آموزش و پرورش و كتاب سازان
|
|
محمد تقي راد شهيدي
پيش از اين كه در شماره مورخ ۲۰/۲/۸۴ روزنامه همشهري، موضوع بحث «آموزش و پرورش و كتاب و كتابخواني» بود، علت اصلي كسادي بازار كتاب را در نظام آموزشي متمركز كتاب درسي محور جستجو كرديم؛ نظامي كه انگيزه و مجال را براي برانگيختن دانش آموز به كتاب از معلم مي گيرد و دانش آموز نيازي به خريدن و خواندن كتاب حس نمي كند، براي رفع اين علت پيشنهاد شد كه آموزش و پرورش در بسياري از درس ها به جاي كتاب درسي يك بار مصرف پرهزينه يا در برخي درسها كه كتاب درسي را ضروري مي دانند، در كنار كتاب درسي با دادن سرفصل و فهرست كتاب ها و مقالات معتبر به معلم، كار درس و كلاس را به بازار آزاد كتاب بسپارد تا معلم كه اكنون بيشتر نقش واسطه بين كتاب و شاگرد را بازي مي كند، قدري استقلال خود را باز يافته، چشمه هايي از هنر معلمي خود را نشان دهد و با شگردهاي گوناگون، دانش آموز را به خريدن و خواندن كتاب برانگيزد. بااين تأكيد كه اين پيشنهاد را از همان نخستين روزهاي آمدن دانش آموز به محيط هاي آموزشي به كار بندند وگرنه كارآيي نخواهد داشت. اما عجالتاً نقش آموزش و پرورش در كسادي بازار كتاب به همين جا ختم نمي شود و آنچه در پي دارد به مراتب اسف انگيزتر است، زيرا تا بدين جا نظام آموزشي كتاب درسي محور، تنها موجب ركود در بازار كتاب و كتابخواني بود، اما به دو گونه موجب رواج كتاب و مقاله و جزوه هم هست:
الف- در كنكور متمركز دانشگاه ها
ب- در آثار و تأليفات امتيازي فرهنگيان
الف- كنكور متمركز چه خوب و چه بد،(۱) به هر حال تحت تأثير مستقيم كتاب هاي يك بار مصرف درسي رايج است. در دروسي مانند فارسي و عربي و انگليسي خوانش و درك و تحليل متن و معنويات ادب كه بستر ساز فرهنگ و مايه پيوند ملي و پرورش فكر و ذوق است به حاشيه رانده شده و حواشي و تمرينات بيهوده، در متن كار است و به طور كلي هدف از اين درسها گم شده است. گويا همين اندك متون هم براي خالي نبودن عريضه است و سياه كردن دفتر از به اصطلاح، معني اشعار(۲). نتيجتاً ذهن دانش آموز از محتواي متن خالي است و از روخواني هم عاجز. زيرا آنچه اكنون رايج است پرداختن به عناويني چون دستور، آرايه، عروض و قافيه و آيين نگارش است(۳) و كسي هم نمي پرسد كه به راستي اين مباحث تاكنون چه سود و ثمري داشته و يك ديپلمه از اين درس ها و جدل ها با خود چه توشه اي از مدرسه آورده و اگر چيزي از اين مرده ريگ مدرسه در انبان خود دارد، جز سنگيني بار چيست؟ در درس عربي و انگليسي و عربي هم وضع به همين قياس است و دانش آموز از بركت گرامر و صرف و نحو و حواشي بيجا در روخواني در جا مي زند چه رسد به فهم متن. بدين سان بيشتر دانش آموزان از آنچه كه مقصود اصلي از اين درس ها بوده حاصلي ندارند و ساعاتي از عمرشان به فنا است.از سويي ديگر سؤالات كنكور(۴) زير تأثير مستقيم همين فنون و جدل هاي بي حاصل است و چون براي جوان رد و قبولي در دانشگاه، گويا مرگ و زندگي است، به ناچار حكم غريقي را دارد كه يتشبّث بكل حشيش (غرق شده به هر گياه خشكي دست مي يازد).
سؤالات كنكور هم به جاي آن كه ميزان سنجش ذوق و فضل و ملاك فهم و سواد باشد، بيشتر نوعي تردستي و ترفند است(۵) و از جنس عناوين مذكور و صرف و نحو و گرامر. حتي در آنجا كه عنوان سؤال، نوعي درك مفهوم شعر يا نثر است، طوري مبهم و نامفهوم است(۶) كه بيشتر يادآور معماهاي پليسي است و بيش از آن كه جنبه درك و تحليل و ذوق ادبي در آن باشد، براي علاقه مندان شگردهاي كارآگاهي شرلوك هلمز و پوآرو سرگرمي خوبي است.
پس دانش آموز ناگزير به سراغ كساني مي رود كه عرض شعبده مي كنند .و بخش هنگفتي از كاغذ و نشر و خلاصه بازار كتاب، عرضه شيرين كاري شهسواراني است كه پي درپي آثاري يكدست به جا مي گذارند. يعني كتابهاي درسي كم بوده و آموزش و پرورش پايه گذار كاغذ پاره هاي يك بار مصرف تر مي گردد و كتابها و جزوات كمك آموزشي و تست با انواع و اقسام(۷) چنان گسترده است كه چشم را مي زند و جا را بر عابر كه هيچ بر صاحب خانه(كتاب) هم تنگ كرده و بر خلاف كتاب، بازارش بسيار گرم است(۸) و نمي توان باز نگفت كه: جاي آن است كه خون موج زند در دل لعل/ زين تغابن كه خزف مي شكند بازارش.
پس از كنكور و درآمدن به دانشگاه هم، دانشجو در علاقه مندي و زندگي با كتاب همان دانش آموزي است كه بود و نيازش هم به همان جزوات كذايي كنكور، مقطعي بود زيرا آن را گامي براي پس پشت گذاشتن پل كنكور و رسيدن به دانشگاه مي دانست. در دانشگاه هم با اين كه ظاهراً مجال هست ارجاع به مآخذ و منابع دست اول و كتابها و مقالات معتبر، كم است زيرا دانشگاه بخشي از همان چرخه آموزشي كذايي است.
ب- اما آموزش و پرورش از كار ننشسته و در بخش ديگري كارخانه كتاب سازي و جزوه پردازي با توليد انبوه به راه انداخته است. مطلب از اين قرار است كه براي ارتقا در گروه هاي ممتاز و بساط جديد ارزشيابي و ارتقاي شغلي فرهنگيان، داشتن آثار و تأليفات از عوامل مهم در به دست آوردن امتياز لازم است. بديهي است كه در اين صورت، آن كه به دنبال ارتقا است، هر چه را در دسترس قرار گيرد، فراهم مي آورد و براي كسب امتياز به بخش كارشناسي آثار و تأليفات مي فرستد تا در اين بساط كاغذ بازي بيهوده جايي و ارتقايي داشته باشد. بدين سان بخش معظمي «مؤلف» پديد مي آيد كه تنها در آموزش و پرورش شناخته شده است و مراجع صلاحيت دار از وجودش بي خبر.
در آموزش و پرورش با توجه به كثرت شاغلين اداري و آموزشي، اگر براي بررسي، اهلش را هم فراهم بياورند، مجال اين كار نيست و اگر بر فرض محال، به درستي امكان پذير هم باشد، با توجه به تبعات اين كار از قبيل به راه افتادن غول ديوان سالاري و اتلاف بودجه كاغذ، به جا نيست. حتي اگر آثار ارسالي فرهنگيان را در كتاب و مقاله چاپ شده منحصر كنند و از خير خيل فراوان جزوات دست نويس و كتابهاي دست ساز بگذرند، چون اين بساط به قصد و نيت امتياز برپاست، - نه به قصد تأليف واقعي- گناهش از نفعش بيشتر است.
چنانچه آموزش و پرورش بخواهد از معلمان مؤلف قدرداني كند، نبايد براي اين كار، ماده و بخشنامه و اداره دفتر و دستك و امتياز درست كند و گرنه باز هم مصداق كلمه حق يراد بها الباطل مي شود. به نظر مي رسد كه بهترين پيشنهاد در حال حاضر كه آموزش و پرورش با ديوان سالاري عظيم رو به رو است، اين باشد كه براي قدرداني از فرهنگيان مؤلف واقعي اين بساط بي ثمر را جمع كند تا اين سان شوخي و گستاخي با اهل قلم نرود كه:
قصد ايشان خطر باشد و هان تا نكنند.
يادداشتها
۱- در اينجا نظر به وضع فعلي است و اين كه كنكور و دانشگاه بايد متمركز باشد و يا هر دانشگاهي جداگانه كنكور برگزار كند و يا اين كه به كلي كنكوري در كار نباشد، مبحثي جداست.
۲- كه غالباً به جاي «معني» و تحليل شعر، صورتي ناخوشايند از مضامين شعر به گونه اي پراكنده است و دانش آموزان آن را براي امتحان حفظ مي كنند.
۳- به هر كدام از اين عناوين، در مجال ديگري، جداگانه بايد پرداخت.
۴- مقصود سؤالاتي است كه معمولاً در كنكور درس هاي علوم انساني مطرح است.
۵- به همين دليل يكي از استادان بزرگ و سرشناس فرهنگ و ادب اين مرز و بوم، براي كنكور درس ادبيات، پسرش را نزديكي از همين كنكوركاران حرفه اي فرستاد و از تعليم پسر، تن زد.
۶- زيرا بارها پيش آمد كه چند تن از استادان متن دانشگاه، نه توانستند پاسخ مورد نظر را بيابند و نه توانستند براي پاسخ مورد نظر طراح، به نسبت گزينه هاي ديگر، محملي بيابند. به هر حال اين گونه سؤالات يادآور همان المعني في «بطن» شاعر است.
۷- البته كتابها و وسايل كمك آموزشي واقعي مغتنم است و در جاي خود در خور تقدير.
۸- اين وضع تأييد بسيار روشني است بر آنچه پيش از اين (در همان مقاله كتاب و كتابخواني) آمد يعني چون دانش آموز به علت كنكور «انگيزه و نيازي به اين گونه كتابها و جزوات دارد، اين گونه نشر بازارش داغ است.
|