پنجشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۴
گفت وگو با «سهراب محمدي» و «ولي رحيمي» دو تن از نوازندگان موسيقي«كُرمانجي» خراسان
پيرشديم
002181.jpg
عادل جهان آراي
اشاره: گفت وگو با نوازندگان و خوانندگان محلي و بومي معمولاً سرشار از صفا و لطف است. وقتي كه پاي سخنان آنها مي نشيني شايد چندان تئوريك نباشند كه ساعت ها حرف بزنند، ولي همان اندك سخنانشان شيرين است و از عمق جان آنها برمي خيزد. اما اين هنرمندان معمولاً با ساز خود مي توانند ساعتها حرف بزنند و تو را مجذوب نغمه هاي شيرين خود سازند. ساز آنها زبانشان است كه به شرح حال تاريخ زندگي آنها و نياكانشان مي پردازد. ساز آنها چنان شيرين و نوازشگرند كه نيازي به افاده هاي شهري و تفرعن تحصيلي نيست. آنها هرچه را مي دانند در طبق اخلاص مي گذارند و با زخمه هاي تار خود تاريخ را تكرار مي كنند. «سهراب محمدي» دوتارنواز «بخشي كُرمانجي» خراسان و «ولي رحيمي» كمانچه نواز و يار و همدم او؛ از ساكنين آشخانه، به مناسبت هاي مختلف در شهرهاي ايران با صفاي روستايي و بي تكلف خود گوشه هايي از موسيقي بخشي كُرمانجي خراسان را اجرا مي كنند. اين هنرمندان به همراه «حسين عزيزي» خواننده گروه و نوازنده دهل، فروردين امسال در جزيره كيش برنامه هاي جالبي را اجرا كردند كه البته حرف و حديث هايي را به دنبال داشت، ولي متفق القول مي گفتند كه ما هنرمنديم و از اين اتفاقات معمولاً هم براي ما و شايد حتي هنرمندان ديگر پيش مي آيد، ولي هرچه بود با صلح و صفا به پايان رسيد. اگرچه بهانه گفت وگو موضوع كيش بود ولي اين دو با سعه صدر از آن گذشتند و لب به شكوه و شكايت نگشودند. البته اين گفت وگو خود حاوي برخي از مسائل است كه از نظر شما مي گذرد.
استان خراسان گرچه امروز به سه قسمت تقسيم شده است، ولي از جمله مناطق ايران است كه تاريخ پرفرازونشيبي را پشت سر گذاشته است. همين گستردگي و تنوع جغرافيايي و قومي سبب شد كه از تنوع فرهنگي نيز برخوردار باشد. هر چه كه از شمال به سمت جنوب اين منطقه حركت مي كنيم؛ نغمه ها و ملودي ها رنگ و صبغه موسيقي بلوچي مي گيرد و بر عكس هر چه به طرف شمال اين استان برويم، موسيقي آن از لحاظ ملوديك به موسيقي تركمني، تاجيكي و شمال افغان نزديك مي شود.
بخش عمده اي از ساكنين شمال خراسان را مهاجرين كرد و ترك تشكيل مي دهند. قسمتي از موسيقي شمال خراسان موسيقي كوهپايه است. در كنار موسيقي كوهپايه موسيقي كلبه و دشت وجود دارد. موسيقي كردي شمال خراسان را موسيقي «كُرمانجي» مي گويند. ضمن آنكه اين نوع موسيقي در جمهوري تركمنستان هم معروف است. فرم هاي معمول و رايج موسيقي شمال خراسان «الله مزار» ، «دوقه رسه» ، «اناركي» و «هراي» نام دارند.
نوازندگان شمال خراسان به سه گروه تقسيم مي شوند كه عبارتند از: عاشق ها، بخشي ها، و لوطي ها.
عاشق ها قديمي ترين و اصيل ترين هنرمندان اين منطقه اند و نوازندگان سازهايي چون سرنا، دهل، قشمه، كمانچه و دايره اند.
بخشي ها نيز بيشتر دوتار مي نوازند و در شهرهاي بجنورد، شيروان و قوچان گسترده هستند. روايات عاميانه در تعريف عنوان «بخشي» بر اين باور است كه «بخشي» كسي است كه خداوند به او بخششي عطا كرده و او را فردي استثنايي كرده است. برطبق همين روايات، «بخشي» بايد بتواند بخواند، بنوازد، شعر بگويد، داستان بسرايد و ساز خويش را نيز بسازد. در حوزه شمال خراسان چون اكثر مردم آن از مهاجرين هستند، موسيقي آن بيشتر در قالب كردي و تا حدودي تركي اجرا مي شود.
در سال هاي اخير با وجود جشنواره هاي متعدد و با نام هاي متنوع چون موسيقي نواحي و... برخي از اين هنرمندان گمنام به صحنه آمدند و ملودي هايي را كه مي رفت فراموش شود اجرا كردند و بالتبع اين امر خود مي تواند پشتوانه اي براي موسيقي ملي و يا دستگاهي ما باشد و چه بسا منابع قابل اعتنا براي آهنگسازان ونوازندگاني كه دغدغه هويت ايراني وفرهنگ ايران را دارند.
در حال حاضر سهراب محمدي دوتار نواز برجسته موسيقي كُرمانجي و ولي رحيمي كمانچه نواز چيره دست از مناديان موسيقي بخشي كُرمانجي هستند، به گونه اي كه اين دو نوازنده را آخرين نسل اصيل موسيقي كُرمانجي مي دانند. دغدغه هاي آنها و حرفهاي آنها را بايد جدي گرفت. اين گفت وگو در حقيقت بيشتر سعي در معرفي موسيقي بخشي كُرمانجي و پيشكسوتان اين هنر دارد.
*آقاي محمدي، از برنامه اي كه در كيش اجرا كرديد بفرماييد، ظاهراً مسائلي به وجود آمد كه باعث رنجش شما شد؟
-بله، از طرف يك موسسه فرهنگي در قوچان به ما گفتند كه به كيش برويم، و ما هم رفتيم و حدود يازده روز در اين جزيره برنامه اجرا كرديم. ما سه نفر بوديم؛ من و آقاي رحيمي كه كمانچه مي زد و آقاي حسين عزيزي كه هم خواننده ماست و هم دُهل مي نوازد، در اين چند روز برنامه هاي زيادي اجرا كرديم و خوشبختانه الآن مسائل ما حل شد و صلح كرديم و مشكلي نداريم.
*حالا كه خوشبختانه مشكل شما حل شد، از خودتان براي ما بفرماييد، اينكه چند سال داريد و چه مدت مشغول نواختن دوتار هستيد؟
-بنده ۶۸ سن سال دارم و حدود ۵۱ سال است كه دوتار مي زنم.
*دوتارنوازي را از كي و كجا ياد گرفتيد؟
- دوتار را از پدرم ياد گرفتم، ضمن آنكه بايد بگويم كه اجداد ما همه از بخشي هاي منطقه بودند و بيش از هفت نسل نوازندگي و خوانندگي حرفه اصلي آنها بود. پدران من از هنرمندان معروف بخشي بودند و بيشتر هم از اين طريق ارتزاق مي كردند.
* آقاي محمدي، اگر ممكن است از ويژگي هاي موسيقي بخشي براي ما بيشتر صحبت كنيد.
- ما در حقيقت شعر مي خوانيم يا به اصطلاح كلام مي گوييم، مثلاً يك كلمه من مي گويم و يك كلمه «تار» مي گويد، يا جواب مرا مي دهد. در اين نوع موسيقي داستان هم مي گوييم؛ آهنگ هاي قديمي مانند: «لو» ، «زليخا» ، «هه را» ، «جعفرقلي» و چيزهاي ديگر را هم مي خوانيم. اشعار همه اين آهنگ ها هم غالباً كُردي است. ما كُردي مي خوانيم.
002178.jpg
*اين آهنگ ها را چگونه ياد گرفتيد و اشعار اين آهنگ ها از چه كسي است؟
- همه اين آهنگ ها را به صورت سينه به سينه ياد گرفتيم؛ اشعار آنها هم قديمي است و از پدران ما آموختيم.
* آهنگ هايي را كه اجرا مي كنيد، هر كدام براي مراسم خاصي است، مثلاً مراسم شاديانه اي چون عروسي و امثالهم، آيا اين آهنگ ها با هم خيلي تفاوت دارند؟
-بله، آنهايي كه در عروسي ها خوانده مي شود يك شكل است ومعمولاً ترانه هاي شاد هستند؛ مثل چپه راسته،اناركي، شش قه رسه، يك قه رسه. بعضي هم سبك تر هستند، ولي برخي از ترانه ها كه قديمي ترند سنگين و وزين تر هستند، كه در مراسم جدي و سنگين اجرا مي شود. نوعي ديگر از كارهاي ما، معمولاً درمراسم و مناسبت هاي خاص مثل ۲۲بهمن، ۱۲فروردين و... اجرا مي شود كه شعر آنها هم براساس همان مناسبت سروده مي شود و ما مي خوانيم. البته بيشتر من در چنين مراسمي شركت مي كنم. بخشي هاي ديگر كمتر مي روند، البته كسان ديگري هستند كه فارسي، تركي و كُردي مي خوانند، ولي من كُردي مي خوانم و موسيقي كُرمانجي اجرا مي كنم.
*آقاي محمدي، در حال حاضر ظاهراً شما بهترين دوتارنواز بخشي منطقه هستيد، آيا كسي ديگر هم هست كه مثل شما دوتار بنوازد؟
-الآن كسي كه اصل كُرمانجي بخواند من هستم. البته يك بخشي هم در بجنورد داريم كه ايشان ترك است، كه وي هم تركي و فارسي و كُردي مي خواند، اما من چون اصالتم كُردي است كُردي مي خوانم و اشعار ما هم كُردي كُرمانجي است.
* به چه مسافرت هايي رفتيد و در كجاها برنامه اجرا كرديد؟
- مسافرت زياد رفتيم، كه البته همه داخل كشور بود، دو بار به كيش رفتيم كه بار اول به دعوت آقاي كليم الله توحدي بود، ايشان خودشان از هنرمندان بخشي هستند و آوازهاي بخشي را اجرا مي كنند، ولي اين دفعه ايشان خبر نداشت، كه به هر حال مسائلي براي ما اتفاق افتاد، ولي به توافق رسيديم. براي سالگرد راديو به «زيباكنار» آستارا رفتيم و به دعوت آقاي هوشنگ جاويد در آنجا برنامه اجرا كرديم؛ دو بار هم به كرمان رفتيم و در موسيقي نواحي برنامه داشتيم. اما تا به حال به خارج از كشور نرفتيم تا برنامه اي اجرا كنيم.
*آيا جوايزي هم گرفتيد؟
- در موسيقي نواحي كرمان به عنوان «استاد پيشكسوت» از آقاي محمدرضا درويشي لوح زرين گرفتم.
* زماني كه برنامه نداريد، چه كار مي كنيد، آيا تمرين مي كنيد؟
- والله، الآن كار خاصي نداريم. در خانه هستيم و گاهي هم تمرين مي كنيم و منتظريم تا برنامه اي باشد و ما را دعوت كنند. ولي كار ديگري به غير نوازندگي نداريم و باحقوق مستمري ماهي ۸۱هزارتومان بازنشستگي كه وزارت ارشاد به ما مي دهد زندگي مي كنيم، درآمد ديگري نداريم و زندگي ما با همين مستمري مي گذرد.
*آيا اين مستمري براي زندگي هنرمندي مثل شما كافي است؟
- البته كافي نيست، ولي غنيمت است، بيمه هم كه نيستيم، اگر اين مستمري هم نباشد كه خيلي سخت مي شود.
*شما در مراسم مختلف كداميك از آهنگ هاي كُرمانجي را بيشتر اجرا مي كنيد؟
-آهنگ زياد است. ولي بيشتر آهنگ «جعفرقلي» داريم، «لو» ، الله مزاره، لي ياره لي ياره، شاه ختا، گل و بلبل،هه را؛(هه رايي)، زارنجي، سروناز، نالش، عيدسلطاني(از مشتقات جعفرقلي) خلاصه آهنگ زياد است. همه اين آهنگ ها قديمي هستند و از گذشته ها به ما رسيده است.
* آهنگ «جعفرقلي» در ميان بخشي هاي خراسان خيلي معروف است، از اين آهنگ و از «جعفرقلي» بيشتر صحبت مي كنيد؟
-بايد عرض كنم كه الگوي هنرمندان بخشي كُرمانجي آهنگ «جعفرقلي» است. جعفرقلي شاعري كُرد بود كه آهنگي هم به اين نام داريم؛ درحقيقت سبكي به نام ايشان است و شعرهاي كُرمانجي در اين آهنگ بيشتر عاشقانه است و ضمناً در آن وصف خدا، نماز و پيدايش دنياست، اينكه دنيا چگونه بوجود آمد؛كلاً داستان زندگي ما كُردهاست.
«جعفرقلي» يك شاعري بوده عارف، كسي تا به حال نتوانسته شعرهايي هم سنگ او بگويد. حدوداً يازده آهنگ به «جعفرقلي» منسوب است كه خود او اصل آنها را از كسان ديگر گرفت و الآن به نام ايشان معروف است. اتفاقاً آقاي توحدي در باره ايشان كتابي هم نوشته است.
*گفتيد كه در برخي مراسم كه بيشتر به مناسبتي برگزار مي شود، شركت مي كنيد و برنامه اجرا مي كنيد؛ شعرهايي كه در اين مراسم مي خوانيد را چه كساني براي شما تهيه مي كنند؛ يا مي سرايند؟
-البته خودمان هم مي گوييم؛ ولي يكي از هنرمندان منطقه آقاي «سياوش مروي» كه خودشان هم نوازنده دوتار هستند، براي ما مي سرايند و ما بعد از چند بار خواندن آنها را از بر مي كنيم و در مناسبت ها اجرا مي كنيم.
* علاوه بر مراسم شادي، آيا در مراسم مذهبي هم آهنگ هايي داريد كه اجرا بكنيد؟
-بله، بله، خيلي از شعرهاي ما مذهبي است و در ايام مذهبي هم برنامه اجرا مي كنيم.
***
*آقاي رحيمي شما بفرماييد كه چند سال داريد و از چه زماني كمانچه مي زنيد؟
- بنده ۷۳ ساله هستم و از حدود ۸ سالگي كمانچه مي زنم. پدرم كمانچه نواز خوبي بود و من هم در محضر ايشان نواختن كمانچه را آموختم. اين آهنگ ها را به شكل گوشي ياد گرفتم و همه هم كُردي كُرمانجي است.
*با كمانچه بيشتر چه آهنگي را مي نوازيد؟
- آهنگ هايي مثل «لو» ، هه را، كوراوغلو، جعفرقلي،سردار عوض، ججوخان، فاطمه جان، له يلي وله يلان، نيچر، بياض، نوايي، كرم اصلي  لي لي ياره، لاله زار، محرم ياعلي، خلاصه خيلي آهنگ داريم كه شمار آنها بيش از اينهاست.
*شما هم فكر مي كنم مثل آقاي محمدي كار اصلي تان نوازندگي است، با نوازندگي زندگي پيش مي رود؟
-بله، من هم همين كار را دارم. غير از نوازندگي كار ديگري ندارم، در اوقات بيكاري تمرين مي كنم. ۸۱ هزارتومان مستمري بازنشستگي از دولت مي گيرم و گاهي بعضي از جشنواره ها كه مي رويم چيزي مي گيريم.درآمد ديگري نداريم.
*آقاي رحيمي، علاوه بر جشنواره هاي داخلي در خارج از كشور هم برنامه اي اجرا كرديد؟
- خارج از كشور بايد پارتي داشته باشي. خيلي از دوستان ما به خارج از كشور رفتند. خيلي از كساني كه كارشان هم چندان خوب نبود رفتند و برنامه اجرا كردند، ولي ما نرفتيم. من نمي خواهم از كارم تعريف كنم، از هنرمندان بپرسيد كه كار ما چگونه است؛ كار ما بد نيست، ولي ما را نمي برند؛ البته شايد يكي از دلايلش اين است كه ما را نمي شناسند، ولي از كار ديگران تعريف مي كنند و آنها را به خارج مي برند.
*موسيقي بخشي الآن در منطقه چه وضعيتي دارد؛ آيا جوان ها از آن استقبال مي كنند و دوست دارند اين موسيقي را ياد بگيرند يا خير؟
- بله، اتفاقاً بنده سال گذشته در اداره ارشاد كلاس داشتم و حدود ۱۵ نفر در كلاس مي آمدند و كمانچه ياد مي گرفتند.
*آقاي رحيمي، بيشتر در چه مراسمي برنامه اجرا مي كنيد؟
- البته قبلاً در عروسي ها و مجالس شاديانه مي رفتيم؛ ولي حالا پير شديم، ديگر به اين گونه مراسم نمي رويم. در اين مراسم قبلاً يك گروه ۸ نفري داشتيم كه ساز مي زديم و مردم هم بازي هايي انجام مي دادند كه گاهي نزديك به صد نفر به ميدان مي آمدند و انواع رقص با چوب را اجرا مي كردند رقص يك قه رسه و دوقه رسه،شش قه رسه كه اينها از آهنگ هاي شاد كُردي است. اين مراسم در حال حاضر هم اجرا مي شود. البته هنوز هم خانواده هايي هستند كه به موسيقي بومي علاقه دارند و ما را دعوت مي كنند، ولي در بعضي مراسم كه سبك تر است و جوان ها هستند، سازهايي مثل ارگ مي آورند و از موسيقي ما استفاده نمي شود.
*در اين مراسم معمولاً كدام آهنگ بيشتر كاربرد دارد؟
- همان طور كه عرض كردم يك قه رسه، دوقه رسه، چپه راسته، لاري لاري، شلنگي(گل غنچه)، چوبازي، اناركي، يارمه نزاينو ويا بشكن بشكن.
*در موسيقي كُرمانجي شما آهنگي مثل «زار» كه در برخي مناطق ايران مرسوم است، داريد؟
- بله؛ آهنگ «هه را» شبيه موسيقي زار است، چون «هه را» در واقع زندگي پر حادثه و سرسوزوگداز و آوارگي مردم كُرد است، گرچه الآن تغيير كرده است و يا جعفرقلي هم برخي از اين ويژگي ها را دارد، ولي گل لاله را كه بيشتر با ني نواخته مي شود در مراسم سوگ مي نوازند.
*در حال حاضر آيا ارگاني، يا سازمان و اداره مسئولي شما را به غير از ماهيانه مستمري كمكي هم مي كند؟
- نه، جز همان مبلغ مستمري كسي كمكي به ما نمي كند، اگر هم در بعضي از مراسم به آشخانه يا بجنورد برويم گاهي كتابي يا لوحي به ما مي دهند، ولي از كمك مادي هيچ خبري نيست.

نگاهي به ديدگاه هاي كليدي عليرضا مشايخي در موسيقي نو
كسوف شرقي يا موسيقي نو؟!
002175.jpg
محسن مبين
سيد ابوالحسن مختاباد: عليرضا مشايخي از جمله چهره هاي صاحب نام موسيقي است كه در چند سال اخير سعي كرده است متفاوت از ساير موزيسين ها رفتار كند. وي در پي بيان تازه موسيقايي است و در اين راه تجربيات فراواني را صورت بندي كرده است؟ اگر چه اين تجربيات به زعم برخي از مخالفان جدي آثار وي، عنصر ارتباط با مخاطب را كم دارند. ضمن آن كه آثار مشايخي به زعم همين گروه از منتقدان به قدري تنوع و پراكندگي دارند كه نمي توان برآن نام سبك يا شيوه اي خاص را نهاد. در هر حال اين موزيسين كه آثارش با تفسيرهاي فراواني روبه روست، به نحوي كه برخي از منتقدان معتقدند، آثارش تنها از طريق توضيحات بياني و لفظي و يا نقدهاي توصيفي قابل فهم است، آثار و تجربه هايش را موسيقي نو نام نهاده است. مشايخي به تازگي نيز كتابي انتشار داده است كه حاوي خاطراتش و نيز ديدگاه هاي وي درباره وجوه مختلف زندگي است. اين كتاب كه از سوي نشر آويج به بازار كتاب راه يافته و از زبان و بياني روان برخوردار است بهتر از آثار مشايخي وي را توضيح و تفسير مي كند، به نحوي كه آدمي حسرت مي خورد كه چرا مشايخي نويسنده نشد و به سمت آهنگسازي روي آورد. نوشته زير نقدي است بر ديدگاه هاي مشايخي. صفحه موسيقي همشهري باب بحث در اين زمينه را باز نهاده است تا موافقان جناب مشايخي نيز در اين باره اظهار نظر كنند.
«هنر كهنه است و نو»
«يك نقيض گويي محض همانقدر براي خردمندان اسرارآميز است كه براي ديوانگان»
«آدمي به شنيده واژه ها عادتاً براين باور است كه آنها حتماً بايد حاوي انديشه اي باشند» (۱) اين جملات ژرف گوته به همراه شنيدن يك اثر متاايكس يا فرا مجهول از عليرضا مشايخي مي تواند براي هر مخاطبي، تمامي آنچه را كه نگارنده در انديشه دارد آشكار سازد ولي براي وضوح بيشتر مطلب به بررسي آن مي پردازم.
شايان ذكر است كه نگارنده قصد توضيح، تفسير و نقد موسيقي مشايخي را ندارد بلكه قصد وي نقد و بررسي ديدگاه هايي از مشايخي است كه اساس فلسفي اين نوع موسيقي را تشكيل مي دهد. تمامي اين انتقادات به استناد كتاب به طرف شرق نوشته خانم گلناز گل صباحي(۲) ايراد گرديده كه در پاورقي صفحه ۳۳ از اين كتاب ذكر شده: «در توضيحات مربوط به ايده هاي هنري، عيناً از نوشته هاي مشايخي استفاده شده است.»
در به طرف شرق به سه عنوان كليدي بر مي خوريم:
۱- تغيير دايمي تعريف هنر.
۲- دگرگوني ارزش ها در برخورد با هنر، پايان ضرورت وجودي زيبايي شناختي خسته.
۳- ناهمگن بودن به عنوان ابراز رسيدن به همگن بودن.
اين سه مورد داراي ريشه هاي مشتركي هستند كه هر كدام راه گشاي ديگري است.
۱- تعريف هنر:
در به طرف شرق مي خوانيم: «تعريف هنر به طور دائمي permanent در ارتباط با تمام پديده هاي تاريخي، اجتماعي و جغرافيايي در تغيير است. ما در تاريخ نمونه هايي داريم از دوران هايي كه ايدئولوگها يا فلاسفه، متأثر از نظام فكري خاصي، هنر را در قالب هايي ديده اند و معرفي كرده اند كه به نحوي در نهايت هنرمندان را به بند كشيده و به پويايي هنر صدمه زده.» (۳)
در تعريف هنر بايد به اين نكته دقت كرد كه اولاً، تعاريفي از هنر كه پردازش به ذات هنر دارند نه تنها هنر را محدود نمي كنند بلكه باعث عدم هرج و مرج در هنر مي شوند ثانياً فقدان تعريف ثابتي از هنر، هنر را به بازيچه اي تبديل مي كند كه هر كس داعيه داشتن آن را خواهد نمود.
اگر بخواهيم تمامي روابطي كه بين هنرمندان، متخصصين و مردم ايجاد مي شود وجهه هنري خود را از دست ندهد، بايد براي آن ملاكي ثابت قائل شويم و براي داشتن ملاك ثابت احتياج به تعريف مشخص از هنر داريم. اين تعريف مشخص به معناي رهايي هنر از قيد و بندهاي شخصي و سليقه اي است نه به معناي محدوديت آن.
در به طرف شرق در مورد سوء استفاده هايي كه از هنر و هنرمندان توسط دولتمرداني چون استالين و هيتلر مي شده، مثال هايي زده شده و از اين جريان اينگونه نتيجه گيري شده است كه چون اينان از هنر تعريفي در راستاي منافع خود داشته اند و هنرمندان را محدود به اجراي آن كرده اند پس نبايد كسي تعريف ثابتي از هنر ارائه دهد.
در پاسخ به اين سخن بايد گفت: در جامعه اي كه هنرمند با در نظر گرفتن ارزش هاي والاي خود تعريفي از هنر ارائه ندهد، بديهي است كه سوءاستفاده گرها هر چيز را به عنوان هنر ارائه خواهند داد و هنر را محدود به مضامين حزبي خود خواهند كرد.
حال براي روشن شدن حوزه هايي كه در آن مي توان به تعريف هنر پرداخت و هنر را محدود نكرد به يك نمونه از تعاريف ذاتي هنر كه در مورد درونگرايي و برونگرايي است اشاره مي كنم.
هنرمند كاشف است يا خالق؟
اگر هنرمند صرفاً كاشف هنر باشد، آنگاه فيلسوف مي تواند با در نظر گرفتن خاستگاه كشف هنرمند، از هنر تعريفي ارائه دهد ولي اگر هنر آفرينش محض باشد فيلسوف فقط اجازه خواهد داشت از ارتباط آن هنر با غير آن سخن بگويد، چون خود اين آفرينش است كه هنر را به وجود مي آورد و هنر نه واقعيتي خارجي بلكه محصول تلاش هنرمند است كه يك فيلسوف با اظهار نظر خود در مورد هنر آن را محدود خواهد كرد.
حقيقت از ديد من تركيبي از كشف و خلق است. هنر به لحاظ بروني داراي خاستگاه و جايگاهي است كه هنرمند با در نظر گرفتن آن و نيز با در نظر گرفتن درون خلاقه خود دست به آفرينش مي زند. ما وقتي مي توانيم يك اثر را هنري بدانيم كه از درون گرايي محض كه بحثي آفرينشي است، به تركيب درونگرايي و برونگرايي كه شامل كشف هم مي شود دست يابيم.
در واقع خاستگاه تغيير يا بازنمايي واقعيات در ذهن اگر با پل هاي ارتباطي چون عينيات جاي خود را در اذهان ديگران پيدا كند و از درون گرايي محض كه برخي از مدرنيست ها دچارش هستند به تلفيقي كاربردي از درونگرايي و برونگرايي برسد، هنر خلق مي شود و در آن حال كه خلق مي شود خالق خود را نيز مخلوق خود مي كند تا نام هنرمند بر او نهد و اين شرط تلفيقي براي موقعيت هنر لازم است تا با محور قرار دادن آن بتوانيم اضافاتي تعريفي به آن بيفزاييم، مثلاً هنرهاي انتزاعي و تجريدي را با هنرهاي رئاليسم يا كلاسيسيسم مقايسه كنيم و در اين ميان با كشف خصيصه هاي بيشتر هنر به اين شرط لازم هنر كه تركيبي از كشف و خلق است بيشتر برسيم. اين هنر با وجودش منجر به ژرف نگري در خود و غير خود و رابطه ميان اين دو كه در حقيقت آن خود حقيقي است مي شود.
۲- زيبايي شناسي:
مشايخي مي گويد: «من نگران زشتي يا زيبايي در مورد فرم و محتوا نيستم. من احتياج دارم كه بيان شوم و به بهترين بيان هنگامي دست مي يابم كه مرز اين چهار لغت در اثر هنري تشخيص داده نشود.» (۴) و در جاي ديگر مي گويد: «موسيقي يك زبان است.» (۵) و باز در جاي ديگر: «اين بيان در نابترين نوع خود فاقد هر گونه توان در بيانگري است.»(۶)
در اين جملات مي توان آن نقيض گويي را به وضوح ديد. در اينجا گاهي با كلمات بازي شده تا در عين اين كه مطلبي چون بهتر بودن مطرح باشد زيبايي مطرح نشود.
لازم به ذكر است كه زيبايي شناسي به معناي سخن گفتن از زيبايي ها نيست بلكه به معناي داشتن پل ارتباطي زيبا و رسا براي وضوح كامل مطلب است. وقتي قرار است اثري را هنري بناميم آن اثر بايد مسأله ارتباط با مخاطب را حل كرده باشد.
زيبايي شناسي در حقيقت شناخت نحوه و نظام بيان است
مشايخي مي گويد كه موسيقي يك زبان است و ما مي دانيم كه فرق زبان با غير زبان قاعده مند بودن آن است و قواعد به مثابه نوعي زيبايي شناسي مطرح اند. قواعدي براي بهتر فهميدن، حال فهميدن هر چيزي، زشتي يا زيبايي، بدي يا خوبي، ولي اگر اين كليد فهماندن صريح را از دست بدهيم ديگر به يك انسان درونگرا تبديل شده ايم. مشايخي در آنجا كه مي گويد اين بيان در نابترين نوع خود فاقد هرگونه توان در بيانگري است در حقيقت يكي از معاني سكوت را به ما ارائه مي دهد و شايد اين تعريف درستي است كه مشايخي از موسيقي خود مي كند، يعني اين موسيقي در بيرون وجود ندارد و فاقد معنا است. حال آن كه در عوالم دروني ممكن است كه درون مشايخي همچون درون بتهوون باشد.
۳- همگن بودن:
مشايخي در مورد همگن بودن مي گويد:
ناهمگن بودن به عنوان ابراز رسيدن به همگن بودن:
تمدن موسيقي از ديرباز، رشد خود را مديون ديالكتيكي است كه هميشه به نوعي در جريان هاي مختلف فكري «تحرك» را تأمين كرده است. در طول تاريخ شاهديم كه به تدريج «سنتزهاي» هنري در ابعاد وسيع تري عامل متفاوت بودن عناصر تشكيل دهنده هنر را تحمل كرده اند. «متفاوت بودن» اواخر باروك به «تضاد» دوران كلاسيك تبديل مي شود. در عبور قرن نوزده به بيست شخصيت هايي مانند آندره ژيد، ديگر از «تناقض» هراسي ندارند. مدت ها قبل نيچه جواز چنين ديدگاهي را صادر كرده است. سوررئاليسم، دادائيسم، فرماليسم هر يك به نحوي با مسأله همگن بودن (نبودن)، برخورد خاص خود را تجربه كرده اند. به اين ترتيب چاره اي نيست جز آن كه امروز «همگن نبودن» را به عنوان ابزاري در خدمت نوع خاصي از وحدت به كار گيريم و فقط از اين طريق است كه مي توانيم به Meta-x يعني به مرحله جديدي از خلاقيت هنري دست يابيم. «(۷)
در اينجا به نقد و بررسي برداشت هايي كه مشايخي از ديالكتيك هگلي مي كند مي پردازيم و قصدمان نقد خود هگليسم نيست.
برخي بيماري را نظم جديدي مي دانند و مي گويند:« چون بيماري نظم دارد پس قابل پيگيري كردن و درمان نيز هست ولي چون با نظم ثابت و عادي بدن تفاوت دارد ما آن را بيماري مي نماميم.»
در عرصه روح و هنر نيز همين جريان مصداق دارد. اگر بخواهيم برداشت مشايخي از روابط ديالكتيكي هگل را در مورد ذات هنر كه طبيعت روح است به جريان بيندازيم به ضد هنر يعني بيماري روح مي رسيم.
بايد در نظر داشت كه يكي از اركان هنر همگن بودن آن است كه مشايخي به جاي آن ناهمگن بودن را ارائه مي دهد تا به طور ذهني به همگن بودن برسد. همگن بودني كه در آثار وي ديده نمي شود.
مشايخي دوره باروك، كلاسيك و رمانتيك را تز و آنتي تز مي داند بدون آن كه در اين باره توضيحي دهد.
باروك، كلاسيك و رمانتيك شايد در مورد برخي تكنيك ها با هم روابط ديالكتيكي داشته باشند ولي هسته مركزي موسيقي آنها هرگز از بين نرفته است. يعني هيچ گاه ملودي حذف نشده است.
مشايخي در تعريف موسيقي علمي مي گويد:
«بحث لغوي مدنظر من نيست منظور من باخ است.»(۸)
اما آنچه كه مسلم است ذات موسيقي باخ از روابط ملوديك، هارمونيك و كنترپوانتيك تشكيل شده است در حالي كه مشايخي مي گويد موسيقي من نه ملوديك است و نه هارمونيك او عناصري چون شدت، سرعت و گاهي رنگ آميزي را محور كار خود قرار مي دهد و از اينجا مشخص مي  شود كه اثر او اصلاً موسيقي نيست چون طبق تعريفي كه خود از ذات موسيقي دارد ما نمي توانيم آثار او را موسيقيايي بدانيم.
پانوشتها:
۱- گوته، يوهان ولفگانگ، فاوست ،۱ انتشارات نيلوفر، ترجمه م.ا. به آذين، تهران، چاپ سوم، ۱۳۸۲
۲- گل صباحي گلناز، به طرف شرق، نشر تلخون، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲
۳- همان، صفحه ۱۸
۴- همان، صفحه ۳۷
۵- همان، صفحه ۸
۶- همان، صفحه ۲۰
۷- همان، صفحه ۳۲
۸- فصلنامه موسيقي مقام، شماره هفتم، گفتگو با عليرضا مشايخي، صفحه ۱۰۵

سايه روشن خبر
حسين دهلوي: موسيقي به رشد معنوي لازمش نرسيده است
حسين دهلوي، خالق اپراي مانا و ماني، كه مدتي است در حال تمرين در تالار رودكي براي اجراي كنسرت اين اپرا است درخصوص هنر معنوي گفت: اگر هنر بتواند بار فرهنگي داشته باشد، در رديف معنويت قرارمي گيرد و اگربتوانيم در زمينه موسيقي يك فضاي اين چنيني را تدارك ببينيم، يك رشد فرهنگي قابل توجهي را براي هنر موسيقي تهيه كرده ايم.
دهلوي در ادامه در خصوص جايگاه هنر معنوي در تاريخ هنر ايران اظهار داشت: از نظر شعر در زمينه معنويت رشد كافي داشته ايم، اما در خصوص موسيقي به دليل اينكه در طي قرنها عوامل بازدارنده اي جلوي آن بوده، نتوانسته ازرشد كمي وكيفي مناسبي برخوردارباشد و به نظرمن موسيقي به رشد معنوي نرسيده است كه اميد است با برنامه ريزي وحمايت بخش دولتي بتوانيم در آينده صاحب چنين موقعيتي در زمينه موسيقي باشيم.
حسين دهلوي با اشاره به اينكه درزمينه موسيقي به كارهاي بازاري توجه بيشتري مي شود، افزود: موسيقي به صورت بازاري رايج بوده وهمين عامل باعث شده اين بخش از هنر زيرسوال قراربگيرد و تنها محك افراد براي ارزشگزاري به آن كافي نيست، بلكه نيازمند بخش دولتي نيز هستيم.
اين آهنگساز در خاتمه درباره تشكيل يك دبيرخانه دائمي براي هنر معنوي خاطرنشان كرد: تشكيل چنين دبيرخانه اي يك نوع بها دادن به هنراست اما بايد اين دبيرخانه درحوزه هاي مختلف هنربه صورت جداگانه عمل كند. چون هركدام ازرشته هاي هنري تخصص خاصي براي خود مي طلبد. هنرمعنوي همزمان با كشيدن اولين خط انسان روي غارها كه به خاطراحتياج معنوي وياري گرفتن ازماوراء طبيعت بود شكل گرفت.
امروز و فردا در فرهنگسراي نياوران كنسرت فلامنكو برگزار مي شود
انجمن موسيقي دانان نياوران، كه در چند سال اخير حركتهاي مناسبي را در جهت معرفي موسيقي جدي ايران و جهان ايفا كرده است، در تداوم اين گونه برنامه ها كنسرت فلامنكو را در روزهاي ۱۹ و ۲۰خرداد ماه ( امروز و فردا ) توسط نوازندگان ايراني درسالن اختصاصي كاخ نياوران برگزار مي كند.
در اين برنامه دوئت گيتار، كاوه ناصحي واحسان فرامرزي به اجراي چند اثر شخصي وآثاري ازپاكوپنيا، بيسنته آميگو، سابيكاس، مورايتو و.. مي پردازند.
در چند قطعه  اين كنسرت مهدي محققي، سعيد نجفي، بهروز فرماني واميرعبداللهي با سازهاي كوبه اي اسپانيايي (كاخن، پالماس وكاستانت ) اين دونوازنده را همراهي مي كنند. اين كنسرت درفرمهاي فاروكا، تارانتا، بولريا، گرانائينا، تانگو، ميلونگا، سيوياناس، آلگريا، رومبا و روندنيا، قطعاتي اجرا مي شود.
كنسرت پژوهشي سفر پاريس با اجراي قطعاتي از رديف آقا حسنقلي در سالن رودكي
به همت انجمن موسيقي ايران و با همكاري موسسه آواي مهرباني و بنياد رودكي در ساعت ۱۶ فردا كنسرت پژوهشي سفر پاريس برگزار مي شود. امير منصور در برنامه سفر پاريس درمورد سفر آقا حسينقلي و همراهان وي به پاريس، سخنراني پژوهشي خواهد داشت و سيد وحيد بصام قطعاتي از رديف آقاحسينقلي راباتار مي نوازد.
موسسه آواي مهرباني در چند سال اخير و به رغم تمامي كاستي هاي موجود سعي كرده است، برنامه هاي پژوهشي مناسبي را در زمينه موسيقي سنتي و نيز تاريخ موسيقي ايران تدارك ببيند. اين برنامه ساعت ۱۶ روز ۲۰ خردادماه در سالن رودكي برگزار خواهد شد و ورود براي عموم آزاد و رايگان خواهد بود.
002169.jpg
002172.jpg
آثاري از خرم و مختاباد
مركز موسيقي صدا و سيما كه پس از روي كار آمدن مدير تازه ( صوفي ) توجهي ويژه به موسيقي سنتي و محلي داشته و دارد، در تازه ترين فعاليت خود آثاري ازهمايون خرم و عبدالحسين مختاباد را پخش خواهد كرد.
دو اثر موسيقايي با ساختار اركسترال، پاپ و سنتي توليد شد. اين آثار بر اساس اشعاري از معيني كرمانشاهي، مولانا، حافظ، محدثي خراساني و... ساخته شده اند.
اين آثاربا عناويني چون بوي بهار، نيازي، از خانه تا ميخانه و سپيد و سياه با صداي عبدالحسين مختاباد و آهنگسازي بهزاد خدا رحمي، دمساز ساخته همايون خرم و خوانندگي رسول اكبريان، سرزمين عشق ايران، با صداي حميد فرزانه، صورتگر نقاش با صداي داوود بختياري، شهر آشنايي با صداي محمد و علي سعيدي، جدالحسين، با صداي پيام عزيزي و گيسوي آفتاب با صداي احمد نايبي توليد شده اند.
چهار رديف در دست تهيه است
سامان احتشامي آهنگساز و نوازنده پيانو كه آثار متعددي را به صورت تكنوازي و دونوازي و آهنگسازي به بازار موسيقي عرضه كرده است در گفت و گويي از انتشار چهار رديف موسيقي خبر داده است.
وي در گفت و گويي اعلام كرد: من با كمك شاگردانم در حال حاضر مشغول ضبط چهار رديف مختلف موسيقي ايراني با ساز پيانو هستيم.
وي ادامه داد: ماني باستاني پاريزي، سينا سليم زاده و شايان شكرآبي از شاگردان من هستند كه ايشان ضمن يادگيري رديف ها پس از چك كردن نهايي آن را ضبط مي كنند. تا به حال بخش هاي مختلفي از اين كار انجام شده است.
احتشامي خاطر نشان كرد: اين آلبوم ها به همراه دفترچه اي در اختيار مردم قرار مي گيرند. در اين دفترچه نوع نوازندگي موسيقي ايراني با ساز پيانو نوشته شده است، چون متاسفانه بسياري از مردم بر اين باورند كه مي توانند به راحتي موسيقي ايراني را با اين ساز بنوازند. در حالي كه نواختن موسيقي ايراني با ساز پيانو نيز، همچون هر ساز ديگري نيازمند طي كردن مراحل اوليه است. وي در ادامه با بيان اين مطلب كه اهميت به موسيقي فرهنگي در ايران بسيار كم شده است، گفت: نگاه من به انتشار اين مجموعه رديف نگاهي فرهنگي است و هميشه نيز سعي كرده ام كه جنبه فرهنگي را در درجه اول اهميت در آثارم در نظر بگيرم، اما متاسفانه از آنجايي كه اين نوع آثار فروش خوبي را در بازار موسيقي ايران ندارند، به ناچار، ناشران آنهارا در انبارها ذخيره كرده و پس ازتمام شدن انتشار كارهاي پاپ، آنها را منتشر مي كنند.
احتشامي خاطرنشان كرد: در حال حاضر، من ۵ آلبوم آماده انتشار دارم.

موسيقي
ادبيات
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |