سه شنبه ۸ شهريور ۱۳۸۴
بررسي كتاب «تاريخ فلسفه اسلامي»
يك گام بزرگ
000462.jpg
احمد خداداد
در اين ترديدي نيست كه فلاسفه اسلامي همواره علاوه بر فلسفه، نگاهي به سوي حكمت داشته اند. شايد بتوان گفت آنچه باعث شده در تمام شعب علوم اسلامي، اعم از فقه و اصول و... نقشي از مباحث فلسفه نيز مشاهده شود، ناشي از حكمتي است كه ريشه هاي آن به دين وصل مي شود و از آبشخور وحي تغذيه مي كند. شايد بررسي مقايسه اي ميان آنچه تاريخ فلسفه اسلامي ناميده مي شود و آنچه تاريخ فلسفه غرب نام دارد، در اين باره كمك شاياني محسوب شود. در اين زمينه ترجمه فارسي تاريخ فلسفه اسلامي در۳ مجلد عرضه خواهد شد كه اولين مجلد آن در سال ۸۳ و توسط انتشارات حكمت به بازار آمد. مطلب حاضر نگاهي دارد به اين كتاب.
فلسفه دانشي است فراگير كه هر روزه علاقه مندان زيادي را به سمت خويش مي كشاند. بهترين راه شناخت آراء و نظرات هر فيلسوفي آثار خود اوست، اما نبايد در اين ميان شأن كتب تاريخ فلسفه را از نظر دور داشت.
در گذشته نگرش تاريخي به فلسفه و ديگر علوم كمتر سابقه داشته است، اما خوشبختانه در سال هاي اخير، اين نگرش رو به گسترش است. در فلسفه هگل، سر تاريخي فلسفه به عنوان عنصري ضروري در فلسفه تلقي شد. در جهان اسلام نيز به آراء فيلسوفان گذشته مي پرداختند برخي تذكره هاي فلسفي وجود دارد كه مجموعهِ اي از زندگي نامه مشاهير، نام كتابها و احيانأ نقل اقوال آنها را به صورت كلمات قصار در برمي گيرد. از اين جمله صوان الحكمه ابوسليمان منطقي سجستاني است كه از اين كتاب تنها منتخبي در دست است كه به كوشش عبدالرحمن بدوي چاپ شده است. «طبقات الاطباء و الحكماء ابن جلجل اندلسي، اخبارالعلماء، باخبارالحكماء، قفطي، عيون الاتباء في طبقات  الاطباء ابن ابي اصيبعه نيز در ترجمه حال دانشمندان يوناني و اسلامي به زندگي و آثار و آراء فلاسفه نيز اشارت دارند.»
در ميان كتب عقايد نگاري در جهان اسلام كتاب الملل و النحل شهرستاني جايگاه خاصي دارد. همچنين كتاب محبوب القلوب اشكوري نيز به نقل اقوال فلاسفه با تفصيل بيشتري پرداخته است.
در چند دهه اخير، توجه به تاريخ فلسفه اسلامي از ديدگاه سنت فكري اسلامي و نه فقط تاريخ  انديشه در غرب، ممالك اسلامي فزوني يافته است. تا جنگ بين المللي دوم تمام تاريخ فلسفه اسلامي كه در دسترس بوده توسط مورخان فلسفه غربي تدوين شده بود. در دهه سي و چهل هجري شمسي در پاكستان كوشش عظيمي براي تدوين يك تاريخ فلسفه اسلامي انجام پذيرفت و ميان محمد شريف، تاريخ فلسفه مفصلي را در دو جلد به كمك سيدحسين نصر تدوين كرد كه به فارسي در ۴ جلد منتشر شده است. هدف سيد حسين نصر در همكاري با اين تاريخ فلسفه آن بود كه توجه بيشتري به اعصار بعدي فلسفه اسلامي بشود. بدين منظور خود فصولي درباره مكتب اصفهان، ملاصدرا و سبزواري كه همگي در آن زمان تازگي داشت براي اين اثر سنگين نگاشت ولي موفق نشد نظرگاه اصلي كتاب را كه هنوز مبتني بر ديد فلاسفه غرب از فلسفه اسلامي بوده تغيير دهد.
دومين تلاشي كه در راستاي تدوين تاريخ فلسفه اسلامي انجام پذيرفته است، اثر هانري كربن مي باشد كه با همكاري سيد حسين نصر و دانشمند سوري عثمان يحيي تهيه شد. طرح اوليه اين تاريخ فلسفه با همكاري كربن در تهران و مبتني بر سير انديشه فلسفي در تمدن اسلامي و نه تقسيم بندي ادوار تاريخ فلسفه غربي تنظيم شد. جلد اول اين كتاب در سال ۱۹۶۴ در فرانسه چاپ شد و بعداً نيز به انگليسي و فارسي با حذف نام هاي سيد حسين نصر و عثمان يحيي به طبع رسيد. جلد دوم آن كه در ترجمه هاي انگليسي و فارسي ديده مي شود توسط خود كربن تدوين شد.
سومين كوششي كه در نيم قرن اخير براي تدوين يك تاريخ فلسفه اسلامي كامل انجام گرفته است كتاب تاريخ فلسفه اسلامي مي باشد كه در ۲ جلد و با همكاري سيدحسين نصر و دانشمند انگليسي اليور ليمن توسط انتشارات راتلج به زبان انگليسي منتشر شده است و هم اكنون ترجمه فارسي بخشي از آن در يك جلد توسط انتشارات حكمت و با همكاري جمعي از مترجمان و اساتيد دانشگاه تهيه شده است.
به اصرار اليور ليمن كه متخصص ابن ميمون و ابن رشد و به طور كلي فلسفه قرون وسطايي يهودي و اسلامي است بخشي از كتاب نيز به فلسفه يهودي كه در قرون ماضي تحولي موازي با فلسفه اسلامي داشته، اختصاص يافته است.
در تدوين اين كتاب اولاً هم از دانشمندان اسلامي و هم غربي، و ثانياً هم از اساتيد بنام و هم محققان جواني كه تازه قدم در راه گذاشته اند براي تدوين فصول مختلف كتاب دعوت شده است و آخرين بررسي ها و تحقيقات در اين كتاب گنجانيده شده است. اليور ليمن در مقدمه اي كه براين كتاب نگاشته است به نكاتي اشاره مي كند كه ذكر آن خالي از فايده نيست.
وي پس از ارائه توضيحاتي پيرامون مفهوم فلسفه اسلامي مي گويد: «در خلال مجلدات حاضر، مباحثي به چشم مي خورند كه به روشني اسلامي هستند، ولي يقيناً به روشني نمي توان آنها را فلسفه ناميد... فهم زمينه هايي كه انديشه ها در بستر آنها ايجاد مي شوند امر مهمي است و اين نه به منظور پرداختن به تاريخ انديشه ها بلكه براي روشن شدن هر چه بيشتر محتواي خود آنهاست. به علاوه، همچنان كه خواهيم ديد، علي رغم تلاش فراوان برخي از اين فيلسوفان، همواره نمي توان به آساني فلسفه را از ديگر علوم سنتي جهان اسلام مانند كلام يا حتي فقه و اصول متمايز ساخت... درك ارتباط پويا ميان علوم اسلامي و فلسفه از اهميت خاصي برخوردار است و اين نكته مهمي است كه طرح مباحث اين علوم به گونه اي باشد كه پژوهنده قادر به مشاهده تأثير و تأثراتي باشد كه از ناحيه فلسفه در اين علوم صورت گرفته است.» (۵) اليور ليمن ضمن تأكيد بر رديابي سلسله تحولات و تغييرات فرهنگي بر استقلال فلسفه اسلامي تأكيد مي كند.
وي مي گويد: «البته، در اينكه تا چه حد مي توان به رديابي سلسله تحولات و تغييرات فرهنگي نائل شد محدوديت وجود دارد، و برخي نويسندگان، در ادعاي خود مبني بر كشف ارتباط ميان وجوهي از فلسفه اسلامي و تحولات ناشي از آن در فلسفه غربي، بيش از اندازه خوش بين به نظر مي رسند. اگرچه  از سوي ديگر، چنين ارتباطات و پيوندهاي قابل توجهي وجود دارد و در اينجا كوشيده شده است كه اين گونه ارتباطات و پيوندها تا اندازه اي معرفي شوند، ولي اين ناشي از اين برداشت پيش پا افتاده نيست كه گويي اهميت فلسفه اسلامي را در گرو چنين پيوندهايي مي داند. البته اين ويژگي داراي اهميتي كاملاً منحصر به فرد است، كما اينكه خوانندگان اين مجلدات مطمئناً آن را درخواهند يافت، اما آنچه فلسفه اسلامي را بااهميت مي سازد، برجستگي هايي است كه في نفسه ويژه اين فلسفه است و گنجينه اي از مفاهيم و انديشه هاي ارزشمندي است كه توسط اين فلسفه به وجود آمده است.»
پس از آن با تأكيد بر اصالت فلسفه اسلامي و عنصر خلاقيت آن مي گويد: «مطلب از اين قرار نيست كه فلسفه اسلامي مفاهيم يوناني را گرفته باشد و سپس كوشيده باشد آنها را به گونه اي استعمال كند كه در جهان اسلام معنا داشته باشند. فلسفه اسلامي داراي اين توانايي است كه پاره اي از مفاهيم كليدي فلسفي را از فرهنگ هاي پيشيني اخذ كرده و از آنها در پاسخگويي به مسائلي كه از درون فرهنگ خودي سربرآورده است بهره جويد و براي به انجام رساندن اين رسالت از قدرت انطباق مفاهيم فلسفي متناسب با اين وظيفه برخوردار است... به گمان من براي خوانندگان بسياري از فصول اين مجموعه، اين نكته به خوبي روشن خواهد شد كه در غالب مباحث خلاقيت مشهود است.
000459.jpg
در تدوين اين كتاب اولاً از دانشمندان اسلامي و غربي، و ثانياً از اساتيد بنام و محققان جواني كه تازه قدم در راه گذاشته اند براي تدوين فصول مختلف كتاب دعوت شده است و آخرين بررسي ها و تحقيقات در اين كتاب گنجانيده شده است
اين فلاسفه بدون ترديد، نسبت به آنچه راجع به آن مي نوشتند همانند «لوح سفيد» يعني خالي الذهن نبودند، بلكه مفاهيم و انديشه هايي را كه برايشان قابل دستيابي بوده اند مي گرفتند و سپس آنها را به عالي ترين سطح غناي خود مي رساندند.»
در انتها اليور ليمن چنين نتيجه مي گيرد كه «فلسفه اسلامي، اولاً و بالذات، فلسفه است و شيوه تخصصي و فني مناسب و قابل استفاده به منظور فهم آن نيز شيوه اي فلسفي است. در فلسفه اسلامي، بدون شك نمي توان از يك رويكرد واحد نسبت به حل مسائل فلسفي سخن گفت، بلكه طيف وسيعي از شيوه ها و مشرب هاي فلسفي وجود دارند كه بسته به  نظر خاص هر متفكر متفاوت است.» بنابراين گستره وسيع فلسفه اسلامي نمايانگر تنوع فرهنگ هايي است كه اسلام در آنها متحقق شده  است.
سيدحسين نصر نيز در مقدمه اي كه بر اين كتاب نگاشته نكات مهمي را متذكر شده است. وي مي گويد:«تبلور فلسفه اسلامي، تاريخ پيوسته و مستمري داشته است كه به قرون اوليه اسلامي بازمي گردد و نه تنها بر متون مكتوب، بلكه بر سنتي شفاهي استوار است كه در نسل هاي متمادي از استاد به شاگرد منتقل شده است... از طرف ديگر، يك سنت مستمر سينه به سينه يا شفاهي در حوزه فلسفه، به گونه اي كه در ايران و نواحي مجاور آن ديده مي شود، در جهان عرب وجود نداشته است. همين وضعيت تا حدي در مورد تركيه نيز صادق است. هر چند سنت مستمر فلسفه اسلامي در آنجا ديرپاتر از مصر، خاور نزديك عرب زبان و شمال آفريقا بوده است.
از سوي ديگر، نوعي ديگر از فلسفه اسلامي وجود دارد كه جهان عرب آن را جزئي از سنت عقلاني خويش تلقي مي كند و معمولاً تحت عنوان فلسفه عربي به آن اشاره دارد. اين نظرگاه، فلسفه اسلامي را پيوسته چنان مي بيند كه گويي با مرگ ابن رشد (در لاتين، أوروس) پايان گرفته است، يعني هنگامي كه از تأثير فلسفه اسلامي بر غرب كاسته شده و به تدريج راه زوال را پيموده است... به علاوه اين نظريه اروپا مدارانه درباره فلسفه اسلامي در مغرب زمين عين فلسفه اسلامي تلقي شده است و اين نظريه اي است كه در قرن گذشته به وسيله  بسياري از محققان جهان عرب مورد تأييد قرار گرفته است.»
عملكرد سيد حسين نصر در اين تاريخ فلسفه در واكنش به اين تلقي رايج است؛ چنانكه خود مي گويد: «دقيقاً براي احتراز از چنين محدوديت ديدگاه تاريخي و نيز خودداري بسياري (از محققان) از جدي گرفتن فلسفه اسلامي به عنوان فلسفه بود كه وقتي انتشارات راتلج از من براي سر ويراستاري اين مجلدات درباره فلسفه اسلامي با همكاري اليور ليمن دعوت به عمل آورد آن را با طيب خاطر پذيرفتم، با علم كامل به اين كه استيفاي تام مطلب با دانش فعلي ما درباره جوانب و ادوار فلسفه اسلامي امري ممتنع است.»
در اين كتاب فلسفه اسلامي، هم از حيث شكل شناسي و هم از حيث تاريخي، در ارتباط با وحي اسلامي و ديگر دانش هاي عقلي در درون تمدن اسلامي و نيز به عنوان واقعيتي في نفسه، يعني به عنوان يك سنت فلسفي مستقل و در ارتباط با حوزه هاي فكري متقدم، به ويژه حوزه يوناني و نيز تأثير آن بر ادوار متأخر تفكر غربي مورد مطالعه قرار گرفته است.
نصر با اشاره به برخي موانع موجود بر سر راه تدوين تاريخ فلسفه اسلامي، نظير عدم وجود متون تصحيح شده انتقادي فلسفه اسلامي، نبود اطلاعات درباره برخي از ادوار اين فلسفه، فقدان تحقيقات مستقل درباره بسياري از فيلسوفان مسلمان و وجود سنت شفاهي و فقدان متون مكتوب در برخي از جنبه هاي فلسفه اسلامي به نقايص اين اثر اعتراف مي كند و مي گويد: «درنتيجه، اين عوامل و عوامل ديگري كه با وضعيت كنوني فني و نيز دانش فلسفه اسلامي ارتباط دارند، اثر حاضر نمي تواند ادعاي كمال و جامعيت را داشته باشد. اين اثر درصدد آن بوده است كه تور خود  را در اين اقيانوس بي كران تا آن جا كه مي تواند بگستراند و همه ادوار فلسفه اسلامي را تا زمان حال در مقابل رأي كساني كه مي پندارند سنت فلسفه اسلامي با ابن رشد پايان گرفته است مورد بحث قرار دهد... و نيز بر آن بوده ايم كه فلسفه اسلامي را در ساحت جهاني فلسفه قرار دهيم و حوزه هاي فكري ماقبل اسلامي را كه آن  را بارور ساخته اند و نيز سنت هاي فلسفي ديگري چون فلسفه يهودي و مسيحي را كه  عميقاً تحت تأثير آن قرار گرفته اند و از جهات بسيار با آن در ارتباط بوده اند، مورد فحص و بحث قرار دهيم. بالاخره، ما سعي كرديم ارتباط فلسفه اسلامي را با خود وحي اسلامي مشخص سازيم و نيز ارتباط آن را با مباحث ديني و كلامي و علوم و فنون ديگري كه در اعصار و قرون به عنوان شاخه هاي درخت معرفت كه ريشه در وحي قرآني دارند و خود فلسفه اسلامي يكي از شاخه هاي آن است، خاطرنشان سازيم.»
استاد مصطفي ملكيان، از صاحب نظران فلسفه، در مورد اين كتاب مي گويد: «شايد بتوانم بگويم كه در باب تاريخ فلسفه اسلامي، تاريخي كه نسبت به ساير تاريخ فلسفه هاي ديگر بهترين است همين تاريخ فلسفه است كه در همين دهه اخير زير نظر دكتر سيد حسين نصر به زبان انگليسي نوشته و منتشر شد. البته فراز و فرود در مقالاتش هست و همه مقالاتش از لحاظ علمي در يك مرتبه نيست، اما روي هم رفته بهترين تاريخ فلسفه اي است كه درباره فلسفه اسلامي نوشته شده است.»
* پانوشت ها در دفتر روزنامه موجود است.

انديشه
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
سياست
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |