دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۸۴
فرهنگ و اخلاق در لابه لاي مطبوعات
نقش رسانه ها در ورزش
001755.jpg
المپيك آتن - عكس ها: مجتبي جانبخش
جهانگير كوثري
نقش رسانه ها در موفقيت تيم هاي ورزشي چه اندازه است؟ متن ها و تيترهاي مطبوعات، پيام هاي راديو و تلويزيون، تراكت، پوسترها، عكس ها و بيلبوردها كه مملو از نماد و معناهاي اسطوره اي و گاه ايدئولوژيكي است چه تأثيري در پيروزي تيم ها خواهد داشت؟ آيا مسئولين برگزاري مسابقات بزرگ كه ميليونها درآمد از تلويزيون و تبليغات دارند، بر اخبار، گزارش ها و تيترهاي ورزشي تسلط دارند. شكي نيست كه رسانه هاي ورزشي به ويژه مطبوعات الگوهايي را در فرهنگ مدرن ايجاد مي كنند، كه آنها ادراكات مشترك اجتماعي را حجم مي بخشند. مطبوعات آگاهي عامه جامعه را واقعيت مي بخشند. مطبوعات قهرمان مي سازند. الگوها را در جامعه به عنوان مدل هاي اخلاقي و ورزشي مطرح مي كنند و گاه اين اسطوره ها را از شكل مفهوم فرهنگي به فهم عاميانه تبديل مي كنند. مثال زنده اين توجه به غلامرضا تختي برمي گردد. در دوره اي كه يكي دو تا نشريه ورزشي بيشتر نداشتيم، كيهان ورزشي از تختي الگويي ساخت غيرقابل دسترس، اما مردمي، او اسطوره اي از پهلواني و جوانمردي در جامعه بي قهرمان ما شد. نحوه شروع معرفي تختي تا ابعاد بخشيدن به شخصيت معمولي او با قلم نويسنده اين نشريه به شكل سحرآميزي در جامعه تسري پيدا كرد و ناگهان تختي به يك پهلوان اسطوره اي بدل گشت و تا به امروز پس از سي و هشت سال همچنان يك قهرمان بلامنازع باقي مانده است. كيهان ورزشي در آن زمان تختي را در تاريخ الگويي قابل فهم معرفي كرد و آن را در بين توده هاي مردم به شكل فرااجتماعي جا انداخت تا به تأثير رسانه ها در ورزش بيشتر پي ببريم. نقش رسانه هاي ورزشي ما را از طريق و مسير تيم يا كشوري كه تشويق مي كنيم، در فضا و زمان خاص آن قرار مي دهند. از اين طريق مي خواهيم به اهميت فرهنگي ورزش در جامعه نقب بزنيم و از طريق آن به نقش الگوها در رسانه ها و اجتماع برسيم.
ورزش، در سال هاي اخير به نحو فزاينده اي نهادي شده است، چرا كه اكثر نظام هايي كه فعاليت هاي ورزشي را ايجاد كرده اند مشتركاً توسط دولت و سازمان هاي داوطلب اداره مي شوند. اين نظام كه منبع عظيمي از كاركنان ايثارگر داوطلب را در اختيار دارد، از نظر تعداد، احتمالاً بزرگترين جنبش مشاركتي است.
بين ۱۵ تا ۷۰ درصد از جمعيت هر كشور به طور منظم در يكي از رشته هاي ورزشي فعاليت مي كنند. شمار افراد مشاركت كننده در اين امر در جهان بالغ برميليونها نفر است، برخي اين نيروهاي عظيم را، كه در انبوهي از باشگاهها و فدراسيون هاي ورزشي در سطوح محلي، منطقه اي، ملي و بين المللي گرد آمده اند،  تكيه گاهي مي دانند براي دموكراسي در عمل و ارائه دهنده فرصتي به حساب مي آورند براي جوانان (كه بيش از همه در ورزش مشاركت دارند) تا معني كثرت گرايي دموكراتيك را دريابند. به رغم دستور صريح منشور بين المللي آموزش هاي جسمي و ورزشي، هنوز راهي دراز را بايد پيمود، تا دسترسي به ورزش در عمل تبديل به حق همگاني شود. نقشه توسعه نيافتگي در ورزش مگر در جزئياتي، با نقشه توسعه نيافتگي يكسان است در اينجا نقش رسانه ها براي ترويج ورزش، معرفي و انعكاس هاي رويدادها كه بتواند در نسل هاي امروز ايجاد انگيزه كند بسيار مهم است.
آنها الگوسازي مي كنند، قهرمان مي سازند و نمونه هاي اجتماعي تحويل مي دهند. تماشاگران ورزشي يا خوانندگان روزنامه ها و مجلات ورزشي به دنبال يك نوع الگوبرداري براي پرورش شخصيت خود هستند. روانشناسي اجتماعي نشان مي دهد كه چگونه همسان سازي شخصي يا يك گروه به هنگامي كه فرد در تشخيص هويت خود گروه بزرگتري را مرجع قرار مي دهد به وقوع مي پيوندد، سپس اين ديگري تعميم يافته و هويت گروهي،  هنجاري براي فعاليت اجتماعي مي گردد. در اينجا نقش رسانه ها بيشتر متجلي مي شود، چون آنها مي توانند همين نيازهاي شناختي يا عاطفي را به نوعي به سوي منطق يك مسابقه سوق دهند و تماشاگران را به نوعي با ستاره هاي خود همسان كنند و به شكل روشن تر همانندي كنند و در بخش هاي ديگر مي توان از طريق رسانه ها با ورزش بسترهاي تازه اي براي پرورش فرهنگ مطرح كرد. كوبرتن، بنيانگذار المپيك نوين از روزنامه نگاران و دستگاه هاي تبليغاتي خواست شرافت و اخلاقيات را در ورزش به عنوان سرآمد تمام فعاليت ها تبليغ كنند. او معتقد بود كه ورزش با اخلاقيات پيوستگي تنگاتنگي دارد. ورزش نيز چون مذهب اطمينان مي بخشد و تسلي مي دهد و قابليت هايي فرهنگي نوين را دارد. در ورزش سختي، تمرين، رياضت و خودسازي وجود دارد و جايي كه «رياضت باشد، ريا نيست» ورزش در تمام حكومت ها فرزند آنهاست. استفاده تبليغاتي از ورزش نيز تنها از طريق رسانه ها امكان پذير است. از تبليغات نژادپرستانه هيتلر در المپيك ۱۹۳۹ تا المپيك ۱۹۷۲ مونيخ و حتي ۱۹۸۰ مسكو و ۱۹۸۴ لس  آنجلس، رسانه ها در انعكاس صادقانه و انعكاس عامدانه سياسي نقش داشته اند. اما شرافت و اخلاقيات ورزش در نقطه مركزي چنين حكومت هايي نيز متبلور گشته است.
001758.jpg
دونده آلماني هيتلر در المپيك برلن در مقابل قدرت و شجاعت جسي اوونس سياهپوست سر فرود آورد و با احترام او را قهرمان واقعي خواند، هرچند هيتلر از آن حركت رنجيد. مطبوعات اين حركت را به بهترين شكل و در قاموس يك رفتار انساني انعكاس دادند. لوتزلانگ قهرمان پرش طول آلمان در سخت ترين شرايط كه جسي اوونس با دو خطا احتمال حذف شدنش بود و براي پرش سوم خود را آماده مي كرد، دستش را روي شانه اوونس گذاشت و گفت: «من لوتز هستم. نگران نباشيد، شما به راحتي خواهيد پريد. كمي پايتان را عقب تر بگذاريد، براي شما كار راحتي است!» و اوونس ۰۶/۸ متر پريد و يك ركورد تازه براي المپيك بر جاي گذاشت و لوتز با ۸۷/۷ متر دوم شد. آلماني با چشمان روشن و پوست سفيد اولين نفري بود كه به اوونس تبريك گفت. يك نژاد آرين به يك سياهپوست تبريك گفت. فردا تمام تيترهاي روزنامه از اين حركت نوشتند و عكس هاي جسي اوونس و لوتز لانگ را در كنار يكديگر به چاپ رساندند. اين حركت مطبوعات كمك كرد تا ورزش به عنوان يك وسيله فراميهني در جهان جا بيفتد.
اگرچه هيتلر در اوج قدرت فاشيستي خود خشمگين باشد. با وجود تسلط كامل هيتلر بر رسانه ها، اما تمام مطبوعات از جوانمردي و بزرگ منشي لوتز لانگ نوشتند. اين مطلب سالها بعد از طريق رسانه ها به دانشگاه صلح در كاستاريكا فرستاده شد و توسط «تاپيووارس» رئيس فنلاندي آن در اين دانشگاه به يادگار گذاشته شد. اين مطلب يكي از بهترين مطالبي كه در صفحه اول اكثر روزنامه هاي سال ۱۹۳۶ به چاپ رسيد و از آنجا نقش ورزش در جامعه آن روز بيشتر شد.
آنچه امروزه به عنوان يك رسالت اجتماعي بر دوش نويسندگان ورزشي ما گذاشته شده است، حفظ اصالت ها و نقش فرهنگ در نوشته ها و مقالات روزمره هفتگي ماست. از منظر اجتماعي به ورزش نگريستن و با صافي انساني به اتفاقات نگاه كردن است.
مطبوعات و راديو و تلويزيون مي توانند در ورزش امروز جهان و ايران به عنوان يك عامل پيش برنده فرهنگي و ورزشي معرفي شوند.
گريز از اخلاقيات و فرهنگ در ورزش و دست يازيدن به خبرها و اتفاقات بي ارزش جاري در سطح زيرين ورزش، نسل امروز ما را در همان كلاس و سطح معمول نگه خواهد داشت و يك ركود فرهنگي در جامعه ما ايجاد خواهد كرد.

نگاه
اخلاق ورزش و مطبوعات
001764.jpg
رسانه هاي ورزشي در جهان به يك برايند اجتماعي و همگاني رسيده اند كه قهرمانان را در چارچوب مسابقات بزرگ جهاني به اين فرهنگ عادت دهند كه پيروزي به هر شكل و به هر وسيله هرگز نمي تواند از آنها يك قهرمان واقعي بسازد. لااقل رسانه ها اين نوع قهرمانان را معرفي نخواهند كرد. واقعا ما مي خواهيم بهر شكل برنده باشيم؟
همگي مي خواهيم برنده باشيم چراكه در عصر ما، پيروزي شرط خوشبختي و كليد فردوس زميني است و درحقيقت موفقيت به هر بهايي، فلسفه دنياي مدرن است.
شگفت انگيز بود اگر مي توانستيم اين وسوسه يا باور نادرست را از ورزش بزداييم. درحقيقت خلاصه كردن هدف در پيروزي به هر بهايي به معناي ابتذال مفهوم اصيل ورزش و تخريب آن روحيه ورزشكارانه اي است كه بارون پي ير دوكوبرتن مي خواست در كالبد بازي هاي المپيك بدمد؛ او در ۱۹۰۸ گفت كه اصل، شركت كردن در بازي هاست نه بردن.
اما چرا اين روحيه وجود دارد؟ آيا به خاطر لذت محض از پيروزي در اول شدن است؟ قطعا چنين نيست. چندين دهه است كه اصولي كه به ورزش جان مي بخشيدند جاي خود را به اصولي نازل تر داده اند، اصولي كه صرفا با جامعه مصرفي ما همخواني دارد.
امروزه پيروزي در ميدان هاي ورزشي معادل با كسب جوايز مادي است كه اين خود مغاير با آراي يونانيان باستان يا كساني است كه به همراه پي ير دوكوبرتن، ورزش نوين را پايه ريزي كردند. اما در اين ميان سودجوياني كه منافعشان در استثمار ورزشكاران مفهوم مي يابد، با واداشتن آنان به استعمال داروهاي تحرك زا و افزايش قدرت بدني كاذب كه بعدها لطمات جبران ناپذير آن آشكار مي شود، سلامت آنان را به خطر مي اندازد.
از سويي ديگر، كفه فشارهاي جاه طلبانه فرد، درخواست هاي اعضاي تيم، توقعات سازمان هاي ورزشي و تجاري و از همه بالاتر انتظارات كل جامعه، سنگين تر از كفه خطرات استفاده از دوپينگ و ممنوعيت هاي قانوني آن است.
آنچه امروزه دوپينگ با وجود مراقبت هاي ويژه در مسابقات انجام مي دهد، بدترين شكل جنايت ورزشي است. درواقع قهرمانان قلابي تربيت كردن يك نوع خيانت به جامعه است. مطبوعات ورزشي جهان و ايران در اين برهه تاريخي بهترين روش را براي اين نوع قهرمانان در نظر گرفته اند. روش قهرآميز و پرهيز از چاپ مطلب و عكس هاي آنان.

نگاه
اهميت رسانه ها
001761.jpg
نمايش تلويزيوني فوتبال، بيس بال، بسكتبال، هاكي يا ديگر بازيهاي مهم براي تمامي اجتماعات در زمانهاي خاص اهميت اساسي مي يابد.
طرفداران پرشور ورزش در روزهاي معيني به ويژه روزهاي تعطيل براي ديدن گزارشات و نمايشات تلويزيوني برنامه ريزي مي نمايند. آنان در خانه مثل استاديوم به رنگ پيراهن تيم لباس بر تن مي كنند و هنگامي كه تاثرشان شديد باشد زمان و پول زيادي صرف خريد و مطالعه روزنامه ها و مجلات ورزشي مي كنند تا از وضع تيمها و ستاره هاي محبوب خود مطلع بوده و با آنها در ارتباط باشند. چنانكه باب ادوارد در اين باره مي گويد: ورزش براي بعضي از آمريكاييان مشغوليتي ذهني است آنها اوضاع تيمشان را با قلبهايي تپنده دنبال مي كنند.
وضعيت اقتصادي رسانه هاي ورزشي اهميت اساسي اين آيين هاي اسطوره اي را براي فرهنگ سرزمين مان روشن مي سازند.
ساموئلسن برآورد مي كند كه آمريكاييها ساليانه بيش از ۶۰ ميليون دلار براي ورزش هزينه مي كنند يعني بين ۱تا ۲ درصد توليد ناخالص ملي. اين رقم شامل تماشاي ورزش است كه ما نگاه مي كنيم (۲/۷ تا ۲/۸ ميليون دلار) و قمار و شرط بندي در ورزش (۴/۷ بيليون دلار باخت در ۵۶ بيليون دلار شرط بندي) دسترسي رسانه ها به رويدادهاي ورزشي و تبليغ براي ورزش در تمام اين ارقام مهم است.
شبكه تلويزيوني CBS-TV سال ۱۹۹۰ ميلادي را با ۲/۲ بيليون دلار قرارداد براي ثبت حوادث مهم ورزشي آغاز كرد.
ستاره بودن در رسانه هاي ورزشي آمريكا به معناي دريافت درآمد موقتي ۶ تا ۷ رقمي است. صفحات روزنامه و مجلات ورزشي اولين بخش خواندني براي بسياري از افراد است. مقادير هنگفتي از منابع، تكنولوژي، پول، انرژي و زمان در آمريكا صرف ورزش رسانه اي مي شود و رسانه ها نيز در اين امر مهم ترين عامل تبليغاتي به شمار مي آيند و نقش پيدا مي كنند. اهميت صفحات ورزشي روزنامه، در جهان اگر بيشتر از اهميت صفحات سياسي نباشد، كمتر هم نيست.
در كشور خودمان طي هشت سال اخير حجم روزنامه هاي ورزشي به مراتب بيشتر از روزنامه هاي سياسي و هنري شده است. نيازي كه در جامعه براساس گسترش ورزش جهت انعكاس رويدادها به وجود آمد ناگزير تعداد روزنامه  هاي ورزشي را افزايش داد. تعداد خوانندگان روزنامه هاي ورزشي نيز نسبت به دو دهه گذشته بسيار فزوني يافته، اين خواسته از يك جهت (كميت) يك موفقيت در عرصه ورزشي به حساب مي آيد اما اگر موقعيت كيفي آن را در نظر نگيريم، به نوعي خود اين پادزهر تبديل به زهر خواهد شد. انحراف از روند فرهنگي ورزشي سالم و انعكاس آن در مطبوعات يا به نوعي مطبوعات زرد ايجاد بحران هاي تازه و ناهنجاري هاي اجتماعي بيشتري خواهد كرد. بخشي از عكس العمل هاي تماشاگران ورزشي ناشي از ذهنيتي است كه رسانه ها براي آنها مي سازند. راديو و تلويزيون نيز نسبت به دهه  هاي گذشته داراي برنامه هاي متعددي شده است. اختصاص يك شبكه به ورزش در راديو و ايجاد شبكه تلويزيوني ورزش و افزايش برنامه ها و اخبارهاي ورزشي در شبكه هاي مختلف باعث شد، تا تماشاگران و بينندگان بيشماري نسبت به آن علاقمند شوند. اين حركت ها در رسانه ها اگر توأم با امر فرهنگ سازي باشد، كمك خواهد كرد تا ورزش ما با رشد كيفي مناسب به پايگاههاي اخلاقي خوبي هم دست پيدا كند. وظيفه و رسالت مطبوعات و راديو و تلويزيون در همين رمز نهفته است كه بتوانند با ترفندهاي رسانه اي تماشاگران را با خود به عرصه فرهنگ و ورزش ببرند.

ورزش
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |