جهانگير كوثري
نقش رسانه ها در موفقيت تيم هاي ورزشي چه اندازه است؟ متن ها و تيترهاي مطبوعات، پيام هاي راديو و تلويزيون، تراكت، پوسترها، عكس ها و بيلبوردها كه مملو از نماد و معناهاي اسطوره اي و گاه ايدئولوژيكي است چه تأثيري در پيروزي تيم ها خواهد داشت؟ آيا مسئولين برگزاري مسابقات بزرگ كه ميليونها درآمد از تلويزيون و تبليغات دارند، بر اخبار، گزارش ها و تيترهاي ورزشي تسلط دارند. شكي نيست كه رسانه هاي ورزشي به ويژه مطبوعات الگوهايي را در فرهنگ مدرن ايجاد مي كنند، كه آنها ادراكات مشترك اجتماعي را حجم مي بخشند. مطبوعات آگاهي عامه جامعه را واقعيت مي بخشند. مطبوعات قهرمان مي سازند. الگوها را در جامعه به عنوان مدل هاي اخلاقي و ورزشي مطرح مي كنند و گاه اين اسطوره ها را از شكل مفهوم فرهنگي به فهم عاميانه تبديل مي كنند. مثال زنده اين توجه به غلامرضا تختي برمي گردد. در دوره اي كه يكي دو تا نشريه ورزشي بيشتر نداشتيم، كيهان ورزشي از تختي الگويي ساخت غيرقابل دسترس، اما مردمي، او اسطوره اي از پهلواني و جوانمردي در جامعه بي قهرمان ما شد. نحوه شروع معرفي تختي تا ابعاد بخشيدن به شخصيت معمولي او با قلم نويسنده اين نشريه به شكل سحرآميزي در جامعه تسري پيدا كرد و ناگهان تختي به يك پهلوان اسطوره اي بدل گشت و تا به امروز پس از سي و هشت سال همچنان يك قهرمان بلامنازع باقي مانده است. كيهان ورزشي در آن زمان تختي را در تاريخ الگويي قابل فهم معرفي كرد و آن را در بين توده هاي مردم به شكل فرااجتماعي جا انداخت تا به تأثير رسانه ها در ورزش بيشتر پي ببريم. نقش رسانه هاي ورزشي ما را از طريق و مسير تيم يا كشوري كه تشويق مي كنيم، در فضا و زمان خاص آن قرار مي دهند. از اين طريق مي خواهيم به اهميت فرهنگي ورزش در جامعه نقب بزنيم و از طريق آن به نقش الگوها در رسانه ها و اجتماع برسيم.
ورزش، در سال هاي اخير به نحو فزاينده اي نهادي شده است، چرا كه اكثر نظام هايي كه فعاليت هاي ورزشي را ايجاد كرده اند مشتركاً توسط دولت و سازمان هاي داوطلب اداره مي شوند. اين نظام كه منبع عظيمي از كاركنان ايثارگر داوطلب را در اختيار دارد، از نظر تعداد، احتمالاً بزرگترين جنبش مشاركتي است.
بين ۱۵ تا ۷۰ درصد از جمعيت هر كشور به طور منظم در يكي از رشته هاي ورزشي فعاليت مي كنند. شمار افراد مشاركت كننده در اين امر در جهان بالغ برميليونها نفر است، برخي اين نيروهاي عظيم را، كه در انبوهي از باشگاهها و فدراسيون هاي ورزشي در سطوح محلي، منطقه اي، ملي و بين المللي گرد آمده اند، تكيه گاهي مي دانند براي دموكراسي در عمل و ارائه دهنده فرصتي به حساب مي آورند براي جوانان (كه بيش از همه در ورزش مشاركت دارند) تا معني كثرت گرايي دموكراتيك را دريابند. به رغم دستور صريح منشور بين المللي آموزش هاي جسمي و ورزشي، هنوز راهي دراز را بايد پيمود، تا دسترسي به ورزش در عمل تبديل به حق همگاني شود. نقشه توسعه نيافتگي در ورزش مگر در جزئياتي، با نقشه توسعه نيافتگي يكسان است در اينجا نقش رسانه ها براي ترويج ورزش، معرفي و انعكاس هاي رويدادها كه بتواند در نسل هاي امروز ايجاد انگيزه كند بسيار مهم است.
آنها الگوسازي مي كنند، قهرمان مي سازند و نمونه هاي اجتماعي تحويل مي دهند. تماشاگران ورزشي يا خوانندگان روزنامه ها و مجلات ورزشي به دنبال يك نوع الگوبرداري براي پرورش شخصيت خود هستند. روانشناسي اجتماعي نشان مي دهد كه چگونه همسان سازي شخصي يا يك گروه به هنگامي كه فرد در تشخيص هويت خود گروه بزرگتري را مرجع قرار مي دهد به وقوع مي پيوندد، سپس اين ديگري تعميم يافته و هويت گروهي، هنجاري براي فعاليت اجتماعي مي گردد. در اينجا نقش رسانه ها بيشتر متجلي مي شود، چون آنها مي توانند همين نيازهاي شناختي يا عاطفي را به نوعي به سوي منطق يك مسابقه سوق دهند و تماشاگران را به نوعي با ستاره هاي خود همسان كنند و به شكل روشن تر همانندي كنند و در بخش هاي ديگر مي توان از طريق رسانه ها با ورزش بسترهاي تازه اي براي پرورش فرهنگ مطرح كرد. كوبرتن، بنيانگذار المپيك نوين از روزنامه نگاران و دستگاه هاي تبليغاتي خواست شرافت و اخلاقيات را در ورزش به عنوان سرآمد تمام فعاليت ها تبليغ كنند. او معتقد بود كه ورزش با اخلاقيات پيوستگي تنگاتنگي دارد. ورزش نيز چون مذهب اطمينان مي بخشد و تسلي مي دهد و قابليت هايي فرهنگي نوين را دارد. در ورزش سختي، تمرين، رياضت و خودسازي وجود دارد و جايي كه «رياضت باشد، ريا نيست» ورزش در تمام حكومت ها فرزند آنهاست. استفاده تبليغاتي از ورزش نيز تنها از طريق رسانه ها امكان پذير است. از تبليغات نژادپرستانه هيتلر در المپيك ۱۹۳۹ تا المپيك ۱۹۷۲ مونيخ و حتي ۱۹۸۰ مسكو و ۱۹۸۴ لس آنجلس، رسانه ها در انعكاس صادقانه و انعكاس عامدانه سياسي نقش داشته اند. اما شرافت و اخلاقيات ورزش در نقطه مركزي چنين حكومت هايي نيز متبلور گشته است.
|
|
دونده آلماني هيتلر در المپيك برلن در مقابل قدرت و شجاعت جسي اوونس سياهپوست سر فرود آورد و با احترام او را قهرمان واقعي خواند، هرچند هيتلر از آن حركت رنجيد. مطبوعات اين حركت را به بهترين شكل و در قاموس يك رفتار انساني انعكاس دادند. لوتزلانگ قهرمان پرش طول آلمان در سخت ترين شرايط كه جسي اوونس با دو خطا احتمال حذف شدنش بود و براي پرش سوم خود را آماده مي كرد، دستش را روي شانه اوونس گذاشت و گفت: «من لوتز هستم. نگران نباشيد، شما به راحتي خواهيد پريد. كمي پايتان را عقب تر بگذاريد، براي شما كار راحتي است!» و اوونس ۰۶/۸ متر پريد و يك ركورد تازه براي المپيك بر جاي گذاشت و لوتز با ۸۷/۷ متر دوم شد. آلماني با چشمان روشن و پوست سفيد اولين نفري بود كه به اوونس تبريك گفت. يك نژاد آرين به يك سياهپوست تبريك گفت. فردا تمام تيترهاي روزنامه از اين حركت نوشتند و عكس هاي جسي اوونس و لوتز لانگ را در كنار يكديگر به چاپ رساندند. اين حركت مطبوعات كمك كرد تا ورزش به عنوان يك وسيله فراميهني در جهان جا بيفتد.
اگرچه هيتلر در اوج قدرت فاشيستي خود خشمگين باشد. با وجود تسلط كامل هيتلر بر رسانه ها، اما تمام مطبوعات از جوانمردي و بزرگ منشي لوتز لانگ نوشتند. اين مطلب سالها بعد از طريق رسانه ها به دانشگاه صلح در كاستاريكا فرستاده شد و توسط «تاپيووارس» رئيس فنلاندي آن در اين دانشگاه به يادگار گذاشته شد. اين مطلب يكي از بهترين مطالبي كه در صفحه اول اكثر روزنامه هاي سال ۱۹۳۶ به چاپ رسيد و از آنجا نقش ورزش در جامعه آن روز بيشتر شد.
آنچه امروزه به عنوان يك رسالت اجتماعي بر دوش نويسندگان ورزشي ما گذاشته شده است، حفظ اصالت ها و نقش فرهنگ در نوشته ها و مقالات روزمره هفتگي ماست. از منظر اجتماعي به ورزش نگريستن و با صافي انساني به اتفاقات نگاه كردن است.
مطبوعات و راديو و تلويزيون مي توانند در ورزش امروز جهان و ايران به عنوان يك عامل پيش برنده فرهنگي و ورزشي معرفي شوند.
گريز از اخلاقيات و فرهنگ در ورزش و دست يازيدن به خبرها و اتفاقات بي ارزش جاري در سطح زيرين ورزش، نسل امروز ما را در همان كلاس و سطح معمول نگه خواهد داشت و يك ركود فرهنگي در جامعه ما ايجاد خواهد كرد.