روزگار فراغت از راه مي رسد
ردپاي سپيدي زمان
سوسن لاريجاني
تيرماه سال گذشته روي تلكس هاي خبري از زبان مديركل دفتر خدمات رفاهي و توانبخشي سازمان بهزيستي خبري به اين مضمون خوانديم كه طي 50 سال آينده، 20 درصد افراد جامعه را سالمندان تشكيل خواهند داد. ابوالقاسم نجفي در ادامه افزود: پيش بيني مي شود طي 50 سال آينده، جمعيت بالاي 60 سال به بيش از 26 ميليون نفر در كشور برسد و اين امر ضرورت توجه بيش از پيش مسئولان را نسبت به امور سالمندان و برنامه ريزي هاي لازم آشكار مي سازد. وي متذكر شده است كه در سال 1335، تنها سه درصد از افراد جامعه بالاي 60 سال سن داشتند كه اين تعداد با دو برابر افزايش به 6/6 درصد در سال 1375 رسيد، بنابراين در سال 1425 ميانگين سن جمعيت كشور به حدود 35 سالگي خواهد رسيد. به عبارت ديگر جمعيت جواني در كشور نخواهيم داشت و اين همان بحراني است كه در سالهاي آينده در صورت عدم برنامه ريزي صحيح با آن مواجه خواهيم شد. اگر به مقايسه اي بين دو خبر كه در طول يكسان توسط دو كارشناس مطرح شده، بپردازيم، خواهيم ديد كه همچنان مشكلات گذشته درخصوص سالمندان باقي مانده و چيزي تغيير نكرده است. ادامه خبر، اين سكون را نمايان تر مي سازد!
نجفي با اشاره به كمبود تعداد مراكز بهداشتي، درماني و تخصصي سالمندان در كشور اظهار داشته: سالمندان به مراكز درماني و بهداشتي تخصصي نياز دارند تا هر شش ماه يك بار از لحاظ وضعيت جسماني تحت معاينه قرار گيرند تا در هنگام بروز بيماري، بموقع قادر به شناسايي و درمان شوند و همين امر لزوم گسترش مراكز تخصصي درماني ويژه سالمندان را در كشور، بيش از پيش ضروري مي سازد.
با بازنشستگان
سن بازنشستگي باتوجه به شرايط لازم براي دريافت مزاياي رفاهي در اكثر كشورها با هم تفاوت دارد. در ايران اين سن براي اغلب خانواده ها مسائل و مشكلات اجتماعي، اقتصادي و رواني خاصي را ايجاد مي كند. قشر بازنشسته كشور از جمله اقشار آسيب پذير جامعه محسوب مي شود كه همچنان در جست وجوي داشتن زندگي بدون دغدغه، روزها را يكي پس از ديگري پشت سر مي گذارند. در جامعه اي كه كار در آن داراي ارزش اساسي است، بازنشستگي اغلب به معناي از دست دادن منزلت است و نبود كارهاي جاري كه ممكن است زندگي يك فرد را براي مدتي، حدود 30 سال و شايد بيشتر شكل داده باشد، خلائي ايجاد مي كند كه پر كردن آن دشوار است؛ خلاءهايي چون موارد اجتماعي يا اقتصادي، اما آنچه چشمگير است، خلاء اقتصادي است. امروزه درصد بالايي از قشر بازنشسته به دليل مشكلات اقتصادي بسيار مجبور هستند در سنين سالخوردگي و در حالي كه از لحاظ جسماني، توانايي لازم را براي انجام فعاليت و كارهاي سخت و طولاني ندارند، در مشاغل مختلف مشغول به كار شوند تا به نوعي بتوانند زندگي خود و خانواده شان را تامين كنند وخجلت زده همسر و فرزندان خود نباشند. مسئولان بدرستي مي دانند در جامعه اي كه گذران زندگي با حقوق بالاي 300 هزار تومان براي يك فرد شاغل بسيار مشكل است، چگونه مي توان توقع داشت بازنشسته اي با دريافت حقوقي كمتر از 200 هزار تومان و با مشكلاتي كه چند برابر قشر شاغل جامعه است، گذران زندگي كند؟ او همان فردي است كه سالهاي پربار عمر گرانبهاي خود را براي حركت چرخ توليد و خدمت به جامعه سپري كرده و حالا بايد مزد زحماتش را از دولت بگيرد، چراكه اين حق قانوني اوست، اما واقعا چه دستگيرش شده؟ تنها نتيجه اي كه سالها ديده است، برگزاري جلسات و سمينارها و گفت وگوهاي سازماني و ميان سازماني بوده كه فقط همين جمله را دربرداشته: اگر فكري نشود، داريم به بحران نزديك مي شويم و در پايان اين مراسم با نوشتن يك صورتجلسه، نتيجه در زونكن هاي دفاتر اداري نگهداري مي شود.پرداخت مستمري يا اعطاي هرگونه پاداشي، حق قانوني قشر بازنشسته محسوب مي شود. در حالي كه ميزان حقوق بازنشستگي براساس متوسط حقوق ماهيانه و سابقه پرداخت حق بيمه محاسبه مي شود، به نكته قابل توجهي مي رسيم؛ در شرايطي كه سطح حقوق ها بشدت نازل است، چگونه چنين حقوق هايي مي تواند مبناي تامين معاش بازنشستگان در دوره پيري و ازكارافتادگي باشد؟ در سال 82 مبناي محاسبه حقوق بازنشستگي توسط سازمان بازنشستگي كشوري، معادل 76 درصد متوسط حقوق شاغلان (قبل از كسورات) بوده است.
حداقل حقوق بازنشستگي در سال 83 معادل 106 هزار تومان بوده است. ناگفته پيداست كه همين ميزان ناچيز نيز توسط تورم سرسام آور در كشور بلعيده مي شود. در سال 83 تنها شش درصد به اضافه مبلغ ثابت 10 هزار تومان به حقوق بازنشستگان اضافه شد، در حالي كه نرخ تورم واقعي بسيار بيشتر از اين در حال افزايش بود. حفره هاي پرنشدني كه بر اثر يك درآمد ناچيز ايجاد مي شود، باعث شده كه بازنشستگان در سنين كهولت به هر كاري روي بياورند تا اين حفره ها را پر كنند.
از تاخير تا نداشتن
امروزه شاهديم كه تاخير در پرداخت پاداش پايان خدمت بازنشستگان و تاخير در ارائه نظام هماهنگ حقوق بازنشستگان با شاغلان، موجبات نارضايتي درصد بالايي از بازنشستگان را از دولت فراهم آورده است. به علاوه درصد بالايي از بازنشستگان از داشتن خانه شخصي محروم هستند و اين در حالي است كه حقوق ناچيز آنان حتي كفاف مخارج زندگي روزمره شان را نيز نمي دهد و اكثر آنان در پرداخت اجاره مسكن با مشكل مواجه هستند.
در حال حاضر حدود 5/4 ميليون سالمند در كشور داريم. براساس تحقيقات دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي، 40 درصد اين قشر هيچ منبع درآمدي ندارند، 5/7 درصد تحت پوشش بيمه هاي اجتماعي، 15 درصد تحت حمايت بخش هاي دولتي و تنها 20 درصد داراي امكانات مالي شخصي هستند. درصد باقيمانده نيز وضعيت بهتري ندارد. بنابراين فقط از 100 درصد، 5/22 درصد سالمندان تحت پوشش درآمد يا تامين هايي هستند كه به چشم برهم زدني در اقتصاد رو به تورم كشور نابود مي شود، در حالي كه بدرستي شايسته نيست فردي كه عمرش را در جهت سربلندي ملت و جامعه خود صرف كرده، در سالهاي ناتواني از مسئولان خود شاهد بي مهري باشد. شايد استفاده رايگان از اتوبوس مترو يا امكان بازديد از موزه ها و اماكن تاريخي شهر به طور افتخاري تا حدودي در ترميم روحيه خسته قشر بازنشسته يا سالمند موثر باشد، اما به طور حتم دردي از هزاران مشكل مادي او را حل نمي كند؛ دردي كه از تاخير در پرداخت هاي بحق شان توسط دولت شروع مي شود و تا ناتواني آنان براي مخارج عادي زندگي، ادامه دارد. به نوعي حقوق ناچيز بازنشستگان، جوابگوي نيازهاي اقتصادي آنان نيست.
از الگوبرداري تا تحميل هزينه ها
اينجا تنها يك خواهش از مسئولان داريم؛ مبادا به نام الگوبرداري و بهينه ساختن وضعيت اقتصادي درماني قشر بازنشسته، مديران دست به برگزاري جلسات و سمينارهاي گسترده تري بزنند كه مقصدش خارج از كشور است، چراكه مديران ما هميشه مايلند ترقي و پيشرفت ديگران را از نزديك ببينند تا به درك واقعي برسند. همه مي دانيم كه هرساله بودجه هاي كلاني صرف برگزاري همايش ها و سمينارهاي دستگاه هاي دولتي در كشور مي شود، پس بهتر است در اين عصر ارتباطات و پيشرفت و تكنولوژي از وسايل ارتباط جمعي جهت دريافت اطلاعات و تكنولوژي استفاده كنند و چون نياكان مان در عصر قاجاريه دائم به ديدن فرنگ نروند، بنابراين از تعارف كم كنند و بر مبلغ افزايند.
سوت آخر
آيا بازنشستگي يك افتخار است كه كارمندان به انتظارش نشسته اند يا دردي است كه بسياري از بازنشسته ها نگران و ناتوان از درمان آنها هستند؟
وقتي درصد بالايي از بازنشسته هايمان زير خط فقر هستند، وقتي كه آبروداري و گذران زندگي، آنان را وادار مي كند كه پس از سالها فعاليت اداري در سنين سالمنداني باز هم تن به كارهاي طاقت فرسا و خسته كننده اي چون رانندگي يا تدريس خصوصي بدهند و وقتي كه هيچ شنونده اي جز مردم عادي ندارند، چقدر به افتخار بازنشستگي مي توانند ايمان داشته باشند؟بازنشستگي با حقوق 130تا۱۴۰ هزار تومان به نوعي يعني بيكاري و در هيچ بيكاري، سرمايه اي به دست نخواهي آورد. آنچه به نام حقوق بازنشستگي سر هر ماه از بانك دريافت مي كني، تا آخر همان هفته در دستان ديگران قرار دارد. دست ميوه فروش و قصاب محله، دست مدير مدرسه يا دست امور مالي دانشگاه و ...
آنها 30 سال يا بيشتر به همه ما خدمت كردند و ماليات دادند، دست به ايجاد سرمايه و توليدات براي كشور و دولت زدند، پس امروز پس از سالها تلاش، آنها را راهي مسافركشي و كارهاي يدي نكنيم. حالا نوبت ماست كه كمي از سود توليداتشان را به خود آنان بازگردانيم.
|