سه شنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۴
چگونه با كودكان صحبت كنيم؟
002235.jpg
سن يك سالگي، سني است كه كودك شما زبان باز مي كند. راهكارهاي ساده اي در جهت تقويت مهارت هاي گفتاري كودكان وجود دارد كه در اين جا به تعدادي از آنها اشاره شده است.
نقطه عطف دوران كودكي فرزندتان زماني است كه او اولين كلمه را بر زبان مي آورد و اين زمان دوست داشتني در آلبوم كودكتان ثبت شده و جزء يكي از خاطرات فراموش نشدني زندگي تان به حساب مي آيد و اما گاهي ممكن است حرف نزدن كودكان نوپا باعث نگراني والدين شود. به عقيده يكي از متخصصين: «بسياري از والدين ابراز نگراني مي كنند كه آيا پيشرفت زباني فرزندانشان معمولي به نظر مي رسد! در حالي كه بيشتر اوقات اضطراب آنها بيهوده و بي اساس است.»
به طور طبيعي، زمان زبان باز كردن در كودكان بسيار متفاوت است. بيشتر كودكان- حتي آنهايي كه به طور ذاتي ساكت هستند- بالاخره در اين محدوده زماني زبان باز مي كنند. در حالي كه تعدادي از بچه هاي ۱۲ ماهه چند كلمه ساده (مانند: مامان، بابا، بالا و دد) كه كلماتي مشترك در بين اكثر بچه ها است مي توانند بگويند، اما كودكاني هم هستند كه تا سن ۱۵ تا ۱۸ ماهگي نمي توانند صحبت كنند. به نظر دكتر رسكورلا: كودكان بين ۱۳ تا ۱۸ ماهگي اولين كلمه را مي گويند.
هنگامي كه كودكان به سن ۲ سالگي مي رسند، در حدود ۷۰ درصد آنها ۵۰ تا ۲۵۰ كلمه را بر زبان مي آورند (كه معمولاً كلماتي مانند اسم ها، فعل ها و صفات هستند) و همچنين مي توانند كلمات را كنار يكديگر قرار دهند و جملات دو يا سه كلمه اي بسازند (مانند: شير مي خوام، هاپو بازي كنيم). به ندرت هم كودكاني هستند كه بتوانند جملات پيچيده تري بگويند مثل: «بابا كي مي ياد به خونه تا باهاش توپ بازي كنم؟»
تعداد قابل ملاحظه اي از كودكان- در حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد- در اين سن از لحاظ گفتاري از ديگران عقب تر هستند. اگر كودك شما در ۲ سالگي كمتر از ۵۰ كلمه مي گويد و يا نمي تواند جملات دو كلمه اي بسازد، از جمله كودكاني است كه دير به حرف مي افتد. به عقيده دكتر رسكورلا: دير به حرف افتادن كودكان زنگ خطري به حساب نمي آيد- ولي بخصوص در مورد بچه هاي ۵ ساله بهتر است كه موضوع را با پزشك كودك در ميان بگذاريد.
نگران كننده تر از همه عقب ماندگي در مورد فهميدن گفتار و يا آن چه كه فرزندتان درك مي كند، مي باشد. يكي از كارشناسان مي گويد: «بيشتر كودكان يك ساله مي توانند دستورات ساده را عمل كنند- به عنوان نمونه: كفشت را پيدا كن. اگر فرزند ۱۸ ماهه شما به نظر مي رسد كه بعضي چيزها را نمي فهمد، بهتر است كه با دكتر او مشورت كنيد.»
اگر حرف هاي كودك شما براي همگان غير از شما نامفهوم است، اصلاً نگران نشويد. يكي از متخصصان با مطالعه بين بچه هاي ۱۸ ماهه برآورد كرده است كه تنها ۲۵ درصد از آنچه كه فرزندتان مي گويد، مي تواند براي ديگران قابل درك باشد. (در مقابل نيز شما فقط ۹۵ درصد از صحبت هاي او را متوجه مي شويد). در آخر دكتر رسكورلا اضافه مي كند: «توانايي صحبت كردن در ميان كودكان متفاوت است، تا ۳ سالگي نگران حرف زدن فرزند خود نباشيد.»
بايد ها و نبايدها
اگر كودك شما مي گويد:
* آبه- آبه
من دستشويي رفته باشم
به آب ميوه اشاره مي كند
با حركات سر و صورت به حيوانات پشمالو اشاره مي كند
شما نگوئيد:
* آبه مي خواي
نه، رفته باشي، نيست. من رفتم
من به تو چيزي نمي دم مگر اين كه آب ميوه بگي.
آيا خرگوش صورتي خودت را مي خواي؟
شما بگوئيد:
* آب مي خواهي
بله، شما دستشويي رفتيد
آب ميوه، تو آب ميوه مي خواهي
آيا خرگوش صورتي خودت را مي خواهي يا خرس آبي ات؟
كمك به شكوفايي گفتار در كودكان
والدين در پيشرفت زباني كودكانشان نقش كليدي دارند. دكتر استيو برمن، متخصص در پيشرفت هاي زباني و استاد دانشگاه در آمريكا مي گويد: «تحقيقات نشان داده كه در پيشرفت زبان دو بخش حياتي حائز اهميت است: تعداد كلماتي كه كودك مي شنود و دوم مقدار كمكي كه از ديگران مي گيرد. با تشويق و صحبت كردن بيشتر شما با كودكتان، دايره لغات او گسترش مي يابد.» در اين جا به برخي از روش هايي كه نقش اساسي در مكالمه كودك دارد، مي پردازيم:
بلند و رسا صحبت كنيد. به عقيده يكي از كارشناسان: «هر كاري كه كودك شما انجام مي دهد از لباس پوشيدن گرفته تا خوابيدن، فرصت خوبي براي استفاده از كلمات است.» يك داستان دنباله دار، همراهي كردن با اشاره- «لباست اين جاست، سرت را بالا كن» - لغات جديدي را در ذهن او مي سازد و همچنين نشان مي دهد كه هر چيزي، اسمي دارد.
با آهنگ و موزون صحبت كنيد. از زماني كه كودكان قبل از حرف زدن با دانش حركات آشنا مي شوند صحبت كردن به صورت آهنگين و با حركات دست بازي كردن براي آنها بسيار سودمند و مفيد است، مانند: با دست مثل عنكبوت راه رفتن يا حركات دايره وار چرخ هاي اتوبوس. كلپرلژنژ كارشناس كودكان زير سه سال مي گويد: «معمولاً بچه ها بيشتر كلماتي را كه به آساني در ترانه ها مي شنوند را به خاطر مي سپارند.»
كلمات را يكي يكي اضافه كنيد. دكتر رسكورلا مي گويد: «وقتي كه فرزند نوپاي شما بعضي چيزها را خود به خود مي گويد، آن لغت را به كلمات ديگرش اضافه  كنيد» . به عنوان نمونه، اگر او «توپ» مي گويد به او بگوئيد: «توپ قرمز» يا «توپ بزرگ» - اين راهكار نه تنها دامنه لغات او را افزايش مي دهد بلكه به او ياد مي دهد كه كلمات را تركيب كند.
با اسم كلمات بازي كنيد. كودك شما بايد بداند كه هر چيزي اسمي دارد و همچنين مي تواند با استفاده از همين اسامي ارتباط برقرار كند. كتاب هاي مصور براي نشان دادن و ناميدن اسامي بسيار مفيد است. كودك از سن ۱۲ تا ۱۵ ماهگي، به اسم هاي ساده متكي است. در ۱۵ تا ۱۹ ماهگي كلماتي مانند فعل: دويدن، خوردن يا نشستن يا صفاتي مثل بنفش، كوچك و سرد به لغات او افزوده مي شود.
پيش از درخواست او پاسخ ندهيد (مثل تيري كه از تفنگ رها شود). به فرزندتان اجازه دهيد تا نيازهايش را قبل از اين كه شما بپرسيد، بيان كند. اگر اغلب پس از بيدار شدن از خواب تشنه است، فوراً براي او آب نياوريد. بلكه در عوض اجازه دهيد تا او از شما بخواهد، سپس بگوئيد: «تشنه هستي! الان برايت كمي آب مي آورم.»
تمرين كنيد و باز هم تمرين و تمرين. به فرزندتان اجازه دهيد تا در هر فرصت مناسب از مهارت هاي زباني اش، بخصوص با هم سن و سال هايش استفاده كند. به عقيده يكي از كارشناسان: «وقتي كه كودك شما مي بيند كه بچه هاي ديگر صحبت مي كنند، او نيز براي حرف زدن با ديگران تشويق مي شود.» بعضي از كارشناسان گفتاري معتقدند كه استفاده از پستانك، شيشه شير و ليوان هاي دردار كه باعث مكيدن به مدت طولاني مي شوند، باعث نوك زباني بچه ها شده و ممكن است حروف «س» و «ز» را ناجور تلفظ كنند.
تحمل كنيد و صبور باشيد. يكي از متخصصين مي گويد: «زماني كه كودكان دنبال كلماتي هستند كه مي خواهند بيان كنند، فرصت دهيد، اگرچه معمولاً براي والدين خسته كننده است.» همچنين از پريدن بين حرف هاي كودكان جهت كامل كردن جملاتشان خودداري كنيد. با اين كار به آنها فرصت مي دهيد تا از كلمات ذهني خود استفاده كنند و شما توانايي هاي آنها را باور خواهيد كرد و اين راه بهترين تشويق و ترغيب در همه مراحل است.
نويسنده: گيني گروز - ترجمه: رزيتا شاهرخ

كودكان فقر
002232.jpg
چادر گلدارش را دور گردنش گره زده ،دست لاغرش را به طرف عابرين مي گيرد و طلب كمك مي كند كلمات كليشه ايش را تكرار مي كند «بده در راه خدا» ، «بد نبيني» «تورو علي كمك كن» ۹ ساله به نظر مي رسد. به طرفش مي روم مي پرسم چرا هر روز در يك محل مي ايستي؟! از سؤالم دستپاچه مي شود و سريع مي گويد من همين امروز اومدم. اين چه شغلي است؟! با نگراني گردن مي كشد و آن طرف خيابان را با نگاهش مي كاود و با چشمان درشت اش به زني كه در پياده رو نشسته اشاره مي كند.
- مادرم است هر روز با هم مي آييم بيرون همه دستمزدم را مي گيرد.
- به اين پولها مي گويي دستمزد؟!
- خوب ديگه
با نگراني سفارش مي كند نكند بري به طرف اون ها!
- پدرت كجاست؟ پدرم معتاده، حالا كجاست.
پاسخي نمي دهد و با نگراني به طرف آن زن نگاه مي كند كه نشانم داده.
مادرم هر روز مرا از خواب بيدار مي كند و مي گويد زود باش الان مردم مي آن و مي رن سركارشون.
- روزي چقدر به قول خودت مزد مي گيري؟
- من حساب نمي كنم همه رو مي دم به مادرم.
- ببين همين الان مادرم مي بينه كه تو مرا به حرف گرفتي بعداً با من دعوا مي كنه برو. به طرف مادرش مي روم.
صدايش به زن جواني مي ماند اما چهره اش را بشدت پوشانده است.
- چرا گدايي مي كني؟
نمي توانم شكم گرسنه بچه هايم را سير كنم، كرايه خونه، پول مدرسه بچه هاي بي پدرم رو ندارم چاره اي جز اين كار نداشته ام خودم خيلي ناراحتم چه كنم شرمنده شدن از بچه ها خيلي سخته .در حالي كه چهره اش را كاملاً پوشانده ادامه مي دهد همه مردم به گداها بدبين هستند ولي در بين مردم فقير بعضي ها مثل من واقعاً مجبور به اين كار مي شن. بچه هاي من نمي دونند كه خرجشون رو از اين راه تأمين مي كنم.
- پس دخترت را چرا به اين كار واداشته اي؟!
- معصومه دروغ گفته البته خجالت كشيده بگه كه دختر من نيست.
پدر و مادرش معتادند من در كنار فرزندان خودم نگهداري او را هم به عهده گرفته ام اصلاً پدر و مادرش سراغش نمي آيند تو درد خودشون غرق اند حاليشون نيست.
- درآمد او را چه مي كني.
- براي خودش خرج مي كنم. _ آخه مگه چقدر درمي آوريم مردم ترجيح مي دهند كه صدقه  هاشون  رو به صندوقهاي خيريه بريزند.
- از خيريه به شما كمك نمي شود؟
- كمك بسيار ناچيزي است.
- تا كي مي خواهي معصومه را نگهداري كني؟
- اگر ولش كنم سر از «كانون» درمِي آره.
***
به پهناي صورتش اشك مي ريزد با فرياد مي نالد و با صداي خش دارش مي گويد: پدرم رو بردن پدرم رو دست بند زدن، چرا پدرم رو دست بند زدن؟! چرا بردنش پدرم كارمنده «پدرم برق كاره» خدايا چرا اين طور شد چرا!! چرا!! با دستهايش صورت اشك آلودش را مي پوشاند و روي زانويش مي نشيند با او مي نشينم مي پرسم چند سال  داري؟
دستهايش را از روي صورت خيس از اشكش بر مي دارد ناباور نگاهم مي كند و با خشم مي گويد: كه چي؟! سن من چه ربطي به وضعيت پدرم داره كه مأمورا بردنش؟! از سؤال بي مورد خود شرمنده مي شوم و چهره دژم و غم انگيز و سرنوشت غم بار او بشدت منقلبم مي كند اشك در چشمخانه چشمانم مي جوشد وقتي نگاهم مي كند با مهرباني مي گويد: شما چرا ناراحت شديد، با بغض در گلو مي پرسم مادرت كجاست؟ گردنش را به طرف ته كوچه مي چرخاند با دست اشاره به مدرسه مي كند مادرم معلمه اما از دست كاراي پدرم بند خدا مريض شد اعصاب نداره داغونه.
نفس عميقي مي كشد كه به آه دردناكي شبيه است تا نفس ممد حيات و مفرح ذات و مي گويد: مي دانم كه مي خواهيد احوالم رو بپرسيد كه بنويسيد باشه مي گم از وقتي كه به ياد دارم پدرم مسئله ساز خونمون بود و هميشه با مادرم جر و بحث داشته يه روز خوش تو خونمون نداشتيم با وجود اينكه هر دو حقوق بگيرند هميشه دعواي نداري و بي پولي و به خاطر مخارج خونه بوده،پدرم را هميشه معتاد ديدم نه اينكه پدرم معتاد به دنيا آمده باشد بلكه پدرم معتاد شده عكسهاي عروسي اون و مادرم نشون مي ده كه پدرم سالم و قوي بوده چرا معتاد شده نمي دونم همين قدر مي دونم كه پدرم كارمند آبرومندي بوده بعضي وقتها چند ماهي پدرم به خونه نمي اومد مادرم مي گفت رفته مأموريت اما از پريشاني مادرم مي فهميدم كه پدرم جاي راحتي نيست وقتي بزرگتر شدم مادرم مرا به ديدن او مي برد ديدن پدرم ميان آن جمع برايم خجالت آور بود و يه جوري دلم برايش مي سوخت وقتي مي اومديم خونه چند روز چيزي تو گلويم گير مي كرد دلم هواي پدرم را مي كرد همون پدري كه عكس اش تو قابه. اين آخرا وضع پدرم خيلي خراب شده بود مادرم را كتك مي زد، وسايل خونه رو مي برد، بداخلاقي مي كرد سركارش نمي رفت ژوليده بود طوري كه گاهي آرزو مي كردم وقتي از مدرسه مي آم خونه پدرم نباشد اما حالا كه بردنش دلم آتش گرفته لبهايش لرزش خفيفي مي گيرد با بغضي مي گويد بي پدري سخته سرافكنده از تابلو شدن پدرم سخت تر، با خشم مي گويد باز هم مي خواهي بداني چند سالم است؟!
نازخند صبحي

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |