چهارشنبه ۲ شهريور ۱۳۸۴
نگاهي به فصل نقل و انتقالات فوتبال ايران
آرام برخلاف هميشه
000162.jpg
عكس: ايسنا
رضا خسروي
اين كه بسياري از خانواده ها حاضرند از هزينه هاي روزمره خود بزنند تا فرزندانشان را به مدارس فوتبال بفرستند و اميدوار به فوتباليست شدن آنها در آينده باشند واقعيتي است كه در جامعه امروزي ما نمونه هاي بسياري از آنها يافت مي شود. خانواده هايي كه به اميد ثروتمند شدن در آينده اي نه چندان دور، فرزندان خردسال و نوجوانشان را به مدارس فوتبال و باشگاههاي مطرح مي فرستند تا شايد آنها هم به فوتباليست هايي تبديل شوند كه براي يك سال بازي كردن مبلغي بيش از ۵۰ ميليون تومان دريافت مي كنند. اما آيا همه اين خانواده ها به آرزويشان مي رسند و فرزندانشان به فوتباليست هايي مشهور و ثروتمند تبديل مي شوند؟
فصل نقل و انتقالات پنجمين دوره رقابتهاي ليگ برتر درحالي به پايان رسيد كه امسال نسبت به سالهاي گذشته شاهد فعاليت كمتري از سوي تيم ها براي جذب بازيكنان بزرگ و مطرح بوديم. اين در حاليست كه اكثر باشگاههاي حاضر در ليگ برتر با افزايش بودجه هاي جاري خود به ميزان قابل توجهي روبرو بوده اند اما به نظر مي رسد كه مديران باشگاهها نمي خواهند امسال پولهاي شان را به بازيكنان بزرگ اما كم بهره بدهند.
طي سالهاي گذشته و خصوصاً با آغاز ليگ حرفه اي در فوتبال ايران، نقل و انتقالات بازيكنان نيز رنگ و بوي جديدي به خود گرفت و نقش واسطه ها در اين نقل و انتقالات پررنگ تر شد. در اولين دوره اين مسابقات واسطه ها توانستند با ارتباطاتي كه در برخي رسانه ها داشتند به طرز قابل توجهي رقم پيشنهادي بازيكنان را بالا ببرند. همين امر سبب شد كه در سه فصل بعدي نقل و انتقالات شاهد پيشنهادات سرسام آور و رويايي باشيم كه حتي تا ۱۰ سال پيش اين رقم ها براي بازيكنان بيشتر به يك رويا شبيه بود. اما از زماني كه مهدي هاشمي نسب از تيم پرسپوليس با دريافت مبلغي نزديك به ۱۰۰ ميليون تومان راهي استقلال شد، شرايط بازيكنان هم متفاوت تر از گذشته شد و كمتر شاهد بوديم بازيكنان در حد و اندازه هاي هاشمي نسب قيمتي كمتر از او بدهند. اين روند تا زمان بازگشت علي دايي به تيم پرسپوليس رو به رشد بود و هر روز شاهد ارائه قيمت هاي خيره كننده از سوي بازيكنان حتي درجه دو بوديم. علي دايي به عنوان كاپيتان تيم ملي فوتبال كشورمان كه از باشگاه الشباب امارات به پرسپوليس پيوست با مبلغي نزديك به ۴۰۰ ميليون تومان ركورد جديدي در فصل نقل و انتقالات را به خود اختصاص داد كه به نظر مي رسد اين ركورد طي سالهاي آينده نيز مثل ركوردهاي گلزني دايي دست نخورده باقي بماند.
بعد از علي دايي كه طي سه سال اخير از تيم هاي پرسپوليس و صبا باتري مبلغي نزديك بيش از نيم ميليارد تومان دريافت كرده است، يحيي گل محمدي مدافع تيم ملي و باشگاه پرسپوليس در رديف بازيكناني قرار دارد كه بيشترين مبالغ را براي يك فصل دريافت مي كنند. گل محمدي كه از فولاد خوزستان به پرسپوليس آمد در اين مدت مبلغي بيش از ۵۰۰ ميليون تومان از اين تيم دريافت كرده است. او كه از ليگ پنجم پيراهن صبا باتري را بر تن خواهد كرد براي انتقال به اين تيم مبلغي قابل توجه را دريافت كرده است كه خبرهاي تاييد نشده حكايت از دريافت مبلغي نزديك به ۳۰۰ ميليون تومان دارد. جواد نكونام هافبك ملي پوش تيم فوتبال پاس نيز كه در فصل و نقل و انتقالات امسال تنها صحبت از حضورش در باشگاههاي خارجي بود و اكثر اين پيشنهادات هم با مخالفت مسئولان باشگاه پاس روبرو شد در دو سال گذشته براي بازي در تيم سبزپوش پايتخت نزديك به ۳۰۰ ميليون پول دريافت كرده است. اين در حاليست كه نكونام براي پيوستن به تيم هاي خارجي نيز پيشنهادات مالي بسيار خوبي دارد اما مسئولان باشگاه پاس حاضر نيستند او را از دست بدهند.
جواد كاظميان بازيكن جوان تيم فوتبال پرسپوليس نيز در جمع بازيكناني قرار مي گيرد كه براي دو سال بازي در تيم خود مبلغي بالاي ۳۰۰ ميليون تومان دريافت كرده است. اين در حاليست كه كاظميان به عنوان بازيكن آزاد اين فرصت را داشت كه در فصل نقل و انتقالات مبلغي بالاتر از ۲۰۰ ميليون تومان دريافت كند اما مسئولان صبا باتري ترجيح دادند كه از استخدام او منصرف شوند تا كماكان اين بازيكن پرسپوليسي بماند.
در اين بين بازيكنان تيم هاي استقلال و پرسپوليس معمولا بيشترين دستمزدها را در بين بازيكنان تيم هاي حاضر در ليگ برتر دريافت كرده اند. اين دو تيم كه از بنيه مالي خوبي هم برخوردار نيستند به اكثر بازيكنان خود مبلغي را پرداخت مي كنند كه بالاترين مبلغ پرداختي به اين بازيكنان معادل هزينه كل بازيكنان يك تيم ديگر ليگ برتر مثل فجر سپاسي و يا ملوان بندرانزلي است. استقلال و پرسپوليس كه از گذشته هاي دور مورد توجه مطبوعات و رسانه هاي مختلف قرار داشته اند همواره به دنبال بازيكنان بزرگ و اسم و رسم دار بوده اند كه در تيم هاي ديگر چهره شده اند. شايد همين امر سبب شده كه قيمت هاي اين بازيكنان هم براي حضور در اين دو تيم روند صعودي داشته باشد. اين در حالي است كه همين بازيكنان اگر به تيم هاي ديگر مي رفتند نيمي از مبلغ قرمز و آبي را هم دريافت نمي كردند. اكثر بازيكنان درجه اول پرسپوليس و استقلال در طول چهار سال اخير مبلغي بيش از ۵۰ ميليون تومان دريافت كرده اند اما در مقابل تيم هاي ديگر حتي نيمي از اين مبالغ را هم به بازيكنان خود پرداخت نكرده اند. اصولا در تيم هاي شهرستاني يا تيم هاي تهراني به غير از استقلال و پرسپوليس تنها به بازيكناني كه عضو تيم ملي هستند و سابقه زيادي نيز در تيم هاي خود دارند مبالغ بالايي پرداخت مي شود كه معمولا تعداد اين بازيكنان در هر تيم از تعداد انگشتان يك دست هم تجاوز نمي كند.
به عنوان نمونه در تيم هاي ملوان، ابومسلم، فجر سپاسي و حتي سايپا بازيكنان شاخصي حضور ندارند كه مبالغ سنگيني از باشگاههاي خود دريافت كنند. با اين حال در برخي تيم ها تك بازيكناني هستند كه پول قابل توجهي دريافت مي كنند. در جمع تيم هاي ليگ برتر تيم استقلال اهواز و صباباتري كه طي دو سال اخير فعاليت چشمگير خود را شروع كرده اند مبالغ بالايي را به بسياري از بازيكنان خود داده اند. اين امر تا حدود بسيار زيادي شامل حال فولاد خصوصا در اين فصل مي شود. قهرمان ليگ گذشته كه تاكنون به بازيكن سازي پرداخته است پس از اين كه جوانانش در تيم ملي حضور پيدا كردند و چهره شدند ناچار است براي حفظ آنها مبالغي بيش از يك صد ميليون تومان پرداخت كند. به عنوان نمونه ايمان مبعلي و سيدمحمد علوي در مجموع براي دو سال بازي در فولاد مبلغي بيش از ۵۰۰ ميليون تومان دريافت كرده اند. به اين جمع بايد ابراهيم ميرزاپور ، جلال كاملي مفرد، حسين كعبي و علي بداوي را هم اضافه كرد.
به نظر مي رسد طي سالهاي اخير اكثر بازيكنان حاضر در ليگ برتر و خصوصا بازيكناني كه عضو تيم ملي نيز هستند درآمدهايي كلان و قابل توجه داشته اند كه حتي پردرآمدترين افراد تحصيلكرده جامعه نيز نيمي از اين درآمدها را نداشته اند. تعداد قابل توجهي ازفوتباليست هاي حال حاضر فوتبال ايران در حالي براي يك فصل بازي كردن در تيم هاي خود مبالغي بالاي ۵۰ ميليون دريافت مي كنند كه اغلب آنها حتي فاقد مدرك ديپلم هستند و طي سالهاي اخير برخي از آنهايي كه ديپلم داشته ا ند با اجراي طرح قهرمان - دانشجو به دانشگاه راه پيدا كرده اند. اين در شرايطي است كه افراد تحصيلكرده جامعه كه تحصيلاتي بالاتر از فوق ليسانس هم دارند درآمد ساليانه شان به ۱۰ ميليون تومان هم نمي رسد. اما متاسفانه هيچ نظارتي براين مشكل نيست و بازيكني كه تنها يك سال است به تيم هاي مطرح و تيم ملي رسيده است مبالغ كلاني دريافت مي كند و عملا تخصصي هم ندارد. حال آن كه بسياري از جوانان تحصيلكرده و داراي مدرك دانشگاهي بيكار هستند.
به نظر مي رسد فوتبال امروزه به شغلي پردرآمد براي فوتباليست ها تبديل شده است كه همين امر خانواده ها را ترغيب مي كند تا بيشتر از اهميت دادن به تحصيل فرزندان خود به گرايش آنها به فوتبال اهميت بدهند. اين افراد حاضرند هزينه هاي بسياري را نيز متحمل شوند تا شايد فرزندشان بتواند در آينده به يك بازيكن بزرگ تبديل شود.
به هر حال فصل نقل و انتقالات ليگ پنجم نيز برخلاف جاروجنجالهاي سالهاي گذشته تقريبا آرام سپري شد و بازيكناني كه در سال هاي قبل مبالغ كلاني دريافت كرده بودند بدون سر و صدا قراردادهايشان را تمديد كردند.

چرا همه مي خواهند فوتباليست شوند؟
كوتاهترين راه تا ثروت
000165.jpg
عكس: مهر
امير بهادري نژاد
bahadori@hamshahri.org
چندي پيش يكي از دوستاني كه در حال حاضر از برجسته ترين مهندسان كشور به شمار مي آيد خاطره جالبي در مورد دوران دانشجويي خود تعريف مي كرد كه خاطره وي با توجه به شرايط موجود در جامعه امروز مصداق پيدا مي كند. او در مورد روزهاي دوري صحبت مي كرد كه براي ادامه تحصيل به كشور انگلستان اعزام شده بود. يك روز استاد درس تربيت بدني اين دانشجو كه از نزديك شاهد بازي وي در زمين فوتبال دانشكده بود از اين جوان ايراني دعوت كرد كه پس از پايان مسابقه به دفتر وي برود. دانشجو نيز پس از ترك رختكن نزد استاد مورد نظر رفت. در اين جلسه دو نفره، استاد درس تربيت بدني ضمن تمجيد از فوتبال اين جوان، نظر وي را در مورد شركت در تست آمادگي جسماني يكي از باشگاههاي فوتبال انگليس جويا شد. ظاهرا اين استاد كه به عنوان مربي استعدادياب و يا همان scout باشگاه مورد نظر انجام وظيفه مي كرد، بازي جوان ايراني را پسنديده بود. به هر حال اين جوان پاسخ نهايي را به پس از مشورت با پدرش موكول كرد.
اين مهندس واكنش پدرش را در قبال پيشنهاد مربي تربيت بدني اينگونه شرح مي دهد: به محض اينكه پدرم واژه فوتبال را شنيد فرياد زد: «من تو را با متحمل شدن هزينه سنگين به خارج فرستاده ام تا مهندس شوي، حالا مي گويي كه قصد فوتباليست شدن را داري؟»
به هر حال در پي واكنش منفي پدر فكر فوتبال را از سر خارج كردم و به معلم تربيت بدني پاسخ منفي دادم.
در حقيقت تا اوايل دهه ۱۳۷۰ فوتباليست شدن فرزندان يك خانواده شايد آخرين گزينه مطلوب والدين بود و اغلب آنها فرزندانشان را به ادامه تحصيل تشويق مي كردند. اما پس از ورود پول به ورزش فوتبال بيشتر خانواده ها آرزو مي كنند كه فرزندشان به يك مهدوي كيا، علي كريمي و يا علي دايي ديگر تبديل بشود و مانند آنها در مدت زمان نسبتا كوتاهي به ثروت قابل توجهي دست يابد. شايد در گذشته والدين، پزشك و مهندس شدن فرزندان پسر خود را متضمن آينده آنها مي دانستند و از گرايش آنان به ورزش فوتبال آشفته مي شدند اما حالا كه يكي از كوتاهترين راهها براي دستيابي به ثروت مشروع، ورود به فوتبال حرفه اي مي باشد به همين دليل نه تنها مخالفتي با گرايش فرزندان خود به فوتبال حرفه اي ندارند بلكه حاضرند براي ورود آنها به اين حوزه چند ميليون تومان صرف هزينه آماده سازي فرزندانشان در مدارس و باشگاههاي فوتبال نمايند. البته ظهور چنين پديده اي در جامعه ريشه اجتماعي دارد كه به راحتي قابل درك مي باشد. هنگامي كه والدين مشاهده مي كنند فارغ التحصيلان رشته هاي ممتاز دانشگاهي بعضا بيكار ويا با حداقل دستمزد در استخدام بخش خصوصي و دولتي مي باشند و درآمد ساليانه آنها به زحمت معادل يك پانزدهم قرارداد ساليانه يك فوتباليست معمولي با مدرك ديپلم و يا كمتر از آن مي باشد، طبيعي است كه فرزندان خود را ترغيب به فوتبال حرفه اي نمايند. البته شايد گفته شود كه در كشورهاي صاحب فوتبال نيز وضعيت مشابهي حكمفرماست. درست است كه بازيكنان فوتبال در كشورهاي غربي نيز صاحب درآمدهاي كلاني در مقايسه با شهروندان عادي هستند اما بايد ضمن اين قياس، موارد ذيل را نيز در نظر داشت.
اولا فرصت هاي شغلي و راه پيشرفت براي افراد حاضر در بخش هاي مختلف آن جوامع تا حدودي برابر است. به عنوان مثال همانطوري كه يك فوتباليست تراز اول دستمزد بالايي دريافت مي كند و به تيم هاي ثروتمند ملحق مي شود، يك مهندس و يا پزشك متبحر نيز در حوزه كاري خود قابليت پيشرفت چه از لحاظ مادي و چه از لحاظ موقعيت اجتماعي را خواهد داشت و زمينه براي رشد و تكامل وي مانند يك فوتباليست در جامعه وجود دارد. همچنين از منظر اقتصادي نيز مي توان به اين پديده نگريست. اگر امروز شاهد هستيم كه بازيكنان كشورهاي اروپايي دستمزدهاي كلاني دريافت مي كنند نبايد اين موضوع را از خاطر برد كه فوتبال در اين كشورها يك صنعت درآمدزا محسوب مي شود و باشگاهها از محل درآمدهاي خود دستمزدهاي بازيكنانشان را پرداخت مي نمايند. اما در فوتبال ايران نه تنها اغلب باشگاهها درآمدزا نيستند بلكه سازمانها و مراكز صنعتي كه بايد براي قشر جوان جامعه اشتغال زايي نمايند بودجه هاي كلاني را به پرداخت دستمزدهاي سرسام آور بازيكنان باشگاه خود اختصاص مي دهند كه اين استراتژي آنان كوچكترين توجيه اقتصادي ندارد.
البته براي جلوگيري از قضاوت يكطرفه بايد نظر ورزشكاران را هم در اين بحث مورد توجه قرار داد. به اعتقاد آنها با توجه به اينكه عمر دوران ورزشكاري بسيار كوتاه مي باشد به همين دليل آنها چاره اي بجز پس انداز براي آينده خود و خانواده شان ندارند و طبيعي است كه دستمزد آنان از يك پزشك و يا مهندس بيشتر باشد. يك پزشك و يا مهندس مي تواند در طول عمر خود به فعاليت بپردازد و درآمد كسب كند اما عمر مفيد يك ورزشكار اگر دچار مصدوميت نشود در خوشبينانه ترين حالت در حدود ۱۰ سال خواهد بود. به همين دليل اگر مجموع دستمزدهاي ورزشكاران و پزشكان و حتي مهندسان را در دوران كاري زندگي شان مقايسه كنيم اختلاف فاحشي ميان ارقام نهايي مشاهده نخواهيم كرد.
به هر حال بدون اينكه قضاوت نهايي در مورد اعتقاد جامعه ورزشي داشته باشيم بايد اذعان كرد كه دستمزد بالاي بازيكنان فوتبال اساسا پديده اي منفي نيست و هدف نبايد كاهش درآمد آنان باشد بلكه بايد در ديگر حوزه هاي اجتماعي نيز شرايطي حداقل يكسان را بوجود آورد تا اينكه حداقل، افراد تحصيلكرده و نخبه جامعه به اندازه فوتباليست ها فرصت پيشرفت مالي و اجتماعي داشته باشند.

ورزش
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
سينما
علم
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |