آمريكا و برنامه هسته اي ايران
|
|
مترجم: وحيدرضا نعيمي
به نظر مي رسد مذاكرات ايران و سه كشور اروپايي بر سر برنامه هسته اي به نقطه تعيين كننده رسيده است. در حالي كه ظاهراً اروپاييان منتظر نتيجه اي هستند كه روز ۲۸ خرداد ماه از صندوق هاي راي رياست جمهوري در خواهد آمد، تهران بر ضرورت بروز نتيجه اي مشخص در اين مقطع زماني اصرار دارد و فشار آمريكا را در اتخاذ اين تصميم مؤثر مي داند.
در مطلبي كه از پي مي آيد، پيتر رودلف تحليلگر مؤسسه امور امنيتي و بين المللي آلمان، ارزيابي خود را از نقش آمريكا در مذاكره اروپا با ايران و سناريوهاي احتمالي روند پيشرفت مذاكرات عرضه مي كند.
گزينه ها
در ماينز آلمان ، بوش گفت تمام گزينه ها در دست بررسي است. گزينه هاي سياست آمريكا در قبال ايران چيست؟
تماس
يك ويژگي مباحثات آمريكاييان در مورد ايران، اين است كه حتي اندك پيشنهاد همكاري، اتهام مماشات را به همراه دارد. اين امر شامل حتي توصيه به تماس انتخابي محتاطانه مي شود و اين امر بيشتر شامل موضوع معامله بزرگ با ايران مي شود كه به اشكال مختلف در آمريكا مورد بحث قرار مي گيرد، يعني سياست تماس مشروط كه هدف آن حل و فصل كلي مسايل مجادله انگيز در روابط آمريكا و ايران به نحوي است كه مورد پذيرش هر دو طرف باشد.
براي تحقق معامله بزرگ، آمريكا و اروپا بر سر مطالبات كاملاً تعريف شده از ايران به توافق برسند كه در برگيرنده بيشتر حوزه هاي مهم اختلاف (سلاح هاي كشتار جمعي، تروريسم، اسرائيل) باشد. در عين حال، بايد به روشني به ايرانيان اطلاع دهند چه انتظاراتي مي توانند داشته باشند- از رفع تحريم (به استثناي منع صدور فناوري حساس نظامي) گرفته تا عادي سازي روابط اقتصادي و تا به رسميت شناختن مشروعيت جمهوري اسلامي از طرف واشنگتن.
از ديدگاه عقلاني، چنين معامله اي براي سياست خارجي جذاب به نظر مي رسد زيرا آمريكا خواست متحدان اروپايي را براي عرضه مشوق هاي معنادار به ايران اجابت خواهد كرد و در عين حال چنين ابتكاري به آمريكا اجازه مي دهد متحدان خود را ملزم كند در صورتي كه ايران انعطاف نشان ندهد، موضع سخت تري اتخاذ كنند.
با اين حال، حتي تلاش آمريكا براي معامله اي كوچكتر بين آمريكا، ايران و اتحاديه اروپا بسيار تعجب آور خواهد بود و بوش را در رسانه هاي محافظه كار و كنگره در معرض انتقادات سنگين قرار خواهد داد. بنابر گزارش ها، بوش به سران اروپا توضيح داد يك علت خودداري وي از مشاركت در مذاكرات سه كشور اروپايي با ايران، جنجال سياسي است كه چنين اقدامي در آمريكا به پا خواهد كرد. مسلماً در كنگره حمايت از موضوع سرسختانه در برابر ايران طرفدار بيشتري دارد تا سياستي برپايه همكاري. بسياري از جمهوريخواهان خواستار تغيير حكومت هستند، نه مذاكره با حكومتي كه بوش آن را باني اصلي تروريسم در جهان خوانده است. آخر ژانويه ،۲۰۰۵ ايلينارز لتينن جمهوريخواه همراه با ۷۵ نماينده ديگر طرح حمايت از آزادي درايران را در مجلس نمايندگان مطرح كرد. در ماه فوريه؛ سناتور ريك سنتورم طرح مشابهي را در سنا مطرح كرد. در سال هاي قبل، طرح هاي مشابهي در كنگره مطرح اما در فرايند تصويب، تضعيف شده بود. رويكردهاي مبتني بر همكاري مسلماً انگيزه تازه اي به طرفداران تغيير حكومت مي دهد. اكثريت جمهوريخواه خواهند كوشيد (البته ظاهراً نه به طور جدي) كه دست رئيس جمهوري را در باره چنين موضوع مهمي در سياست خارجي آمريكا ببندند.
مسلماً بوش در عرصه سياست داخلي اين توان را دارد كه به رويكرد تماس تغيير موضع دهد. اما سياست آمريكا در قبال جمهوري اسلامي ايران از محاسبه عقلاني منافع همچون روند روابط عادي بين الملل نيست. دولت بوش آشكارا مي خواهد از هر چيزي كه بتواند به عنوان تأييد مشروعيت اين حكومت اسلامي قلمداد شود، بپرهيزد.
مهار
اين گزينه راهبردي برپايه اين فرض است كه افزايش فشار ايران را واخواهد داشت سياست هاي خود را در مورد موضوع هاي جنجالي تغيير دهد. با وجودي كه آمريكا نمي تواند تحريم هاي اقتصادي خود را تشديد كند، مي تواند فشار بيشتري بر كشورها و شركت ها وارد كند تا در مراودات تجاري با ايران محدوديت بيشتري اعمال كنند. قانون تحريم هاي ايران و ليبي و قانون منع تكثير ايران به رئيس جمهوري اين اختيار را مي دهد كه در وراي مرزهاي آمريكا اعمال قدرت كند. با اين حال، معلوم نيست قانون اول بتواند سرمايه گذاران بالقوه يا دست كم شركت هاي اروپايي را كه مي خواهند در بخش انرژي ايران سرمايه گذاري كنند، از اين كار باز دارد، به خصوص با توجه به موافقتنامه ۱۹۹۸ در مورد الغاي عملي تحريم ها. اعمال اين قبيل تحريم هاي مرزي احتمالاً باعث منازعات بين دو سوي اقيانوس اطلس خواهد شد نه تأثيرگذاري بر ايران.
به نظر مي رسد دولت بوش تا پس از انتخابات رياست جمهوري ايران براي نتيجه دهي ابتكار مذاكره اروپا مهلت داده است. در آن موقع ايران بايد قاعدتاً پاسخ سريعي بدهد. اگر مذاكرات موفق نباشد، دولت بوش خواهد كوشيد تحريم ها را از طريق شوراي امنيت اعمال كند. جان بولتون كه در چهار سال اخير خواهان موضع سرسختانه در برابر ايران بود و بدبيني خود را در مورد سياست مذاكره اروپا پنهان نمي كرد، مي تواند سفير جديد آمريكا در سازمان ملل باشد كه كاملاً با مسايل مرتبط آشناست. در غياب اقدامي غيرعادي از سوي ايران- چه توليد واقعي اجزا سلاح هاي هسته اي يا خروج از ان پي تي- يا كشف و برملا شدن برنامه پنهاني تسليحات هسته اي به سختي بتوان شوراي امنيت را به اعمال تحريم هاي جدي ترغيب كرد. با اين حال، تصويب تحريم هاي نمادين مي تواند براي دولت بوش سودمند باشد: از يك سو به اين علت كه چنين اقدامي بر مباحثات داخل ايران تأثير مي گذارد و از سوي ديگر به اين علت كه حكومت ايران در شوراي امنيت مي تواند زمينه را براي اقدام سخت تر بعدي- در صورت لزوم در چارچوب ائتلاف كشورهاي مايل- هموار كند.
تحريم نفتي توسط شوراي امنيت شديدترين اثر را خواهد داشت. اعمال تحريم عملاً با محاصره دريايي ايران امكان پذير است. حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد درآمدهاي دولت ايران از صادرات نفت به دست مي آيد. با اين حال، تحريم نفتي باعث افزايش قابل ملاحظه بهاي نفت و عواقب منفي اقتصادي در سراسر جهان خواهد شد. چين منفعت فزاينده اي در منابع انرژي ايران دارد. بنابراين، موافقت در مورد تحريم نفتي به احتمال زياد قابل تحقق در شوراي امنيت سازمان ملل نيست.يك گزينه تحريم متفاوت ممنوعيت سرمايه گذاري خارجي جديد در بخش انرژي ايران است كه مسلماً ضربه اي به نقطه آسيب پذير آن خواهد بود. با اين حال، تصويب اين تحريم مستلزم كسب همكاري ساير كشورها توسط آمريكاست؛ به خصوص كشورهاي اروپايي و ژاپن.
تحريم هاي به اصطلاح هوشمند مانند محدوديت هاي مسافرت بين المللي براي تصميم گيرندگان ايران، تحريم هاي مالي مانند مسدود شدن دارايي هاي خارجي نخبگان ايران يا تقويت جلوگيري از انتقال فناوري حساس به ايران از نظر سياست خارجي كمتر جنجال برانگيز است و از نظر چندجانبه شايد قابل قبول تر از تحريم تجاري و سرمايه گذاري باشد، به خصوص در چارچوب گروه ۸ . هدف از اين تحريم ها تغيير محاسبه منفعت گروه هاي مهم در درون نخبگان ايران است؛ با اين حال، معلوم نيست آيا چنين تحريم هاي محدود بتواند بر تصميم هاي ايران در مورد موضوع هسته اي به خصوص در كوتاه مدت تأثير بگذارد.
برچيدن
عمليات سري عليه برنامه هسته اي ايران گزينه اي است كه مدتي قبل در دولت آمريكا بررسي شد. طبيعتاً اطلاعات چنداني در مورد اجراي اين عمليات در اختيار عموم قرار نگرفته است. اكنون مدتي است كه در اظهارنظرهاي دولت آمريكا به گزينه هاي نظامي اشاره مي شود. اين گفته كه حملات نظامي در اين مقطع زماني در دستور كار نيست، شايد به عنوان علامتي آرامش بخش از رايس وزيرخارجه آمريكا به متحدان اروپايي تفسير شود. در عين حال، اين گفته تهديدي تلويحي عليه ايرانيان است.
حملات نظامي به تأسيسات هسته اي به اعتقاد همه تحليلگران، در بهترين حالت برنامه هسته اي را تا مدتي به تأخير خواهند انداخت و در وهله اول زماني را به دست خواهد داد كه در طول آن تغييرات سياسي در ايران رخ دهد. نمي توان گفت با حملات نظامي چه زماني به دست خواهد آمد. ساخت كارخانه غني سازي اورانيوم در نطنز حدود سه سال طول كشيد. با توجه به تجربه موجود، ساخت كارخانه جديد سريع تر است مگر آن كه حملات نظامي ديگر آن را به تعويق بيندازد. در واقع طرح هاي نظامي آمريكاييان مكرراً به روز شده است، هرچند كه به نظر مي رسد اين كار جزيي از روند عادي اداري باشد. ارتش آمريكا تأ كيد مي كند كه در حال حاضر دستورالعملي از دولت براي آماده شدن براي رويارويي نظامي ندارد. شايد بتوان ايران را از وخيم كردن اوضاع، به خصوص از انجام حملات غيرمتقارن به اهداف آمريكايي در منطقه و جهان، عليه اسرائيل و ساير متحدان در منطقه بازداشت. با اين حال، پيامدهاي بالقوه سياسي در ايران تأثير منفي بر منافع آمريكا خواهد داشت، از جمله دشمني تا دهه هاي آتي، حذف شركت هاي نفتي آمريكا از قراردادها، حتي اگر بعداً دولت معتدلي روي كار آيد. در بدترين حالت، آمريكا بايد آماده نزاع طولاني با ايران شود. حمله نظامي را مي توان به گلوگاه هاي برنامه هسته اي ايران انجام داد، يعني تأسيساتي كه بازسازي آن پرهزينه است. اين مكان ها شامل تأسيسات تبديل و غني سازي اورانيوم و نيز مجتمع راكتور بوشهر است. اما حمله نظامي به كل برنامه هسته اي نيز ممكن است.
ماهنامه آمريكايي آتلانتيك اخيراً ترتيب يك مانور جنگي فرضي را داد كه در آن حدود ۳۰۰ هدف مبناي حمله گسترده نظامي قرار گرفتند. اين اهداف شامل تأسيسات ساخت تسليحات كشتار جمعي، پدافند هوايي و مراكز فرماندهي بود. به لحاظ نظامي، عمليات حمله به اين اهداف كم خطر است و پنج روز طول مي كشد. برخي اهداف زيرزميني دشواري هايي براي طراحان نظامي آمريكا دربردارد. بر اساس شايعات دست كم يك مركز مي تواند در برابر حمله با سلاح هاي متعارف دوام آورد.
شرايطي كه در آن رئيس جمهوري آمريكا تصميم مخاطره آميز انجام حمله نظامي را بررسي خواهد كرد، كدام است؟
در وهله اول، ارزيابي هاي قابل اعتماد از دستگاه اطلاعاتي درباره گستره و مكان تأسيسات هسته اي ايران بايد در دسترس باشد. در اين چارچوب، درباره وجود تأسيسات پنهاني دائماً گمانه زني مي شود.بنابر برخي گزارش ها، از مدتي پيش آمريكا با استفاده از هواپيماهاي شناسايي بدون خلبان و نيروهاي ويژه، اطلاعات خود را در مورد گستره تأسيسات هسته اي ايران و نقاط ضعف شبكه دفاع ضد هوايي ايران بهبود بخشيده است.
از نظر سياسي، حمله نظامي نيازمند موقعيتي است كه در آن بتوان چنين اقدامي را در سطح بين المللي به عنوان آخرين راه حل پس از به كارگيري تمام چاره هاي ديگر مشروعيت بخشيد. قطعنامه سازمان ملل در محكوميت ايران به خاطر نقض تعهدات خود بر اساس ان پي تي يا خروج از اين پيمان مي تواند از نظر سياسي چنين اقدام نظامي را توجيه كند.
كساني كه از حمله نظامي براي به عقب انداختن برنامه هسته اي ايران حمايت مي كنند، چگونه رئيس جمهوري آمريكا را متقاعد خواهند كرد؟ اين استدلال را مي توان براي پاسخ به مخالفت هاي سياسي و راهبردي عرضه كرد: در كوتاه مدت حمله نظامي به خيزش احساسات ميهن پرستانه در ايران خواهد انجاميد، اما اين امر مخالفت بخشي از مردم را با حكومت به طور دائم تغيير نخواهد داد. بر عكس مي توان صلاحيت هيأت حاكمه اي را كه ايران به چنين مناقشه اي كشيده است، با قوتي بيش از گذشته مورد پرسش قرار داد. در عوض، حكومتي كه نتواند انزواي بين المللي و هزينه هاي اقتصادي مربوط را كاهش داد، ممكن است در نتيجه چنين بحراني، مشروعيت خود را از دست بدهد و در ارتباط با بيم از حملات تروريستي، در اين مورد تهديد واضح به تلافي گسترده عليه اركان حكومت، دستگاه نظامي و امنيتي مي تواند سودمند باشد.
تغيير حكومت
به نظر نمي رسد در آمريكا كسي حملات نظامي را راه حل دائم يا خوب بداند. كساني كه گزينه نظامي را در نظر مي گيرند، اميدوارند توانايي هسته اي ايران را به تأخير بيندازند و زمان بيشتري پيدا كنند تا تغيير سياسي در كشور رخ دهد. براي آنان، مشكل واقعي ماهيت حكومت تهران است، نه بمب هسته اي در اختيار ايران. از اين رو، گزينه نظامي احتمالاً با شعار سياست تغيير حكومت همراه خواهد شد. بلاتكليفي در مورد سياست آمريكا در قبال ايران از اين امر روشن مي شود كه كاندوليزا رايس در هفته هاي نخست وزارت از دادن پاسخ روشن به اين پرسش كه آيا تغيير حكومت ايران سياست آمريكا شده است، خودداري كرد، در حالي كه مقامي ديگر موضع سنتي وزارت خارجه آمريكا را در مورد اين كه تغيير حكومت هدف نيست، اعلام كرد. پرهيز از اعلام موضعي روشن ممكن است به علت حضور نيروهايي در دولت و كنگره باشد كه مي خواهند سياست آمريكا را بر تغيير حكومت مسالمت آميز متمركز كنند. شايد اگر هدف تغيير حكومت شود، رو كردن به مجاهدين خلق براي بي ثبات كردن ايران طرفدار پيدا كند، گروهي كه هنوز در فهرست گروه هاي تروريستي وزارت خارجه آمريكا قرار دارد.
سناريوها
چند سناريوي محتمل براي پيش بيني نتيجه تلاش ديپلماتيك وجود دارد:
سناريوي بهترين حالت
راهبرد مذاكره اروپا حتي بدون پشتيباني معنا دار آمريكا موفقيت آميز است، ايران از تكميل چرخه كامل سوخت هسته اي دست برمي دارد و در عوض اتحاديه اروپا، آمريكا و روسيه ضمانت مي دهند تمام خدمات مربوط به چرخه سوخت را تأمين كنند. يك روايت ديگر از اين سناريو كه در آن موفقيت محتمل تر است، اين است: آمريكا از نقش منفعل ناظر دست برمي دارد و مشوق هاي معنادار به پاي ميز مذاكره مي آورد كه چه بسا محاسبه سود و زيان ايران را تغيير دهد.
سناريوي تركيبي
مذاكرات به بن بست آشكار منتهي مي شود. اروپايي ها به طور يك جانبه موضع خود را عوض مي كنند و از موضوع ضمانت عيني براي كاربرد صرفاً مسالمت آميز برنامه هسته اي ايران دست برمي دارند و حق غني سازي محدود اورانيوم را تحت كنترل دقيق بين المللي به ايران اعطا مي كنند. اين راه حلي است كه كاملاً گزينه هسته اي را از ايران نمي گيرد و انتقاد واشنگتن را برمي انگيزد. از بحران بين اروپا و ايران پرهيز مي شود، اما احتمال بحران بين اروپا و آمريكا وجود دارد.
سناريوي بدترين حالت
روشن است مذاكرات به نتيجه نمي رسد، اروپاييان- خواهي نخواهي- بايد اين را بپذيرند، آمريكا بر اقدامات سخت گيرانه تر پافشاري مي كند و فرايندي را شروع مي كند كه در پايان آن بوش بايد تصميم بگيرد يا توانايي هسته اي ايران را بپذيرد يا با ابزار نظامي دست كم شتاب آن را كم كند. تمايل اروپا براي مشروعيت بخشي به سياست زورمدارانه نيز ممكن است به اين امر بستگي داشته باشد كه آمريكا فعالانه از فرايند مذاكره حمايت كرده تا حد زيادي نظاره گري منفعل بوده است. در حالت دوم، امكان بروز بحران بين آمريكا و اروپا و تلافي جويي دوجانبه زياد است.
نتيجه گيري
صرف نظر از برآورد احتمال وقوع هر كدام از اين سناريوها، پيش بيني هاي يادشده مسائلي را مطرح مي كند كه طراحي سياست خارجي دورانديشانه بايد براي رويارويي با آن آماده باشد.
اول: چگونه ممكن است- اگر سناريوي بهترين حالت بخواهد موفق باشد- تمايل آمريكا را براي حمايت فعال از مذاكرات جاري افزايش داد؟ آيا لازم و معقول نيست كه به دولت بوش گفته شد در صورتي كه آمريكا مشوق هاي مشخصي را پاي ميز مذاكره آورد، اروپاييان با چه تحريم هايي و در چه شرايطي موافقت خواهند كرد؟ تا زماني كه دولت بوش فقط آماده است مشوق هاي كوچك و نمادين عرضه كند. نه مشوق هاي معنادار، نمي تواند به نفع اروپا باشد كه به جدول زماني معيني براي موفقيت يا شكست مذاكرات و تحريم متعهد شود كه آخرين چاره است. نشان دادن علني حمايت از تحريم در صورت عرضه مشوق هاي مشروط چشمگير به ايران توسط دولت بوش، مسلماً بخشي از انعطاف پذيري سياست آلمان و اروپا را خواهد گرفت. با اين حال، اين كار مي تواند فشار بر دولت بوش را افزايش دهد و چه بسا موضع مذاكره با ايران را تقويت كند.
دوم: در مورد سناريوي تركيبي، بايد بررسي كرد تحت چه شرايطي مي توان انتظارات راجع به موضع اصلي مذاكره را پايين آورد و آيا چنين كاري امكان پذير است؟ مشخصاً اگر ايران را نتوان تحت هيچ شرايطي براي دست برداشتن چرخه كامل سوخت هسته اي متقاعد كرد، آيا نظام جامع بازرسي راه حل امكان پذيري است؟
اين راه حل تنها در صورتي ممكن است كه بازرسان بتوانند در هر زمان به هر مكاني دسترسي داشته باشند. به بيان ديگر نظام ياد شده بايد بر اساس الگوي نظام بازرسي سازمان ملل در عراق شكل گرفته باشد. اين كه ايران چنين نظامي را بپذيرد، بسيار محل ترديد است. با اين حال، خروج از موضع مشترك مذاكره جاري با آمريكا احتمالاً به عنوان يك جانبه گرايي اروپا تلقي و به عنوان مماشات با ايران مورد انتقاد قرار خواهد گرفت. چنان كه مذاكرات به اين شكل فيصله يابد، مشروعيت گزينه نظامي براي آمريكا دشوارتر خواهد شد.
سوم: اين حقيقت كه هيچ گزينه نظامي خوبي وجود ندارد، نبايد به دست كم گرفته شدن تمايل رئيس جمهوري آمريكا براي پذيرفتن خطري عمده در كوتاه مدت به منظور دفاع در برابر آنچه تهديدي غيرقابل قبول و بلندمدت تلقي مي شود، بيانجامد. تعليق جاري غني سازي اورانيوم و به تأخير افتادن آغاز كار راكتور بوشهر زمان موجود براي تصميم گيري در مورد حملات نظامي را افزايش داده است چون مسئله آلوده شدن محيط زيست به مواد پرتوزا، نقشي مهم در محاسبات زماني طراحان آمريكايي ايفا خواهد كرد؛ با اين حال، روزنه فرصت تدريجاً در آينده بسته خواهد شد.
|