جودي فاستر از دوران كودكي و از سال ۱۹۷۰ بازي در جلوي دوربين را شروع كرد. بعد از حضور در چند فيلم سينمايي و كار تلويزيوني در سال ۱۹۷۶ به صورت يك چهره مطرح و سرشناس در آمد. او ۴۲ سال دارد، اما نزديك به چهل سال تجربه بازيگري دارد!
تا به حال سه بار جايزه اسكار گرفته ( دو اسكار براي نقش اول و يكي هم براي نقش مكمل) و در حدود ۵۰ فيلم و مجموعه ايفاي نقش كرده است. طي سال هاي اخير كم كار شده و بيشتر وقت خود را با فرزندانش مي گذراند. اين روزها ايفاي نقش مادر را در خانه بر ديگر نقش هاي پيشنهادي سينمايي ترجيح مي دهد.
از ظاهر شدن در يك نقش كوتاه (مثل فيلم نامزدي خيلي طولاني) وحشتي ندارد و سعي مي كند هم متفاوت بازي كند و هم در نقش هاي متفاوت ظاهر شود.
* در طول دو ماهي كه در لوكيشن محدود هواپيما فيلمبرداري مي كرديد، هيجان داشتيد!
- يك بازيگر سر صحنه فيلمبرداري هميشه به دنبال شرايط ايده آل و دراماتيك است، زيرا فقط در يك شرايط آرام و معتدل است كه مي تواند اعتماد به نفس داشته باشد و خودش را پيدا كند. چيزهايي هست كه شما مي خواهيد با بازي تان به تماشاچي بگوئيد. قصه اي كه تعريف مي كنيد با اين هدف گفته مي شود كه به مردم كمك كند تا تبديل به آدم هاي بهتري شوند، پس در اولين مرحله، ذهن بازيگر بايد باز و آزاد باشد. يك هفته بعد از شروع فيلمبرداري به يكي از دوستانم گفتم: اصلاً فكرش را نمي كردم كه بايد ۵۴ روز داخل اين اتاقك سركنم. شما بايد سرصحنه خودتان را گول بزنيد و بگوئيد كه در شرايط كاملاً طبيعي هستيد.
* و شما ۵۴ روز در اين مكان كوچك سركرديد و از اين كار پشيمان هم نيستيد؟
- اين هم نوعي تمرين است. از بابت آن متأسف نيستم. شايد براي كارهاي ديگري احساس ناراحتي مي كردم، اما براي اين فيلم خير. اين فيلم يك تجربه دلپذير و در عين حال شگفت آور بود. سرصحنه خيلي زود با همه دوست شدم. گروه خيلي خوبي بود. كارگردان سبك كارش را خيلي خوب مي شناخت و مي دانست كه دارد چكار مي كند. خيلي زود متوجه شدم بايد تمام تلاشم را به خرج دهم تا آنچه را كه او مي خواهد، جلوي دوربين انجام دهد. هميشه يك كارگردان خوب است كه باعث مي شود تا خودم را فداي نقش كنم و با آن يكي شوم.
*آيا فيلمي هست كه از بازي كردن در آن پشيمان باشيد؟
- هميشه يك راهنماي خوب مي تواند در اين گونه موارد كمك زيادي به آدم بكند. من متأسفانه هميشه چنين راهنماي خوبي را در كنار خودم نداشته ام. به همين دليل در دوران فعاليت سينمايي ام فيلم هايي را داشته ام كه از بازي در آن راضي نبوده ام. چند بار اين اتفاق افتاد كه بازي در فيلمي را قبول كردم و هنگام حضور سرصحنه فيلمبرداري متوجه شدم كه فيلمساز خوبي ندارد. در چنين شرايطي كار برايم خيلي سخت مي شود. زماني كه مي بينم كارگردان حرفم را نمي فهمد و منظورم را متوجه نمي شود، كار كردن برايم غيرممكن است.
* خيلي جالب است كه در «طرح پرواز» به سبك بروس ويليس در فيلم اكشن «جان سخت» از در و ديوار هواپيما بالا مي رويد.
-خيلي بامزه و سرگرم كننده بود. ضمن اينكه اين كارها باعث مي شد تا فراموش كنم در قفس محدود هواپيما حبس شده ايم. اين نوع بازي مرا هم هيجان زده مي كرد. اين صحنه هاي فيلم خيلي عالي بود.
* بازي در صحنه هاي اكشن فيلم سخت و مشكل بود؟
- خب، راحت نبود. اين مسأله كه من براي چند ماه پوتين به پا كنم خيلي سخت بود. اصلاً پا كردن چنين پوتيني ايده بسيار بدي بود. در صحنه هاي زيادي از فيلم من بايد مي دويدم و يا فرار مي كردم. به همين خاطر فشار خيلي زيادي به پاهايم آمد. ولي از روز اول مي دانستم كه طرح پرواز يك اكشن دلهره آور است و بايد خودم را آماده همه گونه كاري بكنم. با اين وجود، خوشبختانه طي روزهاي فيلمبرداري هيچ اتفاق بد و ناگواري رخ نداد.
* در فيلم نقش يك مهندس را داريد، ولي هنوز هم چيزي از علم مهندسي نمي دانيد.
- در يادگيري مسائل مربوط به مهندسي خيلي بد و ناشي هستم. هر چه در اين ارتباط مي خوانم خيلي زود از يادم مي رود. نمي دانم چرا مغزم اين جور چيزها را قبول نمي كند. نمي دانم اسم اين بي نظمي مغزي را چه مي توان گذاشت!
* هنگام قبول بازي در فيلم ها چه چيزي برايتان بيشتر از هر چيز اهميت دارد؟
- فيلمنامه و بعد از آن كارگردان. نكات ديگر خيلي مهم نيستند. اگر فيلمنامه خوب و درست باشد، كاراكتر شما هم درست پرورش و توضيح داده شده است. در اين حالت شما مي دانيد چه چيزي را بايد بازي كنيد. همين مسأله باعث مي شود تا من مدت زمان زيادي از وقتم را صرف پيدا كردن فيلمنامه هاي خوب مي كنم.
* چه كارهايي هست كه احساس مي كنيد هنوز انجام نداده ايد؟
- فيلم هاي زيادي هست كه مي خواهم كارگرداني كنم. از اينكه هنگام كارگرداني يك فيلم چيزهاي تازه اي ياد مي گيرم هيجان زده ام. به عنوان يك بازيگر دوست دارم كاري را قبول كنم كه دنياي تازه اي را به من معرفي و كمك مي كند تا نكات تازه اي را در ارتباط با كارم متوجه شوم. انجام كارهايي كه در زندگي خودم نكرده ام و حالا در جلوي دوربين آنها را انجام مي دهم، ذوق آور است.
* براي همين بازي در «آدم دروني» اسپايك لي را پذيرفتيد؟
- اين فيلم يك تجربه كاملاً متفاوت بود. نه فقط قصه و كاراكترهاي فيلم كه اين تفاوت حتي در نوع ساخت هم كاملاً به چشم مي خورد. اسپايك لي فيلم خود را به شيوه اي فيلمبرداري كرده كه در نوع كار خودش جديد و متفاوت است. او با سه دوربين فيلمبرداري كاركرد و بازي ما توسط سه دوربين و از سه زاويه ضبط شد. به اين ترتيب او امكان استفاده از سه نما را براي يك نما داشت. در عين حال حضور در اين فيلم باعث شد تا با دنزل واشنگتن همبازي شوم. همبازي شدن با اين بازيگر بزرگ يكي از روياهاي هميشگي ام بوده است. تصور اينكه در سكانس هاي زيادي از فيلم ما با هم بازي داشتيم هيجان انگيز بود. تا به حال با هيچ بازيگر ديگري كار نكرده بودم كه به اندازه او خوب و راحت باشد.
* بعد از «اتاق امن» (۲۰۰۱) فيلم «طرح پرواز» دومين كار پي در پي دلهره آور شماست.
- كاملاً تصادفي بود. «طرح پرواز» را يك كار دلهره آور نمي ديدم و بيشتر توجهم به فيلمنامه آن بود كه پرداخت خيلي خوب و دقيقي داشت. اين فيلم، فيلم كاراكتر و شخصيت پردازي بود. كاراكتر اول فيلم وارد يك دنياي عجيب و غريب مي شود و ترسي غيرآگاهانه از اين دارد كه فرزندش را از دست بدهد. هنگام بازي در فيلم اين حس را داشتم كه در مقام يك مادر چه كارهايي مي توانم انجام دهم تا فرزندم امنيت داشته باشد و نگذارم كه آسيبي ببيند؟ اگر نشود سلامتي و امنيت او را فراهم كرد چه اتفاقي مي افتد؟
* در كل از «طرح پرواز» راضي هستيد؟
- بله، با وجود محدوديت لوكيشن كار خيلي خوبي بود. نوعي چالش در بازي ها وجود داشت. محدوديت لوكيشن به فيلم نوعي حال و هواي تئاتري داده است. برخلاف فيلم هاي ديگر كه بازيگر به نقاط مختلف سر مي كشد، اين فيلم تماماً در يك صحنه رخ مي دهد، در چنين حالتي كار بازيگر مشكل تر مي شود. اما جذابيت بازيگري در همين مسائل است.
منبع: Filmforce.ign.com
ترجمه: كيكاووس زياري