چهارشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۸۴
بررسي كتاب «اصلاح گري و ايران»
آزمون هاي گذار
000843.jpg
زينب نخعي
در مقاله حاضر سه حوزه اي كه نويسنده كتاب در آنها دست به قلم برده به نحو مجمل معرفي شده اند. دغدغه نويسنده كتاب در مقاله حاضر، گذار كم هزينه عنوان شده است. در ابتداي مقاله اين سؤال عباس ميرزا از نماينده ناپلئون خودنمايي مي كند كه: «نمي دانم اين قدرتي كه شما را بر ما مسلط كرده در چيست؟»
به دنبال اين سؤال سعي شده مهمترين فرازهاي مربوط به سه فصل كتاب ذكر شود.

اصلاح گري و ايران، دكتر ابراهيم فيوضات، نشر روزآمد، قيمت ۱۳۰۰۰ ريال
«نمي دانم اين قدرت كه شما بر ما مسلط كرده در چيست؟ آنچه موجب ضعف ما و قدرت و ترقي شما شده در چيست؟»
آيا سؤال مذكور كه سؤال دولتمردي به نام عباس ميرزاست از نماينده ناپلئون، مي تواند انگيزه كافي براي فيوضات به منظور تدوين كتاب اصلاح گري و ايران باشد؟ با مفروض پنداشتن چنين انگيزه اي، كتاب به سه فصل (فصل اول چند و چون اصلاح گري، فصل دوم اصلا ح گري در اروپا، ژاپن و هند و فصل سوم اصلاح گري و تجربه ايران)، تقسيم شده است.
به نظر مي رسد دغدغه فيوضات خروج كم هزينه ايران و ايرانيان از دوره گذار به منظور توسعه آن است. اين دغدغه او را به شكستن مفهوم اصلاح گري و دريافتن ابعاد آن سوق مي دهد، تا به نحوي، اصولي را براي منازعات تفرقه افكن و رهنمون شدن به نظم جديد تدوين كند، زيرا ويژگي جوامع در حال گذار، دوباره كاري حاصل از صنعتي شدن است. دوباره كاري، جامعه را از مهندسي اجتماعي به منظور فراهم آوردن برنامه در زمينه هاي فرهنگي، بسترسازي و انتقادپذيري محروم كرده و تعادل را از آن مي ستاند. اغلب، تعادل، هدف گمشده يك جنبش اصلاحي است. تعادلي كه به دليل حضور چند اصل اساسي، اجتناب ناپذير مي نمايد:
۱_ نوآوري در برخي از شئون اجتماعي
۲_ پس افتادگي ساير شئون اجتماعي ۳ _ تشخيص لزوم بازسازي جامعه و تعيين نوآوري ها ۴ _ فراهم آوردن شرايط و امكانات ضروري براي رشد نيروهاي مولد و توسعه فرهنگي.
فيوضات چهار محور بالا را در انقلاب صنعتي و صورت بندي تئوريك آن توسط ماركس، با نماياندن تضاد سرمايه و نيروي كار و در نتيجه رشد سنديكاها به عنوان نمادهاي مدني به منظور حل منازعات با چانه زني و در نتيجه اصلاح ساختارها، نشان مي دهد.
در اين رويكرد پرداختن به فرهنگ تفاهم به عنوان محوري ثبات دهنده مورد توجه قرار گرفته است.
اگوستين، قديس مسيحي، باور داشت كه اگر كسي ايمانش را از دست داد، بايد به زور و اجبار او را مؤمن ساخت برخلاف وي، كاستاليون معتقد بود كه زور، ما را به غايت دين نمي رساند.
زور، تفاهم را از آدميان مي ربايد و با ايجاد نفرت در آنان، بسترهاي مشروعيت سازي را در جامعه تضعيف مي كند. تفاهم، اين همان موضوعي است كه راولز از آن به عنوان محور آشتي دهنده و يكي از چهار نقش فلسفه سياسي ياد مي كند. تفاهم و آشتي در فلسفه سياسي لاك با حق، صاحب حق، و تضمين كننده حق ارتباط ناگسستني دارد. از نظر لاك انسان در عين حال كه صاحب حق است، بايد تضمين كننده و مجري آن نيز باشد. به عقيده لاك آزادي واقعي در جامعه مدني قابل وصول است، زيرا در حالت طبيعي، آزادي هميشه در معرض خطر تعدي قوي ترهاست. بنابراين، آزادي به معناي رهايي از قيد و بند نيست، بلكه به معناي مصونيت از تحميل اراده هاي فردي و زورگويي قدرتمندان است.
اصلاح گري اروپايي و آسيايي
به نظر مي رسد مدل بحث فيوضات از مدل «مسئله من چيست؟» ، «مسئله مشابه من چه بوده است؟» ، «راه حل مشابه چه بوده است؟»   و «راه حل مسئله من چيست؟» پيروي مي كند.
از اين رو وي با مراجعه به تاريخ اصلاح گري وظايفي چون: پاسخ به نيازهاي فوري افراد، ايجاد زمينه هاي وفاق اجتماعي و شايسته سالاري، تشويق به پذيرش تغيير در جهت بهبود جامعه، مورد ملاحظه قرار دادن ظرفيت هاي بالفعل براي پاسخگويي به گسست هاي فرهنگي، ترويج روحيه وفاق ملي، تضعيف روحيه كم كاري، زدودن خرده فرهنگ هاي نادرست، افزايش قدرت فهم عمومي و... را به دست مي دهد. وي موارد مذكور را در تاريخ كشورهاي پر مسأله از اروپا گرفته تا هند و كشورهاي آسياي شرقي و جنوب شرقي دنبال مي كند.
انگلستان در عصر كرامول، با مردان نالايقي نظير جيمز و چارلز كه آگاهانه سياستي تبهكارانه را دنبال مي كردند، مواجه مي شود. كرامول توانست با شكست دادن جيمز و چارلز، شالوده امپراتوري بريتانياي بزرگ را پي ريزي كند. همين كشور در عصر انقلاب صنعتي، ضرورت اصلاح ساختاري را با تقويت سنديكاليسم پذيرا شد و امپراتوري را از تواني مضاعف برخوردار كرد. فرانسه با شعار مساوات و برابري برخلاف موضع منطقه اي انگلستان، موضعي جهاني اتخاذ كرد. انتشار اعلاميه حقوق بشر، افق حركت جهاني را ترسيم كرد.
در اسپانياي فرانكو، به رغم از ميان رفتن يك ميليون نفر در جنگ هاي داخلي، كلمه «ساليداريتي» يا همبستگي وارد زبان گروه هاي اجتماعي شد و منظور اين بود كه انتقام نگيريم و گذشته را به تاريخ بسپاريم. پرتغال با «انقلاب گل ميخك» شهرت جهاني يافت. در اين جنبش مسائل فرهنگي بسيار مهم بود. هر روز تئاتر و نمايش هاي انقلابي در دانشگاه ها بر پا و پس از نمايش آنها، بحث و اظهار نظر درباره آنها آغاز مي شد. اما انقلاب روسيه، تبلور پيروزي اجتماع بر جامعه بود كه به مرور، جامعه حاكميت خود را به بهاي سنگيني بازيافت؛ فروپاشي اتحاد جماهير شوروي.
چين ابتدا اصلاحات بلندمدت خود را با سوسياليزه كردن اقتصاد و برقراري عدالت اجتماعي و سپس توسعه و رشد اقتصادي ملي تا مرز تبديل شدن به يك كشور پيشرفته دنبال كرد. در سال ۱۹۸۵ دنگ شيائو پينگ اقتصاد بازار آزاد را جانشين بازار دولتي كرد و اعلام كرد كه اقتصاد بازار معادل كاپيتاليسم نيست.
در ژاپن، فوكوتساوا، انديشمند و فيلسوف قرن نوزدهم دو جريان عمده فكري در زمان اصلاحات مي جي را شناسايي كرد: گروهي كه شيفتگي پرستش گونه و سطحي نسبت به غرب داشتند و ديگر گروهي كه ضديت و ستيز لجوجانه به غرب داشتند. دوره بازگشت مي جي، شاهد برافتادن حوزه هاي فئودالي و استقرار بخشد اري ها بود. اشراف و سامورايي ها قدرت سياسي و مواجب فئودالي خود را از دست دادند. پيروزي مشي ميانه در برابر دو مشي افراطي و متلاشي شدن سامورايي ها و اشراف بيشتر به اين دليل بود كه حكومت، تنها به دليل آن كه در خدمت نيروهاي فكري كشور بود، توانست به ايفاي نقش هايش بپردازد. در اين مرحله ژاپن از وحدتي برخوردار شد كه حتي در حوزه مذهب، گاهي به شوخي گفته مي شد كه ژاپني ها با آيين شينتو به دنيا مي آيند، به طريق كنفوسيوس زندگي و به آيين مسيح ازدواج مي كنند و به رسم بودايي دفن مي شوند، در حالي كه آيين بودا و آيين شينتو همواره با هم ستيز داشته اند.
هند، سرزمين بزرگ و مركز تجمع هزاران طايفه، قبيله و مذهب و آيين است. گاندي با اين باور مردم هند كه حقيقت در عدم خشونت است، به پيروزي بر امپراتوري بريتانيا دست يافت. اين شيوه پيروزي در هند حكايت از اين سخن ويل دورانت دارد كه مي گويد: «كلنگ باستان شناسان به سرزمين هند نخورده است تا اصالت فرهنگي هند بيشتر كشف شود.»
000840.jpg
اين انقلاب اسلامي بود كه به آرمان هاي اصلاح گري قدرت فوق العاده اي داد و آزمون هاي بزرگ آن را مانند مشاركت مردم در سرنوشت خويش، در دستور كار خود قرار داد. اين امر در خطيرترين شرايط جنگي، هرگز به بوته فراموشي نرفت
اصلاح گري و ايران
پيشرفت و ثبات ايران دغدغه بسياري از انديشمندان، نخبگان و... اين مرز و بوم است. فيوضات معتقد است در طي دويست سال اخير، ايران دائماً در حال تحول بوده و جامعه اي كه مدام در شرايط انقلاب و تحول به سر ببرد و مشغول زير سؤال بردن دائمي ارزش ها و هنجارهاي خود باشد، بايد با تمام توان به مسير اصلاحي سوق داده شود. هرچند كه دكتر شريعتي، موضوع انقلاب دائمي را روي مثبت تحول مي دانست، اما شايد به دليل شرايط زمانه از اين نكته غافل بود كه نوك پيكان حركت دائمي انقلاب، تغيير روحي دائمي مردم است كه تحقق چنين امري در كوتاه مدت، جز به انهدام نمي انجامد ضمن آنكه اين روحيه نيز خود ناشي از موانع ساختاري است. فيوضات موانع ساختاري اصلاح گري را در استبدادزدگي كهن جامعه ايراني مي داند. به زعم وي هنگامي كه «هخامنشيان بابل را فتح كردند، خدايان بابلي را پرستيدند و عقايد و مذاهب خود را به آنان تحميل نكردند » اما چنين سنتي در تاريخ ايران زمين نهادينه نشد. به همين دليل ايران در طول يك  قرن گذشته با دو انقلاب و زير و رو شدن هايي نظير مشروطيت و انقلاب اسلامي و همچنين دو تحول بزرگ رو به رو بوده است كه يكي در طول دهه ۲۰ اتفاق افتاد و رضاشاه به عنوان نماينده استبداد سلطنتي از حكومت خلع شد و ديگري تحولي بود در شكل بندي جامعه، گروه ها و طبقات اجتماعي كه به نهضت ملي شدن صنعت نفت در پايان دهه ۲۰ منجر شد.»
براي رسيدن به ثبات، توسعه و عبور كم هزينه از دوره گذار، در كنار ساختار كهن اما قدرتمند استبدادزده، غيرمولد و مصرف گرا، فيوضات به آيين هاي عرفاني و اصلاح گري اشاره مي كند كه توجه به آن براي جامعه ايران، مي تواند بخشي از راه حل باشد. به زعم وي هدف اين دست از آئين ها اصلاح مشكلات مردم و حل منطقي آنها در جهت ايجاد تعادل در شخص و جامعه بوده است. «آيين پهلواني» در دوره باستان، جاي خود را به آيين جوانمردي و فتوت مي دهد كه به قول هانري كربن، به صورت يك رشته اصول اخلاقي و يك نوع مكتب عملي براي عامه درآمد... بعدها فتوت به تصوف پيوند خورد و مترادف ايثار و گذشت شد. «اين موضع تا جايي پيش رفت كه سازمان اداري و صنفي پيشه وري در ايران، زماني در دوره اسلامي، تحت نفوذ آيين فتوت و جوانمردي بوده و كارها بر اين روال انجام مي شده، به همين علت بنابر آيين فتوت استاد كاران بزرگي كه از لحاظ مهارت و اخلاق در سطوح بالايي بودند، دو ويژگي اساسي داشتند: پاي بند به اصول اخلاقي و ارج نهادن به مهارت در كار. آيا اين همان فرهنگي است كه مي توان از آزمون هاي مشكل اصلاح گري سربلند بيرون بيايد؟ آزمون هايي كه مبتني بر پايداري و پا فشاري بر هدف هاي روشن اصلاح گري و ابزارهاي مهم آن يعني دموكراسي، آزادي، صنعتي شدن و مشاركت مردمي است؟
آزمون هايي كه هر يك در دوره هاي بعدي اين سرزمين هر از گاهي يك بار خود را نشان دادند. اين آزمون ها در زمان قاجاريه با عباس ميرزا و اميركبير فصل نويني را آغاز كردند.
انقلاب مشروطه از درون شكست آزمون اصلاح گري در دوره اميركبير (۱۲۸۴ _ ۱۲۹۰) با حركت طبقات اجتماعي مختلف سر برآورد. سرنوشت نافرجام مشروطه و به دنبال آن استبداد سلسله پهلوي، حركت اصلاح گرانه دكتر محمد مصدق و ملي شدن صنعت نفت را به دنبال داشت. با اين همه اين انقلاب اسلامي بود كه به آرمان هاي اصلاح گري قدرت فوق العاده اي داد و آزمون هاي بزرگ آن را مانند مشاركت مردم در سرنوشت خويش، در دستور كار خود قرار داد. اين امر در خطيرترين شرايط جنگي، هرگز به بوته فراموشي نرفت. آيا چنين امري ناشي از صبغه آموزشي و فرهنگي انقلاب اسلامي بود؟ تأكيد بر صبغه آموزشي و فرهنگي انقلاب اسلامي از جملاتي كه از سوي رهبران ديني در جامعه رواج يافته بود، مانند «علم را بياموزيد ولو در چين باشد» (دورترين نقطه اي كه در ۱۴۰۰ سال پيش قابل تصور بود) كاملاً هويداست. چنين آموزه اي مي تواند حكايت از حركت و حيات درازمدت آن بكند؛چنانكه فيوضات به نقل از كنفوسيوس يادآوري مي كند:
«اگر براي يك سال غذا مي خواهيد، غله بكاريد، اگر براي ۱۰ سال غذا مي خواهيد، درخت بكاريد و اگر براي صد سال غذا مي خواهيد، به آموزش بپردازيد.»
در پس اين آموزه ها آيا دغدغه عباس ميرزا پاسخ خود  را يافته است؟

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |