پنجشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۴
گزارش استقبال مردم استان كرمان از رهبر معظم انقلاب
شكوه حضور
000708.jpg
عكس: مسعود خامسي پور
عباس اسدي
هشت سال پيش يك دختر هفت ساله كه تازه خواندن و نوشتن ياد گرفته بود، نامه اي نوشت به آقا: آقاجان سلام؛ چرا شما به شهر ما كرمان نمي آييد تا ما هم مثل بچه هاي قمي بر دستان حسيني شما بوسه بزنيم. بعد نامه  را به آدرس تهران، دفتر مقام معظم رهبري پست كرد و نشست به انتظار جواب. يك روز هم به مادرش گفت: حالا كه آقا نمياد به شهرما، بيايين ما بريم خونه ي اونا و مهمون بشيم!
چند ماه بعد جواب نامه آمد ولي دختر هفت ساله دلش مي خواست آقا خودش بيايد، هشت سال گذشت، دختر كوچك قد كشيد و بزرگ شد. با حسرت و انتظار يك روز خبر پيچيد كه آقا به شهر آنها تشريف مي آورند ، دختر قصه ي ما باورش نمي شد. هم مي خنديد، هم اشك مي ريخت. آري اشك هاي شوق انگيز ميدان آزادي شهر كرمان و مجموعه ورزشي شهر بم، و اجتماع پرشكوه شهرهاي زرند و جيرفت و رفسنجان حكايت به سر رسيدن انتظار بود، مگر نه اينكه انتظار در درون خود جان مايه عشق و اميد و زندگي به همراه دارد، اكنون اين انتظار به سر رسيده است و ديار كريمان سراسر اميد، زندگي، شوق، عشق، رغبت، شفقت، سعادت و رأفت و دلدادگي شده است. هركوي و برزن شهرهاي اين ديارعشق مي آفريند و اميد مي زيد وفردا نيز...

گفت وگو با مردم
براي گزارش سفر رهبر معظم انقلاب هيچ منبع و جايگاهي مناسب تر از ديدگاه ها و نقطه نظرات شهروندان اين ديار نيست. اگر بخواهي برداشت شخصي خود را از سفر بگويي به ناچار و ناخواسته در آن دخل و تصرف خواهي كرد. اگر به سراغ مسئولان و مديران برويد محذورات و محدوديت هايي را براي بيان ديدگاه هاي خود در نظر مي گيرند، اما آن ها كه بي پروا، بي ملاحظه و خالصانه و بي شائبه نظرات خود را پيرامون سفر رهبر معظم انقلاب بر زبان جاري مي سازند مردم و شهروندان سخت كوش اين ديارند. به همين مناسبت بي تعارف و بي تكلف به ميان مردم رفتيم تا ديدگاه هاي آنها را پيرامون سفر رهبر بزرگوار انقلاب از آن ها جويا شويم.
بي ترديدسفر رهبر معظم انقلاب به كرمان و ديدار  با اقشار مختلف مردم و شنيدن درددل هاي آن ها از نظر معنوي موجب تقويت روحيه آنها مي شود. در اين باره جوان دانشجويي كه سرگرم مطالعه روزنامه است مي گويد: نمي شود كتمان كرد كه يك سري مشكلات اعم از اقتصادي، سياسي و اجتماعي گريبانگير مردم ، در كل كشور و به تبع آن كرمان است، مردم ما اغلب بسياري از مسايل خود را در جمع هاي خصوصي بر زبان مي رانند و اين سبب بروز نااميدي اين افراد -كه عمدتاً گروه آنها جوانان هستند- شده است. از سوي ديگر ارتباط شنيداري اين قشر با كشورهاي ديگر باعث شده كه بهشت گمشده اي در ذهن خود از ممالك غربي داشته باشند. وجود عواملي از اين دست به همراه مشكلات داخلي موجود بر تشديد روحيه افسردگي، دلزدگي و نااميدي افزوده است. اين دانشجوي دوره كارشناسي جامعه شناسي مي گويد: به نظر من در اين سفر اگر اين امكان بوجود بيايد كه قشرهاي مختلف مردمي از نزديك و چهره به چهره با شخص اول مملكت صحبت كرده و عقده دل بگشايند باعث مي شود كه اين اشخاص «هرچند اندك» با روحيه اي قوي تر از گذشته به دامان جامعه بازگشته و با اميدواري به فعاليت مشغول شوند.
حبيب زماني جانباز ۵۰درصد شيميايي وقتي اسم رهبر را مي آورد اشك در ديدگانش حلقه مي زند و مي گويد: كاش فرصتي دست مي داد و مي توانستيم درد دل خود را به گوش رهبر برسانيم، چرا كه درد دل با او مرهمي است بر زخم هايي كه سال ها با خود همراه داريم. آن وقت از ايشان مي خواستيم كه به مسئولان تاكيد كنند كه بيشتر به جانبازان شيميايي رسيدگي كنند.
سيد حسين حسيني رامشه نيز جانباز شيميايي ديگري است كه مي گويد: اگر چه اصفهاني هستم اما همين كه مي دانم رهبري دارم كه به حرف دوستان و همر زمان ما گوش فرا مي دهد در دل براي سلامتي او دعا مي كنم. او مي گويد: چهره مقتداي ما به جانبازان، نشاط، شادابي و سرزندگي مي بخشد، وقتي او را حتي از طريق تلويزيون نظاره مي كنم، تمام زخم هاي روزهاي جنگ و ستيز با دشمن از درونم بيرون مي روند و فقط عشق و دلدادگي و ارادت به رهبرم را در وجودم تقويت مي كنم، من از او هيچ نمي خواهم، فقط از خداي خود طلب مي كنم كه طول عمر به او عنايت كند، چرا كه فقط و فقط به عشق او زنده ايم و نفس مي كشيم، چرا كه مي دانيم فقط ايشان است كه درد ما را مي فهمد .
فاطمه رويان درباره حضور رهبر در استان كرمان مي گويد: هميشه آرزو داشتم براي يك لحظه هم كه شده ايشان را ببينم، از ايشان مي خواهم براي جوانان دعا كنند.
طيبه زماني همسر جانباز نيز مي گويد: از آقا مي خواهم چاره اي در زمينه تهاجم فرهنگي بينديشند.
نرگس گنجي زاده ۱۹ ساله نيز مي گويد: زبانم قاصر است از اينكه احساسم را بيان كنم، فقط مي توانم بگويم رهبرم به ديار كريمان خوش آمدي.
رضا پهلواني نژاد كه در شركت زمزم كرمان فعاليت مي كند مي گويد: آمدن رهبر عزيز را در آغاز سال جديد بايد به فال نيك گرفت، اميدوارم با حضور رهبر عزيز به كرمان و آشنا شدن ايشان با مردم و مشكلات منطقه، مسئولان بيشتر براي حل مشكلات جوانان و اشتغال آنها بكوشند.
همسر شهيدي كه حاضر به معرفي خود نيست مي گويد: شهداي ما براي حفظ اسلام و ناموس وطن جنگيدند و خون ها نثار كردند اما در حال حاضر وقتي در خيابان هاي شهرمان قدم مي زنم، احساس غربت مي كنم، از رهبرم مي خواهم كه به همه مردم، جوانان و مسئولان بفرمايند كه نگذارند خون شهدا پايمال شود و مسئولان بايد فكري در زمينه تهاجم فرهنگي بكنند.
زهرا جواهري ۲۶ ساله مي گويد: خوشحالم كه رهبر عزيز بعد از سال ها به كرمان سفر مي كنند از ايشان مي خواهم كه دعاي خيرشان بدرقه راه همه جوانان باشد و دعا كنند كه اين انقلاب به دست صاحب اصلي اش آقا امام زمان (عج) برسد.
جواد حسين پور جانباز ۵۰ درصد: پيام خاصي و حرف تازه اي ندارم، فقط آرزوي طول عمر براي رهبر عزيز مي كنم.
نجواي دل
دانش آموزان كرماني بيش از ديگر گروه هاي سني در وصف رهبر صاحب ذوق و قريحه اند، استقبال از رهبر معظم انقلاب و محاصره خودرو حامل ايشان نشان داد كه بيش از همه جوانان و نوجوانان بي تاب ديدار با يار بودند، آنها از هر فرصتي براي ديدار با رهبر بزرگوار انقلاب بهره مي جستند، آنها در وصف رهبر و خوشامد گويي به مقتداي خويش كلام را به تسخير درآوردند هر كدام به تناسب علاقه اي كه به رهبر انقلاب داشتند اين گونه وصف كردند.
محدثه اميري دانش آموز دبيرستان نجواي خود را چنين در اختيار ما گذاشته است: دلم غبار تنهايي اش را مي تكاند و نويد آمدن كسي را مي دهد، آمدن فرشته اي، فرشته خوبي ها.
روزي با خودم گفتم، كاش قاصدك ها بوي شما را بياورند تا بهاري دوباره در جانم بشكفد اما حالا قاصدك ها خبر آمدن شما را دادند. احساس مي كنم كه آسمان به خاطر شما گسترده است و رودها به خاطر شما مي خروشند، بهانه خوبي است براي خير مقدم، رهبرا قدم بر چشممان گذاشتيد و سرافرازمان كرديد.
فاطمه شمس الديني: كرانه كوه، بازتاب خورشيد كوير، گلزار شهداي گمنام ها، آلاله ها، دل رميده ها، رخ غمديده ها، همه و همه تو را مي طلبند.
اماما: تو برايم از راز چفيه اي كه هيچ گاه از دوش بر نمي داري، دوشي كه سال هاي نه چندان دور تحمل شلاق هاي ظلم طاغوت را داشته است و بعد از آن سنگيني «آر پي جي» را . همچون پير جماران ياد جوانان هستي و دست پدري بر سر فرزندان شهيدان مي كشي، چه كسي مي تواند چنين اوصاف را درهم آميزد به جز شما كه از تبار ولايت و امامتي.
فاطمه يداللهي: اي اسوه عدالت، اي كسي كه قلب ها از آمدنت به تپش درآمده اند، چشم هايم در انتظار آمدنت بود تا بيايي و با گذاشتن قدمهايتان شهر كرمان را از عطر ياس پر كني. آقاجان، قدم هاي استوار شما در برابر ظلم و استكبار نمي گذارد كه كسي به كشور ايران پاي گذاشته و به اين امت اسلامي آسيب برساند.
مريم پورچنگيز: هميشه از خدا مي خواستم كه ديدار شما را نصيبم كند تا بتوانم چهره مهربان شما را زيارت كنم و حال خوشحالم كه به آرزويم رسيده ام.
رقيه ابوالهادي كلاس سوم راهنمايي: خوشحالم كه مي توانم شما را از نزديك ببينم. اميدوارم سفر به شهر ما براي شما خاطره هاي خوبي به همراه داشته باشد.
ياد آن روزها
رهبر بزرگوار انقلاب يكي از درخشان ترين روزهاي زندگي را در زماني كه در جايگاه مقام رياست جمهوري بودند در جبهه ها و دوران دفاع مقدس سپري كردند، يكي از يگان ها و لشكرهايي كه رهبر انقلاب در سال ۱۳۶۷ با رزمندگان آن ديدار كردند لشكر ۴۱ ثارالله كرمان بودند كه به مناسبت حضور رهبر انقلاب در استان كرمان محمد سعيد نمازيان خاطره اي از حضور آقا را اين گونه بيان مي كند: حال و هواي خاصي همراه با شور استقبال از مردي الهي برقرار است، فرماندهان و مسئولان در حال برنامه ريزي هستند، انگيزه هاي قوي براي روز حضور حضرت آقا در قرارگاه لشكر، كارها را به سرعت پيش مي برد. يك ماهي مي شود كه جمهوري اسلامي قطعنامه ۵۹۸ را پذيرفته است.
چند روزي بيشتر از عمليات مرصاد و دفع تجاوز منافقين از مرزهاي غرب با پشتوانه رژيم بعثي نمي گذرد. رزمندگان اسلام به تقويت روحيه براي تداوم راه شهدا و حضور در همه صحنه هاي انقلاب اسلامي پس از پايان جنگ نياز دارند. حضور روح افزاي عزيزي كه همچون امام دوستش دارند، مي تواند اين نياز را به بهترين نحو مرتفع سازد. برنامه اين است كه ديدار و سخنراني در مهديه لشكر كه مكان بزرگي است، صورت گيرد. پيش بيني برق اضطراري هم شده است تا خللي در اجراي برنامه ها وارد نكند، قطع برق زياد اتفاق مي افتد. شادي و شعف در چهره رزمندگان موج مي زند. لحظات انتظار به سختي و كندي مي گذرند.
در آخرين دقايق، دغدغه اين كه ساختمان مهديه جوابگوي حضور همه رزمندگان نباشد كار خودش را مي كند. محل ديدار به ميدان صبحگاه منتقل مي شود، همه امكانات و ابزار تبليغي در كمترين زمان در ميدان برپا مي شود رزمندگان وارد مي شوند و صف ها را تشكيل مي دهند.
قرار است اول، نماز مغرب و عشا برگزار شود. انتظار به پايان مي رسد، آقا تشريف مي آورند، صف و نظم به هم مي خورد. رزمندگان قادر به كنترل احساسات خود نيستند. مسابقه اي در كار است. مسابقه براي رسيدن به نزديك ترين محل جايگاه. بچه ها اشك شوق مي ريزند و شعار مي دهند. صلي علي محمد، يار امام خوش آمد.
خيل جمعيت نمازشان را به امامت ايشان اقامه مي كنند. كسي از آينده خبر ندارد. آنها به امامي اقتدا كرده اند كه چند ماه بعد با فراق جانسوز خميني كبير(ره) رهبري نظام به ايشان سپرده مي شود. بعد از نماز، سردار حاج قاسم سليماني فرمانده وقت لشكر ثارالله اجازه مي گيرد و مطالبي را از رشادت ها و جان بركفي هاي رزمندگان لشكر ثارالله عرضه مي دارد سپس شيفتگان گوش به سخنان شيوا و دلنشين آقا سيد علي مي سپارند. معظم له علي گونه با فصاحت و بلاغت هميشگي، زداينده ناملايمات و اميددهنده است. در رزمندگان اين باور را تقويت مي كند كه صحنه دفاع از حدود و ثغور اسلام و استمرار اين حركت در شكل دفع متجاوز و يا صورت هاي ديگر، نمونه اي از حقانيت رزمندگان اسلام و راه امام و مواضع اصولي جمهوري اسلامي است.

نگاه امروز
خاطره اي از كرمان
مقام معظم رهبري ۱۹/۶/۱۳۷۶
من از روز هفدهم شهريور سال ،۱۳۵۷ خاطره اي در ذهن دارم. اين روزها، روزهاي ماندگاري در تاريخ ماست. قبل از آنكه اين حادثه خونبار در تهران اتفاق بيفتد، سياست رژيم ستمشاهي به دنبال اين بود كه مبارزان و به تبع آن ملت ايران را به تندرو و كندرو، افراطي و معتدل تقسيم كند. اين نكته خيلي قابل توجهي است كه امروز مثل آيينه اي، همه عبرت ها را به ما درس مي دهد.
كسي كه روزنامه هاي آن وقت و اظهارات مسئولان رژيم ستمشاهي را مطالعه مي كرد ، مي فهميد كه اين ها مي خواهند كساني را كه در مقابل آن ها هستند و مبارزه مي كنند از هم جدا كنند. عده اي را هم كه طرفداران و علاقمندان مخلص امام بودند و راه امام را علناً اظهار مي كردند به عنوان تندرو و افراطي و متعصب معرفي مي كردند.
در مقابل اين ها هم بعضي از كساني را كه علاقمند به مبارزه بودند، ولي خيلي جدي در آن راه نبودند يا جدي بودند، ولي دستگاه آن طور خيال مي كرد، اين ها جديتي ندارند، به عنوان افرادي كه معتدلند و با اين ها مي شود مذاكره و صحبت كرد، معرفي مي كردند. من در آن روز اين احساس خطر را كردم. آن زمان در جيرفت در تبعيد بودم.
شايد روز چهاردهم يا پانزدهم شهريور بود به يكي از آقايان معروف كه در قم بود، نامه اي نوشتم و اين سياست رژيم را براي آن آقا تشريح كردم و گفتم،
اين ها با تدبير خباثت آميز مي خواهند بهانه اي براي سخت گيري بر مخلصان و عشاق امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون اينكه خودتان بخواهيد در مقابل آن ها قرار دهند. اين نامه را نوشته بودم ، اما هنوز نفرستاده بودم. روز شنبه هيجدهم شهريور كه راديو و روزنامه ها خبر كشتار هفده شهريور را پخش كردند ، فرداي آن روز، ما در جيرفت از اين قضيه مطلع شديم. من برداشتم در حاشيه آن نامه براي آقا نوشتم كه «باش تا صبح دولتش بدمد، كاين هنوز از نتايج سحر است» آن نامه را به وسيله مسافر براي آن آقاي محترم فرستادم. آن ها شروع كردند سخت گيري ها را عليه مبارزان و انقلابيون حقيقي راه انداختن كه نمونه اش كشتار هفدهم شهريور بود.

ايران
اقتصاد
اجتماعي
آلبوم
علم
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  آلبوم  |  ايران  |  علم  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |