درنگي بر آيه شريفه مباركه «انا انزلناه في ليلةالقدر»
دانست خواست و مقدر كرد
ياسر هدايتي
شب بيست و سوم رمضان به اعتبار بسياري شب قدرتلقي مي شود شبي بهتر از هزار ماه كه خورشيد فاصله افق هايش را برما مي تابد تا شب قدري بيايد و ...
از همين رو از ديرباز دانشمندان و مفسران مسلمان پيرامون اين مفهوم عظيم (شب قدر) باريك انديشي هاي بسيار كرده اند كه از زواياي مختلف معناشناسانه و معرفت شناسانه قابل تامل و تدقيق است. مطلبي كه از پي مي آيد با نگاه و تاملي بر نخستين آيه سوره قدر، به تبييني معنا شناسانه از قدر پرداخته است.
واژه بنيادي« ليلة القدر» اصلي ترين محوري است كه سوره مباركه قدر پيرامون آن فروفرستاده شده. به طوري كه در اين سوره شريف پنج آيه اي ۳ بار تكرار شده است. انا انزلناه في ليلة القدر- اولين نكته صوري قابل تعمق در آيه آغازين سوره حرف تحقيق و تاكيد« ان» است كه اين تاكيد مي تواند هم گواهي باشد بر اهميت نزول قرآن و هم اهميت ليلة القدر. دومين نكته ضميري است كه همراه «انزلنا» آمده و مرجع ضمير (قرآن) به سبب اشتهارش و علميت آن نيامده كه باز دال بر عظمت قرآن كريم است. نكته سوم كاربرد ضمير متكلم مع الغير«نا» است كه حضرت باري براي ذات يگانه مقدس خويش به كار گرفته و آن هم نمايشگر جلالت آنچه فرو فرستاده شده است. نكته ديگر اينكه اين قرآن با اهميت خاص خود در شب قدر نازل شده است و تازه در اينجا ما براي اولين بار در قرآن با مفهوم« ليله القدر» آشنا مي شويم. البته قبلاً اين معنا كه قرآن در شبي خاص نازل شده است در آيات ابتدايي سوره دخان آمده است.«والكتاب المبين، انا انزلناه في ليله مبارك» سوگند به كتاب مبين [قرآن] همانا ما آن را در شبي مبارك نازل كرديم. چنان كه مشاهده مي شود در اين آيات برخلاف آيه ابتداي سوره قدر صراحتاً مرجع ضمير«ه» (انزلناه) قبل از ضمير آمده است و اين معنا كه اين كتاب عظيم در شبي مبارك نازل شده، اما اشاره اي به واژه«ليله القدر» ندارد و توصيف به«ليله مبارك» شده است.
به نظر مي رسد با همين معنا در ابتداي سوره معناي اصلي سوره كه نشان دادن جلالت و عظمت قرآن و شب قدر است، بيان شده باشد با اين توضيح كه قرآن و شب قدر به عنوان ظرف و مظروف كه البته حيثيت مكاني و زماني نيستند به طريقي متقابل عظمت و جلالت ديگري را نشان مي دهند و بقيه آيات توصيف اين«ليله قدر» است كه تا به حال صحبتي از ان نشده است. علامه طباطبايي(ره) در راجع بودن ضمير«ه»در (انزلنا) به قرآن اين گونه برداشت مي كند كه همه قرآن در شب قدر نازل شده و نه بعضي از آيات آن و مؤيد سخن خود را نيز تعبير«انزال» به معناي فروريختن و فرستادن يكپارچه در مقابل تنزيل (نزول تدريجي) مي آورد. علامه با اين برداشت خود سرانجام اين چنين نتيجه مي گيرد كه قرآن در شب قدر يكپارچه نازل شده و با توجه به صراحت برخي از آيات ديگر كه ناظر بر نزول تدريجي قرآن است استدلال مي كند كه قرآن به دو گونه نازل شده است يكي به صورت دفعي و در شبي معين (شب قدر) و ديگر بار نيز بتدريج در طول بيست و سه سال نبوت كه آيه شريفه ۱۰۶ سوره اسرا و ۳۲ سوره فرقان منظور همين نزول تدريجي است.
در اينجا به نظر مي آيد علامه توجه به اين مسئله ندارد كه قرآن اسم جنس است و مي تواند هم بر يك آيه و سوره و حتي يك كلمه از قرآن اطلاق شود و هم بر تمام آن.
همچنان كه در ملاحظات گفتاري نيز اين ابهام معنايي اگر قيد و تخصيصي يا قرينه اي نباشد وجود دارد. مرحوم محمدتقي شريعتي در تفسير نوين با مثالي به اين موضوع اين گونه اشاره دارد كه مثلاً وقتي گفته شده هر گاه قرآن خوانده مي شود گوش فرا داريد... منظور اعم از حتي يك آيه از قرآن است. و كلام علامه طباطبايي در قول به يكپارچگي نزول قرآن در اينجا محل بحث است.
با اين توجه نكته اصلي بحث در اينجا انزال يا تنزيل قرآن است و اينكه اصولاً بر حسب روايات شيعه پيامبر(ص) در بيست وهفتم رجب با آيات آغازين سوره علق [دقيقاً سوره قبل از قدر] مورد خطاب ذات احديت براي برانگيختگي واقع شد و حال اينكه طبق نص صريح آيه اول سوره قدر و آيه ۱۸۵ سوره بقره (شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن...) قرآن در ماه رمضان نازل شده است.
در تفاسير مختلف و روايات گوناگون جمع ميان اين دو قول صريح با گفتارهاي گوناگوني مكتوب شده است:
الف) برخي از مفسران اعتقاد دارند قرآن از لوح محفوظ به يكباره به آسمان دنيا يا بيت معمور انزال داشته و از آنجا طي بيست وسه سال بر قلب پيامبر نازل شده است [فيض كاشاني در تفسير الصافي مي نويسد مقصود از بيت معمور قلب پيامبر است]. علامه طبرسي (رض) به نوعي از قائلان به اين نظر بوده است. اين توجيه بيشترين رويكرد و عقلاني ترين موضع را با توجه به آيات ديگر قرآن كريم داراست.
ب) طبرسي (رض) در مجمع البيان در تفسير سوره قدر توجيه ديگري را نيز از«مقاتل» نقل مي كند با اين نظر كه خداوند قرآن را از لوح محفوظ بر فرشتگان در آسمان فرو مي فرستاده و در شب قدر هر سال، همان مقداري از قرآن را كه جبرئيل در طول سال به تدريج براي پيامبر مي آورد يكباره نازل مي كرد. امام فخر رازي نيز همين نظر مقاتل را كه طبرسي نقل مي كند پذيرفته است.
ج) توجيه ديگري كه اين نيز ماهيت عقلاني و كلامي دارد و در بعضي مواقف دلالت هاي ظاهري نيز (مثل اسم جنس بودن قرآن) بر اين تفسير و معني دلالت دارد اين است كه؛ انزال در شب قدر يعني كه اين قسمت يا اين سوره و آيات در شب قدر نازل شده و اصل همان نزول تدريجي است.
البته اين توجيه نيز محل نزاع و تامل است؛ اما مسئله ديگر واژه«ليلةالقدر» است. تركيب ليله القدر و معناي آن به عنوان شبي كه در توضيحات بعدي سوره (از هزار ماه برتر است(۱) و ملايكه در آن شب هر كدام به اذن پروردگار خود گروه گروه به زمين مي آيند و... حاصل جمع ليله و قدر است كه تمامي اهميت محوري سوره نيز براساس معناي همين كلمه است.
در«لسان العرب»واژه قدر با معاني ذيل به كار رفته است؛ توانا شدن بر چيزي، توانستن، قوت يافتن، اندازه كردن، آماده ساختن و تعيين وقت كردن.
هيچ منافاتي ندارد كه امري در شب قدر مقدر بشود ولي در ظرف تحققش طوري ديگر محقق شود، زيرا كيفيت موجود شدن مقدر امري است و دگرگوني در تقدير امري ديگر است. همچنان كه هيچ منافاتي ندارد كه حوادث در لوح محفوظ معين شده باشد ولي مشيت الهي آن را تغيير دهد
راغب اصفهاني در«المفردات» راجع به تقدير (قدر بر وزن تفعيل) مي نويسد؛ تقدير خداوند نسبت به اشياء دو گونه است، يكي قدرت دادن، ديگري قراردادن چيزي بر مقدار و وجه مخصوص به اقتضاي حكمت. اما قدر در قرآن در معناي فعلي و اسمي خود در صيغه هاي متفاوت و معناهاي گوناگون ده ها بار به كار رفته است. طبق نظر بسياري در آيه شريفه مورد نظر و همچنين آيه آغازين سوره «دخان» قدر به معناي تقدير و تدبير امور خلقت، حكم و قضاست. علامه طبرسي در«مجمع البيان» و علامه طباطبايي در«الميزان» هر دو به اين معني اعتقاد دارند. البته برخي نيز قدر را به معناي«منزلت» آن گونه كه در آيه ۹۱ سوره «انعام» آيه ۷۴«حج» و آيه ۶۷«زمر» آمده در نظر گرفته اند و برخي مفسران ديگر با قرينه آيه چهارم سوره تنزل الملائكه و الروح... واژه قدر را به معناي ضيق و تنگي مي دانند از آن جهت كه زمين با نزول پي درپي ملائك تنگ شده است، (اما با معناي تقدير و تدبير) خلقت است كه معناي روايات بسياري كه در چيستي و فضيلت شب قدر از طرق عامه و خاصه رسيده مفهوم اصيل خود را باز مي نماياند. علامه طباطبايي (ره) درباره مفهوم شب قدر در الميزان اين توضيح را دارد كه شب قدر خود يكي از شبهاي ماه رمضان از هر سال است و در هر سال در آن شب همه امور احكام مي شود. علامه منظور خود از احكام كردن امور را از جهت اندازه گيري معرفي مي كند و در پاسخ به پرسش مقدري كه آيا هيچ امري از آن صورت كه در شب قدر تقدير شده باشد در جاي خودش با هيچ عاملي دگرگون نمي شود، مي گويد؛ هيچ منافاتي ندارد كه امري در شب قدر مقدر بشود ولي در ظرف تحققش طوري ديگر محقق شود، زيرا كيفيت موجود شدن مقدر امري است و دگرگوني در تقدير امري ديگر است. همچنان كه هيچ منافاتي ندارد كه حوادث در لوح محفوظ معين شده باشد ولي مشيت الهي آن را تغيير دهد.
سپس ايشان استناد مي كند به آيه ۳۹ سوره «رعد« با اين مضمون كه؛ «خدا هر چه را كه از مقدرات بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات مي كند و كتاب تغييرناپذير نزد اوست.» علامه در تفصيل بيشتر مطلب مي نگارد؛ علاوه بر اينكه استحكام امور به حسب تحققش مراتبي دارد، بعضي از امور شرايط تحققش موجود است و بعضي ها ناقص است و احتمال دارد كه در شب قدر بعضي از مراتب احكام تقدير بشود و بعضي ديگرش به وقت ديگر موكول گردد كه البته اين با برخي از روايات سازگار نيست.۲
با اين اوصاف در تفسير و تحليل «ليله قدر» در آيه يادشده، ورود به بحث جبر و اختيار و قضا و قدر بعنوان مبحثي مهم در فلسفه و به ويژه كلام اسلامي ناگزير به نظر مي رسد كه متاسفانه مجال پرداخت به آن در اينجا نيست اما ذكر دو نكته درباره مفهوم (بداء) نيز در اينجا مي تواند ما را به گوشه اي ديگر از بحث آشنا كند.(۳)
طريحي در «مجمع البحرين» مي گويد: معني بداء درباره خداوند قضاء مجددي است در هر روز برحسب مصالح بندگان كه نزدشان ظاهر نبود، همچنان كه شيخ كليني نيز در اصول كافي از حضرت صادق(ع) نقل مي كنند كه (علم و شاء و اراد و قدر و قضي و امضي) يعني خداوند دانست و خواست و اراده كرد و اندازه گرفت و فرمان داد و اجرا كرد.
بنابراين در رواياتي كه درباره اين شب ارجمند و فضيلت ها و فلسفه آن صحبت مي شود، مبني بر اينكه بنده با تقدير مقدرات خود در اين شب چه مي تواند به دست بياورد و چگونه و آيا در اين ميان اختيار او سلب نشده است، از جمله پرسشهاي مطروحه اي است كه با مباني اي كه به صورت مجمل به آن اشاره شد قابل پاسخ خواهند بود.
آخرين نكته اي كه در اين درنگ بر ساحت نوراني آيه «انا انزلناه في ليله القدر» به تقصير بصيرت ما مي رسد مسئله تاريخ مبهم ليله قدر است. قبلا گفته شد كه طبق صراحت آيه اول سوره «قدر» قرآن در شب قدر نازل شده و باز طبق صراحت آيه ۱۵۸ «بقره» قرآن در ماه رمضان نازل شده كه اين يعني شب قدر به احتمال قريب به يقين در ماه رمضان است، اما ميان روزهاي اول، هفدهم، نوزدهم، بيست و يكم و بيست و سوم و بيست و هفتم اختلاف نظر وجود دارد.
گروهي بر حسب منظور از «يوم الفرقان» در آيه ۴۱ انفال، شب هفدهم رمضان را كه در آن روز پيامبر با مشركين در غزوه بدر مواجهه پيدا كرده، شب قدر معرفي مي كنند. طبري مي نويسد: قرآن وقتي بر رسول خدا (ص) نازل شد كه هجده شب از رمضان گذشته بود(۴). بنابراين شب قدر شب نوزدهم؛ يعني شب آغاز نزول قرآن مي شود؛ اما در مجمع البيان بر طبق آراي اكثر محققان شيعي شب قدر را در يكي از شبهاي دهه آخر رمضان شناسايي مي كنند(۵). طبق روايات زيادي نيز بر شب بيست و سوم تاكيد شده چنان كه «زراره» از امام باقر و صادق عليهماالسلام نقل مي كند كه فرمودند: شب بيست و سوم همان شب «جهني» است و حديث «جهني» اين است كه گفت: «بر رسول خدا(ص) عرضه داشتم، منزل من از مدينه دور است، دستورم بده در شب معيني داخل مدينه شوم، فرمود شب بيست و سوم داخل شو» قابل ذكر اينكه اگر چه بين اهل سنت معروف است كه شب قدر در شب بيست و هفتم رمضان است اما آنها نيز روايت «جهني» را به طرق مختلف نقل كرده اند.
سر آخر اينكه درباره فلسفه ابهام زمان شب قدر نيز مي توان گفت، يكي به خاطر اينكه مردم چند شب را با احتمال قدربودن به قدر توان به عبادات پرداخته و از معاصي دوري جويند كه البته توجيه زيباتري نيز در نسبت با آن وجود دارد طبق روايتي كه از امام باقر(ع) نقل شده كه فرمودند: اگر شب قدر را معين نكرده اند به منظور تعظيم امر آن بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نكنند.
پي نوشت ها:
۱- برتري شب قدر بر هزار ماهي است كه در آن شب قدر نباشد در غير اين صورت نوعي دور به وجود مي آيد چرا كه هر سال براي خود شب قدري دارد و....
۲- الميزان جلد بيستم جزء سي ام، ص ۷۶۶
۳- بداء در لغت به معني ظهور است و اصطلاحا هرگاه كسي از راي و حكم گذشته خود صرف نظر كرده نظر جديدي پيدا كند مي گويند برايش بداء حاصل شده است كه بديهي است بداء به اين معني براي خداوند روا نيست.
۴- تاريخ طبري ج ۲ ص ۳۰۰
۵- مجمع البيان، طبرسي ج ۱۰ ص ۵۱۸
|