چهارشنبه ۹ آذر ۱۳۸۴
طلاق در سه طبقه اجتماعي ايران
004221.jpg
سينا كلهر
شايد بتوان در يك تقسيم بندي كلي زندگي انسان را به دو بخش اساسي تقسيم كرد. تقسيم بندي كه اتفاقاً خوش تعريف است؛ چرا كه صرف قرارداد با يك شخص و آغاز زندگي با او مرز اين تقسيم بندي را نشان مي دهد. اين دو بخش شامل دوران مجردي و دوران متأهلي است. متأهل كسي است كه ضمن تعهد به شخصي ديگر و پاي بندي به پيوند بين خود و او در قبال آن شخص وظايف و حقوقي را بر عهده دارد. ازدواج مرز جداكننده مجردي از متأهلي است.
در هر حال چه ازدواج را پيوند ميان دو روح تلقي كنيم و چه آن را صرفاً قراردادي اجتماعي بدانيم، داراي تأثيرات اساسي در زندگي فرد و اجتماع مي باشد. اساسي ترين و آشكارترين كاركرد ازدواج بقاي نسل مي باشد و علاوه بر آن كاركردهاي ديگري نيز بر آن مترتب است. اگر ازدواج را قراردادي بين دو شخص براي زندگي مشترك تعريف كنيم، اين قرارداد اما همواره دايم نيست و گاهي بنا به دلايلي فسخ مي شود. جريان فسخ قرارداد بين يك زوج را اصطلاحاً طلاق مي گويند. درباره طلاق نيز نگرش هاي مختلفي وجود دارد. گاهي طلاق انحراف دانسته مي شود و زماني همچون ازدواج يك پديده عادي است. در هر حال چه طلاق انحرافي اجتماعي باشد و چه پديده اي عادي، دلايل گوناگوني دارد. اين دلايل هم متناسب با موقعيت، طبقه و جايگاه اجتماعي زوجين متفاوت است. اين گزارش حاصل نشستي در انجمن جامعه شناسي ايران است و طي آن دكتر آقاجاني به بررسي علل طلاق در ميان سه طبقه بالا، متوسط و پايين اجتماعي در جامعه ايران مي پردازد.

دكتر آقاجاني سخنان خود را با اين جمله از كتاب آغاز مي كند: طلاق به عنوان مسأله اجتماعي يكي از مهم ترين پديده هاي حيات انساني است. مي توان گفت كمتر پديده اجتماعي به پيچيدگي طلاق وجود دارد. وي سپس ضمن اشاره به دشواري هاي مطالعه پديده طلاق به پژوهشي اشاره كرد كه چند سالي درباره آن كار كرده است.
دكتر آقاجاني با اين سؤال گزارش خود را ادامه داد كه چه عواملي موجب مي شوند كه زندگي زناشويي سير طبيعي خود را طي نكند و در نيمه راه زندگي از هم بپاشد؟ او با اشاره به اين كه در تحقيق خود با ديدگاه جامعه شناختي به بررسي مسأله طلاق پرداخته است، گفت:اما براي من اين نكته مهم بود، كه اين پديده در جامعه ما در طبقات مختلف به چه شكلي خود را نشان مي دهد. طلاق در طبقه بالا، متوسط و در طبقه پايين چگونه است؟
وي در ادامه با اشاره به اين كه علل و عوامل طلاق متفاوتند بر اين باور است كه اين علل و عوامل در لايه هاي عميق تر اجتماعي قرار دارند و بهانه ها در لايه هاي ظاهري، درك و فهم و تفسير اين لايه هاي عمقي كار پيچيده اي است.
وي در ضمن اشاره به علل مختلف طلاق ادامه داد تحرك شديد طبقاتي، بحران هاي اقتصادي، تفاوت هاي فرهنگي در بين خانواده ها، بالا رفتن نيازهاي مادي و معنوي و اقتصادي، بيكاري و از هم گسيختگي، موجب شده كه خانواده كاركرد مناسب خود را انجام ندهد. نظم، تعادل و سازگاري و وفاق اجتماعي در نهاد خانواده در شهرهاي بزرگ رو به كاهش است و اين امر مشكلاتي را براي جامعه به وجود مي آورد.
دكتر آقاجاني در ادامه با خاطرنشان ساختن اين كه پديده هاي اجتماعي علل عيني و ذهني دارند، بر اين باور است كه طلاق نيز، هم علل عيني و هم ذهني دارد. «محيط پرتنش چنين خانواده اي شرايطي به وجود مي آورد كه زن و شوهر و فرزندان را در شرايط ديگري قرار مي دهد و با مسائل جديد مواجه مي سازد. در اين مطالعه ما شرايطي را كه منجر به طلاق مي شوند، مورد بررسي قرار داده ايم.
جدول شماره ۱ علت طلاق بر حسب بيان پاسخگويان (طبقه بالا)
004269.jpg
بنابراين آنچه از ديد وي داراي اهميت است شرايط و منشأ طلاق است، نه خود آن لحظه اي كه طلاق به واقعيت مي پيوندد.
هيچ دختري در آغاز زندگي و در پاي سفره عقد تصور نمي كند كه ممكن است روزي مشكلات چنان بر او غلبه كنند و شرايطي بر او تحميل شود تا دادخواست طلاق داده و به زندگي مشتركش پايان دهد. عواملي كه باعث مي شود تا او به فكر طلاق بيفتد از نظر اين پژوهش مهم است، نه خود پديده طلاق.
وي با اشاره به اين كه در جامعه ما ديگر برچسب بدنامي به طلاق زده نمي شود، به اين مسأله اشاره مي كند كه در حال حاضر خانواده ها به راحتي پذيراي اين واقعيت مي شوند. حتي خانواده هايي وجود دارند كه بعد از ۴۰ سال از يكديگر جدا شده اند.
او با اشاره به موردي در ميان جمعيت نمونه كه ساعت ۵/۱۱ شب عروس به خانه داماد رفته و ۵/۸ صبح به دادگاه آمده است، مي گويد: مردان و زنان به دلايل مختلف و ناسازگاري هاي زناشويي با توافق از هم جدا مي شوند اگر قوانين مدني و دادگاههاي خاص نبود تعداد طلاق ها بيش از اين بود.
آقاجاني سپس با اشاره به حدود ۱۰هزار دادخواست طلاق از سوي زنان در سال ۱۳۸۱ به دادگاه خانواده به زناني اشاره مي كند كه بدون اين كه دادخواستي نوشته باشند، تقاضاي طلاق دارند و به جبر به زندگي ادامه مي دهند.
كاركردهاي نامناسب و مسائل و مشكلاتي كه طلاق براي جامعه به بار مي آورد مسأله اي است كه وي در ادامه به بررسي آن مي پردازد. افزايش طلاق علاوه بر مسائل و مشكلات خاص، موجب شده تا دختران به راحتي ازدواج ننمايند، هر خانواده اي كه در آن طلاق صورت مي گيرد، امكان ازدواج براي ديگران كاهش مي يابد. در واقع خانواده ناسازگار تأثير منفي بر ازدواج دختران دارد.
او با اشاره به تغيير زندگي در ساختار جامعه شهري و دگرگوني ساختارهاي جامعه و خانواده ، وجود وسايل ارتباط جمعي، افزايش آگاهي و شناخت زنان، مشاركت زنان در زندگي اجتماعي و بالا رفتن سطح تحصيلات در آنها، كم رنگ شدن قدرت پدران و مادران، كار مستقل در خارج از خانه و انفرادي شدن درآمدها، معتقد است كه مباني اجتماعي و اقتصادي خانواده ها دگرگون شده است.
وي مي افزايد: آزادي مدني و تغيير وضعيت زنان شكل جديدي را در روابط خانواده به وجود آورده است، خانواده شهري ايراني در برابر الگوهاي فرهنگي جديدي قرار گرفتند. آنها با مفاهيم جديدي چون موفقيت در زندگي شغلي، تساوي بين دو جنس، ارزش پول و پس انداز، مواجه گشته اند و همه اينها باعث ايجاد تغييرات بنيادي در خانواده است.
جدول شماره ۲: علت طلاق بر حسب بيان پاسخگويان (طبقه متوسط)
004272.jpg
بدون شك مي توان پديده طلاق را در جوامع شهري از زواياي مختلف مورد بررسي قرار داد. اما هدف عمده ما استفاده از ديدگاه ساخت يابي گيدنز براي تبيين و تفسير پديده طلاق در طبقات اجتماعي در شهر تهران بود.
آقاجاني كه با استفاده از تكنيك  پيمايش اجتماعي داده هاي خود را درباره پديده طلاق گردآوري كرده بود در تشريح يافته هاي خود گفت: داده هاي تحقيق مورد گزارش از ۴۵۰ نفر از زناني كه حكم طلاق آنها صادر شده بود، به دست آمده است. سن اين ۴۵۰ نفر كه مورد مطالعه قرار گرفتند، ۱۰% يعني ۴۵ نفر كمتر از ۲۵ سال بود، ۱/۴۵% يعني ۲۰۳ نفر بين ۲۶ تا ۳۵ سال بودند.
۷/۳۲% يعني ۱۴۷ نفر بين ۳۶ تا ۴۵ سال و ۱۲% يعني ۵۵ نفر سن بالاي ۴۶ سال داشتند.
محل تولد ۲۴۱ نفر يعني ۶/۵۳% تهران و ۱۳۴ نفر يعني ۸/۲۹ ساير شهرها بود، ۷۵ نفر يعني ۷/۱۶% نيزدر روستاها متولد شده بودند.
به طور كلي از بين ۴۵۰ نفر ۱۱۵ نفر بين ۱ تا ۵ سال با هم زندگي كرده بودند يعني ۶/۵% ، ۱۳۹ نفر بين ۶ تا ۱۰ سال زندگي كرده بودند، يعني ۹/۳۹ ، ۶۹ نفر نيز بين ۱۱ تا ۱۵ سال زندگي كرده بودند.
اما مسأله اصلي پژوهش تفاوت علل طلاق ميان سه طبقه بالا، متوسط و پايين در جامعه بوده است.
در اين ميان نتيجه تحقيق حاكي از آن است كه تفاوت هاي اساسي ميان دلايل طلاق در اين سه طبقه وجود دارد.
در حالي كه در طبقه پايين جامعه، مهمترين علت طلاق مشكلات مالي عنوان مي شود و بيكاري و ندادن نفقه، اعتياد، خشونت و بداخلاقي و بدرفتاري از جمله ديگر علل طلاق است. تفاوت هاي طلاق در ميان دو طبقه بالا و متوسط نيز مختلف است. اين تفاوت ها در قالب جداول ۱ و ۲ آورده مي شود.

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
رسانه
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  رسانه  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |