نگاه
رقابت كشورهاي همسايه براي ايفاي نقش كليدي در عراق
ايران و طرح جديد آمريكا در عراق
|
|
كامبيز توانا
از زلماي خليل زاد چيز زيادي نمي دانيم. همين قدر كه او چند بار سفير حسن نيت سازمان ملل و فرستاده ويژه دبير كل بوده و در چند مناقشه مهم بين المللي از سوي آمريكا و يا سازمان ملل حضور فعال داشته است. با اين سابقه مي توان دريافت كه او مرد مورد اعتماد ميان آمريكا و سازمان ملل است. پيشتر سفير آمريكا در افغانستان بوده و حالا سفير آمريكا در عراق است، ضمن اين كه پايان نامه و رساله دكتراي خود را درباره فعاليت ها و برنامه هسته اي ايران نوشته است.
به لحاظ سابقه مي توان اين طور ديد كه خليل زاد از سوابق خود استفاده كرده و كشور تحت اشغال افغانستان را به روابط حسنه با همسايگان خود كشانده است و حالا قرار است كه اين نقش را در عراق بازي كند. تفاوت در اين جاست كه خليل زاد بسيار دور از آن فضايي است كه اين روزها آمريكا را تسخير كرده است. خليل زاد فارغ از هرگونه بحث و جنجال ضد جنگ در آمريكا و در حالي كه بسياري از گروه هاي سياسي آمريكا، خواهان خارج شدن نيروهاي نظامي از عراق هستند، از كاخ سفيد دستوري ويژه مي گيرد: «از كمك ايران براي آرامش و پيشبرد اهداف سياسي در عراق استفاده كند.»
اما چنين طرح مسأله اي آن هم به صورت «رو» و «واضح» در مذاق سياست خارجي آمريكا به خصوص نومحافظه كاران آمريكايي نيست. بحث هرگونه رابطه با ايران در دستور ممنوعه سياسي جمهوريخواهان خلاصه نشده و حتي دموكرات ها هم در اين موضوع، صاحب موضع هستند. ضمن اين كه چنين طرحي به محبوبيت روبه افول بوش، هيچ كمكي نمي كند. آمريكا هر گاه نياز به كمك ايران داشته از راه سازمانهاي بين المللي درخواست كمك را مطرح كرده است. در زمان جنگ افغانستان، صليب سرخ به شكل جدي حلقه ميان همكاري ايران و آمريكا بود.
از طرف ديگر، آمريكا در فضايي محاصره شده كه نتوانسته اجماع كشورهاي همسايه عراق براي آينده اين كشور را كسب كند و اگر طبق قانون اساسي تصويب شده و به رفراندوم گذاشته شده اين كشور، فدراليسم در عراق عملي شود، هر يك از همسايه ها يك بخش را به كنترل خود در مي آورند و در آن زمان فضايي براي مانور سياست هاي خاورميانه اي آمريكا باقي نمي ماند. انگليس دو سال پيش سعي كرد اين مأموريت را بر عهده گرفته و روابط عراق با همسايگان را به يك خط اجماع مركزي برساند. «سرجرمي گرين استاك» كه به تهران نيز آمد و ۲۰ دقيقه با خبرنگاران صحبت كرد، اميدوار بود كه روابط عراق و همسايگان هر چه زودتر به حال تعادل برسد اما پس از شش ماه اين مسئوليت را واگذاشت و به لندن بازگشت. اين بار سياست آمريكايي دست به كار شده است. آمريكا با عربستان همكاري هاي زياد گسترده اي دارد، اما در عين حال عربستان از قدرت زياد آمريكا در منطقه خشنود نيست. اردن در ميان كشورهاي منطقه بيشتر به آمريكا گرايش دارد ولي مجري خوبي براي سياست هاي آمريكا نيست و آنچه آمريكا را در اين ميان وادار مي كند كه بحث كمك از ايران را مطرح كند، ايجاد حس رقابت در كشورهاي منطقه براي همكاري بيشتر با آمريكاست.
اين كه آمريكا به چنين نتيجه اي مي رسد را بايد در رفتارهاي داخلي محافل سياسي اين كشور در قبال جنگ عراق جست، در يك مناظره جدي ميان «جف استن» تحليلگر مسائل استراتژيك و امور نظامي آمريكا و «پاتريك كلاوسون» مشاور عالي رامسفلد وزير دفاع آمريكا و از دوستان نزديك «ديك چني» معاون رئيس جمهور آمريكا مشخص شد كه چقدر مقامات پنتاگون و كاخ سفيد از جنجال بحث عراق هراس دارند. جف، كه به عنوان خبرنگار جنگي در ويتنام حاضر بوده و از جدي ترين تحليلگران مسائل خاورميانه است و بيشتر از ده جلد كتاب در اين حوزه نوشته، حمله اي را مقابل كلاوسون آغاز مي كند كه مرد معروف نومحافظه كاران تنها واكنشي كه نشان مي دهد، ترك جلسه است. جف در اين مناظره تحليل خود از مسائل عراق را اين گونه شرح مي دهد:
«در تحليل سياست آمريكا در عراق مي توان به محورهاي زيادي اشاره كرد. با وجود اين كه كاخ سفيد به طور مداوم درخواست بودجه براي عمليات نظامي در عراق مي كند و رسانه ها را مجبور مي كند كه اخبار كشته ها و حوادث عراق را به طور شاخص برجسته كنند، اما بايد به اين نكته اشاره كرد كه شكست آمريكا در عراق نه نظامي، كه سياسي است. كاخ سفيد و پنتاگون بسيار تلاش مي كنند كه ناكامي عراق رادر درگيري نظامي خلاصه كنند اما حقيقت جاي ديگري است. مشكل اصلي آمريكا در اين است كه قرار بود آمريكا يك حمله نظامي انجام دهد و همه دنيا را شوكه كرده و از موج برخاسته از آن شوك اوج بگيرد. اما مشكل از جايي شروع شد كه شوك حتي يك ماه هم دوام نياورد و حالا نه تنها كشورها از آمريكا نمي ترسند، كه جان تازه اي گرفته و حاضرند رو در روي آمريكا بايستند. اگر روزي ايران به دليل سوابق دخالت هاي آمريكا در آن كشور رودرروي آمريكا مي ايستاد، حالا تعداد كشورهاي مخالف سياست جهاني سازي آمريكايي بيشتر شده است.»
وي در ادامه و در حالي كه به غافل بودن كاخ سفيد از حوادث بين المللي اشاره مي كند، چنين ادامه مي دهد: در همين آمريكاي لاتين اتفاق هاي زيادي رخ داده است. كشورهاي آمريكاي جنوبي يكي پس از ديگري الگوي ونزوئلايي را برمي گزينند و سياست هاي خود را خارج از محدوده كاري آمريكا ترسيم مي كنند. هائيتي، بوليوي و اكوادور در فهرست اين كشورها هستند و اروگوئه هم به سرعت همان روند را دنبال كرد. در واقع حركت آمريكا در عراق اين شجاعت را به مردم دنيا داد كه به اين سوژه به شكل جدي فكر كنند: «جهان بدون آمريكا هم مي تواند جهان زيبايي باشد.»
كلاوسون كه اين جلسه را بدون هيچ پاسخ و توضيحي ترك مي كند، حاضر نمي شود با هيچ خبرنگاري مصاحبه كند. درست دو هفته پس از اين ديدار جنجالي است كه خبر مي رسد زلماي خليل زاد اختيارات محدودي گرفته تا در مورد آينده عراق با ايران وارد گفت و گو شود. يا مي توان اين طور نتيجه گرفت كه آمريكا به طور مستقيم درخواست كمك دارد و يا اين كه قصد تحرك در سياست خارجي كشورهاي همسايه عراق را دارد .در هر دو حالت از يك بحث نمي توان گذشت و آن اين كه آمريكا نياز دارد عراق را هر چه سريع تر آرام كند و از آن يك امتياز مثبت به دست آورد تا درون آمريكا آرام شود.
جف در ادامه گفت وگوي خود با كلاوسون اين گونه نتيجه گيري مي كند كه در حال حاضر محبوبيت رئيس جمهور آمريكا به پايين ترين حد خود رسيده است و در چنين حالتي حزب او نيز ديگر اعتمادي به او ندارد و فساد مالي در جناح نومحافظه كاران شدت مي گيرد. وي همچنين در ادامه جورج دبليو بوش را مخاطب قرار داده و مي گويد: «تا فرصت داريد خود را از چنگال آپارتايد صهيونيست بيرون آوريد. همان قطعنامه شوراي امنيت كه اسراييل آن را اجرا نمي كند كه صدام نيز اجرا كرد و به آن حمله شد. خود را از دوام سياست هاي نومحافظه كاران بيرون آوريد.»
|