سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
سياست
Front Page

سازمان ملل غيرمتحد
اشپيگل
ترجمه: نيلوفر قديري
001965.jpg
زمزمه اصلاحات در سازمان ملل چند سالي است كه شنيده مي شود. حاميان اين اصلاحات مي گويند كه ساز و كار سازمان ملل با شرايط روز دنيا سازگار نيست. حاميان اصلاحات سازمان ملل از دو ديدگاه متفاوت اين موضوع را مي نگرند. يك ديدگاه به گروهي تعلق دارد كه اكنون هم با داشتن بيشترين سهم از تصميمات آن حرف اول را در نهادهاي اصلي سازمان ملل مي زنند. اين گروه بعضي سازوكارهاي درون سازمان را دست و پاگير و قابل حذف مي دانند. اما گروه ديگر كه بيشتر كشورهاي درحال توسعه را شامل مي شود و تاكنون سهم متناسب با جايگاه خود درون سازمان ملل نداشته اند اميدوارند اين اصلاحات به افزايش سهم آنها منجر شود. اجلاس اخير سران كشورهاي جهان در سازمان ملل متحد كه براي تصويب سند اين اصلاحات برگزار شده بود نشان داد كه كشورهاي جهان در اين باره اختلافات زيادي دارند.
وقتي جورج بوش رئيس جمهور آمريكا با ليموزين خود وارد خيابان اول شد و مقابل ساختمان آبي و سبز سازمان ملل متحد توقف كرد، كوفي عنان دبيركل سازمان ملل در آستانه در ورودي ساختمان با لبخندي در انتظار او بود. بوش همان نشان ستاره و نواردار را بر سينه داشت و عنان هم مثل هميشه نشان دست ساز كبوتر صلح را روي يقه كتش وصل كرده بود. بوش سلامي كرد و درحالي كه از پله ها بالا مي آمد از عنان پرسيد: «از وقتي او (جان بولتون) آمده اين مكان منفجر نشده است؟»
منظور بوش جان بولتون نماينده تازه وارد آمريكا در سازمان ملل بود، مردي كه قبل از شروع اجلاس اخير سازمان ملل از طرف آمريكا فهرستي شامل ۷۵۰ تغيير پيشنهادي در سند پاياني اجلاس ارايه كرد.
قرار بود اين اجلاس جشن شصتمين سال تولد سازمان ملل و بزرگداشت پايان روند طولاني و دشوار اصلاحات باشد. اما تصحيحات بولتون باعث شد سند نهايي اجلاس به سخنراني لگدمال شده و بي معني از سياست جهاني تبديل شود.
عنان به مزاح بوش خنديد اما نه آنقدر كه نشان دهنده خوشايندش باشد.
او از روزها تلاش براي به نتيجه رساندن اجلاس خسته شده بود. دبيركل در روزهاي پاياني نشست ده روزه در نيويورك گفت: «ما در شرايطي گردهم آمده ايم كه بيم از سلاح هاي كشتارجمعي، جهاني شده است.» اما سخنان او مخاطبي نداشت.
او مانند هميشه همه تلاش خود را كرده بود. اجلاسي به چنين وسعت خيلي عظيم تر از همه سخنراني هايش بود و اهميت  آن از شكست روند اصلاحات هم بيشتر بود.
سازمان ملل شايد بيش از ديگر نهادهاي رسمي جهان، مكاني است كه كار سياست در آن در دو سطح انجام مي گيرد: در عرصه عمومي و در نشست هاي پشت درهاي بسته و به دور از چشم عموم. يوشكا فيشر وزير خارجه آلمان حضور خود را در نيويورك به يك توقف ۹ساعته محدود كرد چون انتخابات اين كشور در راه بود. در اين ۹ساعتي هم كه در نيويورك به سر برد كسي او را نديد چون مدام درحال رفت و آمد به نشست هاي ميان انگليسي ها، فرانسوي ها و ايراني ها بود. برنامه او چندان هم غيرطبيعي نبود. در چنين نشست هايي، همه با هم در راهروها در اتاق ها و در جلسات رسمي گفت وگو و رايزني مي كنند.
اگر چنين نشست هايي نباشد بسياري از مذاكرات انجام نمي شود. در نيويورك در اجلاس امسال هندي ها با پاكستاني ها گفت وگو كردند و عراقي ها با اسرائيلي ها. كوفي عنان هم كار هماهنگي اين گفت وگوها را انجام مي داد.
اما اين بار، در نشستي كه سازمان ملل بايد شروع دهه هفتم عمر خود را در آن جشن مي گرفت، در اجلاسي كه عنان ترتيب داده بود تا اين سازمان را به دوران مدرن هدايت كند و عمر كاري اش را به پايان برساند، كانال هاي ارتباطي فروريخت. نه در نشست هاي عمومي و نه در نشست هاي خصوصي هيچ كاري پيش نرفت.
نماد اين فروريختن كانال هاي ارتباطي يكي از لحظات اجلاس بود، وقتي محمود احمدي نژاد رئيس جمهور جديد ايران وارد سالن مجمع عمومي شد. او هنگام قرارگرفتن پشت تريبون دستي تكان داد و سخنراني اش را با نام خداوند بخشنده و مهربان، خداوند صلح، آزادي و عدالت آغاز كرد. او گفت كه ايران هرگز قصد ساخت بمب هسته اي را ندارد و به هيچ كس اجازه نمي دهد حق استفاده از انرژي هسته اي براي توليد برق را از اين كشور سلب كند. او در سخنراني اش نامي از آمريكا نبرد اما از تنها كشوري حرف زد كه از سلاح هسته اي استفاده كرده و تلاش دارد ديگر كشورها را از دستيابي به تكنولوژي انرژي هسته اي صلح آميز بازدارد. او علاوه بر انتقاد شديد از اين كشور بدون نام، «صهيونيست ها» را هم به باد انتقاد گرفت. او هنگام ترك تريبون بازهم دستي تكان داد.
در اين لحظه ديگر گفت وگوهاي پشت پرده متوقف شد. آمريكايي ها بلافاصله تلاش براي ايجاد ائتلافي جديد عليه ايران و براي ارجاع پرونده آن به شوراي امنيت را آغاز كردند. اما وقتي روس ها و چيني ها گفتند: «روي ما حساب نكنيد» ، تلاش آنها شكست خورد.
اين سازمان ملل متحد است. ملل دنيا ديگر متحد نيستند.
آنها برسر ايران با هم مي جنگند، برسر كره شمالي هم با هم رقابت و جدال دارند و هركس تلاش مي كند سندي را به عنوان نشانه موفقيت خود رو كند كه نشان مي دهد كره شمالي قصد كنارگذاشتن برنامه هسته اي نظامي اش را دارد و در مقابل نيروگاه هسته اي داشته باشد. اما اين سند، موفقيت آميز نبود چون مشخص و روشن نبود. روند كار، تاريخ و هيچ چيزي كه براي كسي تعهدآور باشد در اين سند وجود ندارد.
كشورها برسر خلع سلاح هم با هم مي جنگند. پيمان منع جامع آزمايش هاي هسته اي علي رغم گذشت ۹ سال از قبول آن هنوز اجرا نمي شود. آنها برسر حقوق بشر، فقر و تقسيم مسئوليت ها با هم مي جنگند و البته درباره تركيب شوراي امنيت هم با هم رقابت مي كنند؛ نهادي كه هنوز آيينه اي از دنياي پيش از سال ۱۹۴۵ است، نهادي كه فقط اعضايش آن را جدي مي گيرند و آن هم فقط وقتي كه به منافعشان مشروعيت ببخشد.
عنان بخش هاي مربوط به سياست هسته اي در سند نهايي مجمع عمومي را باعث شرمساري دانست. در سال ۱۹۹۲ پطروس غالي دبيركل وقت سازمان ملل در برنامه خود براي صلح نوشت، «مانع ايدئولوژيك جنگ سرد ازبين رفته است، مانعي كه طي سال ها باعث خصومت و بي اعتمادي مي شد.» او اين طور ادامه داد كه فرصتي دوباره به دست آمده تا اهداف بزرگ منشور محقق شود و سازمان مللي ايجاد شود كه قادر به حفظ صلح و امنيت بين المللي و تضمين عدالت و حقوق بشر باشد.
قرار بود عصر جديدي شروع شود كه رويايي بود، اما اينطور نشد.
سازمان ملل به همان راه قبلي رفت چون هنوز پنج قدرت داراي حق وتو در آن بودند كه هيچ افكار، ارزش ها يا اهداف مشتركي نداشتند و چيزي به نام جامعه كارآمد بين المللي وجود نداشت. جامعه بين المللي چيزي بيش از يكي از عباراتي است كه كوفي عنان مدام استفاده مي كند. «گونترر پلوگر» نماينده آلمان در سازمان ملل فضاي اين سازمان را اينطور توصيف مي كند: «در اينجا هرگز چيزي را كه مي خواهيد به دست نمي آوريد و وقتي چيزي را به دست مي آوريد ديگر خيلي دير شده.»
البته گروه هايي با اهداف مشترك در هر زماني گردهم مي آيند، گروه هايي كه ادعا مي كنند از طرف بشريت نمايندگي دارند. اما هرچه در سازمان ملل اتفاق مي افتاد در چارچوب منافع شخصي است، آمريكا يك نمونه آن است. چرا از يك سو در عراق جنگ مي كند و از سوي ديگر به كره شمالي پيشنهاد كمك مي دهد؟ قتل عام هاي رواندا، نسل كشي در كنگو و سودان چرا بايد اتفاق بيافتد؟ هر وقت اين خشونت ها روي مي دهد قدرت هاي حاضر در سازمان ملل هفته ها در شوراي امنيت درباره اينكه آيا آن واقعه استانداردهاي عبارت «نسل كشي» را دارد يا نه بحث مي كنند. معمولا هم چنين نتيجه مي گيرد كه اين واقعه «نشانه هايي از نسل كشي» است نه خود آن، به اين معني كه نياز نيست كسي نيرو بفرستد و سازمان هاي امدادرسان كفايت مي كنند.
حقيقت آن است كه جامعه جهاني اخلاق محور پيش از وقوع سونامي سال گذشته در آسيا اصلا وجود نداشت. بعد از سونامي، اين پديده فقط سه ماه پابرجا بود. چرا؟ چون اولين بار بود كه يك فاجعه چندين كشور را تحت تاثير خود قرار مي داد. اما بعد از سه ماه همبستگي همه چيز به حالت اول بازگشت. بحران ها معمولا محلي هستند و معمولا هم بسيار دورتر از شهر نيويورك (مقر سازمان ملل) روي مي دهند. در شهر نيويورك خريد بليط هاي شوهاي لباس و مد در اولويت برنامه هاي ديپلمات هاست. «سوزان سون تاگ» نويسنده فمينيست زماني نوشت، شهروندان عصر مدرن ياد گرفته اند كه در مقابل هرگونه احساس اشتياقي بدگمان باشند و كساني هستند كه اكثر تلاش خود را مي كنند كه از برانگيخته شدن احساسات اجتناب نمايند. مايكل بارنت ديپلمات سابق آمريكا در كتابش با عنوان «شاهد يك نسل كشي: سازمان ملل و رواندا» درباره مخدوش شدن اصول اخلاقي نوشته است و آن را «سندروم سازمان ملل» خوانده است.
او به خودداري افراد مسئول از عمل به مسئوليتشان اشاره دارد.
شكي نيست كه تكثير هسته اي تهديدي براي دنياست اما اعضاي سازمان ملل كاري درباره آن نمي كنند. براي نيويوركي ها واضح است كه شوراي امنيت مهمترين ابزار اين سازمان ، بايد اصلاح شود. اين شورا كوچك است و آفريقا رأيي در آن ندارد. اما اين مساله كساني است كه خواسته اي دارند نه آنها كه همه چيز دارند. ائتلاف هاي درون سازمان ملل مثل دار و دسته جوانان است كه هريك خود را در موضع حق مي داند.
شوراي امنيت همه ويژگي هاي يك هتل دوران شوروي را دارد. اتاق آن آنقدر سرد است كه يك نماينده فرانسه كه زماني مي خواست در يكي از جلسات آن اظهارنظري كند سرش را با روسري پوشانده بود. درباره موضوعات مهم به ندرت پشت ميز نعلي شكل مركز اين اتاق تصميم گيري مي شود. مذاكرات مهم واقعي در اتاق كنفرانس كنار اتاق جلسه انجام مي شود؛ اين اتاق توسط افسران پليس سازمان ملل حفاظت مي شود. صندلي هاي اتاق را آ لمان ها هديه داده اند و اكنون خواستار به دست آوردن يكي از اين صندلي ها هستند. اما اين تلاش جواب نداده است. ايتاليايي ها آلمان ها را به استفاده از ابزار پول هاي كمكي براي خريداري راي متهم مي كنند. اما ديپلمات هاي آلماني مي گويند وعده گرهارد شرودر صدراعظم آلمان براي افزايش بودجه توسعه به ۷/۰ درصد توليد ناخالص داخلي اين كشور ربطي به شوراي امنيت ندارد. درحقيقت طبق برنامه سازمان ملل كه عنوان بلندپروازانه «اهداف توسعه هزاره» بر آن گذاشته شده و هدفش ۵۰ درصدي كاهش فقر تا سال ۲۰۱۵ است، همه كشورهاي كمك كننده بايد كمك هايشان را به همين ميزان ۷/۰ درصدي برسانند.
تلاش آلمان براي بدست آوردن كرسي دائم در شوراي امنيت جنجال هاي زيادي به همراه داشت. منتقدان، آن را تلاش نامناسب مي خوانند و حاميان مي گويند، آلمان در ماموريت هاي سازمان ملل به همه جاي دنيا نيرو مي فرستد و به عنوان سومين تامين كننده مالي سازمان ملل همواره بايد صورت حساب بپردازد، پس چرا نبايد در تصميمات آن شريك باشد؟
چهارماه پيش نماينده آلمان در سازمان ملل مي خواست طرحي را به راي بگذارد كه توسط كشورهاي گروه چهار شامل ژاپن، برزيل، هند و آلمان تهيه شده بود. در اين طرح پيشنهادي اعضاي شوراي امنيت از ۱۵ عضو به ۲۵ عضو افزايش مي يابد. بعد از راي گيري قرار بود هريك از اين چهار كشور براي بدست  آوردن كرسي جديدي براي خود تلاش كند.
در آن زمان اين گروه موسوم به گروه ۴ ، ۱۴۰ حامي به دست آوردند كه اين تعداد بيش از اكثريت دوسومي مورد نياز يا ۱۲۸ كشور بود. اما ژاپني ها هنوز نگران شكست اين طرح بودند و گروه ۴ فرصت را براي برگزاري راي گيري از دست داد.بلافاصله بعد از آن آمريكايي ها و چيني ها تلاش خود را عليه اين طرح شروع كردند. اينجا بود كه اين گروه كاملا شكست خورد.
آمريكايي ها دريافتند كه برلين محور كانديداتوري خود براي عضويت در شوراي امنيت را مخالفت با جنگ عراق قرار داده است. به گفته ديپلمات هاي نيويورك، شرودر در عدم درخواست حمايت رئيس جمهور  آمريكا از اين اقدام در جريان سفر فوريه او به آلمان، بي احتياطي كرده است. بوش انتظار اين درخواست را داشت اما شرودر اين كار را نكرد.
اشتباه دوم گروه ۴ هم اين بود كه آلمان را در مقابل آمريكا قرار داد. شايد هنوز فرصت باشد، اما واقعيت آن است كه اجماعي وجود ندارد.
به همين دليل ديگر از شوراي امنيت جديد و اصلاحات خبري نخواهد بود. شايد كميسيون جديدي تشكيل شود اما نه در سازمان ملل. نتيجه سال ها مذاكره در سازمان ملل، سندي ۳۹ صفحه اي به عنوان مانيفست سياست جهاني در سال ۲۰۰۵ بود كه چيزي بيش از سندي كم ارزش كه در مقر سازمان ملل از اين ميز به آن ميز مي رفت نبود. اين سند يك تراژدي است.
در آن از كشورهاي جهان خواسته شده كه با ترور مبارزه كنند اما شركت كنندگان در اجلاس هنوز درباره تعريف عبارت «ترور» اختلاف نظر دارند. اقداماتي چون تشكيل شوراي حقوق بشر يا تقويت دادگاه بين المللي جنايات جنگي فقط حرف بدون عمل و تعهد است.
آيا شكست برنامه عنان آخرين سند اثبات ناتواني اين نهاد جهاني براي اصلاح خودش است؟ ريچارد هالبروك نماينده سابق آمريكا در سازمان ملل و معمار و طراح پيمان صلح بوسني مي گويد: سازمان ملل فقط يك ساختمان است كه منعكس كننده منافع ۱۹۱ عضو آن به حساب مي آيد. «وقتي اشتباهي در اين كارخانه بزرگ اما خالي ديپلماتيك ايجاد مي شود، خطاي سازمان ملل نيست بلكه خطاي نمايندگاني است كه نماينده دولت هايشان هستند.»
ريچارد هاس رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا در نيويورك درخواست ها براي اصلاحات گسترده سازمان ملل را «خيلي آمريكايي» مي داند و مي گويد، «بزرگترين مشكل ما سوء مديريت نيست بلكه دنيايي است كه ديگر نمي تواند درباره هيچ چيزي به توافق برسد. در چنين شرايطي سازمان ملل محكوم به شكست است.»
مشكل اصلي همين است، يعني عدم توازن. سازمان ملل كه عنوان آن گوياي همه چيز است، يك الگو به حساب مي آيد، يك دولت جهاني كه كوفي عنان صدراعظم و رئيس جمهور و نخست وزيرش است.
عنان اخيرا درباره انتقاداتي كه به او به دليل شكست در نوسازي اين سازمان بعد از شش هفته مذاكره مي شود صحبت كرده است.
سازمان ملل چيزي به غير از كلوبي متشكل از ۱۹۱ خودپرست نيست و تا وقتي هريك از اعضا از اين سازمان براي منافع خود استفاده كند و جلوي منافع ديگران مانع ايجاد كند، به موفقيتي نمي رسد.
سازمان ملل همواره بخشي از نفرت مخالفان سازمان ملل بوده است اما جنبش ضدسازمان ملل در سال هاي اخير قدرت چنداني نداشته است.
در تاريخ ۶۰ ساله سازمان ملل هيچ واقعه اي به اندازه رسوايي نفت در برابر غذا اين سازمان را تكان نداده است. افشاي فساد درون سازمان ملل همواره بزرگترين كابوس آن بوده است.
اعضاي سازمان ملل به ويژه آمريكا به جاي نظارت بر اين برنامه كه هدفش كمك به مردم عراق بود بيشتر به دنبال منافع و سياست هاي خود در قبال عراق بودند. از ۱۰ ميليارد دلار سود اين برنامه، ۸ ميليارد دلار از ناحيه نقل و انتقال غيرقانوني نفت توسط صدام از طريق تركيه و اردن و نقل و انتقالاتي بدست آمده كه دولت آمريكا به دليل امنيت ملي خود  آن را پذيرفته بود. چندي پيش عنان جرات كرد و نكته اي را گفت كه بسياري در سازمان ملل پيش از اين از آن مطلع بودند. انگليسي ها و آمريكايي ها تصميم گرفته بودند قاچاق نفت توسط صدام را مورد چشم پوشي قرار دهند چون تركيه و اردن متحدان واشنگتن بودند. كميته تحقيق اين رسوايي دريافت كه پسر كوفي عنان در اين باره به ماموران تحقيق دروغ گفته است و از نام پدرش براي بدست  آوردن قراردادهاي پرسود استفاده كرده است.
عنان در پاسخ به اين ماجرا گفت: فرزند، فرزند است. من او را دوست دارم. يك سال ديگر از دوران مسئوليت عنان باقي مانده است و اين زمان براي انجام اصلاحات كافي نيست. اكنون طبق قوانين سهميه بندي نوبت يك آ سيايي است كه دبيركل بشود، اما به دليل نبود كانديداهايي مناسب و راضي كننده ممكن است اين تصميم تغيير كند.
اكنون اسم بيل كلينتون براي اين سمت مطرح است. كلينتون گزينه اي بيش از حد غربي است. ديپلمات هاي سازمان ملل مي گويند يك قدرت داراي حق وتو هرگز نبايد يكي از شهروندانش را براي دبيركلي پيشنهاد كند. اما اگر كلينتون نباشد پس چه كسي؟
يك سياستمدار اروپايي در مجمع عمومي سازمان ملل كه مانند اكثر ديپلمات هاي اين سازمان ترجيح مي دهد نامش گفته نشود مي گويد: «آلمان كه ضعيف است، انگليس هم كه ايالت ۵۱ آمريكاست، فرانسه هم ضعيف است. عراق به سومالي جديد تبديل شده و آفريقا از كنترل خارج شده است. آمريكا تا خرخره در بدهي فرورفته و سياست هاي خودش دست و پايش را بسته است. ستاره هاي درحال ظهور آسيا به رقباي هم تبديل شده اند و برنامه هاي هسته اي همه جهان را فرا گرفته است. در دنياي ترسناكي زندگي مي كنيم.»
اين دپيلمات اروپايي بعد از گفتن اين حرف ها به خبرنگاران، به سمت تريبون مجمع عمومي رفت و موفقيت هاي سازمان ملل را تحسين كرد.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |