هيچ يك از اديان و مكاتب به اندازه اسلام، بر كسب معرفت و دانش اندوزي تأكيد نكرده اند. اين تأكيد نه فقط مؤمنان بلكه كافران و مشركان را نيز در بر گرفته است. نه در منابع انديشه و عمل اسلامي و نه در تاريخ ظهور اين دين الهي نشانه اي از علم ستيزي و تعارض بين دين و علم يافت نمي شود. اگر آنچه را كه در آيات و اخبار درباره فضيلت علم و معرفت آمده بدون هيچ تفسير و توضيحي كنار هم قرار دهيم خود چندين مجلد مي گردد.
اصل كلمه علم هشتاد بار در قرآن در مواضع گوناگون تكرار شده و مشتقات آن مانند يعلمون و يعلم و غيره بارها بكار برده شده است.
نكته جالب اين است كه قرآن كريم در زمينه دانش اندوزي فقط به كليات اكتفا نكرده است، بسياري از آيات به طور خاص بشر را به ژرف نگري در آثار خلقت و طبيعت مي خواند.
منبع اصلي علوم عقلي كه به جهان اسلام راه يافت، يونان و محافل آن بود. از جمله زمينه علمي كه مسلمانان در فراگيري آن از علوم يوناني بهره زيادي گرفتند عبارت بودند از رياضي، نجوم و پزشكي و علوم طبيعي، مسلمانان همچنين از راه كتاب صوره الارض بطلميوس در ترسيم نقشه هاي جغرافيايي توفيق يافتند.
مسلمانان در نيمه دوم سده دوم هجري از گنجينه هاي پزشكي يونان استفاده هاي زيادي كردند و كشفيات جابر درباره سموم نمونه بارزي از اين بهره مندي بود.
نكته حائز اهميت اين است كه تنها شيوه آشنايي مسلمانان با علم طب از راه ترجمه آثار يوناني ها نبود بلكه از طريق پزشكاني انجام گرفت كه پيش و پس از فتوحات اسلامي در سرزمين هاي يوناني زندگي مي كردند. درباره علوم طبيعي يوناني و اثرپذيري جهان اسلام از آن بايد گفت مسلمانان با استفاده از كتاب ديسقوريس در زمينه علم گياه شناسي كه نزد يونانيان حائز اهميت زيادي بود و به دست اعراب دقيقاً ترجمه و تكميل شد به مقام درخور توجهي در اين علم رسيدند.بخشي از علوم هم از طريق هند به جهان اسلام راه يافت.
اين ارتباط علمي در اوايل دوره خلفاي عباسي برقرار شد و ترجمه هايي از متون هندي در پزشكي و نجوم و ديگر رشته ها صورت گرفت. به عنوان مثال در كتاب الفهرست ابن نديم دوازده كتاب در طب هندي به زبان عربي ثبت شده است.
پس از فتح ايران كارگزاران در ايران كار ترجمه متون پهلوي به عربي را آغاز كردند. در ايران فعاليت هاي علمي در دوره خسرو انوشيروان به اوج خود رسيده بود و كانون اين نشاط علمي شهر گندي شاپور بود. مهمترين علومي كه از طريق ايران به جهان اسلام انتقال يافت علم نجوم و پزشكي بود.
بسياري از مورخان علم بخصوص انديشمندان غربي اين رشته بر اين نظر متفقند كه مسلمانان در تكوين مسير دانش و ميراث بشري و انتقال دانش از عصر يونان به عصر رنسانس مهمترين نقش را داشته اند.
از مهمترين خدمات تمدن اسلامي به علوم طبقه بندي آن است كه توسط مسلمانان به صورت دقيق و منظمي صورت گرفت . اولين طبقه بندي به دو بخش علوم نظري و عملي بود كه در علوم نظري تنها اصل شناخت و معرفت مطرح بود و علوم عملي به معناي سلوك بود كه به سه دسته اخلاق، تدبير و سياست تقسيم مي شد. اين طبقه بندي برگرفته از علوم در يونان بود. طبقه بندي دومي كه از سوي مسلمانان صورت گرفت تقسيم علوم براساس ارتباط شان با هدف اصلي بود. در طبقه بندي سوم علوم به علوم اسلامي و غيراسلامي تقسيم شد.
منظور از علوم اسلامي علومي بود كه به طور خالص برگرفته از تفكر مسلمانان بود و ديگران در آن دخالتي نداشتند مانند علم تفسير. در طبقه بندي چهارم علوم براساس شرعي و غيرشرعي تقسيم شدند علوم شرعي شامل علومي بودند كه از سوي پيامبر و ائمه به ما رسيده و خود به ۴ قسمت تقسيم مي شوند. اصول، فروع، مقدمات و متممات و علوم غيرشرعي در اين طبقه بندي علوم عقلي محض بودند مانند رياضيات.
در آخرين طبقه بندي، علوم به دو بخش عقلي و نقلي تقسيم شدند. منظور از علوم عقلي همان حكمت و فلسفه و غيرنقلي هم امور شرعي و فقهي و ديگر علوم مرتبط با آن بود.
از جمله انديشمنداني كه در طبقه بندي علوم در كتب خود نقش اساسي داشته اند ابونصر فارابي است. او نخستين انديشمند اسلامي مي باشد كه به طبقه بندي علوم توجه ويژه اي كرد و كتاب احصاءالعلوم مورد توجه دانشمندان غربي و شرقي قرار گرفت.
ابوعبدالله محمدبن احمد بن يوسف خوارزمي هم در كتاب مفاتيح العلوم شكل نويني از طبقه بندي علوم را ارائه مي دهد.
از جمله علومي كه در حوزه تمدن اسلامي شكوفا شد مي توان به رياضيات، نجوم، فيزيك و مكانيك، طب، كيميا، فلسفه، منطق، تاريخ و تاريخ نگاري، جغرافيا و ادبيات اشاره نمود.
رياضيات
عرب ها در صدر اسلام علاقه چنداني به آموختن حساب نشان نمي دادند اما همين كه شهرنشيني گسترش يافت و نياز به حساب براي امور مالي ضرورت يافت كم كم اعداد هندي و عدد صفر وارد عرصه رياضيات مسلمانان شد و شكوفايي اين علم آغاز شد.
احمدبن عبدالله مروزي ملقب به حبش حاسب از رياضي دانان بنام جهان اسلام بود كه علم مثلثات مسطحه و كروي را وارد مرحله شگرفي نمود. وي در محاسبات مثلثات كروي نشان مي دهد كه سينوس، كسينوس و تانژانت و كتانژانت را مي شناسد و به درستي از آن بهره مي گيرد.
مهمترين مايه ترغيب مسلمين به تاريخ آموزي و تاريخ نگاري آموزه هاي قرآني و حديثي بود، لذا مسلمانان نخستين موضوعي را كه در تاريخ مورد توجه قرار دادند سيره پيامبر بود. نياز مسلمانان به آگاهي و شناخت زندگي پيامبر و چگونگي پيشرفت اسلام و نبردهاي آنها با دشمنان اسلام همراه با فتوحات و افزايش قلمرو سرزميني اسلام بر حجم مطالعات و تنوع موضوعات تاريخي افزود
از ديگر انديشمندان رشته رياضيات ابوعبدالله محمد بن موسي خوارزمي است كه از برجسته ترين دانشمندان و بزرگترين عالم عصر خود در زمينه رياضيات، نجوم و تاريخ و جغرافيا بوده است. بيشترين شهرت خوارزمي به سبب نگارش كتاب الجبر و المقابله است كه در قرون وسطي نزد اروپاييان از اهميت خاصي برخوردار بود و پايه مطالعات اروپا در اين علم گشت. واژه الگوريتم به معني فن حساب يا محاسبه از نام خوارزمي گرفته شده و وارد زبان اروپايي گشته است.
از ديگر دانشمندان برجسته رياضيات جهان اسلام در عصر شكوفايي علوم ابوالعباس فضل بن حاتم نيريزي، موسي بن شاكر، ابوالحسن ثابت بن قره بن زهرون حراني، ابونصر محمدبن طرخان فارابي معروف به ابونصر فارابي، ابوعلي حسين بن عبدالله بن حسن بن علي بن سينا، غياث الدين ابوالفتح عمر بن ابراهيم خيامي نيشابوري معروف به عمرخيام و ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن معروف به خواجه نصيرالدين و محمود طبيب كاشاني هستند كاشاني رياضي داني بود كه عدد (پي) را حساب كرد.
دانشمندان مذكور را مي توان جريان هاي علم سازي در حوزه دانش رياضي در جهان اسلام خواند.
نجوم
در حوزه نجوم دانشمندان اسلامي ٍآثار ارزشمندي از خود باقي گذاشتند از جمله اين بزرگان نجوم مي توان به ابوعبدالله محمد بن جابر بن سنان رقي حراني بتاني، ثابت ابن قره صابي حراني، عبدالجليل سجزي وابوالحسن بن يونس اشاره نمود. مهمترين دانسته هاي نجومي اسلامي چه در موضع نظري و چه در زمينه داده هاي رصدي از طريق ترجمه مهمترين كتاب نجومي بطلميوس، مجسطي به دست آمد. مطالعه مجسطي در جهان اسلام باعث به وجود آمدن مكتبي شد كه عمده كار آن ارصاد ستارگان و تهيه جدول هاي ستارگان (اين جدول ها در جهان اسلام زيج ناميده مي شدند) بود. انجام رصدهاي پياپي براي تهيه زيج ها باعث دست يافتن ستاره شناسان اسلامي به يافته هاي نجومي مختلفي شد كه از يافته هاي مهم آن تقويم اعتدالين بود.
فيزيك و مكانيك
دانش مكانيك نزد مسلمانان علم الحيل خوانده مي شد. يعني دانش ابزارهاي شگردساز كه دنباله سنت خاورميانه و مديترانه بوده است.
از جمله نخستين مكانيك دانان مسلمان موسي بن شاكر است كه در كتاب الحيل او يك صد دستگاه شرح داده شده اند كه بيشتر آنها به صورت خودكار و با استفاده از خواص مكانيكي سيالات كار مي كنند.از ديگر دانشمندان مكانيك دان مسلمان بديع الزمان ابوالعزبن اسماعيل بن رزاز الجزري است .كارهاي جزري حلقه اي از زنجيره ابداعات و اختراعات مهندسان مسلمان و مهندسان پيش از آنان از تمدن هاي پيش از اسلام است.
كتاب الجامع بين العلم و العمل النافع في صناعه الحيل بهترين نوشتار درباره ابزارهاي مكانيكي هيدروليكي در سده هاي ديرينه و ميانه است. در سال ۱۹۷۶ سه دستگاه از ماشين هاي جزري را براي جشنواره جهان اسلام در لندن ساختند كه شامل تلمبه، يكي از وسائل خون گيري و ساعت آبي بزرگي بود.
از مهمترين دستاوردهاي دانشمندان اسلامي در حوزه مكانيك در تبادل بين اسلام و غرب آشنا ساختن اروپا با باروت و سلاح آتشين است.
طب
علم طب هم مانند نجوم از نخستين فنوني است كه در بين مسلمانان رواج يافت. اين علم در دوره اسلامي با ترجمه كتابهاي يوناني و هندي آغاز شد.
علم پزشكي بعد از تطور در سده هاي سوم تا پنجم منتهي به تأليف ۴ دانشنامه جامع پزشكي عربي در اوايل سده پنجم شد. دو فقره از اين آثار بنيادي را ابوبكر محمدبن زكرياي رازي و يك فقره را نيز ابن سينا تأليف كرده است.
مسلمانان در دو رشته پزشكي يعني چشم پزشكي و داروشناسي پيشرفت فوق العاده اي داشته و خلاقيت هاي چشمگيري نشان دادند.در داروشناسي به دليل گستردگي جغرافياي قلمرو اسلامي دانشمندان اين رشته با داروهاي ملل گوناگون كه تا آن زمان ناشناخته مانده بود آشنا شدند. معتبرترين كتاب در داروشناسي را ابن بيطار با نام الجامع المفردات الادويه والاغذيه تأليف كرد. الجامع راهنمايي است الفبايي براي بيش از ۱۴۰۰ دارو كه بعدها اين تأليف عظيم اساس بسياري از كتب بعدي در اين رشته شد.
نكته مهمي كه در رشته طب در جهان اسلام بايد مورد توجه قرار گيرد اين است كه رشته مذكور خيلي زود ماهيت بومي گرفت.
كيميا
مقوله كيمياگري تدريجاً شكل اوليه شيمي را از بطن خود بيرون داد. در كيمياگري از فلزات و كاني ها استفاده مي شد.
اين رشته پس از ظهور اسلام در سده نخست هجري مورد توجه قرار گرفت و مهمترين مجموعه در اين رشته توسط جابربن حيان تدوين گرديد و سپس دانشمندان بزرگي از جمله رازي و ابن سينا و فارابي و خوارزمي آثار مهمي در قلمرو اين رشته تأليف كردند.
فلسفه و منطق
در جهان اسلام فلسفه عموماً به دو بخش تقسيم مي شود؛ فلسفه مشايي كه منسوب به ارسطو است بر اساس استدلال و اعتبار عقل ايجاد شده و توسط ابويعقوب اسحق كندي، ابونصر فارابي، ابوالحسن عامري، ابوعلي سينا، امام فخررازي و ابن رشد پيگيري و سپس در غرب دنبال شده است.فلسفه اشراق كه ابتدايي ترين و قديمي ترين حكمت و پيشگام آن شهاب الدين سهروردي است.
در جهان اسلام ابويعقوب بن اسحق كندي اولين فيلسوف مسلمان به حساب مي آيد. او نخستين مسلماني بود كه به پژوهش و مطالعه در علم و فلسفه پرداخت؛ از اين رو او را فيلسوف العرب ناميدند. فيلسوف ديگر جهان اسلام محمدبن زكرياي رازي است كه قائل به اصالت عقل بود. پس از رازي بزرگترين فيلسوف مسلمان كه در تاريخ علوم عقلي مقام شامخي دارد ابونصر فارابي است.
ديگر فيلسوف جهان اسلام ابن سينا است كه داراي يك نظام فلسفي استوار و درخشان است. او صاحب نظريه در زمينه هاي رابطه نفس و بدن، شناخت، نبوت، خدا و جهان است.
از ديگر فيلسوفان اسلامي مي توان از غزالي، خيام، ابن ماجه، ابن طفيل، سهروردي، فخرالدين رازي، خواجه نصرالدين طوسي، ميرداماد، ميرفندرسكي و ملاصدرا نام برد. در باب منطق هم مي توان گفت براي نخستين بار در جهان اسلام ابن مقفع به ترجمه عربي مقولات و عبارات و قياس مبادرت ورزيد و افراد ديگري از جمله الكندي، فارابي، ابن سينا، بهمنيار و لوكري در اين فن كار كرده اند. فارابي در زمينه منطق مطالعات گسترده اي داشته است كه بيشتر در حوزه شرح ارغنون ارسطو استوار است.
با ظهور ملاصدرا در سده دهم و يازدهم فعاليت فكري و عقلي در تمدن اسلامي به اوج خود مي رسد. او از برجسته ترين چهره هاي حيات فكري تشيع بوده و در دوره اي كه علوم عقلي به ضعف و ركود افتاده بود با هماهنگي فلسفه يوناني با حكمت مشايي و اشراقي و تعاليم اسلامي، مسير تازه اي را در شكوفايي علوم عقلي مي گشايد.
تاريخ
مهمترين مايه ترغيب مسلمين به تاريخ آموزي و تاريخ نگاري آموزه هاي قرآني و حديثي بود، لذا مسلمانان نخستين موضوعي را كه در تاريخ مورد توجه قرار دادند سيره پيامبر بود. نياز مسلمانان به آگاهي و شناخت زندگي پيامبر و چگونگي پيشرفت اسلام و نبردهاي آنها با دشمنان اسلام همراه با فتوحات و افزايش قلمرو سرزميني اسلام بر حجم مطالعات و تنوع موضوعات تاريخي افزود. حاجي خليفه نويسنده كشف الظنون مي نويسد از مجموع ۱۸۵۰۰ جلد كتابي كه مسلمين تا سده ۱۱ به نگارش درآورده اند ۱۳۰۰ مجلد آن به تاريخ و تاريخ نگاري اختصاص داشته است.از مورخان بزرگ اسلامي مي توان از ابن اسحاق، وافدي، بلاذري و ابن مسكويه نام برد.
جغرافيا
تأكيد قرآن بر شناسايي آفاق و سير در ارض در كنار ضرورت تدوين اطلاعات دقيق از قلمروهاي ديگر به ويژه سرزمين هاي مجاور دولت اسلامي و قلمرو اسلامي توجه به جغرافيا را در ميان مسلمانان افزايش داد.
مسلمانان در زمينه دانش جغرافيا نيز مانند رشته هاي ديگر علوم به ميراث تمدن هاي پيشين تكيه كردند اما با ترجمه و مطالعه آثار آنها ابواب جديدي از اين دانش را گشوده و در آن تعمق كردند.
از جغرافيادانان بزرگ اسلامي مي توان از ابن خرداذبه، يعقوبي، مسعودي، ابوزيد بلخي و ابن بطوطه نام برد.
ادبيات
در آغاز گسترش اسلام، ادبيات عرب به ويژه شعر مورد اهتمام قرار گرفت. از روزگار خلافت امام علي (ع) شعر ديني و ديني- سياسي با شاعران پيرو امام آغاز شد و با شهادت امام حسين به موجي از خشم و خونخواهي مبدل شد.
شعر مذهبي به طور عام و شيعي به طور خاص با هاشميات كميت شاعر شجاع شيعي به صورت مكتبي استوار درآمد و روحاني تر شد.در زمان بني اميه شعر و شاعري به دلايل سياسي مورد توجه قرار گرفت زيرا آنان در صدد جذب مردم به خود با ابزار شعر بودند.بر اثر آزادي نسبي كه با روي كار آمدن عباسيان پديد آمد شاعران بزرگي به تشيع گرويدند؛ اين شاعران باورهاي خود را در ستايش اهل بيت بيان مي كردند. شعر ديني در آثار شريف رضي به اوج خود رسيد و سپس توسط مهيا و ديلمي كه دست پرورده رضي بودند دنبال شد.در مغرب جهان اسلام يعني اندلس نيز شاعران برجسته اي وجود داشتند كه نامشان در تاريخ ثبت شده است.
ادبيات فارسي كه از سده سوم هجري پيدايش و توسعه يافت ادبياتي اسلامي به شمار مي آيد؛ اين ادبيات در عهد صفاريان و در آغاز دوره طاهريان شكل گرفت. در پي تشويق بي سابقه شاهان در سده چهارم و نيمه نخست سده پنجم ادب فارسي به اوج خود مي رسد. از ويژگي هاي شعر فارسي در اين عهد مي توان به فزوني شمار شاعران، مهارت گويندگان و قدرت آنان در تلفيق كلام، كثرت شعر و سادگي و رواني كلام و فكر گوينده و دگرگوني اوزان شعر اشاره نمود.از بزرگان شعر فارسي مي توان از رودكي، فردوسي و عنصري بلخي نام برد. از شاعران مشهور سده پنجم و ششم هم مي توان به منوچهري دامغاني، مسعود سعد لاهوري، امير معزي و خيام نيشابوري اشاره كرد.
در پايان سده ششم دگرگوني بزرگي در سبك شعر فارسي پديد آمد. از پيشروان سبك جديد مي توان به غزنوي، خاقاني شرواني و نظامي گنجوي اشاره كرد. در سده هفتم و هشتم قصيده جاي خود را به غزل داد و شاعران معروف اين دوره، مولوي، سعدي و حافظ هستند. شعر فارسي در سده نهم به علت بي ثباتي اوضاع سياسي و اجتماعي و كسادي بازار علم و ادب و نادر بودن امرا و شاهان شاعردوست از رونق افتاد. از شاعران برجسته اين دوره مي توان به وحشي بافقي، محتشم كاشاني و عرفي شيرازي اشاره كرد.در كنار شعر فارسي نثر فارسي هم تحت تأثير عوامل گوناگون از سده سوم هجري آغاز و در سده چهارم به شكوفايي رسيد.