زن در پهنه تاريخ
نويسنده: جمال.ا.بداوي - ترجمه: نفيسه جلالي
|
|
اشاره: منزلت زنان در اجتماع، نه موضوعي جديد و نه كاملاً ثابت است. موضع اسلام نسبت به اين مسأله در ميان مسائل ديگر، با كمترين واقع بيني، به خواننده غربي ارائه شده است. اين مقاله درصدد است تا توضيحي كوتاه و موثق از حمايت اسلام در اين رابطه ارائه دهد. از اين رو بر اين سؤالات اصلي متمركز مي شود: ديدگاه اسلام نسبت به منزلت زن در جامعه چيست؟ چه شباهت يا تفاوتي ميان آن ديدگاه و روح زمان حاكم قبل از ظهور اسلام وجود دارد؟ اين شباهت ها يا تفاوت ها چگونه با حقوقي كه زنان در دهه هاي اخير به دست آورده اند، مقايسه مي شود؟
پيش از بيان ديدگاه اسلام در خصوص منزلت زن در اجتماع لازم است مروري كوتاه بر رفتار با زنان در تمدن هاي گذشته به ويژه قبل از اسلام و همچنين تاريخ معاصر داشته باشيم.
۱- زن در تمدن قديم و كتب مقدس
دايره المعارف بريتانيكا در توصيف وضعيت زنان در آتن، مي گويد زنان خيلي بهتر از زنان هندي و يا رومي نبودند. زنان آتني هميشه فرعي و تابع مرداني چون پدران، برادران و يا مردان خويشاوندشان بودند. رضايت زن در ازدواج را به طور كلي لازم نمي پنداشتند و او مجبور بود از خواسته هاي والدينش اطاعت كرده و همسر و ارباب خود را هرچند كه نسبت به او بيگانه بود، بپذيرد.
يك مورخ، زن رومي را كودك، صغير، محجور، شخصي ناتوان در انجام كارها بر طبق سليقه شخصي اش و شخصي پيوسته تحت سرپرستي و قيمومت شوهرش توصيف مي كند.
در دايره المعارف بريتانيكا، خلاصه اي از جايگاه قانون زنان در تمدن روم، اين گونه بيان مي شود:
«در حقوق رومي، يك زن در ادوار تاريخي كاملاً وابسته بود. اگر ازدواج مي كرد، او و دارايي اش در اختيار شوهر قرار مي گرفت. زن يك كالاي خريداري شده براي شوهرش بود كه مثل برده از او به خاطر سودش استفاده مي كرد. يك زن نمي توانست متصدي يك منصب دولتي يا مدني شود و همچنين نمي توانست در جايگاه شاهد، ضامن، معلم و يا قيم قرار گيرد. او قدرت انتخاب كردن، برگزيده شدن، تصميم گيري و يا انعقاد قرارداد را نداشت. در ميان نژادهاي اسكانديناوي زنان، چه مجرد و چه متأهل، تحت سرپرستي دائمي بودند. در اواخر قانون كريستين پنجم، در پايان قرن هفدهم، اين گونه تصويب شد كه اگر زني بدون رضايت قيمش ازدواج كند، اگر او بخواهد، ممكن است سرپرستي اموال زن را در طول زندگي اش از آن خود كند.»
برطبق حقوق عرفي انگلستان: «تمام اموال واقعي زن در هنگام ازدواج، به دارايي هاي شوهرش تعلق مي گرفت. مرد نسبت به استفاده از اجاره زمين و يا هرگونه سود بدست آمده از كار بر روي املاك همسرانش در طول زندگي مشترك مجاز بود. با گذشت زمان، دادگاه هاي انگلستان، راهكارهايي را براي ممنوعيت انتقال اموال واقعي زن به شوهرش بدون رضايت او، انديشيدند، اما همچنان مرد، حق مديريت و دريافت درآمد حاصل از آن اموال را در اختيار داشت. شوهر نسبت به اموال شخصي همسرش قدرت بسيار داشت. او حق داشت هر طور كه مناسب ببيند، آنها را هزينه كند.»
«جان استوارت ميل» در مقاله اش با عنوان «فرمانبرداري زنان» مي نويسد:
«دائماً به ما گفته مي شود كه تمدن و مسيحيت، حقوق واقعي زنان را بازگردانده است. درحالي كه زن غلام زرخريد واقعي شوهر است. هرچند اگر تعمدات قانوني اجازه دهد، آنها به عنوان برده نيز تلقي مي شوند.»
قبل از طرح دستورات قرآن در ارتباط با منزلت زنان، ارائه احكامي از كتب مقدس ديگر ممكن است به روشن تر شدن مطلب كمك كند و مبناي بهتري براي يك ارزيابي بي طرفانه قرار گيرد. در قانون «موسايي» آمده است كه زن نامزد مي شد. در توضيح اين مفهوم، دايره المعارف Biblica مي گويد: «نامزد شدن يك زن براي كسي، صرفاً به معناي تصاحب دارايي هاي او با پرداخت وجه خريد بود. شخص نامزد شده، دختري است كه براي خريد او پول پرداخته شده است.» از نظر قانوني، رضايت دختر براي صحت ازدواج لازم نبود و نياز به آن در هيچ جاي اين قانون بيان نشده است.
در مورد حق طلاق، در دايره المعارف Biblica مي خوانيم:
«حق مالكيت مرد نسبت به زن و حق طلاق براي مرد، موضوعاتي هستند كه در اين روند دنبال مي شوند. حق انحصاري طلاق فقط از آن شوهر بود.»
به نظر مي رسد موضع كليساي مسيحي تا قرون اخير، هم از حقوق موسايي و هم از جريانات فكري غالب در فرهنگ هاي معاصرش متأثر بوده است. «لكي» مورخ مشهور در مورد اين محرك هاي شديد كه آشكارا و مضحكانه بخشي از نوشته هاي آنها را شكل مي دهند، مي گويد: زن به عنوان نماد جهنم و مادر همه بدبختي هاي انسان معرفي مي شد. او بايد از اينكه يك زن است و همچنين از لباسش كه يادآور تنزل اوست، شرمنده باشد و به ويژه وي بايد به خاطر زيبايي اش كه قوي ترين ابزار براي شيطان است نيز خجالت بكشد. يكي از شديد ترين حملات به زن چنين است: آيا مي دانيد هر يك از شما به منزله يك حوا هستيد؟ شما راه ورود شيطان هستيد. شما سرپيچي كنندگان از آن درخت ممنوع شده هستيد. شما اولين فراريان از قانون الهي هستيد. شما آن زني هستيد كه مردي را كه شيطان توانايي حمله به او را ندارد، تشويق مي كند. شما به راحتي مظهر خدا يعني مرد را تباه كرديد. نه تنها كليسا، جايگاه نازل تر زن را اثبات كرد، بلكه او را از حقوق قانوني كه قبلاً برخوردار بود، محروم ساخت.
۲- زن در اسلام:
در اوج ظلمت فراگير در جهان، وحي الهي با پيامي تازه و جهاني به سوي بشريت در صحراي وسيع عربستان طنين انداز شد:اي مردم، از مخالفت با پروردگارتان بپرهيزيد! همان كسي كه شما را از يك انسان آفريد و همسر او را نيز از جنس او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان فراواني منتشر ساخت(نساء(۱)). يكي از انديشمندان كه در اين آيه تعمق كرده، مي گويد: «بايد باور داشت كه هيچ متن قديمي يا جديدي همانند اين حكم الهي كه به انسانيت زن از تمام جنبه ها با چنين ايجاز شگفت آور، فصاحت، عمق و خلاقيت بپردازد، وجود ندارد.»
با تأكيد بر اين مفهوم فطري و اصيل، قرآن خطاب به آنها مي فرمايد:
«او خدايي است كه همه شما را از يك فرد آفريد و همسرش را نيز از جنس او قرار داد تا در كنار او بياسايد...» (اعراف/۱۸۹)
در ادامه، موضع اسلام را نسبت به وضعيت زن در جامعه، از جنبه هاي گوناگون روحي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي مختصراً توضيح مي دهيم:
الف) جنبه روحي:
قرآن دليل واضحي از تساوي كامل زن با مرد برحسب حقوق و مسئوليت هايش ارائه مي دهد. قرآن مي فرمايد: «هركس در گرو اعمال خويش است.» (مدثر/۳۸)
همچنين مي فرمايد:
«هر كس كار شايسته اي انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالي كه مؤمن است او را با حياتي پاك، زنده مي داريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالي كه انجام مي دادند، خواهيم داد.» (نحل/۹۷)
براساس آيات قرآن، زن به خاطر اولين اشتباه آدم سرزنش نمي شود. هر دو مشتركاً در نافرماني از خدا خطا كردند، هر دو توبه كردند و هر دو بخشيده شدند. (بقره/ ۳۶ و اعراف/ ۲۴-۲۰).
از نظر تعهدات عبادي مثل نمازهاي يوميه، روزه، زكات و حج، هيچ تفاوتي ميان زن و مرد وجود ندارد.
ب) جنبه اجتماعي:
۱- به عنوان يك كودك و يا يك نوجوان:
علي رغم باور اجتماعي نوزادكشي دختران در ميان قبايل عرب، قرآن اين سنت را ممنوع و آن را جرمي همانند ديگر قتل ها تلقي كرد:
«و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود، به كدامين گناه كشته شدند.» (تكوير/۹-۸) جداي از نجات زندگي دختر به طوري كه بعداً ممكن است از بي عدالتي و نابرابري رنج ببرد، اسلام، رفتار عادلانه و محبت آميز با او را لازم مي داند. از ميان فرمايشات پيامبر(ص) در اين باره چنين آمده است: «هركس دختري دارد و او را زنده به گور و توهين نمي كند و همچنين فرزند پسرش را بيشتر از او طرفداري نمي كند، خداوند او را داخل بهشت خواهد كرد.» (ابن حنبل/ ش ۱۹۵۷)
همچنين حقوق زنان در علم آموزي تفاوتي با حقوق مردان ندارد. پيامبر(ص) مي فرمايد: «جست وجوي علم بر هر مسلمان واجب است.» (البيهقي) منظور از مسلمانان در اين حديث، هم زنان و هم مردان است.
۲- به عنوان يك همسر:
قرآن، آشكارا اشاره دارد كه ازدواج، پيوند دو نيمه جامعه و هدف آن، علاوه بر تداوم نسل انسان، رفاه عاطفي و سازگاري روحي است و پايه هاي آن عبارت است از مودت و رحمت.
در ميان آيات، مؤثرترين آيه در زمينه ازدواج عبارت است از: «و از نشانه هاي او اينكه همسراني از جنس خودتان براي شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد. در اين، نشانه هايي است براي گروهي كه تفكر مي كنند.» (روم/۲۱)
براساس قانون اسلامي، نمي توان زنان را بدون رضايتشان مجبور به ازدواج كرد.
همان گونه كه حق زن در تصميم گيري براي ازدواجش به رسميت شناخته شده، بنابراين حق او در پايان دادن به يك ازدواج ناموفق نيز به رسميت شناخته شده است. به هر حال به منظور ايجاد ثبات در خانواده و محافظت از آن در برابر تصميمات عجولانه تحت فشارهاي روحي زودگذر، مرد و زني كه درصدد طلاق هستند بايد به مراحل خاص و دوران عده توجه داشته باشند. ملاحظه طبيعت نسبتاً احساسي تر زنان، دليل خوبي براي درخواست طلاق است كه بايد در برابر قاضي آورده شود. البته اگر قرارداد ازدواج به زن اجازه دهد، او نيز مثل مرد مي تواند بدون مراجعه به دادگاه از شوهرش طلاق بگيرد.
ج) جنبه اقتصادي:
اسلام به حقي در مورد زنان فرمان داده كه هم قبل از اسلام و هم بعد از آن (حتي در اواخر اين قرن) از آن محروم بودند و آن حق مالكيت مستقل است. براساس قانون اسلام، حق زن بر ثروت، ملك واقعي و يا ديگر دارايي هايش كاملاً پذيرفته شده است. اين حق دچار هيچ گونه تغييري نمي شود، چه او مجرد و يا متأهل باشد. او از حقوق كامل خريد، فروش، رهن و يا اجاره هريك و يا همه دارايي هايش برخوردار است. در هيچ جاي اين قانون گفته نشده كه زن صرفاً به دليل زن بودنش يك صغير است. همچنين قابل توجه است كه چنين حقي هم مربوط به دارايي هاي او قبل ازدواج مي شود و هم مربوط به آنچه كه پس از آن به دست مي آورد.
در ارتباط با حق زن براي اشتغال، ابتدا بايد گفت كه اسلام نقش او را در جامعه در مقام يك مادر و يك همسر به عنوان ضروري ترين و مقدس ترين نقش تلقي مي كند. نه خدمتكاران و نه پرستاران بچه هيچ كدام ممكن نيست بتوانند جاي مادر را به عنوان مربي بچه هاي كاملاً تربيت يافته و درستكار بگيرند. چنين نقش حياتي و اصيل، عمدتاً آينده افراد را شكل مي دهند و نمي تواند به عنوان «بطالت» تلقي شود.
البته در اسلام هيچ فرماني در جهت ممنوع كردن زنان از اشتغال، هر وقت كه ضرورتي ايجاب كند به ويژه مناصبي كه با طبيعت او مناسب است و مناصبي كه جامعه بيشتر به آنها نياز دارد، وجود ندارد. برخي از اين حرفه ها عبارتند از پرستاري، تدريس (به ويژه براي كودكان) و پزشكي، علاوه بر اين، هيچ محدوديتي براي بهره مندي از استعداد فوق العاده زن در هر رشته اي وجود ندارد.
علاوه براين، اسلام حق ارث را به رغم اين كه زن خودش در برخي فرهنگ ها موضوع ارث بود، به او بازگرداند. سهم او كاملاً از آن خودش است و هيچ كس نمي تواند بر او ادعايي داشته باشد از جمله پدر يا همسرش.«براي مردان از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان از خود برجاي مي گذارند، سهمي است و براي زنان نيز از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان مي گذارند، سهمي، خواه آن مال كم باشد يا زياد. اين سهمي است تعيين شده و پرداختني.» (نساء/۷)
بررسي قانون ارث در چارچوب كلي قانون اسلامي، نه تنها نشانگر عدالت بلكه نشانه محبت بسيار براي زنان است.
منبع: www. Islamfortoday. com
|