شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۴
آسيب شناسي اخلاق اجتماعي
خشونت كلامي
002217.jpg
معصومه طاهري
كنار غرفه فروش ميوه، در يكي از ميادين ميوه و تره بار تهران بزرگ، ايستاده ايم و ناخودآگاه شاهد مكالمه آرام فروشنده و خريدار هستيم،  عاقبت فروشنده كيسه گوجه فرنگي را پر كرده و به دست خريدار مي دهد، خريدار با سرعت كيسه را زير و رو و گوجه هاي لك دار و معيوب را به بيرون پرتاب مي كند، فروشنده هم با سماجت خاصي مجدداً گوجه فرنگي ها را به داخل كيسه مي ريزد و به اين رفتار خريدار معترض است. چند لحظه بعد كيسه گوجه فرنگي به كناري افتاده و خريدار و فروشنده با صداي بلند با يكديگر شروع به مجادله مي نمايند، ابتدا كلمات را مي توانستم تشخيص دهم لكن به تدريج الفاظ نامفهوم به سمت بي احترامي سپس توهين مي رود. دقيقاً مردم و شاهدان عبوري دو دسته مي شوند، عده اي به طرفداري از خريدار، با فروشنده برخوردهاي تندي مي كنند و بعضي به حمايت از فروشنده از خريدار انتقاد مي نمايند و حضور بعضي از افراد را در ميادين ميوه و تره بار موجب اختلال و مجادله ذكر مي كنند. بالاخره مسئول بازرسي ميدان وارد غرفه مي شود و طرفين دعوا را از يكديگر جدا مي كند، خريدار همچنان با صداي بسيار بلند الفاظ زشتي را به زبان مي آورد و نثار فروشنده مي نمود. و فروشنده هم خريدار را بدون جواب نمي گذاشت و خيلي كوتاه با يك جمله بي ادبانه پاسخ مي داد. به تدريج كه به سمت دفتر هدايت مي شدند فريادها ضعيف تر مي شد وبا قطع صداي آنها مجدداً همه به سر كارهاي خود بازگشته و خريد و فروش به جريان مي افتد تا باز بي احترامي ديگر و ... مطمئناً شما هم هر از چند گاهي شاهد يكي از اين مجادله ها در معابر، وسايل نقليه عمومي، حتي در محيط كوچك خانواده و در ميان اعضاي بسيار نزديك خانواده هستيد. معمولاً صحبت ما ابتدا بسيار عادي و ملايم هستند، به تدريج رنگ عصبانيت به خود مي گيرند و در اندك زماني تبديل به كلمات غيرمحترمانه و در صورت ادامه، مشكل جدي مي شود و نياز به ميانجي و واسطه به وجود مي آيد. آيا هرگز فكر كرده ايد كه ريشه رفتارهاي سوءاجتماعي را بايد در كجا جستجو نمود؟ به چه دليل گاه در مناسبات ميان افراد صحبت هاي منطقي و عاقلانه ناگهان تبديل به بي احترامي و منازعه مي شوند؟ چگونه مي توانيم در مقابل هيجان هاي موقتي و احساسات گذرا مقاومت و مسائل خود را با سعه صدر و آرامش حل نماييم؟ شكي نيست كه پايه و بنيان بسياري از رفتارهاي انسان ابتدا در محيط خانه شكل مي گيرد، جسم و روح از اوان كودكي و طفوليت همراه با آموزش و تربيت در خانواده انسجام مي يابند نوعاً والدين كم حوصله و عصبي موجب مي شوند كه فرزنداني كم تحمل و شكننده وارد جامعه شوند، در خانه هايي كه جو ناآرام و پراضطراب وجود دارد فرزندان ناخودآگاه نگراني هايي را با خود همراه دارند، مجادلات و بحث هاي تكراري و بي نتيجه پدر و مادر و چگونگي برقرار نمودن ارتباط كلامي، مستقيماً فرزندان را تحت تأثير قرار مي دهد، به تدريج بكارگيري بسياري از واژه هاي غير محترمانه به صورت امري عادي در خانواده در مي آيد، با اين پيش زمينه، كودك وارد جامعه بزرگتر از خانه يعني مدرسه مي شود و دقيقاً همين رفتارهاي تند و افراطي را در ارتباط با هم كلاسِي هاي خود اعمال مي كند و از اينكه بعضي با تعجب به او مي نگرند تا مدتي گيج و سردرگم مي شود،  به هر حال مدرسه مجموعه اي از افراد است كه با آموزش هاي اوليه و تربيت هاي متفاوت در كنار هم جمع شده اند، متأسفانه شاهديم كه در اين جامعه دوم، بسياري از دانش آموزان تحت تأثير گروه هاي خاص اخلاقي به تدريج تغيير رفتار و روش مي دهند و همرنگ ديگران مي شوند، مسائلي همانند رقابت، تظاهر، دوري از برچسب هاي رايج، مبني بر مظلوم بودن و بي دست و پايي، كودك را وادار مي نمايد كه در مقابل بعضي از تهاجمات عكس العمل مشابه داشته باشد،  متأسفانه بعضي برخوردهاي توأم با توهين و تحقير مديريت كادر آموزش و معلمين نيز فرهنگ و عدم بردباري، خشونت هاي كلامي و بي احترامي را كه دانش آموزان از خانواده همراه آورده اند نهادينه مي كند و در واقع اين رفتارهاي والدين و معلمين است كه بچه ها و دانش آموزان را تحت تأثير قرار مي دهد و شخصيت آينده آنها را شكل مي دهد به نصايح و پيام هاي تربيتي ....
در اينجا اين سؤال مطرح است كه به چه دليل در مدارس به صورت ريشه اي و اساسي با اين معضل برخورد نمي شود به نظر مي رسد مسئولين مدارس همين قدر كه دانش آموزان ظاهر ساكت و آرام داشته باشند و در مقابل مدير و ناظم تظاهر به نظم و احترام نمايند كافي است در حالي كه به محض دور شدن سايه معلم و مدير و ناظم همين شاگردان به ظاهر منظم و مرتب به سرعت تغيير رفتار مي دهند كه باور كردني نيست به هر حال واهمه از نمره انضباط و احضار والدين و .... كارساز واقع مي شود و يك نوع احترام كاذب و موقتي حكمفرما مي شود سپس نوجوان ما وارد محيط بزرگتر از مدرسه مانند دانشگاه، محل كار و كسب و ... مي شود و معمولاً تا جايي كه به عقيده،  منافع و حتي سلائقش برخورد نمي كند. آرام و محتاط است ليكن به محض روبه رو شدن با اولين معضل صبر را از كف مي دهد و واكنش نشان مي دهد حال طرف مقابل خريدار باشد يا همسر و يا شريك مالي و تجاري و ... خيلي سريع مرزهاي احترام را مي شكند و الفاظ و يا رفتارهاي تند و عكس العمل هاي نامطلوب از خود نشان مي دهد و آن را دفاع از حقوق خود مي داند. بسياري اوقات و پس از آرامش نسبي، از رفتار ناهنجار خود پشيمان مي شود و علاقمند است آن را جبران نمايد، لكن گاهي نيز بايد انگشت ندامت بگزد و موضوع جبران را فراموش كند زيرا آنچنان پل هاي پشت سر خود را خراب نموده كه قابل برگشت و اصلاح نيستند. متأسفانه در ايران رسانه ها بخصوص راديو و تلويزيون نيز در اين زمينه نيز فرهنگ عدم بردباري و خشونت كلامي را اشاعه مي دهند و در سريال هاي ايراني و يا برنامه هاي راديويي محاوره هاي عامه پسند را با بهره گيري از الفاظ و كلمات تحقيركننده و بعضاً توهين آميز، مترادف مي دانند و بعضي اوقاب بيننده و يا شنونده از نوع رابطه اعضاي خانواده در اين رسانه ملي و عمومي تعجب مي كند و به دنبال نمونه آن در جامعه مي گردد.
هر گاه اعتراض و يا انتقادي به اين نوع برنامه ها و ديالوگ ها مي شود عنوان مي گردد كه مثلاً فلان سريال تلويزيوني دقيقاً منطبق با پرونده هاي موجود ساخته شده است و مصداق دارد و اين سؤال مطرح است كه به چه دليل راديو و تلويزيون جهت برنامه سازي به جستجوي الگوهاي مطلوب و مثبت كه فراوان هم مي باشد نمي رود و نوعاً بر موارد خاص كه مغاير با اخلاق اجتماعي است تأكيد مي ورزد؟ امروز اكثر رسانه هاي جمعي دنيا سعي مي كنند حتي زواياي تيره و كدر جامعه خود را به گونه اي نمايش و يا به صور مختلف در معرض افكار عمومي قرار دهند كه در نهايت نتيجه مثبت و كاربردي براي جامعه داشته باشد و افراد در سطوح مختلف بتوانند در جهت حفظ ارزش هاي اخلاقي و اجتماعي خود و جامعه از آن بهره گيري نمايند.
به عنوان مثال يكي از دوستان تعريف مي كرد اخيراً يك مدير مدعي فرهنگي زمان معرفي خود و در جلسه معارفه خطاب به جمع اظهار نمود: نگران نباشيد ما در اين واحد آموزشي سه سوته شاگرد مي گيريم و اين مكان را اند هنر مي نماييم و به هيچ عنوان هم قات نخواهيم زد حضار غافلگير و متعجب شدند لكن اين گونه صحبت و ديالوگ برقرار كردن به نظر عجيب نيست زيرا ما بارها اينگونه واژه ها حتي بدتر از آن را از دهان بازيگران تلويزيون و مجريان و گويندگان بعضي از برنامه هاي ظاهراً مفرح و جوان پسند تلويزيوني شنيده ايم و بي تفاوت از كنار آن گذشته ايم،  در حالي كه فرهنگ سازي در جامعه مطمئناً بايد به گونه اي ديگر باشد.
چه بايد كرد؟
با توجه به كمبودهاي محسوس آموزشي و ناتواني جامعه و در رأس آن آموزش و پرورش رسانه هاي عمومي بخصوص راديو و تلويزيون در تبيين و تثبيت قابل قبول فرهنگ اجتماعي و اخلاقي غني اسلامي و ايراني تكليف چيست؟ بايد به انتظار بمانيم تا احتمالاً در آينده دگرگوني محسوسي به وجود آيد.
به هر حال بايد بپذيريم كه تا امروز سايه نهادهاي اجتماعي كننده (مدرسه و ... ) نقش ساختاري خود را به خوبي و نحو مطلوب انجام نداده اند بنابراين بهتر است به همان محيط كوچك و صميمي خانواده اميدوار باشيم، و سعي كنيم فرزندان خود را در محيطي پرورش دهيم كه مرزهاي اخلاقي را به خوبي بشناسند و از همان طفوليت حدود و حريم هاي را به خوبي تشخيص دهند و متقابلاً والدين نيز محدوده ها را كاملاً رعايت و محترم بشمارند، فرزندان ما بايد ياد بگيرند كه در خارج از خانواده مشاهده بعضي مسائل آنها را از اين حدود و مرزها خارج ننمايند و بتوانند امور خود را بدون تشبث به توهين و بي احترامي و احياناً برخوردهاي فيزيكي بگذرانند. با درايت و سعه صدر و طمأنينه مشكلات و معضلات سر راه خود را حل نمايند و با بكارگيري رفتارهاي مطلوب، منطقي و قانونمند اذهان ديگران را هم به اين نكته مهم معطوف دارند و از اين طريق از بسياري وقايع ناگوار جلوگيري نمايند، بديهي است با توجه به وسعت يافتن ابعاد اقتصادي و مشكلات خاص ناشي از آن، همچنين كمرنگ شدن تدريجي بسياري از روابط عاطفي و حتي خويشاوندي در سايه مسائل اقتصادي كه مي توان اذغان نمود امروزه دامنگير كل جهان مي باشد، موظفيم به نگاهداري و رشد ارزش هاي فرهنگي و اجتماعي به جا مانده شديداً اهتمام ورزيم و حتي مبادرت به بازماندن و تجديد تعريف ارزش هاي اجتماعي و اخلاقي نماييم و همواره به ياد داشته باشيم كه در اين ملك و سرزمين كه همه ما به آن افتخار مي كنيم شخصيت ها و دلسوزاني حضور داشته اند كه شديداً غم اين مسائل را در دل داشته اند و دارند و با قلم و قدمشان سعي در بهسازي محيط فرهنگي جامعه نموده اند، ذكر نام بسياري از آنها كه امروز براي جهانيان تبديل به اسطوره شده اند همانند سعدي، حافظ، فردوسي و مولوي و ... كاملاً تكراري است.
همچنين روايات و احاديث به جا مانده از معصومين و اوليا و مهمتر از همه برترين دستورالعمل زندگي بشر يعني قرآن مجيد. بنابراين بياييم در تصميمي مهم و سرنوشت ساز در مقطع و سالي كه به آن عنوان تكريم و احترام بخشيده شده است حقوق و حريم هاي اخلاقي را در جامعه ارج نهيم و اين نكته را فراموش ننماييم كه ما ايرانيان وارث ارزش ها و سجايايي هستيم كه در كمتر نقطه اي از دنيا يافت مي شود بنابراين سعي كنيم اين ميراث هاي گرانبها و گرانقدر را به خوبي نگاهباني و حفظ نماييم و ادامه پاسداري از آنها را به نيكويي به عهده آيندگان و نسل هاي آتي بسپاريم .

راههايي براي جلوگيري از بروز خشم و تنش در مناسبات انساني
شتاب به سوي ويرانگري
ندا نصيري
كسي كه مي گويد، هرگز عصباني نمي شود يا دروغگوست يا يك بمب ساعتي بالقوه كه از هر دوي اينها بايد پرهيز كرد. خشم با درجات گوناگون بخشي از هر رابطه است و نمي توانيم آن را ناديده بگيريم و يا آرزو كنيم برطرف شود. اين موارد، اجتناب ناپذير هستند و بالاخره براي كساني كه در بطن جامعه زندگي مي كنند و افرادي فعال و پرتلاش هستند، پيش مي آيد. پس حذف اين واكنش طبيعي عملي ناممكن است و ما اكنون در صدد پيدا كردن راه هاي درست براي كنترل خود و اوضاع در اين شرايط هستيم. خشم را هرگز نبايد در درون خود سركوب كنيم كه اگر اين كار انجام شود، آن مسأله نه تنها حل نمي گردد بلكه با وضع وخيم تري نيز باقي مي ماند و به صورت يك فاجعه بروز مي كند. يا در قالب بيماري هاي روان تني رخ مي نمايد. در واقع «رفتار با وقار چيزي جز اين نيست كه بگذاريم ديگران آزادانه، خودشان باشند.»
هيچ چيز به اندازه خشمگين شدن هاي نابه جا موجب اختلال در روابط دوستانه نمي شود. هر خشمي هر چند كوچك پيامدهاي منفي بسيار زيادي دارد كه به تدريج موجب سرد شدن احساسات دو نفر نسبت به هم مي گردد. عوامل ايجاد كننده اين گونه ناراحتي ها و به دنبال آن خشمگين شدن، بسيار زياد است كه از آنها مي توان به «انتقادات منفي، حساسيت هاي زياده از حد نسبت به يكديگر، دخالت هاي بي جا در امور فردي كه دوستش داريد و مقايسه هاي نادرست با ديگران و...» اشاره كرد.
اين گونه موارد در دنياي پرشتاب امروز كه افراد به خاطر شيوه خاص زندگي خود، كم تحمل تر از قبل شده اند، بسيار زيانبار است و با تكرار اين گونه موارد، اشخاص به جدايي از يكديگر مي انديشند. اين جدايي در زندگي زناشويي در قالب طلاق و در روابط دوستانه به صورت قطع رابطه با آن فرد، نمايان مي شود. براي همه ما زماني فرا مي رسد كه خشمگين مي شويم. اين احساس خشم مي تواند نسبت به خودمان باشد كه بر سر فرد مقابل تخليه  مي گردد.
بهترين راه حل اين است كه توجه خود را روي علل خشم متمركز كنيم. وقتي كه خشم را بخشي از طبيعت زندگي هر كس دانستيم، كنار آمدن با آن راحت تر خواهد بود و در نتيجه بسيار منطقي تر مي توانيم درباره علل بروز و راهكار هاي جلوگيري از تكرار آنها، بينديشيم.
پس دريافتيم كه پديده خشم، مسأله اي طبيعي است كه در هر فرد- به ميزان كم يا زياد- وجود دارد. به ياد داشته باشيم كه ما قادر نيستيم كه مشكلات را جز با حل كردن از ميان برداريم پس بايد راهي نيز براي حل اين مسأله بيابيم و گرنه اين پديده به ظاهر ساده و در باطن خوف انگيز به راحتي مي تواند تمام زندگي ما را تحت  تأثير خود قرار دهد.
يكي از راه هاي كنترل خشم، ايجاد وقفه در گفت وشنود و كشيدن نفس هاي عميق با فاصله زماني مناسب است. همه ما به خوبي مي دانيم كه در موقع عصبانيت به پيامدهاي گفتاري و رفتاري خود اهميتي نمي دهيم. وقفه روشي مؤثر است و به ما كمك مي كند كه قبل از رسيدن به مرحله اي كه گفتار و اعمال به روابط فيمابين آسيب  جدي وارد كند، آن را متوقف كنيم. اين كار به ما اين فرصت را مي دهد كه با آرامش و به دور از هيجانات فكر كنيم و آماده يك گفت وگوي منطقي باشيم. البته چنين تصميمي مشكل است. زيرا در هنگام عصبانيت شديد، هر فردي كنترل اوضاع، تا حدي از دستش خارج مي شود. از اين رو، استفاده از وقفه، در ابتداي دعوا و بحث مؤثرتر خواهد بود.
متوقف كردن گفت  و شنودهاي آميخته به خشم سبب مي شود كه طرفين زماني را براي فكر كردن درباره موضوع و كسب آرامش بيابند. در نتيجه مطالعه بعدي هر چند ممكن است اندكي از حساسيت هاي گفت وگوي قبل را در خود داشته باشد ولي به يقين، تفاوت هايي اساسي و منطقي با مكالمه قبلي خواهد داشت كه هر كسي كه يك بار آن را تجربه كند، به خوبي آن را درك خواهد كرد.
يكي ديگر از راهكار هاي بسيار مؤثر در زندگي زناشويي استفاده از مسأله اصلاح بيان است. همه ما به خوبي مي دانيم كه در شروع هر بحث و دعوايي، تنها يك مسأله كوچك و يا به ظاهر بزرگ مطرح است ولي با ادامه گفت وگو در آن حالت خشمگين و بحراني كه هر دو نفر در حال انتقاد، بحث و شكوه به سر مي برند، به تدريج مسائلي پيش مي آيد كه مشكل را واقعاً بزرگ مي كند. يكي از اين موارد كه بسيار به آتش خشم طرفين دامن مي زند، استفاده از كلمات آزاردهنده است كه متأسفانه بعضي از زوج ها به خاطر شناخت حساسيت هاي همسرشان نسبت به بعضي از كلمات و اعمال، از آنها استفاده مي كنند و يك بحث ساده را به چنان خرمني از آتش تبديل مي كنند كه خاموش كردن آن از عهده همگان خارج است و ممكن است كه آن زوج، بر اثر خستگي از ادامه اين بحث منصرف شوند ولي بي شك، نقطه سياهي در دل هر كدام از آنها باقي مي ماند كه با كوچكترين تكرار، همچون بمبي منفجر مي شود. پس در زماني مناسب كه هنوز هيچ بحثي در بين شما وجود ندارد، در طي صحبتي دوستانه با همسر خود، كلمات و اعمال آزار دهنده خود و همسرتان را برروي كاغذ بنويسيد و به يكديگر قول بدهيد كه در حين بحث به هيچ عنوان، اجازه استفاده از اين كلمات را نداريد. اين مسأله باعث مي شود كه در ضمير ناخودآگاه شما و همسرتان، اين كلمات به عنوان كلمات ممنوعه حك شود و در موقع بحث، ذهن، عدم استفاده از اين كلمات را به شما اخطار مي دهد و همين امر باعث مي شود كه بحث به جاي پراكنده گويي، به سمتي قابل قبول پيش برود. «آن زندگي كه به اميد فردا بگذرد، هميشه يك روز عقب مانده است.» پس بياييد از همين امروز كنترل خشم خود را به دست بگيريم و آينده اي آرام و شاد براي خود و همراهان خويش بسازيم.
منابع:
۱- وقتي خشم باعث آسيب به روابط زناشويي مي شود؛ جان گري
۲- بيا دريا شويم؛ لتوبوسكاليا

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |