سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
نگاهي به آلبوم «در ميخانه» اثر داود آزاد
آشفتگي و چند گانگي
001959.jpg
پويا سرايي
داود آزاد نوازنده چيره دست تار و سه تار از جمله چهره هايي است كه تجربه هاي وي در موسيقي و آهنگسازي زمينه انتقادات چندي را به همراه داشته است. همشهري ضمن دعوت خوانندگان به خواندن نوشته زير، باب نقد و گفت و گو در اين زمينه را باز گذاشته است.
نقد فرآيندي است ارزش گذارانه در جهت تبيين خرد از كلان و بد از نيك. گو اينكه در برخي از انحاي نقد، مثل روش نقد مبتني بر علوم طبيعي، صرفاً به توصيف و تشريح اثر پرداخته مي شود و ارزيابي صورت نمي پذيرد.  [زرين كوب: ۱۳۸۲: ۴۳] در گونه ديگر نقد موسوم به نقد تشكيكي نيز، منتقد اثر را تحليل كرده و ارزيابي نهايي را به مخاطب نقد وامي گذارد [آيت اللهي: ۱۳۸۴: ۱۱۱] در قرن بيستم رولان بارت، منتقد بزرگ نيز تمامي انواع پيشين نقد را حقيقت نما و به نوعي پليس عرصه هنر معرفي كرد. [رك بارت: ۱۳۸۲: ۲۶] او روشن ترين نمونه براي ارزيابي اثر را خود اثر مي دانست. لذا نقد را داراي كاركرد روشنگرانه و تبييني نمي دانست. به هر ترتيب فارغ از نقد تأويلي بارت، نقد كلاسيك اساسي ارزيابانه دارد. چرا كه فقط با ارزيابي قاطع است كه سره از ناسره تبيين مي شود و بدين ترتيب مخاطب، خلق اثر و در نتيجه جامعه هنري پالايش مي گردند. در ضمن اين اصل را نيز منكر نيستيم كه جهان بيني منتقد نيز اساسي فردي و گزينشي دارد [آريان پور: ۱۳۸۳: ۱۱] لذا هر آنچه منتقد مي گويد الزاماً حقيقت نمي باشد. نقد حاضر، نقدي است هستي شناسانه- نمود شناسانه بر «درميخانه» اثر داوود آزاد.
يكي از عمده ترين بحران هاي آثار صوتي معاصر، عدم تجانس و نوعي تشتت ميان قطعات مختلف يك اثر واحد مي باشد. بدين معني كه برخي از آثار صوتي معاصر، التقاطي از چندين گونه موسيقايي مي باشند. در اين گونه آثار، براي مثال نخست قطعه اي سمفونيك به گوش مي رسد، سپس آواز و جواب آوازي با مشخصات اصول مكتب آواز كهن اصفهان شنيده مي شود و پيرو آن يك رنگ قديمي و يا يك قطعه بسيار تكنيكي- كه خاستگاهي معاصر دارد- اجرا مي شود. اين عدم تجانس، به نوعي همانند عدم روشمندي يك پژوهش، مذموم است. اين بحران، در وهله اول باعث بروز معضلات اقتصادي در حوزه فروش آثار صوتي مي شود. چرا كه مخاطب، اساساً فقط به يك گونه از قطعات اثر علاقه دارد و مايل به شنيدن ديگر گونه ها نيست. لذا چنين مخاطبي از خريد اثر مزبور، خودداري مي كند.
از سوي ديگر، مطرح شدن چنين آثاري باعث كم اعتبار شدن كليه گونه هاي مندرج در اثر نيز مي شود. چرا كه شايد بسياري از مخاطبان، چنين التقاط ناهمگوني را يك گونه خاص موسيقايي (مثل موسيقي دستگاهي يا سمفونيك) تلقي كنند و چون از گونه هاي مختلف موسيقايي، نمي توان تجربه زيبايي شناختي واحدي را انتظار داشت، لذا شايد برخي از مخاطبان به كلي از يك گونه موسيقايي روي گردانند. از منظر ديگر، برخي از اين آثار در خارج از ايران نيز منتشر مي  گردند و شايد بسياري از مخاطبين برون مرزي اين آثار را موسيقي كلاسيك ايران (يا هر گونه موسيقايي ديگر) تلقي كنند. اشكال ديگر، تلقي رياكارانه برخي از مخاطبان از اين آثار است؛ چرا كه مخاطب خردورز، در مي يابد كه اثر از چندين گونه متفاوت تشكيل يافته است و لذا شايد به اين نتيجه برسد كه خالق اين اثر، يا با هدفي اقتصادي و يا به علت عدم توانايي در خلق آثار همگون، دست به چنين گردآوري زده است. بزرگترين معضل اين آثار، عدم نقد پذيري آنها مي باشد. چرا كه بسياري از انحاي نقد براساس شواهد خود اثر صورت مي پذيرند. از طرفي گونه هاي مختلف هنري، اصول و موازين موسيقايي و فراموسيقايي منحصر به فردي دارند و روشن است در اين شرايط منتقد نمي داند با اصول كدام گونه خاص، اثر را نقد و بررسي كند.
001956.jpg
معضل فوق- يعني عدم همگوني گونه هاي مختلف موسيقايي در يك اثر صوتي واحد- در «درميخانه» نيز ديده مي شود. عموم تصانيف اين اثر، روالي كاملاً دستگاهي دارند( به استثناي تصنيف نخست اثر كه براساس دانگ ج ج ج ب مي باشد؛ دانگي كه در موسيقي كلاسيك عرب و ترك كاربرد دارد. رك كياني: ۳۲:۱۳۶۸) پس از اجراي عموم تصانيف، نيز موسيقي تنبور به گوش مي رسد كه خود، فواصل، تحرك ملودي و اصول زيباشناسي متفاوتي با موسيقي دستگاهي دارد. از طرفي، اشعار، ساختار روند تصانيف سازبندي اثر، استفاده از فيگورهاي نسبتا كوتاه و حتي ذكر عنوان موسيقي صوفيانه روي جلد، همه شواهدي هستند مبتني بر اينكه خالق اين اثر قصد توليد اثري در حوزه موسيقي عرفاني- صوفيانه را داشته است. در سطحي بالاتر نيز نوعي عدم تجانس به چشم مي خورد. تفصيل اينكه براساس اقوال فلاسفه هنر و زيباشناسان، آثار موسيقايي بدون كلام و عنوان نمي توانند احساس روشن و خاصي را القاء كنند؛ اما آثاري كه داراي يكي از دو مورد كلام يا عنوان باشند، احساسي نسبتاً روشن و مشترك را برمي انگيزند [رك شپرد: ۷۸:۱۳۸۰ ، هنفلينگ: ۱۰۲:۱۳۸۲] بر همين اساس اگر روي جلد «درميخانه» عنوان موسيقي صوفيانه ايراني قيد نمي شد، مي توانستيم از منظري تجربه گرايانه، معضل عدم تجانس گونه ها را ناديده انگاريم. اما حال پس از درج اين عنوان، ناچاريم اين اثر را در حوزه موسيقي صوفيانه ايراني بررسي كنيم. اساساً دستيابي به تصويري روشن از موسيقي صوفيانه- عرفاني ايراني، به دليل عدم وجود علم گونه شناسي هنري در ايران، تقريباً ناممكن است. از ديدگاه فلاسفه سنت گرا، هنر ايراني، قدسي است و اين هنر تفاوت ذاتي با دين و عرفان ندارد. تفاوت بر سر نحوه و كيفيت تجلي حقيقي واحد است. [رك ريخته گران: ۱۳۸۰ : ،۱۶۱ اعواني: ۱۳۷۵ : ،۳۲۱ بوركهارت: ۱۳۷۵: ۳۱۲-،۳۰۵ شوان: ۱۳۸۳: ،۲۷ نصر: ۱۳۸۳: ۱۱۶]
اين نوع هنر از سوبژكتيويته، اكسپرسيون و اومانيسم گريزان است؛ در اين ديدگاه هنر وسيله اي براي حيرت در ذات مطلق و نه هدفي زيباشناسانه در جهت ارضاي ميل زيبايي طلبي [رك ريخته گران: ۱۳۸۰: ،۱۱۹ اعواني: ۱۳۷۵: ،۳۲۴ شوان: ۱۳۸۳: ۳۴] هنر قدسي نيز قواعدي منحصربه فرد دارد، اصولي كه جداي نوع غربي است. موسيقي صوفيانه- عرفاني ايران نيز محاط در همين هنر قدسي مي باشد. لذا اصول هنري غرب و شرق در آن راه ندارد. با اين وجود، در برخي از نقاط اثر حاضر، هارموني پارالل فاصله سوم و يا بافتهاي هموفوني ديده مي شود. در تكنوازي كمانچه نيز نشانه هاي ويرتئوزيته موسيقي دستگاهي به چشم مي خورد كه منطقاً خاستگاه آن، موسيقي بي پيرانه اهل تصوف ايران نمي باشد. بايد توجه كرد صرف ديني يا عرفاني بودن اشعار يا به هر شكل، فرم ظاهري اثر، نمي توان حكم به قدسي يا عرفاني بودن اثري داد. [رك رحمتي: ۱۳۸۳: ۷-۵] بديهي است ويژگي هايي از قبيل، تكرار متناوب فيگورهاي كوتاه، استفاده از اشل صوتي محدود و به كارگيري سازهاي بم يا مناطق صوتي هر ساز، عدم تحرك شديد ملودي و... از ويژگي هاي روشن موسيقي هاي عرفاني خانقاهي، عزاداري و موسيقي هاي درمانگر مي باشند [درويشي: ۱۳۷۶: ،۳۵ درويشي: ۱۳۷۳: ،۵۸ درويشي، ۱۳۷۰: ،۵۷ مسعوديه: ۱۳۶۵: ۳۵] ويژگي  هاي مذكور، تقريباً به شكلي روشن در اثر «درميخانه» ديده مي شوند؛ اما اين ويژگي  ها با خصايص ديگرگونه هاي موسيقي ايراني نظير موسيقي دستگاهي، موسيقي منطقه اي خاص نظير كردستان و كرمانشاهان و همچنين با اصول هارموني غربي نيز پيوند خورده اند. نتيجه اجمالي اينكه، در ميخانه اثري در حوزه موسيقي صوفيانه ايراني نيست چرا كه ۱- در موسيقي صوفيانه ايراني هارموني پارالل سوم و با فرمهايي همصدايي و تكنوازي با شاخصه هاي ويرتئوزيته موسيقي دستگاهي ديده نمي شود. ۲- موسيقي صوفيانه عرفاني ايران دربرگيرنده گونه هاي فراواني از موسيقي سراسر ايران مي باشد لذا مختص به موسيقي تنبور نمي باشد. اين اثر در حوزه موسيقي دستگاهي نيز نمي باشد چرا كه (۱) تصانيف اين اثر، در پيروي از اصول موسيقي هاي خلسه اي، اساسي ترجيح بند وار دارند و چنين روندي در ساختار ملوديك- فرمال تصانيف دستگاهي كاربرد رايج ندارد.(۲) موسيقي تنبور با فواصل خاصش نيز در حوزه موسيقي دستگاهي واقع نمي شود. (۳) در تصنيف نخست دانگ ج ج ج ب به كار رفته است كه مصداقي در موسيقي دستگاهي ندارد «موسيقي تنبور» نبودن اين اثر نيز نيازي به توجيه ندارد! «درميخانه» موسيقي است التقاطي برگرفته از عناصر موسيقي دستگاهي، موسيقي صوفيانه ايراني، موسيقي تنبور ايران و هارموني غربي.
* منابع در دفتر روزنامه موجود است.

نگاهي به اجراي اركستر ملي ايران ( ۷ و ۸ مهر- تالار وحدت )
بضاعت يك اركستر
سام پورمهدي
اركستر موسيقي ملي ايران به رهبري فرهاد فخرالديني در روزهاي ۷ و ۸ مهر در تالار وحدت به اجراي قطعاتي از موسيقي ايران ، تاجيكستان و ازبكستان و موسيقي آذري پرداخت . اين اركستر ۶۰ نفره را برهان محمد قولوف از تاجيكستان و سالار عقيلي از ايران به عنوان خواننده همراهي مي كردند . در اين برنامه كه در دو بخش اجرا شد ، سه قطعه بي كلام ، سه قطعه با كلام از موسيقي تاجيكستان ( از ساخته هاي زياد الله شهيدي و فرزندش طالب خان شهيدي ) ، دو قطعه از موسيقي آذري و يك قطعه از موسيقي ازبكستان ( ساخته طالب شهيدي ) و پنج قطعه موسيقي با كلام از ساخته هاي موسيقي دانان دهه هاي ۲۰ و ۳۰ و چهل ايران ( ركن الدين مختاري ، روح الله خالقي و عبدالحسين برازنده و حسينعلي ملاح ) مجموعه اجراهاي اركستر موسيقي ملي را شكل مي داد .
برنامه با قطعه ريتميك رقص ژاله ، و ملودي آشنايش كه ساخته ذهن استاد زنده ياد حسينعلي ملاح بود و شهرام توكلي روي آن آهنگسازي كرده بود ، آغاز شد و سپس محمد قولوف سه تصنيف قلعه بندي ، دلداده شدم و ساري گلين را خواند . محمد قولوف ، چنانكه از صداي تنور و پخته وي بر مي آمد ، تحصيلات آكادميك موسيقي دارد . وي در كنسرواتوار چايكوفسكي در كلاس واسيلي كارين تحصيل موسيقي كرد و در باله و اپرا نيز فعاليتهاي چشمگيري داشت . اين خواننده ۶۰ ساله تاجيكستان در سال ۱۹۷۰ عنوان هنرمند ملي تاجيكستان را از آن خود كرد .از سال ۱۹۹۲ پروفسور كنسرواتوار ملي تاجيكستان بود. قولوف در بخش دوم نيز تصانيف بخارا ، محلي آذري ، و محلي ازبكي را بر روي ساخته هايي از طالب شهيدي خواند . قولوف اگر چه در كل تصويري از يك خواننده مسلط تنور را در منظر تماشا گران ايراني به تماشا نهاد، اما در بخشهايي از اجراي خود ، به خصوص در اجراي قطعه محلي آذري با اركستر چندان هماهنگي نداشت، ضمن آنكه صدا برداري كار وي به مطلوبيت و شفافي صدابرداري صداي سالار عقيلي نبود .
آثار طالب خان شهيدي نيز اگرچه رنگ و بويي تاجيكي داشت ، اما اين رنگ و بو به دليل نبود سازي از منطقه تاجيكستان، به خوبي نتوانست توسط اركستر انتقال داده شود . شهيدي كه سال گذشته به عنوان رهبر ميهمان اركستر سمفونيك ايران را هدايت مي كرد ، با استفاده از ملودي ها و اشعار مناطق تاجيكستان و ازبكستان و آذربايجان آثار متعددي ساخته است كه از جمله شاخص ترين آثار وي مي توان ۵ اپرا و ۴ باله و آثار نمايشي چون رباعيات خيام ، سياوش ، شاه فريدون ، يوسف و زليخا و آثار سمفونيك نام برد . وي آموزش آهنگسازي را نزد پدرش آغاز كرد و سپس در محضر آهنگساز بزرگ ارمني ، آرام خاچاطوريان تحصيلاتش را ادامه داد .
تصنيفهاي ايراني اركستر ملي كه با صداي سالار عقيلي اجرا مي شد ، بيش از ديگر بخشها با اقبال تماشاگران روبرو شد. سالار عقيلي در اين اجرا نشان داد كه به راحتي مي تواند جاي خالي عليرضا قرباني را پر كند . وي اگر چه در اين اجرا آوازي اجرا نكرد تا تماشاگران بتوانند قابليتهاي حنجره اش را در آواز خواني روي صحنه و همراه اركستر ملي دريابند ، اما در اجرا ي تصانيف بسيار مسلط و حرفه اي نشان داد . صداي رسا، با تحريرهاي جا افتاده و غلطهاي نرم و مخملين ، و نازك كاريهاي جذاب توانست تصويري دلنشين از صداي اين خواننده جوان به دست دهد . سالار عقيلي چندي قبل نيز با اركستر ملي اجراي برنامه داشت و ۱۰ و ۱۱ مهر نيز در تالار وحدت به همراه اركستر ملل تصنيف مرغ سحر را بازخواني كرد.
در ميان تصنيفهاي اجرا شده ، اجراي دو تصنيف جفاي گلچين و چرا خاموشي جاي بحث و گفت و گو دارد . تصنيف جفاي گلچين در واقع همان تصنيف معروف آتش دل از مرحوم عبدالحسين برازنده است كه با صداي استاد زنده ياد ، تاج اصفهاني اجرا شد . اين اثر در اجراي اركستر ملي با تغيير كل شعر و با همان ملودي اجرا شد . شعر اين تصنيف را حسن صدر سالك سروده بود . اين تغييرات صوري كه چند سالي است دامن اركستر ملي را گرفته است ، با اعتراض برخي از نخبگان موسيقي روبرو شده ، و حتي شوراي اركستر كه مركب از كامبيز روشن روان و حسين عليزاده بود ، به جهت برخي اختلاف نظرها كمتر تشكيل مي شود . تصنيف چرا خاموشي نيز كه در بخش دوم برنامه اجرا شد ، گرته برداري مشخص و مشهودي از تصنيف معروف «تو اي پري كجايي» ( از ساخته هاي همايون خرم  ، با شعري از هوشنگ ابتهاج (سايه )و صداي زنده ياد قوامي ) بود و مشخص نبود چرا اركستر ملي كه يكي از وظايفش اجراي آثار ملي و شاخص تاريخ موسيقي ايران است ، به جاي اجراي اصل اثر به سراغ كپي دست چندمي از همان اثر مي رود .
اركستر ملي كه از سال ۷۷ كار خود را به رهبري فرهاد فخرالديني و آواز شجريان شروع كرد ، برابر اساسنامه آن قرار است آثار شاخص و در سطح ملي ، از آهنگسازان گذشته و معاصر را اجرا كند. اين كار در ابتداي راه اندازي اين اركستر تا حدودي رعايت مي شد ، اما در يكي دو سال اخير جاي خالي آثار هنرمنداني چون پرويز مشكاتيان ، محمد رضا لطفي ، حسين عليزاده و... خالي است . از سوي ديگر با وجود تلاشهايي كه در دو دهه اخير در ابداع برخي از سازهاي ايراني و اركستراسيون اين سازها و نيز توجه به سازهاي محلي و نواحي مختلف ايران به عمل آمد ه است ، ( گروههاي عارف و شيدا و تلاشهاي عليزاده و مشكاتيان و نيز محمد رضا درويشي ) به نظر مي رسد مسئولان مركز موسيقي نيز درمورداركستر موسيقي ملي با اين پرسش جدي مواجهند كه با توجه به چنين تجربه هاي مثبت و موثر و مورد اقبال اهل فن و نخبگان ، كه نمونه اخير آن اركستر ۳۱ نفره گروه خورشيد بود ، و يا اركستر ملل كه ۱۰و۱۱ مهر در تالار وحدت اجرا داشت ، چرا براي يك اركستر موسيقي ملي با سازهاي ايراني سرمايه گذاري صورت نمي گيرد و چرا بايد در يك اركستري كه به نام اركستر موسيقي ملي ايران ناميده مي شود. بيش از ۵۰ ساز آن از سازهاي كلاسيك فرنگي باشد و كمتر از ۱۰ ساز ايراني . پاسخ به اين پرسشها مي تواند روزنه اي باشد براي رسيدن به اركستر ي با قابليتهاي موسيقي ايراني در تمامي وجوهش .
در حاشيه:
غيبت عليرضا قرباني از جمله حواشي اين اركستر بود. وي كه در چند سال اخير به عنوان خواننده اول اين اركستر ، پاي ثابت تمامي اجراها بود ، چندي قبل در گفت و گويي ابراز تمايل كرده بود ، بيشتر با گروههاي سنتي بخواند و اجراي اخير وي با گروه خورشيد نيز مي تواند طليعه اي باشد براي حضور كمترش در اركستر ملي ايران .
استقبال از برنامه هاي اركستر ملي به مانند تمامي اجراهاي گذشته خوب بود و تمامي سالن ۸۰۰ نفره تالار وحدت مملو از تماشاگر بود.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |