دوشنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۴ - - ۳۸۴۹
زشتي نماهاي شهر هنوز توي ذوق مي زند
كمي بزك كن تهران بانو
005601.jpg
عكس ها: علي اكبر شير ژيان
مهرداد مشايخي
به اين عكس نگاه كنيد. اينجا ضلع جنوبي ميدان انقلاب است. قرار نيست در اينجا پايه هاي برج آزادي كار گذاشته شود؛ قرار نيست خط مونوريل از اينجا عبور كند؛ كسي هم بنا ندارد در اين مكان ماشين آلات صنعتي يا چيزي شبيه باسكول نصب كند؛ اينجا فقط قرار است يك پل عابر مكانيزه (پل عابر مجهز به پله برقي) نصب شود، اما چرا اين شكلي؟ خدا مي داند. كسي نداند، گمان مي كند اين سازه قرار است دو تكه شهر را كه از هم جدا شده اند، به هم وصل كند و نگه دارد.
فكر مي كنم تا اينجا موضوع گزارش روشن شده است يا دست كم حدس هايي در مورد آن زده ايد. مدت هاست كه ناهنجاري هاي بصري فضاهاي شهر، موضوع بعضي از گزارش هاي شهري شده است، اما هر بار مسئوليت آن به گردن نبود مديريت واحد شهري و تداخل مسئوليت ها و رفتارهاي خودسرانه سازمان ها و ادارات مختلف گذاشته شد. يك روز شركت برق، سازه اي را نصب مي كرد و روز ديگر مخابرات، آنتن هاي تلفن همراه را. يك روز فلان نهاد داربستي فلزي و زنگ زده و عظيم براي به نمايش گذاشتن پرده اي 2در 3 نصب مي كرد و روز ديگر بنيادي ديگر چنين فضايي را براي نصب پرده هاي خود طلب مي كرد، اگر كسي هم اعتراضي به اين آشفتگي ها داشت، از پيش جوابش روشن بود: اين كار متولي ندارد ؛ نه اينكه متولي نداشته باشد، متولي داشته و هنوز هم دارد، اما ظاهرا چندان اختياري براي ساماندهي وضع نداشت. سازمان زيباسازي شهرداري تهران متولي ساماندهي مناظر و فضاهاي شهري و زيباسازي آن فضاها و مناظر است. اين سازمان براساس اين وظيفه، مسئوليت دارد كه محل قرارگيري تابلوهاي بزرگ تبليغاتي (بيل بورد) و پرده هاي اطلاع رساني را مشخص كند، محتواي آن را تاييد كرده و بر مبلمان شهري نظارت كند و در صورت نصب اجزايي از مبلمان شهري كه با فضاي شهر همخواني ندارد، جلو اين اقدام را بگيرد. به دليل وجود همين وظايف، انتظار نمي رود كه سازمان زيباسازي در مقابل ناهنجاري هاي بصري سكوت كند، چه برسد به اينكه خود در به وجود آمدن آن شريك باشد.
شاخ كرگدن بر پيشاني آهو
براي توضيح در مورد نابساماني هاي بصري شهر، سه نمونه را از مناطق مختلف تهران در نظر گرفته ايم. اولين نمونه همان پل مكانيزه ضلع جنوبي ميدان انقلاب است كه فعلا پايه هاي آن نصب شده. براي نصب پايه هاي اين پل مدت ها چاله هايي بزرگ در دو طرف ضلع جنوبي ميدان حفر شده بود تا پي ريزي پايه هاي پل انجام شود. نه آن موقع و نه حتي پس از آنكه پايه هاي عظيم پل نصب شد، نمي شد حدس زد كه اين پايه ها براي استقرار چه سازه اي نصب شده اند تا اينكه در تماسي با شهرداري منطقه 10 مشخص شد روي اين پايه ها قرار است پله ها و سازه روگذر پل مكانيزه عابر پياده قرار گيرد، اما ايراد اين كار چيست؟ ضلع جنوبي ميدان انقلاب در حال حاضر پل عابري دارد كه سالهاست مورد استفاده عابران قرار مي گيرد. اين پل اگرچه مكانيزه نيست، اما در مقايسه با سازه اي كه قرار است پل مكانيزه روي آن نصب شود از ظرافت بيشتري برخوردار است؛ ظرافتي كه باعث شده پل در گوشه ها به نوعي جزو اجزاي ميدان شده و از نظر بصري چشم را آزار ندهد، اما پايه هاي نصب شده در كنار اين پل عابر قديمي آنقدر عظيم و مهيب است كه به نظر مي رسد براي همخواني آن با فضاي ميدان، لازم باشد تمام ساختمان هاي اطراف ويران شده و فضاي جديدي با بناهاي تازه و بزرگتر ساخته شود.
نمونه ديگر، ساخت پل مكانيزه ديگري در مقابل ورودي نمايشگاه بين المللي در بزرگراه چمران است. ورودي اصلي عابران و بازديدكنندگان نمايشگاه در بزرگراه چمران در حال حاضر با يك پل عابر به سوي ديگر بزرگراه ارتباط دارد، اما به دليل حجم بالاي عابران و استفاده كنندگان از اين پل هوايي، قرار شده است پلي مكانيزه در اين نقطه نصب شود و عابران با رفاه بيشتري به نمايشگاه رفت وآمد كنند، اما مشكل اينجاست كه پايه هاي پل جديد هم مثل پل در حال نصب در ميدان انقلاب، حكايت از نصب سازه اي عظيم و ناهمخوان با فضاي اطراف خود دارد. در اين نقطه تابلويي تزئيني، ساخته شده با كاشي هاي رنگي زينت بخش اين فضاست و درختان و فضاي سبز اطراف به همراه ساير اجزاي مبلمان شهري، محيطي نسبتا قابل قبول از نظر زيبايي بصري به وجود آورده اند، در حالي كه نصب اين سازه بدون توجه به محيط اطراف آن، همين زيبايي حداقل را تهديد مي كند.
و اما نمونه سوم؛ لابد شما هم بارها از رشد قارچ گونه تابلوهاي تبليغاتي و اطلاع رساني در نقاط مختلف شهر تعجب كرده ايد و احتمالا گاه به اين فكر كرده ايد كه شايد قرار نيست نمايي از شهر از دست اين تابلوها در امان بماند. قطعا اين طور نيست و براي نصب اين تابلوها هم سازمان زيباسازي شهر تهران قواعدي در نظر گرفته است. اما نصب تابلوهاي تبليغاتي در نقاط پرتردد شهر، تا حدودي خارج از اين قاعده بوده است. براي نمونه ميدان هفت تير را در نظر گرفته ايم؛ فضايي كه علاوه بر ترافيك و پياده روهاي كم عرض، نابساماني بصري هم آن را تبديل به محيط آشفته اي كرده است. از بزرگراه مدرس در ضلع شمالي ميدان كه وارد ميدان مي شوي دوسازه بزرگ مربوط به مترو تهران پيش از هرچيز چشم را نوازش مي كند! براي اينكه بدانيم سازه هاي مربوط به ايستگاه هاي مترو در سطح شهر نبايد چنين حجيم ساخته شود لازم نيست دانش فني و شهرسازي زيادي داشته باشيم. كافي ست به تصاوير شهرهاي اروپايي كه محيط را براي شهروندان روز به روز بيشتر قابل تحمل مي كنند نگاهي انداخته باشيم؛ در اين شهرها ورودي ايستگاه  مترو تنها از يك تابلو اطلاع رساني مربوط به ايستگاه و يك راه پله به سمت پايين تشكيل شده است.
005613.jpg
005616.jpg
عكس سمت راست كه حاصل كار گلناز بهشتي است تصويري از احداث پل عابر پياده در بزرگراه چمران ارائه مي دهد و عكس سمت چپ كه توسط ساغر امير عظيمي گرفته شده حكايت از آشفتگي هاي بصري در ميدان هفت تير دارد
وارد ميدان هفت تير كه مي شوي كافي ست چند لحظه چشم بچرخاني تا متوجه شوي كه انبوه تابلوهاي تبليغاتي و پرده هاي اطلاع رساني مثل پرده اي فضاي ميدان را از مقابل چشم شما پنهان كرده اند.
شهرسازي و طراحي شهر الگو مي خواهد
مجموعه چنين آشفتگي هايي ست كه در آرامش رواني شهروندان نقش منفي بازي مي كند.
طبيعي ست كه شهرونداني كه در شبانه روز تصاوير آرامش بخش را نظاره مي كنند در مقايسه با شهرونداني كه مجبورند هنگام تردد در شهر ناهنجاري هاي بصري را تحمل كنند آرامش رواني بيشتري داشته باشند.
صمد ذواشتياق، شهرساز و از طراحان طرح جامع شهر تهران معتقد است كه يكي از مشكلات اصلي در اين زمينه نبود طراحي شهري ست؛ به اين معني كه هر كس در شهر كار خودش را مي كند و دخالت در فضاي شهري از الگوي خاصي پيروي نمي كند. به نظر ذواشتياق طراحي سازه اي مثل پل مكانيزه عابر پياده كه جزو مبلمان شهري محسوب مي شود، سازمان مربوطه محيط اطراف را در نظر نمي گيرد و در نهايت، حاصل كار اين مي شود كه سازه نصب شده با مبلمان و فضاي اطراف خود از نظر بصري هيچ همخواني و هماهنگي ندارد.
اين كارشناس شهرسازي معتقد است: در نصب تابلوهاي تبليغاتي هم گاه افزايش بيش از حد اين تابلوها يا بزرگي آنها به نماي شهر لطمه مي زند. ضمن اينكه گاه نصب تابلوهاي بزرگ در نقاط پرتردد مشكلات ترافيكي به همراه دارد. دليل آن هم اين است كه ديد رانندگان و عابران به اصطلاح دزديده مي شود . او سپس مثال مي زند: در ابتداي خيابان بهشتي( عباس آباد) در محل تلاقي اين خيابان با خيابان وليعصر(عج) تابلوي بزرگي روي پايه اي بلند نصب شده است. اگر اين تابلو بايد در اين نقطه شلوغ و پرترافيك شهر نظر رانندگان را جلب كند كه اثر منفي روي تردد خودروها و دقت رانندگان مي گذارد و اگر قرار است كه توجه آنها را جلب نكند، پس چرا نصب شده است؟
او البته معتقد است كه گاه نگاه درآمدزا به فضاهاي تبليغاتي باعث افراط در نصب تابلوها شده و موجب شده تا مكان يابي و افزايش تعداد تابلوها از اصول شهرسازي و زيباسازي پيروي نكند.
به نظر ذواشتياق تا هنگامي كه طراحي شهري در مورد مبلمان و فضاهاي شهري صورت نگيرد و الگويي براي طراحي اين سازه ها و فضاها وجود نداشته باشد چنين مشكلاتي وجود خواهد داشت. به نظر او حتي در غرب كه پيشرو تبليغات شهري ست، نصب تابلوها و تعداد و اندازه آنها محدوديت هاي خاص خود را دارد. در فضاهاي شهري اروپا غالبا از كيوسك هاي تبليغاتي كه مدتي هم در نقاط مختلف تهران نصب شد، استفاده مي شود نه از تابلوهاي بزرگ.
زيباسازي را جدي تر بگيريد
مكالمه تلفني ما با ابوالقاسم وحدتي اصل- مديرعامل سازمان زيباسازي شهر تهران- در مورد مشكلات ذكر شده در بخش هاي قبلي گزارش چند روز طول كشيد؛ دليل آن هم اين بود كه مهندس وحدتي اصل در اين مدت ساعت ها با مديران شهري بخش هاي مختلف، جلسات فشرده داشت و مشغول مذاكره بود. اما با وجود اين فشردگي كار، او معتقد است كه هنوز زيباسازي شهر به دغدغه هاي اصلي مديريت شهري بدل نشده است. شايد هم حق با مديران شهري باشد. شايد هنوز آلودگي بصري و  آشفتگي هاي نماهاي شهري در مقايسه با ترافيك، آلودگي هوا، جمع آوري حجم انبوه زباله ومشكلاتي نظير اين، مشكلي درجه چندم محسوب شود.
مهندس وحدتي اصل در مورد مشكلاتي كه در نصب تابلوهاي تبليغاتي وجود دارد مي گويد: من هم مثل شما و كارشناسان در مورد آلودگي بصري ميدان هفت  تير نگراني هايي دارم، ولي مشكل اينجاست كه در نقاطي مثل اين ميدان تقاضاي بالايي براي فضاي اطلاع رساني و تبليغات، بخصوص از طرف بنيادها و ارگان هاي غيرتجاري وجود دارد. از آنجا كه هنوز نقش زيباسازي آنچنان كه بايد در مورد فضاهاي تبليغاتي جدي گرفته نشده، شوراي تبليغات سازمان زيباسازي نمي تواند در مقابل تقاضاهايي كه براي دريافت فضاي اطلاع رساني مي شود، مقاومت كند .
به گفته وحدتي اصل وقتي ديديم نمي شود خواسته بنيادها و شركت هاي دولتي و رسمي را براي نصب داربست تبليغاتي ناديده گرفت، ميله هايي را براي نصب پرده هاي اطلاع رساني موقت طراحي كرديم كه از داربست ها به مراتب زيباتر است. البته او معتقد است كه براي  جدي تر شدن نقش سازمان زيباسازي در ساماندهي فضاهاي شهري نياز به فرهنگسازي بيشتري ست و مي گويد: ما كار ساماندهي را شروع كرده ايم؛ بعد از طراحي پايه هايي به جاي  داربست، قاب هايي شيشه اي را براي تبليغات ديواري در نظرگرفتيم تا اين تبليغات را از شكل آزار دهنده خارج كنيم .
مديرعامل سازمان زيباسازي با افزايش تعداد تابلوها براي افزايش درآمد شهرداري موافق نيست و مي گويد: شهرداري سالانه حدود 2 هزار ميليارد تومان هزينه دارد و درآمد 7-6 ميليارد توماني شهرداري از تبليغات پايه اي و بيل بوردها در مقابل كل هزينه هاي شهرداري، رقم قابل توجهي نيست؛ ضمن اينكه بسياري از تبليغات پايه اي براي مناسبت هاي ملي و مذهبي انجام مي گيرد و جزو تبليغات فرهنگي محسوب مي شود و درآمد زيباسازي از تبليغات شهري هم مستقيما صرف اجراي پروژه هاي خدماتي و زيباسازي مي شود؛ مثل احداث پل مكانيزه
عابر پياده، پياده راه يا مبلمان شهري .
در اين بين وحدتي اصل هم با نظر ذو اشتياق در مورد لزوم وجود طراحي شهري و الگويي جامع براي زيباسازي موافق است و مي گويد: ما هم قصد داريم طرحي را آماده كنيم كه نگاهي جدي به سيماي شهر داشته و در صدد ارتقاي محيط زندگي و توسعه قلمرو عمومي باشد. براساس اين طرح امكانات حضور بهتر شهروندان در شهر مثل مبلمان شهري مناسب و فضاهاي خدمات عمومي مثل سرويس هاي بهداشتي يا پياده راه توسعه داده مي شود . و در ادامه مي گويد: البته تا وقتي چنين طرح جامعي آماده و تصويب شود، پروژه هايي مثل احداث پياده راه ها و ساماندهي ميادين را در قالب همان طرح جامع اجرا مي كنيم .
مديرعامل سازمان زيباسازي شهر تهران در مورد طراحي پل هاي عابر پياده معتقد است كه اين پل ها اصولا با فضاي شهري بسته همخواني ندارد ، چرا كه در اصل مختص فضاهايي مثل بزرگراه هاست، اما گاه لازم است در نقاطي مثل ميدان انقلاب كه روزانه هزاران نفر از خيابان عبور مي كنند پل عابر مكانيزه نصب شود و مديريت شهري اصرار به نصب اين سازه دارد. اينكه شهر تهران 10 سال آينده چه شكلي باشد و چه نهادها و سازمان هاي اجازه دخالت در زيبايي شهر را داشته باشند به اقدامات امروز مديريت شهري بستگي دارد. عنوان انتخاب شده براي اولين ميان تيتر اين گزارش، تيتر گزارشي بود كه يك سال و چندي قبل براي گزارشي در مورد تجاوز برج جهان نما به حريم ميدان نقش جهان اصفهان انتخاب شده بود. در اين بين تفاوت مهم اصفهان و تهران در مورد تجاوز به فضاهاي شهري در اين است كه در اصفهان يك شاخ گركدن مسئله ساز شد، اما در تهران، ماهي يكي از اين شاخ ها سبز مي شود و مسئله ساز نمي شود.

زيبا سازي آخر صف
تهران- اين بانوي پير- آنقدر جذابيت هاي بصري دارد كه بشود هرگوشه اش را با آنها بزك كرد و آراست ،اما گويي پرده اي از بي توجهي روي زيبايي اين پايتخت كهنه را پوشانده است.
اين بي توجهي در حالت خوشبينانه، نه خواست آگاهانه مديران كه حاصل پيچيدگي هاي فراوان مشكلات روزمره و تداخل مسئوليت ها و وظايف مديران است .در نهايت نتيجه اين شده است كه برنامه هاي مجموعه اي كه بايد در ساماندهي مناظر تهران بكوشد در انتهاي صفي قرار مي گيرد كه ابتداي آن را برنامه هاي ساماندهي ترافيك ،كاهش آلودگي هوا، خدمات جمع آوري زباله و اصلاح معابر و... تشكيل مي دهد.

راپورت خبرنگار
در رگ هاي شهر
005583.jpg
پويا مهر آيين- تا زير زانوهايش داخل آب است. ساعت از 11 شب گذشته و حالا ديگر هوا آنقدر سرد شده كه خيابان  كاملا خلوت شده  و كمتر شهروندي هست كه ببيند مرد نارنجي پوشي كه داخل جوي آب است با چه مصيبتي مي كوشد كه مسير آب را باز كند؛ مسيري كه با انبوهي از زباله هاي گوناگون مسدود شده است و ظاهرا قرار نيست به اين راحتي ها هم باز شود. در كنار جوي آب هم مقدار زيادي زباله انباشته شده؛ زباله هايي كه توسط رفتگر زحمتكش شهرداري از جوي آب بيرون ريخته شده است. خوب كه نگاه مي كنيم، مي بينيم كه هيچ كدام از زباله ها نمي تواند به صورت اتفاقي در خيابان رها شده باشد؛ ظرف هاي يك بار مصرف، انواع نايلون و ... به وفور به چشم مي آيد و همه حكايت از اين دارد كه متاسفانه هنوز هم بسياري از شهروندان جوي هاي آب تهران را به عنوان سطل زباله مورد استفاده قرار مي دهند. مي پرسم: هر چند روز يك بار مجبور مي شويد اين كار را انجام دهيد و راه جوي هاي آب را باز كنيد؟ آهي مي كشد و نفسي تازه مي كند، مي گويد: تقريبا هر دفعه كه آب وارد جوي ها مي شود بايد اين كار را انجام دهيم. همين كه حجم آب آنقدر زياد شود كه جريان پيدا كند، زباله هايي كه در مسير آن قرار دارند در آب شناور مي شوند. با آن به راه مي افتند تا وقتي كه به محلي برسند كه پل وجود داشته باشد يا مثلا مسير جوي آب تنگ تر شود. زباله ها مثل يك سد جلو آب را مي گيرند. خرده هاي پلاستيك و ديگر چيزها همه فضاها را مي بندند و ديگر آب نمي تواند رد شود. اگر به موقع مسير را باز نكينم، آب سرريز مي شود و تمام خيابان را مي گيرد. اين روزها هم كه هوا سردتر شده، اگر دير بجنبيم آب يخ مي زند و آنوقت خارج كردن زباله ها خيلي سخت تر مي شود؛ هر چند كه همين آب يخ نزده هم آنقدر سرد هست كه تا مغز استخوان آدم تير بكشد. تازه حالا كه هوا خنك شده خيلي بهتر است. تصورش را بكنيد كه در گرماي تابستان بوي تعفن آب هايي كه در جوي ها مي ماند و بوي زباله ها آدم را كلافه مي كند؛ خيلي سخت است آقا، از هر كاري سخت تر است . مي پرسم: فكر مي كني چرا اين همه زباله توي جوي هاي آب جمع مي شود؟ . دوباره قد راست مي كند و دستش را به كمرش مي زند. مي گويد: خب، اين زباله ها كه از آسمان نباريده. بالاخره يك كسي اينها را ريخته؛ حالا يا توي خيابان يا توي جوي آب؛ فرقي ندارد. خيلي ها وقتي مي خواهند پياده روهاي جلو مغازه يا خانه شان را تميز كنند،  تازه همه آشغال ها را توي باغچه پياده رو يا توي جوي آب مي ريزند و فكر مي كنند كه محيط اطرافشان را تميز كرده اند، در صورتي كه آلودگي را بيشتر هم مي كنند و تازه باعث مي شوند كه شهر خيلي زشت تر  شود. اي كاش يا زباله ها را بعد از جارو كردن جمع مي كردند يا اينكه اين كار را به عهده خود ما مي گذاشتند .
در حالي كه كمي از توانايي او در شرح دادن مشكلات متعجب شده ام، مي پرسم: چند كلاس سواد داري؟ . سرش را زير مي اندازد و بعد از چند لحظه با لبخندي به من نگاه مي كند و مي پرسد: چه فرقي دارد؟ مهم اين است كه دارم وظيفه ام را انجام مي دهم. از طرف ديگر مگر خيلي ها نيستند كه با داشتن مدارك مختلف به وظيفه شان عمل نمي كنند؟ اگر راست مي گويي مثلا برو همين سئوال را از كساني بپرس كه صبح تا شب زباله هايشان را در همين جوي هاي آب مي ريزند . در حالي كه سعي مي كنم بفهمم سئوال من بيشتر از زاويه تحسين بوده تا تحقير، مي پرسم: فكر مي كني چه دلايل ديگري وجود دارد كه جوي  هاي آب تا اين حد انباشته از زباله باشند؟ .
مي گويد: خيلي ها مقصر هستند. مثلا شما ببينيد! خود شهرداري هم مقصر است. از اول تا آخر اين خيابان چند تا سطل زباله عمومي هست كه مردم زباله هايشان را در آنها بريزند؟ خب، وقتي شهروند سطل زباله اي در دسترس خودش نمي بيند، شايد آنقدر حوصله نداشته باشد كه زباله را با خودش حمل كند تا وقتي كه به يك سطل زباله برسد. اصلا در بعضي مواقع چنين كاري ممكن نيست. شايد خود من هم كه باشم مجبور شوم اين كار را انجام دهم. از طرف ديگر خيلي از اين زباله ها، همان زباله هايي ست كه يا مردم از خانه هايشان بيرون مي گذارند، يا اينكه خوب جمع آوري نمي شوند. كافي ست از بين اين همه كيسه زباله اي كه شب ها كنار كوچه و خيابان انباشته مي شوند، يكي داخل جوي آب بيفتد. نتيجه كاملا معلوم است ديگر؛ همين وضعيتي پيش مي آيد كه الان داري مي بيني. بدبختي اش براي ماست. هزار و يك مرض و درد هم توي اين زباله هاست كه باعث مي شود آب هم آلوده شود و خدا مي داند كه اين آب آلوده چه جاهايي را كه آغشته نمي كند .
دوباره بيلش را پر از زباله مي كند و از جوي بيرون مي ريزد. حالا ديگر آب كم كم جريان پيدا مي كند و به مسيرش ادامه مي دهد؛ آبي كه رنگي جز كدورت و آلودگي ندارد. خداحافظي مي كنم و خسته نباشيد مي گويم و راه مي افتم. دارم به حرف هاي مرد نارنجي پوش فكر مي كنم. آب هم در كنار من در جوي آب جاري شده و پيش مي رود. كمي جلوتر چشمم به كيسه هاي زباله مي افتد كه به رغم گذشتن ساعت ها از زمان اعلام شده براي جمع آوري آنها، هنوز در كنار خايابان كوهي از پليدي را تشكيل داده اند؛ در خيلي از كيسه ها بخوبي بسته نشده و مقداري از آنها هم كه اصلا در كيسه ريخته نشده، گربه ها به فعاليت شبانه خود مشغول هستند و حسابي از اين ضيافت شبانه راضي مي نمايند.
به اين فكر مي كنم كه حالا ديگر انگشت هاي رفتگر وظيفه شناس راپورت امشبم حسابي يخ زده است. به اين فكر مي كنم كه فردا، پس فردا وقتي باران هاي شديد پاييزي و زمستاني ببارند، آيا جوي هاي پر از زباله خواهند توانست آب هاي سطح خيابان ها و كوچه ها را براحتي به شبكه فاضلاب هدايت كنند يا نه؟ نظر شما چيست؟

زاويه ديد
تهران، فرشي كه دوباره بايد بافته شود
005631.jpg
امير موسي كاظمي- مينياتور ايراني ؛ اين تصويري بود كه شهردار جديد تهران در همان روزهاي آغازين مسئوليتش، از آينده پايتخت جمهوري اسلامي ايران ارائه داد. همان هنگام كه در مراسم معارفه يكي از همكاران جديد خود كه احتمالا با همين ديدگاه نيز دعوت به كار شده بود تهران را به فرش تشبيه كرد كه بايد با نقشي به زيبايي يك مينياتور ايراني بافته شود، اما ارائه اين تصوير از سوي دكتر قاليباف به همان اندازه آرمانگرايانه بود كه رفع معضل آلودگي هوا و ترافيك تهران در يك روز. چه، شهري به آشفتگي ظاهري تهران را نمي توان به اين سادگي ها به نقش و نگار آراسته يك فرش نزديك كرد، مگر با شكافتن و دوباره بافتن آن.
تهران امروز تركيبي ست ناميمون از مجموعه قطعاتي كه پازل وار، اما بدون نظم و ترتيب در كنار يكديگر چيده شده اند. شايد دم  دست ترين نمونه اي كه مي توان بر صحت اين ادعا آورد، اول تابلوهاي تبليغاتي ريز و درشتي  باشد كه در هر گوشه شهر سر از دل خاك بيرون آورده اند و ديگري سازه هاي ناهماهنگ و بدقواره اي كه قرار است نقش زيرساخت هاي شهري را ايفا كنند.
اين آشفتگي در حالي پا روي گلوي بافت بصري شهر گذاشته است كه سازمان زيباسازي شهرداري تهران عملا هيچ  قدرت عملي براي مقابله با آن ندارد. به بيان ديگر متولي بحث زيبا سازي تهران آنقدر در حاشيه نگه داشته شده كه نمي توان از آن انتظار پاسخگويي داشت. وقتي بحث درآمدزايي به دليل كمبود منابع درآمدي يا محقق نشدن آنها اولويت اول مديريت شهري قرار مي گيرد، در امان ماندن از تبعات ناگوار اين نگاه ،بخصوص در زمينه حفظ ساختار زيباشناختي شهر، گريزناپذير مي نمايد.
از سوي ديگر عملكرد يك جانبه و بدون هماهنگي ساير نهادهاي شهري در ايجاد زيرساخت هاي لازم نيز به عاملي جهت نامتناسب بودن سازه هاي مذكور با فضاي ايده آل سازمان زيبا سازي منجر مي شود.
نگاهي دقيق و زيباشناسانه به اين موارد مي تواند فاصله بسيار ميان وضعيت موجود با آنچه در ذهن مديريت شهري مي گذرد را بخوبي نشان دهد.
در واقع شهردار تهران نمي تواند وعده مينياتوري شدن بافت بصري شهر را به شهروندان بدهد، وقتي سازمان زيباسازي كه قرار است نقش اصلي در اين پروسه را ايفا كند توانايي مقابله با مظاهر آشفتگي موجود را ندارد. به بيان ديگر اگر مي خواهيم شهري داشته باشيم زيبا و آرامش دهنده، بايد به بحث زيبا سازي نيز همانند حوزه هاي با اهميتي چون آلودگي هوا و ترافيك نگاه كنيم، با همان حساسيت و دقت نظر و قطعا دكتر قاليباف - كه نگاه لطيف و شهروندمدارانه اش بر هيچ كس پوشيده نيست نيز از همين منظر به آينده بصري شهر نگريسته كه نويد چنين روزهايي را به شهروندان داده است.

اعداد اساسي
۶۵‎/۰۰۰‎/۰۰۰
آيدين جهانبخش- 65 ميليون و يكصد هزار ليتر بنزين در يك روز (15 آبان) مصرف شد.
عبور از مرز 65 ميليون ليتر مصرف بنزين در يك روز، ركورد جديد ايرانيان در مصرف اين فرآورده است. در همين حال، تهراني  ها مصرف 12 ميليون و 500 هزار ليتر از 65 ميليون ليتر بنزين را به خود اختصاص داده  اند. با يك حساب غيرسرانگشتي مي  شود به اين عدد رسيد كه روزانه حدود 14 ميليارد و 322 ميليون تومان يارانه براي مصرف بنزين پرداخت مي  شود؛ سهم تهراني  ها از اين يارانه، 2 ميليارد و 50 ميليون تومان است. اعداد و ارقام را اگر به سال تبديل كنيم، آنقدر بزرگ مي  شود كه مي  توان آنها را با كل بودجه يك كشور با درآمد متوسط مقايسه كرد.
حالا بماند اينكه آنهايي كه ماشين ندارند، چند درصد از اين پول هنگفت استفاده مي  كنند و چرا از اين يارانه  ها محرومند؟ چرا چند سال است كه برنامه كارت هوشمند اجرا نشده و تازه به فكر اجرايش افتاده  اند و ...
اعداد اين خبر در ضريب  هاي ماهانه و سالانه آنقدر بزرگ هستند كه سازمان  هاي مربوطه احتمالا از منجمان براي تجزيه و تحليل آن استفاده مي  كنند و به علم نجوم در ايران رونق مي  بخشند. به روال معمول اين ستون هم كه قرار است تقصير را گردن كسي بيندازيم، مقصرهاي اصلي را مي  توان در چرخه توليد خودرو و خودروسواران شخصي يافت؛ آنها كه چندين سال اتومبيل توليد كردند، ولي خودروهاي فرسوده پرمصرف را از رده خارج نكردند يا همچنان خودروهاي غيراستاندارد توليد مي  كنند.
۵۰
ميزان آلاينده  هاي توليدشده توسط يك دستگاه اتوبوس برابر با آلودگي 50 خودرو سواري اعلام شد.
وقتي همه چيز قاطي مي  شود، ما هم مي  مانيم كه بالاخره كدام بهتر است؟ در همه دنيا از وسايل نقليه عمومي استفاده مي  كنند تا محيط زيستشان پاكيزه  تر شود، اما در كشور ما...
همه چيزمان به همه چيزمان مي  آيد. اتوبوس  هاي داخلي ما هم كه غير استاندارد توليد مي  شوند، دردي از آلودگي هوا دوا نمي  كنند. حالا ديگران اتوبوس  هايشان را چطور مي  سازند كه به هواي پاك كمك مي  كنند، اسرار سرپوشيده بسيار پيچيده  اي ست كه گويا هرگز به دست خودروسازان داخلي نخواهد افتاد.
اين همه از اتوبوس  هاي داخلي انتقاد كرديم، اما اين اعداد هم يادتان نرود؛ فضاي اشغال شده توسط 50 خودرو سواري حدود 500 متر برآورد شده، در حالي كه يك اتوبوس حدود 56 متر فضا اشغال مي  كند. همچنين باتوجه به اينكه ضريب سرنشين هر خودرو سواري 8/1 نفر است، يك اتوبوس مي  تواند جمعيتي معادل 50 خودرو سواري را جابه  جا كند.

شهر آرا
آرمانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
علمي
|  آرمانشهر  |  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  علمي  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |