|
|
|
|
|
گزارشي از گشايش نخستين موزه موسيقي در شيراز
آواها و بناها
|
|
گزارش: سام پورمهدي
درآمد: هفته گذشته نخستين موزه موسيقي با عنوان آواها و بناها در يك منزل تاريخي متعلق به دوره قاجار افتتاح شد. نوشته زير گزارشي است كه خبرنگار اعزامي همشهري به شيراز از اين موزه تهيه كرده است.
تبديل بناهاي تاريخي به مكانهايي كه بتوان از آنها استفاده روزمره كرد، از جمله تحركات نيكويي است كه سنگ بناي آن ابتدا در غرب نهاده شد. در اين كشورها سعي شده است ضمن حفظ هويت تاريخي بنا از آن براي كاري روزمره استفاده شود. اين تجربه سبب شد تا بناهاي تاريخي از حالت يك بار مصرف و موزه اي به در آمده و صورت و صبغه اي امروزي به خود بگيرد. تبديل منزل منطقي نژاد به موزه موسيقي نيز در راستاي چنين ايده و ابتكاري بود. پيش از ورود به اين منزل شنيدم كه ايده اين كار محصول فكر رئيس پيشين ميراث فرهنگي و گردشگري شيراز است كه هم اكنون نيز در يكي از منازل تاريخي كاركنانش را گرد آورده و در مرمت اين بنا نيز سعي و تلاش جدي به خرج مي دهد. فرداي روز افتتاح و از سر كنجكاوي به سراغ منزل نصير الملك رفتم كه آقاي قلي نژاد، مدير صاحب ذوق اين پروژه را در آن ديدم. وي ابتكار جالبي در ساخت و مرمت اين گونه بناها به خرج داده است و آن اينكه پس از مسلم شده مرمت يك بنا وي تمامي كاركنان زير نظرش را از اداره به اين مكان آورده ودر آنجا مستقر مي كند و از همان جا ساخت و پيشرفت پروژه را پي گيري مي كند . براي نمونه وي ابتدا حيات جلويي و ساختماني را كه نيروي انتظامي در آن نشسته بود را از آنها گرفته و سپس به مرمت آن همت گماشت. وقتي از وي درباره اين ايده مي پرسم مي گويد: ساختمان موزه موسيقي به همراه چندين مكان تاريخي ديگر كه همگي آنها داراي جاذبه هاي تاريخي- معماري بودند در سال۱۳۸۲ مرمت شد و در سال ،۱۳۸۳ پس از كارشناسي هاي متعدد، هر يك از اين مكانها براي انجام فعاليتهاي مختلف هنري در دست كارشناسان آن حوزه قرار گرفت و خانه منطقي نژاد نيز براي كاربري موزه موسيقي مناسب تشخيص داده شد. وي معتقد است مردم وقتي به سراغ ديدار از آثار تاريخي روي مي آورند كه بتوان جاذبه هاي امروزيني را نيز دركنار خود آن بناي تاريخي به وجود آورد و اين گونه شد كه منزل منطقي نژاد به موزه موسيقي اختصاص داده شد.
آغاز مراسم
مراسم گشايش موزه موسيقي كه در آن جمعي از چهره هاي فرهنگي، هنري و نيز مسئولان رده بالاي استان شيراز و سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري حضور داشتند با سخنان مدير كل كنوني سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استان آغاز شد. وي در سخنانش بدون اشاره به تلاشهاي مديركل پيشين تمامي فعاليتهاي فرهنگي و از جمله مرمت ۸ مكان تاريخي را به استاندار نسبت داد و جالب توجه اينكه پس از اين مراسم متوجه شدم كه تا ساعت ۴ عصر همان روز از مدير كل سابق دعوتي براي حضور در اين مراسم به عمل نيامده بود. در حالي كه به اذعان برخي از مطلعين درصدي از بنا در دوره رياست مديركل قبلي مرمت و بازسازي شده بود. در هرحال پس از سخنان مدير كل، سيد عليرضا ميرعلينقي مورخ و پژوهشگر موسيقي به ارائه گزارشي تاريخي از ايجاد موزه موسيقي در ايران پرداخت و گفت كه نخستين موزه موسيقي در منزل شادروان ابوالحسن صبا و در سالهاي دهه چهل ايجاد شد، اما اين موزه پس از انقلاب دوامي نياورد و هم اكنون خانه صبا به دليل بي توجهي به مخروبه اي بدل شده است. جالب توجه اين كه موزه صبا قرار بود با اختصاص بودجه اي از سوي مركز موسيقي بازسازي و مرمت شود وبا توجه به اينكه، صبا از جمله چهره هاي تاريخي و فرهنگي و از اسطوره هاي موسيقي ما به شمار مي رود، اين كار كوچكي نبود و متاسفانه به رغم آنكه در اين مسئله خانه موسيقي هم پادرمياني كرد و حتي در صدمين سال تولد صبا از مرمت سريع اين خانه خبر داده شد، اما در عمل اين كار صورت واقعيت به خود نگرفت و خانه در همان وضعيت اسفناك قرار دارد.
آقاي ميرعلينقي همچنين از ويژگيهاي موزه آواها و بناها و وجود هزار ساعت آرشيو موسيقي در آن و نيز عكسها و سازها و راديوهاي كهنه و قديمي و گرامافون موجود در آن سخن گفت و اضافه كرد: «اگرچه ساختمان يك موزه موسيقي ديگر هم در منطقه شميران تهران بازگشايي شده است اما افتتاح آن موزه سبب نشد كه عموم علاقه مندان و نيز پژوهشگران موسيقي بتوانند از آن استفاده كنند و در اين موزه همچنان به روي عموم بسته است. ضمن آنكه در مالكيت موزه موسيقي تهران و اين كه به شهرداري تهران تعلق دارد و يا به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هنوز بحث و گفتگو است.» اين موزه هم البته بنا به آخرين اطلاعاتي كه از سوي آقاي تشكري نيا به دستم رسيده است در حال تجهيز است و مسئولان اين موزه همكاري مستمري را با مسئولان خانه موسيقي آغاز كرده اند و مي خواهند از آرشيو اين نهاد هم در تجهيز اين موزه استفاده كنند.
يك بناي تاريخي
ميرعلينقي همچنين از گذشته ساختماني كه موزه موسيقي در آن افتتاح شده است گفت و خبر داد كه ساختمان منطقي نژاد كه از جمله بناهاي تاريخي به جا مانده از دوران قاجار و ثبت شده در فهرست آثار ملي كشور با نقشبندي هاي بسيار زيبا است، در سالهاي اوليه دهه ۵۰ خريداري و به عنوان خانه فرهنگي مورد استفاده قرار گرفت.پس از انقلاب اين خانه مدتها بلا استفاده باقي ماند تا اينكه به يك خياط خانه تبديل شد. فرزند منطقي نژاد كه در مراسم افتتاحيه اين موزه حضور داشت از تخريب برخي از نماهاي داخلي و نيز ديواره هاي اين خانه تاريخي ياد مي كند و مي گويد كه در صورتي كه اداره ميراث فرهنگي استان فارس به داد اين ساختمان نمي رسيد، بايد آن را از دست رفته فرض مي كرديم. وي هنگام بازديد از نماي داخلي اين موزه به خاطراتش از اين خانه اشاره مي كند و به برخي از گچبري ها يي كه به رغم تلاش فراوان دست اندركاران مرمت اين بنا، به خوبي اولش در نيامده ايراد مي گيرد. خانه منطقي نژاد در كوچه اي واقع شده است كه روبروي آن بناي مذهبي شاهچراغ قرار دارد. حياط خانه داراي جلوه هاي زيبا و اصيل ايراني است و فضاي داخلي بنا در سه جبه حياط و در دو طبقه زير زمين و همكف سازمان يافته اند.اين خانه داراي اتاقهاي پنج دري و سه دري است كه به وسيله راهرو به حياط راه مي يابند. تالار مزين به آينه كاري و شيشه هاي رنگي منقش به گل و مرغ در ضلع جنوبي نيز از جمله مهمترين اجزاي اين خانه تاريخي است.
وي مي افزايد:«هدف از شكل دهي و تجهيز اين موزه، ايجاد يك مركز علمي، تاريخي و موسيقايي، در راستاي اهدافي گسترده و بلند مدت، در چهار چوپ قوانين بوده است. كوشش مجموعه حاضر بر اين است ماده خام منحصر به فرد و خاص را در كيفيتي معقول و ويژه به مخاطبين عرضه كرده و داشته هاي خود را به ميزان درخواستهاي مخاطبان افزايش دهد.» وي معتقد است در صورت همراهي مسئولان و تامين بودجه اين موزه مي تواند تا ۱۰هزار ساعت موسيقي از آثار تاريخي ايران و جهان را گرد آورده و در اختيار مخاطبان قرار دهد.
سلطاني درباره تقسيم بندي بخش هاي مختلف موزه موسيقي مي گويد: «قسمت اصلي اين موزه به اتاق شنيداري، ديداري و آرشيو صوتي و تصويري اختصاص يافته و بخشهاي ديگر شامل گالري ساز، گالري اسناد و دست نوشته هاي استادان موسيقي، كارگاه ساخت ساز سنتي، تالار موسيقي ملل، مركز آموزش موسيقي، مخزن نگهداري آن، اتاق كنفرانس، استوديوي ضبط موسيقي و... است.»
نكته جالب توجه اينكه به جز عكسها و صفحات گرامافون و نيز آرشيو هزار ساعته موجود، بقيه وسايلي كه در اين موزه به تماشا گذاشته شده، اماني است و به دليل عدم تامين بودجه از سوي سازمان ميراث فرهنگي، بايد به صاحبان آن بازگردانده شود. از جمله اين وسايل مجموعه اي از گرامافون ها و راديوهايي است كه در شيراز به يكي از آرشيويست هاي صاحب ذوق تعلق دارد كه نزديك به ۱۱۰ عدد از راديوها و گرامافونهاي قديمي را در سالهاي متمادي و به دليل علاقه مندي و ذوق شخصي جمع آوري كرده و هم اينك اين مجموعه ارزشمند مي تواند منبعي مهم براي اين موزه باشد جالب توجه اينكه اين مجموعه دار كه بيش از سي عدد از راديوها و گرامافونهاي قديمي را به صورت اماني در اختيار موزه وبراي تماشا و افتتاح موزه قرار داده است، حاضر شده است كه آن را به فروش برساند، اما از قرار بودجه اي براي خريد اين كار تمهيد نشده است والبته به نظر مي رسد همتي هم در پشت كار نباشد كه بتواند اين مجموعه ارزشمند را به اين موزه اضافه كند. شايد اگر شوراي شهر شيراز پادر مياني كند وتا اين مجموعه به خارج از ايران انتقال نيافته است ، بتواند آن را براي اين موزه بخرد، كاري كارستان انجام داده است.
از سوي ديگر سازهايي هم كه در اين نمايشگاه به تماشاي عموم نهاده شده است، نيز عاريتي و براي مراسم افتتاح از تهران به اين مكان آورده شده اند و شايد تا لحظه اي كه اين گزارش به چاپ مي رسد، اين گروه از سازها نيز از جاي عاريتي خود در اين موزه برخاسته و به دست صاحبان اصلي اش در تهران برگردانده شده باشند. بنابراين مي توان گفت كه در روز سوم پس از افتتاح اين موزه به جز هزار ساعت موسيقي و نوار و صفحه گرامافون و نيز عكسهايي از بزرگان موسيقي ايران و جهان كه به مدد سيد عليرضا ميرعلينقي در اختيار اين موزه قرار داده شده است، بقيه مواد و مصالح آن درجاي خود نخواهند بود و داستان آن مرا به ياد كارخانه هايي مي اندازد كه پيش از راه اندازي و براي برخي ملاحظات افتتاح مي شود، اما مواد و مصالح توليدي آن از مكانهاي ديگري خريداري مي شود. اميدواريم كه مسئولان استان و به خصوص استاندار اين مكان مهم تاريخي، فرهنگي به نوعي عمل كنند كه كار نيمه كاره رها نشود.
|
|
|
سيماي كودك
|
|
تهيه برنامه براي گروه سني كودك، حساسيت ويژه اي را مي طلبد، چرا كه شخصيت كودكان و نوجوانان در اين مقطع سني در حال شكل گيري است و اگر سيما به عنوان فراگيرترين وسيله ارتباط جمعي داخلي به درستي عمل كند، مي تواند به گونه اي صحيح هنجارها و ارزش هاي جامعه را به اين گروه سني منتقل كند و از سوي ديگر اين مساله را بين خانواده هاي ايراني نهادينه كند كه كودكان بايد ساعت هاي مشخصي را به تماشاي تلويزيون بنشينند.
بر اساس نظرسنجي مركز مطالعات و سنجش برنامه اي صدا و سيما، بينندگان كودك و نوجوان سيما در ايام تابستان سال گذشته، روزانه به طور ميانگين ۵ ساعت و ۳۰ دقيقه تلويزيون تماشا كرده اند؛ پربيننده ترين ساعت هاي تماشاي تلويزيون در فصل تابستان در بين كودكان و نوجوانان، ساعت هاي ۲۱ تا ۲۲ (۷۴ درصد) تا ۱۸ (۶۴ درصد)، ۱۰ تا ۱۱ (۶۱ درصد) و ۲۰ تا ۲۱ (۶۰ درصد) بوده است.
اين در حالي است كه زمان پخش برنامه هاي كودك و نوجوان شبكه يك، در ساعت هاي ۹ تا ۱۰ و ۱۷ تا ۱۹ و برنامه هاي شبكه دو در ساعت هاي ۱۰ تا ۱۱ و ۱۵ تا ۱۶ و ۱۸ تا ۱۹ بوده است.
بر اساس اين گزارش، با احتساب برنامه هاي كودك و نوجوان شبكه تهران، در مجموع هفت ساعت برنامه براي اين گروه سني از شبكه هاي داخلي پخش مي شود كه اين تعداد ساعت حدود ۹ درصد از كل ساعت هاي پخش برنامه ها را شامل مي شود.
همچنين طبق يافته هاي نظرسنجي از شبكه يك و دو سيما، اين شبكه ها ، ۲۴ درصد بيننده را به خود اختصاص داده اند و ۹۳ درصد از بينندگان برنامه هاي كودك و نوجوان در فصل تابستان در حد زياد از برنامه هاي كودك و نوجوان راضي بوده اند.
از ديگر يافته هاي اين تحقيق اين است كه ۸۸ درصد از پاسخگويان كودك و نوجوان، تماشاگر برنامه هاي بزرگسالان بوده اند كه در مقايسه با ميزان بيننده برنامه هاي كودك و نوجوان نشان دهنده آن است كه اين برنامه ها بيشتر مورد توجه آنان بوده است.
از سوي ديگر اين امر نمايانگر نبود برنامه ريزي دقيق بين خانواده هاي ايراني براي فرزندانشان به منظور تماشاي تلويزيون است.
همچنين در نظرسنجي ديگري كه مركز مطالعات و سنجش برنامه اي صدا و سيما به منظور بررسي نقش برنامه هاي كودك و نوجوان تلويزيون در اطلاع رساني به اين گروه سني در روز جهاني كودك و تلويزيون، از كودكان ۷ تا ۱۱ ساله انجام داد، برنامه «عمو پورنگ» با ۹۴ درصد و كارتون «تام و جري» با ۹۱ درصد بيشترين درصد بيننده را در بين برنامه ها به خود اختصاص داده اند.
به گزارش ايسنا، شادتر شدن و افزايش مدت برنامه ها از خواسته هاي مورد اشاره بينندگان برنامه ها در روز كودك و تلويزيون بوده است و نكته جالب توجه آن است كه بر اساس نتايج به دست آمده در اين روز كودكان و نوجوانان كمتر برنامه هاي بزرگسالان را تماشا كرده اند.
بر طبق نظرسنجي ديگري ميانگين مدت تماشاي تلويزيون در بين بينندگان چهار ساعت و ۲۴ دقيقه در روز بوده است. اين در حالي است كه در مجموع روزانه سه ساعت برنامه هاي كودك و نوجوان از شبكه يك، دو ساعت و نيم از شبكه دو و دو برنامه از شبكه پنج پخش مي شود.
همچنين بر طبق نظرسنجي ديگري ۷۷ درصد از پاسخگويان به نحوي بيشتر هفته ها، بعضي هفته ها و به ندرت برنامه «فتيله جمعه تعطيله» را تماشا كرده اند كه اين برنامه به طور معمول روزهاي جمعه قبل از ظهر از شبكه دوم سيما پخش مي شود.
نكته قابل توجه در اين نظرسنجي آن كه از ميان اين بينندگان، ۸۸ درصد در حد زياد و ۱۱ درصد در حد كم به اين برنامه علاقه مند بوده اند.
پخش بيشتر كارتون، افزايش روزها و ساعتهاي پخش برنامه و متنوع تر شدن برنامه از مهمترين پيشنهاد هاي اين گروه از بينندگان براي بهتر شدن اين برنامه است.
بر اساس گزارش از برنامه هاي كودك ، ۶۷ درصد بيننده «بيدار شو آفتاب شد» هستند. اين برنامه با هدف كمك به تنظيم وقت و سحرخيزي كودكان و نوجوانان هر روز ساعت ۶ و ۳۰ دقيقه از شبكه دو سيما پخش مي شود. اين برنامه صبحگاهي بر اساس نظرسنجي مركز مطالعات صدا و سيما توانسته است ۲۹ درصد را به خود جذب كند.
در اين نظرسنجي كه از يك هزار و ۲۷ كودك و نوجوان ۷ تا ۱۷ ساله شهر تهران انجام شد ۶۶ درصد بينندگان تاثير اين برنامه را در شادابي و نشاط خود زياد دانسته اند.از سوي ديگر، ۷۸ درصد از بينندگان در حد زياد و ۲۰ درصد در حد كم اين برنامه را پسنديده اند.
پخش بيشتر كارتون و زياد شدن آهنگهاي برنامه، مهمترين درخواست بينندگان اين برنامه است.
با نگاهي كلي به نظرسنجي هاي انجام شده در زمينه برنامه هاي ويژه كودك و نوجوان درمي يابيم كه كودكان علاقه ويژه اي به پخش كارتون، به ويژه تام و جري دارند، همچنين سيما در اطلاع رساني روز كودك موفق به نظر مي رسد چرا كه ۸۹ درصد از طريق تلويزيون متوجه اين روز شده اند. از ديگر نكات جالب توجه نظرسنجي هاي انجام شده اين است كه پربيننده ترين ساعت تماشاي تلويزيون در فصل تابستان در بين كودكان و نوجوانان ساعت ۲۱ تا ۲۲ با ۷۴ درصد بوده است.
|
|
|
ياد
نوشته اي به ياد مرحوم مجتبي ميرزاده
داغ تو دارد اين دلم جاي دگر نمي شود
نوشته زير را بهزاد خدارحمي از شاگردان استاد زنده ياد مجتبي ميرزاده نوشته است كه همانند قطعات ساخته و يا آرشه كمانچه جناب ميرزاده از فضايي احساسي و عاطفي برخوردار است.
انالله و انا اليه راجعون
شب است و شروع زمزمه ها و نجواي پاك فرشتگان شب است و زمان غليان احساسات و سازندگي يك هنرمند و يك حقيقت و ثبت يك واقعيت.
* امشب يكي از شبهائيست كه ستارگانش حامل پيغامي تلخند براي عاشقاني كه مي دانند ملواني با جثه اي كوچك، زباني به شيريني عسل و چشماني به رنگ پاك دريا سوار بر عرشه يك كشتي پر از احساس كه بر روي دريايي از هنر و بلندآوازگي و غيرت به حركت بوده كه عنقريب به صخره هاي ناجوانمردانه زمان برخورد و شكسته شده. كماكان در اين ساحل، هميشه منتظر نشسته ايم تا شايد باد موافق، بوئي از كشتي در هم شكسته و آن ناخداي هميشه عاشق به مشاممان برساند:
چون خيل عظيم عاشقان، ياري بودم در كنارش در كسوت شاگردي، دردها، غصه ها و شاديهايمان را هرازگاهي بهم گره مي زديم، گاه صداي خنده هامان، گاه گريه هامان فضاي خانه يا استوديوها را منقلب و گاهي بگومگوهامان. آنها كه از نزديك با او در ارتباط بودند مي دانستند كه او هميشه دريائي آرام و مطمئن بود به قدري زلال كه مي توانستي اعماق وجودش را به راحتي ببيني، او هيچ وقت قصد پست و مقام نداشت .از پنجه هاي افسانه اي و از لابلاي سيم هاي سازش كه از قلب ميليونها انسان پاك مي گذشت با دنياي مادي خداحافظي كرده بود. درويشي بود در كسوت و قداست يك تربت پاك، افسانه سازي بودكه از پيچ و خمهاي پست ترين مكانهاي هنري تا اوج رفيع و دست نيافتني پرعظمت ترين سكوهاي هنري دنيا پر كشيده و صداي ناله عشق سر داده بود و بي دليل نابغه موسيقي ايران نناميدنش.
نابغه اي كه چون اسلافش در اوج عزت و بلندمرتبگي در كنار سفره هر نيازمندي با خلوص هنرمندانه اش نشست و اجازه داد تا با او همنشين شوند تا سايه رحمت و فيضي از هنرش بر سر سائل و مريدش گسترده شود. او رفت... او رفت تا همنشيني با خوباني را برگزيند كه در محفل و سلوكشان معرفتي به پهناي حقيقت هاي روشن و ملموسي كه انسانهاي زميني ناآگاه از وجودشان نيستند به اصل و واقعيت خود كه همانا صدق، پاكي، عاشقي و دوست داشتن واقعي بود برسد. او رفت تا زخمها، بدبيني ها و كژانديشي ناجوانمردانه حاسدان و تنگ نظران را همراه با جسم ظريف خود زير خروارها خاك دفن و روح بزرگ و رفيع خود را در عرش ملكوت به پرواز درآورد... يادش گرامي .
با عرض تسليت به پيشگاه محترم خانواده معزاي سيدمجتبي ميرزاده و جمع دوستان و آشنايان حاضر و عاشقان با احساس آن مرحوم .آرزوي مغفرت و علو درجات استاد را از خداوند رحمان خواهانم.
|
|
|
آقاي ضرغامي! به موسيقي هم كمك كنيد
سيد ابوالحسن مختاباد
مهندس ضرغامي، رئيس سازمان صدا و سيما در سخناني وعده داد كه رقمي بالغ بر ۵ ميليارد تومان به توليدات سينماي ايران اختصاص دهد.
چندي پيش حميد متبسم، هنرمند صاحب نام ايراني مقيم آلمان در گفت وگويي با نويسنده اين ستون به ذكر نمونه اي از اين گونه رفتارها اشاره كرد. به گفته متبسم از يكي از شبكه هاي تلويزيوني آلمان (از قرار ZDF) با وي تماس مي گيرند و مي گويند كه در حال تدوين برنامه اي مستند درباره فرش ايران هستند و يكي از قطعات ساخته وي را مناسب اين فيلم تشخيص داده اند و خواهان كسب اجازه براي پخش دو دقيقه آن روي اين فيلم هستند. سپس از متبسم مي خواهند كه به آنها شماره حسابي بدهد تا حق الزحمه كار را به حسابش واريز كنند. نگاهي به همين خاطره و تحليل آن نشان مي دهد كه در مجموعه تهيه يا توليد هر برنامه اي، همچنانكه براي ساخت هر بخش آن از جمله موسيقي هزينه اي در نظر گرفته مي شود، براي استفاده از موسيقي يا آثار غير ارژينال هم سهمي و نسبتي در نظر گرفته و بودجه آن از قبل پيش بيني مي شود.
نمونه ديگر صحبتي بود كه شهرداد روحاني با من، درباره پيگيري حق پخش آثارش از سوي برخي از مؤسسات دولتي يا خصوصي، از جمله انجمن آهنگسازان آمريكا كه وظيفه اصلي اش پيگيري مطالبات اعضاي انجمن در تمامي كشورهايي است كه عضو قانون كپي رايت هستند داشت. اين موزيسين معتبر مي گفت كه انجمن آهنگسازان آمريكا با گرفتن درصدي از حق پخش ها از آهنگساز عضو، جست وجوي پيچيده اي را در تمامي دنيا براي گرفتن حق مادي دنبال مي كنند.
در چنين وضعيتي است كه يك آهنگساز يا رهبر اركستر ساكن در ايران آرزو مي كند، يكي، فقط يكي از آهنگهايش در كشوري توسعه يافته توليد و انتشار يابد، تا آنها بتوانند از مزاياي قانون كپي رايت براي سال ها استفاده كنند؛چرا كه با وجود اين همه شبكه هاي مختلف راديو و تلويزيوني در جهان، اگر يك شبكه سالي يك بار هم از اين آهنگ ها استفاده كند، حق مادي آن بسيار بالا خواهد بود.
كامبيز روشن روان هم كه چندي قبل در نشست بررسي قانون كپي رايت در ژاپن حضور يافته بود، به نگارنده مي گفت كه يكي از مؤسسات معتبر ژاپني متولي حق مؤلف و مصنف، سالانه يك ميليارد دلار درآمد دارد، آن هم از ناحيه گرفتن درصدي از حق پخش آثار آهنگسازان عضو اين مؤسسه يا كانون.
شايد اگر مسئولان سازمان صدا و سيما به اين وجه از كار توجه كنند و به تهيه كنندگاني كه در برنامه هاي مختلف از موسيقي غير توليدي سازمان استفاده مي كنند اين تذكر را بدهند كه براي اين بخش هم بودجه اي پيش بيني كنند، مي توان گفت كه سازمان به موسيقي هم توانسته كمك بكند. در اين باره در شماره هاي آتي به تفصيل خواهم نوشت.
پاسخگويي مسئولان يا خبرنگاران
يكشنبه جاري كه نشست خبرنگاران با مسئولان و دست اندركاران جشنواره موسيقي بانوان برگزار مي شد، يكي از دست اندركاران در پاسخ به پرسش خبرنگاري كه چرا اطلاع رساني جشنواره موسيقي بانوان بسيار محدود و ناقص انجام شده و مي شود گفت كه كم كاري خبرنگاران سبب ساز چنين چيزي شده است.
نكته: در اين كه روزنامه نگاران، به خصوص روزنامه نگاران حوزه موسيقي بايد فعاليت كنند و پي جوي مسائل و موضوعات حوزه كاري خود باشند، بحث و سخني نيست، اما اينكه ما بياييم تمامي توپ را در زمين روزنامه نگاران حوزه موسيقي بيندازيم نيز، نمي تواند منطقي باشد. شايد اگر مجموعه مركز موسيقي نهادي خصوصي بود و از بودجه دولت ارتزاق نمي كرد، طبيعي بود كه انتظار روزنامه نگاران از آنها براي اطلاع رساني سخني ناصواب مي نمود، اما اين نهاد يك نهاد دولتي است و خوشبختانه ما در سالي قرار داريم كه بزرگان نظام آن را سال پاسخگويي به مردم نام نهاده اند و طبيعي است كه هيچ فرد عاقلي از اين سخنان و رهنمودهاي حكيمانه اين گونه برداشت نمي كند كه بايد به جاي مسئولان خبرنگاران پاسخگو باشند. از سوي ديگر در هر نهادي يك روابط عمومي وجود دارد كه وظيفه اش بر طرف سازي ابهامات و نيز تعامل مثبت با روزنامه نگاران است. ضمن آنكه مسئولان هر بخشي از جمله مركز موسيقي هم بايد ضمن تقويت روابط درون سازماني، به ارتباطات افزونتر با روزنامه نگاران بينديشند. اميد كه مدير اجرايي جشنواره موسيقي بانوان كه خود دستي در موسيقي دارد، به گونه اي برخورد كند كه در درازمدت بتواند از سخنان خود دفاع كند، وگرنه داستان گنجاندن آن پژوهشگر موسيقي در فهرست برنامه هاي پژوهشي جشنواره موسيقي فجر سال گذشته و حتي تعيين عنوان سخنراني وي در آن نشست، البته بدون اطلاع آن پژوهشگر تكرار مي شود كه در نهايت به نگارش و چاپ نامه اعتراض آميز وي به مطبوعات منجر شد.
|
|
|