پنجشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۴
گفتگو با موسوي لاري وزير سابق كشور پيرامون تحولات اخير مجمع روحانيون مبارز
سياست روحانيون
فائزه توكل
004620.jpg
004617.jpg
اشاره: براي گفتگو با آقاي موسوي لاري پيرامون آخرين تحولات مجمع روحانيون مبارز به ساختماني مي رويم كه براي تبديل شدن به دفتر يك نشريه حقوقي به نام «حقوق عمومي» در حال آماده شدن است. موسوي لاري صاحب امتياز و مدير مسئول اين نشريه است. او كه سال ها در سمت وزارت كشور جمهوري اسلامي ايران مشغول به كار بوده اينك پس از پايان دوره صدارت، وقت بيشتري دارد تا در ادامه فعاليت هاي گذشته خود، نگاهي نو به حقوق عمومي داشته باشد.
وزارت كشور از جمله وزارتخانه هايي است كه مي تواند زمينه هاي رشد و توسعه نهادهاي مدني صنفي و سياسي را فراهم كند و موسوي لاري در دوره وزارتش نهاد خانه احزاب را تشكيل داد .
موسوي لاري خود نيز سابقه اي طولاني در كار تشكيلاتي و حزبي دارد، او از جمله اعضاي اوليه مجمع روحانيون مبارز است كه اكنون پس از گذشت بيش از بيست سال از فعاليت آن دچار تحولات دروني شده است. موسوي لاري اخيراً از سوي مجمع روحانيون مبارز به شكلي غيررسمي به عنوان سخنگوي اين تشكل سياسي برگزيده شده است،  براي بررسي تحولات اخير مجمع روحانيون مبارز و ريشه هاي آن به سراغ سخنگوي غيررسمي آن رفتيم و از وضعيت فعلي مجمع سئوال كرديم:
* آقاي موسوي لاري، وضعيت مجمع روحانيون مبارز بعد از جدا شدن آقاي كروبي از آن به چه شكلي است و آيا روال سابق فعاليت هاي مجمع ادامه خواهد يافت و يا نسبت به گذشته تغييراتي خواهد داشت؟
- مجمع روحانيون مبارز تشكيلاتي است كه در نيمه دوم دهه ۶۰ با نظر مساعد امام و همراهي جمعي از روحانيون معتقد به راه و رسم ايشان شكل گرفت. مهمترين ويژگي مجمع اين بود كه برخلاف تشكل هاي مشابه از همان ابتدا مسير قانوني كسب مجوز از كميسيون ماده ۱۰ احزاب را طي كرد و شايد اولين تشكل روحاني بود كه مجوز گرفت.
پايه گذار اين تشكيلات آقاي كروبي و جمعي از روحانيون همفكر و هماهنگ بودند، و اكنون با گذشت نزديك به بيست سال از شكل گيري اين تشكل، مجمع روحانيون مبارز كماكان با همان ويژگي ها، خط مشي و جهت گيري هايي كه در فلسفه وجودي آن بود، منتها با دغدغه هاي جديد به كار ادامه مي دهد. دغدغه هاي جديدي كه مجمع روحانيون احساس مي كند، شايد يكي از سرفصل هاي مهم تاريخ ما نيز هست، توجه به ظواهر دين و تمسك به پاره اي از مظاهر ديني براي پيشبرد اهداف دنيايي از دغدغه هاي اعضاي مجمع است كه بايد در مقطع فعلي مراقبت كرد تا تفكر ديني امام و انديشه ايشان كه پايه و اساس انقلاب اسلامي است دستخوش تحريفات نشود. نمونه هايي از نوعي قشري گرايي و توجه به ظواهر به جاي پرداختن به واقعيات ديني در بعضي گروه ها و دستجات و جريانات ديده مي شود كه مجمع احساس مي كند بايد نسبت به روند فكري اعتقادي جامعه با وسواس بيشتر و احساس مسئوليت مضاعفي برخورد كند.
* با اين صحبت شما آيا مي توان گفت كه استراتژي اصلي مجمع روحانيون مبارز اعتقادي و براي حفظ تفكر، انديشه و راه و رسم امام است؟
- فلسفه اصلي شكل گيري مجمع همين بوده كه از فكر و راه و رسم امام كه زيربناي انقلاب و جمهوري اسلامي است صيانت كند و در مواقعي كه احساس مي كند انديشه، يا سلائق مغاير در حال رواج است هم به جامعه هشدار دهد و هم در جهت معرفي اين انديشه ها و ضد انديشه ها اقدام كند.
* زمينه هاي انشعاب در درون مجمع روحانيون مبارز را در چه مي دانيد؟ فكر مي كنيد انگيزه هاي دروني و بيروني آقاي كروبي براي اين انشعاب چه بوده است؟
- در مورد انگيزه هاي شخصي آقاي كروبي، من هم چيزي بيشتر از شما نمي دانم. آقاي كروبي در جريان انتخابات نهم و رخدادهاي اين انتخابات، كه باعث رنجش خاطر ايشان شد به ضرورت ادامه فعاليت سياسي در قالب يك حزب فراگير رسيدند. البته ممكن است در حاشيه، مسائل ديگري هم براي آقاي كروبي مطرح شده باشد مثل گلايه از بعضي افراد در درون تشكيلات ولي اينها در حاشيه است، آنچه باعث شد كروبي حزب اعتماد ملي را تشكيل دهد، نياز ايشان به كار در سطح ملي و وسيعتر بود، زيرا تشكيلات مجمع اولاً تشكلي روحاني است و ثانياً از نظر حوزه و گستره نيز از نظر آقاي كروبي امكان فعاليت فراگير نداشت. هر چند كه آقاي كروبي روابط دوستانه خود را با مجمع روحانيون مبارز حفظ مي كند و اين مجمع هم آقاي كروبي را از خودش مي داند.
* چرا مجمع روحانيون مبارز در جريان انتخابات نهم رياست جمهوري به طور رسمي و با دادن اطلاعيه از كانديداتوري آقاي كروبي حمايت نكرد؟
- جلسات مجمع روحانيون مبارز در جريان انتخابات رياست جمهوري به رياست آقاي كروبي تشكيل مي شد، اين موضوع را بايد از آقاي كروبي كه درآن مقطع دبير كل بودند بپرسيد، من چون در آن زمان مسئوليت اجراي انتخابات را داشتم، خيلي در جريان تصميم گيري هاي حزبي و تشكيلاتي مجمع قرار نداشتم.
* غير از آقاي كروبي كس ديگري هم از مجمع روحانيون مبارز جدا شد؟
- بعضي دوستان مثل آقاي منتجب نيا به تشكيلات حزب اعتماد ملي پيوستند. آقاي منتجب نيا در نامه اي براي شوراي مركزي مجمع روحانيون اعلام كردند با عضويت در حزب اعتماد ملي نمي توانند در جلسات شوراي مركزي مجمع شركت كنند ولي مايلند به عنوان عضو مجمع باقي بمانند.
* عضويت دوگانه مخالف اساسنامه مجمع يا حزب اعتماد ملي نيست؟
- از نظر اساسنامه مجمع روحانيون مبارز اشكالي ندارد.
* شما گفتيد علت اصلي جدايي آقاي كروبي از مجمع روحانيون مبارز نياز ايشان به كار تشكيلاتي سياسي در گستره وسيعتر و در قالب حزبي فراگيرتر بوده است آِيا ساير اعضاي مجمع روحانيون مبارز بعد از بيست سال كار سياسي تشكيلاتي در قالب حزبي محدود از نظر فراگيري اقشار اجتماعي و گستره جغرافيايي به اين جمع بندي نرسيده اند كه اين محدوديت ها را بردارند تا كار حزبي شان براي رسيدن به اهداف ،مؤثرتر باشد؟
- ما همين ضرورت ها را در قالب همكاري با ساير تشكل هاي همراه و همفكر دنبال مي كنيم ولي معتقديم مجمع روحانيون مبارز بايد هويت خود را كه برگرفته از حمايت ها و تأييدهاي امام است حفظ كند و در عين حال همان طور كه در دهه هاي گذشته در كنار ساير تشكل ها كارش را انجام داده اكنون نيز مي تواند به اين روند ادامه دهد. فكر مي كنيم تشكل هاي سياسي اصلاح طلب نيز اين گونه همكاري با مجمع را مناسب تر مي دانند و مجمع مي تواند به نسبت قابل قبولي با همه گروه هاي سياسي اصلاح طلب همراهي و مشاركت داشته و در گستره سراسري نيز فعاليت كند. لذا مجمع روحانيون مبارز خود را در كنار ساير تشكل ها تعريف مي كند.
* آقاي كروبي مجمع روحانيون مبارز را در ذيل فهرست اصلاح طلبان عملگرا قرار مي داد، حال مجمع روحانيون مبارز بدون كروبي و نفراتي كه با او به حزب اعتماد ملي رفته اند از اين به بعد خود را به اصلاح طلبان عملگرا (كارگزاران سازندگي،  حزب همبستگي و ...) نزديك مي داند و يا به اصلاح طلبان پيشرو (جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي)؟
- اين نوع تقسيم بندي واقعي و قابل قبول نيست. ما در جريان انتخابات با فعاليت طيف هاي مختلفي اعم از طيف اصولگرايان و اصلاح طلبان روبه رو بوديم،  در جناح اصلاح طلبان طبيعي است كه گرايشات مختلفي وجود دارند حالا نام آن را عملگرا، پيشرو، معتدل، راديكال و ... بگذاريم براي ما فرقي نمي كند آنچه كه مهم است اينكه مجمع به دليل خاستگاه اعتقادي، رسالتش را صرفاً در عرصه هاي فعاليت هاي مقطعي سياسي نمي بيند، بحث اصلي ما شركت در انتخابات نيست بلكه رصد كردن جهت گيري اصولي انقلاب است، اين رسالت جدي مجمع روحانيون مبارز است. ظهور در عرصه عمل از نظر ما فرع بر حفظ موجوديت افكار و انديشه هاي امام است. اگر اين افكار و انديشه ها تحريف شوند ضرورت بودن يا نبودن ما در عرصه سياسي، نمي تواند توجيه گر وجود تشكيلات مجمع باشد.
* شما رسالت اصلي مجمع روحانيون مبارز را حفظ افكار و انديشه و راه و رسم امام از تحريفات احتمالي مي دانيد، در اين خصوص بيشتر توضيح دهيد.
- ما تابع امامي هستيم كه به ما ياد داد انتقادات را بشنويم و جلوي آن را نگيريم، بعضي دلسوزان خدمت ايشان راجع به افرادي صحبت كردند كه مخالف امام بودند، امام با صراحت گفتند: «مخالف من باشند» و به اين مضمون ادامه دادند: «مگر من حق مطلقم كه اگر كسي مخالف من بود بايد با او برخورد شود؟» ما به هيچ وجه در مورد موضوعي كه قابل بحث و بررسي فكري باشد سرسختي نشان نمي دهيم و همان طور كه به اجتهاد مصطلح و مداوم در جهت كشف حقايق معتقديم در مورد ديدگاه ها و سلائق امام نيز بر اين باوريم كه بايد متناسب با شرايط زمان و مكان فكر كرد و اگر امام در مقطعي براي مصلحت نظام تصميمي گرفتند اگر آن شرايط و مصلحت تغيير كند، تصميم هم عوض مي شود. براي بهره برداري هر چه بهتر از ديدگاه ها و نظرات امام، بر صاحب نظران است كه آنها را به عنوان انديشه محوري انقلاب اسلامي مورد بحث و بررسي و حتي نقد قرار دهند.
* موضع مجمع روحانيون مبارز در قبال ائتلاف هاي احتمالي كه قرار است در ميان اصلاح طلبان شكل بگيرد مثل ائتلاف جبهه دموكراسي خواهي چيست؟ و آيا به آن مي پيوندد؟ زيرا آقاي كروبي در زمان دبير كلي مجمع با پيوستن به اين ائتلاف ها مخالف بود.
- چون هنوز از ماهيت اين جبهه، زيربناهاي فكري و سياسي آن اطلاع درستي ندارم نمي توانم اظهار نظر كنم. بايد بدانيم اصول ثابت و متغير كه پايه و اساس شكل گيري اين جبهه است چيست تا بتوانيم در مورد آن تصميم بگيريم.
* مجمع روحانيون مبارز علت تفرقه و شكست اصلاح طلبان در انتخابات نهم را چگونه ارزيابي مي كند؟
- عدم قناعت به حداقل ها، وجود نوعي بلندپروازي، تلاش براي دستيابي به حداكثرها، عدم تحليل واقعي و صحيح روند امور و نهايتاً عدم توجه به ضرورت هاي همگرايي و مشاركت، علل اصلي بروز اختلاف و شكست اصلاح طلبان در انتخابات نهم بود.
اصلاح طلبان از يك طرف رقيب را نشناخته و ضعيف تلقي كردند گرچه در شناخت رقيب سنتي شان و ميزان پايگاه مردمي آن اشتباهي نكرده بودند اما جريان جديد در حال شكل گيري براي اصلاح طلبان ناشناخته بود. لذا اگر بخواهم روشن بگويم، عدم شناخت عرصه رقابت و عدم شناخت رقيب تازه نفس از يك طرف و عدم اهتمام به وفاق و اكتفا به حداقل ها براي رسيدن به اجماع از سوي ديگر عوامل اصلي شكست جبهه اصلاح طلبان بود.
* موضع مجمع روحانيون مبارز در قبال دولت جديد چيست؟
- نمي توانم به نام مجمع چيزي بگويم زيرا خط مشي مجمع توسط شوراي مركزي تعيين و از سوي دبيركل اعلام مي شود ولي طبيعي است مجمع روحانيون مبارز به نقد منصفانه جريان حاكم و بيان ديدگاه هاي خود در قبال عملكرد آن خواهد پرداخت. در اين راستا قطعاً ما برخورد سياه و سفيد و يا صد و صفر با واقعيت هاي جامعه نخواهيم داشت هر چند كه در برابر انحرافات،  مجمع صريح و بي پرده سخن مي گويد. جايي هم كه نقطه قوتي باشد كتمان نخواهد كرد.
* مجمع روحانيون مبارز قصد ندارد نشريه يا ارگان رسمي داشته باشد؟
- موضوع انتشار نشريه كه بيان كننده نقطه نظرات مجمع باشد در كميته فرهنگي مورد بحث قرار گرفته و تا آنجا كه اطلاع دارم قرار بود دبيركل مجمع روحانيون مبارز تقاضاي كسب امتياز نشريه به صورت هفته نامه و يا ماهنامه را به وزارت ارشاد ارائه دهد.
* قرار نيست روزنامه سلام به عنوان ارگان مجمع دوباره منتشر شود؟
- خير، ما تقاضاي نشريه به صاحب امتيازي مجمع روحانيون مبارز را خواهيم كرد و ممكن است دبير كل و يا يكي از اعضاي كميته فرهنگي مدير مسئول آن شود.

نگاه
توسعه مطالعات راهبردي در پرونده هسته اي
004614.jpg
مطالعات راهبردي در كشور ما، جوان و نوپاست. توسعه اين حوزه نيازمند مفهوم سازي، توليد و بكارگيري روشهاي مناسب، ممارست و پيگيري جدي مسايل و موضوعات مرتبط با امنيت، منافع، ارزشها، هويت، تهديدات و فرصت هاست. پرونده هسته اي جمهوري اسلامي ايران در تاريخ پيش و پس از انقلاب اسلامي از جهات مختلف منحصر به فرد مي باشد. كلان بودن اين پرونده و درگير شدن آن با حوزه منافع، امنيت، نهادهاي تصميم ساز امنيت ملي از يك سو و حساسيت فوق العاده كشورهاي قدرتمند دنيا و سازمانهاي بين المللي از سوي ديگر به علاوه شيوه پيگيري پرونده (مذاكره، رابطه ستاد و صحنه و ...) بخشي از ويژگي هاي اين پرونده را تشكيل مي دهد. برخي از تجربيات در اين پرونده از نظر كمي و كيفي بديع و بي نظير مي باشد. شايد يكي از مهمترين وجوه عمل استراتژيك، انتخاب اولويت ها با معيار منفعت و امنيت باشد كه توفيق در آن به معناي اجراي بخش قابل توجهي از عمل استراتژيك تلقي مي گردد. اين پرونده فرصت هاي متعددي را براي قرار گرفتن در اين موقعيت ايجاد نمود و صرف نظر از نوع انتخاب ها، نفس تجربه و اقدام به گزينش و انتخاب را بايد ارزشمند دانست.
بر اين اساس ما نيازمند شناخت ابعاد تاكتيك هاي تازه با بهره گيري از حداكثر خردجمعي در كنار حفظ و گسترش مطالعات راهبردي با استفاده از توان و ظرفيت هاي موجود براي پيگيري منافع و مصالح ملي در عرصه بين المللي   مي باشيم. اين ضرورت فرصتي است تا با بازشناسي و اتخاذ راهبرد مناسب نتيجه منطقي از تعاملات خود با ديگر بازيگران صحنه بين المللي به دست آوريم، چنان كه نتيجه منطقي سياست مدبرانه جمهوري اسلامي ايران در تداوم همكاري سازنده با آژانس و تاكيد بر حقوق حقه خود ، اعلام آمادگي براي حل و فصل موضوع از طريق مذاكره و گفت وگو و همچنين انجام مشاوره و رايزني نزديك با كشورهاي جنبش عدم تعهد، منجر به آرام شدن جو التهاب اجلاس سپتامبر شوراي حكام شد. تدبير جمهوري اسلامي ايران و در كنار آن پاسخ مثبت آژانس به سياست سازنده ايران، دولت هاي اروپايي و غربي را ترغيب و تشويق كرد كه به جاي اتخاذ سياست مقابله و تهديد، سياست مذاكره و گفت وگو را پيش گيرند.
در چنين فضايي بود كه اجلاس نوامبر شوراي حكام آژانس به جاي صدور هرگونه قطعنامه جديدي، تنها به بيانيه جمع بندي رئيس شورا كه حاوي نقطه نظرات اعضا بود، بسنده كرد.
اگر چه اين پرونده هنوز باز است و حتي بخش هايي از آن در نقطه آغازين خود قرار گرفته است. اما بنظر مي رسد بازخواني اين پرونده در سطح استراتژيك علاوه بر توسعه مطالعات آكادميك راهبردي، با پردازش مكرر مي تواند دستگاه تصميم سازي و مديران عالي را در پيگيري پرونده هسته اي و ساير پرونده هاي استراتژيك كشور راهنمايي نمايد.

نگاه
رقابت كشورهاي همسايه براي ايفاي نقش كليدي در عراق
ايران و طرح جديد آمريكا در عراق
004623.jpg
كامبيز توانا
از زلماي خليل زاد چيز زيادي نمي دانيم. همين قدر كه او چند بار سفير حسن نيت سازمان ملل و فرستاده ويژه دبير كل بوده و در چند مناقشه مهم بين المللي از سوي آمريكا و يا سازمان ملل حضور فعال داشته است. با اين سابقه مي توان دريافت كه او مرد مورد اعتماد ميان آمريكا و سازمان ملل است. پيشتر سفير آمريكا در افغانستان بوده و حالا سفير آمريكا در عراق است، ضمن اين كه پايان نامه و رساله دكتراي خود را درباره فعاليت ها و برنامه هسته اي ايران نوشته است.
به لحاظ سابقه مي توان اين طور ديد كه خليل زاد از سوابق خود استفاده كرده و كشور تحت اشغال افغانستان را به روابط حسنه با همسايگان خود كشانده است و حالا قرار است كه اين نقش را در عراق بازي كند. تفاوت در اين جاست كه خليل زاد بسيار دور از آن فضايي است كه اين روزها آمريكا را تسخير كرده است. خليل زاد فارغ از هرگونه بحث و جنجال ضد جنگ در آمريكا و در حالي كه بسياري از گروه هاي سياسي آمريكا، خواهان خارج شدن نيروهاي نظامي از عراق هستند، از كاخ سفيد دستوري ويژه مي گيرد: «از كمك ايران براي آرامش و پيشبرد اهداف سياسي در عراق استفاده كند.»
اما چنين طرح مسأله اي آن هم به صورت «رو» و «واضح» در مذاق سياست خارجي آمريكا به خصوص نومحافظه كاران آمريكايي نيست. بحث هرگونه رابطه با ايران در دستور ممنوعه سياسي جمهوريخواهان خلاصه نشده و حتي دموكرات ها هم در اين موضوع، صاحب موضع هستند. ضمن اين كه چنين طرحي به محبوبيت روبه  افول بوش، هيچ كمكي نمي كند. آمريكا هر گاه نياز به كمك ايران داشته از راه سازمانهاي بين المللي درخواست كمك را مطرح كرده است. در زمان جنگ افغانستان، صليب سرخ به شكل جدي حلقه ميان همكاري ايران و آمريكا بود.
از طرف ديگر، آمريكا در فضايي محاصره شده كه نتوانسته اجماع كشورهاي همسايه عراق براي آينده اين كشور را كسب كند و اگر طبق قانون اساسي تصويب شده و به رفراندوم گذاشته شده اين كشور، فدراليسم در عراق عملي شود، هر يك از همسايه ها يك بخش را به كنترل خود در مي آورند و در آن زمان فضايي براي مانور سياست هاي خاورميانه اي آمريكا باقي نمي ماند. انگليس دو سال پيش سعي كرد اين مأموريت را بر عهده گرفته و روابط عراق با همسايگان را به يك خط اجماع مركزي برساند. «سرجرمي گرين استاك» كه به تهران نيز آمد و ۲۰ دقيقه با خبرنگاران صحبت كرد، اميدوار بود كه روابط عراق و همسايگان هر چه زودتر به حال تعادل برسد اما پس از شش ماه اين مسئوليت را واگذاشت و به لندن بازگشت. اين بار سياست آمريكايي دست به كار شده است. آمريكا با عربستان همكاري هاي زياد گسترده اي دارد، اما در عين حال عربستان از قدرت زياد آمريكا در منطقه خشنود نيست. اردن در ميان كشورهاي منطقه بيشتر به آمريكا گرايش دارد ولي مجري خوبي براي سياست هاي آمريكا نيست و آنچه آمريكا را در اين ميان وادار مي كند كه بحث كمك از ايران را مطرح كند، ايجاد حس رقابت  در كشورهاي منطقه  براي همكاري بيشتر با آمريكاست.
اين كه آمريكا به چنين نتيجه اي مي رسد را بايد در رفتارهاي داخلي محافل سياسي اين كشور در قبال جنگ عراق جست، در يك مناظره جدي ميان «جف استن» تحليلگر مسائل استراتژيك و امور نظامي آمريكا و «پاتريك كلاوسون» مشاور عالي رامسفلد وزير دفاع آمريكا و از دوستان نزديك «ديك چني» معاون رئيس جمهور آمريكا مشخص شد كه چقدر مقامات پنتاگون و كاخ سفيد از جنجال بحث عراق هراس دارند. جف، كه به عنوان خبرنگار جنگي در ويتنام حاضر بوده و از جدي ترين تحليلگران مسائل خاورميانه است و بيشتر از ده جلد كتاب در اين حوزه نوشته، حمله اي را مقابل كلاوسون آغاز مي كند كه مرد معروف نومحافظه كاران تنها واكنشي كه نشان مي دهد، ترك جلسه است. جف در اين مناظره تحليل خود از مسائل عراق را اين گونه شرح مي دهد:
«در تحليل سياست آمريكا در عراق مي توان به محورهاي زيادي اشاره كرد. با وجود اين كه كاخ سفيد به طور مداوم درخواست بودجه براي عمليات نظامي در عراق مي كند و رسانه ها را مجبور مي كند كه اخبار كشته ها و حوادث عراق را به طور شاخص برجسته كنند، اما بايد به اين نكته اشاره كرد كه شكست آمريكا در عراق نه نظامي، كه سياسي است. كاخ سفيد و پنتاگون بسيار تلاش مي كنند كه ناكامي عراق  رادر درگيري نظامي خلاصه كنند اما حقيقت جاي ديگري است. مشكل اصلي آمريكا در اين است كه قرار بود آمريكا يك حمله نظامي انجام دهد و همه دنيا را شوكه كرده و از موج برخاسته از آن شوك اوج بگيرد. اما مشكل از جايي شروع شد كه شوك حتي يك ماه هم دوام نياورد و حالا نه تنها كشورها از آمريكا نمي ترسند، كه جان تازه اي گرفته و حاضرند رو در روي آمريكا بايستند. اگر روزي ايران به دليل سوابق دخالت هاي آمريكا در آن كشور رودرروي آمريكا مي ايستاد، حالا تعداد كشورهاي مخالف سياست جهاني سازي آمريكايي بيشتر شده است.»
وي در ادامه و در حالي كه به غافل بودن كاخ سفيد از حوادث بين المللي اشاره مي كند، چنين ادامه مي دهد: در همين آمريكاي لاتين اتفاق هاي زيادي رخ داده است. كشورهاي آمريكاي جنوبي يكي پس از ديگري الگوي ونزوئلايي را برمي گزينند و سياست هاي خود را خارج از محدوده كاري آمريكا ترسيم مي كنند. هائيتي، بوليوي و اكوادور در فهرست اين كشورها هستند و اروگوئه هم به سرعت همان روند را دنبال كرد. در واقع حركت آمريكا در عراق اين شجاعت را به مردم دنيا داد كه به اين سوژه به شكل جدي فكر كنند: «جهان بدون آمريكا هم مي تواند جهان زيبايي باشد.»
كلاوسون كه اين جلسه را بدون هيچ پاسخ و توضيحي ترك مي كند، حاضر نمي شود با هيچ خبرنگاري مصاحبه كند. درست دو هفته پس از اين ديدار جنجالي است كه خبر مي رسد زلماي خليل زاد اختيارات محدودي گرفته تا در مورد آينده عراق با ايران وارد گفت و گو شود. يا مي توان اين طور نتيجه گرفت كه آمريكا به طور مستقيم درخواست كمك دارد و يا اين كه قصد تحرك در سياست خارجي كشورهاي همسايه عراق را دارد .در هر دو حالت از يك بحث نمي توان گذشت و آن اين كه آمريكا نياز دارد عراق را هر چه سريع تر آرام كند و از آن يك امتياز مثبت به دست آورد تا درون آمريكا آرام شود.
جف در ادامه گفت وگوي خود با كلاوسون اين گونه نتيجه گيري مي كند كه در حال حاضر محبوبيت رئيس جمهور آمريكا به پايين ترين حد خود   رسيده است و در چنين حالتي حزب او نيز ديگر اعتمادي به او ندارد و فساد مالي در جناح نومحافظه كاران شدت مي گيرد. وي همچنين در ادامه جورج دبليو بوش را مخاطب قرار داده و مي گويد: «تا فرصت داريد خود را از چنگال آپارتايد صهيونيست بيرون آوريد. همان قطعنامه شوراي امنيت كه اسراييل آن را اجرا نمي كند كه صدام نيز اجرا كرد و به آن حمله شد. خود را از دوام سياست هاي نومحافظه كاران بيرون آوريد.»

سياست
ادبيات
اقتصاد
انديشه
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |