يكشنبه ۸ آبان ۱۳۸۴
نگاهي به مسأله فقر در جهان
كاركرد اقتصاد
002976.jpg
براساس اعلاميه جهاني حقوق بشر «هر كس حق بهره مندي از سطح زندگي مناسب براي خود و خانواده اش را داراست و از جمله اقلام اين زندگي مناسب، دسترسي به غذا، پوشاك، مسكن، مراقبت هاي بهداشتي و خدمات اجتماعي ضروري هستند.» اما براي اغلب مردم جهان اين حقوق هر روز دست نيافتني تر مي شوند. به عنوان مثال حق غذا خوردن را در نظر بگيريد. غذا يك عرضه كوتاه مدت نيست. توليد غذا در جهان هيچ گاه به اندازه امروز نبوده است.
براساس گزارش توسعه منابع انساني سازمان ملل در سال ۱۹۹۷ اين توليد به اندازه كافي هست كه هر ساكن كره زمين روزانه ۲۷۰۰ كالري مصرف كند. اما توليد به تنهايي كافي نيست. مردمي كه به غذا نياز دارند بايد بتوانند آن را خريداري كنند و مشكل دقيقاً از همين جا آغاز مي شود. براساس همين گزارش ساليانه ۳۰ ميليون نفر از مردم جهان فقط از گرسنگي مي ميرند و ۸۰۰ ميليون نفر از سوءتغذيه مزمن رنج مي برند.

دويست سال پيش افرادي بر اثر بيماري ها، جان خود را از دست مي دادند. اما بشر توانسته در طول اين مدت با پيشرفت علم پزشكي اين مشكلات را حل كند. اما چگونه ممكن است با گذشت بيش از ۲۰۰۰ سال از ميلاد مسيح(ع) و بيش از ۱۴۰۰ سال بعد از بعثت پيامبر اكرم(ص) و تأكيد و سفارش خداوند و رسولان به فقرا، هنوز هم ميليون ها انسان از فقر، گرسنگي، قحطي، سوءتغذيه و بيماري هاي قابل درمان جان خود را از دست بدهند و در عوض همين مشكلات، در نقاط ديگري از جهان، هزاران انسان به خاطر پرخوري و چاقي بيش از حد، به بيماري هاي مختلف دچار شده و جان خود را از دست مي دهند و اين دو سر طيف گسترده انسان- اشرف مخلوقات جهان و خليفه الله- است. انسان پرمدعاي هزاره سوم، گرفتار معضلات و نابساماني هايي است كه نمي تواند از آنها چشم پوشي كند. مي توان فقر را بعد از جنگ و كشتار همنوعان دومين معضل بشر دانست كه هنوز براي رهايي از آن اقدامات مؤثري انجام نداده است.
كوفي عنان- دبير كل سازمان ملل به مناسبت ۱۷ اكتبر ۲۰۰۵ برابر با ۲۵ مهر ماه ۱۳۸۴ روز بين المللي محو فقر در پيامي اعلام داشت كه فقر در حال نابودي خانواده ها، جوامع و ملت هاست و روزانه موجب مرگ ۳۰ هزار كودك در جهان مي شود. او خواستار مشاركت بين المللي ثروتمندان و فقرا براي بهبود و ايجاد فرصت ها در مسير ايجاد زندگي بهتر براي ابناي بشر شد. عنان تأكيد كرد موضوع امسال- «دستيابي به اهداف توسعه هزاره، توانمندسازي فقيرترين فقيرها»- براين واقعيت تأكيد دارد كه اگر به فكر فقيرترين فقيرها، يعني آنان كه غالباً از فرآيند توسعه خارج هستند باشيم، فقر را مي توان كاهش داد.
جيمز موريس- مدير اجرايي برنامه جهاني غذاي سازمان ملل متحد- در گزارشي بيان كرد كه تعداد كمي از مردم مي دانند كه تلفات ناشي از گرسنگي و بيماري هاي مرتبط بيش از تلفات ناشي از ايدز، مالاريا و سل مي باشد، چيزي كه بدتر است اين است كه آمار گرسنگي مزمن پس از گذشت چند دهه مجدداً روبه افزايش است.
جمع كل كودكان گرسنه در جهان در حدود ۱۰۰ ميليون نفر مي باشد كه در حال حاضر از دريافت هرگونه مساعدت محرومند. ياري رسانيدن به آنان و نيز حدود ۱۵ ميليون مادراني كه از سوء تغذيه مزمن رنج مي برند و كودك شيرخوار دارند حدود ۵ ميليارد دلار در سال هزينه دارد.
موريس افزود: مبلغ ۲ ميليارد دلار مي تواند توسط كشورهاي در حال توسعه تأمين گردد و مبلغ باقيمانده يعني ۳ ميليارد دلار براي كشورهاي توسعه يافته است كه مي بايست تقبل كنند. با يك نگاه اجمالي مي توان هزينه هاي نظامي و ساخت اسلحه هاي جديد كشورهاي پيشرفته را با اين ارقام مقايسه كرد و تأسف خورد. پروفسور آمارتياكومارسن Amartya kumarsen معروف به آمارتياسن- فيلسوف و اقتصاددان هندي تبار انگلستان كه در سال ۱۹۳۳ ميلادي در ايالت بنگال هندوستان به دنيا آمد و استاد اقتصاد دانشگاه كمبريج است. به واسطه تحقيقات گسترده و عميق در رشته اقتصاد رفاه و در تبيين روش و برخورد عادلانه و نقادانه به پديده هاي فقر، نابرابري و قحطي و نتايج شگفت انگيز و جالب توجه كه در سال هاي ،۱۹۷۱ ۱۹۷۶ و ۱۹۷۹ ارايه كرد و از آن به بعد دريچه هاي كاري و تحقيقاتي تازه اي را براي محققين ديگر بازكرد از سوي آكادمي سلطنتي علوم سوئد مفتخر به دريافت جايزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۸ شد. او اولين و تنها آسيايي است كه جايزه نوبل اقتصاد دريافت كرده است.
او مي گويد: نمي توان درك كرد كه چگونه يك نظم جهاني ترحم آميز مي تواند اين همه از انسان ها را گرفتار مصيبت، گرسنگي مستمر و زندگي محنت زده و فلاكت بار كند و چرا ميليون ها كودك بي گناه هر سال بايد به خاطر كمبود و فقدان غذا يا مراقبت هاي پزشكي و اجتماعي جان ببازند. اين مسأله جديدي نيست و موضوع بحث متكلمين بوده است. اين استدلال كه خداوند دلايلي دارد كه از ما مي خواهد خودمان به حل اين مسأله بپردازيم مورد حمايت گسترده انديشمندان بوده است. من به عنوان يك فرد غيرمذهبي در موقعيتي نيستم كه بتوانم مزاياي كلامي اين استدلال را ارزيابي كنم. اما مي توانم قوت اقناعي اين ادعا را درك كنم كه خود ما بايد مسئوليت توسعه و تغيير در جهاني را كه در آن بسر مي بريم عهده دار باشيم. لازم نيست كه كسي ديندار يا بي دين باشد كه اين ارتباط مقدماتي را بپذيرد. به عنوان انسان هايي كه در يك مفهوم كلي با هم زندگي مي كنيم، نمي توانيم گريزي از اين انديشه ها داشته باشيم كه رويدادهاي دهشتناكي كه در حول و حوش ما رخ مي دهند اساساً مشكلات خود ما هستند. مسئول اين مشكلات خود ما هستيم. چه، كسي ديگري هم دخيل باشد يا خير؟!
به عنوان انسان هاي ذي صلاح، نمي توانيم از وظيفه قضاوت درباره اين كه در چه وضعي هستيم و چه بايد كرد شانه خالي كنيم. به عنوان مخلوقات فكور، مي توانيم در مورد زندگي ديگران تأمل و انديشه كنيم. احساس مسئوليت  ما مي توانند به طور كلي به مصايبي كه در حول و حوش ما وجود دارند و در حيطه قدرت ما براي كمك به حل آنها قرار مي گيرند نيز مرتبط شوند.
عصر ما اتفاقات هولناك و گريه كم ندارد. اما تداوم گرسنگي در سطحي گسترده در جهاني كه به لحاظ رونق و رفاه بي سابقه است، مطمئناً يكي از بدترين آنهاست. قحطي ها با شدت تعجب آوري به كشورهاي متعدد سر مي زند. به علاوه گرسنگي گسترده و رايج موجب بدبختي و نكبت عظيمي در بسياري از نقاط جهان مي شود. صدها ميليون نفر از جمعيت جهان را به ضعف و ذلت نشاند و بخش قابل توجهي از آنها را به طور مستمر به كام مرگ مي كشاند. آنچه كه اين گرسنگي گسترده را فراتر از يك تراژدي مي كند، شيوه اي است كه ما آن را به صورت بخشي جداناپذير از جهان مدرن پذيرفته و تحمل مي كنيم گويي تراژدي است كه ذاتاً گريزناپذير است. اغلب فرض مي شود كه كار چنداني براي علاج اين وضعيت هاي بسيار بد نمي توانيم انجام دهيم.
اگرچه، توليد غذا بايد يكي از متغيرهايي باشد كه در ميان چيزهاي ديگر مي تواند بر شيوع گرسنگي تأثير بگذارد. حتي قيمتي كه در آن مصرف كننده مي تواند غذا را خريداري كند متأثر از اندازه توليد غذا است. نبايد نسبت به ماهيت و شدت مسايل مربوط به گرسنگي، تغذيه ناكافي و قحطي با تمركز بر روي توليد غذا قضاوت كنيم. حتي اگر وقتي كه غذا زيادي وجود دارد يك فرد ممكن است مجبور به گرسنگي كشيدن بشود و اين زماني است كه او توانايي خريد غذا در بازار را ندارد.
حتي وقتي يك قحطي به كاهش توليد غذا نسبت داده مي شود (قحطي هاي چين در سال هاي
۱۹۶۱-۱۹۵۸ و قحطي هاي ايرلند در دهه ۱۸۴۰) براي تبيين علت اين كه چرا بخش هايي از جمعيت يك كشور از بين مي روند در حالي كه بقيه مشكلي ندارند بايد فراتر از آمار توليد غذا برويم. قحطي ها با منطق تفرقه بيانداز و حكومت كن به وجود مي آيند. وقتي توليد غذا در قلمروي به خاطر خشكسالي كاهش مي يابد كشاورزان آن منطقه ممكن است از حقوق حق خود يعني غذا خوردن محروم شوند، در حالي كه كمبود واقعي و قحطي در كشور وجود نداشته باشد. قربانيان وسيله خريد غذا ندارند. چون در صورتي كه محصولاتشان را از دست بدهند چيز ديگري براي فروش ندارند. دلايل خوبي وجود دارد كه فقر را به صورت محروميت از قابليت هاي اوليه در نظر بگيريم، تا صرفاً به صورت درآمد پايين كه ضابطه متعارف شناسايي فقر است. محروميت از قابليت هاي اوليه مي تواند در مرگ و مير زودرس، تغذيه ناكافي قابل توجه، امراض ماندگار، بيسوادي گسترده و ساير كاستي ها منعكس شوند، چشم انداز فقر قابليتي اين ديد منطقي را كه درآمد پايين مطمئناً يكي از علل اصلي فقر است نفي نمي كند، چون فقدان درآمد مي تواند دليل اصلي براي محروميت قابليتي يك فرد باشد. فقر را مي توان به نحو معقولي برحسب محروميت قابليتي شناسايي كرد، رويكردي كه توجه خود را معطوف محروميت هايي مي كند كه به لحاظ ذاتي مهم هستند. بر خلاف اين كه درآمد پايين فقط به لحاظ ابزاري حائز اهميت است.
گرسنگي نه تنها به توليد غذا و توسعه كشاورزي مربوط مي شود، بلكه همچنين به كاركرد كل اقتصاد و حتي گسترده تر به عملكرد مناسبات سياسي و اجتماعي مربوط مي شود كه مي توانند به طور مستقيم و غيرمستقيم به توانايي مردم در بدست آوردن غذا و كسب سلامتي و تغذيه تأثير گذارند.
توماس رابرت مالتوس (۱۸۳۷-۱۷۶۶) هرگونه اعانه پولي را به عنوان راه حل مسأله جمعيت رد مي كرد، زيرا اعتقاد داشت هرگونه پرداخت پولي به صورت اعانه، مسأله فقر را حل نخواهد كرد. بلكه تنها به افزايش درآمد نهايي كمك كرده و در نتيجه منجر به رشد جمعيت خواهد شد. بنابر اين، كمك به مستمندان وضعيت آنها را بدتر مي كند، زيرا با افزايش تعداد كودكان اين طبقه، چنين اقدامي موجب مي شود تا ثروت جامعه از افرادي كه آن را به صورت مولد مورد استفاده قرار مي دهند، به جمعيت فقير جامعه انتقال يابد و بنابر اين وجوهي كه بايد براي ايجاد مشاغل جديد سرمايه گذاري شود براي نگهداري فقرا، بيهوده مصرف مي شود و در نتيجه رشد اقتصادي كاهش مي يابد. به نظر مالتوس علت فقر در جامعه ساختار بنيادي آن يا توزيع درآمد غيرعادلانه و عدم تساوي ميان طبقات در بهره برداري از مالكيت و يا ثروت نيست. بلكه علت واقعي فقر از رفتار اجتماعي خود فقرا ناشي مي شود. به عبارت ديگر، فقرا خود مسئول بدبختي خود مي باشند و متأسفانه براي مبارزه با فقر اقتصادي نمي توان كاري انجام داد. تنها راه حل اين است كه گرسنگي و فقر، رشد جمعيت را تدريجاً متوقف كند.
پروفسورسن معتقد است درست همان طور كه در بدبيني مالتوسي [-توليد غذا به زودي از رشد جمعيت عقب مي افتد-] مي تواند به عنوان يك پيش بيني كننده وضعيت غذا در جهان گمراه كننده باشد، آنچه را كه مي توان خوش بيني مالتوسي [-گرسنگي و فقر رشد جمعيت را تدريجاً متوقف مي كند-] ناميد مي تواند ميليون ها نفر را به كام مرگ فرو كشد. به خاطر اين كه مسئولين در دام پيش بيني غلط توليد سرانه غذا افتاده اند و علايم اوليه مصيبت و قحطي را ناديده گرفتند. نظريه غلط درك شده مي تواند كشنده باشد، فقر چشم انداز مالتوسي نسبت غذا به جمعيت مسئول مرگ ميليون ها انسان است (مانند قحطي ۱۹۴۳ بنگال)
آدام اسميت- پدر علم اقتصاد- (۱۷۹۰-۱۷۲۳) برخلاف مالتوس، با قانوني كه به نفع فقرا، تحت عنوان قوانين فقرا وضع شده بود، مخالف نبود؛ هرچند آن قانون را به خاطر زمختي و ماهيت ضد توليدي و برخي قواعد دست و پاگيري كه وجود آنها را برخلاف منافع كساني مي   دانست كه از آن استفاده مي كنند مورد انتقاد قرار مي داد. براساس تحليل هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي اخير، به نظر من مي توان اقداماتي را شناسايي كرد كه منجر به حذف قحطي ها و كاهش اساسي تغذيه ناكافي مزمن شوند.
مطمئناً اين امر حقيقت دارد كه هيچ گاه با وجود كاركرد يك مردم سالاري چند حزبي قحطي رخ نداده است. در حقيقت، كشورهاي فقير با حكومت مردم سالاري گاهي اوقات كاهش بسيار بيشتري در توليد و عرضه غذا و نيز سقوط شديد تر قدرت خريد بخش هاي عمده اي از جمعيت را نسبت به بعضي كشورهايي كه حكومت غير مردم سالاري دارند داشته اند. اما در حالي كه كشورهاي استبدادي با قحطي هاي بزرگ روبه رو شوند، كشورهاي مردم سالار علي رغم اين كه وضعيت غذايي بهتري داشتند، توانستند ترتيب هايي اتخاذ كنند كه از بروز قحطي جلوگيري كنند. اداره مبتني بر مردم سالاري، شامل انتخابات چند حزبي و رسانه هاي آزاد، اين امكان را به وجود مي آورند كه ترتيباتي براي امنيت اوليه حمايتي نهادينه شوند. در واقع پيشگيري از وقوع قحطي ها تنها يك نمونه از گستره حمايتي مردم سالاري است.
*منابع در دفتر روزنامه موجود است.
سيد حسين امامي

اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
علم
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |