دوشنبه ۲۷ تير ۱۳۸۴
از برداشتهاي غيرمجاز مواد چاپي جلوگيري كنيم
چفت و بستي براي بازار آشفته محصولات فرهنگي؟
001245.jpg
001248.jpg
مجيد ضرغامي
كاتالوگ، پوستر و همه نوع آگهي تبليغاتي دربرگيرنده شعر دوران ما هستند
گيوم آپولينر
۱- تلاش براي برقراري نوعي ارتباط بصري با مخاطب، از اهداف اصلي اكثر هنرمندان در خلق آثار ديداري است. سير تحولي تاريخ و امكان دسترسي انسان به تكنولوژي و ابزارهاي طراحي و رسامي روزآمد و همچنين ظهور تئوري ها و ايده هاي جديد و گشوده شدن آفاق تازه اي از تعاريف هنري، مجالي است براي هنرمندان تا با بيان افكار و احساسات و تجسم روياهاي خود در جهت برقراري آن ارتباط بصري، تمام امكانات موجود را به خدمت هنر خود درآورند. همچنين، بسط و گسترش صنعت چاپ فرصت ديگري است براي اين دسته از هنرمندان تا آثار بصري خود را باز توليد و در تيراژ هاي قابل ملاحظه اي چاپ و تكثير نمايند. ظهور ماشين آلات و تجهيزات مدرن ليتوگرافي، چاپ و صنايع وابسته فرصت مجددي است براي مجريان و توليد كنندگاني نظير مؤسسات فرهنگي هنري- ناشران- كانون هاي تبليغاتي و ديگر عوامل اجرايي اين صنف تا توان خود را برقراري ارتباط بين صاحب  اثر و مخاطب به شكل مناسب و قابل قبول و در تيراژي انبوه به نمايش گذاشته و اين ميدان، عرصه هنر نمايي آنها است. در حقيقت برنامه ريزي مناسب، خدمات خوب و توليد به هنگام مجريان چاپ و نشر است كه باعث رونق و تداوم كار هنري نقاش، تصويرساز، گرافيست، خطاط و ديگر فعالان هنري در اين عرصه از هنرهاي بصري مي شود.
موضوعات كارت پستال هاي اوليه چاپي در ايران عمدتاً تصاوير شاهان و رجال سياسي دوران مشروطه، تصاوير بناهاي تاريخي و ملي، اماكن مذهبي و گاهاً تصاوير گل و مناظره بوده اند. امروزه با پيشرفت جهاني در توليد اين مواد فرهنگي و هنري مانا(و البته تفاوت آشكاري كه بين سليقه ما و كشورهاي صنعتي وجود دارد) تنوع و موضوعات كارت هاي پستال در ايران نيز بسيار زياد شده است. سرعت رشد و توليد اين مواد فرهنگي در ايران- كه مي توان آن را از محصولات دنياي مدرن به شمار آورد- مثل اكثر دست آوردهاي مدرنيته در كشورهاي جهان سوم چالشي به وجود آورده است كه جامعه را به توسعه اي ناهمگون ميان به كارگيري فني و چگونگي اجراي فرهنگي اين مواد چاپي دچار كرده است. پاره اي از اين مشكلات به همراه پيشنهادهايي براي بهبود شرايط موجود كه بر اساس تجارب شخصي نگارنده است در بخش هاي بعدي اين مطالب خواهد آمد.
۲- در سال ۱۳۶۹ بر اساس سابقه  كارهاي فرهنگي و علاقه شخصي به ادبيات و شعر نو، متوجه كمبودهاي بازار فرهنگي ايران از مواد ماندگار و امروزي در قالب كارت پستال، پوستر و تقويم با دست مايه هاي فرهنگي شدم و اين جرقه اي شد كه با بررسي شرايط موجود و پيگيري، گروهي متشكل از جوانان با افكار و ايده هاي خلاق و هنرمندان كار كرده و با تجربه را گرد هم آورده و در صدد توليد كارهاي ابتكاري و متفاوت با آن چه در آن زمان بود بر آيم. حركت اوليه، انتخاب، طرح و اجراي كارت پستال هايي همراه با تصاوير و اشعار شعراي نوپرداز و مدرن ايران بود. اين كارت ها با تكنيك هاي مختلف نقاشي و هنر خوشنويسي ايراني همراه بود و مدتي نگذشت كه نام اين جمع هنري را «اهورا» گذاشتيم.
از اهداف اوليه در اين راه معرفي بيشتر شاعران و انديشمندان معاصر و نوگراي ايراني در قالب پوستر و كارت پستال و تغيير سليقه بازار فرهنگي جهت دوري از مواد مشابه بعضاً نامناسب وارداتي بود. به نظر مي رسيد تا آن هنگام برنامه اي دقيق و فراگيري جهت بررسي پتانسيل هاي موجود بازار فرهنگي براي ارائه جدي اين گونه آثار هنري در قالب هاي ياد شده صورت نگرفته بود و ما، با آن تجربه و سن كم و سرمايه  اندك شخصي و البته عشق و علاقه دست به توليداتي زديم كه شايد در كشورهاي ديگر وظيفه تشكيلاتي به مراتب بزرگتر و با تجربه تر بود. آن چه در توليد اين كارها بيشتر از همه در نظر گرفته مي شد ارائه تصاوير زيبا با استفاده از بهترين تكنيك هاي نقاشي در عين امانت داري بصري( كه در آن زمان به عهده بهزاد سهرابي نقاش اين آثار بود)، انتخاب شعر مناسب و تأثيرگذار، هماهنگي نقاشي چهره هنرمندان و تصويرسازي با شعرهاي انتخابي و دست آخر استفاده فرهنگي از فضاي موجود در پشت كارت پستال- كه تا آن زمان تقريباً بي كار مانده بود- براي چاپ شعر، مطلب يا پيام شاعر و نويسنده كه بود. اين روند از سال ۶۹ بعد از توليدات اوليه و فرار از آن آزمون و خطاهاي اجتناب ناپذير دنبال شد و در بهار ۱۳۷۲ براي اولين بار تقويم شاعران معاصر ايران با تصاوير و اشعار «نيما يوشيج- سهراب سپهري- مهدي اخوان ثالث » هر كدام در يك فصل كه با هماهنگي مضموني و بصري اجرا شده بود به بازار فرهنگي آن روزها آمد. استقبال گسترده از اين آثار ابتكاري نشان داد كه تأثيرات بصري و فرهنگي اين مواد ماندگار براي جامعه اي كه زمان و حوصله  چنداني براي مطالعه كتب منتشره ندارد كارساز بوده و اين آثار- بر اساس تحقيقات انجام شده- موجبات شناخت بيشتر شاعران و نويسندگان را فراهم آورد و در روند فروش كتاب و آثار نوشتاري آنان تأثير مثبت گذاشته بود.
بخشي از آثار منتشره «اهورا» در قالب هاي ياد شده كه در طي اين سالها به كارگرداني هنري نگارنده توليد شده است عبارتند از:
* شعر و تصاوير شاعران معاصر مانند محمدحسين شهريار- پروين اعتصامي- نيما يوشيج- مهدي اخوان ثالث- هوشنگ ابتهاج- فريدون مشيري و...
* تصاوير و مطالب نويسندگان و انديشمندان معاصر نظير دكتر علي شريعتي- جلا ل  آل احمد- سيمين دانشور و....
* تصاوير اهالي موسيقي و سينماي ايران مانند عارف- شيدا- روح ا... خالقي- مرتضي حنانه- محمدحسين بنان- محمد رضا شجريان- شهرام ناظري- عزت ا... انتظامي- جمشيد مشايخي- رقيه چهره آزاد- اكبر عبدي- فريماه فرجامي- خسرو شكيبايي و...
* تصوير بازسازي شده و تخيلي شاعران كهن سراي پارسي گوي همراه با اشعار آنان مانند فردوسي- مولانا- حافظ- سعدي- باباطاهر و شيخ عطار.
بعد از گذشت آن سال هاي اوليه كار، در پي نظرات و راهنمايي هاي مخاطبان اين آ ثار منتشره و هم فكري هايي كه با گروه صورت گرفت به فكر جذب آن دسته از مخاطبين نوجوان و يا جوان تري آمديم كه خريد تصاوير هنرمندان براي آنها جذابيتي نداشت و اين مجالي بود كه براي اولين بار با در هم آميختن كلمات، اشعار و تصاوير، فضايي خيال  انگيز و تأثيرگذار در كارت هاي تصويرسازي از اشعار انديشه و اشعار هنرمندان ايراني بود. اين مجموعه، نظام منسجمي بود از شاخص هاي بصري، اجتماعي، اخلاقي و هنري در كنار تظاهرات بصري تأثيرگذار با استفاده بيشتر از رنگ ها و تصاوير. به نظر مي رسيد اين كارهاي جديد مي تواند جايگزين قابل قبولي براي بعضي از واردات جوان پسند و مشكل آفرين غربي در اين زمينه باشد. اين قبيل كارها بعدها با ورود رايانه و امكانات غيرقابل تصور نرم افزارهاي گرافيكي تبديل به تصويرسازي هاي رايانه اي گرديد. تجربه شخصي نگارنده به عنوان طراح گرافيك و كارگردان هنري اين مواد انتشاراتي چيزي شبيه حركت روي پرتگاه بود! مشكل زماني به وجود آمد كه بايد كاري ارائه داد كه در آن تكنيك هاي هنري تا حد قابل قبولي حفظ شود، انتخاب اشعار پتانسيل  تصويرسازي جوان پسند داشته باشد، تصويرسازي به انحراف نرود و برگردان سرمايه اي كه تماماً شخصي است به مخاطره نيفتد و مشكل اصلي تر زماني است كه اين قبيل كارها بدون در نظر گرفتن جنبه هاي هنري و تحقيقاتي ما الگوي كارهاي مبتذل ديگران مي شود. برداشت هاي ناشايست صورت مي گيرد و عيناً همان انتخاب و سوژه  ما با اجراي بسيار ناپسند و آماتور به بازار مي رود و دست آخر، دردآورترين بخش اين سناريو نوشته مي شود: (نشان دادن چراغ سبز از سوي نظام بيمار پخش به دليل دريافت سود بي حساب.). چراغ سبزي كه موجب هجوم
سيل آساي اين كارهاي كم ارزش به بازار فرهنگي مي شود و آثار ما و اندك توليد كنندگان فرهنگي ديگر چون ما پشت چراغ قرمز اين جريان هاي پخش قرار مي گيرند.
اين اتفاق  در مورد ابتكارات ديگر ما كه هر كدام فصل جديدي در بازار اين مواد هنري به وجود آورد نيز تكرار شد از جمله در مورد كارت پستال ها و پوسترهاي تصويرسازي مذهبي و كارت پستال ، دفتر يادداشت و تقويم هاي اطلاعات اختري و طالع بيني كه براي اولين بار در ايران با تحقيق در علوم كهن ستاره شناسي دروني انسان و با ارائه تصاوير نمادين متولدين ماه ها و سال هاي مختلف توليد و منتشر شد. متأسفانه تكرار اين برداشت ها و حتي تكثير و چاپ اين قبيل آثار هنري به صورت غيرمجاز كم كم تبديل به رسم ناپسندي مي شود كه تنها در مورد آثار انتشاراتي ما هر روز شاهد برداشت هايي از سوي موسسات و دوستاني مانند : ناشران كتب براي طرح  روي جلد- همكاران- آموزش و پرورش براي استفاده در كتب ادبي درسي- ستادهاي زيباسازي و غيره براي استفاده در بيل بردهاي تبليغاتي- روزنامه ها و مجلات به بهانه هاي مختلف- سايت هاي اينترنتي و ديگراني هستيم كه بدون اجازه، آثار ما را به اشكال گوناگون منتشر مي كنند و اين مشكل گريبان گير تمام همكاران و موسسات مشابه ما نيز هست كه اگر امروز در پي چاره اي براي حل آن نباشيم و دست در دست هم ندهيم به زودي تبديل به مشكل لاينحلي خواهد شد.
۳- پرواضح است كه در بحث توليد، به هيچ عنوان نمي توان رابطه عرضه و تقاضا و برگردان سرمايه را ناديده گرفت چرا كه سودآوري بجا مي تواند زمينه ساز توليدات بهتر و تداوم در عرصه توليد و بازار گردد. درست است كه اين از وظايف هنرمند، كارگردان هنري و توليدكننده است كه نقشي در تغيير ذائقه  مردم به سمت كمال داشته باشد اما به هر حال تفاوت هاي فرهنگي ما با كشورهاي پيشرفته باعث شده است طراح و توليد كننده تا جايي به استفاده بصري از استعاره، دگرشكلي مدرن، گرايشات فرامدرن و آوانگارد و به كارگيري انتزاعي عنصر هنري در آثار منتشره اي كه مستقيم با بازار تقاضاي مصرف كننده درگير است پيشروي كند كه ذوق مخاطب عام آمادگي پذيرش آن را داشته باشد. به عبارت ديگر ناديده گرفتن علايق و خوراك فرهنگي هنري جامعه در امر توليد انبوه مواد فرهنگي به مثابه اين است كه قيد فروش و باز ماندن از چرخه رو به جلوي حركت را بزنيم. ماهيت ذاتي توليد اين گونه مواد فرهنگي و هنري، توليد انبوه براي پايين آوردن قيمت جزء با استفاده از بهترين كيفيت و متريال مناسب است. اين واقعيت موجب عدم رغبت توليد كننده براي سرمايه گذاري گسترده در آثار مدرن با شناسه هاي رايج جوامع پيشرفته شده است. حتي اگر توليد كننده اي حاضر به پذيرش اين ريسك  سرمايه اي شود خواهد دانست كه اولاً بايد تيراژ اين قبيل محصولات را بسيار كم  در نظر بگيرد و در ثاني هزينه هاي اين ريسك را از منابع ديگري تهيه نمايد كه اين روش، كاملاً با روح و تعريف انتشار در تناقض است.
متأسفانه توليدكنندگان در ايران، آن طوري كه در جوامع ديگر مرسوم است براي همكاري تيمي و پذيرش ريسك جمعي جهت توليد و معرفي اين قبيل آثار مدرن و پست مدرن هنري و گرافيكي در قالب هاي ياد شده ارزش زيادي قائل نيستند. اشاعه اين قبيل نگراني ها باعث گرديده است كه اكثر مؤسسات توليدي و فرهنگي ما از انتشار كارهايي با نوآوري هايي از آن گونه كه در كشورهاي ديگر رايج است پرهيز كنند. اگر شخصي يا گروهي اين ريسك را پذيرفت و احياناً مورد توجه مخاطبان بازار فرهنگي و هنري قرار گرفت بايد در انتظار انواع و اقسام برداشت هاي فكر، ايده  و توليداتي باشد كه ماه ها و بلكه سال ها به بررسي در مورد آنها مشغول بوده و اكنون بي هيچ تعارفي مورد هجوم متقلبين و كپي كنندگان قرار گرفته است. اين قبيل مشكلات به همراه مسائل بسيار ديگر موجب مي شود كه روند حركت چرخه  نوآوري هنري از كار باز بماند و صنايع توليدي و فرهنگي هنري ما در مقايسه با مؤسسات خارجي، نظير CARLTON CARDS- GO CARD- HALLMARK و... بسيار كوچك و محلي ظاهر شوند و حتي در جامعه كوچك خود نيز آن طور كه بايد و شايد كارا نباشند. آن چه اكثريت همكاران اين رشته در ايران از آن غافل شده اند روح همكاري و ايجاد تشكلي فراگير با اساسنامه اي مدون از يك سو و نداشتن كادري كارآمد شامل مشاورين فرهنگي و هنري(كه توان شناخت جامعه و سليقه هاي آن را داشته باشند) و نيروهاي صاحب ذوق مانند كارگرداني هنري از سوي ديگر است. جدي نگرفتن ابعاد فرهنگي اين كار و عدم رعايت مسائل اساسي از طرف برخي توليد كنندگان در ايران موجب بروز اتفاقاتي شده است كه به هيچ عنوان با شخصيت ملي، فرهنگي و عقيدتي ما مطابقت ندارد. آنچه امروز در بحث توليد اكثر اين مواد فرهنگي و هنري شاهديم نوعي سر هم بندي اقتصادي است كه نهايتاً دست مخاطب را به روي كارهاي مناسب كوتاه مي كند. اكنون بايد پذيرفت كه آن دسته از دست اندركاران عرصه فرهنگ و هنر كه تنها به برداشت  ايده، فكر و آثار ديگران مشغولند كاملاً برخلاف اعتقادات ديني، اخلاقي و انساني در حركتند.
اگر به هر دليلي مقامات اداري كشور از پذيرش و اجراي دقيق قوانين كپي رايت سرباز مي زنند وظيفه انساني دست اندركاران عرصه هاي فرهنگي و هنري ايران است كه با اتكا به آن سابقه  فرهنگي و ديني، رعايت حقوق ديگران را بر هر كاري مقدم بدانند. موسسات توليدي و فرهنگي و هنري كه به انتشار اين قبيل مواد انتشاراتي غير كتابي مشغول هستند بايد در پي برنامه اي مدون و فراگير در جهت حفظ حقوق كاري خود و ديگران باشند. شايد براي خيلي ها خوش آيند نباشد، اما باور كنيد شايسته فرهنگ ايراني نيست كه در هزاره سوم هنوز در پي تفهيم به دوستان بايد بنويسيم:
«برداشت غيرقانوني فكر و آثار ديگران مانند بردن بدون اجازه لوازم او است» و اگر كسي با لوازم خصوصي شما اين عمل را انجام دهد نامش را چه مي گذاريد؟!
چرا بايد پيشنهاد هاي ما و دوستان دلسوز ديگر براي حفظ حقوق همكاري و تشكيل سنديكاي توليدكنندگان اين قبيل مواد چاپي ماندگار بصري از طرف همكاران ديگر جدي گرفته نشود و اگر هم حركتي در اين زمينه صورت مي گيرد به جمعي كوچك و خودماني ختم شود كه فارغ از هر گونه برنامه ريزي كامل و اطلاع رساني دقيق است؟
اين حجم موجود توليدات سالانه مواد فرهنگي در قالب پوستر، كارت پستال، تقويم، سررسيد و موادي از اين دست احتياج به تشكلي مستقل دارد تا بعد از شناسايي و ثبت نام توليد كنندگان عهده دار وظايفي گردد كه برخي از پيشنهادهاي نگارنده براي شرح اين وظايف به اين قرار است:
* طبقه بندي موضوعي رشته هاي توليدي
* بررسي زمينه هاي كاري هر توليد كننده و چگونگي همكاري تيمي
* ثبت آثار توليدي و جلوگيري از برداشت آثار اعضا و برخورد قانوني با متخلفين توسط مشاوران حقوقي اين انجمن
* ثبت ايده هاي تأييد شده توسط كارشناسان مجرب
* امكان فروختن ايده هاي ثبت شده به مجريان و موسسات توليدي
* راه اندازي شبكه پخش عمومي و بررسي و اجراي روش هاي نوين پخش
* راه اندازي فروشگاه هاي زنجيره اي به صورت سهامي جهت نمايش و فروش محصولات توليدي اعضاي اين تشكل
* برپايي نمايشگاه تخصصي سالانه در زمان و مكاني مناسب به منظور خروج از فشارهايي كه اجازه فروش اين محصولات فرهنگي را در نمايشگاه هاي ديگر، خصوصاً نمايشگاه بين المللي كتاب نمي دهند.
و موارد بسياري كه مي تواند در دستور كار اين تشكل  قرار گيرد.
خوشبختانه در سال هاي اخير وزارت ارشاد و كتابخانه ملي نيز امكانات بهتري جهت ثبت اين آثار چاپي غير كتابي و دريافت مجوز كسب كارت پستال  فراهم آورده اند و به نظر مي رسد وضعيت براي ادامه كار سالم بهتر از گذشته باشد و تنها نياز براي رسيدن به اين مهم در وهله اول، اندكي همت جمعي است.
در آخر از مطبوعات و اربابان جرايد تقاضا مي شود در بخش آرشيو و آتليه طراحي خود دقت لازم جهت عدم استفاده غيرمجاز از آثار انتشاراتي ديگران به عمل آورده و ضمن اطلاع رساني دقيق براي ريشه كن كردن اين بيماري از جامعه، رسالت فرهنگي خود را كامل كنند.

نگاهي به فيلم «قلمرو بهشت» ساخته ريدلي اسكات
مرهم بر زخمهاي گذشته
001251.jpg
ترجمه : كيكاوس زياري
«قلمرو بهشت» را ريدلي اسكات براساس فيلمنامه اي از ويليام ماناهن ساخته است. اين درام اكشن جنگي اورلاندو بلوم را در نقش اصلي خود دارد. ديگر بازيگران فيلم عبارتنداز: ليام نيسن، جرمي آيرونز، ادوارد نورتن، مايكل شين، ناتالي كاكس، مارتين هانكوك و اريك ابوآنستي. فيلم با طول زماني ۱۴۵ دقيقه (كه براي يك فيلم حماسي- تاريخي زمان زيادي نيست) محصول مشترك اسپانيا، آمريكا، انگلستان و آلمان است.
فيلم قصه زندگي باليان (اورلاندو بلوم) از اهالي ابلين را تعريف مي كند كه در قرن دوازدهم ميلادي و در دوران جنگ هاي صليبي به اورشليم سفر مي كند. در آنجا او خودش را در بين مجموعه مردماني مي بيند كه از شهر و اهالي آن محافظت مي كنند. باليان تازه از خاك سپاري همسر و فرزندش فارغ شده است. در چنين روزگار تيره و تاريكي بارون گلدفري (ليام نيسن) قصد دارد او را به عنوان فرزند خود نامگذاري كند. باليان قبول مي كند پدرش را در سفر طولاني اش به اورشليم همراهي كند. او مي خواهد در جريان اين سفر خود را از بار گناهان گذشته رها كند و در عين حال براي همسرش (كه خودكشي كرده و طبق آئين كاتوليك با اين كار گناه بزرگي مرتكب شده و بايد به جهنم برود) طلب مغفرت كند. باليان بعداز سختي هاي بسيار، چند ماه بعد به اورشليم مي رسد.
جيمز براردنيلي در نقد خود بر فيلم از جمله مي گويد: «ريدلي اسكات در» گلادياتور «تماشاگران را به صد و هفتاد سال بعد از ميلاد مسيح برد. پنج سال بعد و كمي بعداز تهيه چهار فيلم ديگر، اين فيلمساز اسكار گرفته سينما دوباره به تاريخ و خون و خونريزي برمي گردد. البته اين بار او به سراغ يك دوره متفاوت تاريخي رفته، اما با اين حال «قلمرو بهشت »از برخي جهات شبيه« گلادياتور»است. صحنه هاي عظيم و خونين نبرد، دليري هاي انساني و ايثاري كه در هر دو فيلم وجود دارد، حكايت از اين مي كند كه با وجود تفاوت زماني بين امپراطوري روم باستان و دوران جنگهاي صليبي، مي توان تشابهات زيادي هم پيدا كرد. اما در رابطه با« قلمرو بهشت »چيزي كه خيلي سريع جلب نظر مي كند، عدم وجود يك خط قصه سر راست داستاني است. اگر چه فيلم قصه اي دارد كه مانع از آن مي شود كه تماشاچي سرگشته و حيران شود، اما باز هم عناصر و چيزهايي را در خود كم دارد كه باعث مي شود تا نتوان بين صحنه هاي مختلف آن يك ارتباط منطقي برقرار كرد.
فيلم تلاش دارد در دل يك واقعه تاريخي چند ماجراي ساختگي (مثل دلداگي باليان و سبيلا) را خلق كند كه هيچ كس نمي تواند بگويد چنين چيزهايي واقعيت تاريخي داشته اند. طبق اسناد تاريخي سبيلا ازدواج خوب و موفقي با فرد ديگري داشت و هيچ وقت دلباخته باليان نبود. زمان آشنايي اين دو، باليان همسر و فرزندي داشت كه زنده و سالم بودند. البته شايد چندان لازم نباشد كه درباره اين تحريف ها صحبت كرد، زيرا ارتباطي با اصل قصه فيلم ندارند و چنين به نظر مي رسد كه فيلمنامه نويس به اين دليل آنها را در فيلمنامه خود آورده كه بار دراماتيك قصه فيلم را افزايش دهد. هميشه در كارهاي تاريخي، سازندگان آن با بهره گيري از تخيل خود، چيزهاي تازه اي را به قصه خود اضافه مي كنند و زياد هم در قيد و بند« واقعيت هاي تاريخي »نيستند.
« قلمرو بهشت»در عين حال كه تماشاچي خود را سرگرم مي كند، پيامي هم دارد. به هر حال، براي فيلمي كه قصه اش درباره يكي از بحراني ترين دوره هاي تاريخ بشر است، نمي توان انتظار بي تفاوتي و سكوت فيلمساز را داشت.اگر چه دهها هزار نفر در جريان جنگ هاي صليبي كشته شدند، اما فيلمساز چنين اظهار نظر مي كند كه مي توان و بايد جلوي اتفاقات مشابه را گرفت و مشكلات را با زبان گفت وگو و نه زبان اسلحه حل كرد. شايد به همين دليل است كه اسكات از نمايش نبرد نهايي دو طرف در فيلم خود امتناع مي كند. موقعيت امروزي جهان بسيار شكننده است و به همين جهت است كه اسكات آن شعار قديمي و كليشه اي تاريخ بشر را به همه ما يادآوري مي كند كه: كساني كه از تاريخ درس نمي گيرند، محكوم به تكرار آن هستند. اين فيلمساز كار كشته قديمي با ساخت «قلمرو بهشت» مي خواهد تاريخ تلخ گذشته را به ما يادآوري كند تا با مشاهده خشونت و خونريزي از آن درس بگيريم و در آينده آن را تكرار نكنيم.
فيلم «قلمرو بهشت»  بدون هيچ شك و ترديدي اولين نقش سنگين و مهم دراماتيك اورنالدو بلوم است. او را قبل از اين در نقش هاي معروفي در فيلم هاي «دزدان دريايي كارائيب» ، «تروا» و «ارباب حلقه ها» ديده ايم. اما اين بار او نقش اصلي را دارد و نه يكي از نقش هاي مكمل را. در اينجا دوربين تمام توجه خود را به او معطوف كرده و هيچ بازيگر جوان و پرقدرت ديگري در كنارش قرار ندارد. با نگاهي به بازي او در فيلم خيلي سريع متوجه اين نكته مي شويم كه او در همين مدت كوتاه يكي دو ساله رشد و پيشرفت خيلي خوبي داشته است. البته در صحنه هايي كه او در كنار بزرگاني مثل ليام نيسن يا جرمي آيرونز قرار دارد، بازي اش كم مي آورد و ضعيف مي شود. به هر حال، نبايد فراموش كرد كه نيسن و ايرونز بازيگراني پرقدرت هستند و طبيعي است كه جواني مثل بلوم در جلوي آنها كم بياورد.
«قلمرو بهشت» از يك نظر ديگر هم توجه محافل جهاني را به خود جلب كرد و آن نوع موضع گيري گروه هاي مسلمان در ارتباط با اين فيلم بود. در شرايط بحراني معاصر كه نقش هاي اجتماعي و فرهنگي و مذهبي مي تواند در همه كشورهاي جهان جرقه بزند، ساخت يك فيلم حماسي هاليوود در ارتباط با جنگ هاي صليبي مي توانست احساسات و ديدگاه هاي تند و تيزي را- به ويژه در ميان كشورهاي مسلمان- به وجود بياورد. اما گروه ها و انجمن هاي عرب از فيلم استقبال كرده و آن را كاري مثبت ارزيابي كردند.
كميته ضد تبعيض نژادي اعراب آمريكايي تبار قبل از نمايش عمومي فيلم نسبت به نوع موضع  گيري قصه فيلمنامه نسبت به مسلمانان و اعراب هشدار داده بودند. بعداز نمايش عمومي فيلم اين گروه، قصه آن را يك قصه خوب معرفي كرد. ليلا القطامي سخنگوي اين گروه در واشنگتن در اين رابطه گفت: «اين فيلم يكي از آن نمونه هايي است كه مي توانيم بگوئيم مسلمانان در آن به خوبي و به درستي به تصوير كشيده شده اند. ما فكر مي كنيم ريدلي اسكات كار خود را خوب انجام داده و از قصه اي كه ظرفيت زيادي براي رودررو قرار دادن مسلمانان و مسيحيان داشت، پيام مثبت و دوستانه اي بيرون كشيده است.»
تارك الشناوي منتقد سينمايي مصر هم بعد از ديدن فيلم گفت: «هدف فيلم مرهم گذاشتن بر دردها و زخم هاي گذشته است و نه باز كردن آنها.» امين معلوف نويسنده لبناني هم چنين اظهارنظر كرد كه «فيلم مشخصاً عليه واپس گرايي مذهبي موضع مي گيرد و نه عليه هيچ دين و مذهب خاصي.» به گفته دينا اليمام هنرمند دورگه مصري- آمريكايي: «در فيلم هاي هاليوودي اعراب و مسلمانان هميشه به صورت غير منصفانه به نمايش درآمده اند. اما «قلمرو بهشت »از اين ديدگاه عدول كرده و اسكات سعي داشته چهره اي مثبت و منطقي از آنها به تصوير بكشد.»

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
زندگي
سياست
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  زندگي  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |