پنجشنبه ۳۰ تير ۱۳۸۴
نقدي بر گفت وگو با اساتيد مستر كلاسهاي موسيقي
اتفاقي مفيد با هدفي نامشخص
001392.jpg
در يكي دوهفته گذشته با چند تن از دست اندركاران مستر كلاسهاي موسيقي ايراني گفت و گويي انجام داديم (همشهري ۲۶ خرداد).در آن گفت و گو ها داريوش پير نياكان، نصرالله ناصح پور و نيز هوشنگ ظريف درباره اين كلاسها و ويژگيهاي آن سخن گفتند. نوشته زير نقدي است بر مستركلاسهاي موسيقي كه از نظرتان مي گذرد.
صفحه موسيقي همشهري آماده انعكاس نقد ونظر هاي مختلف اما سازنده در اين باره است.

موسيقي اصيل، موسيقي سنتي، موسيقي ملي و… سبك سنتور نوازي استاد پايور ،مكتب آواز اصفهان ، مكتب تار تبريز، شيوه سه تار نوازي... كلماتي از اين دست الفاظي هستند كه در موسيقي ايراني بسيار شنيده مي شوند و برداشت واحدي را در اذهان ايجاد نمي كنند.هيچ نمي توان تفاوت شيوه تار تبريز و مكتب تار تبريز يا شيوه آواز خواندن خوانندگان اصفهاني و مكتب آواز اصفهان را دريافت. به شخصه وقتي از يكي از اساتيد نام آشنا و مسلم موسيقي ايراني در اين رابطه سؤال كردم ايشان با كمال بزرگواري فرمودند: من هم بعد از ۵۰ سال كار در موسيقي تفاوت آن را نفهميدم و تخليص سخنشان اين بود (مكتب به غلط به جاي شيوه استفاده مي شود و غرض از مكتب همان شيوه است). در فرهنگ لغات اين واژگان چنين معني شده است: شيوه: راه روش قاعده و قانون (سبك شعر يا نثر) كه معادل با سبك است.
سبك: طرز،روش، شيوه، روش خاصي براي شاعر و نويسنده در بيان ادراك.
ولي مكتب:مدرسه يا پيروي از نظريه اي در فلسفه و هنر، مجموعه معتقدات يك استاد كه شايع شده است مكتب آن استاد است.
مي توان گفت سبك و شيوه، نحوه بيان ادراكات هنري مي باشد و دسته بندي را به شاخصه هاي بيروني و ظاهري محول مي كند، ولي مكتب برداشتي اعتقادي است كه از بنيان هاي فلسفه و انديشه نشأت مي گيرد و پيروان فكري و عقيدتي پيدا مي كند كه اين افكار، با شكل خاصي از بيان ارائه و اشاعه مي يابد.
به عنوان مثال در ادبيات و به طور خاص شعر، نوع بيان از جمله، تشبيه ها و استعاره ها و قالبهاي مختلف عروضي … را سبك مي خوانند: سبك عراقي، سبك هندي و...به واسطه اين شاخص ها مكتب خوانده نمي شود، ولي نوع تفكر و اعتقاد كه با چارچوب خاصي از بيان ارائه مي گردد مكتب خوانده مي شود .مكتب رئاليسم و …مثلأ روش مضراب زدن و پردازش ملودي، موجهاي درون ريتم، نوانس و ديگر شاخصه هاي ساز استاد شهنازي سبك و روش او را بوجود مي آورد كه در ساز استاد شريف به شكل ديگر ارائه مي شود.
ارائه شكل واحدي از نغمات مثل رديف ميرزا عبدالله با هر كدام از اين دو سبك بيان هاي متفاوتي را بوجود مي آورد، ولي هيچ كدام مكتب خاصي را بوجود نمي آورد.
مقدمه فوق دستمايه اي شد براي نقدي بر كلاسهاي فوق تخصصي موسيقي يا مستر كلاس كه چندي پيش به همت و تلاش مركز موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و با مديريت استاد پيرنياكان در تهران برگزار شد.
مستر به معناي استاد و كارشناس و كلاس را هم مي توان به معني محلي براي يادگيري ترجمه كرد كه با ترجمه فوق واژه مستركلاس بايد به كلاسي گفته شود كه توسط استادي بزرگ و صاحب سبك با هدف ارائه و آموزش روشها و دستاوردهاي شخصي ايشان براي نوازندگان، معلمين و … برگزار مي شود.
روزي كه اعلام ثبت نام در جرايد براي حضور در مستر كلاس را خواندم واقعا نمي دانستم كه قرار است به چه نوع كلاسي بروم و حتي در زمان ارائه مدارك در خانه موسيقي نيز توجيه درستي از آنچه كه قرار است اتفاق بيفتد نيافتم.يادم آمد چندي پيش كلاسهايي تحت نام مستر كلاس به همت مركز فوق برنامه دانشگاه تهران و با حضور استاد حسين عليزاده برگزار شد.
جمعيتي زياد، سالني بزرگ، حضور مشتاقان، دوستداران استاد و افراد زيادي كه حتي نمي توانستند ساز خود را كوك كنند.
اينكه اين افراد شيفته آموختن هستند و روزني را براي اين منظور كمتر مي يابند و يا بسياري از آنها مجالست و همنشيني با استادان را ولو از فاصله اي دور و با مشقت زياد جزو آرزوهاي خود دارند و از راه هاي دور و نزديك با شوق و علاقه آمده اند به طوري كه صداي قلب آنها را مي تواني بشنوي و بعد از ساعتها نشستن وقتي اتمام جلسه را مي شنوند باز غمي درون آنها را فرامي گيرد كه اين فرصت را تمام شده مي يابند و با گامهاي سست و حزين جلسه را ترك مي كنند و مدتها با خاطرات آن روز، اوقات در كنار استاد بودن، يادگيري و شوق و عشق را دوباره در خيال زنده مي كنند همه جاي بسي شادي است و البته توجه اساتيد محبوب كه كمتر خود را به دوستداران مي نمايند و ساز شاگردان و دوستداران را به هجراني مزين مي كنند.
با اين وجود باز هم توجيهي براي كلاسهاي تحت عنوان تخصصي و مستر كلاس نيافتم چه آنطوري كه با حضور استاد عليزاده و مشتاقان و نوازندگان و معلمان بسيار تدارك شد و چه اينطور كه جمعي كمتر را در كنار استاد نشاند.
چند روز قبل از برگزاري، تماسي از طرف خانه موسيقي گرفته شد كه در فلان تاريخ در تالار وحدت حضور بهم رسانيد.موعد مقرر فرا رسيده بود و تو نمي دانستي كه چه خواهد گذشت.
بعد از گذشتن از ترافيك و دويدن از چند خيابان و تلاش براي پيدا كردن مكان كلاس در محوطه بيروني تالار وحدت و بعد از بالا رفتن از چند طبقه سالن كه ديگر نفسي در سينه نداري هن هن كنان چهره استاد هوشنگ ظريف را كه مي بيني كمي مجال براي تنفس مي يابي.
بعد سلام و احوال پرسي و پاسخ گرم و از سر عنايت استاد، كمي جلو و عقب كردن صندلي ها براي برداشت بهتر تصويربرداري و بعد از چند دقيقه كوك كردن همه با هم اعضاء كلاس كه به صداي معترضين و متعصبين و كوبيدن قاشق به ظرف خالي لوبيا در بازداشتگاه هاي كار اجباري جنگ دوم جهاني را بيشتر مي مانست.
سكوت چند ميزاني سازها و حاضرين، قرار گرفتن استاد در صندلي شان، رسميت و شروع كلاس را نويد مي داد.
استاد با كوك كردن با تك تك اعضاء، كلاس را شروع كردند و بعد از آن هر يك از حاضرين به فرموده استاد كمي ساز زدند.
يكي شور، ديگري چهارگاه و يا سه گاه و گاها استاد امر به مخالف و يا ديگر گوشه ها مي كردند.
بعد از اين مرحله چند سؤال مطرح شد كه عموما جنبه تئوريك داشت؛ تفاوت چپ كوك و راست كوك و از اين دست.
قسمت بعد استاد سازي را كوك و بدست هنرجويان مي دادند: ( سه گاه ر كرون بزنيد ) ديگري ( افشاري از شور مي ) بعدي ( چهارگاه ر ): حال حصارش را هم بزنيد …و به همين ترتيب و براي روز دوم قرار شداعضاء قطعاتي از اساتيد وزيري و شهنازي را آماده كنند.روز دوم نيز با اجراي اين قطعات بصورت جمعي و باطرح چند سؤال به پايان رسيد.
حال با احترام و تشكر از اساتيد گرامي كه برگزاري اين كلاس را متحمل شدند و با عنايت و توجه آن را عهده دار بودند و باز تشكر از استاد پيرنياكان كه باني اين امر شدند و سختيها و بروكراسي اداري و مشكلات ديگر را تحمل فرموده و به بهترين وجه اين كلاس ها را برگزار كردند و با توجه به سخنان ايشان و ديگر اساتيد در روزنامه همشهري مورخ ۲۶ خرداد ۱۳۸۴ مطالبي را به عرض مي رسانم.
آقاي پيرنياكان: ۱ ) دويست نفر در كلاسهاي فوق تخصصي موسيقي شركت كردند كه به علت نبودن در سطح لازم استاندارد مدركي نگرفتند.
۲ ) همانطور كه از اسم كلاسهاي فوق تخصصي پيداست شركت كنندگان بايد به تمام ظرايف و ريزه كاري هاي رشته خاص خود آشنا باشند تا مدرك مورد نظر را دريافت كنند.
۳ ) هدف از برگزاري اين كلاسها: غايت موسيقي ايراني بداهه نوازي است و هدف ما اين است كه نوازنده و خواننده موسيقي ايراني به اين بيان برسد.
آقاي كياني: در مستر كلاس هنرجويان با سبكهاي ديگر موسيقي آشنا مي شوند.
آقاي ناصح پور: وظيفه مستر كلاس بالابردن سطح آگاهي مخاطبان ( شركت كنندگان ) است.
اول اينكه مدرك مورد نظر كه در تاريخ ۲۳/۹/۸۳ در روزنامه همشهري و به گفته استاد پيرنياكان مدرك معتبر خوانده شد معادل چه مدرك آكادميكي ( دانشگاههاي داخلي) است، فوق ديپلم، ليسانس، فوق ليسانس؟ اگر چنين است در جمع حاضر ( در بين نوازندگان تار _ اينجانب به دليل عدم حضور در كلاسهاي ديگر اطلاع دقيقي از آن كلاسها ندارم و مطالب ذكر شده مختص به كلاس تار عنوان مي گردد) دوستان و نوازندگاني بودند كه در حد كارشناسي و كارشناسي ارشد از دانشگاههاي داخلي داراي مدرك بودند و سؤال اينكه مدرك مذكور، معادل و مساوي با چه درجه اي است.
تخصصي كه نوازندگان ساز ايراني در همين رشته از دانشگاههاي داخلي مي گيرند يا معادل مدرك دكترا از كنسرواتوار اتريش.
دوم اينكه: اگر كسي به تمام ظرايف و ريزه كاري هاي رشته خاص خود آشنا باشد ديگر چه نيازي به اين كلاسها دارد و عموما معني مستر كلاس چيست و تحت چه مصداق و روشي اين كلاسها برگزار مي شود و ديگر اينكه صرف زدن چند قطعه در طول كلاسها كه آن را مي توان در كلاسهاي آزاد ديگر يا بصورت فردي فراگرفت و پرسيدن چند سؤال تئوريك كه شرح آن رفت يا از چند جا زدن دستگاهها كه آن را نيز مي توان از كتابها و باز كلاسهاي آزاد اساتيد فراگرفت چه نسبتي با ظرايف و ريزه كاري هاي عنوان شده در كلاسها دارد.
سوم: رسيدن به بيان وشيوه بداهه نوازي كه غايت موسيقي ايراني است كه به صراحت اكثر اساتيد و اهالي فن يك چله نشيني ( چهل سال كار مداوم همراه با شناخت وشعور ) را مي طلبد و جز با مشقت و سختي و خون جگر براي بداهه نوازهاي بزرگ اين سرزمين حاصل نيامده است را مي توان در چند جلسه و يا چند دوره متوالي چند جلسه اي به انتظار نشست.
و ديگر اينكه: چرا از شاگردان خود اين اساتيد كه سالياني است به تعليم و تدريس پرداخته اند چون استادان محترم هوشنگ ظريف، مجيد كياني، نصرالله ناصح پور و داريوش پيرنياكان فردي در اين كلاسها حضور نداشت كه در سطح استاندارد و داراي شرايط لازم براي كسب مدرك مذكور باشد و هم مصداقي براي معادل تا ديگر شركت كنندگان سطح خود را با وي سنجيده و معادل سازي كنند.
و ديگر اينكه چرا اجماع نظر درمورد هدف و ريز مشخصه هاي اين طرح كمتر ديده مي شود.
بدون چشم پوشي مزيت ها و فوايد اين كلاسها كه برخي از آنها را اساتيد هم عنوان كردند: داريوش پيرنياكان: دوره نشستن افراد باعث مي شود كه هنرجويان از ساز زدن يكديگر مطلبي بياموزند و استاد هم ريزه كاريهاي بسياري را عنوان مي كند.
نصرالله ناصح پور: وظيفه مستر كلاس آموزش مسائل جزئي نيست بلكه هنرجويان در اين كلاس آگاهي خود را بالا مي برند.
مجيد كياني: در مستر كلاس هنرجويان با سبك هاي ديگر موسيقي نيز آشنا مي شوند و اين امر سبب مي شود موسيقي ما دوباره به پويايي برسد و در سطح بهتري قرار بگيرد.
كلاسهاي فوق الذكر مي تواند اهداف معين ديگري را نيز نشانه روند كه برخي از آنها مي تواند چنين باشد:
۱ ) آموزش شيوه نوازندگي يا خوانندگي يك يا چند استاد صاحب سبك توسط خود ايشان.
۲ ) ارائه و تحليل سبك و روش هاي قديم وجديد.
۳ ) بيان اصول كلي و روش صحيح پردازش ملودي و ريتم در بداهه نوازي.
۴ ) روش هاي تدريس كارآمد و نوين براي معلميني كه در اين كلاس ها شركت مي كنند.
۵ ) تحليل رديف و تئوري مخصوص به موسيقي ايراني.
با عرض احترام خدمت تمام اساتيد و اعتلا دهندگان فرهنگ و هنر اين سرزمين و آرزوي سلامت براي ايشان.
رامان گرامي

گفت وگو با ابوالفضل صادقي نژاد، مدرس و نوازنده سنتور
از سعي باطل تا راهي به رهايي
001386.jpg
از راست به چپ ابوالفضل صادقي نژاد و استاد مجيد كياني
گفت وگو: مهسا ترابي
ابوالفضل صادقي نژاد- متولد ۱۳۳۵ استان سمنان- شهرستان دامغان است. در دوران كودكي موسيقي را از مادر هنرمندش آموخت و از ۷ سالگي اجراي صحنه اي را آغاز و در زمان تحصيل سالهاي پي در پي به عنوان نوازنده برتر استان انتخاب شد.
شناخت بيشتر موسيقي را با اشتياق زيادي نزد برادر بزرگترش علي اكبر صادقي نژاد و آقايان ابوطالب كردي، غلامرضا حاج محمدي و مرحوم رضايي دنبال كرد. در سال ۱۳۵۵ در هنرستان ملي موسيقي نزد استاد محمد اسماعيلي مدتي به تمرين تمبك پرداخت. از سال ۱۳۵۹ به بعد در برپايي برنامه هاي هنري استان و شهرستان مشاركت جدي داشت. آهنگهاي متنوعي را براي اجرا در برنامه هاي صبح جمعه راديو مركز ساخت و در نهايت در سال ۱۳۶۹ بود كه به گفته خودش با حضور در كلاس استاد مجيد كياني تحول بزرگي در زندگي هنري اش به وجود آمد.
وي تلاشهاي مجدانه اي را در بسترسازي و معرفي موسيقي مناسب و اصولي به اهالي سمنان برعهده داشت، گفت وگوي كوتاه ما با وي را بخوانيد.

* از تحولي كه در سال ۱۳۶۹ با حضور در كلاس استاد كياني برايتان به وجود آمد بگوييد؟
- تا سال ۶۹ بيش از ۲۵ سال از زندگي هنري ام با شيرين نوازي و موسيقي تفنني گذشته بود.
اما با همه آفرينشها و تفنن ها احساس مي كردم كه نتايج كاري ام قانع كننده نيستند. در اوايل سال ۶۹ بود كه نواري از اجراهاي رديف ميرزاعبدالله با نوازندگي استاد كياني به عنوان هديه دريافت كردم. به راستي همين عامل نقطه عطفي در زندگي هنري ام بود. آن موقع دريافتم كه دستاوردهايم (تجارب هنري، اجراهاي سنتي، اطلاعات موسيقايي، ...) همگي گام در وادي بطالت بوده اند. به هر حال با راهنمايي دوستان هنرمندم مرارت عشق را پذيرفتم و در اواخر سال ۶۹ به كلاس استاد راه يافتم (هر چند كه اين دستيابي آسان نبود) شايد ۲۵ سال پيش عدم پذيرشم از جانب استاد، براي خودم دليل موجهي نداشت ولي امروزه آن برخوردهاي بي اعتنا، الزام و اجبارها را براي ترك عادت شيرين نوازي و جدا شدن از آن فضاهاي كاذب از ضروريات مهم زندگي ام مي دانستم و با اشتياق از آنها سخن مي گويم.
تمامي اين عوامل باعث شدند كه از آن به بعد تلاشم براي انجام كارهاي آموزشي بيشتر شود و دهها اجرا در شهرهاي مختلف ايران ثمره آن بوده است. تداوم تعليم و ديدن برنامه هاي مختلف و سخنراني ها و تأليفات استاد، اشتياق دعوت ايشان به استان را براي شناساندن موسيقي بيشتر كرد كه نتايج مطلوبي را در سطح استان داشت كه خود بحثي جداگانه دارد.
* مهمترين نكته اي كه از محضر استاد كياني فرا گرفته ايد چه بوده است؟
- از جهت شخصيتي و مراتب عرفاني و دنياي درون استادي هستند كه تا كسي با ايشان در تمام جوانب زندگي نكند محضر او را درك نخواهد كرد.
استاد جايگاه واقعي موسيقي را برايم آشكار ساخت و اين كه اگر قرار است از هنري بد استفاده شود بهتر است نباشد و اگر قرار است هنري را ياد بگيريم بايد جدي بودن، قانون و مرزبندي هاي آن را فرا بگيريم، با توجه به اين موضوع كه همه مراحل زندگي جدي و خشك نيست و نياز به سرگرمي و تفنن دارد، اين خود يك نياز طبيعي است، منتها در جايي كه اين نيازها سالم باشند و هيچ گونه ضرري نرسانند و توجه به اين مسأله كه موسيقي ايراني، موسيقي جدي است و تفكري عميق را مي طلبد، پس انديشه سالم، دستاوردي سالم به همراه دارد و فقدان دستاورد سالم  زماني است كه موسيقي تفنني و عامه پسند شود. پس بايد موسيقي روي اصول زيباشناختي باشد و همين اصول است كه باعث مي شود ذوق انسان تقويت شود و عشق را به وجود آورد و باعث تلاش و حركت شود.
* درباره غم در موسيقي ايراني صحبت كنيد؟
- به طور كلي من حزن و غم در موسيقي ايراني را قبول ندارم، زيرا معتقدم اين شنونده است كه از شنيدن موسيقي خوشحال يا غمگين مي شود. آنچه كه به عنوان غم در موسيقي ايراني مطرح مي شود نه تنها وجود خارجي ندارد، بلكه حركت نغمه ها و احساس دروني آنها بيشتر حالت سرود و سرور دارد.
در هر حزن و غم واقعي نوعي شادي نهفته است. انسان وقتي موسيقي را خوب درك مي كند كه بتواند با آن ارتباط برقرار كند. هدف موسيقي ايراني نشاني جز از عالم غيب نيست و پيوسته به اعتدال رواني انسان مي كوشد و غم و شاديهاي سطحي و بي ارزش را مي  كاهد و به شادماني دروني منجر مي شود.
* در حال حاضر مشغول چه كاري هستيد؟
- هم اكنون عضو پيوسته خانه موسيقي ايران، عضو و بازرس انجمن موسيقي و گروه نظارت در استان سمنان و مسئول كانون موسيقي شهرستان دامغان هستم. ضمن اين كه اگر توانسته باشم افتخار دارم كه آموخته هاي خويش را به هنرجويان موسيقي در مركز تربيت معلم بلال تهران، شهرستان شاهرود و آموزشگاه موسيقي كيان در شهرستان دامغان انتقال دهم. اميدوارم كه با راهنماييهاي استاد عزيزم، در اين راه پرفراز و نشيب بيش از پيش موفق باشم.

به انگيزه درگذشت تني چند از هنرمندان عرصه موسيقي كشور
همه از اوئيم و به سوي او مي رويم
001398.jpg
فاضل جمشيدي
مرگ حق است و همه به سوي حق مي رويم، اين غافله را سر ايستادن نيست كه بر هر دري ممكن است توقف نمايد و مسافري را همراه خود كند. هنرمندان و فرهيختگان و موسيقيدانان اين مرز و بوم هم بنده خدايند و از اين سفر استثناء نبوده و نخواهند بود. هنرمندان موسيقي از اقشار خاص جامعه تلقي مي گردند، تنها به دليل اين كه فراتر از زندگي معمول و عادي و روزمره و جدا از نقشي كه به عنوان يك شهروند دارند منشأ و سرچشمه زايش و خلق آثار هنري اند كه تزريق آنان به بدنه جامعه باعث نشاط، شور و ارتقاء شعور و تعميق بينش افراد مي گردد. چه غمگنانه و چه غريبانه بسياري از اين هنرمندان از ميان ما رفتند.
مدتي است كه با دلسوزي و پيگيري هنرمندان موسيقي، نهاد مدني- اجتماعي موسيقيدانان (خانه موسيقي)، مسئولين هنري و فرهنگي و برخي شخصيتهاي هنري كه به نوع خود منحصر به فردند؛ توجه نسبي به ارج گذاري اين عزيزان چه در زمان حيات و چه در دوران سخت بيماري و يا فوتشان مي گردد. هرچند كه مشكلات كماكان باقي است اما در مقايسه با گذشته اي نه چندان دور، بهبود در اوضاع مشاهده مي گردد.
نقش اشخاص و هنرمندان خاص چون استاد داود گنجه اي و عزيزان ديگر نشان دهنده  اين مهم است كه هنوز سيستم و ارگانيزم فعال و تعريف شده و منظمي براي توجه و رسيدگي به اوضاع و احوال هنرمندان بخش هاي مختلف نيست، البته با نگاهي جامع تر و برنامه ريزي دقيق تر و حذف و تعديل عملكرد نهادهاي موازي مي توان از اقشار خاص جامعه بويژه هنرمندان و بالاخص هنرمندان موسيقي مراقبت و محافظت لازم را به عمل آورد.

سايه روشن هنر
فرهاد فخرالديني نشان دولتي برجستگان و نخبگان را دريافت كرد
001389.jpg
فرهاد فخرالديني، آهنگساز و رهبر اركستر موسيقي ملي ايران، موفق به دريافت نشان دولتي از رئيس جمهور شد.
پس از تصويب كميسيون بررسي اعطاي نشانهاي دولتي و همچنين موافقت رئيس جمهور به ۱۶ نفر از برجستگان و نخبگان عرصه هاي مختلف نشان دولتي اعطا شد كه در ميان اين نام ها، نام فرهاد فخرالديني، رهبر اركستر موسيقي ملي ايران ، آهنگساز، مولف و مدرس دانشگاه آمده بود.
فرهاد فخرالديني در سال ۱۳۱۶ در آذربايجان متولد شد. پدرش از اديبان صاحب نام بود و اين باعث شد كه فرزندان او نيز به امور هنري گرايش پيدا كنند. او ويلن را به عنوان ساز تخصصي انتخاب كرد و مدتي نيز در محضر استاد ابوالحسن صبا به تحصيل موسيقي پرداخت.
او در ادامه تحصيلاتش از محضر استاد تجويدي نيز بهره مند شد و وارد دوره عالي هنرستان موسيقي ملي شد. هنوز تحصيلاتش در اين هنرستان عالي به پايان نرسيده بود كه از طرف رياست وقت هنرستان (حسين دهلوي) به تدريس در همان هنرستان دعوت شد.
فرهاد فخرالديني در طول زندگي هنري خويش به جز امور آهنگسازي به امور تحقيقاتي و پژوهشي نيز پرداخته است و در اين زمينه به بررسي ريتم در موسيقي قديم ايران علاقه مندي بيشتري نشان داده است.
از اين هنرمند برجسته آثار فراواني منتشر شده است كه مي توان به قطعه «ياد يار مهربان» كه به ياد بنان بر روي شعري از فريدون مشيري ساخته شده، قطعات اركسترال «دل انگيزان» ، «پيوند» و... موسيقي فيلم هاي «شوهر آهو خانم» (۱۳۴۵)، «كمال الملك»، «روزهاي انتظار»، «گزارش يك قتل»، «پرستار شب» و سريال هاي «سربداران»، «ابن سينا» و «امام علي(ع)» اشاره كرد.
فخرالديني در سال هاي ۶۶ و ۶۷ در جشنواره بين المللي فيلم فجر، موفق به دريافت جايزه آهنگساز بهترين موسيقي فيلم شد. او اكنون رهبري اركستر ملي را عهده دار است.

موسيقي
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
علم
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |