چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۴
نسبت بين فلسفه و دين در انديشه هاي ابن رشد
يار شريعت
001914.jpg
محرم ترابي
اشاره: هماهنگي ميان فلسفه و دين يكي از مهمترين مسايل فلسفه اسلامي تلقي مي شده است. راه حل ابن رشد در اين مورد واقعا ابتكارآميز است. او به عنوان يك فيلسوف، وظيفه خود مي دانست كه از فيلسوفان در برابر حمله شديد فقها و متكلمان به ويژه پس از آنكه غزالي آنان را در كتاب «تهافت الفلاسفه» تكفير كرده بود، دفاع كند. رساله ابن رشد موسوم به «فصل المقال...» دفاعي است از فلسفه، جستار كنوني اين دفاع را نشان مي دهد.
فلسفه يار شريعت و خواهر شيري آن است. «ابن رشد»
غرب، ابن رشد، تهافت التهافت، عقل، وحي، تهافت الفلاسفه، غزالي، شرق: آيا در اين كلمات تقابلي مشاهده مي شود؟ افراد مختلف مي توانند پاسخ هاي گوناگوني به اين سؤال بدهند. پاسخ ها نيز مي توانند در طيفي از افراط و تفريط ها قرار گيرند. اما در اينجا به دنبال يافتن پاسخ ابن رشد هستيم.
آيا ابن رشد خود را در تقابل با غزالي مي ديد؟ آيا ابن رشد نماينده عقلانيت غرب جهان اسلام بود؟ آيا بايد غزالي را نماينده ايمان گرايي شرق جهان اسلام قلمداد كرد؟ آيا ابن رشد عقل و وحي يا به عبارتي فلسفه و شريعت را در مقابل هم مي گذاشت و ميان آنها هيچ همياري و همكاري نمي ديد؟ يا نه او «فلسفه را يار شريعت و خواهر شيري» آن مي دانست و قائل بود كه «اين دو بالطبع همنشين و در جوهر و سرشت خود دوستدار يكديگرند» اگر فلسفه و شريعت از يك جا شير مي خورند آنجا كجاست؟ اگر اين دو دوستدار يكديگرند سبب دوستي آنها چيست؟ ابن رشد در پاسخ به سؤال اخير اصل «گواهي دادن حقيقت به حقيقت» را پيش مي كشد. اين اصل مدعي است كه «حقيقت هرگز با حقيقت مخالف نيست، بلكه موافق و گواه آن است» .
البته بايد گفت كه اين اصل پيش از ابن رشد سابقه دارد. كندي، فارابي و ابن سينا آن را مفروض گرفته بودند، گرچه مورد قبول رازي و ابن راوندي نبود. همچنين پيشينه آن را مي توان تا سنت نو افلاطوني عصر يوناني مآبي دنبال كرد.
گواهي دادن حقيقت به حقيقت را مي توان اين گونه توضيح داد كه حقيقت امري يكپارچه و داراي مراتب است و هر مرتبه بر مراتب ديگر صحه مي گذارد يا اين كه نه، حقيقت يكپارچه و داراي مراتب نيست بلكه مانند قطعات مجزاي يك جورچين (پازل) است كه هر يك از آنها با در كنار هم قرار گرفتن بر درستي جايگاه ديگري گواهي مي دهند. از نظر ابن رشد فلسفه و شريعت هر دو حقايقي را آشكار مي كنند، اما به دليل اختلاف در استعداد انسانها همه نه مي توانند آن حقايق را درك كنند و نه از موارد درك شده درك يكساني داشته باشند. لذا به نظر او فلسفه ويژه نخبگان است در حالي كه شريعت را براي همه مردم يا «جمهور» مفيد مي داند. او در كتاب تهافت التهافت مي گويد كه «هدف فلسفه تعريف سعادت برخي از انسانهاي عقل گراست و همين ها هستند كه شايسته آموزش حكمتند، اما هدف شرايع آموزش دادن به عموم مردم است» (حلبي۱۳۷۳،: ۵۵۸). او با اين كار فلاسفه را از عموم مردم جدا مي كند اما به هيچ وجه به گسست كامل ميان آنها قائل نيست بلكه فلاسفه نيز بايد مانند خاضع ترين عضو جامعه رغبتي تام به رستگاري خويش داشته باشند و بدين منظور لازم است و به اعتقاداتي تكيه كنند كه براي رستگاري آنان اجتناب ناپذير است. او در كتاب فصل المقال اين اعتقادات را در سه اصل وجود خدا، نبوت و معاد خلاصه مي كند، اما در كتاب «الكشف عن مناهج الادله» موارد ديگري نظير يگانگي خداوند، عدل الهي، پذيرش صفات كمالي او، تنزيه خداوند از هرگونه عيب و نقص و خلق عالم را نيز اضافه مي كند. فيلسوفان و عامه مردم در اعتقاد به اصول با هم نقطه مشتركي پيدا مي كنند. در اينجا به وضوح مي توان مشاهده كرد كه اگر در دوره هاي اول تفكر اسلامي يكي از مسائل مهم جمع كردن بين فلسفه افلاطون و ارسطو بوده و فارابي كتاب الجمع بين راي الحكيمين را نوشته است تا فصل المقالي ميان استاد و شاگرد باشد در دوره هاي بعد ابن رشد كتاب فصل المقال را مي نويسد تا ميان شريعت و فلسفه جمع كند. اين امر نشان دهنده جابه جايي در اهميت موضوعاتي است كه فكر جهان اسلام را به خود مشغول كرده است. در واقع ابن رشد با كسب تجربه از گذشتگان راهي فراسوي آيندگان مي گشايد تا ميان فرقه هاي مختلف صلحي پايدار برقرار كند. اين امر او را وا مي دارد تا راه حل مشخصي را براي آيندگان ارائه دهد و به آينده نظر كند. ابن رشد براي جمع و تفريق ميان فلسفه و شريعت بحث «تاويل» را مطرح مي كند و براي اين منظور به اصل «تفاوت طبايع و استعدادهاي انسانها» توسل مي جويد. او در تأييد اين اصل  از آيه ۱۲۵ سوره نحل «ادع الي سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن» استفاده مي كند و طبايع انسانها را براساس همين  آيه سه گروه مي داند. گروه اول با حكمت و استدلال هاي برهاني و گروه دوم با جدل و استدلال هاي جدلي و گروه سوم با خطابه و استدلالهاي خطابي سر و كار دارند. نماينده گروه اول فلاسفه اند و متكلمان و عموم مردم نمايندگان گروه دوم و سوم اند. ابن رشد در پيوند نزديك با اصل فوق، اصل «ظاهر و باطن داشتن حقايق» را مطرح مي كند. او حقايق وحياني را نيز مشمول اين اصل مي داند و صريحاً مي گويد: «اصولا علت ورود ظاهر و باطن در شريعت اختلاف فهم مردم و متباين بودن نيروي فهم آنان در ايمان و قبول است» . او پس از طرح اين مطلب و آيه ۷ سوره آل عمران «هوالذي انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات، هن ام الكتاب و اخر متشابهات، فاماالذين في قلوبهم زيغ، فيتبعون ماتشابه منه ابتغاءالفتنه و ابتغاء تاويله و ما يعلم تاويله الالله والراسخون في العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا و ما يذكر الا اولوالالباب) استناد كرده و اين نتيجه را مي گيرد كه محكمات ظاهر و متشابهات باطن قرآن مي باشند. او از ادامه آيه نيز اين نتيجه را اخذ مي كند كه اگر ميان آيات محكمات و متشابهات تعارضي مشاهده شد بايد تاويل صورت گيرد و اين آيات متشابهند كه نياز به تاويل دارند و تاويل آنها را خداوند و راسخان در علم مي دانند و اينها در علم همان فلاسفه اند كه پيروي از برهان را پيشه خود قرار داده اند. البته اين يك قرائت از آيه فوق است يعني قرائتي كه عبادت«راسخون في العلم » را به «الله»عطف مي كند ابن رشد اين قرائت را مختص فلاسفه مي داند و مي گويد اين آيه را بايد براي غير فلاسفه به صورتي قرائت كرد كه عبارت «الراسخون في العلم» در ابتداي جمله بعد قرار گيرد تا ديگران گمان كنند تاويل اختصاص به خداوند دارد و فلاسفه نيز نبايد تاويل كنند. در واقع تاويل روشي است در دست فيلسوف تا بتواند آيات متشابه را براي خود قابل فهم كند. اين كار فقط براي فيلسوف مجاز است. او حتي اجازه ندارد تاويلي را كه خود به آن رسيده ولو اين كه درست باشد براي اهل جدل يا خطابه بيان كند، يعني كاري كه غزالي كرده است و موجب خيانت به فلسفه و شريعت هر دو شده است» (همان:۷۵). از نظر ابن رشد تاويل يعني اين كه فيلسوف مدلول الفاظ شرع را از معاني حقيقي آنها خارج كند و متوجه معاني مجازي آنها شود و اين كار بايد در حدود قواعد مرسوم زبان عربي صورت گيرد و از مجازات خارج نشود. ابن رشد براي توجيه عمل تاويل علاوه بر استناد به آيه فوق اين چنين استدلال مي كند كه شرع نسبت به حكم مبتني بر برهان يا ساكت است يا اين كه در ظاهر خود راجع به آن حكم سخني دارد. اگر شرع ساكت است قهراً تعارضي به وجود نمي آيد، مانند بسياري از احكام فقه كه شارع درباره آنها سكوت كرده است و فقيه مطابق با موازين قياسي، حكم آن را استنباط مي كند. اما اگر شريعت درباره آن حكم سخني دارد يا اين است كه ظاهر بيان شريعت با آن تعارضي ندارد كه در اين صورت نيز مشكلي پيش نمي آيد يا اين گونه است كه ميان حكم مبتني  بر برهان و ظاهر الفاظ شرع تعارضي وجود دارد كه در اين صورت بايد به تاويل متوسل شد.
001911.jpg
اگر فلسفه و شريعت دوستدار يكديگرند سبب دوستي آنها چيست؟ ابن رشد در پاسخ به سؤال اخير اصل «گواهي دادن حقيقت به حقيقت» را پيش مي كشد. اين اصل مدعي است كه «حقيقت هرگز با حقيقت مخالف نيست، بلكه موافق و گواه آن است»
در اين جا تذكر چند نكته لازم است؛ نكته اول اين كه بايد توجه داشت كه بنا بر نظر ابن رشد، تاويل در دو جا صورت مي پذيرد. مورد اول جايي است كه ميان ظاهر الفاظ متون ديني تعارض مشاهده شود كه در اين صورت يكي از اين آيات، محكم و ديگري متشابه است. حال اگر بر سر اين كه كدام يك محكم و كدام يك متشابه است و اين كه كدام يك بايد حمل بر ظاهر شود و كدام يك حمل بر باطن، ميان علما اجماع مفيد به يقين بود بايد از نظر اجماع پيروي كرد و اگر بر سر اين مسأله اختلاف بود بايد اهل برهان، محكم و متشابه را مشخص كند و دست به تأويل بزند. اين كاري است كه ابوحامد غزالي و ابوالمعالي و كسان ديگري كه پيشواي اهل نظر اند بر آن صحه گذاشته اند.(همان: ۵۴). مورد دوم تأويل جايي است كه نه ميان خود متون ديني كه ميان حكم مبتني بر برهان و ظاهر متون تعارض وجود دارد. در اين صورت نيز بايد اهل برهان دست به تأويل برند و ظاهر متون را متناسب با حكم برهاني تأويل كنند.
نكته دوم اين است كه در هر دو مورد تأويل به وضوح مي توان مشاهده كرد كه «اصل برهان است» و اين ظاهر متون است كه بايد مدلول خود را متناسب با برهان دگرگون كند و اينچنين نيست كه ما در برهان خود شك كنيم. البته ابن رشد صورت آرماني برهان را در نظر مي گيرد و قائل است كه پيروي انواع قياسات عقلي شرعاً واجب است و ما براي اين كار بايد تمامي آثار گذشتگان را از هر قوم و ملتي كه باشند مورد توجه و دقت قرار دهيم. ابن رشد به كرات بر وجوب شرعي توجه به قياسات عقلي و مخصوصاً  توجه به برهان و همچنين وجوب شرعي رجوع به مآثر گذشتگان تأكيد مي كند.
او مي گويد: به جز فرقه حشويه، همه فرقه ها استنباط عقلي را پذيرفته اند(همان: ۴۲). او در دفاع از «تأويل برهاني» اظهار مي دارد اگر فقها دست به تأويل مي زنند و اين شيوه مرسوم آنهاست، اهل برهان در اين كار سزاوارترند. گرچه تأويل در اصول اعتقادات موجب كفر است، اما وقوع خطا در تأويل ساير موارد را مي توان ناديده گرفت ؛ زيرا چنين امري در همه علوم و فنون معذور است. همان طور كه نمي توان به دليل مرگ يك نفر بر اثر نوشيدن آب تشنگان را از نوشيدن آب محروم كرد، همچنين نمي توان به دليل امكان خطا در تأويل، فيلسوف را از اين كار بازداشت. نكته سوم اين است كه ابن رشد فقيه است و به فنون فقه كاملاً  تسلط دارد و همين امر باعث شده است كه روش كار فقها را سرمشق خود قرار دهد تا بلكه كمك تجربه آنها و تبعيت كردن از برهان، روشي را براي فهم اصول اعتقادات و فلسفه از مطاوي متون ديني ابداع كند. كليد كار او همان طرح بحث «تأويل برهاني» است. «تأويل برهاني» موجب مي شود عقل و وحي يا ظاهر و باطن به صورت مداوم با يكديگر در كار باشند و هر چند هر دوي آنها از يك سرچشمه سيراب مي شوند، اما با يكديگر اختلافاتي نيز دارند. لذا بايد به اين نكته توجه كرد كه يكي از اختلافات اساسي عقل و وحي در اين است كه علي رغم اين كه هر د و آنها نماينده و بازگوكننده يك حقيقت واحدند، اما عقل از ابتدا در سطحي بالاتر از سطح معمول و مرسوم فعاليت دارد، متكفل امور عميق تر و دقيق تر است، بيشتر پرواي باطن دارد و خود را چندان در بند ظاهر نمي سازد. از طرفي وحي خود را به هيچ وجه فارغ از امر ظاهر نمي داند و برخلاف توجه به ظاهر و باطن امور، بيشتر ظاهر امور را جلوه مي دهد. در واقع كار هر دو آنها كاملاً  طبيعي است زيرا هر دو، نقطه شروع خاص خود را دارند يكي از ظاهر شروع مي  كند و به باطن نيز نظر دارد. هر چند اين احتمال بسيار قوي است كه كثيري از پيروان وحي از حد ظاهر فراتر نروند به تعبير دقيق تر از نظر وحي و نه از نظر پيروان آن، ظاهر و باطن به يك اندازه اهميت دارند؛ اما عقل اگر هم از ظاهر شروع كند ظاهري را انتخاب مي كند كه به طور جدي او را از خود فراتر برده و به كار اصلي او يعني پرداختن به امور وراي ظاهر مشغول دارد. اين اختلاف همان اختلاف ابن رشد و غزالي است. ابن رشد ظاهري را برمي گزيند كه او را به باطن برساند و غزالي ظاهري را به كار مي گيرد كه او را در بند همان ظاهر نگاه دارد. ابن رشد و غزالي هر دو فقيه، متكلم و فيلسوفند. گرچه صبغه  هاي عرفاني غزالي از ابن رشد بيشتر است. اما در پاسخ به اين كه چرا ابن رشد، علي رغم داشتن زبان مشترك با ساير فلاسفه، متكلمان و فقها در بخش وسيعي خاصه در شرق عالم اسلامي، مورد بي توجهي قرار گرفته است، مي توان گفت كه گفتار غالب در دوره قبل از ابن رشد گفتار تقابل ميان فلاسفه، متكلمان، فقها و عرفا بوده است، به طوري كه يكي از بارزترين ثمرات اين تقابل ظهور كتاب تهافت الفلاسفه مي باشد. اين كتاب فقط نقطه اوج اين تقابل نبود بلكه آغاز دوره مستمري بود كه اكثريت جهان اسلام با «تكفير فلاسفه» آسانترين پاسخ به تقابل مذكور را در اين كتاب مي جست. به عنوان مثال، ادامه اين كار را مي توان در سنت تهافت نويسي بعد از غزالي مشاهده كرد از طرفي ابن رشد با انكار تقابل فوق نه تنها فيلسوفان را تكفير نكرد بلكه آنها را هم شأن «راسخون في العلم» قرار داد و به ارائه نظريه هماهنگي دين و فلسفه يا عقل و وحي همت گماشت. پاسخ غزالي به اين تقابل عملاً  مسأله را منحل مي كرد، كه كرد، ولي پاسخ ابن رشد تقابل مذكور را به تعامل و توافق بدل مي سازد و ادامه كار را به نفع فيلسوفان رقم مي زد، كه نزد. اگر اين را بپذيريم كه انسانها اساساً  پاسخ هاي راحت تر و كم  درد سرتر را به پاسخ هاي سخت و پردردسر كه در اين مورد تلاش مستمر فكري است، ترجيح مي دهند، مي توان درك كرد كه چرا حرف غزالي در اكثريت جهان اسلام نفوذي مداوم يافته است اما انديشه  ابن رشد راه به جايي نبرد.پيش از اين گفتيم كه انديشه ابن رشد روي در آينده داشت و به تقدير بهتري براي آيندگان مي انديشد. لذا درصدد ارائه راه حل برآمد و نظريه «تأويل برهاني» خود را مطرح كرد. محور اصلي نظريه او اين است كه «فلاسفه توانايي علاج تقابل را دارند» و آنها موظفند كه فهم خود از معالجه اين تقابل را در حد فهم و درك مردم ارائه دهند و همواره متوجه طبايع مختلف انسانها باشند. ابن رشد از صحيح بخاري روايتي را از علي بن ابي طالب(ع) نقل مي كند كه فرمود (حدثوا الناس بما يعرفون...) يعني با مردم به زباني كه مي فهمند سخن بگوييد.گويا مضمون اين حديث عملاً  در مورد خود ابن رشد درست از آب در نيامد و او مخاطبين خود را درست نشناخت و در حد فهم آنها سخن نگفت. البته ابن رشد مخاطبين خود را نه در عالم اسلام كه در ابن رشد يان لاتيني يافت. هر چند آنها در سخنان ابن رشد «حقيقت دوگانه اي» را مي ديدند كه خود او نمي ديد. به بيان بهتر شاگردان مسلمان ابن رشد راه او را ادامه ندادند بلكه اين شاگردان مسيحي و يهودي ابن رشد بودند كه گفته ها و ناگفته هاي سخن او را به غرب انتقال دادند و زمينه ساز رنسانس شدند. در جهان اسلام اگر چه توجه به ابن رشد دير هنگام بوده است اما اين توجه روزافزون است تفكر ما در توجه بيشتر به ابن رشد باشد.
منابع:
۱- ابن رشد، ۱۳۷۶: فصل المقال...، ترجمه سيدجعفر سجادي، مؤسسه انتشارات اميركبير
۲- حلبي، علي اصغر، ۱۳۷۳: تاريخ فلسفه در ايران و جهان اسلام، انتشارات اساطير
۳- دايره المعارف بزرگ اسلامي مدخل ابن رشد، ۱۳:
۴- داوري رضا۱۳۸۳، : فلسفه تطبيقي، نشر ساقي
۵- ديناني غلامحسين ابراهيمي، ۱۳۷۶: ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام، انتشارات طرح نو
۶- ماجد فخري، ۱۳۷۲ سير فلسفه در جهان اسلام، ترجمه فارسي زير نظر نظرالله پورجوادي، مركز نشر دانشگاهي

رويدادهاي انديشه
سمينار امام خميني (ره) و گفتمان فرهنگي ايران و روسيه برگزار شد
ايلنا: در آستانه سالگرد ارتحال بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و به منظور بزرگداشت شخصيت آن امام همام، سمينار امام خميني (ره) و گفتمان فرهنگي ايران و روسيه، با حضور انديشمندان و فرهيختگان دو كشور روز شنبه (۷/۳/۸۴) در انستيتو تمدن  هاي جهان در مسكو برگزار شد.
به گزارش ايلنا به نقل از روابط عمومي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، در ابتداي اين مراسم كه با همكاري رايزني فرهنگي و انستيتوي مذكور بر پا شد، «قربان سيفي» ، كاردار سفارت ايران در مسكو، با تشريح ابعاد شخصيت امام  خميني(ره) جامعيت شخصيت و اتكاي ايشان به مردم را دو ويژگي بارز رهبر فقيد انقلاب اسلامي عنوان كرد.
پروفسور «بريخانوف» ، رئيس انستيتو تمدن  هاي جهان نيز با اشاره به پيشينه همكاري  هاي علمي و فرهنگي ميان دو كشور، پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام  خميني(ره) را حركتي در جهت گسترش دموكراسي در ايران دانست.
دكتر رضا داوري اردكاني، ديگر سخنران اين سمينار هم با اشاره به جامعيت شخصيت امام  خميني(ره) اظهار داشت: وجه تمايز ايشان با ساير سياستمداران اين بود كه هنگامي كه وارد عرصه سياست شد، فقه، فلسفه و حكمت را رها نكرد و در مورد سياست و نظام جهان همان طور مي  انديشيد كه در وجود خود تجربه كرده بود.
رئيس فرهنگستان علوم، در پايان در خصوص پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام  خميني(ره) به عنوان يك رخداد مهم تاريخي اظهار داشت: من به عنوان يك معلم فلسفه مي  گويم ما از ظواهر تاريخ نمي  توانيم صرف نظر كنيم، اما بايد بپذيريم در پشت اين ظواهر چيزي هست كه شايد تاكنون براي ما ظاهر نشده باشد.
«مهدي ايماني پور» ، رايزن فرهنگي كشورمان، در مسكو نيز ديگر سخنران اين سمينار بود كه با اشاره به نامه تاريخي امام  خميني(ره) به «گورباچف» آن را دعوت امام براي آغاز گفت وگوي انديشمندان و فلاسفه دو كشور دانست.وي اظهار داشت: امام  خميني(ره) به عنوان يك فقيه، فيلسوف و حكيم در اصلاح جهان رسالتي براي خود قائل بود.
دكتر محقق داماد نيز با اشاره به ديرينه بودن روابط فرهنگي ايران و روسيه، به شكل جديد روابط گفتمان فرهنگي ميان دو كشور در دهه  هاي اخير اشاره كرد و نامه امام  خميني(ره) به «گورباچف» را آغازگر رويكرد جديد در گفتمان فرهنگي دو كشور دانست.
همچنين در اين مراسم، «لودميلا آوديوا» ، شاعر روس كه خود شاهد پيروزي انقلاب اسلامي بود، اشعار خود در خصوص حضرت امام  خميني(ره) را كه قبل از فروپاشي سروده است براي حاضرين قرائت كرد.
گفتني است  ، همزمان با اين سمينار نمايشگاه نقاشي و پوستر آثار «آنا ماركوس» ، هنرمند روس در زمينه امام  خميني(ره) و انقلاب اسلامي در محل انستيتو تمدن  هاي جهان بر پا شد كه مورد استقبال بازديدكنندگان قرار گرفت.
همايش حقوق جزاي اسلامي در عصر جهاني شدن برگزار شد
مهر: همايش سه روزه «حقوق جزاي اسلامي در عصر جهاني شدن» با حضور علماي ديني از چند كشور اسلامي در اسلام آباد، پايتخت پاكستان چند روز گذشته به كار خود پايان داد.
دكتر «خالد مسعود» رئيس شوراي ايدئولوژي اسلامي، از برگزاركنندگان اين همايش خاطر نشان كرد كه مسلمانان به طور كلي جهاني شدن را با ترديد نگاه مي كنند، بنابراين برگزاري همايشهايي در اين زمينه بسيار موثر است.
اين همايش روز پنج شنبه با سخنراني «پرويز مشرف»، رئيس جمهور پاكستان آغاز شد. وي در سخنراني خود خواستار احياي تفكر نقدي در تفسير قوانين اسلامي و وضع اجراي احكام ديني، مطابق با تفكرات اسلامي در زمينه تساهل، داوري، ميانه روي و برابري شد.
دكتر «حسن حنفي» ، عالم اسلامي مصري در سخنراني خود اظهار داشت: تجدد در هر فرهنگي وجود دارد و استدلال كرد كه در بافت كشورهاي اسلامي، پرسش هاي مدرن و نوين از اهميت خاصي برخوردارند.
براساس اظهارات «حنفي» ، كاربرد حقوق كيفري اسلامي نيازمند وجود يك دولت اسلامي و وجود ولي مسلمين است.
دكتر «منظور احمد» از پاكستان گفت: قوانين زماني اسلامي هستند كه با ارزشهاي استانداردي كه اسلام به ما امر كرده تطابق پيدا كنند، در اين صورت اين قوانين ما را در دستيابي به اهداف شريعت ياري كرده و انگيزه رسيدن به رستگاري را فراهم مي كند.
دكتر «راد پيترز» ، عالم مسلمان هلندي از دانشگاه آمستردام گفت: تأسيس دولت اسلامي وظيفه تمام مسلمانان است تا جامعه اي پرهيزكار و با تقوا به وجود آيد و اطاعت از خداوند باعث شود كه فقر و احساس حقارت از ميان برود.
«پيترز» همچنين گفت: احياي حقوق جزايي و كيفري اسلامي به واسطه به كار گرفتن اجتهاد امكان پذير است. وي اين راه را در حفظ ارزشها و منافع قوانين اسلامي موثر توصيف كرد.
همايش «چالشهاي فكري _ اخلاقي بهداشت در هزاره سوم»
همايش «چالش هاي فكري- اخلاقي بهداشت در هزاره سوم» ۳۰ مرداد تا ۴ شهريورماه امسال در شهر استانبول تركيه برگزار مي شود. مجمع جهاني علم و بهداشت برگزاركننده اين همايش است. هدف از برگزاري اين همايش، ارائه تصويري بهتر و دقيق تر از تأملات و مباحثاتي است كه در زمينه علوم اجتماعي بهداشتي اهميت دارند.
به نظر برگزاركننده اين همايش، قرن بيست و يكم و هزاره سوم با خشونت و جنگهاي زيادي آغاز شده است و اين نشان از گره ها و مسائل زيادي دارد كه در زمينه بهداشت، بيماري، مرگ و تولد وجود دارند؛ به طوري كه پيشرفتهاي شگرف فناورانه نيز نتوانسته اند بسياري از اين چالش ها را حل كنند و در پاره اي از مواقع بر شدت و حدت اين چالش ها افزوده اند.
به نظر مجمع جهاني علوم بهداشت تصور فايق آمدن بر اين مشكلات بدون همفكري و اجماع نظر متفكران و نخبگان علوم متفاوت ناممكن است.
بناست در اين همايش موضوعات بسياري چون: بهداشت نوجوانان در قرن بيست ويكم، بازتعريف پيري، حقوق كودكان و نتايج بهداشتي جنگ، مناقشات پيرامون غذا و تغذيه در جهان، اقتصادهاي در حال رشد و مشكل مهاجرت، برابري بهداشت، چالش هاي اعتياد در قرن بيست ويكم، مسائل فرهنگي مربوط به خودكشي، تاريخ اجتماعي بهداشت و بيماري و اقتصاد رفاه به بحث گذاشته شوند.
همايش بين المللي زيبايي شناسي دين
از سوي مركز مطالعات و تحقيقات هنري معاونت امور هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي همايش بين المللي زيبايي شناسي دين ۵ و ۶ دي ماه ۸۴ برگزار مي شود.
اين همايش در ۹ محور به تبادل آراء و انديشه ها مي پردازد كه اين محورها عبارتند از: زيبايي شناسي دين، زيبايي شناسي الهيات، زيبايي شناسي علم كلام، زيبايي شناسي قرآن كريم، زيبايي شناسي كتاب مقدس، زيبايي شناسي خاستگاه عرفاني دين، زيبايي شناسي نيايش، مناسبت زيبايي شناسي و اخلاق، زيبايي شناسي هنرهاي اسلامي.
دبيرخانه اين همايش از كليه صاحبنظران جهت ارائه مقاله دعوت به عمل آورده است.
صاحبنظران مي  توانند مقالات خود را تا ۱۵ تيرماه به دبيرخانه اين همايش واقع در خيابان حافظ، پايين تر از چهار راه كالج، بن بست هلال احمر، شماره ۸ ارسال نمايند.
نمايشگاه فروغ انديشه در قم برگزار مي شود
مهر: حجت  الاسلام پويا با اعلام اين خبر اظهار داشت: به مناسبت شانزدهمين سالگرد ارتحال امام خميني (ره) نمايشگاهي از مجموعه آثار و انديشه هاي بنيانگذار انقلاب اسلامي و فرزند ايشان حاج آقا مصطفي و مجموعه فعاليت هاي مؤسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام خميني و همچنين پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي از يازدهم تا هجدهم خردادماه در مقابل مدرسه فيضيه برگزار مي  شود.
جانشين دبير ستاد شانزدهمين سالگرد ارتحال امام، هدف از برپايي اين نمايشگاه را عرضه مستقيم محصولات مركز به مردم و همچنين  آشنايي جوانان با انديشه هاي بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران عنوان كرد و افزود: مؤسسه تنظيم  و نشر  آثار امام خميني با برپايي اين نمايشگاه به دنبال آن است كه فعاليت هاي مركز قم را از زمان فعاليت تا كنون، كه شامل كتابخانه تخصصي، دانشنامه امام خميني، فعاليت هاي پژوهشي، آموزشي و همچنين فروشگاه كتاب مي شود در اختيار شهروندان قمي و زائراني كه براي زيارت حضرت فاطمه معصومه(س) و حرم امام راحل (ره) از قم عبور مي كنند، قرار دهد.

انديشه
اقتصاد
سياست
سينما
علم
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |