اميرموسي كاظمي
تهران، مشهد، اصفهان، شيراز، اهواز، تبريز، كرج و قم. اين شهرها شما را ياد چيزي نمي اندازد؟ پاريس، توكيو، نيويورك، لندن، مسكو، برلين، مادريد و رم چطور؟ از اينها چه تصويري در ذهنتان داريد؟ بله، درست حدس زديد.
دسته اول كلانشهرهاي ايران و دسته دوم نمونه اي دم دست از كلانشهرهاي بزرگ جهان هستند، با اين تفاوت كه اين آخري ها برخلاف همنوعان ايراني خود، تنها ملاك كلان بودنشان جمعيت بالاي يك ميليون نفر نيست، اين كلانشهرها چيزي بيش از يك نام را با خود يدك مي كشند.
۶۳۹ كلانشهر تا سال 2025
جمعيت جهان همچنان در حال افزايش است و اين در حالي ست كه براساس گزارش سازمان ملل، 96 درصد از رشد جمعيت جهان مختص كشورهاي در حال توسعه است. سازمان ملل پيش بيني كرده تا سال 2010، نزديك به 511 شهر جهان داراي جمعيتي بيش از يك ميليون نفر خواهند بود و اين در حالي ست كه در اين سال بيش از نيمي از جمعيت جهان در مناطق شهري اسكان مي يابند.
علاوه بر اين، هر پنج سال 40 شهر به شمار شهرهاي بيش از يك ميليون نفر جهان افزوده مي شود و چنانچه در اين گزارش پيش بيني شده، تا سال 2025 تعداد اين شهرها به 639 شهر مي رسد. 66 درصد از اين شهرها در كشورهاي در حال توسعه قرار دارند و افزايش جمعيت شهري در آمريكاي لاتين و آفريقا بيش از ساير قاره ها خواهد بود. طبق آخرين آمار اعلام شده از سوي صندوق جمعيت سازمان ملل ، 77 درصد از جمعيت آمريكاي لاتين، 41 درصد از جمعيت آفريقا و 35 درصد از جمعيت آسيا در مناطق شهري ساكنند، اما تنها افزايش جمعيت نيست كه منجر به گسترش شهرها در كشورهاي در حال توسعه مي شود، بلكه يكي ديگر از مهمترين عواملي كه در اين حوزه نقش مهمي ايفا مي كند، مهاجرت روستاييان به شهرهاست، به نحوي كه در 20 سال آينده بيش از يك ميليارد نفر از روستاييان، خانه و كاشانه خود را در مناطق روستايي رها كرده و به سمت شهرها هجوم مي آورند.
اين افزايش جمعيت و به تبع آن افزايش كلانشهرها نيز نتيجه اي جز جا ماندن اين كلانشهرهاي نوظهور از قافله پرشتاب توسعه شهري متناسب با نيازهاي شهروندان ندارد.
كلانشهرهاي ما، كلانشهرهاي آنها
در همين حال مقايسه وضعيت كلانشهرهاي ما با مشابه هاي خارجي آن نشان مي دهد كه شهرهاي بزرگ ايران تا رسيدن به حداقل استانداردهاي يك كلانشهر واقعي، فرسنگ ها فاصله دارند. هم اكنون تنها شهروندان تهراني امكان استفاده از شبكه مترو را دارند و اين درحالي ست كه هفت كلانشهر ديگر در اين بحث، تازه در اول راهند. حتي اين كلانشهرها در تكميل و تجهيز ناوگان حمل ونقل عمومي خود اعم از اتوبوس، ميني بوس و تاكسي نيز در مضيقه هستند و اگر از لحاظ كمي نيز مشكلي نداشته باشند، زيرساخت هاي لازم جهت بهره وري كامل از اين ناوگان را ندارند.
بافت فرسوده و مشكل بافت هاي تاريخي ارمغان ديگري ست كه كلانشهرهاي ايران با آن دست به گريبان هستند و هنوز نتوانسته اند بااين يادگارهاي دوران گذار كنار بيايند.
مهاجرت بي رويه به اين شهرها و تغيير هويت آنها نيز هديه ديگري ست كه در اين پروسه نصيب كلانشهرهاي كشور شده و اين درحالي ست كه همين تغيير هويت به عاملي براي نبود انگيزه جهت مشاركت شهروندان در اداره شهر منجر شده است.
شايد تنها وجه مشترك كلانشهرهاي جهان كه در شهرهاي بزرگ ايران نيز نمود پيدا مي كند، بحث ترافيك و آلودگي هوا باشد. با اين تفاوت كه در بيشتر شهرهاي جهان اين دو معضل را با ايجاد زيرساخت هاي لازم، كمرنگ ساخته اند، اما در ايران هنوز نتوانسته ايم راهكارهاي مناسب را پياده كنيم.
آسيب پذيري كلانشهرها
از بحث فاصله بسيار كلانشهرهاي ايران با ديگر كلانشهرهاي جهان كه بگذريم، بايد به موردي اشاره كنيم كه جزو اشتراكات اساسي اين نوع شهرها به شمار مي رود.
گسترش بي رويه شهر ها منجر به افزايش آسيب پذيري آنها در مواجهه با سوانح است. 10سال پيش بررسي 100 شهر پرجمعيت جهان نشان داد كه
78 درصد از اين شهر ها در معرض يكي از چهار سانحه طبيعي اصلي (زلزله، سونامي، آتشفشان و توفان) و 45 درصد از آنها در معرض بيش از يكي از اين سوانح قرار دارند. اين آمار حاكي از آن است كه 86 درصد از شهر هاي پرجمعيتي كه از كشورهاي در حال توسعه مورد مطالعه قرار گرفته اند در معرض بيش از يكي از اين سوانح قرار دارند.
آنچه آسيب پذيري اين شهرها را در برابر چنين سوانحي افزايش داده، ساخت و ساز هاي بي رويه در محلات فقيرنشين اين شهرها و رشد بي رويه جمعيت آنهاست.
بر اساس آمار ارائه شده از سوي سازمان ملل در سال 1990 بيش از يك ميليارد نفر از جمعيت جهان ساكن محله هاي فقير نشين و زاغه ها بوده اند. روشن است زماني كه در چنين محله هايي، حادثه اي رخ دهد، هزينه اجتماعي و انساني آن به مراتب ضعيف تر از ديگر مناطق است، چرا كه بخش قابل توجهي از جمعيت شهر ها در برابر چنين سوانحي حفاظت شده نيستند.
در حال حاضر و بر اساس همين گزارش ها
۷۰ درصد از جمعيت كشور هاي در حال توسعه را زنان و كودكان تشكيل مي دهند و انتظار مي رود در صورت وقوع سانحه اي در اين كشورها، اين گروه ها بيشترين آمار تلفات را به خود اختصاص دهند.
برنامه ريزي براي سوانح
برنامه ريزي براي رويارويي با سوانح در ميان كشورهاي در حال توسعه بسيار متفاوت است. در ايران و هندوستان شاهد برنامه ريزي هاي گسترده اي براي مقابله با سوانح هستيم و اين در حالي ست كه كشورهايي همچون ونزوئلا و تايوان هيچگونه برنامه ريزي مقدماتي براي رويارويي با سوانح انجام نداده اند. در تركيه تا همين سالهاي اخير هيچ سازماني براي مديريت سوانح در سطح ملي وجود نداشت. گرچه وجود چنين سازماني بتنهايي حاكي از آمادگي دولت براي رويارويي با سوانح نيست. چنانچه شاهد بوده ايم در سالهاي 1966، 1976، 1984، 1987 و 1990 سئول پايتخت كره جنوبي شاهد وقوع سيل بوده، اما سازمان هاي دولتي اين كشور اقدامات چنداني براي افزايش آمادگي آن در برابر سوانح آينده انجام نداده اند.
به طور كلي برنامه ريزي براي رويارويي با سوانح و مديريت سوانح بايد ميان حوادث جزئي و سوانح تمايز قائل شود. چنين برنامه ريزي بايد جامع نگر بوده و توجه خود را به موارد خاص معطوف نكند. از ديدگاه تخصصي يك برنامه ريزي مطلوب تنها بر يك سانحه متمركز نيست و مجموعه اي از سوانح را مدنظر قرار مي دهد. ضمن اينكه بايد برنامه ريزي براي مقابله با سوانح را به طور مستمر و بر پايه اطلاعات نظام مند تدوين كرد. نكته مهمي كه نبايد در اين حوزه مغفول بماند توجه به لزوم همكاري سازمان ها و بخش هاي مختلف جامعه براي رويارويي با سوانح و حوادث غير مترقبه است.
واكنش در برابر حادثه
هنگامي كه پيش بيني مي شود حادثه اي در راه است، نخستين و فوري ترين اقدام تخليه شهر است. اغلب مردم تمايل چنداني به ترك خانه هاي خود در اين شرايط ندارند. براي نمونه زماني كه در سال 1991 دولت بنگلادش خبر وقوع گردباد را به ساكنان محلي داد، حدود نيمي از ساكنان اين منطقه از ترك خانه هاي خود امتناع كردند و در نتيجه اين واقعه بيش از 139 نفر جان باختند.
پس از وقوع سانحه اي در يك شهر، اغلب بخش عمده اي از عمليات نجات را ساكنان آن شهر برعهده مي گيرند و مي توان با آگاهي دادن به مردم در خصوص سوانح و آماده كردن آنها براي رويارويي با چنين وقايعي منجر به واكنش بهتر آنها در شرايط اضطراري شد.
به دليل اينكه اغلب عمليات هاي امداد و نجات نيازمند تجهيزاتي پيشرفته است، مقامات شهرهاي حادثه خير بايد پيش از وقوع هر سانحه اي تجهيزات و پرسنل مورد نياز براي چنين شرايطي را مهيا كنند، بررسي برنامه ريزي شهرهاي مختلف آسيا براي آمادگي در برابر سوانح حاكي از آن است كه به جز سنگاپور هيچ شهر ديگري آمادگي لازم را براي رويارويي با سوانح ندارد.
جبران پيامد ها
پس از وقوع سانحه و پايان يافتن عمليات امداد و نجات بايد تمام تلاش ها معطوف به بازگرداندن ناحيه سانحه ديده به وضعيت عادي شود. در كوتاه مدت بايد بازسازي تشكيلات زيربنايي اين مناطق مدنظر قرار گيرد و در بلندمدت نيز بايد همه تلاش ها را در بازگرداندن وضعيت شهر و زندگي مردم به شكل اوليه و عادي متمركز كرد. در چنين شرايطي اغلب فشار رواني ناشي از سانحه از واقعه اصلي مخرب تر است. براي نمونه در سال 1980 حدود 217 هزار نفر از ساكنان يكي از مناطق شهر تورنتو كانادا به دليل خطر احتمالي انفجار مواد شيميايي مجبور به تخليه خانه هاي مسكوني خود شدند. گرچه اين انفجار تلفات مالي و جاني به همراه نداشت، اما فشار رواني آن منجر به ايجاد اختلال جدي در زندگي مردم براي چند روز متوالي شد و آثار سوء رواني، اجتماعي و اقتصادي بسيار به همراه داشت.
گفته مي شود مديريت سوانح و رويارويي با آنها بيش از هر چيز ديگر نيازمند فناوري برتر است. حتي هنگام رويارويي با سوانح طبيعي، فناوري مي تواند به ياري انسان بيايد. به عنوان مثال در ايالت
فلوريدا آمريكا حدود 6 ميليون نفر در مناطق ساحلي زندگي مي كنند و اين در حالي ست كه به رغم وقوع توفان در اين مناطق همواره شاهد كاهش ميزان تلفات سوانح طبيعي در اين مناطق بوده ايم.
گفته مي شود اين امر ناشي از به كار گيري سيستم هاي هشدار دهنده، اجراي برنامه هاي دولت براي تخليه اين مناطق هنگام بروز سانحه و نيز استفاده از مصالح مناسب براي ساخت و ساز در اين مناطق است. اما كشورهاي در حال توسعه به چنين منابعي دسترسي ندارند. به همين دليل گروه هاي حامي محيط زيست همواره خواستار توقف ساخت و ساز در حاشيه مناطق حادثه خيزند.
در چنين شرايطي درك صحيح از فاصله اي كه ميان كلانشهرهاي ما با ديگر كلانشهرهاي جهان وجود دارد، مي تواند به تسريع روند جهاني شدن، كمك كند؛ روندي كه بيش از آنكه محسوس باشد، ساكن است.
مديريت واحدشهري
مديريت واحدشهري مختص كشور ما و كلانشهرهاي آن نيست. اين پديده كه به رويايي چشم نواز در ايران بدل شده است، در جوامع ديگر بخصوص كشورهاي پيشرفته، اهميتي درحد وجود يك دولت مقتدر دارد. شايد تحقق مديريت واحد شهري در ايران بتواند نقيصه هاي خدمات رساني به شهروندان را بپوشاند و ما را يك گام ديگر به پروسه جهاني شدن نزديك سازد.