يكشنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۴
اجتماعي
Front Page

خانواده نابسامان انحراف نوجوان
001827.jpg
خانواده يك مؤسسه يا نهاد اجتماعي، فرهنگي و حقوقي ناشي از پيوند مشروع مرد و زني است كه با ولادت فرزندان تكميل مي شود. در اين تعريف كه مي تواند مورد قبول و تأييد اديان و مذاهب الهي نيز باشد، عدم مشروعيت در روابط و پيوند موجب حذف حقوق و عدم برخورداري از شئون و مزاياي حيات خانوادگي است. همچنين خانواده را مجموعه اي فعال، پويا، جهت دار و برخوردار از نظامي انديشيده، عامل و متعامل دانسته اند كه در آن براي هر يك از اعضا ، نقشي، پايگاهي، تعهدي و مسئوليتي وجود دارد. روابط اعضاي خانواده در عين مبتني بودن بر اصول روابط نخستين و بر نوعي بده و بستان كه حقوقش مي خوانيم استوار است. روانشناسان و جامعه شناسان درباره اهميت خانواده بر اين باورند كه رشد و انحطاط هر قوم و ملتي تا حدود زيادي به خانواده مربوط است و اساساً خشت اول بناي متعهدانه و مسئولانه در هر جامعه، خانواده است و سرآغاز هر حركت و توقف آن را در خانواده بايد جستجو كرد. در اسلام توصيه به حفظ خانواده مكرر آمده است. به طوري كه آيه ۶ سوره تحريم «قوا انفسكم و اهليكم» آمده و نيز سفارش به حفظ كيان خانواده در قول تمامي پيامبران و معصومين نيز آمده است. به لحاظ نقش و اهميتي كه خانواده در سرنوشت سازي نسل و حيات فردي و اجتماعي يك قوم و جامعه دارد موضوع بحث اديان و مذاهب و نيز دانش هاي متعددي چون روانشناسي، علوم تربيتي، جامعه شناسي، حقوق، روانشناسي اجتماعي و حتي از ديد علم سياست، اقتصاد و ديگر شاخه هاي علوم انساني است. نهايت اين كه انسان ها به اين نتيجه رسيده اند كه نسل تربيت يافته در خارج خانه نمي تواند مدافع شرف و استقلال جامعه باشد، امروزه در همه جوامع اعتقاد به وجود خانواده و حفظ حريم و قداست آن براي كساني كه خواستار وجود نظم و خير براي انسان ها هستند محرز شده است.
اگر اتخاذ مواضع، منابع، دانسته ها و ريشه هاي رفتار كودك را جست وجو كنيم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه مهمترين اساس و منبع آن خانواده است. از نظر علمي خانواده مهمترين علل سازندگي يا ويراني بناي رفتار، تشكيل و سازمان دهي زيستي، ذهني، رواني، عاطفي و اخلاقي كودك و بزرگترين عامل تكوين شخصيت اوست. نوع تربيت، القائات، نظم بخشي و سازماندهي خانواده در رشد يا عدم رشد و شرافت يا انحطاط كودك مؤثر است. اثربخشي خانواده را بايد در جو و محيط زيست آن جست وجو كرد. جوي كه در آن غم و شادي، رنج و لذت، نفرت و رغبت، قهر و مهر در كنار هم و آميخته با يكديگرند و از سوي ديگر والدين نيز از ديدي عامل محبتند و از جهتي عامل اجراي عدالت و انضباط و هنگامي كه محبت و انضباط در هم مي آميزد، معجزه تربيت و نفوذ به وقوع خواهد پيوست و سرانجام از جهت سوم، خانواده براي كودك محيطي اجتناب ناپذير است و زندگي دراز مدت او زمينه ساز، سازشي و عادتي در كودك خواهد بود.
به طور كلي وجود كودك در خانه، سبب سازندگي يا انحطاط اوست و انديشه و رفتارش در آن محيط چنان رنگ و صورت مي گيرد كه اثري مادام العمر در او خواهد داشت. بررسي هاي روانكاوان متعدد چنين نتيجه داده كه سازنده انسان، تجارب دوران كودكي اوست و اعمال نظر خانواده بر كودك رفتار، صفات و حالات دوران بزرگسالي او را تحت تأثير قرار مي دهد.
نابساماني و اثرات سوء آن در كودكان
محققين و دانش پژوهان درباره عوارض ناشي از نابساماني خانواده بر رشد و تربيت فرزندان نظرات متعددي دارند كه نقطه اشتراك تمامي آنها تناسب نوع نابساماني با عوارض خاص رفتاري است. بررسي هاي علمي نيز نشان داده است كه خانواده نابسامان جرم ساز و مجرم پرور است. تحقيقات ارزنده بسياري از محققان، خانواده را مهمترين عامل رشد و توسعه جرايم مؤثر در بين كودكان و نوجوانان معرفي مي كنند. نابساماني در خانواده كه ريشه تمامي بزهكاري ها را در خود دارد ناشي از عوامل گوناگون است:
- نابساماني ناشي از كمبود محبت، افراط در محبت، تبعيض در خانواده، سردي ها و بي تفاوتي ها
- نابساماني  در روابط خانواده، به صورت نزاع، درگيري و بي بند و باري ها در روابط با حضور فرزندان
- نابساماني ناشي از نبود انضباط در خانواده، اعطاي آزادي هاي بي قيد و شرط، به حال خود واگذاردن كودكان، خشونت والدين در مرحله تنبيه و عدم تعادل والدين در رفتار و كردار.
- نابساماني ناشي از نبود ثبات در خانواده و اعمال انضباط هاي چندگانه به فرزندان از سوي والدين
- نابساماني اقتصادي به صورتي كه خانواده بسيار فقير است و زوجين تحمل اين وضعيت را ندارند و در حضور كودك اشك و آه و ناله سر مي دهند، يا آنقدر بي نيازند كه سقفي براي مخارج ندارند و يا آنقدر پرمشغله كه وقتي براي تربيت كودكان ندارند.
- نابساماني محيط و منطقه مثل خانواده هايي كه در محله هاي ناامن زندگي مي كنند و يا به علت فقر همه اعضا ي خانواده در يك اتاق بسر مي برند.
- نابساماني ناشي از فساد والدين مجرم، معتاد و آلوده بودن والدين
- نابساماني ناشي از جدايي ها و از هم گسستگي ها و يا نبود يكي از والدين
- نابساماني ناشي از احساس آوارگي مانند زندگي كودك با ناپدري و يا نامادري و يا كودكي كه به علت جدايي والدين هر زماني مجبور به زندگي با يكي از والدين است.
- نابساماني هاي ديگري چون حسادت، دوگانگي، نفاق، مداخله ناروا، اختلال رفتاري، بيكاري، تضاد، تعارض، اعمال، مسامحه، عياشي، خوشگذراني و....
عوارض ناشي از نابساماني
محققين عوارض ناشي از نابساماني هاي فوق را دسته بندي كرده اند كه اهم آنها عبارتند از: بروز جرم، اضطراب، نفاق سردرگمي، تزلزل در وحدت شخصيت، افت تحصيلي، عقب ماندگي در رشد و در نهايت ويران سازي بناي فطرت و اخلاق.
۱- عوارض ذهني: مثل اختلالات و نارسايي هاي عقلي، عقب ماندگي هاي ذهني ناشي از شرايط محيط  نامناسب، حالت فراموشكاري، عدم دقت، ضعف حافظه، بي ميلي نسبت به كنجكاوي و چاره جويي.
۲- عوارض رواني: مثل انزواجويي، افسانه پردازي، خيالبافي، احساس ناكامي، احساس كهتري، پريشان حالي بي اعتمادي، بي اشتهايي رواني، پرخوري رواني، انگشت مكيدن، ناخن جويدن، تيك يا پرش عصبي، ضعف اراده...
۳- عوارض عاطفي: زودرنجي، شادي افراطي، حساسيت، ترس، اضطراب، وسواس، خشم، حسادت، احساس گناه، بدبيني، كينه جويي، عقده هاي رواني، مهر طلبي، وابستگي افراطي و...
۴- عوارض رفتاري: مثل ادا درآوردن، شكمبارگي، زن صفتي پسران، مرد صفتي دختران، تقلب، دزدي، خرابكاري، شتابزدگي، بي قراري، رفتار تهاجمي، بي نظمي و...
۵- عوارض مدرسه اي: شكست تحصيلي، عقب ماندگي درسي، بدخطي، بي قيدي نسبت به مدرسه، ترس شديد از مدرسه، بي دقتي در انجام تكاليف و...
۶- عوارض اجتماعي: لغزش ها، باند بازي، تجاوز، انحراف جنسي، اعتياد، فرار و ولگردي، بي باكي در رذالت، تخريب و انحراف، آسيب رساني به مردم، چندگانگي در قول و فعل رفتاري با مردم، سردي و بي تفاوتي و...
۷- عوارض اخلاقي: طمع كاري، دروغگويي، فريبكاري، خودپسندي، خودبيني، عيب جويي، خودنمايي، رياكاري، نفاق و دورويي، بددهني، عيب گويي و بدگويي و...
۸- عوارض رفتاري: شب ادراري، بدخوابي، بي نظم بودن، اختلال در هضم، نابساماني در تصميم گيري، اختلال در سخن گفتن، لكنت ها و...
۹- عوارض نهايي عبارتند از: احساس ناامني، پناه بردن به غير، وحشت از قبول مسئوليت، منفي گرايي، تن دادن به اعتياد و آلودگي، ولگردي، سرگرداني و...
بعد از برشمردن عوارض نابساماني خانواده و تأثير سوء آن بر رشد و تربيت كودكان در جمع بندي به دو نوع از نابساماني كه هر دو تا حدود زيادي به هم مرتبط  اند برمي خوريم كه اساس ناهنجاري است: كمبود محبت و از هم گسستگي خانواده.
از هم گسيختگي خانوادگي
در اين زمينه تحقيقات وسيعي صورت گرفته است. «پروفسور عفر» در تحقيقاتي كه بر روي سابقه زندگي ۴۰۰ كودك بزهكار شهري انجام داد دريافت كه ۸۸ درصد آنها از خانواده هاي ازهم گسسته بوده اند.
- تحقيقات «پولك و ايوان ني» نشان داد ۲۴ درصد شاگردان مدرسه كه از خطرناك ترين تبهكاران بودند به خانواده هاي نابسامان تعلق داشته اند.
- تحقيقات «لوتوند» نشان داد كه از بين ۴۲۲ زنداني محكوم به اعمال شاقه، ۸۱ درصد آنها داراي خانواده هاي از هم گسسته بوده اند.
- تحقيقات دانشمندان پس از جنگ جهاني دوم در چند كشور نشان داد كه بالغ بر ۵۲ درصد از خائنان به جنگ كساني بودند كه بخشي از دوران كودكي شان را در خانواده اي نابسامان گذرانده اند.
- تحقيقات دكتر «منو ژامبولن» نشان دادند كه ۶۵ درصد از مجرمان و بزهكاران از خانواده نابسامان بوده اند.
- تحقيقات در كاليفرنيا نشان داد كه ۸۰ درصد تبهكاران از خانواده هايي بودند كه در آنها جدايي و طلاق اتفاق افتاده است.
- تحقيقات بر روي دريافت كنندگان لوح هاي تقدير المپيادها نشان مي دهد كه ۹۹ درصد آنها در خانواده هاي بسامان مي زيسته اند.
كمبود محبت
تحقيقات دكتر «هارلوك» و همكارانش نشان داد ريشه دزدي كوچك و بزرگ در كودكان و نوجوانان كمبود محبت بوده و بزهكاري شان از اين مسأله ناشي شده است.
جان بالني در كتاب محروميت از مهر مادر مي گويد: عوارض كمبود محبت به صورت بي عاطفگي، بي رحمي، افت تحصيلي، بي باكي، سرقت، تقلب، انحراف و... است. بررسي هاي ده ها تن از محققان غربي در سال ۴۰-۱۹۳۷ نشان داد اكثر افراد داراي لغزش و انحراف در سنين خردسالي، در زندگي خانوادگي از كمبود محبت رنج برده اند.
بررسي دكتر «برت» روانشناس باليني نشان داده ۵۰ درصد از كودكان مجرم و تبهكار دچار كمبود محبت بوده اند و بزهكاري شان از اين مسأله منشأ مي گيرد.
تحقيق گروهي از روانكاوان، روانپزشكان و جامعه شناسان نشان داده كه عصبيت ها و اختلالات رواني كودكان ناشي از خشونت والدين و كمبود مهر و محبت آنهاست. بررسي هاي ديگر نتايجي را از آثار و عوارض كمبود محبت نشان مي دهد كه اهم آنها عبارتند از:
بي اشتهايي، بي خوابي، بي حركتي و بي رمقي، شب ادراري، رجعت، عقده رواني، زورگويي، اجحاف، كينه توزي، انتقام جويي، خشونت، بي رحمي، بي مسئوليتي، رفتار ضد اجتماعي، تخريب، بدگماني، انحراف، ضرب و جرح، بي تفاوتي، سستي پيوند، پوچ گرايي، ضعف و... ترديد در انتخاب، خودفروشي و خودكشي. ناگفته نماند كه افراط در محبت نيز جلوه هاي ديگر از نابساماني را به وجود مي آورد مانند:
خودخواهي، پرتوقعي، عدم ابتكار، كمرويي، عدم توجه به حقوق ديگران، ضعف در تحمل، پناهجويي ،در خود فرو رفتن، زودرنجي، قدر مسلم صدمه و آسيب افراط از كمبود كمتر است.
اميد كه با درايت و دورانديشي خانواده ها و عنايت پروردگار هرگز خانواده هاي نابساماني گسترش نيابد.
فهرست منابع و ماخذ:
- روانشناسي جرايم و انحرافات جنسي- دكتر مسعود انصاري
- عوارض نابساماني خانواده بر رشد و تربيت فرزندان- صادق چمن آقا
- چه كنيم تا فرزندان خوشبختي داشته باشيم- دكتر واين داير ترجمه توران مالكي
- بچه هاي طلاق دكتر تايبر- ترجمه توران دخت تمدن
- پرورش فرزند در عصر دشوار. دكتر بنجامين اسپاك ترجمه دكتر هوشنگ ابرامي
نازخند صبحي

فرزندان طلاق
001824.jpg

خانواده كوچكترين واحد اجتماعي است كه ثبات يا ناپايداري اش بر اعضاي خانواده و جامعه اثر مستقيم مي گذارد و فروپاشي اين واحد كوچك گاه چنان اثر عميقي روي فرزندان دارد كه باوركردني نيست و نسبت بزهكاري در خانواده هاي متلاشي شده خيلي بيشتر از خانواده هاي با دوام است و حتي اين نسبت در خانواده هايي كه روابط زوجين به وسيله طلاق گسسته شده در مقايسه با خانواده هايي كه مرگ، زن و مرد را از هم جدا كرده در سطح بسيار بالاتري قرار دارد و بي سرپرستي در اطفال عقده هاي رواني ايجاد مي كند و جنبه هاي منفي طلاق خيلي گسترده است و متأسفانه شاخص آمار طلاق بسيار قابل توجه است و از هر چهار ازدواج انجام پذيرفته يك مورد منجر به طلاق شده و جامعه با اين رشد منفي هشدار دهنده روبه رو است و بين بزهكاري نوجوان و جوان و طلاق رابطه مستقيمي وجود دارد و طلاق هميشه مبغوض و منفور بوده و هست و دنياي تنهايي اينان بس غم انگيز و عذاب آور است و روابط اجتماعي شان دچار اختلال مي شود و معمولاً فرزندان طلاق به سوي كجروي هاي اجتماعي سوق داده مي شوند و در اين چند سال اخير آهنگ رشد طلاق در ايران بسيار رشديابنده و تأسف انگيز شده است و گرچه جلوي مقدرات را نمي توان گرفت ولي در مواجهه با مشكلات بايست پايدار بود.
در اين مقاله سعي گرديده است تا آسيب هاي ناشي از طلاق از جنبه هاي گوناگون بررسي و خانواده ها تا حدي با اين معضل اجتماعي آشنا شده و از آن تا مي توانند دوري كنند.
چه بسيار مردان و زناني كه علي رغم كم و كاستي فراوان اقتصادي و فرهنگي و نابرابرهايي كه از طرف مقابل متحمل مي شوند اما همچنان به خاطر حفظ و بقاي خانواده دندان بر جگر مي نهند تا جگر گوشگانشان آواره و بي سرپرست نشوند و روحشان آزار نبيند و دچار كمبودها و عقده ها و ناسازگاري ها و ناهنجاري هاي اجتماعي نشوند و به هر حال طلاق فرآيندي بسيار سخت و زجرآور است و اصلاً نمي توان روابط بين طلاق و آسيب هاي رواني كودكان را ناديده گرفت و بايست قبول كرد كه طلاق و جدايي اثرات نامطلوبي بر كودكان بر جاي مي گذارد و بررسي كودكاني كه والدين آنها از هم جدا شده اند نشان مي دهد كه آسيب هاي روحي وارد شده به اين كودكان بسيار شديد بوده است در حالي كه شدت تأثيرات منفي ناشي از بحث و جدال هاي تكراري والدين بسيار كمتر و زودگذرتر و طلاق اين حلال نفرت انگيز در مواقعي كه آخرين راه حل باشد از آن گريزي نيست اما در اين ميان آنچه بيش از هر چيز به صورت يك ضرورت جدي و غيرقابل انكار مطرح مي باشد وضع و سرنوشت كودكان و نوجواناني است كه پس از طلاق و جدايي پدر و مادر محيط امن خانه را از دست مي دهند به ويژه فرزندان خانواده هايي كه فقر مادي و فرهنگي و عدم تمكن كافي براي گذراندن زندگي نيز دارند اين گونه بچه ها در لابه لاي چرخ اجتماعي در تار و پود گسترده اعتياد با انواع انحرافات و بزهكاري ها نيز روبه رو مي شوند و سر از زندان ها درمي آورند و در دام توطئه هاي بي شماري گرفتار مي آيند. اينان كه به بچه هاي طلاق ملقب هستند چه بسيارشان در گذر زندگي و تأمين معيشت از بين مي روند. از آنجايي كه تعداد طلاق در اولين سال هاي ازدواج خيلي زيادتر از سال هاي بعدي است بچه هاي طلاق اكثراً كم سن و سال هستند و بنابراين عوارض ناخوشايندتري دارند و محروميت از پدر و مادر موجب اختلالات رواني شديدتر و بيشتر است و وقتي كودك از طلاق پدر و مادرش مطلع مي شود از نظر عواطف دچار اختلال شده و به آرامي مي پرسد كه پدر يا مادرش كي برمي گردد؟
يا مي پرسد كه چرا هنوز برنگشته است؟ و در اين حالت ها لازم است والدين اجازه دهند كودك واكنش خود را آشكارا نشان دهد و او را نصيحت نكنند كه واكنش نشان ندهد يا ناراحتي خود را بروز ندهد و نشان دادن واكنش در كودك باعث رفع حساسيت مي شود و به كودك اجازه مي دهد با مسايل به طور صحيح تري روبه رو بشود و گاهي كودك به سرش مي زند كه از خانه فرار كند تا به خانه اي برگردد كه هم پدر و هم مادر وجود داشته باشند . طلاق كودك را ضعيف و آسيب پذيرتر مي سازد و كودكي كه پدر و مادر خود را به علت طلاق از دست داده خيلي مي ترسد از اين كه كاري كند كه باعث از دست دادن ديگري بشود و معمولاً كودك از والدين كه طلاق را مطرح كرده بدش مي آيد و اين فرزندان هميشه يك احساس بدبيني و كينه نسبت به يكي از والديني دارند كه مقصر و پيش قدم در جدايي بوده است و اين كه چرا او به اين سرنوشت دچار شده است و در سال هاي اول دچار اضطراب و فشار عاطفي مي گردد و تشنجات ناشي از طلاق نيز باعث مي شود كه زوجين تا دو سال اعتماد به نفس نداشته باشند و براي كاهش دادن آثار مخرب طلاق لازم است والدين قبل از اين كه تصميم قطعي براي طلاق بگيرند نكاتي را به كودك تفهيم نمايند و نبايد فراموش كرد كه اگر در خصوص علت طلاق به بچه ها توضيح داده نشود آنها خود علتي را براي آن مي تراشند كه ممكن است بر مشكلات رواني شان بيفزايد و اما نكاتي كه بايست بعد از طلاق در خصوص كودك كاملاً رعايت شود بدين شرح است: ۱- درباره علت طلاق با توجه به سن سال و ميزان درك كودك به او توضيحات لازم را بدهند و ارايه دلايل منطقي در خور فهم كودك كمك شاياني در ميزان ناسازگاري وي با وضعيت جديد دارد و سعي نكنند خود را فرشته و ديگري را ديو جلوه بدهند چون به هر حال براي هميشه پدر و مادر واقعي طفل آنها هستند و زوجين با هم مشكل داشته اند كه طلاق گرفته اند ولي طفل گناهي ندارد و يارگيري كردن و بمباران تبليغاتي كردن كودك هيچ حاصلي جز به هم ريختن امنيت رواني وي در پي نخواهد داشت و چون طفل قدرت تجزيه و تحليل مسايل را ندارد دچار بحران روحي مي گردد كه بهتر است والدين همديگر را تخريب نكنند و هميشه اين را به ياد داشته باشند كه هيچ پدر و مادري بد اولاد خود را نمي خواهد و به جز تأمين آسايش و آرامش كودك چيز ديگري نمي خواهد و ممكن است زن و شوهر با هم بد شوند ولي پدر و مادر با اولاد خود بي جهت بد نمي شوند و حفظ روابط حسنه بعد از طلاق في مابين والدين و فرزند طلاق امري بسيار ضروري و حياتي است.
۲- به كودك تفهيم كنند كه منتظر چه رخدادي خواهد شد و به او اطمينان بدهند كه هر وقت بخواهد مي تواند والدين خود را ببيند و تحت هر شرايطي مانعي براي ملاقات طفل فراهم نياوريد و كودك را مطمئن بسازيد كه روابط او با پدر و مادرش براي هميشه محفوظ و برقرار است و حضانت فرزند را به عنوان اسلحه اي به سمت مقابل قرار ندهند و از كودك استفاده ابزاري به منظور اهداف خود نكنند و در هر زمان و هر مكان كه كودك مايل به ملاقات است آن شرايط را مهيا كنيد و در غير اين صورت بچه ها پرخاشگر و افسرده مي شوند و مشكل اولي اين كه در مورد بچه هاي طلاق در اكثر موارد مساله ساز مي شود ازدواج مجدد پدر و مادر مي باشد و درست است كه ازدواج مجدد حق طبيعي هر مرد و زن مطلقه مي باشد ولي پدر و مادر طلاق گرفته اگر با زن يا مرد جديدي ازدواج نمايند كودك دچار بهت زدگي، حسادت، خشم و غضب مي شود و ناپدري و يا نامادري را رقيب محبتي خويش فرض مي كنند و اين هم از عوارض طلاق است و مشكل دوم در مورد بچه هاي طلاق اين است كه آنها نظر خوبي نسبت به ازدواج نخواهند داشت زيرا در نظر بچه هاي طلاق ازدواج مسأله اي غيرقابل پيش بيني و غيرقابل اعتماد و نوعي ضربه شديد رواني است و اگر دريابيم كه طلاق چه لطمه جبران ناپذيري به كودك مي زند تمام احتياط هاي لازم را به كار مي بنديم؛ بنابراين براي تحقق جامعه اي مملو از كودكان و نوجوانان و كلاً انسان هايي با سلامت روان و متكي به نفس بايد كوشيد و بايد با بالا بردن آگاهي هاي افراد جامعه در مورد نقش مهم و مؤثر كانون گرم خانواده در بهداشت و سلامت رواني كودكان و لزوم تأمين اين نيازها توسط پدران و مادران در محيط خانواده و در آتي شاهد كاهش ميزان طلاق باشيم تا بدين وسيله از تعداد محرومان از مواهب كانون گرم خانواده بكاهند.
در نظام حقوقي نيز كم و بيش همه پذيرفته اند كه قانون تنها منبع حقوق نيست و رويه هاي قضايي را نيز بايد بر آن افزود به طوري كه آميزه اي از قانون و عرف و اخلاق و بازتابي از عدالت اجتماعي باشد و اميدواريم با بازنگري قوانين فرزندان طلاق بي پشت و پناه رها نشوند.
مصطفي كيوان

راههايي براي تقويت و تحكيم روابط خانوادگي
احساس ارزشمندي

روابط سالم و متعادل خميرمايه عشق به زندگي خانوادگي است. مسائل و مشكلات زيادي اين روزها دست به دست هم داده و به سستي و تضعيف روابط خانوادگي منجر شده است. از سوءتفاهمات و انتظارات نابجا گرفته تا نوع ارتباط كلامي، عدم پايبندي به قواعدي مشخص، روش مديريت خانه و ...مجموعه اي كه در اين ستون از نظرتان مي گذرد، ضمن آسيب شناسي، راه حل هايي براي تحكيم و تقويت روابط خانوادگي پيشنهاد مي كند.
هيچ ژني احساس ارزش را انتقال نمي دهد. احساس ارزشمندي فقط در محيطي مي تواند شكوفا شود كه در آن براي تفاوت هاي فردي ارزش قائل شوند، اشتباهات مورد اغماض قرار گيرند، تبادل نظر آشكار باشد و قوانين قابل انعطاف. پدران و مادران با سطح بالاي احساس ارزشمندي مي توانند خانواده هاي بالنده بنا كنند و پدران و مادران با سطح پايين احساس ارزشمندي، خانواده پريشان تحويل جامعه مي دهند. شما براي بهبود وضع كلي خانواده و بالنده شدن لازم است اول اين قدم را برداريد كه سطح ارزشمندي را ارتقاء دهيد. خوشبختانه اين امكان در هر سني وجود دارد و هيچ گاه براي يادگيري دير نيست. هر كس در هر لحظه از عمرش مي تواند احساس بهتر را در خود پرورش دهد. پس مادامي كه مي توانيد چيزهاي تازه اي بياموزيد اين اميد وجود دارد كه زندگي شما تغيير كند. ممكن است در يادگيري كند باشيم اما تربيت پذير هستيم و مي توانيم جزئي را كه ناجور است به دور انداخته و آنچه را كه مناسب است براي خود نگه داريم و براي آنچه كه به دور انداخته ايم چيز تازه اي اختراع كنيم. كمال، كارايي، درستي، مسئوليت، محبت و عشق همه از فردي تراوش مي كند كه احساس مي كند كه براي خودش آدمي است و شايستگي خود را باور دارد، در اين صورت قادر خواهد بود به موقع نياز، از ديگران ياري بطلبد و خودش تصميم بگيرد. بيشتر ناراحتي ها، دردها، رنج ها و حتي جنگ نتيجه احساس كمبود احترام به خود است. فرد با اعتماد به نفس بالا مي تواند شكست هاي زيادي را در محيط، تحمل كند. اما فرد با اعتماد به نفس پايين مي تواند پيروزي هاي بسياري را تجربه كند ولي باز هم در مورد ارزش خود شك كند. من خويشتن خويش را برگزيده ام. پس من مالك خويش هستم. در نتيجه مي توانم خود را مهندسي كنم، با ديگران نزديك باشم، بارور باشم و به زندگي ام معني ببخشم.
تمرين
۱- زماني را به ياد بياوريد كه روحيه شما عالي بود. سعي كنيد به آن زمان بينديشيد و همان احساس را كه در آن زمان داشتيد به خود يادآوري كنيد.
۲- زمان ديگري را به ياد بياوريد كه خطايي جدي مرتكب شديد كه برايتان گران تمام شد. سعي كنيد احساسي را كه در آن زمان داشتيد، زنده كنيد.
۳- امروز چه احساسي داريد؟ آيا اتفاق بخصوصي باعث چنين احساسي شده يا بيشتر اوقات چنين احساسي داريد؟
۴- موقعيت هاي فوق را مقايسه كنيد و عواملي را كه براحساس ارزشمندي و رضايت شما اثر گذارند، شناسايي كنيد.
۵- زماني را به ياد بياوريد كه باعث شديد فردي احساس بهتري نسبت به خود پيدا كند.
۶- زماني را به ياد بياوريد كه ناخواسته با لحن خود، حالت چهره و رفتار خود، پيامي فرستاديد كه باعث رنجش ديگران شديد.
۷- در نشست خانوادگي، احساسات خود را به يكديگر بگوييد. (به خود آگاهي، آشنايي، صميميت و نزديك شما كمك مي كند.)
وجيهه زحمتكش

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |