چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۴
گفت وگو با مصطفي تبريزي، روان شناس
پيشگيري از طلاق
001593.jpg
گفت وگو: مينو بيگي
تغيير و تحولات سريع اجتماعي و فرهنگي، كانون هاي خانوادگي را در سال هاي اخير با مسائل مختلفي مواجه كرده است. در اين ميان تغيير الگوي اقتصادي، بالا رفتن ميزان مصرف، عدم تعادل بين درآمد و هزينه هاي زندگي، موجبات بحران هاي خانوادگي را فراهم آورده است. ارجاع ماهانه ۱۳ هزار پرونده به دادگاه خانواده در تهران و ثبت سالانه ۶۰ هزار طلاق در سال و نيز اين كه مدت دوام زندگي ۵۰ درصد زوج هاي جوان بين يك تا ۵ سال است، همه بر لزوم اقدامات پيشگيرانه خانواده ها و افراد در معرض ازدواج به منظور انتخاب صحيح همسر و پيشگيري از طلاق تأكيد مي كند. اين مسائل و روند رو به رشد طلاق در جامعه علل و عوامل و راه هاي پيشگيري از آن را در گفت وگويي با استاد مصطفي تبريزي استاد  روانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي در ميان گذاشته ايم. متن گفت وگو در ادامه از نظرتان مي گذرد.
* آقاي دكتر،طلاق چيست و چگونه اتفاق مي افتد؟
- طلاق به لحاظ لغوي از كلمه طلق به معني رها شدن و آزاد شدن است. در زبان عربي برده هايي را كه آزاد مي شدند طلقاء مي گفتند. در اصطلاح زناشويي وقتي زن و شوهر سازگاريشان را از دست مي دهند و تداوم زندگي برايشان سخت مي شود،  با خواندن صيغه طلاق در محاكم قانوني رسماً از يكديگر جدا مي شوند. در زبان فارسي كلمه طلاق و جدايي يكسان به كار مي رود اما در زبان انگليسي طلاق را Divorce و جدا شدن را Sepration مي گويند. شكل گيري طلاق عمدتاً به اين خاطر است كه يكي از زوجين يا هر دوي آنان به اين نتيجه مي رسند كه نيازها و انتظاراتشان از يكديگر برآورده نمي شود و زندگي فاقد رضايت و سازگاري را سپري مي كنند. اين نيازها و انتظارات ممكن است به دليل اعتياد همسر، غيراخلاقي بودن او يا مسائل عاطفي و اقتصادي و مانند اينها باشد.
* چه كساني و چگونه طلاق را انتخاب مي كنند؟
- معمولاً كساني طلاق را انتخاب مي كنند كه نمي توانند به سازگاري قابل قبولي برسند. اين افراد به هنگام ازدواج از دقت لازم براي انتخاب همسري كه مي خواهند برخوردار نبوده اند، يا انتخاب اشتباهي داشته اند و يا اين كه از مهارت هاي لازم زندگي برخوردار نيستند. همچنين ممكن است زندگي فعلي شان با باورها و انتظارات آنان مغاير باشد، چه اين انتظارات و باورها منطقي و يا غيرمنطقي باشد. تعدادي از متقاضيان طلاق نيز به دليل مشكلات رواني يكي از زوجين مبادرت به اين عمل مي كنند. در هر حال وقتي زن و شوهر از بازسازي زندگي شان مأيوس مي شوند و راه ديگري نمي يابند به طلاق روي مي آورند.
* تأثير رواني طلاق بر روي زن و مرد چگونه است؟
- طلاق و جدايي هر دو عوارض فراواني براي زوجين دارند. البته گاهي زندگي زوجين به قدري سخت مي شود كه طلاق نگرفتن عوارض بيشتري براي آنان دارد. آنچه مهم است باور اين نكته است كه هميشه جراحي آخرين راه است. يك بيمار ابتدا قرص و بعد شربت و آمپول و امثال آنها را استفاده مي كند اما اگر هيچ كدام مؤثر نبود آن وقت زير تيغ جراحي قرار مي گيرد. طلاق نيز آخرين راه است نه اولين راه.
* طلاق چه تأثيري بر روي فرزندان طلاق مي گذارد؟
- صدمات طلاق براي فرزندان بسيار زياد است و تقريباً همه مردم كشور ما به اين امر واقفند و نيازي به بازگويي مجدد آن نيست. آنچه ناگفته و ناپيداست اين كه زندگي متعارض و متشنج و خالي از عواطف زن و شوهر نيز صدمات فراواني براي فرزندان دارد. حتي گاهي اين صدمات افزونتر از صدمات طلاق است. گاهي نيز زوجين طلاق  گرفته آن قدر مسئول فرزندان هستند كه بعد از طلاق براي صدمه نديدن فرزندان و كمك به آنها با يكديگر همكاري و مساعدت مي كنند. در اين صورت اگرچه عوارض طلاق براي فرزندان به طور كامل از بين نمي رود، اما اين لطمات و صدمات كاهش مي يابند. همان طور كه براي ازدواج، مشاور ازدواج لازم است، براي طلاق نيز مشاور طلاق لازم است تا در حد قابل توجهي از عوارض آن براي فرزندان كاسته شود.
* بنا به برخي گزارش ها از سوي مراجع رسمي ميزان طلاق در جامعه رو به افزايش است، دلايل اجتماعي افزايش ميزان طلاق در جامعه فعلي ما چيست؟
- بيشترين دليل فرهنگي و اجتماعي طلاق، شايد تغيير مفهوم زندگي و الگوهاي زندگي در عصر حاضر باشد. در دنياي معاصر انتظارات مردم از زندگي دگرگون شده است و جالب اين كه اين دگرگوني به صورت كامل هم صورت نگرفته است. لذا مفهوم زندگي پيشينيان و مفهوم زندگي امروزيان هر دو در زوجين وجود دارند و لذا آنها در معرض يك تعارض هستند. وقتي يكي از اين دو نيروي متعارض كمي غلبه مي يابد، گرايش به طلاق افزون مي شود.
* روند آينده جامعه را در جهت كاهش پديده طلاق ارزيابي مي كنيد يا در جهت افزايش آن؟
- متأسفانه من روند جامعه را در جهت كاهش طلاق نمي بينم. البته از ديدگاهي ديگر مي توان گفت زندگي هاي بدتر از طلاق وجود دارند و كاهش طلاق يا تعداد كم بودن طلاق در برخي شهرها و فرهنگ ها به معني خوشبختي آنان نيست. تعداد زيادي از زن و شوهرها عمري را زجر مي كشند تا بميرند. در اين صورت كاهش طلاق نمي تواند مورد تقدير قرار گيرد. اما آنچه اهميت دارد اين است كه چه كنيم تا زندگي بدتر از طلاق و طلاق هر دو كاهش يابند. براي رسيدن به اين هدف مردم بايد هم به سلامت روان دست يابند هم به آگاهي لازم براي خودمتمايزسازي مجهز شوند. من شخصاً اميدي به كاهش چشمگير آمار طلاق ندارم. همچنين روند اوضاع اقتصادي اكثريت مردم نيز كه در مواردي موجب طلاق مي شود موجب اين اميدواري نمي شود.
* براي پيشگيري از طلاق چه راهكارهايي را پيشنهاد مي كنيد؟
- پيشگيري از طلاق به دو صورت ممكن است:اولين و مهمترين و مؤثرترين پيشگيري، زمان انتخاب فرد براي ازدواج است. اگر انتخاب همسر درست صورت بگيرد، وقوع طلاق بسيار كاهش خواهد يافت. اين انتخاب بهتر است، بلكه لازم است با مشاوره صورت بگيرد. حتي اگر فردي معيارهاي خودش را براي همسرگزيني به طور كامل منطبق با كسي كه انتخاب كرده ببيند باز هم به مشاوره نيازمند است، زيرا در زمان انتخاب از معيارهاي ديگري كه بعداً عمده مي شوند اطلاع كافي ندارد و به كمك متخصص نياز دارد و دومين پيشگيري اقدامات پس از ازدواج است. كسب قدرت حل تعارضات زناشويي، اصلاح و تصحيح باورهاي غلط زناشويي،  منطقي كردن انتظارات زناشويي، به رسميت شناختن هويت مستقل همسر، رعايت مرزهاي شخصي و مرزهاي زن و شوهري، عدم اجازه دخالت هاي منفي به اطرافيان و خانواده هاي قبلي زن و شوهر و امثال آن كه بايد زوجين با كسب آموزش هاي لازم به آن نائل شوند.
رسيدن به رشد و بلوغ شخصي و سلامت روان شايد مهمترين عنصر پيشگيري است. وقتي ما به بلوغ شخصي مي رسيم كه به جاي تكرار افكار، عادات و رسوم القا شده توسط والدين يا جامعه مان، آنها را بازنگري كنيم و آنچه را با خرد ما منافات دارد دور بريزيم. سلامت روان نيز وقتي به دست مي آيد كه آنچه را ناخودآگاه به ما ديكته مي كند بشناسيم و علل علايق و بي علاقگي را به لحاظ رواني درك كنيم و آنچه را بيمارگونه است علاج كنيم.
بنا به اصطلاح تئوريسين خانواده درماني آقاي بوئن به «خودمتمايزسازي» برسيم. بنا به باور بوئن هركدام از ما وارث و معدلي از چهار نسل گذشته خويشيم. آنچه آنها به ما آموخته اند تكرار مي كنيم، حتي نقش هايي را كه براي ما تعيين كرده اند بازي مي كنيم. اما وقتي به «خودمتمايزشدن» نائل مي شويم، راهنماي ما از هرجهت، به خردمان سپرده مي شود و ديگر عروسك خيمه شب بازي نسل هاي پيشين، اطرافيان و فرهنگ مشكل ساز نيستيم. بنابراين مي دانيم چه مي خواهيم و آن را انتخاب مي كنيم.

نگاه به زندگي
عوامل ناهمسان همسري
با كبوتر، باز كي  شد هم  نفس
 كي  شود همراز عنقا با مگس 
زن  جوان  ۱۷ ساله اي  تحت  فشار شديد عصبي  ناشي  از رفتارهاي  همسر و مادر وي ، مادر شوهر ۷۵ ساله اش  را با ضربات  چاقو به  قتل  رساند.
اين  خبر جنجالي  كه  سه  سال  پيش  در مطبوعات  و رسانه هاي  كشور منتشر شد، آخرين  برگ  از زندگي  كبري  رحمانپور را نشان  مي داد كه  به  خاطر رهايي  از زندگي  فقيرانه اش  به  ازدواج  با مردي  مسن  از خاستگاه  طبقاتي  متفاوت  تن  داده  بود.
كبري  كه  يكبار تا پاي  چوبه دار نيز رفته  است ، هم اكنون  در زندان  مرگ تدريجي  را تجربه  مي كند و خانواده  همسرش  همچنان  بر اعدام  او اصرار مي ورزند. ازدواج  دختر فقير با پسر شاهزاده ، پيوند مرد فقير با دختر پادشاه گرچه  در داستانها و افسانه ها بسيار خواندني  و آرماني  به  نظر مي رسند، اما در عالم  واقعيت  روي  ديگري  از خود نشان  مي دهند.
جامعه شناسان  و روانشناسان  ازدواج  دو فرد از دو طبقه  اجتماعي  متفاوت را به دليل  بروز زمينه هاي  تحقير، ناهماهنگي ، اختلاف  شديد سليقه ، تفاوت در نگرش  و در نهايت  ايجاد اختلاف ، در زمره  ازدواجهاي  ناهمسان  درنظر مي گيرند.
به  طور كلي  همسان  همسري  شاخصهاي  متفاوتي  از قبيل  همساني  سني ، تحصيلي ، پايگاه شغلي ، طبقاتي ، وضعيت  مالي  والدين  و مذهب  دارد كه  در اين  ميان  شاخص همساني  طبقاتي  از اهميت  ويژه اي  بهره مند است .
در همين  راستا، در تعاليم  دين  مبين  اسلام  نيز توصيه  شده ، هنگام  ازدواج  به  لحاظ اجتماعي  و خانوادگي ، همسر هم  شأن  خود و خانواده شان  برگزينند و هم  كفو بودن  از ضروريات  شروع  زندگي  مشترك  ذكر شده است .
نتايج  يك  نظرسنجي  كه  اخيرا در كانون  مشاوره  پيوند دانشجويي  دانشگاه علوم  پزشكي  تهران  انجام  شد، مهمترين  عامل  اختلاف  خانوادگي  دانشجويان  متاهل ، اختلاف  طبقاتي  و تفاوت  در سليقه  بوده  است .
يك  جامعه  شناس  در زمينه  اختلاف  طبقاتي  مي گويد: طبقه  در كشور ما بيشتر به  لحاظ مالي  و اقتصادي  تقسيم  بندي  مي شود اما اختلاف  طبقه  مطرح كننده  عوامل  ديگري  از جمله  اختلاف  فرهنگ  و تحصيلات  نيز هست .
فرشته  ولي  مراد مي افزايد: تاثيرات  منفي  ناشي  از اختلاف  طبقاتي  برزوجين  بيشتر به  لحاظ فرهنگي  است  چرا كه  به  دليل  نوع  ديدگاهها، باورها و تربيت  حاكم  بر يك  طبقه  اجتماعي ، تفاهم  كمرنگ  تر جلوه  مي كند.
اين  پژوهشگر حوزه  زنان  معتقد است ، طبقه  و فرهنگ  هر خانواده  به دليل اينكه  بر توقعات ، باورها و فرهنگ  شخصي  افراد تاثيرگذار است  به  سرعت  عدم تجانس  بين  دو فرد را نشان  مي دهد.
به  گفته  وي  حتي  ممكن  است  يك  رفتار در برخي  طبقات  اجتماعي  هنجار تلقي و در طبقه  ديگر همان  رفتار تخلف  از اصول  قلمداد شود كه  اين  تفاوت  ديدگاه كشمكش  و درگيري  را بدنبال  دارد.
وي با اشاره  به  حل  شدن  يكي  از زوجين  از دو طبقه  اجتماعي  در فرهنگ  زوج  ديگر اضافه  مي كند:عدم  تجانس  در آداب  اجتماعي ، طرز نشست  و برخاست  و نحوه  غذا خوردن  ازجمله  مواردي  است  كه  اگر هر دو زوج  بخواهند بر رفتار خود پافشاري  كنند به  اختلاف  منجر مي شود.
به  گفته  وي ، اگر زن  تحصيلاتش  و يا طبقه  اجتماعي اش  نسبت  به  مرد پايين ترباشد به  لحاظ اينكه  در بسياري از فرهنگ ها، مرد مسلط است  و بايد توانايي هاي  فردي بيشتري  داشته  باشد، كمتر مشكل  ايجاد مي كند تا اينكه  مرد داراي  تحصيلات كمتر و يا طبقه  پايين  تر باشد.
در عين  حال ، برخي  جامعه شناسان  نيز بر اين  باورند كه  اگر يكي  از دونفر در فرآيند ازدواج  داراي  خوي  سلطه جو باشد و ديگري  سلطه پذير، مانعي  در ازدواج  آنان  مطرح  نيست،  اما اگر هر دو داراي  منشي  يكسان  باشند، ازدواج  آنها موفق  نخواهد بود.
يك  عضو هيات  علمي دانشگاه  علامه  طباطبايي  در زمينه  اختلاف  طبقاتي مي گويد: توصيه  مي شود افراد از طبقاتي  كه  به  هم  نزديك  تر هستند با يكديگر ازدواج  كنند چرا كه  اختلاف  در ارزشها و باورها زمينه  بروز اختلافات  را پديد مي آورد.
به  اعتقاد دكتر احمدنيا نيز اگر زن  از طبقه  اجتماعي  بالاتري  نسبت  به  مرد برخوردار باشد، مشكلات  بيشتري  بوجود خواهد آمد و چون  مردان  در جامعه مرد سالاري  مانند كشور ما سعي  در حفظ موقعيت  خود دارند، برتري  موقعيت  زن را برنمي تابند.
اين  جامعه شناس  اضافه  مي كند: در ايران  ازدواج  به  ابزار و وسيله  تحرك  اجتماعي  تبديل  شده  است  و بسياري  از خانواده ها درصدد اين  هستند كه  با وصلت  با خانواده  متمول  به  طبقه  بالاتر اجتماعي  صعود كنند كه  اينگونه  پيوندها معمولا با موفقيت  همراه  نيست .
پيوند زناشويي  در صورتي  بادوام  خواهد بود كه  انگيزه هاي  مادي  و دنيوي  جايگزين  انگيزه هاي  معنوي  و اخلاقي  نشود و لطافت  حاكم  بر روح  ظريف  خانواده  مكدر نگردد.
طليعه  سيدعلي

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
علم
فرهنگ
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  علم  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |