دوشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۸۴
نگاهي به پيامدهاي پديده كودك آزاري
فرياد خاموش
000567.jpg
زاهدالدين سلگي
كودكان گل هاي زندگي اند و بدون آنها زندگي كويري است مملو از خستگي و دلمردگي. خنده كودك براي پدر و مادر از هر شهدي شيرين تر است و حتي گريه كودك نيز دوست داشتني است. مادامي كه بزرگترها اين گل هاي نوشكفته را پرپر و پژمرده نكنند، عطر و بوي آنها به زندگي روح مي دهد و صميميت و صفا مي بخشد. قلب كوچك اين گل هاي معصوم آنقدر لطيف است كه حتي شنيدن صداي بلند و فرياد زدن، سوهاني است بر روح لطيف آنها و آنقدر زيبايند كه زندگي را آنها زيبايي مي بخشند. ولي با همه اينها قلب هاي سنگي و دستان بي رحمي پيدا مي شود كه خنده را از آنها مي گيرد، قلب كوچكشان را مي آزارد، جسم نحيف و بي دفاعشان را مجروح مي كند و حتي زندگي را بر معصوم ترين انسان ها دريغ مي دارد، چرا؟
اگر دستان مهرباني نباشد كه به حمايت از كودكاني كه تنها جرمشان بي دفاع بودن آنهاست برخيزد، آنها توان دفاع از خود را ندارند، نه پاي آن دارند كه فرار كنند، نه ناي آن دارند كه فرياد دادخواهي بركشند، پس اين وظيفه جامعه و قانون است كه از آنها حمايت كند و همه ما در برابر اين گل هاي زندگي مسئوليم.

تعريف سازمان بهداشت جهاني از كودك آزاري عبارت است از هر گونه آسيب و يا تهديد سلامت جسم، روان، سعادت، رفاه و بهزيستي كودك يا هر گونه كوتاهي و غفلت و انجام هر نوع عملي كه موجب آزار جسمي، ذهني، عاطفي و رواني كودك شده و به رشد و سلامتش ضربه بزند.
كودك آزاري از نگاه آمار
به علت نبود سيستم هاي قانونمند در مورد گزارش دهي  كودك آزاري آمار دقيقي در اين زمينه وجود ندارد ولي بنابر آمارهاي موجود ۱۶۵ مورد كودك آزاري به انجمن حمايت از حقوق كودكان گزارش شده است كه ۸/۴۳ درصد از كودكان مورد آزار قرار گرفته پسر و ۲/۵۶ درصد دختر بوده  اند. بيشترين آزار كودكان با ۵/۳۷ درصد توسط پدران صورت گرفته و مادران ۸/۱۸ درصد رتبه دوم را داشته اند. ساير كودك آزاران را به ترتيب پدر و مادر به طور مشترك با ۸/۱۳ درصد، نامادري ۶/۱۰ درصد، مدير و معلم ۳/۶ درصد، ناپدري ۴ درصد و ناپدري و ناماداري با هم ۷/۳ درصد، مؤسسات نگهداري كننده از كودكان ۵/۲ درصد، مادر و ناپدري ۹/۱ درصد بوده است. بيشترين نوع كودك  آزاري با ۶/۷۰ درصد جسمي بوده است كه از اين ميان كتك زدن با كمربند، دست، كابل و سوزاندن بيشترين روش  كودك آزاري جسمي كودكان بوده است. ۳/۶ درصد از كودك آزاري ها و به عبارتي دومين رتبه، آزارهاي جنسي بوده است كه البته به نظر مي رسد درصد اين نوع آزار بالاتر از اين رقم بوده ولي به دليل تابو بودن مسأله و برخي ملاحظات از سوي والدين و يا شرم كودك بيان نشده باشد. ساير كودك  آزاري ها شامل ۴/۴ درصد فرار از خانه، ۵/۰ درصد اخراج از خانه، ۴/۴ درصد حبس در خانه و حمام، ۱/۳ درصد ممانعت از ملاقات با مادر مطلقه، ۵/۲ درصد مسامحه و بي توجهي به نيازهاي اساسي كودك، ۸/۳ درصد سوءاستفاده از كودكان در تكدي گري و ممانعت از تحصيل بوده است.
كودك آزاري به طبقه خاصي مربوط نمي شود و قشرهاي مختلف با سطوح فرهنگي و اقتصادي متفاوت و همچنين جنسيت هاي زن و مرد را شامل مي شود، ولي هر چه سطح فرهنگي والدين بالاتر باشد اين آمار كاهش مي يابد و كودك آزاري ها بيشتر در خانواده هاي با سطح فرهنگي پايين مشاهده مي شود. كودك آزاري حاصل تأثير مشترك عواملي چون شخصيت والدين، فقدان مهارت هاي كافي به عنوان والد، انتظار غير واقع بينانه از كودك، شخصيت دم دمي مزاج و نبود حمايت هاي اجتماعي مي باشد و بيشتر در سنين خردسالي اتفاق مي افتد، زماني كه كودك كوچكترين قدرت دفاعي از خود ندارد و حتي نمي تواند اين مسأله را با ديگران مطرح كند و حتي نمي داند كه چنين مسأله اي را بايد به ديگران بگويد تا از او دفاع كنند، در اين گونه موارد كودك  به شدت آسيب پذير است و اگر نهادهاي حمايتي حقوق كودك به موقع به ياري او نشتابند چه بسا كه كودك جان خود را نيز از دست بدهد.
ممكن است در خانواده اي چند فرزند باشد كه تنها يكي از آنها مورد اذيت و آزار قرار گيرد كه به عواملي مانند جنسيت، چهره نامناسب كودك، ناخواسته بودن و يا زودرس بودن وي مرتبط باشد. در بعضي از موارد كودك آزاري ريشه در باورهاي سنتي دارد كه پسر را بهتر از دختر مي دانند و به علت اين كه والدين تمام توجه خود را نسبت به پسري كه خيلي برايشان عزيز است معطوف مي كنند اين مسأله كه آنها صاحب فرزند دختري نيز مي باشند را به كلي فراموش مي كنند. بايد توجه داشته باشيم كودك آزاري تنها شكنجه دادن و سوزاندن و شكستن اندام هاي بدن كودك نيست، رفتارهايي مثل بي توجهي به خوراك، پوشاك، تربيت، آموزش و سلامت كودك نيز جزو كودك آزاري به شمار مي رود كه در بسياري از موارد در صورت استمرار اين رفتارها آسيب هاي بسيار جدي و غيرقابل جبراني به كودك وارد مي شود كه ممكن است حتي معلوليت هاي جسمي را نيز شامل شود. به عنوان مثال والديني كه نسبت به انجام واكسيناسيون كودك خود بي توجه هستند، ممكن است كودك آنها به امراضي مانند فلج اطفال مبتلا شود كه او را براي هميشه دچار معلوليت هاي جسمي كند.
پيامدهاي كودك آزاري در اجتماع
در موردي كه توسط همسايه ها گزارش شده بود پدري دو فرزند دختر خود را در خانه زنداني كرده و به آنها اجازه كوچكترين روابط اجتماعي را نمي داد، آنها را از تماشاي تلويزيون محروم كرده، اجازه صحبت كردن و بازي با همسالانشان را نداده بود به صورتي كه حتي درست صحبت كردن را ياد نگرفته بودند و ابتدايي ترين روابط اجتماعي را نمي دانستند. چنين كودكاني چگونه مي توانند وارد اجتماع شوند، در صورتي كه بهترين فرصت را جهت فراگيري آموزش هاي زندگي داشته اند، اما از اين امكان  محروم شده و بعد از آن نيز ديگر هرگز شخصيت اجتماعي آنها نمي تواند به درستي شكل گيرد و انسان هاي موفقي باشند. بنابر اين جديدترين دستاوردهاي علمي، شخصيت هر انساني در ۵ الي ۶ سالگي زندگي شكل مي گيرد و اين سال ها، تأثير بسيار زيادي بر شكل گيري شخصيت انسان دارد كه تا آخر عمر با او همراه است. بزرگسالاني كه در كودكي مورد آزار و اذيت قرار گرفته اند دچار عقده هاي رواني شده و به اشكال مختلفي اين عقده ها را از خود بروز مي دهند، از جمله ممكن است همان آزار و اذيت هايي را كه در كودكي ديده اند بر روي كودكان ديگر اعمال كنند و بدين وسيله حس انتقامجويي خود را ارضا نمايند. نمونه بارز اين مورد بيجه(قاتل كودكان پاكدشت ورامين) است كه اخبار آن در رسانه ها به طور كامل درج شد.
در كشورهاي توسعه يافته كودك آزاري جزو جرم هاي بسيار سنگين است وبا كساني كه مرتكب كودك آزاري شده باشند به شدت برخورد مي شود و جرم هاي سنگيني براي اين گونه افراد در قانون پيش بيني شده است.
هر بار كه يك مورد كودك آ زاري كه باعث جريحه دار شدن افكار عمومي جامعه مي شود اتفاق مي افتد، موضوع كودك آزاري در صدر اخبار رسانه ها قرار مي گيرد و بعد از مدتي فراموش مي شود تا مورد بعدي اتفاق بيفتد، اين مسامحه و سهل انگاري در برابر حقوق كودكان بي پناه
و بي گناه قابل قبول نيست

خلأ قانوني
كودك آزاري در جامعه ما گرچه حالت همه گير و بحراني به خود نگرفته ولي همين اندازه نيز براي ما كه خود را مسلمان مي دانيم و در اسلام جان انسان ها جزو عزيزترين هاست زياد است و آزار كودكان به واسطه بي دفاع بودنشان داراي جايگاه خاصي است. فاجعه آنجا شروع مي شود كه كودك آزاري به نوزاد ۳۵ روزه گيلاني(رشت) تسري پيدا مي كند به طوري كه در بيمارستان ۱۷ شهريور رشت بستري مي شود و با پيگيري هاي سازمان بهزيستي پدر و مادر اين كودك تحت تعقيب قرار گرفته و دستگير مي شوند. در اين بررسي ها مشخص مي شود كه پدر و مادر اين كودك در سن پايين ازدواج كرده اند(هم اكنون نيز ۱۷ سال بيشتر ندارند) و به خصوص پدر كودك داراي روحيه اي ضد اجتماعي است. همچنين بنابر اظهارات اهالي محل، والدين اين كودك در بيشتر مواقع او را به تنهايي در خانه رها مي كرده و نسبت به ابتدايي ترين احتياجات وي بي تفاوت بوده اند كه در نهايت به علت صدمات غيرقابل جبراني اين كودك بي پناه و مظلوم جان به جان آفرين تسليم مي كند در حالي كه نه تنها خونخواهي ندارد بلكه خونخواهان وي، قاتلانش مي باشند؟ اين فاجعه حتي يك موردش غيرقابل تحمل است.
در اينجا به علت خلأ قانوني حتي با دستگيري مجرمين و تحت پيگرد قراردادن آنها مشكل حل نمي شود، بنابر اصول ۲۱ و ۲۲ قانون جزا در صورت مشاهده كودك آزاري، متولي حقوقي كودك سازمان بهزيستي است، اما براي كودكي كه پدر و مادر دارد، در اين مورد خلأ قانوني وجود دارد.
بر اساس آمار بيش از ۳۷ درصد كودك آزاري ها گزارش شده توسط پدر صورت گرفته است. اين در حالي است كه پدر در قوانين ايران ولي و سرپرست بوده و به گفته حقوقدانان نگاه شيء گونه پدر بر فرزند سبب شده است كه حتي پس از ناميده شدن عنوان جرم عمومي بر كودك آزاري در سال ۸۱ توسط مجلس شوراي اسلامي، همچنان پدر از اين قانون مستثني و راه كودك آزاري همچنان باز باشد.
در مواردي كه كودك توسط پدر و مادر خود مورد اذيت و آزار قرار مي گيرد، چون شاكي خصوصي وجود ندارد سازمان بهزيستي بايد متولي اين امر باشد و در جايگاه شاكي خصوصي از حقوق كودك دفاع نمايد، در غير اين صورت به علت عدم وجود شاكي خصوصي، حقوق كودكان بي پناهي كه امن  ترين مكان يعني خانه محلي براي آزار و اذيت آنها شده است به راحتي پايمال شده و متهمان قابل تعقيب كيفري نمي باشد. ايران جزو كشورهايي است كه كنوانسيون حقوق كودك را در سال ۷۲ امضاء كرده و متعهد به رعايت استانداردهاي بين المللي در اين مورد شده است.
يكي از مشكلاتي كه در اين زمينه وجود دارد اين است كه چون اغلب پدر و مادر عامل كودك آزاري هستند معمولاً از خود و يا همسرشان شكايت نمي كنند براي برخورد با اين مسأله نياز به يك سيستم گزارش دهي وجود دارد. در بسياري از موارد پرستاران و پزشكان خود را ملزم به گزارش مواردي كه مشكوك به كودك آزاري است نمي دانند كه اين مورد مطابق قانوني كه در سال ۸۱ در مجلس شوراي اسلامي به تصويب رسيد خود جرم عمومي شناخته شده و قابل تعقيب است ولي متأسفانه به علت اجرايي نشدن اين قوانين كه مي تواند بسياري از مشكلات را در زمينه حقوق كودك  برطرف كند؛ مشكلات همچنان به قوت خود باقي است.
بعضي كودك آزاري ها ريشه در مسائل اقتصادي و پايين رفتن آستانه تحمل افراد دارد. خانواده اي كه داراي پنج فرزند بودند از طريق اداره اي كه پدر در آن كار مي كند به صورت اقساط صاحب خانه مي شوند كه باعث فشار سنگين اقتصادي بر آنها مي شود و ناچار مي شوند در همه امور صرفه جويي كرده تا بتوانند اقساط خانه خود را پرداخت كنند. دختر كوچك آنها در دوم دبستان درس مي خواند. يك شب به علت اين كه مدادش را چندين بار با مدادتراش مي تراشد و دوباره مي شكند، باعث خشم پدر شده و پدر عصباني با كمربند وي را مورد ضرب و شتم قرار مي دهد كه يكي از ضربه هاي كمربند از قسمت فلزي آن بر سر كودك خورده و باعث ضربه مغزي وي مي شود. كودك به بيمارستان منتقل شده و روز بعد فوت مي كند. پدر اين كودك دستگير شده و زنداني مي شود. بعد از دو سال كه در زندان مي ماند به خاطر عذاب وجدان از كاري كه كرده و كودك خود را ناخواسته به قتل رسانده دچار بيماري رواني مي شود و حتي از رفتن به خانه اي كه جان كودك دلبندش را بر سر آن نهاده خودداري مي كند. براي پيشگيري از وقوع چنين مواردي كه بيشتر حالت تصادف و حادثه دارد نياز به كار فرهنگي بيشتري است، با آگاهي دادن به خانواده ها براي چگونگي برخورد با فرزندان خود مي توان از بروز چنين اتفاقاتي جلوگيري كرد.
هر بار كه يك مورد كودك آ زاري كه باعث جريحه دار شدن افكار عمومي جامعه مي شود اتفاق مي افتد، موضوع كودك آزاري در صدر اخبار رسانه ها قرار مي گيرد و بعد از مدتي فراموش مي شود تا مورد بعدي اتفاق بيفتد، اين مسامحه و سهل انگاري در برابر حقوق كودكان بي پناه و بي گناه قابل قبول نيست. علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد و نوشداروي بعد از مرگ سهراب دردي را دوا نمي كند. قبل از اين كه مورد ديگري از كودك آزاري باعث جريحه دار شدن احساسات همه ما شود به فكر راه و چاره باشيم و با اقدامات فرهنگي، قانوني و بازدارنده راه را بر تكرار خطا ببنديم. خوشبختانه هنوز كودك آزاري در جامعه ما حالت بحراني به خود نگرفته ولي نبايد دست روي دست بگذاريم كه به اين مرحله برسيم و آن موقع فكر راه و چاره باشيم. ما نيز روزگاري كودك بوديم، كودكان ما نيز روزي بزرگ خواهند شد، كاري كنيم كه پدران و مادران فردا كه كودكان امروزند ما را سرزنش نكنند و در برابر آنان سربلند باشيم.

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |