شنبه ۲ مهر ۱۳۸۴
گفت و گو با شكرخدا گودرزي كارگردان نمايش «استخوان هاي طلايي»
مي خواستم تماشاگر وحشت كند
آناهيد موسسيان
نمايش كمدي «استخوان هاي طلايي» به مسايل و دغدغه  زندگي آدم هاي معاصر مي پردازد.
كسي مرده است و حالا ظاهرا بر سر ارث و ميراث او و جعبه اي پر از جواهر ميان بازماندگان كشمكشي تلخ آغاز شده و... با شكرخدا گودرزي كارگردان اين كار به بهانه اجراي اين نمايش در تالار كوچك مجموعه تئاتر شهر به گفت وگو نشسته ايم.
001527.jpg
001521.jpg
001524.jpg
* كار استخوان هاي طلايي چطور پيش آمد؟
- اين اولين همكاري من و دكتر ناظرزاده كرماني بود. در واقع يكي از دوستان اين نمايشنامه را خوانده بود و وقتي كه كل كار و ويژگي هاي آن را برايم تعريف كرد احساس كردم كه اين متن مي تواند ارتباط خوبي را با مخاطبان برقرار كند و بعد از گفت وگويي كه با دكتر داشتم متن را براي جشنواره سال گذشته انتخاب كردم.
* الان به ويژگي هاي خاص اين كار و معاصربودن آن اشاره كرديد كمي بيشتر توضيح دهيد.
- چند تا نكته مهم وجود دارد. قبل از هر چيز بحث هويت است. در واقع ما اين جا با آدم هايي از نسل هاي مختلف روبه رو هستيم كه هر كدام بنا به شرايط و موقعيتي كه دارند به نوعي هويت شان را گم كرده اند و آن «من» خود را به تدريج از دست داده اند يا قدم در اين مسير گذاشته اند. مثلاً يوسف يا همان جوزف با رفتن و الينه شدن در فرهنگ بيگانه در اين مسير قدم گذاشته، يكي با تظاهر به فرهنگ خودي و وقتي كه هويت را از دست دادند واكنش آنها نسبت به مسايل اجتماعي و البته مناسبات عاطفي كه دارند همه چيز دگرگون مي شود. آنها تبديل به آدم هايي مي شوند كه به سختي مي شود منش آنها را تشخيص داد و حالا دارند دوگانه عمل مي كنند.
* در واقع ظاهر و باطن شان يكي نيست.
- بله اين دو مورد با هم هيچ انطباقي ندارد و با هم منافات پيدا مي كند حالا اين منش نه فرديت دارد و نه استقلال.
* بسياري فكر مي كنند كه «استخوان هاي طلايي» يك كار كمدي است البته مخاطب در حين كار نيز بارها مي خندند اما اصل كار خيلي تلخ و تكان دهنده است و در واقع همه چيز سياه و نااميدانه است.
- دقيقاً. اين كار يك نمايش تراژدي كمدي است با درونمايه اي بسيار تلخ و گزنده و به اين كار اصطلاحاً گروتسك مي گويند. چيزي كه در ظاهر به آن مي خنديم اما در باطن دچار وحشت و هراس مي شويم. در واقع دراين طنز ماحرف تلخ و تكان دهنده متن را با نوعي شيريني و عسل به خورد تماشاگر مي دهيم.
* در واقع اگر بخش طنز را حذف مي كرديد نمايش خيلي خشك و جدي و تلخ مي شد و ديگر اين تأثيرگذاري فعلي را نداشت.
- بله، همين طور است. اصلاً اين مشخصه و خاصيت ژانرتراژدي كمدي است. يعني در اين نوع كار طنز و تراژدي را اصلاً نمي شود از هم جدا كرد. درونمايه بسيار وحشتناك و روابطي كه ديگر هيچ چيز را نشان نمي دهد و كاملاً از مناسبات انساني دور است، در ظاهر ما مي خنديم اما وقتي فكر مي كنيم دچار ترس مي شويم.
* مشخصه شخصيت يوسف يا ژوزف اين است كه در فرهنگ خارجي حل شده اكنون نيز همين شكل آدم ها اطراف ما وجود دارند و خصوصاً در همين مقطع سني انگار كه تكيه گاهشان باد است. البته در عين حال كه آدم نفرت انگيزي هم نيست.
- ما داريم الگويي را نشان مي دهيم كه حالا ظاهراً يكي از پوسته هاي ظاهري آن برداشته شده. ژورف به نوعي دارد علم گرايي و بيزينس محض را با خود مي آورد. يعني همه چيز براي او در خدمت علم است حتي نزديك  ترين كس به او يعني پدرش. حتي همه آن چيزهايي كه اين آدم به آن ظاهراً بايد وابسته باشد و حالا معامله و سود و درآمد جزو مشخصه هاي شخصيتي و منش او شده.
* در زير ظاهر پر از لودگي و بي خيالي و شوخ او آدم خطرناكي ديده مي شود كه زندگي اش تماماً تبديل به همين بيزينس شده و در اين مسير هيچ چيز براي او شوخي بردار نيست و هيچ جايي رحمي وجود ندارد.
- بله. حتي به مرحله اي رسيده كه حالا هويت و نامش را خيلي راحت عوض مي كند و مدام هم تأكيد دارد كه به من يوسف نگوئيد من ژوزف هستم. او كاملاً در اين فرهنگ استحاله شده. البته نمونه اين شكل آدم ها در اين طرف هم پيدا مي شد. اما اگر ما يكي از آنها را جايگزين ژوزف مي كرديم نمايش دچار نقصان مي شد.
* در واقع شما نشانه هاي ظاهري و نشانه هاي باطني را با هم مي خواستيد نمايش دهيد.
- بله.
* اما آن طرف ما عموجلال و عمه شوكت را داريم آنها كه دچار اليناسيون نشده اند اما در منش و رفتار آنها نيز كه هيچ نقطه اميدواركننده اي وجود ندارد در واقع نشان مي دهند كه شناگران خوبي هستند اما به آب دسترسي نداشته اند.
- بله آنها نيز به نوعي همپاي اين قضيه هستند. يعني كساني كه تظاهر به محبت مي كنند، تظاهر به سوگواري مي كنند در حاليكه معلوم مي شود برادرشان در روزهاي آخر زندگي دوره اي سخت و پر از تنهايي را گذرانيده و مرگ تكان دهنده اي داشته است.
* و چيزي كه خيلي تكان دهنده تر است آنها دارند رفتارشان را توجيه مي كنند.
- بله. ژان پل سارتر نمايشنامه اي دارد به نام «گوشه گيران آلتونا» در جايي شخصيت پسر يعني فرانس به پدرش مي گويد كه چرا مرا به يك خاخام يهودي فروختي و اصلاً چرا مزرعه ات را در اختيار فاشيست ها قراردادي. چه كسي به تو اين اجازه را داده، پدر مي گفت اگر من اين كار را نمي كردم خيلي هاي ديگر اين كار را مي كردند. يعني آدم ها به هر حال اعمال خودشان را به گونه اي توجيه مي كنند و بار مسئوليت اين اعمال را بر عهده نمي گيرند و با نوعي فرافكني و خالي كردن شانه خودشان از بار مسئوليت مي خواهند بگويند كه ما بايد اين كار را انجام دهيم و فرق هم نمي كند اگر ما نباشيم كسي ديگر اين كار را انجام مي دهد.به هر حال هر كدام از اين آدمها مسئوليتي دارند و اگر اين مسئوليت ها را انجام ندهند جامعه بشري به چه چيزي مي رسد. عمه شوكت مي گويد كه داشتم دخترم را شوهر مي دادم، عموجلال مي  گويد كه يك اختلاف جزئي با همديگر داشتيم من هم عليه برادرم شكايت كرده بودم و يوسف مي گويد همه اين قضايا سر صندوقچه طلا بود، نه؟
* در واقع اين صندوقچه طلا وجود خارجي ندارد.
- بله. اين امري كاملاً دروني است و طلا در واقع خود آدم ها هستند يعني ما وقتي كه نتوانيم روابط مان را با آدم ها حفظ كنيم و ادامه دهيم، پس چه آينده اي انتظار ما را مي كشد؟ و اين صندوقچه طلا مگر چيزي غير از انسان است. كسي كه مرده به نوعي نزديك ترين شخص به آن آدم ها است پدر است، برادر است، اما هر كس به فكر خويش است و او را فراموش كرده اند.
* نكته اي كه هست چرا اين دورنما اين قدر تلخ و سياه است و هيچ روزنه اي از اميد يا به هر حال شخصيت مثبتي ديده نمي شود.
- بله من در نشان دادن اين تلخي تعمد داشتم. به نظرم تا اين مناسبات و رفتارها حاكم است و نسبت به همديگر احساس مسئوليت نمي كنيم هيچ روزنه  اميدي وجود ندارد. رويكرد ما در اين نمايش كاملاً عمدي بود. به نظر من طنز اين است كه آدم لب هايش بخندند اما در درون به دلش خنجر بزنند و اگر اين اتفاق افتاده و شما اين تلخي را تا اين اندازه احساس كرده ايد احساس مي كنم كه موفق شده ام.
* ارتباط مخاطبان با اين كار چگونه بود؟
- ببينيد حتي اگر فقط يك نفر با اين كار ارتباط برقرار كند اين براي من كافي است. در حالي كه خدا را شكر واكنش مخاطبان تا حالا خيلي خوب بوده و اين ارتباط برقرار شده. يكي از تماشاگران چند روز پيش درست بعد از پايان نمايش خيلي هيجان زده گفت خواهش مي كنم اين تئاتر را به همه نشان دهيد، اصلاً خود هنرمندان تئاتر اين كار را ببينند. وقتي مي بينيم كه بين اين مخاطبان با تئاتر اين احساس همذات پنداري به وجود آمده خيلي خوشحال مي شوم. حالا فكر مي كنم مخاطب به دورنمايي خارج از اين نمايش هم فكر مي كند اين كه چرا رابطه اعضاي خانواده با يكديگر اين طور است چرا رابطه بچه ها و پدرها و مادرها اين طور است. چرا روابط انساني اين قدر دچار تغيير و تحول شده و ميان آنها اين همه فاصله به  وجود آمده و چرا اين روابط انساني اينقدر دچار تغيير و تحول شده. به نظرم اين مسئله اي است كه مخاطبان با آن ارتباط خوبي برقرار مي كنند.
* به هر حال نگفتيد چرا در اين جمع آشفته و شلوغ هيچ شخصيت مثبت و هيچ كورسويي از اميد وجود ندارد.
- من با اين كه اميد واهي را به تصوير بكشيم مخالفم. به نظر من اميد واقعي زماني است كه عقلانيت ما به كار مي افتد و اين كه مخاطب حالا بنشيند و فكر كند، وارد چالش شود و از خودش سؤال كند به نظر من نمايش از زماني كه تمام مي شود تازه نقطه اميد آن شروع مي شود.
* به خاطر همين است كه پايان نمايش باز است؟
- بله در آخرين ديالوگ اين نمايش عمو جلال مي گويد كه «در خانه باز است بفرماييد» . مثلاً براي همين پايان باز ما پيشنهادهاي مختلفي داشتيم مثلاً دوستي مي گفت كه حالا ژوزف را با لباس مشكي و رسمي و با ساك وارد خانه كنيم كه دوباره وارد خانه مي شود اما من كه به دنبال نشان دادن راه حل نبودم. به نظرم اين تماشاگر است كه بايد راه حل را پيدا كند.
* در واقع اين كار به ظاهر طنز شما يك نوع نقد اجتماعي است كه حالا بايد در مخاطبان به اين شكل تأثير بگذارد.
- بله، دقيقاً اين نقطه اميد و راه حل را بايد تماشاگر خودش پيدا كند يا نه من نوعي در اين روابط و تصويرها اصلاً نقطه اميدي نمي بينم. در واقع من دوست دارم تماشاگر را بدون هيچ پيشداوري و موضع گيري به پاي اين نمايش بنشانم و به اين شكل او نيز با تئاتري كه در حال اجرا است احساس همذات پنداري مي كند.

سايه روشن هنر
تئاتر بايد زيبايي هاي دين را به نمايش بگذارد
تئاتر به عنوان يك هنر كامل كه ارتباط زنده اي با مخاطب دارد، بسيار مي تواند در به نمايش گذاشتن ابعاد زيبايي شناختي دين موثر باشد.
حسين فرخي كارگردان تئاتر و عضو هيات علمي دانشگاه هنر، ضمن بيان مطلب فوق در گفت و گو با ستاد خبري همايش زيبايي شناسي دين، عنوان كرد: زيبايي جزو ذات هنر است و هنر نمي تواند زيبا نباشد.از سوي ديگر، گفته شده است كه خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد. به همين دليل زيبايي، دين و هنر در همديگر تنيده شده اند.عضو كميته تئاتر فرهنگستان هنر افزود: تئاتر بر مبناي اصولي زيبايي شناسانه طراحي شده است، اما گاه مي بينيم كه برخي نمايش هاي ديني و مذهبي، توجه چنداني به اين مسائل نمي كنند، در حالي كه نمايشي مي تواند دين را زيباتر تعريف كند و به صحنه بياورد كه از اصول زيبايي شناسي بهره بهتري برده باشد.وي با انتقاد از وضعيت نمايش ديني در كشور گفت: اساسا دغدغه اي وجود ندارد كه به حمايت از هنرهاي سنتي و ديني پرداخته شود.به عنوان مثال در عرصه تئاتر،  هنرهايي مانند تعزيه، نقالي، خيمه شب بازي و معركه گيري در حال از  بين رفتن هستند. فرخي در ارزيابي خود از همايش زيبايي شناسي دين گفت: من با هر نوع همايش، گردهم آيي، پژوهش و سميناري كه بتواند كاري مثبت انجام بدهد، موافق هستم، اما مشروط به اين كه به چند سخنراني خلاصه نشود، اين همايش هم در صورتي مي تواند مثمر ثمر باشد كه به يك نتيجه و جمع بندي برسد و بعد هم نتايج به دست آمده، پيگيري شود. همايش زيبايي شناسي دين پنجم و ششم دي ماه با حضور پژوهشگران، انديشمندان ايران و جهان در تهران برگزار خواهد شد و مهلت ارسال مقالات تا ۱۵ مهرماه تعيين شده است.
۲۴ نمايش در تئاترشهر به صحنه مي آيد
مجموعه تئاتر شهر، در نيمسال دوم سال ۸۴ پذيراي بيست و چهار نمايش مي شود.
بر اساس برنامه اي كه از سوي مديريت تئاترشهر و با مشورت انجمن كارگردانان خانه تئاتر اعلام شده است، سالن قشقايي در اين زمان پذيراي ۶ نمايش، سالنهاي سايه و نو در نيمسال دوم سال ۸۴ ميزبان پنج نمايش وسالن شماره دو ميزبان چهار نمايش خواهند بود.بر اساس اين خبر سالن چهارسو در مهر ماه ميزبان نمايش ايكارو به كارگرداني بهروز غريب پور، در آبان ماه پذيراي نمايش اولاف و آلبرت به كارگرداني محمود عزيزي، در آذر ماه ميزبان تهران زير بال فرشتگان به كارگرداني نادر برهاني مرند و در دي ماه سال جاري ميزبان نمايش حلاج به كارگرداني سياوش طهمورث است.در تالار قشقايي نيز به ترتيب از مهر ماه تا پايان دي نمايشهاي شب مويه ها به كارگرداني كورش زارعي، پرتره به كارگراني محمدرضا خاكي، خوان نخست به كارگرداني محمدرضا رضايي راد و يك اتفاق ناچيز به كارگرداني سهراب سليمي اجرا مي شوند.
اما در تالار سايه نمايشهاي تكيه ملت به كارگرداني حسين كياني در مهر ماه، گفت وگو به كارگرداني خسرو خورشيدي در آبان، درناي شب به كارگرداني ناصر حسيني در آذر و دن كاميلا به كارگرداني كوروش نريماني در دي اجرا مي شوند.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |