يكشنبه ۱ آبان ۱۳۸۴
شب ميعاد علي(ع)
گلستان بردباري
002757.jpg
طرح: فريد مرتضوي
مجتبي قائمي مهر
آنگاه كه شمشير ابن ملجم فرود آمد، جلالت ها و شكوه ها از فروتني بر پيراهن وصله دار، كفش پينه دار و زره اي كه در آوردگاه هاي عقيده و ايمان پاره شده بود، سر خم كردند. اركان هدايت شكست و ستاره درخشان علوم نبوي خاموش و آيت حق مورد هجوم و ريسمان محكم الهي از هم گسست.
علي(ع) باران رحمتي بود كه از آسمان بر سر مردم آن عصر فرو باريد و افسوس كه قدر فيضش را نشناختند و كافركيشانه او را رها كرده و با همه وجود به سراب درآويختند. آيا عصر ابن ملجم تبهكارتر از ابن ملجم نبود كه نتوانست بزرگترين و عظيم ترين و جليل ترين موجود حاضر در خلقت خداوند را دربرگيرد و از او غفلت نمود؟

«والله ما كذبت ولا كذبت و انها الليله التي وعدت»
«سوگند به خدا كه دروغ نمي گويم و نه به من دروغ گفته شده است، امشب، شب ميعاد من است.»
شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجري است. امشب اميرالمؤمنين چند بار تا نماز صبح از خانه بيرون مي آيد و به آسمان مي نگرد شب ميعاد است و علي(ع) «سرشار از هيجان يك آغاز» امشب بيش از هر شب آثار انتظار در امام مشاهده مي شود. ام كلثوم مي گويد:  پدرم شب نوزدهم به خانه ما آمد و به نماز ايستاد، افطار را كه دو قرص نان و كاسه اي از شير و مقداري نمك سائيده بود، در طبقي گذاشتم و در مقابل او قرار دادم، همين كه چشمش به آن افتاد تامل كرد و سرش را تكان داد و با صداي بلند گريست و فرمود: «دخترم براي من در يك طبق دو خورش حاضر كرده اي مگر نمي داني من متابعت برادرم رسول  خدا را مي كنم كه تا زنده بود دو خورش در يك طبق براي او نبردند» ام اكلثوم مي گويد: ظرف شير را برداشتم و پدرم با نان و نمك افطار كرد و تا صبح را به ركوع و سجود گذراند.
براي نماز از خانه بيرون آمد و هنگام رفتن فرمود: «اللهم بارك لي الموت»
امام به مسجد رفت و بعد از اذان به نماز ايستاد در سجده بود كه شمشير ابن ملجم بر سرش فرود آمد.
«فزت و رب الكعبه»
و بدين سان بعد از ۶۳ سال تلاش، فداكاري و ازخودگذشتگي علي(ع) در بستر مي افتد. او ده سال قبل از بعثت كه در دامن پيامبر پرورش يافته و زواياي روحي اش مملو از تعليمات محمدي(ص) شده است و ۲۳ سال در كنار پيامبر در تلاش، جهاد و فداكاري براي «تنزيل قرآن» . او آفريدگار حماسه هاي احد، خيبر و خندق و... بوده است و مفتخر به قيود صاحب سر، وصي و برادر پيامبر گشته است. علي(ع) با جان و روحي مملو از اصول و فروع اسلام و عشق به نبوت، محل و مخزن اسرار الهي و پناهگاه امر خدا گشته، او كوه دين الهي شده كه زمين خدا را در برابر زلزله ها و بادها و اضطراب ها كه دستمايه وسوسه هاي شيطاني و نفوس اماره است نگهدار بوده است. در اين دوران هيچ پرچمي به او واگذار نگرديده و يا علمي به دست او سپرده نشده كه بر سر آن مورد مذمت قرار گيرد. هر كجا پيامبر حاضر مي شد همراهش بود و در مشكلات در خدمت و پيشتاز و پيامبر آگاه و نگران از فتنه ها و دردهايي كه بعد از او بر علي(ع) وارد خواهد شد. رسول خدا (ص) در طول ۲۳ سال مكرر ولايت و اطاعت از علي(ع) را گوشزد كرده است.
رسول خدا (ص):
اي علي، تو اولين كسي هستي كه از امت من داخل بهشت خواهي شد و شيعيان تو همگي بر منبرهايي از نور بالا خواهند رفت همگي خرسند و خشنود با صورت هايي سفيد و درخشان اطراف منند. من شفيع آنها خواهم شد و همه آنها در فرداي قيامت همسايگان من خواهند بود

«يا علي انت اول داخل الجنه من امتي و ان شيعتك علي منا بر من نور مسرورون مبيضه وجوهم حولي، اشفع لهم فيكونون غدا من الجنه جيراني»
«اي علي، تو اولين كسي هستي كه از امت من داخل بهشت خواهي شد و شيعيان تو همگي بر منبرهايي از نور بالا خواهند رفت همگي خرسند و خشنود با صورت هايي سفيد و درخشان اطراف منند. من شفيع آنها خواهم شد و همه آنها در فرداي قيامت همسايگان من خواهند بود.»
«من اصبح منكم راضياً بولايه علي فقد امن خوف الله و عقابه»
كسي كه روزگار خود را بگذراند و راضي باشد به ولايت علي از خوف و عذاب خدا ايمن است. اما، بعد از پيامبر! شريعت از قطب خود منحرف شد.
«فبدل الذين ظلموا قولا غيرالذي قيل لهم فانزلنا علي الذين ظلموا و رجزاً من السماء بما كانوا يفسقون»
«پس از آن كه ستمكاران حكم خدا را به غير آن تبديل نمودند و ما نيز به كيفر بدكاري و نافرماني برايشان عذابي سخت از آسمان نازل كرديم.»
باران فتنه ها باريدن گرفت.
« ولقد صدق عليهم ابليس ظنه فاتبعوه الافريقا من المؤمنين»
دو صف متمايز شد «فريق في الجنه و فريق في السعير»
علي(ع) محيط بر قرآن و قيم كتاب آسماني، مكمل حديث ثقلين «علي مع القران و القران مع علي لايفترقا حتي يردا علي الحوض»
علي(ع) وارث پيامبر در كتاب تكوين و تشريع، صاحب علم ماكان و مايكون الي يوم القيامه و ماهو كائن، تجلي گاه و آينه تمام نماي وجود رسول الله(ص) و بهترين امت پيامبر، خانه نشين گرديد و ديگران از منبر پيامبر بالا رفتند.
« و ما وجدنا لاكثر هم من عهد »
«ما از اكثر مردم وفاي به عهد نديديم »
و علي(ع)! خار در چشم، چشم ها برهم نهاد و استخوان در گلو و تلخ تر از حنظل در كام صبر كرد.
«اغفيت علي القذي و شربت علي الشجي و صبرت اخذ الكظم و علي امر من العلقم»
«صبر علي(ع)» ، ادامه فداكاريهايش در حفظ اسلام نوپا بود. «سكوت علي(ع)» در پيشرفت اسلام نقشي چون ضربات شمشير او در كنار پيامبر و براي تنزيل قرآن داشت. علي(ع) منافع خويش را در مسلخ مصالح عاليه اسلام ذبح نمود. مي بينيم در پاسخ سروده يكي از شعرا در ذيحق بودنش در خلافت مي فرمايد:
«سلامه الدين احب الينا من غيره»
«براي ما سلامت و اساس اسلام از هر چيز محبوب تر است.»
صلاحيت و شايستگي علي(ع) حق بالقوه را برايش ايجاد كرده و نص صريح پيامبر مويد حق بالفعل او بود، اما اين حق ۲۵ سال از او بازداشته شد.
«فوالله مازلت مدفوعا عن حقي مستاثرا علي منذ قبض الله نبيه ص ختي يوم الناس هذا» .
به خدا قسم پس از رحلت پيامبر(ص) تا امروز پيوسته حق مرا از من بازداشته اند و بدين سان:
«الاو ان الخطايا خيل الشمس حمل عليها اهلها و خلعت لحمها فتقحمت بهم في النار» «خطاها، اشتباهات، لغزشها مانند اسب هاي چموش است كه سواراني برآن سوار شدند و افسارها گسيخته شد و اختيار از دست سواركاران بيرون رفته و يكسره سوار كار به طرف سقوط جهنم مي برند.»
ديري نپاييد سياست متروك باند بازي، رفيق بازي، مال اندوزي از راه مقام، سياست كارگزاران شده و به سرعت گسترش يافت. با گذشت زمان افرادي كه تا آن زمان تاب تحمل عزت بلال را كه بر بام كعبه اذان مي گفت، نداشتند طلايه دار حكومت شده و پست ها را اشغال كردند و رانده شدگان از انجمن پيامبر بر مسند حكومت تكيه زدند، همه ارزش ها و افتخارات محمدي(ص)، پاك و گرايش به افتخارات جاهليت احيا شد. عزت و افتخار في الله قرباني مطامع شخصي گشت و زواياي هستي را تاريكي هوس فرا گرفت.
002763.jpg
علي(ع) شكوفه حكمت و گلستان بردباري و صاحب سينه اي است كه با دعاي پيامبر سرشار از علم فقه، فهم حكم و نور گشته، مردي كه غبار سال هاي تنهايي بعد از پيامبر بر چهره اش نشسته و زندگيش مملو از لذت با پيامبر بودن است، وارثي كه بعد از پيامبر رسالتش را بعد از او به اتمام رسانده است
علي(ع)، حكومت و سياست
۲۵ سال «خار در چشم و استخوان در گلو» سپري گشت و علي(ع)، با هدفداري، مديريت سياسي جامعه انساني را كه با هجوم مردم در اثر بي هدفي حاكميت قبلي پذيرفته ، زير و رو مي كند.
سياست علي(ع)، بعد از ۲۵ سال صبر، اينك به كمك اسلام كه از جاده مستقيم خود منحرف شده مي آيد. تنها علي(ع) است كه مبناي جامعه اش مي تواند مستند بر وحي الهي باشد و براين اساس چارچوب متعالي حكومت را پي ريزي كند لذا مي بينم دوران كوتاه حكومتش چگونه به دفع توطئه هاي سه گروه قاسطين، مارقين و ناكثين مي گذرد. دوران پررنج زندگي علي(ع) از اين مرحله (حكومت) آغاز مي گردد. آغاز نبرد براي تاويل قرآن در امتداد جهاد براي «تنزيل قرآن» دوران پر بركت حيات پيامبر اكرم(ص).
آغاز حكومت وارث مقام «علم» ، وارث مقام «توحيد و معارف الهيه» ، وارث مقام «امر و نهي» و وارث وحي و قرآن پيامبر است و پايان خط بازگشت سياست به تقليد لآبائهم.
فرمانها، نصايح و اندرزها در قالب خطبه هايي كه بدن ها را مي لرزاند، اشك ها را جاري مي سازد و دل هاي سرشار از عشق به خدا را تذكار و اطمينان مي دهد، صادر مي شود تا راهنما و علايم الطرق صراط مستقيم باشد. حتي براي نسل هاي آينده كه محروم از ديدار علي(ع) هستند.
* وخراجوا من الدنيا قلوبكم قبل ان تخرج منها ابدانكم
دلهاي خود را از دنيا خارج كنيد قبل از آن كه بدن هايتان از دنيا خارج شوند.
* اول حق را بشناس، آن وقت اهل حق را خواهي شناخت، خود باطل را بشناس، آن وقت اهل باطل را خواهي شناخت.
* در حكومت عدل به هر كس مطابق آنچه برحسب كار و استعداد و لياقت دارد داده مي شود و صدها حكمت ديگر كه همچون باران رحمت بر سر مردم فرومي بارد.
علي(ع) در پي ايجاد تعادل اجتماعي و رضايت عامه است، او اينك رسالت هموار نمودن بزرگراه عدالت و مسدود نمودن كوره راه ظلم را بر دوش دارد. شمشير علي(ع) در پي حق زده مي شود حتي اگر در كابين زنانشان باشد زيرا «الحق القديم لايبطله شي» حق كهن به هيچ وجه باطل نمي شود.
علي(ع) آمده است حدود و ثغور عدالت را حفظ كند تا پاي كسي از اين مرزها خارج نشود زيرا در وراي مرز عدالت، حرص است و آز و به مقتضاي طبع سيري ناپذير آدمي، طلب بدون حد و حصر.
رجال قوم بارها او را نصيحت مي كنند كه به خاطر مصلحت بهتر است در سياست خويش منعطف تر باشي، واعظين اين وعظ ها اصحاب بدر اسلامند، آنها خواستار مسكوت گذاردن مساوات به خاطر مصلحتند، امام در پاسخ مي فرمايند:
«مرا فرمان مي دهيد كه پيروزي را با ستم كردن در باره كساني كه حاكم آنهايم به دست آورم... اگر مال از آن من بود همه را برابر مي داشتم تا چه رسد كه مال، مال خداست. بدانيد بخشيدن مال به كسي به مستحق آن نيست با تبذير و اسراف يكي است، قدر بخشنده در دنيا بالا و در آخرت فرود مي آيد.»
آنگاه كه حكومت مصر و بصره را به زبير و طلحه كه به اصرار طالب آن بودند مي دهد چون تشكر مي كنند امام فرمان حكومت را گرفته پاره مي كند و مي فرمايد: «از اين بار سنگين كه به دوش شما آمده است نبايد تشكر كنيد معلوم مي شود از آن مقصد سوءاستفاده داريد.»
و غائله جمل چيزي جز حاصل عدالت علي(ع) نبود.
وقتي مي شنود كه فرماندارش نسيه(وام) مي گيرد به او مي نويسد:
«من راضي نيستم كه فرماندارم سوء استفاده كند و نسيه را تأخير بيندازد.»
ابن عباس مي گويد: مقدار زيادي از درهم و دينار را خدمت حضرتش بردم در راه ديدم كه شمشير علي را مي فروشند چون خدمتش رسيدم و سبب فروش شمشير را پرسيدم فرمود: شلوار نداشتم، خواستم از پول فروش آن شلواري تهيه كنم. سپس مي افزايد: من مي توانستم بهترين لباس ها و بهترين غذا را دارا باشم ولي دور است كه نفس بتواند بر من مسلط شود، لباس خوب و غذاي لذيذ بخورم در حالي كه شايد در دورترين سرزمين و مملكت اسلامي، كسي گرسنه باشد و يا سيري به خود نديده باشد.
علي(ع) در پي حاكميت «ان اكرمكم عندالله اتقيكم» است و مكرر يارانش را كه شاگردان مكتب حكمت او هستند به تقوا سفارش مي كند. تقوا در كلام علي(ع) عامل نشاط و شادابي است، تقوا نيروي روحاني است كه در اثر پرهيزهاي معقول و منطقي حاصل مي شود و نه فرار از مسئوليت از ترس غرق شدن در گناه و سپس علي است و فتنه قاسطين.
لولا التقي لكنت ادهي العرب «اگر تقوا نبود من سياستمدارترين فرد عرب بودم.»
در اين مصاف ياران معاويه گروهي بودند كه سود آني را به سود آتي خويش برگزيده بودند، سوداگراني كه آخرت را به دنيا و آزادي خويش را به هداياي معاويه فروخته بودند و معاويه سياستمداري بود كه در جذب و انجذاب از برق در هم و فرستادن هدايا به خانه اصحاب سود مي جست. اما آن طرف ياران اميرالمؤمنين، اصحابي بودند كه برهاني قاطع داشتند و ولاي امام را به برق درهم و شهد عسل نفروخته و مغبون نشده بودند.
شب ۲۱ ماه رمضان سال چهلم هجري فرا مي رسد، علي(ع) دو روز است كه تحت مداوا مي باشد در اين روز كه روز ميعاد است در آخرين جملاتش مي فرمايد:
«به خدا كه با مردن چيزي به سراغ من نيامد كه آن را نپسندم و نه چيزي پديد گشت كه آن را نشناسم بلكه چون جوينده آب به شب هنگام بودم كه ناگهان به آب برسد و يا خواهاني كه آنچه را خواهان است بيابد. آنچه نزد خداست نيكوكاران را بهتر است.»
علي(ع) شكوفه حكمت و گلستان بردباري و صاحب سينه اي است كه با دعاي پيامبر سرشار از علم فقه، فهم، حكم و نور گشته، مردي كه غبار سال هاي تنهايي بعد از پيامبر بر چهره اش نشسته و زندگيش مملو از لذت با پيامبر بودن است، وارثي كه بعد از پيامبر رسالتش را با قدرت، عشق، فداكاري و صميمت در كنار پيامبر و بعد از او به اتمام رسانده است، انسان متعالي كه پيامبر در باره اش مي فرمايند: «هركس بخواهد آدم را در عملش، نوح را در اراده و عزمش و ابراهيم را در بردباريش و موسي را در قوت و قدرتش و عيسي را در زهدش ببيند، علي بن ابي طالب را ببيند.»
صاحب علم لدني، در بستر و در شرف شهادت، در طمأنينه و آرامش حاصل از ذكر خدا و سرشار از هيجان آغازي ديگر است.
هودج پرنور شهادت در دستان ملائك از آسمان به زمين مي آيد و در سحرگاه روز ۲۱ رمضان سال چهلم هجري وصي رسول خدا(ص) به خدا مي پيوندد.
« قتل في محرابه لعدالته»؛ كشته عدالت خويش است.
و در ماتم مستور دنياي دني امام حسن(ع) با تني چند از اصحاب خاص شب هنگام در نقطه اي كه قبلاً اميرمؤمنين تعيين فرموده بود پنهان از چشم اغيار او را به خاك مي سپارند.

نگاه امروز
ما و امام علي(ع)
ما به عنوان شيعه علي(ع) مجموعه به هم پيوسته نسل هاي متوالي كه افتخار پيوستگي به علي(ع) را داريم، بازماندگان امتي هستيم كه در تندباد ريشه برانداز آشوب ها، فتنه ها و دگرگون شدن ها، با رهنمودهاي علي(ع) خويش را از انحراف حفظ كرده و امانت«عشق به امامت» را در سينه داريم و وديعه علي(ع) در جان ماست و اصالتمان ريشه در ولايت كه اقيانوسي از قداست و جلال است دارد.
ما بيش از هر زمان در اين برهه حساس نيازمند معرفت؛ محبت، ولايت و عدالت علي(ع) هستيم در دنيايي كه اغوائات بسان ارابه اي بيرحم بر همه صفات نيك و خداپسندانه ما مي تازد و خوي هاي نيك را له مي كند و شيرازه خداگونگي را مي گسلد، براي نجات خويش و نظام خويش نيازمند اميرالمؤمنين هستيم. شيعه علي(ع) بودن مستلزم اين است كه انساني باشيم كه با آهنگ موزون و مكنون تقوا در فضاي قرب  بال و پر بگشاييم و مصداق«نفخت فيه من روحي» باشيم كه تاج«كرمنا»برسر دارد.
شيعيان علي(ع) بايد
- بزرگان فضيلت باشند
« فيها هم اهل الفضائل»
- شعارشان ميانه روي و مشي آنها فروتني در رفتار و گفتار باشد
« ملبسهم الاقتصاد و مشيهم التواضع»
- مردم از گزند آنان در امان باشند«شرورهم مأمونه»
- در سختي شكيبا باشند«صبرا في شده»
- در كار دين نيرومند باشند«انك تري له قوه في الدين»
- نيكي شان به همه برسد«مقبلا خيره»
- در سخني چنان باشند كه گويي در آسايشند
«نزلت انفهسم منهم في البلاء كالتي نزلت في الرخاء»
بنابراين شيعه علي(ع) انساني متقي است كه در همه زمان ها و همه مكان ها علاوه بر نشاط، بين قواي دروني خود تعادل منطقي و سمت گيري خداپسندانه را برمي گزيند و زاهدي است جامعه گرا نه انساني كناره گير و جامعه گريز عليه حاكميت ميلها در درون و عليه زبوني و سلطه در بيرون قيام مي كند؛ و جامعه علي(ع)پسند جامعه اي است توانا، غني و عدالت محور و شايسته سالار كه برمدار و محور ارزشها و اصول استوار كه كار و آباداني از ويژگي هاي بارز و ملموس آن است و در اين جهت حركت مي كند، تا به آنجا مي رسد كه در سراسر جغرافيايش هيچ انساني بدون آب، غذا و سرپناه يافت نمي شود.

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
سينما
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |