نقش ساخت وساز هدفمند و اثرات آن در جامعه
تويي كه خانه ام را مي سازي
|
|
عكس: علي اكبر شيرژيان
مهدي فروغمند اعرابي
اگر براي جامعه اي تاثير نقش معماري در زندگي مفهوم باشد، به طور قطع، روابط آن جامعه داراي انتظام و مبتني بر تفكر و احساس سالم خواهد بود .
مصداق معناي جمله فوق در جوامعي است كه حضور معماري را در يك بنا ارج مي گذارند؛ در يك كلام، معماري در تفكر و ذهنيت معمار خلق مي شود، پس آفريننده هر اثر معماري، شخص معمار است.
اما معمار كيست؟ در نگاهي كلي، معمار مانند هر انسان ديگر، در روند شكل گيري ذهنيت خود مسير زندگي را طي كرده و بنا به شرايط خاصي، معماري را به عنوان شغل انتخاب مي كند. در يك تقسيم بندي كلي، معماران را مي توان به دو بخش كاملا قابل تميز تفكيك كرد؛ دسته اول، معماراني هستند كه معماري مي كنند و در سايه آن زندگي كرده و از آن جايگاه به هستي نگاه مي كنند و دسته دوم، معماراني كه زندگي مي كنند و براي امرار معاش و كسب درآمد، شغل معماري به آنها داده مي شود!
هر دو دسته به دليل مسئوليتي كه در ايجاد كيفيت مناسب در اثر خود دارند، در شكل دادن به ساختمان ها و شهرهاي ما اثر غيرقابل انكاري دارند. ذكر واژه معمار در اين مقاله بيشتر متوجه معماران دسته اول است؛ معماراني كه، معماري براي آنها دغدغه فكري بوده، بستر سلوك فكري آنان معماري ست.
او ديگر با انسان سالك تفاوت عمده اي دارد؛ او معمار سالك است يعني اينكه هر چه را مي بيند، واقعا از دريچه معماري به محك و ارزشيابي آن مي نشيند. ما به اين شخص معمار مي گوييم، چه عواملي به اين شخص اضافه شده و متصف به صفاتي شده است كه عمل يا اثر او از حوزه حرفه و تكنيك و فن خارج مي شود و ارتباط با او صرفا در حوزه فرهنگ مقدور است.
به عبارت ديگر نمي توانيم بگوييم شغل او هنر آفريدن اثر است و واژه شغل را از هنر جدا مي سازيم و اگر به غلط شغل معماران را مهندس اطلاق مي كنيم، در واقع به خاطر آن است كه بسياري از جوامع، تفاوتي براي خلاقيت و اشتغال قائل نيستند و فرق آنها را تميز نمي دهند، در نتيجه حضور معماري يا عدم آن، با حضور مهندسي ساختمان در يك اثر، براي اينگونه جوامع، قابل تميز نيست، چرا كه معناي كيفيت فضا در چالش با تجمل، كم رنگ و كم اثر شده است و اين درست همان تفاوتي ست كه در يك اثر معماري با يك ساختمان فاقد آن اثر، وجود دارد.
امروزه معيار سنجش بهره برداران از ساختمان- بنا به دلايلي- تجمل و نحوه آرايش ظاهر بناست؛ كمتر به كيفيت بنا توجه مي شود، ولي همواره زمزمه حسرت از ساختمان هاي قديمي و فضاهاي دلچسب آنها در مذاكرات جاري ست. اين امر بدين معني ست كه كيفيت آثار معماري قديم براي مخاطب اثر، محسوس و قابل درك بوده ولي به تصور اينكه دستيابي به آن ديگر ممكن نيست، معيارهاي سنجش كيفي را از تفكر معمول خارج كرده اند و توليدكنندگان ساختمان هم بنا به رابطه بين عرضه و تقاضا به آن سمت و سو كشيده شده اند.چنانچه معماري و نقش معمار در ظهور كيفيت فضا به بهره برداران تفهيم شده و الگوهاي مناسب آن عرضه شود، بديهي است وجه تمايز حضور و عدم حضور كيفيت، قابل درك خواهد شد و بستر مناسب براي باززنده سازي مسائل كيفي در ساختمان فراهم مي شود.معماران و بهره برداران بايستي اين امر را در حوزه معماري، هدف خود فرض كرده و براي تحقق آن ارزش ويژه اي قائل باشند تا اين مهم به منصه ظهور برسد.قبل از ورود به بحث كيفيت و ماهيت معماري، ذكر يك نكته براي تفكيك و تلقي صحيح از معماري و نقشه معماري لازم مي نمايد.
خيلي از دست اندركاران ساختمان به تصور اينكه معماري در يك يا چند برگ نقشه خلاصه مي شود، به دكان هايي كه در آنها نقشه معماري فروخته مي شود مراجعه و با دريافت آن نقشه ها، خود را از دغدغه كيفيت در معماري رها كرده و به اميد اينكه در انتهاي كار با آرايش بنا آن را قابل عرضه مي كنند، به اين امر اكتفا مي كنند؛ درحالي كه نقشه هاي معماري مرسوم، فقط يك جانمايي فضا بوده و تعيين كننده محل و ارتباط فضاهاست؛ آن هم با معيارهاي استاندارد عادتي، نه تفكر معمارانه!
بنايي كه پشتوانه معناي آن همان چند برگ نقشه باشد، چگونه مي تواند مظهر و تجلي احساس انساني به نام معمار باشد و زماني كه چنين فضايي ساخته و پيرايش شود، آيا مي توان انتظار داشت كه با فطرت انساني آدم هايي كه در آن زندگي مي كنند ارتباط برقرار كرده و فضايي را با كيفيت مطلوب به وجود آورد؟ قطعا پاسخ منفي ست.
درست است كه جانمايي و سلسه مراتب ارتباطي، هندسه و ابعاد فضا جزوي از مقوله معماري ست، ولي با تعاريفي كه گذشت، اين موارد فقط ابزاري براي كيفيت فضاست و نمي شود جانمايي فضاها را معماري تلقي كرد. بنابراين اين حوزه نمود (معماري هربنايي) كيفيت بناست اما كيفيت چيست؟
در فرهنگ دهخدا براي معني كيفيت دو صفحه تعريف آمده است كه خلاصه آن را مي توان چنين بيان كرد: چگونگي و حالت و وضعي كه حاصل باشد در چيزي، يا صفت و چگونگي امري ست كه به حواس ظاهر و ادراك انسان مربوط مي شود .به طور اجمال مي توان گفت كيفيت فضا صفاتي ست كه در يك فضا مستتر بوده و به كمك هندسه و اشكال معنادار و تمهيدات معمارانه، ابزار دستيابي به شرايط مناسب زندگي (كاربري مورد نظر) را فراهم سازد يا به عبارتي ديگر كيفيت فضا را به فطرت انساني نزديكتر كرده و كاربري كمي و كيفي بنا را براي انسان مطلوب تر مي سازد.
در هر حال بحث كيفيت فضا بسيار گسترده و پيچيده تر از آن است كه با اندك توضيحي در اين نوشته بيايد. اما كيفيت آن فضا است (بنده طلعت آن باش كه آني دارد)
چگونه كيفيت وارد بنا مي شود؟
كيفيت از طريق ذهن، تفكر، خرد و … معمار به ساختمان دميده مي شود، در واقع كيفيت ساختمان همان روحي است كه معمار به ساختمان مي دهد.
معمار با ديد جامع نگر خود، ابتدا صورت مسئله را طرح و سپس راه حل هاي كمي و كيفي را براي آن مسئله خاص كشف كرده و با دانش خود به كمك تكنيك به گونه اي فضاها را محدود مي سازد كه كيفيت مطلوب حاصل شود.
گاهي اشكال حامل پيام هستند، زماني ديگر احجام در خود رمزي را براي كشف شدن پنهان مي كنند
و … . در هر حال اثر (معماري) و مخاطب (بهره بردار يا تماشاگر) در يك ارتباط مادي، احساس معمار را مبادله مي كنند چرا كه هر چه در فضا هست توسط معمار خلق شده، بنابراين كيفيت فضا فقط و فقط به دست معمار وارد بنا مي شود و... . اين است كه براي بهبود زندگي و ايجاد يك نظم محسوس در قالب مفاهيم فرهنگي و ذاتي انسان نبايستي به معماري ساختمان ها و شهر هايمان بي اعتنا باشيم، چرا كه نبود كيفيت و ماهيت مطلوب در فضاهاي زيستي به معناي بي روح شدن زندگي ست.
هر قدر به اين موضوع اهميت دهيم، نقش متخصص اين موضوع يعني معمار، پررنگ تر و با اهميت تر مي شود؛ بنابراين با توجه به رابطه تنگاتنگ معمار و معماري، شناساندن هر يك از آنها به روش اطلاع رساني صحيح و گام به گام به مردم مي تواند تا حدودي نقش اين امر مهم را در ارتقاي سطح كيفي معرفي كرده و نهايتا جامعه را به سمت تعالي سوق دهد؛ جامعه اي كه اين چنين درك كند يقينا قادر خواهد بود تفاخر فرهنگي هنر معماري را از آرايش و آرايشگر بنا تميز داده و كيفيت و ماهيت معناي زندگي، يا عميق تر از آن، حكمت و معرفت هستي را، به واسطه جهان بيني معماران، در مسير زندگي جاري سازد. آن هنگام است كه فضاي مطلوب، قابليت حضور مي يابد. همان طور كه جوامع شرقي يا فرهنگ ما در گذشته انجام داده و به دنبال آن برخي از جوامع امروز نيز آن را درك كرده و پيروي مي كنند، عده اي راه رفته و مي روند
و ما … به قولي: ره چنان رو كه رهروان رفتند.
*عضو انجمن مفاخر معماري ايران
|