دوشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۸۴
تحليلي از وضعيت جاري آموزش و پرورش كشور به مناسبت هفته بزرگداشت مقام معلم
آموزش و پرورش در برزخ
000528.jpg
اشاره:
امروز، روز شهادت استاد مرتضي مطهري و آغاز هفته بزرگداشت مقام معلم است. معمولا رسم بر اين است كه در اين ايام، درباره مقام و شخصيت معنوي معلم، مطالب تحليلي و يا تجليلي گوناگوني در مطبوعات منتشر مي شود. ما هم در سال هاي گذشته چنين كرده ايم و امسال هم، خردنامه همشهري، ويژه نامه خود را به بزرگداشت شهيد مطهري اختصاص داده است. اما،  امروز، به جاي تجليل از معلمان، تحليلي از وضعيت جاري آموزش و پرورش ارايه داده ايم كه به طور طبيعي، تحليل وضعيت معلمان را هم، در خود نهفته دارد كه با تبريك ايام هفته بزرگداشت مقام معلم به معلمان گرامي در سراسر كشور اين نوشته را درپي مي آوريم.

ابراهيم اصلاني
علي رغم آن كه بيشتر مردم ايران به نوعي با آموزش و پرورش در ارتباط هستند اما هيچ گاه «آموزش و پرورش» به عنوان سوژه اصلي زندگي مردم درنيامده است.
چيزهاي زيادي در زندگي مردم ما مهم بوده و هستند، مانند غذا، مسكن، پوشاك، بهداشت و درمان؛ اما قدر مسلم، آموزش و پرورش چيزي نبوده كه بتواند مهم باشد.
در چنين شرايطي، هر از چندگاهي، سروصدايي از آموزش و پرورش برخاسته و اگرچه بعد از كوتاه مدتي فروكش كرده، اما بالاخره تا حدودي باعث جلب توجه عموم شده است. به عنوان نمونه، در ۱۵-۱۰ سال اخير، سوژه هايي از قبيل تغيير نظام آموزشي، تسهيل شرايط ادامه تحصيل فرهنگيان، ايجاد و انحلال مدارس نمونه مردمي، آمدن و رفتن وزيران، تغييرات چند باره در نظام جديد آ موزشي، اعتراض ها و اعتصاب هاي معلمان، انحلال امور تربيتي و چند مورد ديگر، بيشتر جلب توجه كرده اند.
اما درحال حاضر، اوضاع كاملا آرام است و انگار ديگر سوژه اي براي جلب توجه باقي نمانده است. ديگر نه كسي كاري به كار آموزش و پرورش دارد و نه انگار خود فرهنگيان را حال و حوصله اي باقي مانده است. وزير فعلي تا دو سه ماه ديگر خواهد رفت؛ يكي از مهم ترين معاونين وزير و شاخص ترين مديران ارشد آموزش و پرورش در دو دهه اخير _ مهندس علاقه مندان _ به رحمت ايزدي پيوست؛ معاونين و مديران ارشد ديگر هم در بلاتكليفي «بودن يا نبودن» به سر مي برند؛ فرهنگيان از بس گفتند و گوش شنوا نيافتند كه از تب و تاب افتادند؛ تشكل هاي فرهنگيان هم راه به جايي نبردند و دارند دنبال استراتژي هاي جديد مي گردند؛ هياهوي ناشي از انتخابات رياست جمهوري آينده هم مزيد بر علت شده و خلاصه آن كه كسي آموزش و پرورش را به بازي نمي گيرد. حتي از كانديداهاي رياست جمهوري هم كسي در مورد آ موزش و پرورش، نه وعده و وعيدي مي دهد، نه حرفي جدي مي زند و نه آ ن را به حساب مي آورد. شايد اين «دوران تعليق» آموزش و پرورش تا چندي بعد به سرآيد و سوژه اي براي جلب توجه پيدا شود، اما به طور حتم، آموزش و پرورش همچنان موضوعي فرعي در زندگي مردم و به تبع آن در برنامه هاي مسئولان و دولتمردان باقي خواهد ماند.
آموزش و پرورش و فرهنگ عمومي
به نظر مي آيد تحليل جايگاه آموزش و پرورش در فرهنگ عمومي ما كار راحتي نباشد، به چند دليل:
اول _ خود «فرهنگ عمومي» مردم ايران كمتر مورد ارزيابي و تحليلي جدي قرار گرفته است. اما مردم ايران هنوز در حال و هواي «هنر نزد ايرانيان است و بس» ؛ «هوش برتر ايراني» و ساير ويژگي هاي خاص ايراني بودن هستيم. غير از چند مقاله و كتاب، كه آن هم با كلي احتياط به نقد و تحليل فرهنگ عمومي پرداخته اند، ما هنوز ضرورت چنين كاري را درك نكرده ايم. هنوز «فرهنگ عمومي» ما، در مرحله «خودشيفتگي» به سر مي برد و اصلا وجود نقطه ضعفي را قبول ندارد تا چه رسد به تحليل و احيانا درمان آن.
دوم _ رابطه «آموزش و پرورش»   و  «فرهنگ عمومي» رابطه دوسويه است. آيا آموزش و پرورش سازنده فرهنگ عمومي است ؟يا فرهنگ عمومي جامعه، مسير آموزش و پرورش را تعيين مي كند؟ صرف نظر از اين كه كدام يك از دو مورد سهم بيشتري داشته باشند، تعامل بين آموزش و پرورش و فرهنگ عمومي به پيچيدگي هر نوع تحليلي مي افزايد.
سوم - «آموزش و پرورش» موضوعي بسيار تخصصي است اما نه براي ما! در ايران آموزش و پرورش صاحب نظر و متخصص زيادي دارد و چون اصلا موضوع سختي نيست همه به راحتي درباره آن نظر مي دهند. «آموزش و پرورش»، رياضيات يا فيزيك نيست كه درك آن سخت باشد،  پس آنچنان هم مهم نيست كه نتوان در باره اش ابراز نظر كرد!
درهرحال، مساله مهم آن است كه فرهنگ عمومي جامعه، آموزش و پرورش را جدي تلقي نمي كند. اگر به رفتار عمومي مردم هم دقت كنيم، اولا تصورات و برداشت هاي نادرست زيادي درباره آ موزش و پرورش، درس خواندن، نمره، يادگيري و غيره ديده مي شود؛ و ثانيا در مورد مسايل اصلي آموزش و پرورش، چندان حساس نيستند. به عنوان مثال، والدين ممكن است درباره كم شدن نمره فرزندشان معترض باشند، اما آنها كار چنداني با روش آموزش و مهارت هاي يادگيري ندارند.
هر نوع تحولي در جوامع، اعم از اقتصادي، سياسي و اجتماعي، ارتباط مستقيمي با فرهنگ عمومي دارد. تجربه تاريخي نشان داده است كه ورود صنعت به كشورهاي مختلف، بازتاب يكساني نداشته است. در كشورهايي كه فرهنگ عمومي آن از آمادگي هاي اجتماعي _ رواني لازم برخوردار نبوده،  ورود صنعت باعث وابستگي بيشتر شده است. در تحولات اجتماعي هم مصداق چنين پديده اي وجود دارد.  ورود افكار جديد به يك جامعه، زماني آثار مثبت به جاي گذارده كه فرهنگ عمومي توانايي پذيرش اين چنين افكاري را داشته است.
رفتار «فرهنگ عمومي» جامعه ما با آموزش و پرورش، بيانگر ناپختگي و ناشي گري است،  اين فرهنگ هنوز درك درستي از جايگاه و اهميت آموزش و پرورش پيدا نكرده و با آن به مثابه موضوعي فرعي، عادي و نه چندان مهم رفتار مي كند، چرايي و چگونگي رفتار سياست گذاران و دولتمردان با آموزش و پرورش را نيز بايد در نگرش فرهنگ عمومي به آموزش و پرورش جست وجو كرد.
شرايط برزخي
دوران تعليق يا شرايط برزخي آموزش و پرورش در حال حاضر را مي توان محصول دو علت دانست. اول _ آنچه كه درباره فرهنگ عمومي جامعه گفتيم و اختصاص به ديروز و امروز ندارد.
دوم _ موقعيت ويژه اي كه به مرور زمان بروز كرده و نمونه هايي از آن در سطور پيشين بيان شد. واقعا هم سوژه يا موضوعي در آ موزش و پرورش باقي نمانده است كه باعث جلب توجه شود. شرايط فعلي را با ويژگي هايي چون بلاتكليفي، بي تفاوتي، ركود فعاليت ها، روزمرگي و البته گاهي آشفتگي و تشويش و اضطراب ناشي از آن مي توان توصيف كرد.
گفته ها و خواسته هاي معلمين به جايي نرسيد و در بين وعده ها و پاسخ هاي انحرافي گم شد. كميته هايي تشكيل شد، بن ها ۲۰ هزار تومان افزايش يافت، طرح جامع رفاه فرهنگيان تدوين شد، وعده وام ها و تسهيلاتي داده شد، طرح ارتقاي شغلي از راه رسيد، مطالبات معوقه پرداخت شد، و البته كلي هم سروصدا در مورد هركدام به پا شد؛ اما هيچ نگاه نظام مند، هدفدار و آينده نگري ديده نشد. حتي اگر همه اينها بازي بود، اين بازي، بازي چندان جالبي نبود، چون نه دروازه داشت و نه گل؛ شوت هايي بي هدف بود كه فقط خستگي و دلزدگي به همراه داشت. الان هم كه نه كسي حوصله حرف زدن دارد و نه كسي حوصله شنيدن؛ آن كه بايد بگويد احساس مي كند كه ديگر گفته اي ندارد . نه آن كه نداشته باشد؛ گفتنش فايده اي ندارد. آن هم كه بايد بشنود، گوشش جاهاي ديگري است و وقت شنيدن ندارد.
كسي توقع ندارد وزارت آموزش و پرورش حلال همه مشكلات فرهنگيان باشد اما از طرف ديگر متاسفانه طبق بدعتي كه بعضي ها در آموزش و پرورش به جاي گذاشته اند، اين وزارتخانه هم هر حرفي را نمي شنود و نمي خواهد هم كه بشنود. اگر قسمت عمده اي از مشكلات فرهنگيان در فرهنگ عمومي و يا رفتار دولتمردان ريشه دارد، قسمت ديگري هم با رفتارهاي مجموعه وزارتي آموزش و پرورش ارتباط مي يابد. مجموعه اي كه زورش به ديگران نمي رسد و نمي تواند در بازي ها و معادلات اقتصادي و بودجه اي تاثيرگذار باشد، اما نگاهي بالادست به فرهنگيان دارد.
بارها بيان شده كه نبايد از دولت توقع داشت كه بتواند پاسخگوي نيازهاي بودجه اي آموزش و پرورش باشد و به عبارتي توان دولت بيش از اين نيست،  اما كسي نگفته كه در دعواي سهم خواهي از بودجه، چرا هميشه سر آموزش و پرورش بيشتر از بقيه بي كلاه مي ماند؟ اگر اقتصاد آموزش و پرورش هميشه لنگ مي زند،  به طور حتم بخش اصلي اين لنگي به درون برمي گردد. علاوه بر كاستي هاي عمده در نگرش فرهنگ عمومي به آموزش و پرورش، در درون هم تواني جدي براي برخاستن و تدبير امور وجود نداشته است. صرف نظر از آمدن و رفتن وزيري، چرخه مديريتي آموزش و پرورش، مدت هاست كه معيوب، ناكارآمد، محدود و متاسفانه گاه ناسالم است.
آموزش و پرورش در شرايط برزخي به سر مي برد، چراكه راهي براي رفتن، گوشي براي شنيدن و مرجعي براي دادخواهي نمانده است. به آدم هايي مي مانيم كه نشسته ايم و همه همديگر را نگاه مي كنيم؛ منتظر چيزي هستيم، اگرچه مي دانيم اتفاقي هم نخواهد افتاد.
مسايل پيش رو
با توصيفي كه بيان شد، شايد نگاه به پيش رو، سودي نداشته باشد، اما بيان آنها براي درك بهتر موقعيت سودمند است.
* افت انگيزشي معلمان _ به جرات مي توان گفت بزرگترين مشكل و مهم ترين تهديد حال حاضر آموزش و پرورش، افت انگيزشي معلمان است. به طور معمول افت تحصيلي دانش آموزان و ساير مسايل مرتبط با دانش آموزان بسيار بيشتر جلب توجه مي كند.
اما اين بار، موضوع دانش آموزان نيستند و خطر بزرگي كه آموزش و پرورش را تهديد مي كند از جانب معلمان است. برخي از نمايندگان مجلس هنوز اصرار دارند كه بزرگترين مساله فعلي آموزش، حذف امور تربيتي است و به ديدگاه خود همچنان پاي مي فشارند اما چرا به معضل گروه اكثريت معلمان توجه ندارند جاي سئوال دارد.
در ماه هاي اخير چندين همايش و كنگره براي نهضت توليد علم و جنبش نرم افزاري برگزار شده، اما عجيب است كه در جنبش نرم افزاري كسي به جايگاه آموزش و پرورش و نقش معلمان توجهي ندارد. اگر مي خواهيم انديشه ها بارور شوند، به طور حتم، جايگاه بنيادي اين امر آموزش و پرورش است. دانش آموزان امروز بايد انديشه ورزان و انديشه سازان فردا باشند و معلمان مي توانند چنين بستري را فراهم سازند، اما آنها ناديده گرفته مي شوند.
جامعه ما بايد آثار و عواقب اين بي توجهي را در آينده اي نه چندان دور بپذيرد.
* افت عمومي آموزش _ كيفيت كار مدارس به مجموعه اي از عوامل آموزشي بستگي دارد. درحالي كه آموزش و پرورش از تدارك شرايط مناسب آموزشي در مدارس عاجز بوده، متاسفانه مدارس غيرانتفاعي _ حتي آنهايي كه اسم و رسمي به هم زده اند _ هم نتوانستند تحول خاصي در نظام آموزشي كشور و ايجاد شرايط آموزشي علمي و منطقي در مدارس به وجود آورند. علي رغم بارها و بارها تكرار ضعف هاي بزرگ آموزشي نظير معضل نمره گرايي، مدرك گرايي و آفت كنكور هنوز هيچ گام عملي موثري براي تغيير وضعيت برداشته نشده است.
* غير استانداردبودن فضاهاي آموزشي _ بسياري از مدارس ما،  حتي آنهايي كه نوسازند، استانداردهاي فضاهاي آموزشي را ندارند. استانداردهاي ايمني، استانداردهاي آموزشي و استانداردهاي فضاي سبز در مدارس ايران به ميزان هاي متفاوتي ناديده گرفته مي شوند. درحالي كه در همه جاي دنيا در مورد جزئي ترين مسايل فضاهاي آموزشي، پژوهش هاي فراواني صورت مي گيرد، ما هنوز به كپي برداري از نقشه ها مشغوليم. از يك نقشه ساختماني در ده ها جا استفاده مي كنيم. هنوز ميز و نيمكت بسياري از مدارس ايران غيراستانداردند. جاي دوري نرويد، كافي است سري به مدارس تهران بزنيد، فرقي هم نمي كند كدام منطقه باشد.
* روش هاي آموزش _ چندين و چند نوع نهاد پژوهشي در آموزش و پرورش داريم. بودجه هاي كلاني صرف پژوهش و بررسي انواع مسايل آموزشي مي شود، اما چيز زيادي عوض نشده است. باز روش هاي ديرين حرف اول را مي زنند و كتاب، سئوال گفتن، امتحانات مكرر، جزوه نويسي و ... محور آموزش در مدارس هستند. بزرگان از تحولات اساسي انجام گرفته در آموزش و پرورش حرف مي زنند، اما معلوم نيست تاثير اين تحولات را كجا و يا كي بايد ديد؟
* مسايل معيشتي معلمان _ طرح مسايل و مشكلات معيشتي معلمان از دو وجه حائز توجه است. اول آن كه متاسفانه چنان وانمود مي شود كه مشكلات معيشتي معلمان، مهم ترين معضل آموزش و پرورش است. به عبارتي با القاي مشكلات مالي، مشكلات فرهنگي آموزش و پرورش ناديده گرفته مي شوند. دوم آن كه مشكلات مالي آموزش و پرورش هميشه با توجيه كمبود بودجه پاسخ داده مي شوند؛ پس انگار كه ديگر مساله قابل طرحي باقي نمانده است و اين يعني بن بستي هميشگي كه هيچ راه برون رفتي از آن نخواهد بود. با ايجاد چنين فضايي، به همه و حتي خود فرهنگيان تلقين مي شود كه براي حل مشكلات معيشتي چاره اي جز انتظار ندارند؛ انتظاري كه نيازمند صبر ايوب است!
به اين ترتيب، با طرح مشكلات معيشتي معلمان هم بر ضعف ها و كاستي هاي بنيادين آموزش و پرورش سرپوش گذاشته مي شود و هم آن كه چون راهي براي خروج از اين بن بست وجود ندارد پس بازي همچنان ادامه مي يابد. بايد براي هميشه در برزخ بمانيم تا فراموش شويم.
***
بيش از صد نفر از نمايندگان مجلس فعلي، سابقه معلمي دارند، در ادوار قبلي مجلس هم، نمايندگان با سابقه معلمي كم نبوده اند، همه مسئولين نظام و دولتمردان حداقل تحصيلات عمومي خود را در مدارس اين كشور سپري كرده اند و هنوز هم بسياري از آنها به واسطه فرزندان شان، با آموزش و پرورش و مدارس در ارتباطند، و همان گونه كه در ابتدا گفته شد بيشتر مردم ايران به نوعي با آموزش و پرورش در ارتباط هستند؛ اما در اين جامعه نگاهي جدي به آموزش و پرورش وجود ندارد. ظاهرا «فرهنگ عمومي» كاركردهاي موثري دارد و اگر قرار است به موضوعي در فرهنگ عمومي توجه نشود،  همه در اين امر سهيم مي شوند.
«آموزش و پرورش» و «فرهنگ» و تعامل آنها، موضوعي كليدي در جامعه ماست.

فرهنگ
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |