهره نخست آنها يعني باقي اف و فليكس كولف رئيس جمهور و وزير امنيت موقت جديد، بالا گرفت؛به طوري كه مقامات سازمان امنيت و همكاري اروپا بعد از ديدار با رهبران جديد قرقيزستان از اين اختلافات ابراز نگراني كردند. روزنامه هاي قرقيزي نيز هشدار داده اند اگر اين اختلافات برطرف نشود، كشور با جنگ داخلي روبه رو خواهد شد. كولف از اقوام شمالي و ساكنان بيشكك است و باقي اف از جلال آباد در جنوب قرقيزستان.
آمريكا اكنون در آسياي ميانه فقط به دنبال دولت هاي نيرومند و باثباتي است كه با گروه هاي اسلامي مقابله كرده و جلوي رشد آنها را بگيرند. قرقيزستان اكنون به حساس ترين نقطه اين جبهه تبديل شده است.
توصيه آقايف به همسايگانش
عسگر آقايف رئيس جمهور بركنار شده قرقيزستان كه اكنون در مسكو به سر مي برد، در گفتگو با راديو مسكو در پاسخ به اين سؤال كه توصيه و مشورتش به رؤساي جمهور كشورهاي همسايه در صورت روبه رو شدن آنها با انقلاب و ناآرامي هاي مردمي چيست، گفت:« درسي كه من از وقايع ۲۴ مارس فرا گرفتم اين است كه دموكراسي ما هنوز ضعيف است و نمي تواند از خودش دفاع كند. بنابر اين به همكارانم توصيه مي كنم از دستآوردهاي دموكراتيك حفاظت كنند و اگر لازم باشد از زور هم استفاده كنند.»
دريافتن اين كه چرا آقايف به چنين نتيجه اي رسيده سخت نيست. اگر ناآرامي هاي گرجستان، اوكراين و قرقيزستان يك نقطه مشترك داشته باشد آن است كه به دليل عدم استفاده از زور عليه تظاهرات كنندگان غيرمسلح، همه اين ناآرامي هاي با موفقيت به نتيجه رسيد.
اما ناظران خارجي شكي ندارند كه استفاده از زور و خشونت به آرام شدن اوضاع در هيچ يك از اين كشورها منجر نمي شد. اگر رهبري با وضعيتي روبه رو شود كه مجبور باشد ميان فرار و شليك به سوي مردمش يكي را انتخاب كند، حتماً اين نشانه خارج شدن اوضاع از كنترل است. پرسشي كه اكنون اهميت دارد اين است كه چگونه آقايف دچار چنين وضعيتي شد و آيا خطاهاي او را ديگر رهبران كشورهاي آسياي ميانه تكرار مي كنند و دچار چنين آسيب پذيري مي شوند؟
در ميان همسايگان نزديك قرقيزستان در آسياي ميانه، يك كشور بيشترين زمينه را براي قرار گرفتن در نوبت بعدي اين دومينو دارد و آن قزاقستان است. نورسلطان نظربايف رئيس جمهور قزاقستان هم مانند آقايف قدرت را در خانواده پرتعدادش قبضه كرده و از سوي ديگر فضاي اين كشور هم مانند قرقيزستان روزنه هايي براي فعاليت مخالفان دارد. در قزاقستان مخالفان متشكل تر و متحد تر هستند، اما حاكمان هم متشكل تر از قرقيزستان هستند و انگيزه بيشتري براي دفاع از ادامه موجوديت خود دارند. آقايف ماه هاي پاياني رياست جمهوري خود را مي گذراند و بالاخره جايگاه رياست جمهوري را مال خود نمي دانست.
نظربايف كه روابط دوستانه و بسيار نزديكي با آقايف دارد درباره وقايع قرقيزستان گفت: آنچه روي داد بيشتر هرج و مرج و غارت بود تا انقلاب. با اين حال، بعد از آرام شدن اوضاع او در اقدامي كه از هر سياستمدار خردمندي سر مي زند، در يك تماس تلفني با رهبران جديد گفتگو كرد.دولت قزاقستان براي ادامه حفظ قدرت و كنترل اوضاع با ايجاد نهاد جديدي در رياست جمهوري به نام كميته ملي دموكراتيك سازي و جامعه مدني «روند اصلاحات سياسي» را آغاز كرده است. اين كميته هفته گذشته در بيانيه اي از همه احزاب سياسي، جنبش هاي مردمي و شهروندان، بدون توجه به اختلاف نظرات و مواضع شان، خواست كه در اين روند (اصلاحات سياسي) مشاركت كنند.
نكته ديگري كه شرايط قزاقستان را از قرقيزستان متفاوت مي كند، قدرت دولت اين كشور از ناحيه درآمدهاي نفت است.بعد از وقايع قرقيزستان، مقامات شهر آستانه پايتخت قزاقستان رديف هاي گل لاله اي را كه خيابان هاي اصلي شهر را زيبا كرده بود از ميان برداشتند. اين گلها مصنوعي بودند.