دوشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۴
هنر
Front Page

گفت وگو با جودي فاستر درباره فيلم «طرح پرواز»
تجربه اي كاملاً متفاوت
001899.jpg
جودي فاستر از دوران كودكي و از سال ۱۹۷۰ بازي در جلوي دوربين را شروع كرد. بعد از حضور در چند فيلم سينمايي و كار تلويزيوني در سال ۱۹۷۶ به صورت يك چهره مطرح و سرشناس در آمد. او ۴۲ سال دارد، اما نزديك به چهل سال تجربه بازيگري دارد!
تا به حال سه بار جايزه اسكار گرفته ( دو اسكار براي نقش اول و يكي هم براي نقش مكمل) و در حدود ۵۰ فيلم و مجموعه ايفاي نقش كرده است. طي سال هاي اخير كم كار شده و بيشتر وقت خود را با فرزندانش مي گذراند. اين روزها ايفاي نقش مادر را در خانه بر ديگر نقش هاي پيشنهادي سينمايي ترجيح مي دهد.
از ظاهر شدن در يك نقش كوتاه (مثل فيلم نامزدي خيلي طولاني) وحشتي ندارد و سعي مي كند هم متفاوت بازي كند و هم در نقش هاي متفاوت ظاهر شود.

* در طول دو ماهي كه در لوكيشن محدود هواپيما فيلمبرداري مي كرديد، هيجان داشتيد!
- يك بازيگر سر صحنه فيلمبرداري هميشه به دنبال شرايط ايده آل و دراماتيك است، زيرا فقط در يك شرايط آرام و معتدل است كه مي تواند اعتماد به نفس داشته باشد و خودش را پيدا كند. چيزهايي هست كه شما مي خواهيد با بازي تان به تماشاچي بگوئيد. قصه اي كه تعريف مي كنيد با اين هدف گفته مي شود كه به مردم كمك كند تا تبديل به آدم هاي بهتري شوند، پس در اولين مرحله، ذهن بازيگر بايد باز و آزاد باشد. يك هفته بعد از شروع فيلمبرداري به يكي از دوستانم گفتم: اصلاً فكرش را نمي كردم كه بايد ۵۴ روز داخل اين اتاقك سركنم. شما بايد سرصحنه خودتان را گول بزنيد و بگوئيد كه در شرايط كاملاً طبيعي هستيد.
* و شما ۵۴ روز در اين مكان كوچك سركرديد و از اين كار پشيمان هم نيستيد؟
- اين هم نوعي تمرين است. از بابت آن متأسف نيستم. شايد براي كارهاي ديگري احساس ناراحتي مي كردم، اما براي اين فيلم خير. اين فيلم يك تجربه دلپذير و در عين حال شگفت آور بود. سرصحنه خيلي زود با همه دوست شدم. گروه خيلي خوبي بود. كارگردان سبك كارش را خيلي خوب مي شناخت و مي دانست كه دارد چكار مي كند. خيلي زود متوجه شدم بايد تمام تلاشم را به خرج دهم تا آنچه را كه او مي خواهد، جلوي دوربين انجام دهد. هميشه يك كارگردان خوب است كه باعث مي شود تا خودم را فداي نقش كنم و با آن يكي شوم.
*آيا فيلمي هست كه از بازي كردن در آن پشيمان باشيد؟
- هميشه يك راهنماي خوب مي تواند در اين گونه موارد كمك زيادي به آدم بكند. من متأسفانه هميشه چنين راهنماي خوبي را در كنار خودم نداشته ام. به همين دليل در دوران فعاليت سينمايي ام فيلم هايي را داشته ام كه از بازي در آن راضي نبوده ام. چند بار اين اتفاق افتاد كه بازي در فيلمي را قبول كردم و هنگام حضور سرصحنه فيلمبرداري متوجه شدم كه فيلمساز خوبي ندارد. در چنين شرايطي كار برايم خيلي سخت مي شود. زماني كه مي بينم كارگردان حرفم را نمي فهمد و منظورم را متوجه نمي شود، كار كردن برايم غيرممكن است.
* خيلي جالب است كه در «طرح پرواز» به سبك بروس ويليس در فيلم اكشن «جان سخت» از در و ديوار هواپيما بالا مي رويد.
-خيلي بامزه و سرگرم كننده بود. ضمن اينكه اين كارها باعث مي شد تا فراموش كنم در قفس محدود هواپيما حبس شده ايم. اين نوع بازي مرا هم هيجان زده مي كرد. اين صحنه هاي فيلم خيلي عالي بود.
* بازي در صحنه هاي اكشن فيلم سخت و مشكل بود؟
- خب، راحت نبود. اين مسأله كه من براي چند ماه پوتين به پا كنم خيلي سخت بود. اصلاً پا كردن چنين پوتيني ايده بسيار بدي بود. در صحنه هاي زيادي از فيلم من بايد مي دويدم و يا فرار مي كردم. به همين خاطر فشار خيلي زيادي به پاهايم آمد. ولي از روز اول مي دانستم كه طرح پرواز يك اكشن دلهره آور است و بايد خودم را آماده همه گونه كاري بكنم. با اين وجود، خوشبختانه طي روزهاي فيلمبرداري هيچ اتفاق بد و ناگواري رخ نداد.
* در فيلم نقش يك مهندس را داريد، ولي هنوز هم چيزي از علم مهندسي نمي دانيد.
- در يادگيري مسائل مربوط به مهندسي خيلي بد و ناشي هستم. هر چه در اين ارتباط مي خوانم خيلي زود از يادم مي رود. نمي دانم چرا مغزم اين جور چيزها را قبول نمي كند. نمي دانم اسم اين بي نظمي مغزي را چه مي توان گذاشت!
001893.jpg
* هنگام قبول بازي در فيلم ها چه چيزي برايتان بيشتر از هر چيز اهميت دارد؟
- فيلمنامه و بعد از آن كارگردان. نكات ديگر خيلي مهم نيستند. اگر فيلمنامه خوب و درست باشد، كاراكتر شما هم درست پرورش و توضيح داده شده است. در اين حالت شما مي دانيد چه چيزي را بايد بازي كنيد. همين مسأله باعث مي شود تا من مدت زمان زيادي از وقتم را صرف پيدا كردن فيلمنامه هاي خوب مي كنم.
* چه كارهايي هست كه احساس مي كنيد هنوز انجام نداده ايد؟
- فيلم هاي زيادي هست كه مي خواهم كارگرداني كنم. از اينكه هنگام كارگرداني يك فيلم چيزهاي تازه اي ياد مي گيرم هيجان زده ام. به عنوان يك بازيگر دوست دارم كاري را قبول كنم كه دنياي تازه اي را به من معرفي و كمك مي كند تا نكات تازه اي را در ارتباط با كارم متوجه شوم. انجام كارهايي كه در زندگي خودم نكرده ام و حالا در جلوي دوربين آنها را انجام مي دهم، ذوق آور است.
* براي همين بازي در «آدم دروني» اسپايك لي را پذيرفتيد؟
- اين فيلم يك تجربه كاملاً متفاوت بود. نه فقط قصه و كاراكترهاي فيلم كه اين تفاوت حتي در نوع ساخت هم كاملاً به چشم مي خورد. اسپايك لي فيلم خود را به شيوه اي فيلمبرداري كرده كه در نوع كار خودش جديد و متفاوت است. او با سه دوربين فيلمبرداري كاركرد و بازي ما توسط سه دوربين و از سه زاويه ضبط شد. به اين ترتيب او امكان استفاده از سه نما را براي يك نما داشت. در عين حال حضور در اين فيلم باعث شد تا با دنزل واشنگتن همبازي شوم. همبازي شدن با اين بازيگر بزرگ يكي از روياهاي هميشگي ام بوده است. تصور اينكه در سكانس هاي زيادي از فيلم ما با هم بازي داشتيم هيجان انگيز بود. تا به حال با هيچ بازيگر ديگري كار نكرده بودم كه به اندازه او خوب و راحت باشد.
* بعد از «اتاق امن» (۲۰۰۱) فيلم «طرح پرواز» دومين كار پي در پي دلهره آور شماست.
- كاملاً تصادفي بود. «طرح پرواز» را يك كار دلهره آور نمي ديدم و بيشتر توجهم به فيلمنامه آن بود كه پرداخت خيلي خوب و دقيقي داشت. اين فيلم، فيلم كاراكتر و شخصيت پردازي بود. كاراكتر اول فيلم وارد يك دنياي عجيب و غريب مي شود و ترسي غيرآگاهانه از اين دارد كه فرزندش را از دست بدهد. هنگام بازي در فيلم اين حس را داشتم كه در مقام يك مادر چه كارهايي مي توانم انجام دهم تا فرزندم امنيت داشته باشد و نگذارم كه آسيبي ببيند؟ اگر نشود سلامتي و امنيت او را فراهم كرد چه اتفاقي مي افتد؟
* در كل از «طرح پرواز» راضي هستيد؟
- بله، با وجود محدوديت لوكيشن كار خيلي خوبي بود. نوعي چالش در بازي ها وجود داشت. محدوديت لوكيشن به فيلم نوعي حال و هواي تئاتري داده است. برخلاف فيلم هاي ديگر كه بازيگر به نقاط مختلف سر مي كشد، اين فيلم تماماً در يك صحنه رخ مي دهد، در چنين حالتي كار بازيگر مشكل تر مي شود. اما جذابيت بازيگري در همين مسائل است.
منبع: Filmforce.ign.com
ترجمه: كيكاووس زياري

نگاهي به فيلم «طرح پرواز» ساخته رابرت شونتكه
اثري دلهره آور و پررمز و راز
001896.jpg

حال و هواي فيلم تا حدودي يادآور كارهاي آلفرد هيچكاك است كه لقب استاد دلهره سينما را گرفته بود. برخي ازمنتقدين سينمايي به شباهت هاي اين فيلم با «بانويي ناپديد مي شود» هيچكاك اشاره كرده اند
«طرح پرواز» را رابرت شونتكه بر اساس فيلمنامه اي از پيتر آداولينگ و بيلي ري كارگرداني كرده است. قصه اين درام اكشن دلهره آور هم مثل فيلم موفق ماه قبل سينما «چشم قرمز» در داخل يك هواپيماي مسافربري اتفاق مي افتد كه در چند هزارپايي زمين در حال پرواز است. اما اگر - قهرمان زن ماجراي آن فيلم- گرفتار يك تروريست خطرناك مي شود، در «طرح پرواز» اين خود هواپيماست كه به صورت عامل اصلي تهديد كاراكتر زن ماجرا درمي آيد.
جودي فاستر در نقش كايل يك مادر تنهاست كه به تازگي همسرش را از دست داده و با تنها دخترش زندگي مي كند. بازيگراني مثل پيتر اسكار سگارد، سين بين، كيت بيهم، اريكا كريستنسن و آصف كوهن اين بازيگر را در ماجراجويي هاي فيلم تازه اش همراهي مي كنند.
كايل بايد همراه با دخترش سفري چهارده ساعته را از لندن تا لس آنجلس- كه محل زندگي و كارش است- تحمل كند. بعد از يك استراحت كوتاه، زماني كه كايل از خواب بيدار مي شود مي بيند دخترش در كنارش نيست. جست وجو براي پيدا كردن جوليا به نتيجه اي نمي رسد، به زودي خدمه هواپيما به كمك كايل آمده و تمام سوراخ سمبه هاي هواپيما را بازرسي مي كنند. ولي هيچ اثري از دختر نيست.
او ناپديد شده است. اما پذيرش اين نكته براي كايل كه دخترش در داخل هواپيما ناپديد شده باشد قابل قبول نيست. او كجا مي تواند رفته باشد و اگر او را دزديده باشند، به كجا ممكن است وي را برده باشند؟ هر چه زمان مي گذرد عصبيت كايل بيشتر مي شود و كم كم خدمه هواپيما و مسافران آن به صحت گفته هاي كايل شك مي كنند.
تصور جديد آنان بر اين است كه دختر كايل اصلاً همراه او سوار هواپيما نشده و كايل تصور مي كند كه دخترش همراهش بوده است. اما كايل- كه دارد به مرز جنون مي رسد- تصميم مي گيرد خودش شخصاً وارد عمل شده و دخترش را پيدا كند. اين اقدام او مي تواند خطرات زيادي براي هواپيماي در حال پرواز به همراه داشته باشد، اما كايل فقط به فكر پيدا كردن دختر گمشده اش است. وي احساس مي كند جان جوليا در خطر است و اگر تأخيري صورت گيرد ممكن است وي آسيبي ببيند.
فيلم يك اثر سرگرم كننده و پررمز و راز است كه بيننده را مجذوب قصه خود مي كند. حال و هواي فيلم تا حدودي يادآور كارهاي آلفرد هيچكاك است كه لقب استاد دلهره سينما را گرفته بود. برخي از منتقدين سينمايي به شباهت هاي اين فيلم با «بانويي ناپديد مي شود» هيچكاك اشاره كرده اند.
برخي ديگر هم آن را با فيلم قبلي خود فاستر، «اتاق امن» (۲۰۰۱) مقايسه كرده و شباهت هاي اين دو فيلم را يادآوري كرده اند. در هر دو فيلم جودي فاستر نقش مادر تنهايي را بازي مي كند كه همراه دخترش در يك محدوده جغرافيايي كوچك گير افتاده و خطري در آن نزديكي ها آنها را تهديد مي كند. اما در «اتاق امن» دختر فاستر ناپديد نشده و حتي در بعضي جاها تلاش دارد به مادرش كمك كند. از اين نظر خط قصه دو فيلم بعد از يك شروع يكسان راه متفاوتي را در پيش مي گيرد.
راجر رابرت منتقد قديمي در نقد خود بر فيلم از جمله مي نويسد: «چگونه مي شود تصور كرد كه يك دختر كوچولو در هواپيمايي كه در سي و هفت هزار پايي زمين، در حال پرواز است، ناپديد شود؟ اگر اين سؤال را از خود بپرسيم و نخواهيم تقلب كرده يا خودمان را گول بزنيم،«طرح پرواز » با يك خط اصلي قصه هوايي، وحشتي دلهره آور را خلق مي كند. فيلم شبيه برخي كارهاي كلاسيك است كه در آنها قاتل هيچ راهي براي ورود يا خروج ندارد، اما با اين حال قرباني به قتل رسيده است.
يك چنين قصه هاي مرموزي بالاخره يك راه حلي دارند.«طرح پرواز » هم از اين گردونه خارج نيست. اما راه حل فيلم به آساني راه حل هاي ديگران نيست. وقتي كه فيلم تمام شد شما داريد به خانه تان برمي گرديد، سؤالاتي به ذهنتان خطور مي كند، اما يادمان باشد كه قصه فيلم تمام تلاش خود را به خرج داده تا به ما بقبولاند كه دخترك اصلاً سوار هواپيما نشده و تمام آن مسائل ساخته و پرداخته ذهن مادرش است.
مشكلي كه كايل(فاستر) در فيلم با آن روبه رو مي شود اين است كه دشمنان او چه كساني هستند؟ چرا آنها دخترش را ربوده اند؟ چگونه ممكن است كه بتوان عمل دزديدن يك بچه را در داخل چنان هواپيمايي انجام داد؟ اما قصه فيلم به گونه اي پيش مي رود كه تمام اين چيزها ممكن مي شود و تماشاچي آن را مي پذيرد.
بازي جودي فاستر مهم ترين نقطه قوت فيلم است. او خيلي خوب از قالب يك زن عصبي جست وجو گر تبديل به يك آدم شجاع مي شود. با گذشت زمان و هر چه موقعيت متحول شده و جلو مي رود، واكنش كايل نيز عوض مي شود و او به صورت آدم راحتي درمي آيد كه مي تواند خود را با شرايط جديد وفق دهد و عكس العمل لازم را به مورد اجرا بگذارد. تاكتيك هاي او نيز بهبود پيدا مي كند و لحظه به لحظه بهتر مي شود. در اواسط ماجرا ديگر او يك آدم عصبي نيست و رفتارش خيلي منطقي است.
حالا او هر كاري كه بخواهد انجام مي دهد و بر اوضاع مسلط است. ميزان اشتباه او به حداقل مي رسد، زيرا با زواياي مختلف هواپيما و خدمه آن كاملاً آشنا شده است.
در  آغاز كار او آدمي است كه به تله افتاده است، اما به زودي بر اين تله مسلط شده و اوضاع را به دنبال خود مي كشاند. يك مسافر نمي تواند در داخل يك هواپيماي در حال پرواز ناپديد شود و اين نكته اي است كه كايل خيلي خوب مي داند. پس بايد او را پيدا كند و البته پيدا مي كند.»

سايه روشن هنر
ارتقاي سطح آگاهي هنري نسل جوان

الهه رحماني
جنبش هنر مدرن عنوان نمايشگاهي است كه از هفتم شهريور در محل موزه هنرهاي معاصر تهران افتتاح شد. اين نمايشگاه كه براي اولين بار با چنين وسعت نمايش آثار برپا شده بازتاب بسيار خوبي در ميان هنر دوستان داشته و تاكنون نيز استقبال خوبي از آن به عمل آمده است.
در حاشيه برگزاري اين نمايشگاه همايشي با حضور صاحب نظران در محل سالن اجتماعات موزه برپا شد.
محمدباقر ضيايي دبير بخش همايشهاي هنري اين نمايشگاه با اشاره به اين كه موزه در هر نمايشگاهي كه تشكيل داده همايش هايي را در خصوص بررسي و نقد آثار برگزار كرده است، همايش اين دوره را نيز در جهت بررسي چرايي آثار مي داند و هدف آن را بيشتر تأثيرگذاري و ارتقاي سطح آگاهي و اطلاعات نسل جوان عنوان كرده است.اين همايش در روزهاي ششم و هفتم مهر ماه برگزار شد و محور اصلي آن به نوعي بررسي روند يك قرن هنر نقاشي و آثار تجسمي نقاشان و پيشگامان اين دوره بود، اين تحليل هنري با تكيه بر آثار آنان كه از سالهاي ۸۰-۱۸۷۰ شروع و تا به ۱۹۷۰ ادامه داشته صورت گرفته است.در كل مي توان ستون اصلي همايش را در خود جنبش هنر مدرن و موضوعات سخنراني را در غالب آثار به نمايش گذاشته شده جست وجو كرد.
ضيايي گفته است: در اين دوره به علت كمبود وقت و كوتاه بودن زمان برگزاري همايشها فرصتي براي دعوت از ميهمانان و سخنرانان خارجي به وجود نيامد و صرفاً  براي سخنراني ها از هفت تن از صاحب نظران و منتقدين داخلي دعوت به عمل آمد.
اولين همايش در روز چهارشنبه ۶ مهر در دو بخش برگزار شد كه به ترتيب روئين  پاكباز سخنان خود را با عنوان كاووشي در گنجينه و روياي مدرنيسم و دكتر عليرضا سميع آذر نيز سخنان خود را با عنوان پويش و فرجام هنر آبستره ايراد كردند. در بخش دوم همايش نيز محمدباقر ضيايي در خصوص دادائيسم و سوررئاليسم كه توسط هنرمندان معترض به جنگ سالهاي ۱۹۱۶ الي ۱۹۲۱ به تصوير كشيده شده صحبت كرد.
سپس صحاف زاده مطالب خود را تحت عنوان نشانه شناسي در مورد پاپ آرت ايراد كرد.
در روز دوم همايش نيز حميد سوري، بهنام كامراني و الستي با موضوعاتي چون دن فلاوين شاعر فضاهاي نوراني و در ستايش ناپايداري هنر به سخنراني پرداختند.
وي خاطرنشان كرد كه برپايي چنين نمايشگاهي، يك رويداد ساده نيست چنانچه آن را مي توان از مهمترين نمايشگاههاي گاه شمار قرن ۱۹ تا دهه ۱۹۷۷ دانست و استادان رشته هاي هنري مي توانند از اين فرصت استفاده كنند و با همراهي دانشجويان شان در اين نمايشگاه در خصوص سبكهاي مختلف با حضور نمونه اصلي كار و با پرهيز از تئوري و عكس در مورد چرايي اثر و تولد هنر مدرن به بحث و بررسي بپردازند.ضيايي همچنين گفت: هم اكنون جامعه هنري جهان به زبان مشترك هنري دست يافته كه اگر ما نتوانيم به اطلاعات و علم روز اين زبان مشترك دست يابيم، شايد نتوانيم در عرصه ها و بنيانهاي بين المللي حرفي براي گفتن داشته باشيم.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   علم  |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |